اکثر زنانی که در انقلابِ ۱۳۵۷ به دنبالِ خواستههای مدنی خود در خیابانها بودند، دیری نپایید که خانهنشین شدند. آنها نه تنها به خواستههای مدنی خود نرسیدند بلکه قدرت انتخاب خود را برای سادهترین حقشان که حق پوشش بود، از دست دادند. حجاب اجباری به خصوص از نوع افراطیاش در اولین دههی انقلاب، و جداسازی آنها از نیمِ دیگر جامعه، مردانِ ایران را به سمت تاریکترین دورهی تاریخی سوق داد.
تعداد زیادی از آنان مجبور به جلای وطن شدند و معدود هنرمندانی که ماندند باید با چرخش ۱۸۰ درجهای با محیط اسلامی جدید مطابقت میکردند و کار هنری خود را با محدودیتهای زیادی دنبال میکردند. یکی از زنان معروف سینمای قبل از انقلاب، خانم پروین خیربخش با نام هنری «فروزان» بود که بهمن ۱۳۹۴در انزوای کامل از دنیا رفت. او بعد از انقلاب از کار هنری منع شد و هرگز در پردهی سینما ظاهر نشد.
هیچ چیز برای یک هنرمند غمانگیزتر از ترد شدن از دنیای هنر و قطع ارتباط با مخاطبانش نیست. یکی دیگر از مشاغل که بعد از انقلاب، زنان جایگاه خود را از دست دادند، شغل خلبانی بود. خانم اکرم منفرد آریا اولین زن خلبان گلایدر، تک و دونفره در زمان پهلوی بود که بعد از انقلاب باید با رویای پرواز خود خداحافظی میکرد.
شاید کمتر زنی در ایران را بشود سراغ گرفت که از تبعات انقلاب اسلامی زندگیاش دستخوش تغییر نشده باشد. قدرت زنان در قانون شریعت بعد از انقلاب اسلامی برای طلاق گرفتن از طرف زنان بسیار محدود شد و حق حضانتِ فرزندِ پسر بعد از دو سالگی و دختر پس از هفت سالگی را به پدر داد. با این شرایط سخت طلاق و حضانت فرزندان چه بسا زنان بسیاری تن به خشونت خانوادگی دادند تا با دنیای مادر بودن خود خداحافظی نکنند.
تحلیل روز ۲
زنان مطلقه یکی از نامناسبترین جایگاههای اجتماعی را در ایران دارا میباشند. آنها به عنوان کالایی جنسی از سوی جمعیت زیادی از مردان دیده میشوند. از دادگاه طلاق تا محضرهای ازدواج موقت یا صیغه به آنان پیشنهادات جنسیتی درقالبهای غیر اخلاقی داده میشود. آنها قدرت اعتراض زیادی در این جامعه سنتی – مذهبی مردسالار ندارند چون بسیاری از مردان حق خود میدانند که به اینگونه زنان نگاهی جنسیتی داشته باشند.
در چنین جامعهای که موقعیت اجتماعی بسیاری از زنان تنزل فاحشی کرده، بازار تقاضای زیباسازی افراطی از طریق جراحی پلاستیکی، بوتاکس، رژیمهای عجیب غذایی در جهت باربی شدن و شبیه ستارههای هالیوود شدن کل جامعهی شهری و حتی روستایی را در برگرفته است. اگر مردان که نیمهی دیگر جامعه میباشند، زنان را آنطور که هستند برای ازدواج انتخاب میکردند نه ایدهآلی که آنان میخواهند، شاید زنان زیادی مجبور به زیباسازی افراطی نبودند. البته آمار بالای طلاق این موضوع را ثابت کرده که حتی جراحی پلاستیک و زیباسازیِ افراطی، تضمینی برای یک ازدواج پایدار نیست چرا که جامعه چهار دهه در بیثباتی سرگردان است.
هیچ جامعهای نمیتواند آرامش و رفاه نسبی داشته باشد وقتی نیمی از جمیعت جامعه، زنان دچار محدودیتهای فاحش میباشند و دایم زیر ذرهبین جمهوری اسلامی از یکطرف و مردان از طرف دیگر میباشند. تشبیه کردن زنان توسط امام جماعتِ مساجد یا تعدادی از مذهبیون به اشیا و نوشتن جملات غیر اخلاقی بر روی بنرهای تبلیغاتی اوج به حقارت کشیده شدن زنان را نشان میدهد، مانند: « زن با حجاب مثل شکلات با جلد میماند که هیچ پشهای به دور آن جمع نمیشود».
جمهوری اسلامی ثابت کرد که نه تنها حجاب اجباری مصونیتی برای زنان نیاورد بلکه اکثر زنان را منزجر از این اجبار کرد. زنانی که برای نداشتن حجاب اجباری حتی برای مدت کوتاه به ترکیه یا دوبی سفر میکنند تا بتوانند عکس در محل های عمومی بدون حجاب بیاندازند. زنان ایران لیاقتشان آزادی واقعی میباشد نه آزادی یواشکی که برای چند دقیقه حجاب خود را در یک پارک خلوت بر دارند وعکس از خود بگیرند.
منصوره ناصرچیان /