نوشتههای ژانویه 2016:
عدم موافقت با آزادی مشروط و مرخصی درمانی طاهره جعفری
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طاهزه جعفری بیش از نیمی از محکومیت یک ساله اش به اتهام تبلیغ علیه نظام را سپری کرده و از مدت ها پیش امکان قانونی استفاده از آزادی مشروط را داشته است.
طاهره جعفری، ۵۴ ساله، از دیسک کمر و مشکلات قلبی رنج می برد و پزشکان دادستانی در بدو ورود به زندان و پس از درخواست عدم تحمل کیفر او، تأیید کرده اند که به مراقبت های مستمر پزشکی نیاز دارد و باید هر سه ماه یک بار برای درمان به بیمارستان اعزام شود.
اگرچه مسئولین قضایی با درخواست آزادی این زندانی به طور صریح اعلام مخالفت نکرده اند ولی علیرغم گذشت ماه ها، رسیدگی و موافقت نیز نشده است.
خانم جعفری در شانزدهم آبان ماه ۱۳۹۱ بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او بیش از دو ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین بدون ملاقات با وکیل و خانواده در انفرادی و زیر بازجویی بود و نهایتا در دی ماه ۹۱ به قید وثیقه ۱۰۰ میلیونی از زندان آزاد شد.
مأمورین وزارت اطلاعات پسر خانم ابراهیمی را هم همزمان با مادرش بدون حکم قضایی بازداشت کردند و در بند ۲۴۰ اوین بازجویی کردند و با توجه به عدم وجود مدارک و اسناد و غیرقانونی بودن بازداشت، پس از دو روز آزاد شد.
دادیار شعبه دوم دادسرای شهید مقدّس، در مرحله ی بازپرسی حکم تبرئه ی خانم جعفری را صادر کرد ولی این حکم توسّط سرپرست دادسرا نقض و پرونده به دادگاه ارسال شد.
اواخر خردادماه ۱۳۹۳ شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه طاهره جعفری را به استناد ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی، به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد و این حکم در دادگاه تجدیدنظر تأیید شد.
تبلیغ مذهبی بدون مدرک تحصیلی حوزوی، نفی احکامی مانند خمس و “نظام استبداد و شرک” خواندن جمهوری اسلامی، بخشی از اتهاماتی بود که دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات به خانم جعفری وارد کرده بود.
طاهره جعفری اواخر تیرماه سال جاری جهت تحمل حبس راهی زندان شد و هم اینک در بند زنان زندان اوین مشغول تحمل حبس یک ساله است.
وضعیت نگرانکننده عیسی سحرخیز در سلول انفرادی بند دوالف سپاه
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کلمه، عیسی سحرخیز روزنامه نگار زندانی از سوی قاضی صلواتی به “تبلیغ علیه نظام”، “اجتماع و تبانی”، “اقدام علیه امنیت ملی”، “نشر اکاذیب” و “توهین به رهبری” متهم شده است. گرچه برگزاری دو دادگاه برای این اتهامات که در پی اختلاف میان دادستان و بازپرس پرونده به شکل خودسرانه از سوی صلواتی اعلام شده به بعد از انتخابات هفتم اسفندماه امسال موکول شده است.
از سویی با توجه به دو اتهام مورد ادعای قاضی صلواتی “اجتماع و تبانی” امکان آزادی او به قید وثیقه ممکن نخواهد بود.
به دلیل اطلاع رسانی از شرایط زندان به دادستان این فعال سیاسی از تلویزیون، روزنامه، کتاب و حتی خودکار محروم شده است.
بر اساس این گزارش کیفیت پایین غذای زندان، عدم دسترسی مداوم به پزشک و معاینه از سوی دکترهای پزشکی قانونی از دیگر مشکلاتی است که این زندانی سیاسی با آن مواجه است. و این در حالی است که وی که از بیماریهای مختلف کلیوی و قلبی رنج می برد و در حال حاضر هیچگونه خدمات پزشکی دریافت نمیکند و در وضعیت بحرانی قرار گرفته است.
اقای سحرخیز پیش از این در انفرادی اعلام اعتصاب غذا کرده بود که بعد از پنجاه روز به اعتصاب غذای خود پایان داد. فرزند این زندانی در شانزدهم دی ماه اعلام کرد که پدرش مجددا اعتصاب غذا کرده است.
عیسی سحرخیز طی این مدت در زندان اوین از دسترسی به وکیل محروم بوده است، وی اولین تماس تلفنی اش را با خانواده، چهل روز پس از بازداشت انجام داده و بعد از آن نیز فقط یک بار با خانواده اش ملاقات داشته است.
اگرچه تا کنون عناوین مختلفی نظیر “تبلیغ علیه نظام”، “توهین به رهبری” و “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” به عنوان اتهامات این روزنامه نگار ذکر شده ولی گفته می شود تا کنون، پرونده وی به مراجع قضایی ارسال نشده است.
عیسی سحرخیز در تاریخ ۱۱ آبان ماه در منزلش با حکم شعبه دوازده دادسرای تهران و از سوی ماموران لباس شخصی سپاه پاسداران، پس از بارزسی منزل و ضبط وسائل شخصی و ابزار کارش بازداشت شد.
وی یکی از چهرههای شناخته شده مطبوعات ایران است که پیش از این نیز بازداشت و زندانی شده است. مدیر نشریه توقیف شده آفتاب، در تاریخ ١١ تیرماه ١٣٨٨ نیز بازداشت و در شهریور ماه همان سال از سوی شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به سه سال زندان برای “فعالیت تبلیغی علیه نظام” محکوم شد، وی همچنین در تاریخ ١۴ مرداد ماه ١٣٩٠ برای فعالیتهای مطبوعاتی پیش از دوران بازداشت اخیرش، به دوسال زندان محکوم شده بود.
عیسی سحرخیز که در زندان رجایی شهر زندانی بود، از بیمارهای متعددی رنج میبرد و از چندین ماه پیش از آزاد شدن در ۱۶ مهرماه ۱۳۹۱، در بیمارستانی در تهران بستری شده بود.
پس از آزادی و با وجود ممنوعیت کار، وی با نوشتن مقالات و تحلیل هایی به نقش و مدیریت رهبر جمهوری اسلامی انتقاد کرد. وی مطالب خود را در صفحه فیس بوک و یا در برخی رسانههای آنلاین از جمله روزآنلاین منتشر میکرد.
به گزارش نشریات تندرو، بازداشت عیسی سحرخیز و چند تن دیگر از روزنامه نگاران از جمله “احسان مازندرانی”، “آفرین چیت ساز” و “سامان صفرزایی”، در چارچوب پروژه امنیتی به عنوان مقابله با نفوذ انجام شده است که پس از یکی از سخنرانی های آقای خامنه ای درباره راه های نفوذ “دشمن” و لزوم مقابله با آن در سطح رسانه ها مطرح شد.
وضعیت نامساعد یک زندانی سیاسی تبعیدی در بیرجند
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمدامین عبداللهی پس از یک دوره طولانی نگهداری در قرنطینه زندان بیرجند به بندی منتقل شده است که زندانیان سالمند و یا مبتلایان به بیماری های مختلف در آن نگهداری می شوند. نزدیکان این زندانی وضعیت بند ۱۰۷ محل نگهداری او را فاقد ابتدایی ترین امکانات بهداشتی توصیف کرده اند.
زندان بیرجند فاقد بند ویژه زندانیان سیاسی است و معدود زندانیان نیز بر خلاف اصل تفکیک جرائم در میان زندانیان با جرائم عادی نگهداری می شوند.
محمد امین عبداللهی شهروند بوکانی، از اوایل مهرماه در پی اعتراض به مخالفت با مرخصی اش از زندان طبس به بیرجند منتقل شد و مسئولین زندان بیرجند نیز علیرغم تأمین وثیقه از سوی خانواده، با مرخصی، آزادی مشروط و یا انتقال به زندان شهر محل سکونتش مخالفت کرده اند.
این زندانی بیش از دو ماه در قرنطینه زندان بیرجند نگهداری می شد و پس از اعتراضات و اعتصاب غذا در اواخر آذرماه به بند عمومی منتقل شد.
محمد امین عبداللهی متاهل و دارای یک فرزند است و خانواده وی که در شهر بوکان استان آذربایجان غربی سکونت دارند، به دلیل بعد مسافت تا بیرجند و مشکلات مالی امکان ملاقات با وی را ندارند.
اگرچه پس از گذشت بیش از نیمی از حبس، قانونا این زندانی می تواند به طور مشروط آزاد شود ولی مسئولین قضایی تا کنون به دلایل نامشخص با درخواست آزادی مشروط وی مخالفت کرده اند.
محمدامین عبدالهی اهل بوکان، پاییز سال ۱۳۸۴ بازداشت و پس از ۱۵ماه بلاتکلیفی در دادگاه انقلاب مهاباد به اتهام محاربه از طریق همکاری موثر و مسلحانه با احزاب کرد و نیز تبلیغ علیه نظام، محاکمه و در مجموع به ۱۸سال زندان و تبعید به زندان طبس محکوم شد، وی پس از گذراندن مدتی در زندان های ارومیه و مهاباد به زندان طبس و سپس بیرجند تبعید شد و در حال حاضر مشغول تحمل یازدهمین سال حبس در تبعید است.
محمد عبداللهی برادر این زندانی نیز با اتهامات مشابه به اعدام محکوم شده و در زندان ارومیه نگهداری می شود.
انتقاد مولوی نقشبندی از حمله نیروهای امنیتی به مدرسه دینی تعلیم الهدی سرباز
به گزارش کمپین فعالین بلوچ مولوی فتحی محمد نقشبندی در خطبه نماز جمعه این هفته (2 بهمن) گفت: امیدواریم دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی در عملکرد خود به گونه ای باشند که جای اعتراض و سوال برای بقیه نگذارند.
امام جمعه اهل سنت شهرستان راسک با تاکید بر اینکه مسجد و مدرسه باعث عزت نظام و اسلام هستند افزود: “اگر مسئولان امنیتی حتی از مسجدی شکی داشته باشند با مسئولان آن منطقه مثل ائمه جمعه، شوراها و ریش سفیدها درمیان بگذارند نه اینکه شبانگاه چنین اتفاقی بیفتد که مایه نگرانی مردم باشد امیدوارم که ماموران رعایت کنند”
وی با اشاره به آیه ای از قرآن گفت: اگر یک فاسق سخنی را به شما میرساند باید برسی کامل بکنید و بعد اقدام کنید و دراین بحث نه مسئولین مستثنی هستند و نه مردم این قاعده و دستور الهی است و ما باید سعی بکنیم شایعه پراکنی نکرده و تبلیغات به راه نیندازیم و حتی المقدور اتحاد را رعایت کنیم.
لازم به ذکر است جمعه گذشته 25 دی ماموران امنیتی با محاصره شبانه روستای راچدر ـ سربازـ به مدرسه دینی تعلیم الهدی این روستا یورش برده و با شکستن قفل های این مدرسه به بازرسی و “بی حرمتی به کتب دینی و قرآن های مدرسه” نمودند.
گزارش ماهانه؛ نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر ایران در دی ۹۴
خبرگزاری هرانا – آنچه که در پی می آید گزارش اجمالی و ماهیانه وضعیت حقوق بشر در ایران در دوره زمانی دی ماه ۹۴ است که به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیهشده است، این گزارش با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم اجازه فعالیت گروههای مستقل مدافع حقوق بشر در ایران نمیتواند بازتابدهنده کامل وضعیت حقوق بشر در ایران باشد.
گزارشی از وضعیت کارگر زندانی بهنام ابراهیم زاده / برگه اتهامات
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دهم مرداد سال جاری، دادگاه تجدید نظر استان تهران، بهنام ابراهیم زاده را به ۷ سال و ۱۰ ماه و ۱۵ روز حبس تعزیری و چهارصدوپنجاه هزار تومان جریمه محکوم کرد. اتهام او “اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی” و فعالیت تبلیغی علیه نظام درج شده است. حکم دادگاه نخست نه سال و نیم زندان بود.
او در زمان متهم شدن و صدور حکم برای گذراندن حبس پنج ساله اش در زندان اوین بود.
علاوه بر آن اتهام “فک قرار بازداشت” و “استفاده از تجهیزات ماهواره و پاسور” نیز بخشی از اتهامات این کارگر زندانی بود. همهی این اتهامات در زمانی وارد شده است که او در زندان به سر می برد.
یکی از مشاورین حقوقی هرانا می گوید: “هرچند اینکه در زندان اتهام اقدام علیه امنیت ملی بتواند ثابت شود غیرممکن است ولی حتی مطابق قانون جدید مجازات اسلامی که در هنگام صدور این حکم لازم الاجرا بوده، برای مجموع این اتهامات در صورت اثبات هم نباید بیش از ۵ سال حبس صادر می شد و این حکم خلاف قانون است.”
بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری متولد ۱۳۵۶ اولین بار سال ۱۳۸۷ به اتهام شعارنویسی و فعالیت تبلیغی در شهر اشنویه بازداشت شد.
آقای ابراهیم زاده دومین بار یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ و همزمان با روز جهانی کارگر، همراه با جمعی از فعالان کارگری و مدنیدر پارک لاله تهران بازداشت و بعد از یک ماه به قید وثیقه آزاد شد.
این کارگر زندانی سومین بار بیست و دوم خردادماه ۱۳۸۹ بازداشت شد. او پس از بازداشت مدت ۴ ماه در سلول های انفرادی زندان اوین تحت فشار و بازجویی بود و پس از ان به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در دادگاهی کوتاه و بدون حضور وکیل، بهنام ابراهیم زاده را به بیست سال حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۵ سال کاهش یافت.
بهنام ابراهیم زاده در جریان حمله ی گارد زندان اوین به بند ۳۵۰ موسوم به “پنجشنبه سیاه” مورد ضرب و شتم واقع شد و ۱۵برای روز نیز به انفرادی های بند ۲۴۰ منتقل شد.
این فعال کارگری در اردیبهشت ماه سال گذشته به سلول های انفرادی بند ۲۰۹ منتقل شد و پس از مدتی به طور غیرقانونی به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.
این فعال کارگری از دیسک کمر و آرتروز گردن رنج میبرد و با وجود پیگیری، تا کنون موفق به درمان بیماری در زندان نشده است. پسرش نیما به سرطان مبتلا شده و خانواده اش گفته اند که به دلیل بیماری نیما، سختی رفت و آمد و محدودیت های مالی امکان ملاقات هفتگی با او را ندارند
آقای ابراهیم زاده در زندان رجایی شهر نیز بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفت و از بندی به بند دیگر منتقل شد و هم اینک در بند ده زندانی رجایی شهر مشغول تحمل حبس است.
ایران؛ ده ها کودک در صف اعدام قرار دارند
اجلاس ژنو و بررسی حقوق کودک
ده ها کودک در صف اعدام قرار دارند
|
در این جلسه هیات جمهوری اسلامی ایران با همراهی محمود عباسی معاون حقوق بشر و امور بینالملل وزیر دادگستری، مظفر الوندی، مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری و دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک، فهیمه فرهمندپور مشاور وزیرکشور در امور زنان و خانواده، خانم عبدالملکیان نماینده وزارت خارجه، دکتر فرید معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، جعفری معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، منصور مقار عابد رییس سابق کانون اصلاح تربیت و نماینده وزارت دادگستری، علیرضا حاجیانزاده مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نماینده وزارت آموزش و پرورش، محسن محدث دبیر هیات مرکزی حقوق شهروندی قوه قضائیه و بهزاد، نماینده وزارت کار، رفاه و تعاون اجتماعی به سوالات نمایندگان دولتها و سازمانهای غیر دولتی مدافع حقوق کودک جوابهایی ارایه کردند.
گزارش شده که مسوولان ایرانی در مواردی اساسی و حساس، هیچ جوابی به سوالات این اعضا ندادند.
جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۲ کنوانسیون حقوق کودک را پذیرفته و هر ۵ سال یک بار، گزارش دورهای از عملکرد این کنوانسیون را به سازمان ملل ارایه میکند.
از مهمترین موضوعاتی که در دستور جلسه دو روزه در پرسش و پاسخ هیات جمهوری اسلامی و نمایندگان و اعضای کمسیون حقوق کودک قرار گرفت؛ حقوق کودکان مهاجر در ایران، حجاب اجباری کودکان، ازدواج زیر سن کودکان، اعدام کودکان و حقوق کودکان الجیبیتی و حقوق کودکان مصدوم مین و حق تحصیل کودکان به زبان مادری بوده است.
در مواردی همچون حقوق کودکان قربانی مین، هیات جمهوری اسلامی هیچ جوابی به اعضای این کنوانسیون ندادند.
درباره پرسش نلسون از اعضای این شورا، در مورد کودکان دگرباش جنسی و نگرانی از اینکه گزارشهای دریافتی از داخل ایران مبنی بر درمانهای ناقص برای این مورد، همچون الکترو شوک و هورمونتراپی، هیچ پاسخ مشخصی از هیات جمهوری اسلامی ارایه نشد.
گفته شده در موضوع تحصیل کودکان اقلیتهای اتنیکی به زبان مادری و عدم تحصیل کودکان افغان نیز این هیات جواب قانعکنندهای به اعضا ندادند.
در موضوع اعدام کودکان و افراد زیر سن قانونی مقامات ایران گفتهاند که سیاست قوه قضاییه مبتنى بر عدم صدور احکام سنگین براى کودکان است. کمیته مىگوید که این پاسخها در تناقض با اطلاعاتى است که آنها دریافت کردهاند مبنی بر اینکه بیش از ١۶٠ کودک-مجرم در صف اعدام هستند.
در همین رابطه کمیته به اعدام دو کودک-مجرم فاطمه سالبهى و صمد زهبى در ماه اکتبر اشاره مىکند و از هیات ایران مىخواهد که در مورد این گزارشها نظر دهند.
کمیته همچنین در مورد مجازاتهاى قانونى براى کودکانى که مرتکب جرایم مواد مخدر شدهاند مىپرسد و در مورد گزارشهاى دریافتى درباره اعدام حداقل دو کودک-مجرم در سال ٢٠١۴ به دلیل جرایم مواد مخدر ابراز نگرانى مىکند.
عباسی نماینده جمهوری اسلامی از وجود بیش از ۱۰۰۰۰ هزار انجیاو (تشکل غیردولتی) در ایران خبر داد و فهیمه فرهمندپور از اعضای هیات جمهوری اسلامی از وجود ۱۷۵ نهاد غیردولتی فعال در ارتباط با حقوق کودک اشاره کرد که به گمان و نظر فعالان حقوق بشر و حقوق کودک این اظهارات کاملا بیاساس بوده و فعالیت نهادهای مستقل غیردولتی در ایران کماکان ممنوع و با بسیاری از نهادهای مردمی برخوردهای سنگین و حتی بسیاری از اعضای این نهادها در زندان به سر میبرند یا از کشور خارج شدهاند.
منبع سایت حقوق بشری سودویند
نامه محمود صالحی فعال کارگری به وزارت اطلاعات استان کردستان
به گزارش کمپین دفاع اززندانیان سیاسی و مدنی، «محمود صالحی» پیش تر درروز سهشنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۳۹۴، به دنبال حمله نیروهای لباس شخصی به منزل شخصی اش در شهرستان سقز، بازداشت و به اداره اطلاعات شهر سنندج منتقل شد.
بازداشت او در حالی روی داد که قبلتر حکم جلب وی از تهران صادر شده بود.
این فعال کارگری، پس از چهار روز بستری مخفیانه با نام مستعار در بخش دیالیز بیمارستان توحید سنندج، روز شنبه ۹ خردادماه سال جاری، با واگذاری “فیش حقوقی” به عنوان وثیقه از بازداشتگاه اطلاعات سنندج آزاد شد.
وخامت حال این فعال کارگری به حدی بود که خانواده وی تصمیم میگیرند سریعا او را جهت درمان فوری به مراکز درمانی منتقل کنند.
«محمود صالحی» با نارسایی کلیه به تک سلولی منتقل شده بود و در آنجا داروهایش به وی داده نشد و در پی آن کلیههایش از کار افتاد و در نهایت مجددا به بیمارستان منتقل شد
این فعال کارگری پس از تماس تلفنی از سوی دفتر شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج در روزشنبه ۲۱ شهریور ماه، ساعت ۱۰ صبح روز چهارشنبه ۲۵ شهریورماه ۱۳۹۴در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج، حضور یافت و طی دادنامه ای از سوی این شعبه به ریاست «قاضی سعیدی» به استناد چند بند از قانون مجازات اسلامی به اتهام عضویت در «جمعیتهای معارض» به ۷ سال و ۶ ماه و به اتهام « تبلیغ علیه نظام» به ۶ ماه محکوم شد.
پس از مطا لعه دادنامه برگه مربوطه از سوی دفتردار گرفته شده و یک برگه ابلاغیه جهت امضا به وی تحویل داده شد.
نامه سر گشاده این فعال کارگری به مسوولان وزارت اطلاعات استان کردستان به قرار زیر است.
با عرض ادب و احترام،
مسئولان محترم وزارت اطلاعات استان کردستان؛
این نامه سرگشاده را انتشار می دهم تا اینکه مردم و اذهان عمومی مطلع باشند که نیروهای تحت امر وزارت اطلاعات استان کردستان، وقتی وارد منزل شخصی ما شدند چکار کردند. اگر نامه را خصوصی می فرستادم، هیچ وقت نامه به دست شما ها نمی رسید و یا اگر هم می رسید به آن جواب نمی دادید. هر چند می دانم نوشتن چنین نامه ای رو به جامعه و انتشار آن در دنیای مجازی برای شخص من جرم محصوب می شود. ولی من آماده هستم تا یک بار دیگر به اتهام نوشتن نامه و انتشار آن در دنیای مجازی بازداشت و تفهم اتهام شوم.
جهت اطلاع کارگران وعموم مردم، در تاریخ ۲۹/۵/۹۴ از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج نامه ای به من دادند تا آن را به وزارت اطلاعات استان کردستان جهت تحویل کلیه مدارک و اسنادی که در منزل ما توسط نیروهای آن مرکز به تاراج رفته بود، ببرم. تاریخ ۲۹/۵/۹۴ به همراه همسرم نجیبه به دفتر مرکزی اداره اطلاعات استان کردستان مراجعه کردم و بعد ازچند ساعت انتظار، یکی از نیروهای ان مرکز نامه دادگاه انقلاب را از ما تحویل گرفتند و به ما گفتند “بعدا” با شما تماس خواهیم گرفت”. اما با گذشت چند ماه هنوز کسی با من تماس نگرفته است. در چند روز گذشته از طرف اداره شما مستقر در سقز با من تماس گرفتند که جهت تحویل هارد کامپیوتر به ان مرکز مراجعه کنم. ( یعنی هر بار که مراجعه کردیم مقداری از مدارک و اسناد را به ما تحویل دادند) من هم در جواب گفتم من دیگر آن هارد را لازم ندارم. اما در تاریخ ۱۴/۹/۹۴ از طرف اجرای احکام دادگستری سقز با من تماس گرفتند که جهت تحویل کیس کامپیوتر به آن اجرای احکام مراجعه کنم. به دلیل اینکه من کیس کامپیوتر در آن اجرای احکام نداشتم به تماس گیرنده جواب منفی دادم و گفتم مراجعه نخواهم کرد.
مسئولان محترم؛
بنا به دستور آن مرکز ماموران لباس شخصی شهر سقز در تاریخ ۸/۲/۹۴ به نیابت از وزارت مربوطه بدون هماهنگی و به طور غیر قانونی وارد منزل مسکونی ما شدند یعنی بدون اینکه زنگ خانه ما را به صدا درآورند و خود را بعنوان ماموران امنیتی معرفی کنند، وارد حریم خصوصی خانواده ما شدند!! این مسله زیاد برای شخص من مهم نیست چون ما به این بی قانونی از طرف آن وزارت عادت کردیم و اگر روزی این را لمس و یا مشاهده نکنیم احساس می کنیم که وزارت اطلاعات استان کردستان تعطیل است و هیچ گونه تحرکی در آن مرکز وجود ندارد. من می خواهم در این مورد توضیحاتی بدهم که هم شما و هم مردم از آن اطلاع داشته باشند، هر چند که شما ها از ان اطلاع دارید.
ماجرا از این قرار است؛
چند ساعت قبل از دستگیر کردنم، یک نفر با من تماس گرفت، از صدای این شحص مشخص بود که مامور وزارت اطلاعات است. آن شخص پشت تلفن گفت ” من با آقای محمود صالحی کار دارم” من خودم پشت خط بودم و در جواب شخص مورد نظر گفتم من محمود صالحی هستم. آن شخص فرمودند” من کارگر اخراجی هستم و در اداره کار شکایت کردم وامروزاداره کار برای من رای صادر کرده است. می خواهم آن رای را به شما نشان دهم تا شما نظر دهید که به آن رای اعتراض کنم یا خیر” . من در جواب به اصطلاح کارگر اخراجی گفتم، من در خدمت شما هستم می توانید مدارک خود را پیش من بیاورید. کارگر اخراجی گفت” کجا باید بیایم” ؟ منزل “کارگر اخراجی شما درمنزل تشریف دارید؟” بلی من منزل هستم. گوشی را قطع کرد و قرار بود به منزل ما بیاید.( که هیچ وقت نیامد) وقتی گوشی را قطع کرد از ادبیاتش متوجه شدم که آن فرد کارگر نبود.
مسئولان محترم وزارت اطلاعات استان کردستان؛
بعد از این ماجرا چند ماشین از نیروهای شما منزل مسکونی ما را زیر نظر می گیرند و منتظر آن می مانند تا مهمانی برای ما بیاید و هر زمان ما برای مهمان د ر را باز کنیم، انان نیزبدون هماهنگی و به قول خودشان ضربتی وارد منزل ما شوند. بعدازظهر روز ۸/۲/۹۴ یکی از کارگران خباز بنام علی اسماعیلی به خانه ما مراجعه می کند. وقتی علی از ماشین پیاده می شود و زنگ درب منزل ما را می زند بلافاصله نیروهای شما که تا آن مدت در کمین بودند خود را به مهمان ما می رسانند و همزمان وقتی درخانه را باز کردیم ، افراد شما علی را که مهمان ما بود با تهدید و زور او را از آن محل دور می کنند و خودشان بدون هماهنگی وارد منزل ما شدند.
شخص من د ر حیاط مشغول آبیاری باغچه بودم که زنگ منزل به صدا درآمد. از همسرم نجیبه سئوال کردم. نجیبه کیست؟ نجیبه جواب داد” علی اسماعیلی همان کارگر خباز که در تعاونی مسکن زمین دارد”. نجیبه در را باز کرد و من منتظر آمدن علی بودم که یک مرتبه ۴ نفر مامور لباس شخصی را در مقابل خود دیدم.
مسئول ماموران لباس شخصی خیلی انسان با ادب و محترمی بود. با هم سلام و علیک کردیم و از من اجازه گرفت تا وارد خانه شویم. حتی آن شخص یعنی همان مسئول نیروها به خود اجازه نداد تا جلو من وارد منزل شود. وقتی وارد هال شدیم همان مسئول خیلی مودبانه از من خواست تا در یکی از اتاق ها بنشینیم با هم صحبت کنیم. ما وارد یکی از اتاق ها شدیم و به محض ورد ما به آن اتاق چند ماموری که با خود آورده بود مثل سربازان اسرائیلی که چطور به خانه و کاشانه مردم بی دفاع فلسطین تعرض می کنند و هر چیزی جلو دستشان باشد از بین می برند به اتاق های دیگر منزل ما یورش بردند بخصوص اتاق خواب من.
نیروهای اعزامی شما هر چیزی جلو دستشان بود از جمله فیش آب، برق، تلفن ، گاز، پرونده پزشکی من و خانواده ام، کیس کامپیوتر، مدارک و پرونده کارگران اخراجی، پرونده مربوط به شرکت تعاونی مصرف کارگران خباز، کتاب، بایگانی وپرونده های مربوط به تعاونی مسکن کارگران سقز و حومه، چند عدد تابلو که به دیوار نسب کرده بودیم، دفتر تلفن، مدارک کارشناسی زمین های که مربوط به تعاونی مسکن کارگران سقز و حومه ، بایگانی های دیگری که امار مشخص آن در دست نیست و آلبوم خانوادگی .
ماموران شما کلیه این مدارک و اسناد را به داخل چند کیسه پلاستیکی زباله انداختند و آن را به تاراج بردند. آن مدارک و بایگانی شخصی که در منزل مسکونی من به دست نیروهای وزارت شما به تاراج رفت هیچ گونه ارتباتی با جرم من نداشته و ندارد.
مسئولان محترم وزرات اطلاعات استان کردستان توجه شما را به ماده ۱۴۶ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۹۴ جلب میکنم.( هر چند می دانم که شما ها قانون این کشور را قبول ندارید)
ماده ۱۴۶: از اوراق، نوشته ها و سایر اشیای متعلق به متهم، فقط انچه راجع به جرم است تحصیل و در صورت لزوم به شهود تحقیق ارائه می شود. بازپرس مکلف است در مورد سایر نوشته ها و اشیای متعلق به متهم با احتیاط رفتار کند، موجب افشای مضمون و محتوای غیر مرتبط آنها با جرم نشود، در غیر این صورت وی به جرم افشای اسرار محکوم می شود.
سئوال؛
۱- مامورانی که به منزل ما حمله کردند کدامشان بازپرس بودند؟
۲– مدارکی که ماموران شما به تاراج بردند کدام یک از آن مدارک مرتبط به جرم من است؟ چون به استناد رای صادره از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج اتهام من عضویت در کومه له حزب کمونیست ایران و کمیته هماهنگی بوده که هیچ وجاهت قانونی ندارد.
۳– طبق قانون باید کلیه اشیای که از متهم به دست می آید، در حضور خود متهم و یا فردی از خانواده او در دو برگ صورتجلسه گردد و یک برگ از صورتجلسه در اختیار خانواده متهم قرار گیرد. تا خانواده متهم و یا خود متهم بعد از آزادی با توجه به صورتجلسه تنظیمی درخواست اموال خود کند. آن صورتجلسه کجاست؟
قابل ذکر است که درچند ماه گذشته اکثریت اوراق و پرونده های که در منزل ما توسط ماموران شما به تاراج رفته بود، در چند نوبت آن را به خانواده من تحویل دادند. اما اسنادی که مربوط به شرکت تعاونی مسکن کارگران سقز و حومه است در میان آن مدارک وجود ندارد. نگهداری مدارک شرکت تعاونی مسکن در وزارت اطلاعات چه سودی برای آن مرکز دارد؟. آیا به نظر شما ها که این همه ادعای خدمت به مردم را دارید، نگهداری ان مدارک که هیچ ربطی به شما ومورد اتهامی من ندارد، چه توجه قانونی دارد؟.( تا این تاریخ هنوزآن را پس ندادید)
من شخصا” به این نتیجه رسیده ام که شما ها از یک عده سود جود دفاع و حمایت می کنید. چون من علیه هیئت مدیره تعاونی مسکن شکایت کرده بودم و دقیقا” همان روز که جلسه دادگاه برگزارشد، قاضی اعلام می کند که باید شخص من ( محمود صالحی) در دادگاه حضور یابم. اما دقیقا” همان روز توسط نیروهای شما دستگیر و روانه زندان شدم!!
آیا به نظر شما ها که همگی تحصیلکرده و دانشگاه رفته هستید، چه کسی جرم مرتکب شده است؟ ما کارگران که خواستار زندگی بهتر هستیم ؟ یا شما ها که از دسترنج ما کارگران در ماه میلیون ها تومان حقوق دریافت می کنید و هر روز بدون هیچ دلیل قانونی از طریق تلفن ما را تهدید می کنید و یا به منزل مسکونی ما حمله می کنید و یا از بی عملی خودتان علیه ما پرونده سازی می کنید؟
آیا چه کسی قانون را زیر پا گذاشته است ما؟ یا شما ها که مجریان قانون هستید؟
در پایان خواستار بازپس دادن کلیه مدارک مربوط به شرکت تعاونی مسکن کارگران سقز و حومه و آلبوم عکس های خانوادگی هستم.
با کمال احترام محمود صالحی
۳۰/۱۰/۹۴