نوشتههای می 2016:
برنامه روز دوشنبه 9 ماه می 2016 برابر با 20 ارديبهشت ماه 1395
گزارش نقض حقوق بشر توسط سحر بيت مشعل + هيلا صديقی
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
نامه محمود بهشتیلنگرودی به رئیس قوه قضاییه: چیزی برای از دست دادن ندارم
محمود بهشتی لنگرودی، معلم زندانی محبوس در بند ۸ زندان اوین در نامهای به رئیس قوه قضاییه با تاکید بر اینکه هم اکنون در اعتصاب غذاست و چیزی هم برای از دست دادن ندارد، نوشته است: بسیاری از بیگناهانی که به واسطه احکام ناعادلانه “دادگاههای انقلاب” هم اکنون در زندانها به سر میبرند و اتهاماتی مشابه دارند، جرمی جز اجرای یکی از اصول قانون اساسی که همانا امر به معروف و نهی از منکر است مرتکب نشده اند.
رادیو پارس _ به نقل از کلمه، این معلم در بند در نامهی خود از آملی لاریجانی پرسیده است: آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که معلمان بیسلاح چگونه میتوانند امنیت ملی را خدشهدار کنند؟ آیا حضور در تجمعات مسالمتآمیز، آنهم در مقابل خانه ملت، موجب اخلال در امنیت ملی میشود؟ آیا پذیرفتنی است که در آزادترین کشور دنیا، معلمان را به اتهام دفاع از حقوق همکاران خود به حبس و تبعید محکوم نمایند؟ به راستی کدام کشور استبدادزده را میشناسید که چنین احکامی را برای معلمان جامعه خود صادر کردهباشد؟ آیا زندانی کردن انسانهای بیگناه به مصلحت جامعه، ملت و یا حتی نظام است؟
این معلم زندانی که در اعتراض به احکام ظالمانهای که توسط قضات دادگاههای انقلاب، صلواتی و مقیسه برایش صادر شده است، از اول اردیبهشت اعصاب غذا کرده و از ۱۳ اردیبهشت به اعتصاب غذای خشک (بدون آب و غذا) دست زده است. او خواستار توقف اجرای حکم و برگزاری دادگاه علنی و قانونی مطابق اصل ۱۶۸ قانون اساسی است.
محمود بهشتی در سال ۱۳۸۹ در دادگاهی که تنها ۵ دقیقه به طول انجامید و فرصت دفاع به او داده نشد، به ۵ سال حبس محکوم شد. که با احتساب ۴ سال حبس تعلیقی که به خاطر اعتراض او و سایر فرهنگیان در سال ۸۵ در خصوص مخالفت با عودت لایحه مدیریت خدمات کشوری به دولت گرفته بود، مجموعا به ۹ سال حبس محکوم شده بود.
پیش از این به دنبال اعتصاب غذای محمود بهشتی لنگرودی و اسماعیل عبدی طوماری خطاب به حسن روحانی، رئیس جمهوری کشور در خصوص وضعیت ملعمان در بند نوشته شده بود که بسیاری از فرهنگیان با امضای این طومار خواهان آزادی معلمان زندانی شدند.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
جناب آقای آملی لاریجانی؛
ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران
با سلام.
حتما شنیدهاید که برخی مسوولان کشور، ایران را آزادترین کشور جهان نامیدهاند، بدیهی است وقتی دم از آزادی میزنیم، باید منظورمان آزادی مخالفان و منتقدان باشد که متاسفانه باید اعتراف کرد واقعیتهای زندانهای ما چنین چیزی را گواهی نمیدهد و حضور معلمان، دانشجویان، روزنامهنگاران، کارگران، زنان، حقوقدانان و بالاخره دگراندیشانی که بسیاری از آنها با اتهاماتی کذایی و تنها به جرم حقخواهی و حقگویی، دوران حبس خود را در زندانها سپری مینمایند، علاوه بر اینکه کذب بودن این ادعاها را اثبات میکند، دستمایهای برای به سخره گرفتن مطرح کنندگان این ادعاها فراهم نموده و مینماید.
جناب آملی لاریجانی؛ همانگونه که میدانید در کشوری زندگی میکنیم که به گفته خود شما، در سال گذشته بیش از پانزده میلیون پرونده قضایی در دادگاههایش تشکیل گردیده است. سرانه مصرف مشروبات الکلی در کشور ما از برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز پیشی گرفته است. آمار مبتلایان به مواد مخدر، هرساله رو به افزایش و سن مبتلایان رو به کاهش است. دزدی و تجاوز، ارتشاء و اختلاس، تنفروشی و آدمفروشی، فقر و بیبندوباری و دهها مساله اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به شکلی سرسامآور در حال گسترش است و ربا و رباخواری که از آن به عنوان محاربه با خدا یاد شده، بیگناهان زیادی را که قربانیان سیاستهای اشتباه اقتصادی دولتهای پیشین بودهاند، روانهی زندانها کردهاست و صداقت و راستی به متاعی کمیاب و شاید نایاب تبدیل شده و در عوض ریا و دورویی و تملق و چاپلوسی سکه رایج دوران گردیدهاست و این همه درحالی است که قرار بود با استفاده از تعالیم دینی و اسلامی، جامعهای نمونه و عاری از ظلم و فساد داشتهباشیم.
تردیدی نیست که در ایجاد وضعیت فعلی کشور، تمامی مسوولان حکومتی، هر یک به سهم خود شریک بودهاند اما از آنجایی که مخاطب این نامه شما هستید، نکاتی را که مربوط به عملکرد زیرمجموعهی شماست مکتوب میکنم:
آقای آملی لاریجانی؛ به موجب “بند چهارده” از “اصل سوم” قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ یکی از وظایف دولتها، تامین امنیت قضایی عادلانه برای همه مردم است و وظیفه قوه قضاییه به عنوان مرجع تظلمات عمومی پشتیبانی و دفاع از حقوق فردی و اجتماعی، تحقق عدالت و احیای حقوق عامه و گسترش آزادیهای مشروع در جامعه است. “اصل هشتم” قانون اساسی؛ دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر را وظیفهای همگانی و متقابل ملت و دولت میداند و احیای این اصل منوط به تحقق سایر اصول مربوط به حقوق ملت به ویژه اصول “بیستوشش” و “بیستوهفت” قانوناساسی خواهد بود.
“اصل بیستوشش” قانون اساسی بر آزاد بودن ایجاد تشکلها، انجمنها، گروهها و احزاب و حق قانونی افراد برای عضویت در این گروهها تاکید دارد. اصلی که به هیچ مقام و ارگانی اجازه محدود کردن آن داده نشده است. “اصل بیستوهفت” قانون اساسی نیز تمامی اجتماعات، گردهمایی و راهپیماییها را مشروط به اینکه مخل مبانی اسلام نبوده و با حمل سلاح نباشد آزاد اعلام کردهاست و این در حالیاست که طی سیوهفت سال گذشته، به جز موارد نادر، امکان استفاده آحاد ملت از این حقوق فراهم نبودهاست و تعداد اجتماعات و گردهماییهایی که با حمایت قانونی دولتها و در مخالفت آنها برگزار شده باشد، از شمار انگشتان دست نیز کمتر بوده است. در عوض موارد بیشماری از تظاهرات و اجتماعات قانونی وجود دارد که تعرضکنندگان به آن و برهمزنندگان و اخلالگران، نهتنها مورد کیفر واقع نگردیدند، بلکه در بسیاری از مواقع مورد حمایت دولتها نیز قرارگرفتهاند و قوه قضاییه در برابر اینگونه بیقانونیها، سکوت اختیار کردهاست.
جناب آملی لاریجانی؛ آیا هنوز به این باور نرسیدهاید که وجود احزاب، گروهها، صنوف و نهادهای مستقلی که وظیفه آنها، نقد حاکمان و دولتمردان و نظارت برعملکرد آن ها میباشد مانع بروز بسیاری از مفاسد خواهد شد؟ آیا جز این است که مجموعه تحت امر شما به جای رسیدگی به امور مفسدان و غارتگران و جنایتکاران، به مواخذه و مکافات بیگناهانی که خیرخواهانه به نقد دولتمردان پرداخته بودند، مشغول شدند و حاصلِ آن، پروندههای بزرگ فسادهای مالی است که روی دست قوه قضاییه ماندهاست؟
ریاست قوه قضاییه؛ برخی قضات شما در دادگاههایی که متاسفانه نام “انقلاب” را یدک میکشند، طی سه حکم جداگانه و به اتهام اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی، مرا به “چهارده سال زندان” محکوم کردهاند و در حال حاضر دوران حبس خود را در اوین سپری مینمایم. آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که معلمان بیسلاح چگونه میتوانند امنیت ملی را خدشهدار کنند؟ آیا حضور در تجمعات مسالمتآمیز، آنهم در مقابل خانه ملت، موجب اخلال در امنیت ملی میشود؟ آیا پذیرفتنی است که در آزادترین کشور دنیا، معلمان را به اتهام دفاع از حقوق همکاران خود به حبس و تبعید محکوم نمایند؟ به راستی کدام کشور استبدادزده را میشناسید که چنین احکامی را برای معلمان جامعه خود صادر کردهباشد؟ آیا زندانی کردن انسانهای بیگناه به مصلحت جامعه، ملت و یا حتی نظام است؟ جناب آملی لاریجانی؛ بسیاری از بیگناهانی که به واسطه احکام ناعادلانه “دادگاههای انقلاب” هم اکنون در زندانها به سر میبرند و اتهاماتی مشابه دارند، جرمی جز اجرای یکی از اصول قانون اساسی که همانا امر به معروف و نهی از منکر است مرتکب نشده اند. لذا نه تنها شایسته اینگونه احکام نبوده و نیستند، بلکه مطابق تمامی معیارهای انسانی، شرعی و اخلاقی میبایست مورد تشویق و تقدیر نیز واقع میشدند، چرا که در این فضای پر آشوب و نفسانی که بسیاری از انسانها جز به منافع فردی خویش نمیاندیشند، هنوز کسانی هستند که با نیات خیرخواهانه، از مال و جان خویش برای اصلاح امور مایه میگذارند و هزینههای آن را نیز تقبل میکنند.
با این وصف اگرچه ممکن است سخنان اینجانب موجب رنجش شما شود و ضابطان شما در صدد ایجاد پروندهای جدید برای نگارندهی این نامه برآیند؛ اما برای این بنده که از اول اردیبهشتماه و در اعتراض به احکام رنگارنگ و ناعادلانهای که برایم صادر گردیده، در اعتصاب غذا به سر می برم و برای رساندن پیام تظلمخواهی خویش از جانم مایه گذاشتهام، چیزی برای از دست دادن باقی نماندهاست تا از آن وحشت داشته باشم. اینجانب با اینکه بعد از پانزده سال فعالیت آرام صنفی به این باور رسیدهام که گویی هیچ گوشی برای شنیدن و هیچ چشمی برای دیدن در اوضاع نگرانکننده فعلی وجود ندارد؛ اما علیرغم همهی ناامیدیها، این نامه را نگاشتهام تا چنانچه به طور غیرمنتظره مورد رویت شما قرارگرفت، کمی تامل کنید و اقدامی شایسته و عاجل انجام دهید. در غیر این صورت به فضل خدا امیدوارم، چرا که او بینا و شنوا است.
و من به انتظار روزی نشسته ام
که عدالت و آزادی یکدیگر را در آغوش کشند
حتی روزی که دگر نباشم
والسلام
محمود بهشتی لنگرودی
معلم زندانی
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
هشتمین سال از محکومیت 10 سال حبس جمال الدین خانجانی
جمال الدین خانجانی،۸۳ ساله، کارخانهدار موفقی بود که بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تجارت خود را به خاطر بهائی بودن از دست داد. در کارخانۂ آجرسازی او که اولين کارخانۂ ماشينی از اين نوع در ايران بود، پيش از آن که به اجبار بسته شود، چندصد نفر به کار اشتغال داشتند.
از جمله خدمات داوطلبانۂ آقای خانجانی به جامعۂ بهائيان ايران، عضويت در محفل ملی بهائيان اين کشور در سال ۱۳۶۳ بود که چهار نفر از ۹ عضو آن توسط حکومت ايران اعدام شدند.
بعدها آقای خانجانی توانست در زمینی که متعلق به خانوادهاش بود مزرعه ای با تجهیزات ماشینی تأسیس کند، اما مسئولین دولتی محدودیت های متعددی برای او ایجاد کردند و ادارۂ مزرعه را با دشواری روبرو ساختند. این محدودیتها به فرزندان و بستگان آقای خانجانی هم تعمیم داده شد از جمله جلوی پرداخت وام به آنها گرفته شد، محلهای کسب آنها را بستند، داد و ستد تجاری آنها را محدود کردند، و از سفر آنها به خارج از ایران جلوگيری شد.
پيش از دستگیری اخير در سال ۱۳۸۷، آقای خانجانی حداقل سه بار دستگیر و زندانی شده بود. آقای خانجانی و همسرش، خانم اشرف سبحانی، چهار فرزند و شش نوه دارند.
فریبا کمال آبادی پس از هشت سال زندان به مرخصی پنج روزه آمد
به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز لحظاتی پیش فریبا کمال آبادی یکی از مدیران جامعه بهایی ایران پس از گذشت ۸ سال از زندان اوین با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به پنج روز مرخصی آمد.
بنابر این گزارش فریبا کمال آبادی پیشتر در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان منتقل شده بود. این شهروند بهایی که یکی از مدیران جامعه بهایی ایران معروف به “یاران ایران” می باشد به صورت همزمان به همراه ۵ مدیر جامعه بهایی دیگر بازداشت شده بودند.
بنابر گزارشها در بهمن ۱۳۸۷، دادسرای امنیت تهران اتهام وی و سایر رهبران بهایی را “جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام” اعلام کرد. جلسات دادگاه در زمستان ۱۳۸۸و بهار ۱۳۸۹ زیر نظر “قاضی مقیسه” در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. “مهناز پراکند”، وکیل این پرونده ضمن اشاره به محدودیتهای فراوان برای دیدار با موکلان خود و دفاع از آنها، درباره اتهام جاسوسی برای اسرائیل میگوید: “مرکز بهاییها یعنی بیتالعدل در اسرائیل واقع شده است. آنها به این موضوع استناد میکردند که اسرائیل از بیتالعدل مالیات نمیگیرد پس معلوم میشود شما در ازای این موضوع برای آنها جاسوسی میکنید. جنس استدلالها از این نوع بود.”
فریبا کمالآبادی در تاریخ ۱۷ مرداد سال ۱۳۸۹ به بیست سال حبس محکوم شد، در حالیکه هیچیک از اتهامات وارد شده را نپذیرفته بود. بر اساس این حکم، هریک از اعضای گروه «یاران ایران» به بیست سال زندان و در مجموع به ۱۴۰ سال زندان محکوم شدند. در تاریخ ۲۴ شهریور سال ۱۳۸۹ دادگاه تجدید نظر پس از حذف اتهاماتی چون جاسوسی و همکاری با دولت اسرائیل، این حکم را به ۱۰ سال کاهش داد. این حکم به صورت شفاهی به وکیل کمالآبادی ابلاغ شد اما نهایتا حکم دادگاه تجدید نظر از سوی دادستان کل کشور، برخلاف شریعت تشخیص داده شد و به ۲۰ سال افزایش یافت و حکم ۲۰ سال زندان به فریبا و شش عضو دیگر یاران ایران به صورت رسمی ابلاغ شد.اما پس از گذشت ۷ سال و نیم از دوران محکومیت مدیران جامعه بهایی ایران این حکم به ۱۰ سال زندان کاهش یافت
فریبا کمال آبادی چند باری در زندانهای مختلف جابجا شد. وی که از زمان بازداشت در زندان اوین بود، در تاریخ هفدهم مرداد ۱۳۸۹همراه با سایر رهبران بهایی به زندان رجاییشهر منتقل شد. در پی انحلال بند زنان زندان رجاییشهر در سیزدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۰، همراه با “مهوش ثابت” یکی دیگر از مدیران جامعه بهایی ایران به “زندان قرچک ورامین” منتقل شد.دو هفته بعد آنها مجددا به بند زنان زندان اوین فرستاده شدند. وی هم اکنون در زندان اوین در حال گذراندن حکم ۱۰ سال زندان است و در هشت سال گذشته برای اولین بار به مرخصی آمده است.
برنامه روز يکشنبه 8 ماه می 2016 برابر با 19 ارديبهشت ماه 1395
گفتگو با پدر زندانی سياسی اميرامير قلی توسط رضا اميری + سخنان تحليلی مانی از ايران + پخش توضيح محمدرضاعالي پيام در مورد زندانی شدنش.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
رسول بداقی پس از ضرب و شتم شدید به زندانی نامعلوم برده شد
رسول بداقی پس از ضرب و شتم شدید به زندانی نامعلوم برده شد
امروز یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 آقای رسول بداقی که برای
ملاقات معلم زندانی محمود بهشتی که به علت اعتصاب غذا در
بیمارستان خمینی بستری می باشد رفته بود که با حمله 7 نفر از
مامورین روبرو می شود .
این ماموران امنیتی چنان رسول بداقی را مورد ضرب و شتم قرار
داده که به گفته شاهدان عینی احتمال شکستگی فک و بینی ایشان
بسیار محتمل می باشد . بداقی را به همراه برادر همسرش به زندان
امنیتی نامعلومی منتقل می کنند .
پیگیری برای مکان بازداشت ایشان بجایی نرسیده است .
رسول بداقی چند روز پیش از این و پس از هفت سال زندان که
حتی یک روز مرخصی هم به او داده نشده بود از زندان حکومت
اسلامی آزاد شده بود .
کانون معلمان در تبعید از همه ی همکاران فرهنگی در ایران و
سراسر جهان انتظار اطلاع رسانی و اقدام تاثیر گذار دارد .
کانون معلمان در تبعید
آنان که در آن بالا نشستند و فتوا میدهند
Reza Amiri
روز معلم آزاده؛ پس از ۶ سال هنوز مدفن اعدام شدگان ۱۹ اردیبهشت مشخص نیست
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صدور و اجرای حکم اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی دیگر در میان موج بی سابقه اعتراضات داخلی و بین المللی در حالی صورت گرفت که به گواه اسناد موجود، روند حقوقی آنان مملو از موارد مشخص نقض حقوق بود از جمله بازداشت مغایر قانون، نگهداری بلند مدت در سلولهای انفرادی، عدم اجازه دسترسی به وکیل در ایام بازداشت، اعمال شکنجه های جسمی و روحی بر وی آنان به خصوص در مورد سه تن از آنان در بازداشتگاههای اطلاعات سنندج و کرمانشاه و همینطور موارد متعدد نقض آیین دادرسی، بطوری که حداقل سه متهم (فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی و علی حیدریان) بدون امکان دفاع در یک دادگاه هفت دقیقهای “محارب” شناخته شد و حکم مرگ برای آنان صادر شد،
وکیل کمانگر در این رابطه ضمن متهم کردن دستگاه قضایی به اتخاذ رویه سیاسی در این پرونده و عدم استقلال آن دستگاه اعلام کرد که “دادگاه صحبتهای ایشان را نشنیده و موکلش بیگناه است”.
همچنین لازم است اشاره شود بدلیل دفن مخفیانه پیکر اعدام شدگان ۱۹ اردیبهشت، علیرغم گذشت شش سال از این واقعه، دستگاههای مربوطه از استرداد پیکر آنان یا اعلام محل دفن آنان کماکان امتناع میورزند.
موج گسترده حمایتهای داخلی و بین المللی، رویه پرخطای این پرونده، شخصیت برجسته فرزاد کمانگر بعنوان یک معلم، فعال صنفی و مدافع حقوق بشر و همزمانی این اعدام با مناسبت هفته معلم در ایران باعث شد تا برای نخستین بار در اولین سالگرد جان باختن وی، این روز از سوی تعدادی از کانونهای صنفی معلمان تحت عنوان “۱۹ اردیبهشت روز معلم آزاده” نامگذاری شود، اقدامی که با حمایت گسترده بسیاری از شخصیتها، احزاب، سازمانها و گروههای مدنی تاکنون همراه شده است.
Weniger anzeigen
نازنین زاغری رتکلیف، شهروند ایرانی بریتانیایی در فرودگاه تهران بازداشت شده است
نازنین زاغری رتکلیف، شهروند بریتانیایی ایرانی هنگام خروج از ایران بازداشت شده و بیش از یک ماه است که “در انفرادی” است.
به گزارش بی بی سی، خانم زاغری به همراه دختر ۲۲ ماهه خود به ایران رفته بود. پاسپورت فرزند خانم زاغری که فقط ملیت بریتانیایی دارد در فرودگاه ضبط شده و او اجازه خروج ندارد.
ریچارد رتکلیف، همسر خانم زاغری رتکلیف که در لندن است، میگوید سپاه پاسداران ایران سوم آوریل (۱۵ فروردین) همسرش را در فرودگاه تهران دستگیر کرده و او را به مکانی نامعلوم در استان کرمان منتقل کرده است.
نازنین زاغری رتکلیف، ۳۷ ساله با بنیاد خیریه رویترز همکاری داشته و به گفته همسرش مشغولیت اصلی او فعالیت با نهادهای خیریه بوده است.
به گفته آقای رتکلیف از زمان دستگیری در روز سوم آوریل، ۱۵ فروردین، خانم زاغری به وکیل دسترسی نداشته، اجازه نداشته با او در خارج از کشور تماس بگیرد و حتی اجازه نداشته با دختر ۲۲ ماهه خود ملاقات کند.
بر اساس اظهارات خانواده، خانم زاغری در تماسی که داشته گفته “برای اعتراف زیر فشار است.” خانواده خانم زاغری به نقل از مقامهای امنیتی محور بازجوییهای او را “مسایل امنیت ملی” عنوان کردهاند.
آقای رتکلیف میگوید برای او سخت است که باور کند چگونه یک مادر و فرزندش که برای تعطیلات به کشور خود رفتهاند، میتوانند مساله امنیت ملی ایجاد کنند مخصوصا که آنها قبلا بارها به ایران سفر کردهاند.
همسر خانم زاغری در اطلاعیهای مطبوعاتی اعلام کرده دخترش به دور از مادر و پدر نزد خانواده مادری نگهداری میشود.
آقای رتکلیف میگوید، نه دخترش میتواند از ایران خارج شود، نه او ویزای سفر به ایران دارد.
بر اساس قوانین جمهوری اسلامی، زن ایرانی که با مرد غیرایرانی ازدواج کرده نمیتواند برای فرزند خود پاسپورت و تابعیت کشورش را بگیرد. و برای سفر به ایران باید درخواست ویزا کند.