Reza Amiri
پیش گفتار:
وقتی تاریخ پردرد ورنج کشورمان را مطالعه می کنیم، سراپا حکایت از خیانت آخوندها، وبند وبست آنان برای نابودی این کشور بوده است. بنابراین ، این پرسش پیش می اید که آیا آخوندها به جز خینات کاری برای میهنمان کرده اند؟. نوشته زیر پاسخ به این پرسش است.
آخوند پرستی شاهان صفوی
برای نخستین بار در سال ۹۰۷ هجری شاه اسماعیل صفوی مذهب رسمی ایران را مذهب شیعه کرد که بیش از ۱۵٪ جمعیت ایران را شامل نمی شدند.
شاه اسماعیل بهر شهری که وارد می گشت، ازمردم می خواست که مذهب شیعه را بپذیرند وبرخلفای سه گانه نفرین بفرستند.درصورت نافرمانی ، آنان را از دم تیغ می گذراند. [۵۶] مراسم مسخره ی « عمرکشان » از ابداعات این زمان است.
شاه تهماسب (۹۳۰-۹۸۴هجری)، یکی از بزرگترین بنیان گذاران خرافات وکوراندیشی به شمار می آید. در زمان او آخوندهای زیادی چون شیخ علی ابن عبدالعالی کرکی بنام « محقق»، عزالدین حسین ابن عبدالصم جبلی عاملی پدر شیخ بهاءالدین عالی وشماری دیگر، به ایران آمدند.
شاه تهماسب دردوران درازمدت فرمانروائی خود، دست آخوندها را درکارهای کشور باز گذاشت وبا ارزش وبهادادن به آنان ، ونسبت نیابت امام دادن به آنان، سرنوشت کشورمان تا به امروز را دستخوش ناملایمات وپس گرائی از پیشرفت وتمدن قرارداد.
نفوذ آخوندها تا آن جا بود که در این زمان، شاه تهماسب آخوند وملائی را چون عبدالعالی کرکی سزاوارتر از خویش به سلطنت می دانست. [۵۸] خرافات و دروغهای آخوند در دل مردم و شاهان صفوی به حدی وارد شده بود که بجای جنگ و مبارزه با شورش افغانها ، از لشکر دعای چند هزار آخوند مفت خور استفاده کردند و با خواندان دعا درون دربار ، قصد مبارزه با افغانها را داشتند! این لشکر آخوندان همگی ثروت و قدرت بسیار را از راه دعا کردن بدست آوردند و شاه سلطان حسین امید داشت که دعاهای ایشان ، افغانها را به بلا دچار نماید و صفویه پیروز شوند!
نادرشاه با مصادره اوقاف دستگاه روحانیت شیعه و حذف درآمد سرشار ایشان و مقرری طلاب اجازه نداد این اموال بین آخوندها صرف شود. در ادامه، مقرری های بعضا گزاف هفتاد هزار طلبه که خواستار بازگشت حقوق دوران صفویه شان بودند ، قطع نمودּ . او به اعتراض روحانیون و سران طلبه های شیعی که ادعا می نمودند این افراد لشکر دعا و ثنا هستند و نباید مقرری آنان قطع و موقوفاتشان ضبط شود اعتنائی ننمود گفت : « هفتاد هزار رأس لشکر دعا (آخوند) نتوانست جلوی ۳۰۰۰ افغان را بگیرد » .
بزرگترین بدبختی و بالاترین تخریب و پس ماندگی کشور ما براثر دخالت و نفوذ آخوندها، در زمان فتحعلی شاه قاجار بود.
فتحعلیشاه بازیچه دست آخوندها
فتحعلی شاه با دستور جهادی که ازجانب سید محمد مجاهد و ملا احمد نراقی صادر شده بود، گز نکرده، و حساب نشده به جنگ روس ها پرداخت و طی دو عهد نامه ننگین گلستان و ترکمان، بیش از یک سوم از سرزمین سرسبز وبارور مارا از دست داد. [۶۸]
با آن که فتحعلی شاه آماده به آغاز جنگ دوم با روسیه نبود، بنا به نوشته بسیاری از نگارش گران، روحانیان اورا در فشار گذاشتند. آخوندها گفتند که چنان چه فتحعلی شاه آماده به کارزاربا روسیه نباشد، آنان خود، دست به این کارخواهند زد. [۶۹]
بدین روش، سید محمد باقربهبهانی در پایان شوال ۱۲۴۱ برای وادار کردن فتحعلی شاه به جنگ، ازکربلا به تهران آمد [۷۰]. آن گاه به همه آخوندهای شهرستان ها نامه نوشت و آنان را برای وادارکردن فتحعلی شاه به جنگ، به تهران فرا خواند. سپس گروهی از آنان چون، حاج ملا محمدجعفر استرآبادی، آقا سید نصرالله استرآبادی، حاج سید محمد تقی برغانی، سید عزیزالله طالشی وشماری دیگر، به جایگاه تابستانی فتحعلی شاه در سلطانیه رفتند. هم چنین شماردیگری از آنان چون، احمد نراقی وملا عبدالوهاب قزوینی در حالی که کفن سپید پوشیده وخود را آماده شهادت ساخته بودند، به پیش فتحعلی شاه رفتند .
با آن که در این زمان، آلکساندر اول تازه به امپراتوری روسیه رسیده بود وبه دنبال داشتن روابط دوستانه با ایران می گشت وبه اندیشه جنگ نبود، فتحعلی شاه زیر فشاربیش از اندازه آخوندها، به جنگ تن در داد.
فتحعلی شاه از سید محمد مجاهد درخواست یک نوشته برای آغاز جنگ با روسیه کرد، تا درشب اول قبرآن را به نکیر ومنکر نشان دهد که به دستورآنان (آخوندها)، به جنگ پرداخته است.
عدم آگاهی از سیاست جهانی آن روز، مشورت نکردن وبه حساب نیاوردن افراد صاحب نظر، و تحریکات روحانیون متعصب وطن فروش، عوامل برجسته این دو شکست افتضاح آمیز به شمار می آیند.
پس ازشکست ایران درجنگ باروسیه، فتحعلی شاه از حاج محمد برغانی پرسش کرد: « چرا اعلام جهاد روحانیون در شکست روسیه موثر واقع نشد؟» ، نام برده پاسخ داد: « علت را باید در بی ایمانی وعدم خلوص عباس میرزا جستجو کرد». [۷۱]
از دست دادن شهرهای آباد و زیبای ایران
یکی از مشکلات حکومتها در برابر روحانیون ایجاد جنگها و شورشهای مختلف با تحریک مردم بوده است. این جنگها که به رهبری آخوندهای نادان برای فتح بلاد کفر به روش محمدی و عمری تبلیغ شد ، نه تنها کمکی به بازپسگیری گرجستان و ارمنستان که صد سال از جدا شدنشان گذشته بود نکرد ، بلکه باعث ایجاد بذر کینه و هراس در منطقه و در نهایت قراردادهای مرزی شرم آوری شد که قسمت بزرگی از ایران را تقدیم روسیه کرد. نتیجه وسوسه و دخالت آخوندها بستن دوعهد نامه ننگین ترکمانچای و گلستان و جداشدن بهترین بخش های خاک ایران به شرح زیر است: [۸۷]
۱- قسمتهای مرزی گرجستان درسال ۱۸۰۱
۲- قرارداد گلستان در سال ۱۸۱۴