ماشین سرکوب و کشتار رژیم را چه کسانی هدایت می نمایند؟
سپاه و روحانیت در سرکوب و کشتار مردم طی سی و شش سال گذشته نقش تعیین کننده ای را ایفا نموده اند. هرگونه اعدامی اعم از سیاسی یا غیر سیاسی که طی سی و شش سال گذشته در ایران رخ داده و یا در آتی رخ خواهد داد و از سوی دستگاه قضایی رژیم تائید گردیده و می شود، بدون تردید دستان مسترک سپاه و آخوندها در آن نقش داشته است.
بازجویان سپاه در زندانهای مخوف سراسر کشور رژیم هر شحصی را که در مسیر دیگری جز نظام حرکت کند، تفاوتی نمی نماید که این خط وی سیاسی ست یا غیر سیاسی ، دشمن نظام می شمارند و با امضا یا مهر خود حکم مرگ شخص را در همان ابتدای دستگیری اش صادر می نمایند.
اینکه گاها در دستگاه قضایی رژیم در رابطه با برخی از آزادیخواهان تجدید نظری صورت می گیرد، نه برای این است که این دستگاه با پرونده ساختگی بازجویان سپاه مخالفت ورزیده است. خیر بلکه خیلی بیشتر این تجدید نظر بدلیل نمایش تایید اعمال این جنایتکاران که در واقع می توان از انها بنام ماشین کشتار نظام نام برد، می باشد.
سالانه ماشن کشتار نظام یعنی بازچویان سپاه ، حکم اعدام صدها نفر را در ایران صادر می نمایند، بدون اینکه حتی گاها ثابت بشود که شخص واقعا مقصر بوده است، هیچکس نمی تواند به حکمی که این جنایتکاران برای قربانیان خود صادر می نمایند، تردید کند.
آخوندها دستگاه قضایی رژیم را در دست دارند، بدون اینکه آنها حتی از سواد قضایی برخوردار باشند، در دادگاههای چند دقیقه ای خود به استناد امضای پاسدار بازچو که برای مجرم پرونده ساخته است، حکم مرگ شخص را دوباره تایید می نمایند. این روند از همان ابتدای موجودیت رژیم در سیستم قضایی کشور نهادینه شده است و هنور حالتی پیش نیامده است، که آخوندهای حاکم شرع یا قضات رژیم به پرونده های ساختگی دستگاه مرگ نظام یعنی بازجویان سپاه کوچکترین اعتراضی بنمایند. برغم اینکه در بسیاری از موارد برای قاضی کاملا روشن است که پرونده و حکم صادر شده بازجو با معیارهای خود انها مطابقطی ندارد و مجرم حتی بی گناه است.
رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی برای استمرار و پایداری خود به این ماشین کشتار بی حساب و کتاب و ضد بشری نیازمند است. این شگفت اور نیست که حتی به دفاعیه وکلایی که به استناد قوانین قضایی ضد انسانی اساسی خود در دانشگاههای کشور تربیت نموده است، نیز بهایی نمی دهد. حتی در مواقعی که انها ثابت نموده اند، مچرم بی گناه است . از سوی دستگاه قضایی اجازه نامه وکالت آنها سلب شده و حتی بسیاری از وکلای مدافع اکنون در زندانها ی مخوف رژیم بسر می برند.
هموطن مسئولیت پذیر،
تنهابدیل رهایی بخش از چنگال این لاتهای چاقوکش و ادمکش، ایجاد یک قدرت سازمان یافته اجتماعی ست. برای این منطور باید
دانش و اموزش سازماندهی و خودسازماندهی را به میان مردم ببریم.
خودسازماندهی یعنی در خانه و کوچه ، محله و خیابان ، کارخانه و اداره، دانشگاه و مدرسه جمع های مردمی را تشکیل بدهیم تا توسط آنها از منافع ضنفی خودمان دفاع نماییم.
خودسازماندهی یعنی چمعی را بوچود بیاوریم که قادر باشد، به طور سازمان یافته در مقابل خشونت سازمان یافته زورگویان به مقاومت متقابل برخیزد.
خودسازماندهی یعنی تبدیل شدن به شهروندانی که برای دفاع از حقوق مدنی خویش ازخلاقیت و توانایی یکدیگر بهره بگیرند.
خودسازماندهی یعنی بیرون جهیدن از پوسته فرد تنها، ناامید ، مایوس و فاقد قدرت و تبدیل شدن به یک شخص قدرتمند.
خودسازماندهی یعنی تلاش هدفمند و مداوم شهروند عادی برای بیرون کشیدن خود از ضعف ناشی از پراکندگی، در مقابل ارگانها و نهادهای سازمان یافته ی سرکوب و غارت حاکمیت.
خودسازماندهی یعنی نهادینه ساختن اعتماد بنفس داشتن درخود
بدون تردید قدرت اجتماعی سازمان یافته را با ذهنیت تنها نمی توان پدیدش آورد.
با تشکل و همکاری نیروهای کنشگر اگاه که اکنون بصورت پراگنده در ایران یابرون مرز فعالیت می نمایند می توان ورزنه ی بزرگی را در مقابل رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی بوجود آورد.آندسته از کنشگرانی که خواهان تغییر رژیم می باشند در هرکجای دنیا که هستند باید بایکدیگر ارتباطی همسویه و ارگانیک برقرار نمایند باید همدیگر را پیدا نمایند و متشکلتر وارد سخنه مبارزه بشوند. باید بتوانند از نیروی اندیشه، تخصص، توانانی و ظرفیت های یکدیگر یاری بگیرند تا بتوانند به یک کل قدرتمند و اثر گذار تبدیل شوند.