ماهرخ غلامحسینپور، روزنامهنگار
به یک خانم منشی آراسته خوشبرخورد، خوشپوش، مجرد و با روابط عمومی قوی و برخوردی راحت نیازمندیم با حقوق مکفی….
این قصه واقعی است. من نمیتوانستم در جلسه خواستگاری خواهرم حاضرم باشم. مرا با وبکم به آن جمع راه داده بودند. به هر حال این هم از مختصات زندگی مدرن امروزی است. اینکه همه چیز حتی خوابهای ما و خواستگاریهامان هم رایانهای شده. صفحه مانیتور نشسته جای گل و نقل و نبات و شیرینیهای خانگی زنجفیلی.
اما برای سومین بار است که هم پدر من و هم پدر آن جوانک روبروی هم نشستهاند و گارد گرفتهاند. ساز و برگشان هم همان رجزخوانیهای این شش ساله است. خندهدار است که در سال ۲۰۱۳ دو جوان عاشق و بالغ روبروی هم نشستهاند با چشمهایی که اشک در ته چشم خانههاشان نشسته و عهد بستهاند که این بار دیگر قید این عشق زخمی را بزنند و بروند رد کارشان. اما چیزی که میخواهم برایتان تعریف کنم حدیث عشق و عاشقی دو جوان ناکام و وامانده نیست. جریان یک تفکر است.
پدرم میگوید: آقاجان من صد بار گفتم باز هم میگویم من دختر به شما نمیدهم، بروید رد کارتان.
و پدر جوانک جواب میدهد: والله بالله ما هم الان به زور و فشار پسرم اینجائیم. ما هم به این وصلت راضی نیستیم. این پسر مغز خر خورده. برایش شرکت زدهام به چه عظمت. این همه دفتر و دستک و منشی و کارمند. میگویم باباجان تو هنوز جوانی خودت را چرا پابند این خزعبلات و دردسرها میکنی؟ آگهی استخدام بده یک دخترک ترگل و ورگل و زیبا بیاور بگذار دم دستت. هم تلفنت را جواب میدهد هم عشق دنیا را میکنی. هر وقت هم دیدی دارد سریش میشود ردش میکنی میرود رد کارش، میروی سراغ نفر بعدی.
آزار جنسی در محل کار. اعتراض به معنی اخراج
با تغییر شرایط زندگی و نیز تغییر نقش زنان و مردان در دنیای مدرن و حضور هر چه بیشتر زنان در عرصههای اقتصادی، پدیده آزار جنسی رو به افزایش است و همین مسئله هم لزوم تدوین قوانین حمایتی در رابطه با اشتغال زنان را افزایش میدهد. قوانینی که بتواند متضمن ایجاد محیطهای عاری از تبعیض و آزار جنسی علیه زنان باشد.
تمام زنانی که شاغلند حداقل یک بار در محیط کار خود مورد آزار جنسی قرار میگیرند. این شکل از آزار گرچه پدیدهایی بسیار شایع است اما سطح و حتی شکل این آزارها بسته به محل کار و پایگاه اجتماعی افراد، نوع شغل، تحصیلات و میزان نیاز زنان به موقعیت شغلیشان دارای متغییرهای متفاوتی است.
باید اذعان کرد که این آزارها که جزء لاینفک شرایط کاری زنان است، البته به ایران محدود نمیشود. بلکه بر اساس گزارش دیدهبان حقوق بشر، زنان در سراسر دنیا پنج برابر بیشتر از مردان در معرض سوءاستفاده از سوی کارفرمایان خود هستند.
به گفته کارشناسان این شکل از آزار، از انواع آزارهای دهشتبار زیرپوستی است که مانند تمام موضوعات مرتبط با سکس و جنسییت، تا به حال نه تحقیق جامعی درباره آن انجام گرفته، نه آماری از سوی سازمانی ارائه شده و نه از منظر جامعهشناختی یا رفتارشناسی، مصداقها و بستر ایجاد و ترویج آن ارزیابی شده است.
به همین دلیل است که هم در مورد علت پیدایش آن و هم در رابطه با واکنش طیفهای متفاوت زنان هنگام مقابله با این شکل از آزار نظرات متفاوتی وجود دارد. گرچه به یقین میتوان ادعا کرد که سکوت کردن در مقابل این آسیب به ترویج پنهانی آن دامن زده است.
تا زن نکند لوسبازی/ مرد نمیکند بوسهبازی…. باور عمیق عرف نسبت به متهم بودن بالقوه زنان
شدت آزارها بسته به بایدها و نبایدهای یک جامعه و بستر فرهنگی آن متفاوت است. آمارهای محدودی که وجود دارد نشان میدهد زنانی که متخصص نیستند در این مورد آسیبپذیرترند. آنان هم زمان با آزار جنسی، در یک چرخه ناعادلانه گرفتار میشوند که یک سمت آن را مناسبات قدرتمند مردانه تشکیل میدهد و سمت دیگر را عرف و قانونی که نه تنها حمایتگر نیست بلکه کوبنده است. عرفی که با مثل عامیانهای همچون «تا زن نکند لوسبازی/ مرد نمیکند بوسهبازی» باور عمیق خود نسبت به متهم بودن بالقوه زن را تا مغز استخوانش تایید و تاکید میکند.
زن آزاردیده معمولا از دریچه نگاه عرف یک متهم تمام عیار است. او از سوی سایر همکاران، به ویژه زنان همکار به عنوان کسی که زمینه مزاحمت را خودش فراهم کرده به برچسبهای مختلفی مزین میشود و در نگاه واقعی، افکار عمومی معمولا شاکی تلقی نمیشود بلکه متهمی است که، به علت عدم مراقبت دقیق از رفتارش در معرض خطر قرار گرفته است. از سوی دیگر فضای دادرسیها غالبا مردانه است و در نهایت حکمی که در باور عرف و قانون صادر میشود چندان به نفع او نیست.
به عنوان مثال در محیطهای محصوری همچون یک زیرزمین که به یک کارگاه تولیدی غیر قانونی اختصاص داده شده و نظارتی بر عملکرد کارفرما وجود ندارد، مسلما بستر مناسبتری برای تجاوز به محدوده خصوصی زن وجود دارد تا در یک مکان دانشگاهی. گر چه نمیتوان وجود آزارهای جنسی به وفور در محیطهای دولتی را نادیده گرفت.
متاسفانه شواهد موجود نشان میدهد که با افزایش مشکلات اقتصادی و بحران بیکاری، جسارت زنان در اعتراض به آزارهای جنسی نیز کاهش یافته است.
زنان غالبا در برابر آزارهای سطح اول که به تماس فیزیکی نمیانجامد سکوت کرده و حتی آن را انکار میکنند. ترس از بیآبرویی و قضاوت شدن در محیط کار و واهمه از دست دادن شغلی که به آن محتاجند، عدم حمایت قانونی و برچسب بیآبرویی از سوی سایر همکاران میتواند بخشی از دلایل این سکوت و تجاهل باشد.
در ایران هیچ قانون حمایتگری وجود ندارد که از آزاردیدگان جنسی در محل کار دفاع کند. اگر زنی شهامت پیدا کند به طرح مسئله آزار جنسی خود در محل کار بپردازد از نگاه عرف یک «متهم» است. دست نشانش میکنند و بعد از آن به بهانههای متفاوتی به سرعت کارش را از دست میدهد و دنیای اشتغال مردانه او را با برچسب ننگین «متهم» و نه «شاکی» به بیرون از ساختار نابرابر قدرت و موقعیت تف میکند.
نبود سندیکاها به آزارهای جنسی دامن میزند
دکتر جلال ایجادی، جامعهشناس و استاد دانشگاههای پاریس در این ارتباط میگوید: متاسفانه نبود سندیکاها و نهادهای صنفی به میزان آزارهای جنسی در محل کار دامن زده است. در غرب یکی از راههای کنترل این قبیل رفتارهای آزاردهنده، نظارت سندیکاها و فعالیت برجسته آنان در حمایت از زنانی است که در معرض این قبیل آسیبها قرار میگیرند. سندیکاها با آموزش زنان شاغل در این زمینه حقوق آنان را یادآوری کرده و به آنها جسارت و شهامت لازم برای طرح شکایت را داده و مواد قانونی را توضیح میدهند.
او با مقایسه وضعیت کشور فرانسه با ایران دراین مورد میافزاید: پیش از این هم دایره این اتفاقات ناخوشایند در کشورهای غربی گستردهتر از امروز بود ولی به عنوان مثال در کشوری مثل فرانسه در سال ۲۰۰۲ با تدوین قانونی به نام «قانون مدرنیزاسیون» اجتماعی که یکی از بندهای اصلی آن به مزاحمتهای روانی، کلامی و فیزیکی میپردازد و نیز تعیین مجازاتهای مالی و حتی زندان برای فرد متجاوز، کنترل شرایط را به دست گرفتند.
ایجادی با تاکید بر این نکته که در این زمینه متاسفانه هیچ نوع آماری وجود ندارد میگوید: شواهد آشکار موجود نشان دهنده یک موج گسترده و وسیع سوءاستفاده جنسی از زنان شاغل است و حتی در مواردی، با آشکار شدن موضوع پروندههای قضایی از تجاوز جنسی زنان در محل کار پرده برداشته میشود. اما در مجموع، شرایط موجود در ایران و نبود قوانین حمایتگر اجازه طرح این قبیل شکایتها را به زنان آزار دیده نمیدهد.
باور دردناک زن فتنهگر
دکتر ایجادی میگوید: «این باور دردناک که زن، همیشه فتنهگر و در پی وسوسه مرد است تا او را از راه به در کند و غالبا ریگی به کفشش دارد باعث میشود که نگاه عرف و جامعه به زنان آزاردیده که در این زمینه به طرح شکایت میپردازند نگاه منصفانهای نباشد. حتی در کشور فرانسه که در این زمینهها به تابوشکنی شهرت دارد نیز، زنان به راحتی در این گونه موارد به طرح شکایت نمیپردازند. دیگر خودتان در مورد ایران حدیث مفصل را بدانید.
به هر حال این وظیفه نهادها و سازمانهای غیردولتی است که در این زمینه به زنان آموزش بدهند به آنان جسارت ببخشند و حقوقشان را یادآوری کنند. از زنان نظرخواهی کنند و رنجهای آنان را در سطح جامعه بازتاب دهند.
به هر حال دولت نسبت به این دشواریها و آسیبها کاملا آگاه است اما چون پای بسیاری از مسئولین حکومتی در این گندابها گیر است و بسیاری از آنان خودشان هم آلوده این قبیل فسادها هستند با سلب مسئولیت خود در این زمینه سکوت میکند