هجوم ماموران اداره اطلاعات ملکان به منزل شخصی مهدی کوخیان و تهدید غلام قلی زاده دیگر فعال مدنی

ساعت ۱۱ شب روز یکشنبه ۸ شهریور ماه ماموران اداره اطلاعات شهرستان «ملک کندی» طی یک اقدامی از پیش تعیین شده و با حکم جلب با مراجعه به منزل پدری «مهدی کوخیان» فعال مدنی آذربایجانی سعی در بازداشت وی داشته اند که این فعال مدنی از صحنه متواری و مامورین موفق به بازداشت  وی نشده اند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، طبق اظهارات ماموران وزارت اطلاعات هدف از بازداشت «مهدی کوخیان» جلوگیری از حضور وی در برگزاری مراسمی در زنجان با حضور گسترده فعالان آذربایجانی در روز سه شنبه ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۴ است که جهت دیدار با «سعید متین پور» یکی از فعالان آذربایجانی که روز چهارشنبه ۴ شهریور ماه با اعمال ماده ۱۳۴ و پایان محکومیت خود از زندان اوین آزاد شده بوده است.
همچنین یک منبع مطلع در گفتگویی با «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» گفت “«غلام قلی زاده» دیگر فعال مدنی آذربایجانی نیز که در این مراسم حضور خواهد یافت شب گذشته یکشنبه ۸ شهریور ماه درخیابان «حسنی ارومیه» مورد تهدید و ارعاب نیروهای لباس شخصی قرار گرفته و به صورت وی اسپری فلفل پاشیده شده است.
«مهدی کوخیان» فعال مدنی ساکن «ملکان» پیش تر به دلیل کمک رسانی به زلزله زدگان «قره داغ» بازداشت و با اتهامات واهی روانه زندان شده بود، و روز ۴ اسفند ماه ۱۳۹۲ از زندان «مراغه» آزاد شد.
وی در تاریخ ۴ دی ماه ۱۳۹۱ با ضرب و شتم ماموران امنیتی از زندان «مراغه» به زندان «مرکزی تبریز» منتقل شد و به دلیل ایرادات حقوقی از سوی دادستانی تبریز مجددا به زندان «مراغه» بازگردانده شده بود.
گفتنه شده است از اولین ساعات عصر ۲۱ مرداد ماه ۱۳۹۱، این فعال مدنی پس از وقوع زلزله «قره داغ» به کمک زلزه زدگان شتافته و در روز شنبه ۴ شهریور ماه ۱۳۹۱ به دلیل کمک رسانی به زلزله زدگان از سوی ماموران اداره اطلاعات ملکان (ملک کندی) مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفته و پس از گذشت یک هفته با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
در همین روی، طی دادگاهی که هیچ کدام از موازین قانونی در آن رعایت نشده بود، این فعال مدنی مورد محاکمه قرار گرفت و مغازه وی نیز به طور غیر قانونی به مدت ۴۵ روز پلمپ شد. دلیل این امر کمک های فراوان وی به زلزله زدگان «قره داغ» ذکر شد.
این فعال مدنی مجددا در روز دوشنبه ۱۰دی ماه ۱۳۹۱، از سوی ماموران اداره اطلاعات تبریز در شهرستان ملکان بازداشت و پس از گذشت ۷ روز بازداشت غیر قانونی و ضرب و شتم در اداره اطلاعات تبریز به زندان «مراغه» منتقل گردید.
در روز۱۴ فروردین ماه ۱۳۹۲ حکم «مهدی کوخیان» که در۳ اسفند ماه ۱۳۹۱ تنظیم شده بود به وی ابلاغ شد. این حکم که از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب مراغه به ریاست قاضی «داورنیا»،  «مهدی کوخیان» را به یک سال حبس تعزیری محکوم نمود.
وی در اعتراض به حکم صادره و شرایط وخیم زندان، روز ۱۹ اسفند ماه ۱۳۹۱ اقدام به اعتصاب غذا نمود و به دلیل مقاومتش، مسوولین قضایی مدتی بعد وی را با وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی آزاد نمودند.
اما پس از گذشت مدتی مجددا این فعال مدنی در روز شنبه ۴ خرداد ماه ۱۳۹۲ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و پس از ضرب و شتم شدید به زندان «مراغه» منتقل گردید و مجددا به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
. «مهدی کوخیان» به علت شکنجه ها و ضرب و شتم مامورین به شدت از ناحیه کلیه راست و نیز دستگاه گوارشی در عذاب بود و علی رغم این بیماری های شدید، مسئولین زندان اجازه درمان مناسب را به وی نمی دادند.

هفت سال و ده ماه حکم جدید برای بهنام ابراهیم زاده

رادیو پارس _ – بهنام ابراهیم زاده، فعال کارگری و زندانی سیاسی با قطعی شدن حکم جدید خود به هفت سال و ده ماه و هجده روز زندان محکوم شد.

به گزاری خبرگزاری هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهنام ابراهیم‌زاده که بیش از ۵ سال است که در زندان به سر می‌برد، در پی‌ محاکمه‌ مجدد در دی‌ ماه سال گذشته و در مرحله بدوی به ۹ سال و نیم زندان دیگر محکوم شد. حکم این زندانی سیاسی پس از تجدید نظر و قطعی شدن حکم با کاهش به ۷ سال و ده ماه و هجده روز به این زندانی در زندان رجائی شهر ابلاغ شده است.

بهنام ابراهیم‌زاده از فعالان شناخته شده کارگری و فعال دفاع از حقوق کودک است. وی از سال ٨٩ در بازداشت بسر می‌برد و در دادگاه انقلاب ابتدا به ۲۰ سال زندان محکوم و حکم وی در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال حبس تعزیری تقلیل یافت.

این فعال کارگری پس از گذراندن حکم ۵ ساله خود و با قطعی شدن حکم جدید، می بایست برای مدت بیش از هفت سال دیگر را نیز در زندان سپری کند.

سیر تاریخی پدیده‌ی شکنجه

reza amiri
هم‌چنین مجازات فردی به عنوان عملی که او یا شخص سوم انجام داده است یا احتمال می‌رود که انجام دهد، با تهدید و اجبار و بر مبنای تبعیض از هر نوع و هنگامی که وارد شدن این درد و رنج و یا به تحریک و ترغیب و یا با رضایت و عدم مخالفت مامور دولتی و یا هر صاحب مقام دیگر انجام گیرد، شکنجه تلقی می‌شود.بر اساس ماده‌ی ۱ کنوانسیون منع شکنجه‌ی سازمان ملل متحد (۱۹۸۴)، شکنجه به این معناست: “هر عملی که بر اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه فردی به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او و یا شخص سوم اعمال می‌شود، شکنجه نام دارد.”

تعریف شکنجه در فقه آزار دادن شدید کسی برای وادار کردن او به انجام دادن کاری است. در این خصوص در اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است:‌ “هر گونه‏ شکنجه‏ برای‏ گرفتن‏ اقرار و یا کسب‏ اطلاع‏ ممنوع است. ‏اجبار شخص‏ به‏ شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست‏ و چنین‏ شهادت‏ و اقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‌شود.” مطابق ماده‌ی ۵۷۰ ق.م.ا، هریک از مقامات و مامورین دولتی که برخلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم کند علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت ‌سه تا پنج سال از مشاغل دولتی به حبس از ۲ ماه تا سه سال ‌محکوم خواهد شد.”

هم‌چنین ماده‌ی ۵۷۸ قانون مذکور هریک از مستخدمین و مامورین قضایی یا غیر قضایی ‌دولتی برای این‌که متهمی‌ را مجبور به اقرار کند او را اذیت و آزار بدنی نماید علاوه بر قصاص با پرداخت دیه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم می‌گردد و چنانچه کسی در این ‌خصوص دستور داده باشد فقط دستور دهنده به مجازات حبس‌ مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم به واسطه‌ی اذیت و آزار فوت کند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل را خواهد داشت.

آیین نامه‌ی قانونی و مقررات اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور نیز در این زمینه می‌گوید: “تندخویی، دشنام، ادای الفاظ رکیک یا تنبیه بدنی زندانی و تنبیهات خشن و مشقت بار در زندان‌ها به کلی ممنوع است.”

برای جبران خسارت وارده‌ی ناشی از شکنجه نیز می‌توان به ماده‌ی یک قانون مسئولیت مدنی مصوب ۷/۲/۱۳۹۲ استناد کرد که در آن تصریح شده است: “هرکس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه‌ی بی‌احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجاری یا هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده، لطمه‌ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می‌باشد.”

۱- انواع شکنجه

۱-۱-شکنجه‌ی سیاه یا شکنجه‌ی جسمی

در شکنجه‌ی جسمی هدف در ابتدا و در بسیاری از موارد به دست آوردن اطلاعات از یک سو و همین طور ایجاد جدایی میان فرد با گروه‌‌اش  چه به لحاظ عملیاتی و چه به لحاظ ایدئولوژیک از سوی دیگر است. خشونت مهم‌ترین و به تعبیری حتی یگانه ابزاری است که جهت این نوع شکنجه  به‌کار گرفته می‌شود.

شیوه‌های شکنجه جسمی در نقاط مختلف جهان بسیار شبیه به یکدیگر می‌باشند. رایج‌ترین این شیوه‌ها را به طور کلی می‌شود به گروه‌های زیر تقسیم نمود:

الف) ایجاد درد: شلاق زدن، استفاده از دستبند قپانی، آویزان کردن و غیره.

ب) محرومیت‌های طولانی مدت: محرومیت از خوراک، مواد آشامیدنی، وسائل نظافت و امکانات درمانی کافی، بی‌خوابی دادن، تولید احساس خفگی، جلوگیری از حرکت کردن یا حرف زدن و غیره.

ج) زیر پا گذاشتن تابوهای فرهنگی: تجاوز به زنان و مردان، اجبار به خوردن یا آشامیدن مواد مشمئز کننده، حمله به عمیق ترین پیوندهای خویشاوندی (در رابطه ی مادر و فرزند، زن و شوهر) و غیره.

۲-۱- شکنجه‌ی سفید یا شکنجه روانی

هدف اصلی از اعمال شکنجه روانی یا شکنجه سفید ایجاد تغییر در هویت زندانی است. به همین دلیل نیز در این نوع از شکنجه فرد بیش از گروه‌اش در مرکز توجه کارگزاران خشونت قرار می‌گیرد. با این حال از آن‌جایی که نمی‌توان روان و جسم را به کلی از یکدیگر متمایز نمود، هم شکنجه‌ی روانی بر جسم و هم شکنجه جسمانی بر روان تاثیر می‌گذارند.

همان طور که خاطر نشان کردیم یکی از اهداف مهم شیوه‌های گوناگون شکنجه‌ی روانی، تاثیر گذاشتن بر هویت زندانی است. هویت فرد از منظر علوم روان‌شناسی فرآورده‌ی فرآیندی دینامیک است که در تمام طول زندگی انسان ادامه می‌یابد. بدین ترتیب از منظر این علوم، هویت نه “ذات” پنداشته می‌شود و نه یکبار برای همیشه شکلی ثابت به خود می‌گیرد.

آدمی از‌‌ همان لحظه‌ی تولد در درون شبکه‌های تعاملی گوناگون (دو خانواده هسته‌ای و گسترده، مدرسه و غیره) قرار دارد و “من” خود را بر اساس روابط و در نتیجه‌ی نگاهی که دیگران به او دارند تجربه می‌کند و می‌شناسد. با این وجود برای این‌که چنین تجربیات گوناگونی بتوانند به فرد احساس یگانگی و همین طور ثبات ببخشند بایستی در قالب واحدی ساختارمند و هماهنگ در روان فرد شکل بگیرند.

اصطلاح “شکنجه‌ی سفید” را عموماً به معنای شکنجه‌ی روانی بکار می‌برند و دلیلش نیز این است که در این نوع از شکنجه اثری بر بدن باقی نمی‌ماند. با این حال “شکنجه‌ی سفید” در معنای دقیق ترش به آن دسته از شکنجه‌های روانی گفته می‌شود که با ایجاد محرومیت حسّی (sensory deprivation)، موجبات اختلال در سیستم ادراک را فراهم می‌آورند. عوارض روحی کوتاه و دراز مدت شکنجه‌ی سفید از سلول انفرادی بسیار عمیق‌تر، شدید‌تر و دراز مدت‌تر است.

با این حال در بسیاری از موارد، اعمال شکنجه‌ی سفید به همراه بازجویی‌های پایان ناپذیر و شکنجه‌های جسمانی موجب می‌شوند تا “من” زندانی در اثر نا‌کار آمدی و عدم پایداری مکانیسم‌های دفاعی روان، در هم بشکند.

با درهم شکستن مکانیسم‌های دفاعی دستگاه روانی، کارگزاران شکنجه به هدف خود دال بر نفوذ به هویت مرکزی زندانی دست می‌یابند.

هدف اصلی از رخنه به هویت زندانی، “شفاف سازی” شخصیتش می‌باشد. بازجویی‌های بی‌وقفه و طولانی وقتی با شکنجه‌ی سفید (محرومیت حسی) همراه می‌گردد، روان زندانی را از هر گونه محتوا و رمز و رازی تهی می‌سازد. آشکار و یا به تعبیر شکنجه گران “افشا» کردن احوال درونی زندانی را که با تخلیه و بیرون کشیدن محتوای روان صورت می‌پذیرد، شفاف سازی شخصیت می‌نامیم. در این حالت بازجو به دنبال به دست آوردن “اطلاعات نسوخته” از زندانی نیست بلکه می‌کوشد تا به درونی‌ترین، خصوصی‌ترین و به بیان نیاوردنی‌ترین اطلاعات درونی در او (از خاطرات دوران کودکی و خانوادگی گرفته تا روابط جنسی مربوط به گذشته) دست یابد.

در حقیقت با بیرون کشیدن رازهای بزرگ و کوچک، مرز میان دو دنیای درون و بیرون، میان “من” و دیگری، برداشته شده شخصیت زندانی همانند قطره‌ای آب شفاف می‌گردد. شفاف سازی شخصیت با از میان بردن رازهای درون که اغلب از ترکیب شکنجه‌ی سفید، انفرادی و بازجویی‌های پایان ناپذیر ممکن می‌شود، در بسیاری از موارد در هویت مرکزی زندانی اختلالات شدید و دراز مدت ایجاد می‌کند. نظام‌های سیاسی‌ای که از چنین روشی برای مقابله با مخالفانشان استفاده می‌کنند هدفشان نه به حرف آوردن زندانی بلکه خاموش کردن ابدی اوست.

۲- شیوه های شکنجه در طول تاریخ:

۱-۲- شیوه های شکنجه‌ی جسمی یا شکنجه سیاه

الف) شکنجه با بامبوی چینی:

بامبو یکی از سریع‌‌ترین گیاهان در جهان از لحاظ رشد است. بعضی از انواع چینی آن تا یک متر در روز رشد می‌کنند. برخی از مورخان معتقدند شکنجه به وسیله‌ی بامبو نخستین بار توسط چینی‌‌ها و سپس در جنگ جهانی دوم توسط ارتش ژاپن صورت گرفته است.

شیوه‌ی انجام این شکنجه بدین صورت است که نوک بامبو‌ها را تیز کرده تا به صورت نیزه در آیند و سپس زندانی را به طور افقی بالای بامبو‌ها آویزان می‌کنند و قد بامبو‌ها به سرعت رشد کرده و پوست بدن قربانی را شکافته و از میان بدن او رشد می‌کند و متهم به آرامی و با درد جان می‌دهد.

ب) قفس آهنی:

بسیاری از محققان معتقدند که این نوع از شکنجه برگرفته از یک افسانه‌ی وحشتناک است. این اتاقک آهنی با میخ‌های تیزی که در آن تعبیه شده متهمان را می‌ترساند تا به همه چیز اعتراف کنند. قفس‌آهنی در اواخر قرن ۱۸ همزمان با نزول تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا‌های کاتولیک به وجود آمد. شیوه‌ی کار این دستگاه به این صورت است که متهم را داخل این اتاقک آهنی انداخته و در آن را می‌بندند. دیواره‌ی درونی این قفس مجهز به میخ‌های کوچکی هستند که بدن قربانی را سوراخ نمی‌کنند و تنها او را زخمی می‌کنند. معمولاً مجرم پس از چند دقیقه اعتراف می‌کند و اگر لجاجت کرده و سکوت اختیار کند از طریق حفره‌های ویژه‌ی درون قفس چنگک‌ها، تیغه‌‌ها و شمشیر‌های دو دم فشار را چندین برابر کرده و درد غیر قابل تحملی را ایجاد می‌کنند.

سرانجام مجرم برای مدت طولانی در قفس مانده و بر اثر شدت خونریزی می‌میرد. در برخی از مدل‌های این دستگاه میخ‌هایی برای چشم‌‌ها تعبیه شده‌اند که آن‌ها را از حدقه درمی‌آورند.

ج) گاو نر برنزی:

این دستگاه مرگبار نخستین بار توسط کوپر اسمیت پریلو به سفارش حاکم ستمگر سیسیلی فلاریسو که عاشق شکنجه و کشتن مردم به راه‌های غیر معمول بود ساخته شد که بعد‌ها استفاده از این دستگاه توسط یونانیان باستان گسترش پیدا کرد.

ظاهراً این دستگاه به شکل یک گاو توخالی از جنس مس است. شیوه‌ی کار این دستگاه به این صورت است که متهم را درون این تندیس مسی انداخته و زندانی می‌کردند. زیر گاو مسی آتش می‌افروختند و قربانی را زنده زنده کباب می‌کردند. ساختار دستگاه به گونه‌ای است که فریاد‌های قربانی از طریق دهان گاو همانند صدای گاو شنیده می‌شد.

د) قفس موش صحرایی:

این شکنجه از چین باستان بود که بعد‌ها توسط رهبر انقلاب قرن ۱۶ هلند، دیریک سونو گسترش یافت. شیوه‌ی اجرای این شکنجه بدین صورت است که متهم را روی یک میز برهنه کرده و به حالت خوابیده می‌بندند. سپس یک قفس سنگین پر از موش‌های صحرایی گرسنه را روی شکم یا سینه‌ی زندانی قرار می‌دهند. کف قفس دارای دریچه‌ای است که به اندازه مخصوصی قابل باز شدن است.

در بالای قفس زغال داغ قرار می‌دهند به گونه‌ای که موش‌های صحرایی بر اثر شدت گرمای ذغال‌‌ها به جنب و جوش افتاده و برای فرار از گرما از دریچه‌ی مخصوص انتهای قفس راه خود را با گاز گرفتن و دریدن بدن زندانی باز می‌کنند.

ه) شکنجه و اعدام توسط فیل:

این شکنجه قرن‌‌ها در کشور هند و هندوچین مورد استفاده بوده است. از آن‌جا که فیل حیوان باهوشی است آموزش دادن آن برای لگدزدن به متهم کار بسیار آسانی است که ظرف مدت چند روز امکان‌پذیر است. شیوه‌ی انجام این شکنجه به این صورت است که متهم را روی سطح زمین می‌بندند و به فیل آموزش دیده دستور می‌دهند که به سر متهم لگد بزند. گاهی اوقات نیز برای عبرت دیگران و گرفتن اقرار به فیل دستور می‌​د‌هند که سر، دست و پای متهم را لگد کند.

و) ماشین کشش چرخ‌دنده‌ای:

یکی از مخوف‌‌ترین و کاربردی‌‌ترین دستگاه‌های شکنجه، ماشین‌کشش چرخ دنده‌ای است. این دستگاه نخستین بار ۳۰۰ سال پس از میلاد مسیح توسط ویسنته حاکم مستبد زاراگوزای اسپانیا مورد استفاده قرار گرفت. هر متهمی که از این شکنجه جان سالم به در ببرد در اثر کششی که به عضلات بدنش وارد می‌شود دیگر قادر به استفاده از آن‌ها نخواهد بود. این دستگاه متشکل از تخت مخصوصی است که غلطک‌های ویژه‌ای در دو سر آن تعبیه شده و توسط طناب ‌سینه و زانو‌های متهم را می‌بندد. هنگامی که شکنجه‌گر غلطک‌‌ها را بچرخاند طناب‌‌ها در جهت مخالف کشیده می‌شوند که این امر سبب کشیدگی بدن متهم می‌شود.

دست‌‌ها و پا‌های شکنجه‌شونده کشیده و بر اثر شدت کشش از مفاصل خود خارج می‌شوند.

ز) کاشت فلز در بدن:

این شکنجه یکی از عجیب‌‌ترین راه‌های شکنجه است که اجرای آن به قرون وسطی باز می‌گردد. شیوه‌ی انجام آن به این صورت است که شکاف عمیقی روی پای متهم ایجاد می‌کنند و سپس تکه‌ای فلز که معمولاً آغشته به نوعی زهر مخصوص است درون شکاف قرار داده و آن را می‌دوزند. بر اثر شدت درد و سوزش متهم بخت برگشته طاقت خود را از دست داده و محل زخم را می‌شکافد که این امر باعث خونریزی می‌شود و اکثر اوقات در اثر شدت خونریزی جان خود را از دست می‌دهد.

ح)دستگاه فشار دهنده‌ی سر:

از این دستگاه شکنجه بیش‌تر برای کشیدن اعتراف از متهم بدون کشتن وی استفاده می‌شود که شکنجه‌گر به آسانی می‌تواند آن را به یک دستگاه اعدام وحشتناک تبدیل کند. شیوه استفاده از این دستگاه به این صورت است که سر متهم را درون کاسه‌ی فلزی قرار داده و توسط پیچی که در بالای این کاسه قرار دارد فشار زیادی به جمجمه‌ی شکنجه شونده وارد می‌کنند. اگر متهم از اعتراف کردن طفره برود شکنجه‌گر پیچ را چرخانده و فشار زیادی را به استخوان‌ جمجمه‌ی متهم وارد کرده و آن را از حال عادی خود خارج می‌کند. اگر مجرم اعتراف نکند مرگ دردناکی را خواهد داشت.

ط) صندلی شکنجه:

این شیوه از شکنجه یکی از دردناک‌‌ترین شیوه‌‌ها است. این صندلی متشکل از ۱۰۰۰ میخ کوچک است که قابلیت نفوذ به ارگان‌های حیاتی بدن متهم را ندارند. متهم روی این صندلی نشسته و بر اثر شدت درد مجبور به اقرار و اعتراف می‌شود. این میخ‌‌‌ها به گونه‌ای تعبیه شده‌اند که باعث جلوگیری از خونریزی سریع متهم می‌شوند و شخص شکنجه شونده تنها بر اثر شدت درد و آن هم پس از چندین ساعت و حتی چند روز جان خود را از دست می‌دهد. معمولاً شخصی که اطلاعات و اسرار مهمی در دست دارد را به تماشای شکنجه‌ی شخص دیگری می‌نشانند و اگر لب به اعتراف نگشود خود او را با این دستگاه شکنجه می‌کنند و او را نمی‌کشند تا مهر از زبانش باز شود.

۲-۲- شیوه های شکنجه‌ی سفید

الف) محرومیت حسی:

به مثابه روشی برای شکنجه، نخستین بار توسط سازمان اطلاعات ایالات متحده امریکا (CIA)، در سال‌های نخست دهه‌ی پنجاه میلادی طراحی شد. سازمان “سیا” در این دوره، به تامین مخارج یک سری تحقیقات علمی در مورد پدیده‌ی “محرومیت حسی” پرداخت.

یک گروه از مهم‌ترین این تحقیقات تحت نظر روان‌شناس کانادایی دونالد هب (Donald Hebb) در دانشگاه معروف “مک گیل» (Mc Gill) در مونترال کانادا انجام شد. هب در آزمایش‌هایش از دانشجویان داوطلب استفاده می‌کرد. در این آزمایشات سعی شده بود تا تاثیرات محرومیت حسی بر روان را مورد مطالعه قرار دهند. برای رسیدن به این منظور، از کلاه‌هایی مخصوص برای حذف حس شنوایی، از چشم بند برای جلوگیری از دیدن، از وسایل یا امکانات دیگر برای کاهش دو حس لامسه و بویایی استفاده می‌کردند و سپس افراد را در درون اتاق‌هایی انفرادی و بدور از هر گونه محرک خارجی قرار می‌دادند. داوطلبان در این شرایط تنها پس از مدتی نسبتا کوتاه (یک الی دو یا سه روز) دچار هذیان‌های شدید، کاهش قوای عقلی و نا‌آرامی‌های تحمل ناپذیر می‌گشتند.

ب) تابوت:

روش کار در این مدل ،کاهش محرکات بیرونی به همراه ممانعت از حرکت یکی از نمونه‌های چنین شکنجه‌ای می‌باشد. در این حالت محرومیت حسی در ابتدا باعث اختلال در حافظه می‌شود، سپس قدرت تمرکز را مختل می‌کند و در ‌‌نهایت باعث حس گم گشتگی و از دست دادن مفهوم زمان می‌شود.

در اثر طولانی شدن چنین وضعیتی فرد دچار نوعی روان پریشی (psychosis) مصنوعی (توهم، هذیان، اضطراب‌های شدید، مدام و غیر قابل کنترل) می‌شود که در بعضی موارد بازگشت ناپذیر است. شکنجه‌ی سفید با ایجاد اختلال در سیستم ادراک به طور مستقیم به هویت مرکزی و شخصی زندانی حمله می‌کند.

ج) واحد مسکونی:

در این روش علاوه بر محرومیت حسی، شامل بازجویی‌های طولانی مدت و ضرب و جرح زندانی نیز می‌شوند. در چنین شرایطی زندانی به قصد حفظ هویت شخصی و اجتماعی‌اش، در ابتدا تلاش دارد تا مرزی هر چه عبور ناپذیر‌تر میان آن‌چه هست با آن‌چه به بازجو می‌نمایاند برقرار سازد. او می‌کوشد تا نه تنها اسرار گروهی بلکه حتی ریز‌ترین خصوصیات عادی و فردی خویش را نیز از نگاه بازجو پنهان سازد. در چنین شرایطی هر گونه اطلاعات، ولو ناچیز و نامربوط، برای اعمال فشار بیشتر بر زندانی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد.

۳- تاریخ سخت کشی

یکی از نمونه های تبیین انواع شکنجه در طول تاریخ ایران، کتاب “تاریخ سخت کشی” نوشته عباسقلی غفاری فرد است. مطالعه‌ی این کتاب که انواع شکنجه در دو دوره‌ی حکومت افشاریه و قاجاریه را بیان می‌کند، بسیار مفید است. جالب اینکه این نوع شکنجه‌ها در یکی دوقرن اخیر صورت می‌گرفته است. “بریدن اندام”، “سوزانیدن و کباب کردن”، “پاره پاره کردن”، “زنده به گور کردن”، “زیر تازیانه و چوب کشتن و خرد کردن سر با گرز”، “خفه کردن”و “زنده زنده گچ گرفتن همه‌ی بدن” شیوه‌هایی بوده که در این کتاب شرح داده شده است. علاوه بر انواع کشتن‌ که ذکر شد، “بستن به دم اسب و بستن به درخت”، “در دیگ جوشان انداختن و در نمد پیچیدن”، “جوال دوز بر زبان زدن”، “در پوست خام گذاشتن؛ زیرپای پیل انداختن” فصل‌های کتاب “تاریخ سخت کشی” را تشکیل می‌دهد.

۴- سخن آخر

هرقدر به تاریخ بشر نگاهی می‌افکنیم، چیزی جز خشونت نمی‌بینم. نفی هرگونه شکنجه، یک پدیده‌ی حقوق بشری و کاملا نو و  بدیع است. شکنجه در هر حالتی به لحاظ اخلاقی، نادرست است و این‌که به دلایل اخلاقی، باید مطلقاً در قانون ممنوع شود.

هم اخلاق‌گرایان و هم نظریه‌پردازان حقوقی باید جزئیات را روشن کنند. دلایل زیادی وجود دارند که چرا نمونه‌های مختلف الگوی شکنجه ناخوشایند هستند؟ زجر، تحقیر، ترور و انسانیت‌زدایی؛ زخم های روحی و غیره، مطلقاً باید محکوم و ممنوع شوند.

سازمان ملل متحد به عنوان حافظ امنیت بین المللی و پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادی هایی اساسی از بدو تاسیس در تلاش برای از بین بردن این رفتار غیر انسانی (شکنجه) بوده و قطعنامه‌های زیادی در این مورد صادر نموده است. قانون اساسی ایران شکنجه را به طور عام منع نموده است و می‌توان گفت همسو با اسناد بین المللی است اما قوانین عادی ایران در خصوص شکنجه کاستی‌هایی دارند (شکنجه‌ی روحی و روانی را مورد توجه قرار نداده است) بنابراین در خصوص منع شکنجه، قوانین عادی ایران نتوانسته‌اند هدف قانون اساسی ایران و اسناد بین المللی که شکنجه را به طور مطلق ممنوع کرده است، تامین کنند و حتی نتوانسته بر اساس قانون اساسی ایران تعریفی از شکنجه به دست دهند.

سیر تاریخی پدیده‌ی شکنجه/ محمد محبی

توقف حکم و تخفیف مجازات اعدام حبیب‌الله لطیفی

«محمد صالح نیکبخت» حقوق‌دان، وکیل‌، فعال حقوق بشر و عضو «انجمن حمایت از زندانیان در ایران» در خصوص «حبیب‌الله لطیفی» موکلش اعلام کرده: “حکم اعدام این زندانی سیاسی شامل عفو رهبری و متوقف شده است.”
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، «حبیب‌الله لطیفی» زندانی سیاسی و دانشجوی سال آخر رشته مهندسی صنایع در دانشگاه ایلام در ۱ آبان ماه ۱۳۸۶ از سوی ماموران امنیتی بازداشت شد.
وی با سه اتهام انتسابی که شامل “دست داشتن در انفجارهای صوتی در میدان آزادی سنندج در سال ۸۶”، “بمب‌گذاری در خودروی دادستان سنندج” و نیز “حمله به پاسگاهی در این شهر” پس از تحمل بیش از سه ماه انفرادی و شکنجه جسمی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به ریاست قاضی حسن بابایی به اتهام محاربه و مفسد فی الارض به اعدام محکوم شد.
حکم اعدام این زندانی سیاسی با اعتراض وکلای او جهت رسیگی مجدد به دادگاه تجدیدنظر ارسال شده بود اما در زمستان‌‌‌ ۱۳۸۶، دادگاه تجدید نظر نیز حکم صادره را تایید و آن را جهت تجدیدنظر نهایی به دیوان عالی کشور ارجاع و در آنجا نیز به تایید رسید.
اکنون پس از گذشت هشت سال «محمد صالح نیکبخت» وکیل این زندانی از “عفو رهبری و توقف حکم اعدام” این زندانی سیاسی خبر داده است.

محکومیت سعید حسین‌زاده موحد به هفت سال زندان

  رادیو پارس  ـ محمد‌سعید حسین‌زاده موحد در دادگاه تجدید‌نظر شعبه ۳۶ به ریاست قاضی سید احمد برزگر، به هفت سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از سحام، وی در دادگاه بدوی و توسط قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت داخلی کشور و توهین به رهبر جمهوری اسلامی ایران” متهم شده بود.

پیش از این، دادگاه با تعیین مبلغ ۳۰ میلیون تومان به عنوان قرار وثیقه و آزادی موقت او موافقت کرده بود، که توسط مقامات مورد پذیرش قرار نگرفت.

به گفته همبندی‌های حسین‌زاده، او از ناراحتی تنفسی، روماتیسم و مشکلات گوارشی نیز رنج می‌برد.

او در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ در پی مشکلات قلبی و تنفسی با دستبند و لباس مخصوص زندانیان به بیمارستان بیرون از زندان انتقال یافته بود.

این فعال مدنی در مهرماه ۱۳۹۳ توسط ماموران سپاه در منزل شخصی‌اش دستگیر و به سلول‌های انفرادی بند ۲-الف زندان اوین منتقل شد. وی هم اکنون در بند هفت زندان اوین و در کنار زندانیان جرایم مالی نگهداری می شود.

hossein zadeh movahedi

پنج: داستان تبرئه ی سعید مرتضوی در روز روشن،

reza amiri

پنج: داستان تبرئه ی سعید مرتضوی در روز روشن، داستان تبرئه ی خودِ نظام اسلامی است توسط خودش. بهتر بگویم: مگر می شود قصابانِ یک کشتارگاه را بجرم سر بریدن ها و پوست کندن ها و ریز ریز کردنِ گوسفندها مجازات کرد و به چارمیخشان کشید؟ بهترتر بگویم: سعید مرتضوی، یعنی مجتبی خامنه ای. یعنی خودِ رهبر. یعنی کل نظام. یعنی همه ی ارکان آفرینش. خب در این ارکان، مردم یا اموال مردم یا کُشته هایی از مردم چه جایگاهی دارند جز هیچ؟ سعید مرتضوی یعنی دهن های بسته. یعنی سکوت، یعنی وحشت. یعنی آستین های بالا زده ی بیت رهبری. یعنی وضو ساختنِ شخصِ رهبر از آرزوها و حسرت های مردم. و یعنی نماز گزاردنِ یک خدای خیلی خیلی بزرگ رو به خدایی خیلی خیلی کوچک. که اسمِ خدای کوچکتر هست: آفریننده ی هستی.
شش: تبرئه ی فردی مثل سعید مرتضوی – که به نمایندگی از مجتبی خامنه ای و بیت رهبری، دهن ها بسته و قلم ها شکسته و پولها بالا کشیده و جان ها گرفته و نازنینان بسیاری را به سینه ی سردِ زندان سپرده، آنهم در روز روشن و جلوی چشم مردمی که بچشم خود یک به یکِ خسارت های این زنجیریِ بیت رهبری را دیده اند – یعنی بادِ هوا بودنِ کلّ احادیث و روایات با سند و بی سند شیعه در کل تاریخ هزار و اندی اش. یعنی بادِ هوا بودن بساطِ همه ی آیت الله ها و آخوندهای شیعه. ویعنی: وقتی یک نظام گنده ی اسلامی در روز روشن واقعیتی به این سترگی را قلب و وارونه می کند، چرا دیگران هزار هزار حدیث و روایاتِ آمده از راههای دورِ تاریخ را وارونه و قلب نکرده باشند؟

31-300x191

درخواست جان کری از ایران برای آزادی امیر حکمتی

     رادیو پارس  ـ  ـ وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواست تا امیر حکمتی را آزاد کنند، حکمتی شهروند آمریکایی ایرانی‌تبار، چهار سال گذشته را به اتهام ”همکاری عملی با آمریکا” در زندان سپری کرده است.

به گزارش خبرگاری هرانا به نقل از دویچه وله فارسی، جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا روز جمعه (۷ شهریور/ ۲۸ اوت) در آستانه چهارمین سالگرد بازداشت امیر حکمتی، آمریکایی ایرانی‌تبار، از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواست تا به ”بازداشت غیر عادلانه” او پایان دهند.

حکمتی که در آمریکا متولد شده چهار سال پیش (اوت سال ۲۰۱۱) برای دیدار با بستگانش به ایران سفر کرد. او پس از مدتی بازداشت و متهم به جاسوسی شد. ایران ادعا کرده که او در عراق و افغانستان آموزش جاسوسی دیده است.

کری اتهام جاسوسی به امیر حکمتی را ”کذب” خواند و گفت: “ما خواسته خودمان را برای آزادی حکمتی به دلایل انسان‌ دوستانه از مقامات جمهوری اسلامی تکرار می‌کنیم”.

او اضافه کرد: “خانواده امیر حکمتی از خود استقامتی قابل تحسین در برابر این بی‌عدالتی نشان داده‌اند”.

جان کری همچنین گفت که آمریکا خواهان آزادی سعید عابدینی، کشیش نوکیش مسیحی و جیسون رضائیان، خبرنگار روزنامه واشنگتن‌پست که هر دو از آمریکایی‌های ایرانی‌تبار زندانی در ایران‌ اند است. او از ایران خواست برای یافتن رابرت لوینسون، مامور سابق پلیس فدرال آمریکا که گفته می‌شود در جزیره کیش ایران در سال ۲۰۰۷ ناپدید شده، همکاری کند.

امیر حکمتی ابتدا در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد. این حکم توسط دیوان عالی ایران نقض شد و دادگاه تجدید نظر او را به اتهام “همکاری عملی با آمریکا” به ۱۰ سال زندان محکوم کرد. حکمتی چهار سال را به عنوان مترجم در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده است.

پیش‌تر گزارش‌هایی در مورد احتمال مبادله زندانیان میان آمریکا و ایران منتشر شده بود که مقامات ایران این گزارش‌ها را رد کردند. سعید عابدینی، امیر میرزایی حکمتی، و جیسون رضائیان سه شهروند آمریکایی هستند که در زندان ایران به سر می‌برند.

دو سال پیش امیر میرزایی حکمتی که از سال ۱۳۹۰ در زندان ایران است در نامه‌ای به جان کری،‌وزیر امور خارجه آمریکا، مقام‌های امنیتی ایران را متهم کرده بود که او را برای مبادله با دو ایرانی زندانی در آمریکا به گروگان گرفته‌اند. این نامه در ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ در وب‌سایت روزنامه بریتانیایی “گاردین” منتشر شد.

 amirmirza-hekmati

تخریب یک میلیون هکتار از زمین‌های کشاورزی ایران در نیم قرن گذشته

 

یک مقام وزارت جهاد کشاورزی ایران می‌گوید که در ۵۰ سال گذشته یک میلیون هکتار از زمین‌های کشاورزی از بین رفته است.

بیشترین ساخت‌وسازهای غیرمجاز در اراضی ملی و طبیعی در استان‌های تهران، البرز، اصفهان و استان‌های شمالی انجام می‌شود.

به گزارش خبرگزاری فارس، قباد افشار، رئیس سازمان امور اراضی یکی از سازمان‌های وابسته به وزارت جهاد کشاورزی افزوده که «افراد سودجو» زمین‌های کشاورزی را به ویلا تبدیل کرده‌اند؛ ویلاهایی که به گفته افشار «در سال یک ماه هم استفاده نمی‌شوند.»

رمضان شجاعی کیاسری، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ایران نیز سال گذشته گفته بود: «دلالان با تصاحب بخشی از مراتع به نام برخی از ارگان‌ها و دستگاه‌های نظام از جمله اخذ زمین برای مدرسه‌سازی٬ شهرک‌سازی و دانشگاه‌سازی که بعد تبدیل به ویلا می‌شوند از دست دستگاه قضا در حال فرار هستند. »

همچنین علی صابری، مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در سازمان امور اراضی مرداد امسال خبر داده بود که ۵۰۰ هزار مورد «ساخت‌وساز غیرمجاز ویلایی و مسکونی» در اراضی ملی کشور شناسایی شده است.

بیشترین ساخت‌وسازهای غیرمجاز در اراضی ملی و طبیعی در استان‌های تهران، البرز، اصفهان و استان‌های شمالی انجام می‌شود.

به گفته قباد افشار تنها در شیراز ۲۰ هزار هکتار از زمین‌های کشاورزی «به بهانه تبدیل به باغ و باغچه، تبدیل به ویلا شده است.»

رئیس سازمان امور اراضی می‌گوید مأموران این سازمان برای جلوگیری از تخریب زمین‌های کشاورزی «کتک می‌خورند» اما «این مسیر را قاطعانه ادامه می‌دهند.»

افشار تخریب زمین‌های کشاورزی را باعث کاهش هشت تا ۱۰ میلیون تن تولید و به خطر افتادن امنیت غذایی کشور دانسته است.

گزارش مجلس شورای اسلامی ایران نشان می‌دهد که در پنج سال گذشته سطح زیر کشت برنج ۵۰ هزار هکتار کاهش یافته است. بر اساس گزارش وزارت جهاد کشاورزی، سطح زیر کشت گندم هم دست‌کم هشت درصد کاهش یافته است.

کاهش تولیدات کشاورزی در ایران امنیت غذایی مردم را به خطر خواهد انداخت.

پلیس اتریش: اجساد پناهجویان در کامیون یخچال‌دار بیش از ۷۰ نفر است.

reza amiri

.

مقامات اتریش اعلام کرده اند که بیش از ۷۰ جسد که تصور می شود پناهجو باشند در کامیونی که در یک بزرگراه در شرق این کشور رها شده بود، پیدا شده است.

روز گذشته (پنج شنبه ۲۷ اوت) شمار این اجساد بین ۲۰ تا ۵۰ نفر اعلام شده بود.

به گفته پلیس اتریش این اجساد در یک کامیون یخچال دار یافت شده که آن را در نزدیکی مرز مجارستان رها کرده بودند.

ماموران پلیس اجساد متلاشی شده این افراد را روز گذشته و هنگامی یافتند که کامیونی را که در یک بزرگراه منتهی به وین مورد بررسی قرار دادند.

رئیس پلیس محلی گفته است ظاهرا این افراد یک و نیم تا دو روز قبل از آن جان خود را از دست داده بودند.

مقامات همچنین گفته‌اند که این افراد احتمالا قبل از اینکه کامیون از مجارستان وارد خاک اتریش شود مرده بودند.

قرار است امروز پلیس شمار دقیق کشته‌ها در یک کنفرانسی خبری اعلام کنند.

وزیر کشور اتریش گفته است این فاجعه نشان می‌دهد که اتحادیه اروپا به سیاست واحدی برای مراقبت از جان پناهجویان و مقابله با فعالیت قاچاقچیان انسان نیاز دارد.

Saeid Nasims Foto.

 

با وجود امضای «کنوانسیون جهانی کودک» از سوی جمهوری اسلامی ایران؛ اجرای حکم اعدام برای نوجوانان در ایران

reza amiri
 

 

edam_nojavan.jpg
اشاره: اجرای حکم اعدام «سالار شادی‌زادی»، که به اتهام «ارتکاب قتل» در سن ۱۶ سالگی به مرگ محکوم شده بود، به تعویق افتاده است. «فرشید رفوگران»، وکیل آقای «شادی‌زادی»، با تایید این خبر گفته «حکم اعدام که قرار بود ساعت پنج بامداد، شنبه ۱۰ مرداد اجرا شود، به تعویق افتاده است.»
بنا به آمارهای منتشر شده توسط سازمان «عفو بین‌الملل» در ۹ سال اخیر بیش از ۷۰ مجرم نوجوان در ایران، پس از رسیدن به سن قانونی اعدام شده‌اند و نزدیک ۱۶۰ نفر از کسانی که «زیر سن قانونی مرتکب جرم شده‌اند»، در معرض اجرای حکم اعدام قرار دارند.
نوشتار پیش‌رو به روند رسیدگی به پروندهٔ «قتل‌های نوجوانان در ایران» می‌پردازد.

قانون مجازات اسلامی
در «قانون مجازت اسلامی» در موارد «حد و قصاص» اعدام نوجوان زیر ۱۸ سال، تنها در مواردی که سه شرط اصلی دانش، اراده و اختیار متهم باز‌می‌گردد، تایید شوند، دادگاه می‌تواند «حکم قصاص» صادر کند.
در ماده ۹۱ قانون جدید مجازات اسلامی آمده: «در جرایم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از هجده ‌سال ماهیت جرم انجام‌ شده یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته‌ باشد، حسب مورد با توجه به سن آن‌ها به مجازات‌های پیش‌بینی ‌شده محکوم می‌شود.» و نمی‌توان برای متهم حکم قصاص صادر کرد.
مساله دیگر تعیین سن بلوغ در قانون کیفری جمهوری اسلامی ایران است که بر مبنای فقه تعیین شده است. این سن برای دختران ۹ سال قمری و برای پسران ۱۵ سال قمری می‌باشد.
مشکل دیگری که موجب موارد قصاص می‌شوند، ناروشن بودن قتل اتفاقی و قتل عمد است، در اکثر کشور‌ها جهان قتل عمد قتلی است که از پیش برنامه‌ریزی شده باشد، در حالی اکثر نوجوانان محکوم به قتل در ایران در زد و خوردهای اتفاقی مرتکب این عمل می‌شوند.
«صادق لاریجانی» رییس قوه قضاییه ایران، از سویی می‌گوید «اعدام زیر ۱۸ سال در ایران نداریم» و از سوی دیگر گفته است؛ «فردی که در ۱۷ سالگی مرتکب قتل می‌شود، حالا این فرد ۲۵ ساله است و نمی‌توان، حق اولیای دم را برای اجرای حکم قصاص نادیده گرفت.»

تلاش برای نجات دادن جوانان از طناب دار
سه هنرمند شناخته شده ایرانی «پرویز پرستویی»، «عزت‌الله انتظامی» و «کیومرث پوراحمد» که برای دیه «بهنود شجاعی» در حال جمع‌آوری کمک‌های مالی بودند به دادگاه فراخوانده شدند. اتهام این سه هنرمند، «جریحه‌دار کردن احساسات عمومی برای یک قاتل» عنوان شده بود.
«عزت‌الله انتظامی» درباره اعدام نوجوانان می‌گوید: «در آن زمان یک اتفاق افتاده برای یک اتفاق که حساب شده و از قبل تعیین شده نبوده این اتفاق افتاد و کسی کشته شد؛ ولی ما الان می‌بینیم که داریم چه می‌کنیم، ما عاقلانه می‌دانیم که ما می‌توانیم به یک کسی دستور بدهیم که قصاص بشود و حال ما می‌توانیم این کار را نکنیم.»
او ادامه داده: «اگر به فرض این اتفاق برای فرزند من افتاده بود، من چطور می‌توانستم این طناب به گردن کسی بیندازم؟ آیا من شب راحت خوابم می‌برد؟ آیا من می‌توانم حالت طبیعی داشته باشم؟ من اگر این عمل را انجام بدهم، وحشت تمام زندگی من را فرامی‌گیرد.

نگاهی به برخی از پرونده‌های جهانی
یکی از جنجالی ترین پرونده‌ها، «عاطفه رجبی سهاله» (زاده ۱۳۶۶ مشهد – اعدام شده در ۲۵ مردادماه ۱۳۸۳ شهرستان نکا) او دختر دانش‌آموز ۱۶ ساله‌ای بود که توسط دادگاه به» جریحه‌دار کردن عفت عمومی «متهم و توسط قاضی «حاج رضایی» (رییس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در عرض یک هفته تایید شد. قاضی «حاج رضایی» طناب دار را شخصا به گردن او انداخت و او را در میدان شهر «نکا» به دار آویخت.
مادر «عاطفه رجبی سهاله» در یک تصادف کشته شده و پدر او نیز معتاد بوده است. او هم‌چنین وظیفه نگهداری از پدربزرگ و مادربزرگ خود را نیز برعهده داشت. او چندین بار توسط «ستاد امر به معروف» دستگیر شده بود.
او برای اولین بار در سال ۱۳۸۰، توسط نیروهای «بسیج» دستگیر و به» جرم روابط نامشروع «در سن ۱۳ سالگی به ۱۰۰ ضربه شلاق و زندان محکوم می‌شود؛ زیرا قوانین ایران، دختران بالای ۹ سال را بزرگ‌سال می‌داند.
پس از آنکه برای پنجمین بار از سوی «ستاد امر به معروف» دستگیر می‌شود، در دادگاه به تجاوز مکرر یکی از اعضا سابق ۵۱ ساله «سپاه پاسداران» به نام «علی دارابی» به وی در «زندان بهشهر» اشاره می‌کند. قاضی، «علی دارابی» را به» شلاق «و «عاطفه» را به اتهام» جریحه‌دار کردن عفت عمومی «به اعدام محکوم کرد. در صورتی که گفته می‌شود» عاطفه دارای اختلالات شدید روحی و روانی بوده و در بعضی از مواقع اختیارش دست خودش نبوده است. «
در مورد دیگری، اعدام دو نوجوان به نام‌های «محمود عسگری» ١۶ ساله و «عیاض مرهونی» ١٨ ساله، به تاریخ ٢٨ تیرماه ١٣٨۴، در ملاءعام انجام گرفت.
خانواده این دو نوجوان عرب‌الاصل در زمان جنگ ایران و عراق، از جنوب غربی کشور به «مشهد» مهاجرت کرده بودند. اتهام این دو جوان» لواط عنف «بود؛ به زبان ساده‌تر این دو نفر یک زوج همجنس‌گرا بوده‌اند.

قوانین و مقرارت جهانی
ایران از سال ۱۹۹۰ میلادی، «میثاق جهانی کودک» را امضا کرده است و بنابراین متعهد به انجام آن می‌باشد.
قایل شدن حداقل سن برای نقض قانون کیفری به نحوی که زیر این سن کودک فاقد سن کیفری است، یکی از بندهای این میثاق است.
در بند ۴ این میثاق آمده است که» کودک نباید به‌ دادن‌ شهادت‌ و یا اظهار تقصیر مجبور شود و امکان‌ بررسی اظهارات‌ شهود مخالف‌ و کسب‌ اجازه‌ برای شرکت‌ و بررسی اظهارات‌ شاهدان‌ وی در شرایط‌ مساوی موجود باشد. «
در ایران بازجویان و دادرسان» کوشش برای گرفتن اعتراف «دارند و در برخی موارد» گرفتن اعتراف زیر شکنجه «نیز گزارش شده، تا در دادگاه نیازی به» ادله «نداشته باشند.
همچنین گفتنی است براساس آمارهای سازمان‌های حقوق بشری، در ۱۰ سال اخیر، ۷۷ درصد از اعدام نوجوانان در جهان، در کشور ایران صورت گرفته است.