نوشتههای دسامبر 2015:
مساله تابعیت و زوال ایده حقوق بشر
بهنام داراییزاده
ایده محوری «حقوق بشر» این است که انسانها به صرف انسان بودن، واجد یک سری از حقوق و آزادیها هستند. به این معنا که تفاوت انسانها در نژاد، مذهب، جنسیت، گرایش جنسی، زبان، باورهای اعتقادی و …، نبایستی مانعی برای بهرهگیری آنها از حقوق و آزادیهایی شود که در اسناد متفاوت حقوق بشری آمده و معرفی شده است.
اسناد حقوق بشری گوناگون، از اعلامیه جهانی حقوق بشر تا کنوانسیونهای معتبر اروپایی و …، همگی بر یک اصل اساسی تاکید دارند. این اسناد میگویند که هیچ یک از تفاوتهای عموما غیرارادی و تحمیلی میان انسانها، نبایستی دلیل یا توجیهی برای تبعیضهای حقوقی یا بهانهای برای محروم کردن افراد از حقوق و آزادیهایشان شود.
با این حال، روشن است که واقعیت بیرونی در جهان ما چیز دیگری است. امروز حتی خوشبینترین تحلیلگرها هم دیگر ادعا ندارند که ایده حقوق بشر، در جایی از این جهان محقق شده است. تبعیضهای حقوقی، واقعیتی غیرقابل کتمان در جهان است. دغدغههای امنیتی و ترس از حملههای تروریستی نیز هر روز بر دامنه بیگانههراسیهای موجود میافزاید و در نهایت به تقویت ساختارهایِ آشکار یا نهان تبعیض میانجامد.
تابعیت افراد، از این جهت در بحث از حقوق بشر مهم است که ما در دنیایی نابرابر زندگی میکنیم. واقعیت امر این است که گستره حقوق و آزادیهای افراد را نه هویتهای انسانی آنان، بلکه در درجه اول وضعیت تابعیتی یا بیتابعیتی آنها مشخص میکند.
هر چند در مجموعه قوانین بسیاری از کشورها، «تبعیض» بر پایه جنسیت یا مذهب و … منع شده است، اما واقعیتهای عینی یا تجربههای شخصی هر روزه میلیونها انسان در گوشه و کنار جهان، کماکان از وجود چنین تبعیضهایی در لایههای مختلف جامعه و حتی در ساز و کارهای اداری، رسمی و دولتی در کشورهای مختلف خبر میدهد.
اما آنچه بیش از همه پرده از این واقعیت حاکم بر میکشد و وجود این تبعیضهای ساختاری را لو میدهد، نه تفاوت در جنسیت، مذهب یا نژادهای گوناگون انسانی، که یک موضوع صرفا سیاسی، قراردادی یا برساخته خود انسانهاست: تابعیت افراد.
حقوقدانها «تابعیت» را رابطه دیپلماتیکی میدانند که میان افراد (اعم از حقیقی یا حقوقی) با یک دولت خاص برقرار است.
تابعیت، اساسا زاییده پدیده «دولت-ملت» است. به این معنا که ابتدا شما بایستی نظم حقوقی حاکم بر روبط بینالملل را بشناسید و سپس به چرایی رابطهای بپردازید که میان دولتها با شهروندان عادی تعریف شده است.
چرا تابعیت مهم است؟
تابعیت افراد، از این جهت در بحث از حقوق بشر مهم است که ما در دنیایی نابرابر زندگی میکنیم. واقعیت امر این است که گستره حقوق و آزادیهای افراد را نه هویتهای انسانی آنان، بلکه در درجه اول وضعیت تابعیتی یا بیتابعیتی آنها مشخص میکند. این که شما در دل خاورمیانه به دنیا آمده باشید یا در یکی از کشورهای به اصطلاح توسعهیافته غربی، در بهرهگیری واقعی و عملی شما از حقوق و آزادیهای معرفی شده، حرف اول را میزند.
حق آموزش، حق دسترسی به خدمات درمانی رایگان، تامین اجتماعی، فراهم بودن حداقلهای معیشتی، حق مشارکت در زندگی سیاسی، از کار افتادگی و …، همه و همه تا میزان تعیینکنندهای به این برمیگردد که شما کجایی هستید یا تابعیت چه کشوری را دارید؟
«آزادی رفت و آمد» مصداق بارز وجود چنین ساختار پرتبعیض و نابرابریست.
ماده ۱۳«اعلامیه جهانی حقوق بشر» میگوید هر شخصی حق دارد هر کشوری، از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خویش بازگردد. واقعیت اما این است که علاوه بر امکانات مالی، گذرنامه شما تعیین میکند که شما تا چه اندازه در این امر آزادید.
مساله هم تنها به این موضوع بر نمیگردد که تابعیت افراد، تاثیر مستقیمی بر دامنه بهرهگیری آنان از حقوق و آزادیهای اعلام شده در اسناد دارد. موضوعهای دیگری نیز در میان است: واقعیت این است که میلیونها نفر در سراسر جهان، به دلایل مختلفی یا اساسا بیتابعیت هستند یا به طور عملی از حمایتهای دولت متبوع خود بیبهرهاند.
افراد به دلایل متفاوتی ممکن است تابعیت خود را از دست بدهند. پناهندگی و تعارض میان قوانین کشورها (به ویژه در ثبت ازدواج با بیگانگان یا تولد کودکانی که والدین آنها تابعیتهای متفاوتی دارند)، از شایعترین مواردی است که ممکن است به بیتابعیتی افراد بیانجامد.
هزاران پناهنده سیاسی در جهان، نه به کشورهای خود سفر میکنند و نه گذرنامه آن کشورها را دارند و نه حتی حاضرند پایشان را به نمایندگیها یا سفارتخانههای این کشورها بگذارند. برخی از این افراد هنوز تابعیت کشورهای میزبان را هم به دست نیاوردهاند.
این در حالی است که بر پایه ماده ۱۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر، تمامی افراد حق دارند تابعیت داشته باشند و هیچکس را نمیتوان به صورت خودسرانه از تابعیتش محروم کرد.
مساله مهمی که معمولا در بحث از تابعیت و تاثیر آن در حقوق بشر نادیده گرفته میشود، این است که ممکن است افراد در ظاهر نیز تابعیت کشوری را داشته باشند، اما به طور عملی و واقعی هیچ حمایتی از سوی دولت متبوع خود دریافت نکنند. وضعیت میلیونها پناهنده و پناهجو، به ویژه وضعیت آن دسته از پناهندگان سیاسی که با حکومتهای خود مساله دارند، دقیقا مصداق چنین شرایطی است.
هزاران پناهنده سیاسی در جهان، نه به کشورهای خود سفر میکنند و نه گذرنامه آن کشورها را دارند و نه حتی حاضرند پایشان را به نمایندگیها یا سفارتخانههای این کشورها بگذارند. برخی از این افراد هنوز تابعیت کشورهای میزبان را هم به دست نیاوردهاند. لذا با تعریف یا دیدگاهی، این افراد را نیز باید در شمار افراد بیتابعیت به حساب آورد.
سالها پیش هانا آرنت و بعدها بسیاری دیگر از نظریهپردازان عمدتا چپ جریان انتقادی، از جمله جورجو آگامبن، به تناقضی ذاتی که میان ایده حقوق بشر و مفهوم دولت-ملت وجود دارد اشاره کردند. از نظر آگامبن، «در دل نظام سیاسی دولت-ملت، هیچ فضای مستقلی برای خود انسان از آن حیث که انسان است و قطع نظر از هر صفت و خصوصیتی (نظیر شهروندی) در کار نیست. کمترین گواه این مدعا، این واقعیت است که حتی در بهترین دولتهای ملی، فرد پناهنده همواره منزلت و وضعیتی موقت دارد.»[۱]
وضعیت فعلی در خاورمیانه، موج میلیونها پناهجویی که میخواهند خود را به اروپا برسانند و سیاستهای راستگرایانه دولتهای اروپایی در قبال بحران حاضر، به روشنی گویای دیدگاه آگامبن و سایر منتقدانی است که از زوال ایده حقوق بشر در چهارچوب نظام دولت-ملت صحبت کردهاند.
کشورهای اروپایی که خود را پایبند مترقیترین اسناد حقوق بشری میدانند، حال به طور رسمی میلیاردها یورو هزینه میکنند تا میلیونها انسان را از حق زندگی در مکانی امن محروم کنند.دولت ترکیه اخیرا با اتحادیه اروپا توافق کرده است که در قبال دریافت پول و وعدههای سیاسی، مانع عبور پناهجوها به اروپا شود. هیچ چیزی به مانند این سیاست دولتهای غربی در قبال مساله پناهندگی نمیتواند ضرورت تغییر در نظم سیاسی-دیپلماتیک کنونی را نشان دهد.
هر چند دولتها ناقضان اصلی حقوق بشرند، با این حال نباید فراموش کرد که «نهاد دولت» نقش بسیار مهم و برجستهای هم در تحقق حقوق بشر دارد.
به باور بسیاری از تحلیلگران حقوقی، بدون نقش و کارکرد نهاد دولت، اساسا تحقق موازین حقوق بشری به ویژه در خصوص حقوق اقتصادی-اجتماعی ناممکن است. با این حال به نظر میرسد که برای تحقق واقعی موازین حقوق بشر، لازم است که انسانِ فردا از مفهوم «دولتهای ملی» فراتر رود. در چهارچوب دولتهای ملی، چیزی جز تبعیض، نابرابری، بیگانههراسی و در نهایت فاشیسم، تقویت و بازتولید نخواهد شد.
آزادی عقیده و بیان در ایران هیچ گونه معنی ندارد به طور مشخص هیچ فرقه و مذهبی توسط حاکمان تحمل نمیشود
بازداشت سه نفر در سراب به اتهام تبلیغ «یمانیه»
میکائیل وطنخواه، دادستان عمومی و انقلاب «سراب» در استان آذربایجان شرقی از بازداشت سه نفر در این شهر به اتهام «ترویج یمانیه» خبر داد.
خبرگزاری فارس، ۱۲ آذر ماه گزارش داده است آقای وطنخواه در جمع خبرنگاران این مطلب را بیان کرده و افزوده این افراد با حکم «مقامات قضایی» بازداشت شدهاند.
این مقام قضایی در مورد یکی از بازداشتشدگان، بدون اشاره به نام او، گفته «وی پیشتر ساکن سوئیس بوده» و در چند سال اخیر به «سراب» بازگشته و اقدام به «تبلیغ حسن یمانی و فرقه یمانیه» میکرد.
وطنخواه اضافه کرده پس از دریافت برخی گزارشها مبنی بر برگزاری جلسات این «فرقه» با هدف «انحراف برخی جوانان»، تعدادی بازداشت شده و از ادامه این جلسات جلوگیری شد.
«یمانی» نام جریان مذهبی نوظهوری است که در سالهای پایانی حکومت صدام حسین در عراق و به رهبری فردی به نام «احمد الحسن یمانی» فعالیت خود را آغاز کرد.
مقامهای جمهوری اسلامی این جریان و رهبر آن را از «منحرفان» مذهب شیعه معرفی میکنند که «ادعای رابطه» با امام دوازدهم شیعیان را داشته و خود را «وصی» او معرفی میکند.
فعالیت این جریان مذهبی در ایران ممنوع است.
«جریان یمانی» آنطور که برخی سایتهای خبری و مقامهای جمهوری اسلامی میگویند در برخی شهرهای ایران به طور «نامحسوس» فعالیت دارد و از کسانی برای ترویج خود استفاده میکنند که «مورد اعتماد مردم» هستند.
در ایران فعالیت بسیاری از جریانهای مذهبی و عرفانی که در سدههای اخیر شکل گرفتهاند، ممنوع است و مقامهای جمهوری اسلامی این جریانها را «ساخته کشورهای غربی» میدانند.
دادستان عمومی و انقلاب «سراب» هم در این خصوص گفته «سادهانگاری است اگر ردپای دشمنان اسلام را در اشاعه و ترویج جریانها و فرقههای انحرافی انکار کنیم.»
لغو امتیاز نشریه آیدین در دانشگاه ارومیه
رادیو پارس _ امتیاز نشریه دانشجویی “آیدین” از سوی کمیته ناظر بر نشریات دانشگاه صنعتی ارومیه لغو شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در نامه ای از طرف معاونت فرهنگی و دانشجویی به تاریخ چهارم آذرماه ۱۳۹۴، دلیل لغو امتیاز این نشریه، توبیخ کتبی عنوان شده است که در پرونده دانشجویی صاحب امتیاز آن “علی حقی” درج شده است.
علی حقی دانشجوی دانشگاه ارومیه و صاحب امتیاز آیدین در این باره به گزارشگر هرانا گفت: “مسئولین دانشگاه، موضوع لزوم معرفی صاحب امتیاز جدید را به من ابلاغ نکرده اند و پس از اعتراض و در پاسخ به ایرادات حقوقی به من گفتند برو و به هر جا دستت می رسد بگو.”
به گفته آقای حقی مسائل حقوقی فقط بهانه لغو امتیاز نشریه آیدین است و مسئولین دانشگاه ارومیه نسبت به فعالیت نشریات مستقل و با گرایش های مستقل و هویت طلبانه موضع منفی و خصمانه ای دارند و این نگاه در کلیه مراحل فعالیت ها از اخذ مجوز یک نشریه تا همکاری و کمک به این نشریات وجود دارد.
علی حقی همچنین گفت که مسئولین فرهنگی دانشگاه ارومیه اغلب هنگام اخذ مجوز به بهانه هایی نظیر امکان تجزیه طلبی و اختلاف افکنی و غیره از صدور مجوز برای نشریات خودداری می کنند و تا حد ممکن سعی می کنند در این راه سنگ اندازی کنند در حالی که فرضا حتی وجود انگیزه مجرمانه هم حقی را ساقط نمی کند.
لازم به یادآوری است که تا کنون دو شماره از نشریه دانشجویی “آیدین” تا پیش از لغو امتیاز در دانشگاه صنعتی ارومیه منتشر شده است.
سخنگوی وزارت ارشاد: همکاری با شبکه های ماهواره ای تخلف است
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، حسین نوش آبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به قوانین اجرایی دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای همکاری با شبکه های ماهواره ای خارج از کشور گفت: “براساس این قوانین، هرگونه همکاری یا مشارکت در تولید برنامه تخلف محسوب می شود”.
وی خاطرنشان کرد: “قوانین، طبق ماده ١٠ ممنوعیت تجهیزات ماهواره ای به صراحت دستگاه ها را مکلف کرده تا با افرادی که با شبکه های ماهواره ای همکاری دارند، برخورد شود و در ماده ١٣ قوانین اجرایی ممنوعیت ماهواره نیز هر گونه ارسال آگهی ممنوع و بر اساس دستور العمل دولت و مصوبه شورای عالی قوانین برای هر یک، مجازات هایی منظور شده است”.
به گفته وی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری وزارت ارتباطات و نیز صدا ماده ١٠ ممنوعیت تجهیزات ماهواره ای وسیما موظف است آیین نامه ممنوعیت هر گونه همکاری در این زمینه را تدوین، تنظیم و ابلاغ کنند.
نوش آبای افزود: “از دیگر تخلفات، ارسال آگهی به شبکه های ماهواره ای از جمله کالاهای مصرفی، بهداشتی یا آگهی برای نمایش فیلم است که در صورت شناسایی این اقدام، عواملی که مبادرت به ارسال آگهی می کنند، پیگیری می شوند”.
معاون حقوقی، پارلمانی و امور استانهای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: “این وزارتخانه و مخابرات، تمام آگهی ها، اخبار و گزارش ها را رصد کرده تا چنانچه تخلفی صورت گرفته و محرز شود، تا مرحله لغو پروانه کالا های تبلیغاتی پیش بروند”.
وی تصریح کرد: “البته پیش از آن نیز تذکرات لازم به افراد خاطی داده خواهد شد”.
نوش آبادی با بیان اینکه اکنون شاهد کاهش آمار تبلیغات ماهواره ای هستیم، افزود: “یکی از مسائلی که باعث کاهش تبلیغات شده این است که پیگیری ها صورت گرفته، تذکرات داده و جدیت در برخورد اعلام شده است”.
بازداشت و بی خبری از سه شهروند در سردشت
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سروه عبدی دانشجوی دانشگاه پیام نور پیرانشهر به همراه برادرش علی عبدی و نامزدش سامان ابراهیم پور روز دوشنبه نهم آذر ماه در منزل شخصی از سوی نیروهای لباس شخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
یکی از نزدیکان سامان ابراهیم پور با اعلام این خبر به هرانا گفت که وی به کار تبلیغات و آگهی های تبلیغاتی مشغول بوده ولی از دلیل قطعی بازداشت آنها اطلاع دقیقی ندارد.
بازداشت شدگان هیچ تماسی با خانواده برقرار نکرده اند و با وجود مراجعات مکرر، تا کنون هیچ نهادی مسئولیت بازداشت آنها را به عهده نگرفته است و اطلاعی درباره اتهام و محل نگهداری در اختیار خانواده ها نیست.
گفته شده که پیشتر نیز سامان ابراهیم پور و سروه عبدی در سال ۱۳۹۳ بازداشت و به قید وثیقه آزاد شده اند.
با تعیین وقت برای دادگاه تجدیدنظر چهار تن از فعالین مدنی، آرش صادقی، گلرخ ابراهیمی، نوید کامران و بهنام موسیوند، این دادگاه در اول دی ماه سال جاری برگزار خواهد شد.
رادیو پارس _ با تعیین وقت برای دادگاه تجدیدنظر چهار تن از فعالین مدنی، آرش صادقی، گلرخ ابراهیمی، نوید کامران و بهنام موسیوند، این دادگاه در اول دی ماه سال جاری برگزار خواهد شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، اول دی ماه پرونده چهار تن از فعالین مدنی، آرش صادقی، گلرخ ابراهیمی، نوید کامران و بهنام موسیوند در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران بررسی خواهد شد و این در حالی است که دادگاه آرش صادقی در مرحله بدوی بدون حضور وکیل و دادگاه همسر او، گلرخ ابراهیمی غیابا و در شرایطی که وی در بیمارستان بستری بوده برگزار شده است.
بنا به همین گزارش و در ارتباط با دادگاه بدوی آرش صادقی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، گفته شده که صلواتی رئیس این شعبه اجازه پرونده خوانی به وکیل آقای صادقی یعنی امیر رئیسیان را نداده و رئیسیان نیز با این استدلال که حضور وی در روز دادگاه صادقی، تائیدی بر برگزاری دادگاه این فعال مدنی با وکیل است، از شرکت در دادگاه وی خودداری میکند. گزارش رسیده به خبرگزاری هرانا در ادامه می افزاید که صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به آرش صادقی پیشنهاد کرده که از بین وکلای تسخیری یک وکیل را برای خود برگزیند که صادقی با اشاره به حق قانونی خود برای انتخاب وکیل از این کار استنکاف کرده است.
همچنین دادگاه گلرخ ابراهیمی، همسر آرش صادقی نیز به دلیل ابتلای خانم ابراهیمی به تومور شکمی، با وجود ارائه مدارک، عدم توانایی راه رفتن خانم ابراهیمی در آن زمان و وجود تست بیهوشی ایشان و همچنین بستری بودن خانم ابراهیمی بدون حضور متهم برگزار شده و صلواتی با این استدلال که عدم حضور خانم ابراهیمی برای وقت کشی است، به دلایل ارائه شده توجه نکرده و بدون تعویق، دادگاه را برگزار کرده و غیابا حکم را صادر کرده است.
روز شنبه سی و یک مرداد حکم بدوی چهار تن از فعالین مدنی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به آنان ابلاغ شد، آرش صادقی به خبرنگار هرانا گفته که وی طی این حکم به پانزده سال حبس محکوم شده و همچنین بنا بر این حکم گلرخ ابراهیمی به شش سال حبس و نوید کامران و بهنام موسیوند نیز هر کدام به ۱۸ ماه حبس محکوم شدند.
آرش صادقی پیشتر در گفتگوی کوتاهی با گزارشگر هرانا گفته بود: “تقریبا برای همه اتهامات اشد مجازات صادر شده است، هفت سال و نیم برای اجتماع و تبانی علیه نظام، ۳ سال برای اتهام توهین به بنیانگذار انقلاب، ۳ سال برای تشکیل گروه و ۱۸ ماه برای اتهام تبلیغ علیه نظام، در مجموع ۱۵ سال حبس که قرار است در مرحله تجدید نظر ماده ۱۳۴ اعمال شود.”
این در حالی است که اشد مجازات اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی در قانون مجازات اسلامی پنج سال و اشد مجازات تبلیغ علیه نظام نیز یک سال است و به نظر می رسد قضات با محاسبه و اعمال سلیقه ای ماده ۱۳۴ اقدام به صدور حکم می کنند.
به گفته آرش صادقی محمل ورود همه اتهامات فعالیت های مسالمت آمیز نظیر دیدار با خانواده های زندانیان، شرکت در تجمعات مسالمت آمیز و مصاحبه های وی بوده است.
گفتنی است آرش صادقی و نوید کامران، پیش از این نیز سابقه بازداشت و زندانی شدن با اتهامات مشابه را داشته اند.
آرش صادقى، گلرخ ابراهیمی، نوید کامران و بهنام موسیوند آخرین بار پانزدهم شهریورماه سال ۱۳۹۳ در محل کار بازداشت و پس از مدتی با تبدیل قرار بازداشت تا صدور و قطعی شدن حکم آزاد شدند.
یغما گلرویی پس از بازداشت در انفرادی های بند ۲۰۹ به سر می برد
«یغماگلرویی» شاعر، ترانهسرا و نویسنده که پیش تر در صبح روز دوشنبه ۹ آذر ماه سال جاری از سوی ماموران امنیتی در منزل بازداشت شده بود ، در انفرادی های بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شود.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، پیش تر «آتنا حبیبی»، «همسر یغما گلرویی»، شاعر و ترانهسرای ایرانی، در شبکه اجتماعی اینستاگرام از بازداشت این ترانهسرا در روز دوشنبه، ۹ آذرماه ۱۳۹۴، خبر داده .
این شاعر و ترانه سرای ایرانی در ماههای اخیر ترانهای با عنوان «شعر رهایی» با صدای خود اجرا کرد که مضمونی اعتراضی به وضعیت زنان در ایران داشت.
در چهارمین آلبوم «شاهین نجفی» خواننده معترض ساکن آلمان با نام «هیچ هیچ هیچ» در ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰دو ترانه ازمجموع ده ترانه وی با نام «رانندگی در مستی » و «سگ هار»مربوط به این ترانه سرا بود.
ترانهٔ رانندگی در مستی که نام کتاب ترانهٔ «یغما گلرویی» است پس از مخالفت وزارت ارشاد به صورت مستقل از سوی « یغما گلرویی» در انتشارات زخمه در آلمان انتشار یافت.
همچنین در پاییز ۱۳۹۲ «شاهین نجفی» آلبومی با نام «ترامادول» منتشر کرد که قطعهای با نام «پونز» از «یغما گلرویی» در آن قرار داشت.
پیش تر در ۲۳ آبان ماه ۱۳۹۴ «یغما گلرویی» در گفتگویی با ایلا گفته بود:«مرکز موسیقی در ۱۰ سال گذشته هیچ نامی از من در هیچ آلبومی نیاورده است. ممکن است تعداد محدودی از شعرهایم در آلبومها خوانده شده باشد اما نام من مجوز نمیگیرد و الان هم اگر خوانندهای، آلبومی با اشعار من به دفتر موسیقی ارائه کند، مجوز نخواهد گرفت.»
«یغما گلرویی» چندی پیش نیز در خصوص متنی در روزنامه کیهان نوشت:
«کیهان حرف راست هم می زند»
به مبارکی و میمنت – برای یک بار هم که شده – «کیهان» تیتری جز دروغ درباره من منتشر کرده است!
البته عنوان «همکار خواننده مرتد» ابتدای این تیتر اشتباه است چون در پانزده سال گذشته من با بیش از دویست خواننده که اغلبشان در همین سرزمین مشغول فعالیتند همکاری کرده ام و خواننده مورد نظر ایشان تنها یکی از آن ها بوده و چند کار من را اجرا کرده.
فکر می کنم همان «شاعر هتاک» تیترهای قبلی برایم مناسبتر باشد و حالا به پشتوانه همین صفت «هتاکی» که خود این روزی نامه و سایت های تندرو و دروغباف امثال آن به من نسبت داده اند می خواهم بنویسم که این تیتر – به جز خطاب نسبت داده شده به من – کاملا صحیح است! من طلبکارم! عمر و جوانی و قریحه و استعدادم را از این تشکیلات سانسور و حذف طلبکارم.
بگذارید برای یکبار هم که شده تعارف های فروتنانه را کنار بگذارم.
من از بهترین های نسل خود در ترانه بوده و هستم.
این را ترانه هایم شهادت می دهند و لجن پراکنی هیچ روزی نامه ای نمی تواند کارنامه ام را نابود کند.
در تمام این سالها وقت و عمر خود را صرف معرفی و جا انداختن «ترانه» به عنوان شاخه ای مستقل از آفرینش ادبی کرده ام و با استقبال بی سابقه جوانان از ترانه و ترانه سرایی در این سالها – به کوری چشم دشمنان موسیقی و شعر – مزد خود را هم گرفته ام.
بخش عمده ای از دوران کاری ام را گرفتار ممنوعیت بوده ام و ساعتهای زیادی از زمانم را به جای آفرینش ادبی، صرف جنگیدن با این شرایط کرده ام تا صدای ترانه و موسیقی در تنگنا قرار داده شده ی این سرزمین باشم.
یکی از دلایل ممنوعیتم هم همین منتقد «دفتر موسیقی» و سیستم معیوب ممیزی آن بودن است که اغلب همکاران به باریکه آب مجوز دلخوش کرده ام به آن تن داده اند و صداشان هم درنیامده.
صدها مقاله در این مورد نوشته ام و تعداد زیادی مصاحبه کرده ام و تک تک آن ساعت ها که می توانستند صرف آفرینش ترانه و شعر شوند را از چرخه ای که «کیهان» هم یکی از چرخ دنده های زنگ زده ی آن است طبکارم. من موهای سیاهم، سلامتی ام، جوانی و بخشی از عمر و قریحه م را از این فضای مخرب استعدادسوز طلبکارم، حتی دقیقه هایی را که صرف نوشتن این سطرها کردم.
یغما گلرویی
تا کنون از علت بازداشت و اتهام منتسب داده شده به این شاعر و ترانه سرا اطلاعاتی در دست نیست.
محمود بهشتى لنگرودى در اعتصاب غذا
اعدام سه زندانی در میاندوآب
بنا بر اطلاع منابع هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سحرگاه بیست و هفتم آبان ماه ۱۳۹۴، حکم اعدام علی لاچینی به همراه دو زندانی دیگر در زندان میاندوآب اجرا شد.
اتهام هر سه زندانی، مرتبط با جرائم مواد مخدر عنوان شده است و از هویت دو تن دیگر اطلاعی در دست نیست.
على لاچینى به اتهام حمل مواد مخدر به اعدام و چهار سال زندان محکوم شده بود و یازدهم آبان ماه پس از تحمل مدت زندان در مهاباد، به زندان میاندوآب منتقل شد.
هیچ یک از ارگان ها، مسئولین قضایى و منابع داخلی تا کنون درباره اجرای حکم اعدام این زندانیان اطلاع رسانى نکرده اند.