–
نوشتههای 2015:
دومین سال دولت روحانی؛ اهل سنت همچنان در تهران مسجدی ندارند
reza amiri
رادیو پارس ـ در آستانه دومین سال فعالیت دولت یازدهم، برخی از اصلیترین چهرههای اهلسنت ایران مانند مولوی عبدالحمید از ادامه “تندرویها” در مناطق محل سکونت این اقلیت مذهبی انتقاد کرده و گفتهاند دولت روحانی آنطور که انتظار میرفت به وعدههای خود عمل نکرده است.
رادیو پارس _به نقل از روز، حسن امینی، از شخصیتهای اهل سنت کردستان هم در مصاحبه با روز از بیتوجهی دولت به وعدهها و حقوق اقلیتها در ایران انتقاد میکند و میگوید با گذشت دو سال از عمر دولت، تغییری در وضعیت آنها حاصل نشده است.
این چکیده نظرات فعالان اهل سنت در دو استان سیستان و بلوچستان و کردستان است؛ استانهایی که حسن روحانی در انتخابات خرداد ماه سال ۹۲ نسبت به سایر نقاط ایران بیشترین رای را در آنها به دست آورده بود.
روحانی قبل از انتخابات با صدور بیانیهای ویژه “اقوام، ادیان و مذاهب”، وعدههایی داد که بیشتر آنها با گذشت دو سال همچنان جزو وعدههای بر زمین مانده دولت یازدهم به حساب میآیند. جمعیت میلیونی اهل سنت در پایتخت کماکان از داشتن مسجدی در تهران محروم است و مساله برگزاری همزمان عید فطر و قربان با مسلمانان اهل سنت جهان نیز همچنان یکی از محدودیتهای آنها در ایران به شمار میرود.
امسال مطابق تقویم، روز شنبه، ۲۷ تیرماه به عنوان روز عید فطر اعلام شد.
در کردستان بر خلاف این مناسبت تقویمی، مردم به پیروی از روحانیون اهلسنت و به رغم تهدیدها، روز جمعه، ۲۶ تیرماه را، مصادف با روز عید فطر در کشورهای اهل سنت، برگزار کردند.
حسن امینی، از چهرههای اهلسنت کردستان و رهبر یکی از شاخههای گروه “مکتب قرآن” به روز میگوید: “چند روز قبل از عید، روحانیون اهلسنت احضار و تهدید شده بودند که نباید روز جمعه را به عنوان روز عید اعلام کنند. با این حال ما در سنندج و بسیاری از شهرهای کردستان روز جمعه را به عنوان عید اعلام کردیم اما در شهرهایی مانند بوکان در آذربایجان غربی، فشارها آنقدر بالا بود که مردم با وجود اینکه روزه نبودند از برگزاری عید خودداری کردند”.
پیش از عید فطر، مولوی محمد حسین گرگیج، امام جمعه اهل سنت آزاد شهر نیز از محدودیتهای این اقلیت مذهبی برای برگزاری نماز عید انتقاد کرده و خطاب به دولت روحانی هشدار داده که در صورت ممانعت از برگزاری این نماز “هیچ بهانه ای پذیرفته نیست.” به گفته او “دو رکعت نماز مساله امنیتی نیست که به بهانه امنیتی از آن جلوگیری شود”.
مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان و از اصلیترین چهرههای سنی ایران در خطبههای نماز عید فطر امسال باردیگر خواستار برگزاری بدون دغدغه نماز عید اهل سنت در کلان شهرها شد. او در همین خطبهها از عدم تحقق وعدههای روحانی انتقاد کرد.
او “مخالفت با برگزاری نمازهای جمعه و عیدین اهلسنت در کلانشهرها” را نمونهای از “افراطگرایی”ها در استان سیستان و بلوچستان دانست و گفت: “متاسفانه در اثر همین تندرویها، دولت جناب آقای روحانی هنوز آنطور که انتظار میرفت نتوانسته به وعدههایی که به اقوام و مذاهب و بهکارگیری شایستگان اقوام و مذاهب داده بود جامۀ عمل بپوشاند”.
امام جمعه زاهدان البته افزود: “تلاشهایی در برخی استانها انجام شده است، ولی اهلسنت هنوز انتظار دارند که از شایستگان آنها در هیات دولت، در وزارتخانهها و معاونین و مدیریتهایی که در داخل وزارتخانههای کشوری است استفاده شود.”
این سخنان در صفحه فیسبوک سایت سنیآنلاین منتشر شده است. سایت سنیآنلاین، پایگاه رسمی اهل سنت ایران و سایت شخصی مولوی عبدالحمید از چندماه پیش که مورد حمله انترنتی قرار گرفت مسدودست.
اقلیتها؛ وعدههای روحانی بعد از دوسال
روحانی با انتساب علیاوسط هاشمی، چهره میانهرو متمایل به اصلاحطلبان در سمت استانداری سیستان و بلوچستان در صدد ایجاد تغییراتی در این استان برآمد. گرچه او موفق شد برای نخستینبار اهل سنت را در برخی سمتها مانند فرمانداری و معاونت استانداری بگمارد و از این طریق برخی از طرفداران دولت را راضی نگه دارد اما با وجود رضایت برخی از اصلاحطلبان استان، شخصیتی مانند مولوی عبدالحمید رضایت ندارد و میگوید دولت باید در “تامین آزادیهای مذهبی اهلسنت و بهکارگیری اهلسنت در اداره کشور نیز” با قاطعیتی مشابه “قاطعیت مذاکرات هستهای” عمل کند.
حسن امینی هم به روز میگوید استفاده از اهلسنت در استان کردستان به علت اینکه اکثریت مردم سنی هستند از گذشته وجود داشته و در دوسال اخیر نیز تغییراتی در این زمینه حاصل نشده است.
آقای امینی چند ماه بعد از انتخاب حسن روحانی به روز گفته بود “باید منتظر گذر زمان ماند و دید که دولت به وعدههای خود عمل میکند یا خیر”، او اما اینک میگوید: “ابتدا ما حتی قصد تبرئه روحانی را داشتیم و میگفتیم نباید زود قضاوت کرد، چون روحانی مخالفان زیادی دارد باید منتظر ماند، اما اکنون که دوسال از فعالیت این دولت میگذرد می بینیم که هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است”.
حسن روحانی قرار است به زودی در جریان سفرهای استانی خود به کردستان سفر کند. انتظار میرفت در این سفر او با نمایندگان اهلسنت و فعالان سیاسی به صورت جداگانه دیدار کند اما حسن امینی به عنوان یکی از اصلیترین چهرههای مذهبی و معتدل استان میگوید تا کنون هیچ برنامه ای برای ملاقات با روحانی به وی ابلاغ نشده است.
این شخصیت اهل سنت می افزاید: “هر چند اگر دعوت هم بکنند ما نمیرویم جایی که برایمان حرف بزنند و ما تنها گوش بدهیم. ما به عنوان شخصیتهای مذهبی و ملی باید اجازه داشته باشیم نظر بدهیم و با مقامات تبادل نظر کنیم. با اینحال به نظر نمیرسد دولت تمایلی برای حرف زدن با شخصیتهای اهل سنت داشته باشد”.
سفر رئیس دولت یازدهم به کردستان، بیستمین سفر او به استانهای کشور خواهد بود. در آستانه این سفر که قرار است هفته آینده صورت گیرد، نمایندگان مجلس با اشاره به رای بالای روحانی از تاخیر او در سفر به این استانانتقاد کرده و گفتهاند: “انتظار داریم در شرایط فعلی رئیسجمهور مشکلات کردستان را به صورت ویژه بررسی کند”.
برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب استان کردستان نیز به روز گفتهاند که از عملکرد دولت در دو سال گذشته رضایت ندارند و آن را متناسب با وعدههای انتخاباتی ارزیابی نمیکنند اما منتظر پاسخ روحانی در سفر پیش رو به کردستان خواهند ماند.
روحانی بر خلاف آنچه در بیانیه “اقوام،ادیان و مذاهب” گفته بود، نه معاون بلکه “دستیاری ویژه” برای رسیدگی به وعدههایش در خصوص اقلیتها انتصاب کرد. علی یونسی، وزیر سابق اطلاعات که به این سمت گماشته شد با اینکه چندینبار بر ضرورت توجه به حقوق اقلیتها و اجرای برنامههای دولت در این زمینه تاکید کرد، اما بعد از اظهارات جنجالی غیر مرتبط با مسئولیت خود مورد انتقاد شدید اصولگرایان قرار گرفت و از چندماه پیش سکوت اختیار کرده و در رسانهها حضور فعالی ندارد. فعالان سیستان و بلوچستان و کردستان هم میگویند او در پشت پرده نیز فعالیتی برای پیشبرد اهداف روحانی در مورد اقلیتها انجام نداده است.
اسماعیل عبدی؛ اولین قربانی تبصره ماده ۴۸ آیین دادرسی کیفری
reza amiri
رادیو پارس _مسئولین دادستانی با استناد به تبصره ماده ۴۸ قانون مجازات از پذیرش وکیل قانونی اسماعیل عبدی امتناع کردند و اعلام کرده اند که طبق قانون جدید باید وکیل خود را از وکلای مورد تأیید قوه قضائیه انتخاب کند.روز سه شنبه سی ام تیرماه پس از مراجعه پیمان حاج عطار وکیل قانونی اسماعیل عبدی و درخواست دیدار با بازپرس، مسئولین از ورود وی ممانعت کرده و اعلام کرده اند که طبق قانون جدید وی در این مرحله وکیل قانونی محسوب نمی شود.مطابق تبصره ماده ۴۸ آیین دادرسی کیفری جدید، متهمین امنیتی و سیاسی در مرحله تحقیقات مقدماتی باید وکیل خود را از لیست وکلای مورد تایید قوه قضائیه انتخاب کنند.
دبیر کل زندانی کانون صنفی معلمان همجنین طی گفتگوی تلفنی که با همسرش داشته است گفته که امروز قرار بازپرسی داشته اما به دلیل دندان درد و خالی کردن دندان در زندان، دیدار با بازپرس و بررسی پرونده به یکشنبه موکول شده است.
اسماعیل عبدی که بیست و پنجمین روز بازداشتش را می گذراند گویا به اتهام شرکت در تجمع غیر قانونی و برگزاری آن، بازداشت شده و پرونده اش از مرحله بازجویی گذشته و تحویل بازپرس شده است.
او هم اکنون در بند عمومی در زندان بازداشتگاه اوین بسر می برد و منتظر رفتن به بازپرسی است.
“نامه مبینا عبدی دختر دبیرکل کانون صنفی معلمان”
با سلام و احترام
من مبینا عبدی، دختر اسماعیل عبدی هستم که از ششم تیر در بازداشت شعبه شماست. دختری شانزده ساله ام و شاید نتوانم خوب و ادبی منظورم را به شما برسانم. زیرا احتمالا زبان ادبی من و شما باهم فرق دارد. من دختری وابسته به پدرم، مانند خیلی از دخترهای هم سن و سالم. از همان کودکی هایم دریافتم که پدرم قهرمان خانواده ی کوچکمان است. همان زمان که بابا گویان به دنبال عشق پدر بودم و تازه می آموختم که کلمات را بر زبان آورم.
از همان کودکی رازهایم را با پدرم درمیان می گذاشتم و درذهنم نمی گنجید که زمانی بابا کنارم نباشد! من مبینای عبدی، من مبینای پدر و من مبینای شانزده ساله، اگر موفق هستم بی شک، بودن در کنار پدر و مادر تلاشگر و مهربانم بوده است. تابه این سن، پدرم بهترین راهنما برای من بوده است و می دانم که زندگی من بدون پدر ازهم می پاشد.
پدرم دبیرکل کانون صنفی معلمان است. او برای احقاق حقوق معلمان سخت کوشیده است و می کوشد. من می دانم که، پدر سپیده دم از خواب بیدار شده و برای تدریس به مدرسه می رفت. او دو شیفت صبح و عصر کارمی کرد و شب و دیر وقت که به خانه باز می گشت فعالیت های صنفی اش را باز هم ادامه می داد. او علاوه بر این که از خود گذشته بود، بسیاری از وقت هایی که می توانست برای من و مادر و برادرم امیر حسین ۸ ساله و خواهرکوچکم ماندانا ۹ ماهه بگذارد، اختصاص به فعالیت های کانون و تلاش برای رسیدن به حق و حقوق مسلم خودش و معلمان می کرد.
پدرم بیش از ۲۱ روز است که در زندان اوین بازداشت است. من و امیر حسین و ماندانا دلتنگ پدر هستیم. خلاء او در همه جای زندگی مان حس می شود. من پدرم را می خواهم، من یار و پشتیبان و همراه و مشگل گشایم را می خواهم. من از شما می خواهم در رای و نظرتان درمورد پدرم رضای خدا و خواسته های من و برادر و خواهرم را در نظرگرفته و تلاش ایشان برای احقاق حقوق معلمان را به دید مثبت بنگرید.
امیدوارم طوری درمورد پرونده ی پدرم نظر بدهید که ایشان هرچه زودتر به کانون خانواده بازگردد و گرمی حضور ایشان را در بین خانواده مانند سابق حس کنیم.
کتک خوردن مفصل وزیر اقتصاد آلمان از سوی رسانه های این کشور بخاطر سفر به ایران
reza amiri
رادیو پارس_
گاهی وفتها دیر آمدن احمقانه هست، زود پرواز کردن بسیار احمقانه تر
کتک خوردن مفصل وزیر اقتصاد آلمان از سوی رسانه های این کشور بخاطر سفر به ایران
پرتیراژترین رسانه آلمانی، BILD بازتاب سفر وزیر اقتصاد آلمان به ایران را گردآوری کرد: روزنامه «زوددویچه» سفر زیگمار گابریل را شرم آور توصیف کرده و مینویسد: (این سفر) همه دستاوردهای برلین برای کسب جایگاه و آبرو در جهان – بعنوان میانجی گری که تنها به منافع اقتصادی فکر نمیکند- را به خطر انداخت. قرار است که توافق اتمی با حکومت ایران از دستیابی آن به بمب اتمی پیشگیری کرده و از ره خطرهای که متوجه اسراییل است را کاهش دهد. اکنون این پیام فرستاده شد که آلمان تنها در پی منافع مادی خود است. گاهی وفتها دیر آمدن احمقانه هست، زود پرواز کردن بسیار احمقانه تر. روزنامه «تاگس شپیگل» از برلین مینویسد: بسیاری از جوانان ایران بیکار اند، سرمایه گذاریهای تازه میتوانند افق اقتصادی به آنان دهند. پایان تحریمها، روابط اقتصادی با غرب و امید به بهبود وضعیت اقتصادی ولی به جیب حکومت ایران واریز خواهد شد. رژیمی که از حرفهای ضداسراییلی خود کوتاه نمیاید. اگر هم زیگمار گابریل شدیدا از حق موجودیت اسراییل دفاع و فرض را بر اصلاحات در آن کشور نهد، گوش شنوایی (آنجا) یافت نمیشود. سریع بودن گاهی اوقات به ضرر است. روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه» با تیتر: عجله گابریل نیز به انتقاد از سفر پرداخته و مینویسد: سفر پرشتاب، اگر نگوییم با عجله زیاد وزیر اقتصاد به ایران، شاید به صنایع آلمان یاری رساند تا که پس از سالیان دراز تحریمها دوباره جای پایی در آنجا بیابد. در سیاست این پیامی دوگونه است. سفر زودهنگام گابریل احتمالا این پیام را به رهبری حکومت ایران میدهد که اروپایی های بخاطر منافع بازرگانی، چالشهای زیاد منطقه ایی را که پس از این توافق هم همچنان پابرجاست نمی بینند.
فاطمه معتمد آریا؛ ممنوع الفعالیت شدن برای فیلمی که در آن نقش نداشت
reza amiri
رادیو پارس ـ فاطمه معتمدآریا گفته که زمانی به او پیغام دادهاند ممنوع الفعالیت است، آن هم برای بازی در فیلمی که این بازیگر نقشی در آن نداشته است.
رادیو پارس _به نقل از خبرآنلاین، او در گفت و گویی که با احمد طالبینژاد داشته، گفته: “پیغام آوردند که به فلانی بگویید ممنوع الفعالیت است، پرسیدم چرا، گفتند چون در فیلمی که بهروز وثوقی و شهره آغداشلو هم بازی کردهاند، بی حجاب بازی کردهای.”
این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون میگوید: “بهشوخیگفتم شاید من را بهجای مونیکا بلوچی اشتباه گرفتهاید، چون متاسفانه من در زندگیام شهره آغداشلو را ندیدهام و حتی ترکیه هم نرفتهام. این فیلم هم گویا در ترکیه فیلمبرداری شده، سند شما چیست، این فیلم هم بهزودی دیده خواهدشد و من هم که چهره ناشناس نیستم، اگر درفیلمی حضور داشته باشم، شناخته میشوم، ببینید سوءتفاهم تا کجاها پیش میرود، اگر دراین فیلم بازی کردهام، پس چرا کسی به من دستمزد نداده.”
معتمدآریا در این گفتوگو که در ماهنامه تجربه منتشر شده، درباره پایان این ماجرا هم گفته: “بعد که ماجرا برملا شد، گفتند میخواسته بازی کند و ما اجازه ندادهایم.”
تدفین اجباری و غیرقانونی جسد یک فرد بهائی
reza amiri
گزارش تکمیلی_
رادیو پارس _جامعه بهائی
تجربۀ اخیر یک خانوادۀ بهائی در سنندج، نشانگر ظلم بی معنیِ مقامات ایرانی نسبت به بعضی از شهروندان آن کشور یعنی اعضای این جامعۀ دینی است که بزرگترین اقلیّت مذهبی را در ایران تشکیل می دهند.
روز ۲۱ تیر ۱۳۹۴ (۱۲ جولای ۲۰۱٥)، خانم باجی محمدی فرد، پیرو آئین بهائی، چشم از جهان فرو بست و خانوادۀ ایشان برای خاکسپاری او در قبرستان بهائی سنندج تقاضای مجوز نمود. مقامات مسئول این تقاضا را رد کرده و برخلاف قوانین کنونی ایران اصرار داشتند که جسد خانم محمدی فرد در قبرستان بهائی در قروه، شهری به فاصلۀ یک ساعت و نیم از سنندج، دفن شود.
موافقت با دستور مقامات برای تدفین در قروه بدین معنی بود که خانواده، قانون تدفین بهائی را که پیکر متوفی باید در مکانی به فاصلۀ کمتر از یک ساعت از محل درگذشت دفن شود، نادیده بگیرند. راه سنندج به قروه بسیار صعب العبور است و از کوه های زیادی می گذرد. در تلاش برای متقاعد کردن خانوادۀ بهائی، مقامات مسئول اظهار داشتند که جسد متوفی با آمبولانسی که از سرعت قانونی فراتر می رود، حمل خواهد شد.
کارمندان محلی که با مشکلات بهائیان همدردی دارند، خانوادۀ خانم محمدی فرد را مطّلع نمودند که طبق دستور رسمی شورای عالی امنیت ملی، در هر استان فقط یک قبرستان به بهائیان تعلق می گیرد؛ دستوری غیرانسانی و غیرقانونی که به هیچ گروه یا اقلیتی از شهروندان دیگر ایرانی تحمیل نشده، و تا به حال به بهائیان نیز اطلاع داده نشده بود.
خانم بانی دوگال، نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل در نیویورک اظهار داشت: «به نظر می رسد که مقامات ایرانی به پائین ترین سطح بیهوده گوئی تنزّل کرده و حملات متعصبانۀ خود را بر ضد جامعۀ بهائی به فراسوی قبرها کشانده اند.»
عدم صدور مجوز برای تدفین در قبرستان بهائی در شهر سنندج، جائی که بهائیان طی ده ها سال آن را زیبا و پرطراوت نگه داشته اند، به این معنی بود که خانوادۀ متوفی میبایست جسد عزیزشان را در منزل و در جائی خنک نگاهداری کنند، که این کار با کمک و مساعدت دوستان، انجام گردید.
خانواده می دانستند که اگر جسد را در سردخانۀ عمومی نگه دارند، مقامات مسئول، بدون اطلاع یا اجازۀ آنها، آن را بدون مراسم بهائی دفن خواهند کرد.
دوستان و آشنایان خانم محمدی فرد در شهر که در عزاداری ایشان شرکت داشتند عمیقاً با مشکل این خانواده ابراز همدردی کردند و حمایت عمومی از بهائیان در شهر توجه همه را به رفتار نامعقول مقامات مسئول جلب نمود. مقامات مسئول در مقابل این وضع، پسر متوفی را برای بازجوئی فراخواندند و بالاخره بعد از چهار ساعت بازجوئی و تهدید، او را مجبور کردند که جسد مادرش را به مقامات تسلیم کند. لحظاتی بعد، آنچه که خانوادۀ غم زده با نگرانی حدس می زدند به وقوع پیوست و مقامات، جسد را بدون اینکه هیچیک از اعضای خانواده حضور داشته باشند با آمبولانس به قبرستان قروه فرستادند و عزادارن با اشک و مرارت دمساز شدند. بعد از یک ساعت، خانواده دیگر نتوانست نگرانی خود را بیش از این ادامه دهد و آنها نیز به قروه رفتند تا از نزدیک در جریان قرار بگیرند.
طبق قوانین ایران در محدودۀ هر شهری باید قبرستانی برای شهروندان مهیا شود. بنابراین شهرداری یک شهر نمی تواند اجسادی خارج از محدودۀ آن شهر را برای تدفین بپذیرد.
خانم دوگال گفت: « دولت ایران، حال، قوانین خود را نیز در جهت سرکوب بهائیان زیر پا می گذارد. دلیل این نوع رفتار چیست؟ باید از دولت ایران خواست که در مورد این اعمال به جامعۀ بین المللی پاسخگو باشد. واقعاً مردم ایران و جهان – به ویژه جوانان – در بارۀ اعمال دولتی که به پیروی از قوانین مقدس اسلام افتخار می کند چگونه می اندیشند؟»
کاریکاتوراز شهروند یار
تبعات طوفان یا اهمال هواشناسی و مسوولان امدادرسانی؟
وقوع سیل و طوفان در ۱۰ استان کشور خسارات فراوانی به دنبال داشته٬ تعدادی از شهروندان جان باخته و یا گم شدهاند؛ سیلاب هم چند خانه را ویران کرده و تعداد زیادی خودرو را با خود برده است. در این بین گردشگرانی که با استفاده از تعطیلات چند روزه عیدفطر به شمال کشور سفر کرده و یا به کنار رودخانهها در استانهای تهران و البرز رفته بودند دچار آسیبهای فراوان شدهاند. حالا این سوال برای افکار عمومی پررنگ شده که چرا سازمانهای متولی از جمله سازمان هواشناسی پیش از بروز این طوفان و سیلاب بزرگ، هشدارهای لازم را برای آگاهی بخشی به شهروندان نداده بودند؟ اگر به میزان لازم درباره شدت این حادثه طبیعی و خطرات آن اطلاعرسانی میشد آیا باز هم این همه خسارت جانی و مالی برجا میماند؟
چرا به مسافران هشدار داده نشد؟
روز شنبه ۲۷ تیر ماه و در بخش پربیننده خبر ساعت ۲۱ شبکه یک٬ گزارشی از افزایش سفرهای شهروندان ایرانی پخش شد اما هیچ اشارهای به طوفان روز یکشنبه در آن نبود. اتفاقا از زبان چند مسافر در شهرهای مختلف کشور عنوان شد که از باران و کاهش دمای تابستانی استقبال میکنند و مجری هم خبر داد که کشاورزان از این باران تابستانی خوشحال هستند. در پایان هم گفته شد که سازمان هواشناسی نسبت به بارندگی شدید و پرآب شدن معابر هشدار داده است. پس از آن نوبت به کارشناس سازمان هواشناسی رسید تا از “معمای شیرین” بارندگی در مناطق کویری بگوید و “نوید” دهد که تندی بادها از فردا افزایش خواهد یافت. او با خنده و هیجان خبر داد که در بسیاری از استانهای کشور “رگبار” در راه است اما باز خبری از هشداری جدی برای مقابله با طوفان و سیلاب نبود.
در وبسایت اداره کل هواشناسی استان تهران وضع از این هم بدتر بود: آخرین مطلب این سایت به پیام تبریک ریاست سازمان هواشناسی به مناسبت آغاز ماه رمضان اختصاص داشت.
در وبسایت سازمان هواشناسی کشور نیز اطلاعیهای در تاریخ ۲۶ تیر ماه منتشر شده که تا پایان روز دوشنبه مجموع بازدید آن کمی بیشتر از ۵ هزار نفر بوده است. در این اطلاعیه هوای روز یکشنبه چنین پیشبینی شده: “بارش متناوب باران گاهی با احتمال رعد و برق و وزش باد در استانهای گیلان٬ مازندران٬ گلستان و ارتفاعات مرکزی البرز. در شرق گیلان و غرب و شرق مازندران با احتمال آبگرفتگی معابر عمومی پیش بینی میشود. علاوه بر این انتظار رگبار و رعدوبرق و وزش باد شدید موقت به سبب رشد ابرهای جوششی در اردبیل، خراسان شمالی، شمال سمنان، زنجان، جنوب آذربایجان شرقی، قزوین، شمال همدان، شمال مرکزی، قم، البرز و تهران وجود دارد.”
در این اطلاعیه همچنین درخواست شده که در روزهای شنبه تا دوشنبه “اقدامات لازم برای خودداری از شنا در سواحل خزر و جلوگیری از خسارات جانی در نظر گرفته شود”.
در فضای مجازی گله و شکایت بسیاری از سازمان هواشناسی و دیگر سازمانهای متولی منتشر شده که معترض به عدم اعلام هشدارهای لازم هستند. برخی از این موارد توسط رسانههای رسمی نیز گزارش شده است.
از جمله دو برادر روزنامهنگار که در میان آسیبدیدگان ریزش کوه در جاده چالوس بودهاند٬ روایتی از اهمال متولیان را در اختیار خبرگزاری برنا قرار داده اند. میثم زمانآبادی عنوان کرده که نزدیک جاده شمشک به دیزین ،شخصا از پلیس در مورد وضعیت جاده سئوال کرده و ماموران به او گفتهاند: “جاده امن است”. اما: “تنها چند دقیقه بعد از شنیدن این جمله و با ورود به جاده شمشک به دیزین سنگ بزرگی با خودرومان برخورد کرد، سرنشینان خودرو مجروح شدند و خسارت مالی سنگینی نیز به خودروها وارد شد.”
برادر او هم تاکید کرده که “برای جمعآوری سنگهای سقوط کرده به جاده هیچ برنامهریزی وجود نداشت” ضمن این که “از محلی که دچار حادثه شدیم تا اولین مرکز امدادی ۱۲ کیلومتر فاصله بود. در ترافیک سنگین جاده، حدود دو ساعت طول کشید تا به اولین مرکز امدادی برسیم. تازه وقتی به مرکز امداد رسیدیم به دلیل جمعیت زیاد مجروح زمانی طول کشید تا کار امداد و درمان برروی مجروحان ما آغاز شود. تاکید می کنم هیچ واحد سیاری امدادی در جاده حضور نداشت.”
با این حال رییس پلیس راه کشور مدعی است که “پلیس راه قبل از وقوع حادثه ۱۰۰ درصد آماده بود و شرایط جوی به ماموران اطلاع داده شده بود. پلیس راه از ۱۰ روز قبل از شروع طوفان و سیلاب از طریق رادیو و تلویزیون اطلاع رسانی خود را آغاز کرده بود و اگر پلیس آمادگی نداشت قطع به یقین کشته شدگان حادثه دیروز بیش از ۲ هزار نفر بودند.”
یک کارشناس سازمان هواشناسی هم به ایلنا گفته که پیشبینی وزش شدید باد در استان تهران طی ۳ اطلاعیه به دستگاههای مربوطه اعلام شده بود. به گفته او آنچه در تهران اتفاق افتاده طوفان نبوده بلکه وزش باد شدید با سرعت حدود ۵۰ کیلومتر بر ساعت بوده است: “سازمان هواشناسی وزش شدید باد را پیش بینی و اعلام کرده بود، اما شدت آن را به دلیل اینکه در لحظه تعیین میشود، نمیتوان به صورت دقیق از قبل پیش بینی کرد.”
آخرین آمار اعلام شده تلفات و خسارات
تا پایان روز دوشنبه آمارهای متفاوتی از میزان آسیب و تلفات سیل روز یکشنبه مخابره شده است. جمعیت هلال احمر عنوان کرده که مجموع آسیبدیدگانی که به آنها خدمات ارائه شده٬ ۸ هزار و ۵۰۰ نفر در سراسر کشور بودهاند.
از طرفی بنا به اظهارات مقامات رسمی تنها در دو استان تهران و البرز٬ ۱۴ تن جان باختهاند. روستای فیجان٬ یکی از مناطق تفریحی کرج هم به دلیل طغیان رودخانه یکی از کانونهای آسیب بود که حدودا ۲۰ شهروند در آنجا مفقود شده و سیل بیش از ۵۰ خودرو را برده است.
عضو هیات رئیسه شورای شهر تهران هم اعلام کرده که بنا به آمارهای غیرقطعی ۲۰ نفر در امامزاده داوود کشته شدهاند.
درکنار آمارهای مربوط به استانهای مختلف٬ تمام مقامات تاکید کردهاند که وزش باد شدید در شهر تهران هیچ گونه تلفات جانی نداشته است. هرچند خساراتی مانند شکستن شیشه پنجرهها٬ سقوط داربستها و تابلوها بر روی خودروها و مواردی از این دست٬ گزارش شده است.
هواشناسیِ ناکارآمد یا پارازیتِ مشکلساز؟
جا ماندن سازمان هواشناسی اصطلاحی بود که خرداد ماه سال گذشته بسیار شنیده میشد. در این حادثه ۵ شهروند تهرانی جان باختند و برخی اعضای ستاد مديريت بحران استان تهران به صراحت “قصور هواشناسی” را عاملی برای آماده نبودن شهروندان و مسوولان معرفی کردند. پس از آن سازمان هواشناسی برای دفاع از خود عنوان کرد که به دلیل وجود پارازیتها نمیتواند پیشبینیهای درستی انجام بدهد. مدير پيشبينی هشدار سريع هواشناسی به مجلس گزارش داد که به دلیل اختلالات ناشی از “تلفنهای بیسيم و يا فرکانسهای ديگری که به صورت غيرمجاز وارد فرکانس رادار هواشناسی شده” امکان تشخيص بسيار دشوار شده است.
حتی رییس سازمان هواشناسی کشور در مهر ماه اعلام کرد: “رادار هواشناسی پایتخت احتمالا به دلیل امواج پارازیت دارای نویز است و این موضوع یک سوم تصاویر هواشناسی این شهر را نامفهوم کرده است.”
پس از چند ماه این بحث به فراموشی سپرده شد اما حالا با تکرار طوفان در ابعادی وسیعتر و وارد آمدن خساراتی بیشتر٬ بار دیگر انگشت اتهام به سوی هواشناسی نشانه رفته است. نماینده تبریز در مجلس عنوان کرده که “سازمان هواشناسی با همکاری صداوسیما میتواند اطلاعرسانی خوبی را نسبت به پیشبینیهای دقیق خود از تغییرات آبوهوایی داشته باشد اما متاسفانه این اطلاعرسانیها بهدرستی صورت نمیگیرد. بدون شک اگر سال گذشته کمکاری سازمان هواشناسی جدی گرفته میشد شاید امسال شاهد تکرار این اشتباه نبودیم.”
نماینده قائمشهر و سوادکوه هم گفته: “در تمامی کشورها سازمان هواشناسی ١۵ روز تا یک هفته قبل از وقوع حادثه، مسوولان اجرایی و مقابله با بحران کشور را نهتنها مطلع میسازد بلکه اعلام آمادهباش میدهد اما سازمان هواشناسی ایران قایل به پیشبینی هوا و طوفان از یک هفته قبل نیست.”