اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی؛ قربانی استانداردهای دوگانه در اطلاع‌رسانی

روزنامه‌نگاری حقوق بشری؛ شرایط زندانی مهم است یا سیاسی‌کاری؟

اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی؛ قربانی استانداردهای دوگانه در اطلاع‌رسانی

در پرداختن به مساله اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی در ایران، یکی از نکات قابل توجه تبعیض در اطلاع‌رسانی درباره مشکلات و مسایل این اقلیت‌هاست. این تبعیض را در قیاس با اطلاع‌رسانی درباره مسایل مرتبط با اکثریت و در میزان و محتوای اخبار منتشر شده درباره اقلیت‌ها می‌توان دید.

حساسیت سیاسی و مشکلات ساختاری در مناطق محل زندگی اقلیت‌ها و البته محدودیت‌های قانونی اعمال شده بر این اقلیت‌ها و میل به مقاومت در برخی از جریان‌های اقلیت موجب می‌شود همیشه خبری از آنان برای انعکاس در رسانه وجود داشته باشد؛ اما در عمل لحاظ کردن برخی خطوط قرمز نانوشته موجب می‌شود علاوه بر رسانه‌های داخل که محدودیت‌های زیادی برای کار خبری آزاد دارند، در رسانه‌های اپوزیسیون و یا مستقل خارج از ایران هم عموما پرداختن به اخبار اقلیت‌ها تناسبی با میزان خبرهای واقعا موجود مربوط به آن‌ها نداشته باشد و محتوای اخبار آن‌ها هم در مواردی بازتاب‌دهنده یک نگاه کلیشه‌ای باشند که محصول آمیزش ناسیونالیسم آریایی و حکومت‌داری اسلامی/شیعی است.

خط قرمز‌های نانوشته اما موثر در فضای واقعی، چیزی است که اصل ضرورت «حفظ وحدت ملی و پرهیز از دامن زدن به علایق قومی» خوانده می‌شود. به این ترتیب این تصور که خبر رسانی مرتب و مسوولانه از محرومیت‌ها یا مشکلات مناطقی مثل کردستان یا بلوچستان می‌تواند موجب تشدید علایق واگرایانه در این مناطق شود، اخبار ستم به آن‌ها را به حاشیه می‌راند. فراموش نکنیم که قوانین داخلی ایران با رسمیت بخشیدن انحصاری به زبان فارسی و برتری بخشیدن به مذهب شیعه و تحمیل برخی محدودیت‌های قانونی بر اقلیت‌ها، بستر لازم برای اعمال این تبعیض‌ها را فراهم می‌کنند.

اما حوزه‌ خاصی از خبر رسانی که جهت‌گیری غیر حرفه‌ای و تبعیض‌آمیز رسانه‌ها در بازتاب اخبار مربوط اقلیت‌های ایرانی را بیش از هر حوزه دیگری آشکار می‌سازد، حوزه زندانیان سیاسی/عقیدتی است. استاندارد دوگانه رسانه‌ها در این حوزه خاص بیش از هر حوزه دیگری نمایان می‌شود. زندانیان سیاسی/عقیدتی اقلیت در واقع آن بخشی از جامعه اقلیت هستند که سیستم امنیتی و قضایی می‌خواهد به عنوان شاهدی بر درستی نگرانی‌های امنیتی‌اش به همه‌گان نشان دهد و متاسفانه در روند اطلاع‌رسانی نیز برخی از رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران همین نگاه را پذیرفته و آن را در کارشان بازتاب می‌دهند.

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، دستگاهی سیاسی و از لحاظ قضایی نامعتبر است؛ زیرا در پرونده‌های سیاسی، عقیدتی و حقوق بشری قضات با انگیزه‌های سیاسی و بر اساس خواست و نظر دستگاه‌های امنیتی رای صادر می‌کنند. دستگاه امنیتی این نظام نیز نه یک سازمان مدرن اطلاعاتی که دستگاه سرکوب و حذف مخالفان و منتقدان است.

عدم تردید در درستی گزاره بالا قاعدتا باید موجب ‌شود ناظران سیاسی، فعالان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران ایرانی هنگام گفت‌وگو و نوشتن و یا اطلاع‌رسانی درباره متهمان و یا محکومان پرونده‌های سیاسی، به اصل برائت توجه کنند و علاوه بر دفاع از حقوق بنیادین هر متهمی ـ فارغ از جرمی که مرتکب شده است ـ بر بی‌گناهی متهمان و غیر حقوقی بودن اتهامات در این نوع پرونده‌ها تاکید کنند.

این اشاره و یادآوری از آن رو اهمیت دارد که متهمان سیاسی و عقیدتی گاه حتی بر اساس قوانین موجود (عادلانه یا ظالمانه) جرمی مرتکب نشده‌اند و لذا دفاع از آن‌ها همچون متهمانی بی‌تقصیر و اطلاع‌رسانی فوری درباره وضعیت‌شان، بدون درنظر گرفتن باورهای سیاسی آن‌ها، اهمیت مضاعف می‌یابد.

به نظر می‌رسد هرچند عموم روزنامه‌نگاران و فعالان ایرانی حقوق بشر در درستی مفروض نخست این نوشته تردید نداشته باشند؛ اما چنان‌که اشاره شد باورهای سیاسی، وابستگی‌های سازمانی و یا روش‌های مبارزاتی برخی از زندانیان و محکومان سیاسی/عقیدتی اقلیت، روزنامه‌نگاران و فعالان را متاثر کرده و در گفتگو و یا اطلاع‌رسانی درباره ایشان، از اصل اطلاع‌رسانی بدون تبعیض و آزادانه عدول می‌کنند و این متهمان را همچون مجرمانی می‌نگرند که جرمی مرتکب شده‌اند و باید مجازات شوند.

جدای از برخی محکومان شناخته نشده و فاقد سابقه فعالیت سیاسی که به جاسوسی متهم می‌شوند و البته از حق محاکمه شدن در یک دادگاه عادلانه محروم بوده‌اند و عموما قربانی این نگاه غیرحرفه‌ای و تبعیض‌آمیز می‌شوند، چنان‌که اشاره شد اکثریت مطلق قربانیان استانداردهای دوگانه در اطلاع‌رسانی، فعالان سیاسی/مدنی متعلق به اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی هستند. البته همیشه صرف تعلق زبانی یا هویتی به یک اقلیت اتنیکی یا تعلق مذهبی به یک جامعه دینی موجب سوظن اصحاب رسانه نمی‌شود و این حوزه و شیوه فعالیت و علایق سیاسی یا عقیدتی متهم اتنیکی و مذهبی است که او را به صف مظنونان می‌راند.

بهاییان را باید از نخستین قربانیان اطلاع‌رسانی با استانداردهای دوگانه دانست. برای مدتی طولانی از محکومان زندانی و یا اعدامی بهایی در محافل و یا رسانه‌های اپوزیسیون و مستقل اسمی برده نمی‌شد و در صورت اسم برده شدن، یا جاسوسی آن‌ها برای اسراییل مفروض دانسته می‌شد و یا با تردید و اگر و اما در مورد احتمال بی‌گناهی و ناعادلانه بودن روند دادگاهی آنان اظهار نظر می‌شد. بهاییان البته به تدریج و در سال‌های اخیر از این لیست سیاه خارج شدند و اکنون کم‌تر ایرانی خارج از حلقه حاکمیت فعلی، در بی‌گناهی مطلق محکومان بهایی زندانی، حتی برابر با قوانین ایران، تردید دارد.

اما این بدبینی، هنوز عموم زندانیان سیاسی و عقیدتی متعلق به اقلیت‌های اتنیکی کرد، عرب و بلوچ و اخیرا ترک و یا اقلیت سنی مذهب در ایران را شامل می‌شود. بدبینی که باعث می‌شود بخشی از فعالان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران نیز با فراموش کردن اصل برائت و این‌که این متهمان نیز از حق دادگاهی شدن در یک دادگاه عادلانه بی‌بهره بوده‌اند، در سخن گفتن از این دسته از زندانیان، آرا نامعتبر دستگاه قضایی و ادعاهای مضحک دستگاه امنیتی سرکوب درباره این زندانیان را معتبر تلقی کنند.

پرسش اینجاست که با چه معیاری و بر اساس چه شواهدی مدعا و احکام یک نظام قضایی رسوا درباره متهمان سیاسی اقلیت پذیرفته می‌شود؟ آیا متهمان مورد اشاره در یک روند دادرسی عادلانه محکوم شده بودند؟ به وکیل دسترسی آزادانه داشته‌اند؟ شکنجه نشده‌اند؟ نکته مبهم همین‌جاست. همین گروه از روزنامه‌نگاران عموما می‌پذیرند که فقدان استقلال و بی‌طرفی قوه قضاییه و سابقه منفی جمهوری اسلامی ایران در نقض برنامه‌ریزی شده و نظام‌مند حقوق بشر و اعمال فشار و شکنجه در اخذ اعترافات، ادعاهای حکومت در پرونده‌های فوق را بی‌اعتبار می‌کند.

اما غلبه گفتمان حاکمیت در این حوزه و انطباق نگرانی‌های اپوزیسیون و برخی روزنامه‌نگاران مستقل (که قاعدتا نباید نگرانی‌های سیاسی بر کارشان تاثیر بگذارد) با حکومت جمهوری اسلامی درباره اقلیت‌ها و توهمی که از اهداف و نیات پنهانی‌ آن‌ها دارند، موجب می‌شود حکم و نظر این دادگاه‌ها هنگامی که نوبت به بی‌پناهان، دیگری‌ها و به طور کلی به یک فعال حقوق اقلیت‌ها می‌رسد معتبر تلقی شده و گفته شود «هیجان زده نشوید … با دفاع از مجرمان برای بی‌گناهان مشکل درست نکنید یا در جهت خلاف توسعه ایران گام برندارید».

این بدبینی‌ها گاه چنان شدید می‌شود که  مثلا یکی از روزنامه‌نگاران برجسته ایرانی می‌نویسد که کسانی که اهواز را “الاحواز” می‌خوانند و آذربایجان را “آزربایجان” می‌نویسند مسوول انفجارها و بمب‌گذاری‌های گاه و بیگاه در خطوط نفت خوزستان هستند. این بدبینی افراطی که موجب خبررسانی غیرمنصفانه درباره اقلیت‌ها می‌شود به دو علت اصلی برمی‌گردد.

عامل نخست توهم آگاهی داشتن از اهداف و نیات گروه‌های اقلیت است. بر این مبنا، اقلیت‌های اتنیکی کرد و عرب و بلوچ و اخیرا ترک (در معنای سیاسی اقلیت) همه دنبال کشور مستقل خود بوده و همه متهمان ‌آنها هم کسانی هستند که برای این هدف جنگیده یا با دشمنان همکاری کرده‌اند. زندانیان عقیدتی سنی مذهب همه‌گی سلفی جهادی هستند و با القاعده همراه و هم‌فکر بوده و آماده کشتن دیگران هستند. به این ترتیب صحت داگاهی در مورد ایشان برای این دسته از روزنامه‌نگاران از ابتدا محرز است.

عامل دوم هم درک نادرست از عمل سیاسی و تعریف غلط از زندانی سیاسی است. این گروه از روزنامه‌نگاران معتقدند بسیاری از زندانیان سیاسی که گفته می‌شود با انگیزه و اهداف سیاسی علیه جمهوری اسلامی یا هر نظام سیاسی دیگر مرتکب اعمال خشونت‌آمیز و واقعا مجرمانه شده‌اند را نمی‌توان و نباید زندانی سیاسی خطاب کرد. با همین مقدمات، این‌ گروه از فعالان رسانه، زندانیان سیاسی اقلیت را که ابتدا مسلح و خراب‌کار فرض می‌کنند، از شان زندانی سیاسی بودن ساقط می‌کنند و سپس احکام قضایی دادگاه‌ها درباره این خلافکاران را معتبر تلقی کرده و به چرخه باطل عدالت در ایران در این چارچوب یاری می‌رسانند.

این گروه فکر می‌کنند تنها کسانی را که به دلیل فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز به زندان جمهوری اسلامی افتاده‌اند باید زندانی سیاسی خواند و هر کسی را که برای پیگیری علایق سیاسی و یا تامین اهداف سیاسی خود اقدام به فعالیت خشونت‌آمیز و یا غیرقانونی کرده باشد را باید مجرم عادی خطاب کنند.

در قوانین ایران جرم سیاسی تعریف نشده است و تنها موادی در قانون مجازات اسلامی وجود دارد که به اقدام علیه امنیت ملی/محاربه و یاغی بودن برمی‌گردد و مواردی که ذیل آن‌ها تعریف شده است، عموما همان مواردی است که در بیشتر کشورهای دموکراتیک دنیا یا اصولا جرم نیست و یا جزو جرایم سیاسی تعریف شده است.

زندانی سیاسی در معنی درست خود، شخصی است که جرمی سیاسی مرتکب شده و جرم سیاسی یعنی عملی قانونا مجرمانه که با انگیزه‌ها و اهداف سیاسی صورت گرفته است. به این ترتیب هم کسی که علیه نظام سیاسی مستقر دست به اسحله می‌برد مجرم سیاسی است و هم کسی که علیه نظام سیاسی اقدامات خراب‌کارانه انجام می‌دهد.

مرگ های مشکوک، بازداشت های گسترده و تبعید ناخواسته فعالان کارگری افزایش فشارهای امنیتی بر فعالان کارگری در ایران

فشارهای امنیتی از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی، روزبه‌روز عرصه را بر فعالین کارگری و سندیکالیست‌هایی که تمام خواسته‌شان داشتن حقوق برابر برای کارگران و زحمتکشان جامعه ایران است را تنگ‌تر کرده است.

مرگ «شاهرخ زمانی» از رهبران جنبش کارگری در زندان «رجایی شهر کرج»، ضایعه بزرگی برای این طیف از جامعه بود. با مرگ دیگری از این دست، شوک ناشی از فقدان رهبران جنبش کارگری در روزهای اخیر محسوس‌تر شد. «کورش بخشنده» فعال سرشناس و خوشنام کارگری در «سنندج»، روز جمعه ۱۵ آبان‌ماه سال ۱۳۹۴، بر اثر سکته قلبی درگذشت.
«کورش بخشنده» از اعضای هیات مدیره «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری» و عضو هیات اجرایی «کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد» و همچنین عضو چندین تشکل کارگری مستقل دیگر بود، که هر کدام در زمان خاکسپاری پیکر او در آرامستان «بهشت محمدی سنندج» تسلیت‌نامه، بیانیه و اطلاعیه خواندند و یادش را گرامی داشتند.

برخی از فعالان کارگری بر این باورند که مرگ «شاهرخ زمانی» در زندان و «کورش بخشنده» که منتظر فراخوانی برای اجرای حکم زندانش بود و با قرار وثیقه آزاد بود، بر اثر فشارهای رژیم و حکومت بر این انسان‌های آزادی‌خواه روی داده است. آن ها همچون دیگر فعالین صنفی تنها در پی احقاق حقوق صنفی خود و کارگران دیگر بوده‌اند. دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی با فشار بر طبقه کارگر جامعه، هر روز به نفع شرکت‌های دولتی و یا نیمه دولتی، به خصوص شرکت های بی شمار وابسته به نهادهای امنیتی و تحت نظارت مقامات حکومتی از جمله بیت رهبری عمل کرده و باعث بی صدا کردن و یا از بین بردن و یا فرار این کنشگران و سندیکالیست‌ها می‌شود.
«بهنام ابراهیم زاده» دیگر فعال کارگری که سال‌هاست در پی احکام ناعادلانه محاکم قضایی جمهوری اسلامی در زندان است، خانواده‌اش با شرایط اسفناکی در گذران زندگی مواجه است. از دیگر فعالین کارگری که مجبور به خروج از کشور شد می‌توان به «منصور اسانلو» فعال سرشناس کارگری اشاره کرد و یا از «مهرداد امین وزیری» دیگر فعال کارگری سنندجی که عضو «کمیته هماهنگی» بود نام برد که به دنبال صدور حکم ناعادلانه ۵ سال زندان، مجبور به ترک کشور شد.
در همین رابطه روز یکشنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۳۹۴، «جعفر عظیم زاده» یکی دیگر از فعالین کارگری ایران، خود را برای تحمل محکومیت به زندان «اوین» معرفی کرد. دبیرخانه هیات مدیره «اتحادیه آزاد کارگران» بیانیه‌ای در اعتراض به حکم صادره او صادر کرده که متن آن در پی می‌آید.
براساس ابلاغیه شعبه اول اجرای احکام کیفری دادسرای ناحیه ۳۳ اوین، جعفر عظیم‌زاده دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز یکشنبه ۱۷/۸/۹۴ ساعت ده صبح، برای تحمل شش سال زندان به دادسرای مستقر در زندان اوین رفت.
تعدادی از دوستان و کارگران همراه ایشان و تعدادی نیز قبل از حضور وی به منظور اعتراض و دیدار با این کارگر مبارز سرشناس در محوطه زندان اوین حضور یافتند.
این کارگران که از نقاط مختلف از جمله سنندج، اصفهان، کرج و تهران برای مشایعت و قدرشناسی از این کارگر معترض که به جرم بیش از یک دهه تلاش‌های پیگیر در طرح مطالبات کارگران به ویژه افزایش مزد و به عنوان صدای رسای اعتراض کارگری اینک راهی زندان شده بود، در فضایی از اندوه و خشم و اعتراض و انزجار برای مدت کوتاهی گردهم آمدند تا این چهره خوشنام کارگری را همراهی کنند.
جعفر عظیم‌زاده نیز سخنان کوتاهی در میان همراهان ایراد کرد و گفت که با زندان کردن کارگران معترض، معضل و بن‌بست جامعه حل نخواهد شد و او را به جرم پیگیری بدیهی‌ترین حق یک انسان و پایمال شدن ابتدایی‌ترین خواست بشر که خواهان تامین معیشت و رفاه است به زندان می‌برند.
حضور این کارگران، نه تنها سمبل اعتراض به این فشارها و محدودیت‌ها به چهره‌های سرشناس کارگری که اخیرا شدت بیشتری گرفته است، بلکه نشان از عزم راسخ آنان برای ادامه راه نمایندگان زندانی خود در دفاع از سطح زندگی و معیشت کارگران در مقابل تعرض دایم ناقضان حقوق کارگران در ایران است.

(مثنوی شیخ و طناب) شعری از محمد مهدوی فر

بشنو از شیخی که مقبول خداست
غافل از دنیا و مشغول خداست
عشق او خدمت به خلق مستمند
بر سر موری نزد پای گزند
سالیانی خوب آمد فال شیخ
لحظه ای گم شد ولی اقبال شیخ
درتصادف گوش او مصدوم شد
از شنیدن تا ابد محروم شد
بس که او نزد خدا محبوب بود
خُلق او شایسته و مطلوب بود
کردگارش در عوض جبران نمود
چشمه ای از معرفت بر او گشود
پس شبی خوابید تا صبحی دمید
صحبت اشیا را او می شنید
دید اشیا را همه تسبیح گو
نیست حول و قوّه ای الا از او
بگذرم از شرح شیخ و ماورا
تا بپردازم به اصل ماجرا
روزی آمد شیخ با امر عیال
سوی بازاری سراسر قیل و قال
تا بگیرد گیره و میخ و طناب
کشمش و کبریت و انگور و گلاب
او دکانی یافت مملوّ از طناب
پس توقف کرد آنجا آن جناب
دید ناگه هر طناب بی زبان
در سخن افتاد با صاحب دکان
یک بلا اینک بیاید بر درت
دور کن او را به جان مادرت
هیچ یک از ما به دست او مده
تا که برگردد زِ هر جا آمده
سالها می کرد او بر ما جفا
نام ما بد نام کرد این بی وفا
سابقاً ما آبرویی داشتیم
چون که از خدمت فرو نگذاشتیم
هر کجا در چاه بود افتاده ای
یا که ماشین خراب و جاده ای
شاد شد از ما روان بنده ها
شد دعا بر ما و بر تابنده ها
بس که سر از ما به بالا برد او
سر بلندی های ما را برد او
او هزاران قامت شمشادگون
کرد با نفرت به دست ما نگون
وحشتی از ما به جانها ریخته
چون به هر میدان سری آویخته
شهر زیر پای ما افسرده شد
بس به دست ما گلو افشرده شد
غنچه ی نشکفته را پژمرد او
شرم و آزرم و حیا را خورد او
ای خداوند طناب این شیخ کیست ؟
خلقتی از چون تویی این حیف نیست؟
شیخ گفتا قدری آرام ای طناب
سر برون آور زِ وهم ناصواب
چون که هر زردی نباشد زردکی
یا که گردویی نشد هر گردکی
یادآور در شب ناایمنی
جامه ای از ما ربود اهریمنی
جامه ی ما بر تن خود کرد راست
قدر ما را پیش چشمان تو کاست
اجر ما نزد شما بی مزد بود
هر چه بود از جامه و از دزد بود
غصه پُر شد در طنین رعد شیخ
لیک بارانی نیامد بعد شیخ
یا دلیل شیخ ما جامع نبود
یا طناب از این همه قانع نبود
گفت کو شیخی نکوکار و امین؟
بر چه شیخی بعد از این آرم یقین؟
از کجا دانم که تو شیخ منی؟
یا همان دیو و دد و اهریمنی؟
پس چنین می گویدم عقل طناب
کن ز هر شیخی به هر جا اجتناب
خویش را آسوده کن ختم کلام
جامه ی مردم به تن کُن والسلام

بازداشت افرادی که علیه امنیت ملی اقداماتی انجام دادند؛ اژه ای خبر داد

رادیو پارس      _ سخنگوی دستگاه قضایی گفت که افرادی که علیه امنیت ملی اقداماتی را انجام داده‌اند شناسایی و بازداشت شدند و پرونده آن‌ها در مرحله مقدماتی قرار دارد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، حجت الاسلام و المسلمین محسنی اژه ای تصریح کرد: “افرادی که بر اساس گزارش سیستم اطلاعاتی کشور علیه امنیت ملی اقداماتی انجام داده اند شناسایی و بازداشت شده اند و پرونده آن‌ها در مرحله مقدماتی است. از بیان جزئیات بیشتر در این راستا معذورم”.

وی تصریح کرد: در طول شش ماه اول سال ۹۴، ۲۵۱ نفر از اولیای دمی که حق قصاص داشتند و حکم بر قصاص قاتل صادر شده بود از حق خود صرف‌نظر کردند و قصاص دیگر صورت نمی گیرد، البته این غیر از مواردی است که در دادسرا اولیای‌دم رضایت دادند. همانطور که بارها گفته ایم قصاص، حق شخصی است.

محسنی اژه‌ای همچنین گفت: “خبری مبنی بر دستگیری چند نفر از سرشبکه های غیراخلاقی در قزوین منتشر شد که باید بگویم این خبر صحت ندارد و طی صحبتی که با دادستان قزوین داشتم این موضوع را تکذیب می‌کند”.

وی ادامه داد: “در حال پرس و جو از فردی هستیم که چنین خبری را منتشر کرده و می خواهیم بدانیم که اصلا خبر را از کجا آورده است”.

اظهارات مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران درباره بازداشت های اخیر

رادیو پارس   ـ مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران مدعی شد که دستگیری عوامل موثر در فضای مجازی که رابط جریان “اپوزوسیون خارج” و “ضد انقلاب” داخل بودند، کاملا قانونی و با حکم قضایی توسط اطلاعات سپاه انجام شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از میزان، حجت الاسلام مجتبی ذوالنور مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، با ادعای اینکه سپاه پاسداران در هیچ جایی بدون حکم قضایی و طی مراحل قانونی، اقدام به عمل نمی کند، اظهار داشت: “دستگیری عوامل موثر در فضای مجازی که رابط جریان اپوزوسیون خارج و ضد انقلاب داخل بودند، کاملا قانونی و با حکم قضایی توسط اطلاعات سپاه انجام شده است”.

وی با اشاره به اینکه تمامی قوا و نیروهای امنیتی باید تابع قانون باشند، عنوان کرد: “تا آنجا که ما می دانیم نباید به کار قانونی ایراد گرفت”.

احراز هویت حدود ۱۰۰ محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر

خبرگزاری هرانا – هویت حدود یکصد تن از محکومین به اعدام که در بند دو زندان رجایی شهر نگهداری می شوند، از سوی هرانا احراز شده است. این محکومین در اندرزگاه دو زندان رجایی شهر موسوم به دارالقرآن نگهداری می شوند. لیست اسامی به همراه اتهام آنان به شرح زیر است:

۱. محمد امین، قتل
۲. حمید اسلامی، قتل
۳. یاسر ایمانی مسرور، قتل
۴. رشید اکبری، سرقت مسلحانه
۵. فرج علی براتی، مشارکت در قتل
۶. غلامحسین بغدادچی، قتل
۷. محمود بیات، قتل
۸. علی زندی، قتل
۹. احمد بختیاری، قتل
۱۰. سعید برقامی، قتل
۱۱. فرزاد تقوی، قتل
۱۲. علی اکبر تهرانی، قتل
۱۳. صابر طارمی، قتل
۱۴. اصغر توسلی، قتل
۱۵. مرتضی جوادی، قتل
۱۶. محمد جگری، قتل
۱۷. علیرضا جوادی، قتل
۱۸. حسین نصیری، نامعلوم
۱۹. مجید جهان دیده، قتل
۲۰. ناصر چیذری، نامعلوم
۲۱. رضا حقیقی، قتل
۲۲. بابک حاج علی گل، نامعلوم
۲۳. میثم حسین زاده، قتل
۲۴. ابراهیم حیدری، قتل

۲۵. حسین حسینی، قتل
۲۶. سیروس حاصلی، قتل
۲۷. فتح الله خجسته، قتل
۲۸. علیرضا خواجوی، قتل
۲۹. سعید فدایی، آدم ربایی
۳۰. حسین دنیا، قتل
۳۱. نیما دستیار پور، قتل
۳۲. محمد صالح دولت آبادی، قتل
۳۳. سعید ذوالفقاری، قتل
۳۴. مجید روحانی، قتل
۳۵. حسین رضایی، قتل
۳۶. محمد رضایی، قتل
۳۷. علیرضا سید علی، قتل
۳۸. میلاد سرمدی، آدم ربایی
۳۹. فرشاد سحرخیز، نامعلوم
۴۰. روح الله سلطان پور، نامعلوم
۴۱. علی شاه بهرامی، نامعلوم
۴۲. امیر شیرازی، قتل
۴۳. خلیل شاه حسینی، قتل
۴۴. یاسر شهبازی، قتل
۴۵. ابوالفضل شکوهی، آدم ربایی
۴۶. حسین صادق شمایی، نامعلوم
۴۷. مهدی صالحانی، قتل
۴۸. سجاد صدیقی، قتل
۴۹. صولت صلوات تحریک، قتل
۵۰. ناصرتقوی، قتل
۵۱. سید محمد طاهری، قتل
۵۲. یوسف طهماسب زاده، قتل
۵۳. عبدالرضا ظهیروعید، نامعلوم
۵۴. مجید عابدی، نامعلوم
۵۵. حسین عبدالرزاق، آدم ربایی
۵۶. غلامرضا علیزاده، قتل
۵۷. ایمان مشروب، قتل
۵۸. رامین عابدی، آدم ربایی
۵۹. اسماعیل عزیزی، قتل
۶۰. امیر غفاری، قتل
۶۱. مجتبی غیاثوند، قتل
۶۲. محسن فرهنگ، آدم ربایی
۶۳. یوسف فرزین، قتل
۶۴. دانیال قبله پور، آدم ربایی
۶۵. حسین قربانی، قتل
۶۶. مهرداد قاسم آذر، نامعلوم
۶۷. روح الله قلی زاده
۶۸. علیرضا پورداد، نامعلوم
۶۹. محسن کلوخی، قتل
۷۰. امید زمانی، قتل
۷۱. مهدی کشاورز، قتل
۷۲. علیرضا کرمی راد، آدم ربایی
۷۳. محمد کتابیان، قتل
۷۴. مجتبی کرمی، نامعلوم
۷۵. منصور کریمی، قتل
۷۶. محمدرضا کریمی نیا
۷۷. داوود گندمی، نامعلوم
۷۸. رسول میرزایی، سرقت
۷۹. محمد محمدی متین، قتل
۸۰. ابوالفضل محمدی تنها، قتل
۸۱. سید جعفر محسنی مفیدی، آدم ربایی
۸۲. کامران محبوب منش، نامعلوم
۸۳. محمدرضا ملکیان، نامعلوم
۸۵. نادر محمدی، قتل
۸۶. میلاد مسگری، سرقت
۸۷. مرتضی معارف مند، قتل
۸۸. مجید مصطفی زادگان، قتل
۸۹. اکبر نوری، قتل
۹۰. محمد نظری، نامعلوم
۹۱. حامد نظیریان، قتل
۹۲. بهنام نظافتچی، نامعلوم
۹۳. امیر نودهی، قتل
۹۴. عباس ولی خانی، نامعلوم
۹۵. آرش رفیع، آدم ربایی
۹۶. سید اکبر هوشیارسادات، قتل
۹۷. محمد هموند، قتل
۹۸. امیر یوسفی، قتل
۹۹. محمدتقی یکتامند، قتل

نرگس محمدی برنده جایزه گالیله ۲۰۰۰ شد

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر به‌عنوان یکی از شش برنده جایزه سال ۲۰۱۵ بنیاد “گالیله ۲۰۰۰″ انتخاب شد.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر، این جایزه هر دو سال یک‌بار به افرادی که به پیشبرد صلح از طریق فرهنگ وهنر کمک مى‌کنند، در شهر فلورانس ایتالیا اعطا مى‌شود.
نرگس محمدی در سال ۱۳۸۷ با تشکیل شورای ملی صلح در ایران، به دبیری هیأت اجرایی این شورا انتخاب شد. شورای ملی صلح، متشکل از ۸۵ شهروند ایرانی بود که هنگام بالا گرفتن تنش بین ایران و امریکا در زمان ریاست جمهوری بوش، به پیشنهاد شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل با هدف تلاش برای ایجاد جامعه‌ای توسعه یافته تشکیل شد.
توکل کرمان، الکساندر پریرا، تیم رابین، پالو کنته و حیات بنت الحسین، دیگر برندگان جایزه سال ۲۱۰۵ “گالیله ۲۰۰۰″ هستند.
به‌همین مناسبت، مراسمی روز جمعه پانزدهم آبان ماه ۱۳۹۴ در شهر فلورانس ایتالیا برگزار و از برندگان این جایزه قدردانی شد. در این مراسم شیرین عبادی، رییس کانون مدافعان حقوق بشر که نرگس محمدی از اعضای آن کانون است، همچنین تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی شرکت داشتند.
شیرین عبادی به‌ هنگام اعطای جایزه «زنبق طلا» به نرگس محمدی، در سخنانی با اشاره به دستور شهردار وقت فلورانس در سال ۱۳۸۸ مبنی بر آویزان کردن پرچم سبزی به‌ نماد همبستگی با جنبش مردمی ایران، گفت که همواره بین دو ملت ایران و ایتالیا روابط دوستی و فرهنگی عمیقی برقرار بوده است.
رییس کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه سخنان خود، اعطای جایزه به نرگس محمدی را نشانه‌ای از این رابطه دانست و بر ادامه روابط دوستی بین دو ملت ایران و ایتالیا تأکید کرد.
خانم عبادی در سخنان خود، با تشریح روند پرونده قضایی و امنیتی نرگس محمدی از سال ۱۳۸۸ تاکنون، گفت که تمامی فعالیت‌های خانم محمدی در راستای حقوق بشر بوده و هیچ‌یک از آنها مخالف قوانین داخلی ایران نبوده است. به اعتقاد خانم عبادی، اگرچه خانم محمدی انتقادهایی به برخی قوانین ایران داشته اما همواره سعی کرده است تا بر مبنای قانون حرکت کند.
خانم محمدی پس از بازداشت در سال ۱۳۸۹، در دادگاه انقلاب به شش سال حبس محکوم شد. او در دوران اجرای حکم زندانش، به شدت بیمار شد به‌حدی که او را برای ادامه درمان به بیمارستان منتقل و بستری کردند و پس از مدتی به خانم محمدی برای ادامه درمان، با اجازه پزشک قانونی و سایر پزشکان مورد اعتماد قوه قضاییه، مرخصی دادند. اما در مدت مرخصی، بار دیگر برای خانم محمدی پرونده دیگری تشکیل دادند و سرانجام در اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ توسط مأموران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
اما مدتی پیش، خانم محمدی به‌دلیل تشدید بیماری در زندان، به بیمارستان منتقل شد اما به گفته نزدیکان او، مقام‌های مسئول بدون توجه به توصیه پزشک‌های متخصص مبنی بر ضرورت درمان این زندانی بیمار در محیطی بدون تنش، او را دوباره به زندان بازگرداندند.
بر همین اساس خانم عبادی در سخنانش با اشاره به نحوه بستری کردن نرگس محمدی در بیمارستان و بستن دست او به تخت، خطاب به حاضران در مراسم اعطای جایزه گفت که این وضعیت کمکی به بهبود و سلامتی خانم محمدی نکرد و در نتیجه او با جسمی بیمارتر روانه زندان شد.
خانم عبادی در ادامه سخنان خود به پیام نرگس محمدی به هیأت داوری و حاضران در مراسم اعطای جایزه در شهر فلورانس اشاره کرد و گفت که خانم محمدی پس از آگاهی از انتخاب شدنش برای دریافت این جایزه، با تقدیم یک کاردستی ساخته خویش به هیأت داوری، اعلام کرد که با افتخار این جایزه را قبول می‌کند تا شاید این جایزه بتواند بلندگویی باشد برای صدای زنی که در بند است.
خانم محمدی در ادامه پیام خود اعلام کرده بود: “من یک زن و یک مادر هستم. زنی در سرزمینی که تحت تبعیض آشکار قرار دارد. زنی که می‌زاید اما هرگز سرپرست و ولی زاییده خود نمی‌شود. زنی که ازدواج می‌کند و برای تشکیل زندگی مشترک بله می‌گوید اما حق طلاق ندارد. زنی که هم کار خانه و هم کار بیرون را انجام می‌دهد اما مرد، رئیس خانواده و او همواره مرئوس است و اگر روزی علیه این تبعیض برخیزد همچون من زندانی می‌شود. اما من هنوز هم معترض هستم.
یکی از اتهامات من در پرونده اخیرم، فعالیت فمینیستی است و من هنوز یک فمینیست ( مبارزه علیه ستم و تبعیض بر زنان) هستم. یکی از اتهامات من، فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر است اما باید تاکید کنم که دفاع از حقوق بشر، آرمان و راه من است و من هنوز یک مدافع حقوق بشر هستم. یکی از اتهامات من، مخالفت با اعدام است و من با بریدن نفس انسانی به اراده انسانی دیگر، موافق نیستم.
شش سال محکومیت زندان دارم و پرونده و محاکمه‌ای دیگر پیش رو دارم اما افکار عمومی در سرزمین من، موافق با مجازات اعدام نیست. افکار عمومی در سرزمین من، مخالف تبعیض علیه زن و مدافع حقوق بشر است. بنابراین محاکمه و زندان، راهکار بی‌فایده‌ای علیه این ایده‌ها و مطالبات افکار عمومی ایرانیان سرافراز و باشعور است و من به آینده روشن سرزمین و ملت سربلندم امیدوارم.
همچنین در آخر یاد می‌کنم از تمام زنان و مردان آزادیخواه سرزمینم که اکنون در حصر یا در زندان‌ها در حبس هستند. دستان پر مهر شما خویشاوندان عزیزم را که مدافعان حقوق بشر در جهان هستید می‌فشارم و بوسه می‌زنم و از شما تقاضا دارم که به حرمت زنان برابری‌خواه، از مادران دربند اوین، به ویژه مادرانی که کودکان خردسالشان را ظالمانه از آنها جدا کرده اند، یاد کنید.”
خانم عبادی پس از قرائت پیام خانم محمدی، با آرزوی آزادی نرگس محمدی و دو همکار دیگرش در کانون مدافعان حقوق بشر یعنی عبدالفتاح سلطانی و سید محمد سیف زاده و همچنین تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، گفت که راه پر افتخار کانون مدافعان حقوق بشر ادامه دارد و چراغ فروزانی که مؤسسان این کانون برافروخته‌اند توسط جوانانی که در داخل ایران و خارج از ایران دل در گرو خوشبختی هم‌نوعان خود دارند، همچنان فروزان است.