حقوق بشر؟ تا این شرایط پا برجاست، امیدی ندارم

reza amiri

 

 توافق بر سر مساله هسته‌ای بین ایران وسران کشورهای پنج بعلاوه یک اگرچه بسیاری از سیاستمداران و سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی را خوشحال کرد اما کم نیستند کسانی که این توافق را به عهدنامه گلستان و ترکمانچای تشبیه می‌کنند و بسیاری نیز نگران آن هستند که نقض حقوق بشر در کشور به ورطه فراموشی سپرده شود اگرچه تعدادی از زندانیان سیاسی هم‌چون مسعود باستانی و مریم شفیع‌پور درست در همین زمان آزاد شدند.

حماد شیبانی

با این همه بیم آن می‌رود که آزادی زندانیانی مانند نرگس محمدی‌، ناهید گرجی، امیر امیر قلی، اسدالله‌هادی، ندا مستقیم، سعید زینالی و آنهایی که خبر زندانی‌ شدن آنها اصلا منتشر نمی‌شود، به  فراموشی سپرده شود.

در این زمینه  نسترن یوسفی همکار کیهان لندن با حماد شیبانی کنشگر سیاسی و فعال حقوق بشرگفت و گویی انجام داده است.

-آقای شیبانی، با توافق هسته‌ای بیم این میرود که  مساله نقض حقوق بشر در ایران از نظر افکار عمومیجهان کمرنگ شود. نظر شما چیست؟

ـ «افکار عمومی جهان» را باید به دو دسته تقسیم کرد؛ بخشی مانند «مردم همیشه در صحنۀ» کشور خود ما که از اتخاذ سیاست‌های حاکمانشان هیجان‌زده می‌شوند و پشتوانۀ سیاست‌های بوش، بلر و  همپایان اروپائی آن قرار می‌گیرند تا خاک عراق، افغانستان و لیبی یا سوریه به توبره کشیده شود. این دسته حتی بعد از روشن شدن هدف‌های واقعی پشت سیاست‌ها، و گاه اعترافات آن رهبران به فریب آگاهانۀ مردمان، اراده‌ای برای مؤاخدۀ سیاستمداران فریبکار، از خود بروز نمی‌دهند.

بخش دیگر، افکار عمومی مردم آگاه و بشردوست این جوامع است که بر اساس معیارهای روشن مدنیت وهمبستگی انسانی حرکت می‌کنند و تا تاریکترین زوایای نقض حقوق بشر را تعقیب می‌کنند حتی مثلاً در گوانتانامو  و ابوغریب.

حال صرف نظر از خصلت ماجراجویانۀ سیاست اتمی ایران و شعارهای توهم‌زا و عوام‌فریبانۀ رژیم حاکم بر ایران، غرب، آمریکا و به ویژه اسرائیل، با آگاهی از نقاط واقعی قوت و ضعف جمهوری اسلامی آرام آرام به این رژیم اجازه دادند تا شبح  خوفناکی از برنامۀ اتمی خود را بر سر آن «افکار عمومی» به پرواز درآورند؛ جشن کیک زرد بگیرند، مرزهای حصول به ظرفیت ساخت بمب اتمی را درنوردند و مدعی شوند که می‌توانند اسرائیل را از نقشۀ جهان محو کنند، و نیروهای نظامی ناتو را تهدید به حمله کنند و… توجه داشته باشیم که نیروهای ناتو درست به دنبال همین رجزخوانی‌ها، در همسایگی ایران‌ـ از شمال تا جنوب‌ـ مستقر شده‌اند.

پس همان طورکه به  سرعت مساله اتمی ایران به عنوان «بزرگترین بحران بین‌المللی» عنوان شد تا چشم‌انداز رسیدن به حل آن به عنوان دستاوردی تاریخی رقم بخورد  مسائل حقوق بشر در ایران کم کم به محاق فرستاده می‌شود، بالارفتن شمار اعدام‌ها و دستگیری‌ها و تنگ کردن حلقۀ خفقان و سانسور و اعمال خشونت بر زنان و امنیتی کردن بیشتر فضای جامعه نادیده گرفته می‌شود.

حالا که عهدنامۀ وین بر حاکمان ایران  تحمیل شده است و در فضایی که  غول داعش سنی سر برآورده و داعش شیعی به امید اول «مستکبران و شیاطین» تبدیل شده است، در ذهن  بخشی از افکار عمومی نیز توجه به مسایل حقوق بشر در ایران کمتر شده است. البته از نظر نباید دورداشت که توهم پراکنی بخش قابل توجهی از تازه اپوزیسون شدگان ساکن اروپا و آمریکا، که صاحب و یا مهمان همیشگی رسانه‌های بزرگ فارسی‌زبان هستند نیز به این وضع کمک می‌کند. منظور دامن زدن به این توهم است که توافق هسته‌ای سرآغاز گشایش و بهبود در زمینه‌های مسایل و مشکلات داخلی است.

-حالا به نظر شما با مذاکره بر سر مساله هسته‌ای چهرۀ نظام در جهان بهتر شده؟  آیا این موضوع سبب می‌شود که فشارهای جهانی بر ایران بر سر نقض  مساله حقوق بشر کاهش پیدا کند؟

ـ دشوارترین کار برای رژیم همین است. البته به نظر می‌رسد که فعلاً نیاز چندانی هم به آن ندارد. هنوز یک هفته از اعلام توافقنامه که من مایلم آن‌را «عهدنامه» بنامم، نگذشته است که خامنه‌ای می‌گوید: «مواضع ایران در مقابل آمریکا و همسایگان تغییر نخواهد کرد». می‌دانیم که او هم سکاندار «نرمش قهرمانه» است و هم فرمانروای دشمن‌تراش حکومت. در مقابل نیز: «آقای اوباما به نخست‌ وزیر اسرائیل گفته است که این توافق نگرانی آمریکا از «حمایت ایران از تروریسم و تهدید علیه اسرائیل» را برطرف نمی‌کند» (بی بی سی فارسی). ضمنا نمی‌دانم از کدام فشار جهانی بر سر مسایل حقوق بشر صحبت می‌کنید که حالا کمتر بشود.

-حتی رسانه‌ها نیز بر روی توافق هسته‌ای  تمرکزکرده‌اند و برخی آن را یک پیروزی تاریخی برای ایران می‌دانند. آیا فکر می‌کنید در این زمینه وظیفۀ فعالان و مدافعان حقوق بشر سخت تر نمی‌شود؟

ـدر بارۀ یاوه بودن اصطلاح موسوم  به «پیروزی تاریخی» همین بس که به جدول زیر یک نگاهی بیندازید، در رابطه با قفل و بندهایی که بر اساس این عهدنامه بر دست و پای صنعت اتمی رژیم زده شده و در سایت وزارت خارجۀ آمریکا آمده  هم دقت شود. واقعیت آن است که علاوه بر فنا شدن میلیاردها دلار ثروت ملی در یک ماجراجویی ویرانگر، باید به هزینه‌های پافشاری در نگهداری بقایای این کابوس ملی و پروژۀ زیانبار در حق مردم و خطراتی که گسترش صنایع اتمی برای محیط زیست ایران در بر دارد توجه کرد .اما در پاسخ به سئوال شما در مورد وظیفۀ خطیر فعالان و نهادهای حقوق بشر به ویژه کنشگران مستقل، با شما هم‌نظرم که شرایط سخت‌تر خواهد شد. فراموش نکنیم که هنگام سر کشیدن جام زهرِ پایان جنگ با عراق، هراس خمینی و نظام جمهوری اسلامی از امکان بالا گرفتن جنبش‌های توده‌ای در نبود بهانۀ شرایط جنگی، چگونه آنان را به قتل عام هزاران زندانی سیاسی و بسته‌تر کردن فضای امنیتی کشور کشاند. البته شرایط این روزهای جامعۀ ایران با آن زمان متفاوت است و همین منفذهای بسیاری برای رو در روئی با رژیم و مؤاخذۀ برباددهندگان ثروت‌های ملی را در اختیار کنشگران مدنی و نیروهای اپوزیسیون می‌گشاید که باید هشیارانه و حول مطالبات ملموس توده‌ها در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی و مدنی به کار گرفته شود.

تعهدات هسته‌ای

-اما اکنون زمانی است که همه فراموش کرده‌اند که زندان‌های ایران پر از زندانیان سیاسی و اجتماعی است و آمار اعدام‌ها در دوران روحانی افزایش یافته، آیا افقی تازه پیش‌بینی می‌کنید برای رساندن صدای نقض حقوق بشر در ایران به اندازه صدای توافق؟

ـ آیا منظورتان از «همه» دولت‌های مذاکره کننده است که بنا به مصلحت، چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ تبلیغاتی، تا کنون هزینۀ برخی نهادهای به اصطلاح حقوق بشری را چاشنی داد و ستد خود با رژیم می‌کردند؟  به نظرم چه بسا تا زمانی نسبتاً طولانی و به دلیل تداوم فضای عدم اعتماد میان طرفین مذاکره، این نهادهای حاشیه‌ای به حیات خود ادامه خواهند داد. بودجه‌هایشان کم خواهد شد اما قطع نخواهد شد. مگر نمی‌بینیم که چه دست و دل بازی‌هائی مثلا برای تهیۀ گزارش‌های نقض حقوق بشر در رابطه با جنگ غزه و جنایات ارتش آمریکا و انگلیس و نیز نقض فاحش حقوق بشر در عربستان و قطر و بحرین و سوریه صورت می‌گیرد در حالی که حاکمان و مجریان این سیاست‌ها در عرصۀ دیپلماسی جهانی نه تنها تعقیب نمی‌شوند بلکه با همین قدرت‌ها، اردوی مشترکی را تشکیل می‌دهند؟ حاصل سیاست‌های آنها تصویر هولناکی است که از خاورمیانۀ امروز جلوی چشم داریم. کنار آمدن با حکومت جمهوری اسلامی از جمله می‌تواند بخشی از تقسیم مجدد مراکز نفوذ در نقشۀ جدید خاورمیانه باشد. به نظر من  صدای توافق در پی یک دورۀ طولانی و ماراتنی مذاکرات پایانی اگر چه یکی دو روزی بلند بود اما با  روشن شدن روز به روز تفاوت تفسیرها، به همان سیاق که در جریان توافق ژنو دیدیم ، به سرعت فروکش کرد.

در این مورد من بیشتر مایلم به فضای جامعۀ ایران برگردم. برعکس هیاهوی تبلیغاتی پیش از توافق که رسیدن به آن را آغاز گشایش در همۀ زمینه‌ها جار می‌زد، حال بالاترین مقامات حکومتی و نیز بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان حامی روحانی سعی می‌کنند به مردم بفهمانند که نباید توقع داشته باشند یک‌شبه وضع‌شان بهبود یابد. هشدار می‌دهند که مبادا سطح مطالبات را افزایش دهند و باعث شوند شرایط خاتمی برای روحانی پیش بیاید. راستش من خطری را که شما به آن اشاره می‌کنید بیشتر از اردوی داخلی می‌بینم و از جانب تشنگان بازیابی سهم‌های از کف داده در اریکۀ قدرت.  رساندن صدای مردم و باز تاباندن نور کافی بر تاریکی وضعیت حقوق بشر، پیش از همه با شستن مداوم چشمان مردمی که فریبکاران در آن خاک می‌پاشند باید شروع شود. این تلاش‌های آگاهی‌بخش باید زمینۀ گسترش اعتراضات حق طلبانۀ مردم شود. اینها باید پایه‌های واقعی بالا بردن سطح مطالبات زحمتکشان و محرومان بشود. همۀ اینها زمینۀ پیدایش آلترناتیوی خواهد شد که آن سکوت رنج‌آور مورد نظر شما را بشکند. راه دیگری نیست.

-آیا فکر می‌کنید آزاد کردن تعدادی از زندانیان سیاسی در این موقعیت به نوعی فریب مردم و فعالان حقوق بشر است یا امیدوارید که در این راستا نیز تحولاتی صورت بگیرد؟ 

ـ من نمی‌خواهم و نمی‌توانم آزادی پیش از موعد برخی از زندانیان را که اغلب در وضعیت جسمانی بدی هم رها شده‌اند را به حساب حرکات حقوق بشری رژیم بگذارم. حتی اگر همین الان بانوی استواری مانند نرگس محمدی را از زندان اوین به خارج آن منتقل کنند که جز حصر و محدودیت نصیبش نخواهد بود، آن را مانور حقوق بشری نمی‌دانم . ملاک من برای تداوم نقض آشکار حقوق بشر توسط رژیم این است که جنازۀ یک زن هموطن بهائی حتی در سنندج اجازۀ دفن نمی‌یابد. در بوکان در شب جشن موهوم هسته‌ای  برچهرۀ زنان اسید می‌پاشند. در یکی از روستاهای کشورمان طی دو هفته چند تن خود را حلق‌آویز می‌کنند. دختر هنرمندی که یاور کودکان خیابانی است به خاطر کاریکاتوری که از مجلس‌نشینان کشیده است به هفت سال زندان محکوم می‌شود. ده‌ها امیرانتظام و محمد ملکی  در فراغ عزیزانشان در کشور خود پا به زنجیر و محروم از حق سفرند. زیدآبادی به محض رهائی از زندان به تبعید برده می‌شود. و هنوز بعد از بیست و شش سال هزاران فرزند شریف این مرز و بوم در خاوران‌های بی‌شمار وطن شناسائی نشده‌اند و خانواده‌هایشان هم‌چنان از برگزاری سوگ و وداع با آنان محرومند… نه، تا این شرایط پا برجاست من هیچ امیدی ندارم. و البته دست هر کنشگر مستقلی را برای شرکت در افشای نقض حقوق بشر در ایران می‌فشارم.

[از مجموعه گفتگوهای هسته‌ای درباره «توافق وین» با کارشناسان و فعالان سیاسی و مدنی ایران]