احتمال قریب الوقوع اعدام دو زندانی سیاسی

احتمال قریب الوقوع اعدام دو زندانی سیاسی
 انور رستمی و عبدالله سروریان، دو زندانی سیاسی کُرد به اتهام محاربه و همکاری با احزاب کُردی به اعدام محکوم شده اند.
به گزارش بام، ارگان خبری بنیاد اکبر محمدی؛ عبدالله سروریان، اهل سنندج چند سال پیش به قصد دیدار با یکی از اقوام خود به اقلیم کردستان سفر کرده بود، هنگام بازگشت در منطقه مرزی باشماخ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در دادگاه نظامی سنندج به اتهام محاربه وهمکاری با احزاب کُرد به اعدام محکوم شد.
این زندانی سیاسی از زمان ابلاغ حکم اعدام از حق تماس با خانواده خود محروم بوده است.
انور رستمی، دیگر زندانى سیاسی در اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کُرد به اعدام محکوم شد. این زندانی سیاسی هم اکنون در زندان ماکو در خطر اجرای حکم اعدام به سر می برد.
Reza Amiri

خانواده نرگس محمدی چشم انتظار آزادی او هستند

نرگس محمدی
سرنوشت زندانیان سیاسی در ایران، خانواده های زیادی را تحت تاثیر قرار داده است؛از جمله خانواده نرگس محمدی، نایب رئیس زندانی کانون مدافعان حقوق بشر ایران را. بعد از همسرش، فرزندان دوقلوی او هم سال گذشته مجبور به ترک ایران شدند، تا در غیاب مادر زندانی، در شهر پاریس، با پدرشان زندگی کنند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از بی بی سی فارسی ، کیانا و علی، حالا در کنار پدر در تبعیشدان، کم کم به زندگی جدید خو گرفته‌اند؛ هر چند زندگی در خانواده سه نفره ، بدون مادر برای آنها سخت است.
این خواهر و برادر دوقلو، در آپارتمانی کوچک و نقلی، با دنیایی از آرزوهای بزرگ ،زندگی می‌کنند؛ کیانا اهل نقاشی است و علی عاشق بازیهای لگو.
آنها ۹ سال بیشتر ندارند، ولی از سه چهار سالگی شاهد هجوم ماموران امنیتی به خانه و دستگیری پدر و مادرشان بوده‌اند.
زندگی جدید را به خاطر امنیت و آرامش و حضور پدر در کنارشان دوست دارند، ولی می‌گویند بزرگترین آرزویشان این است که روزی هر چهار نفرشان با هم زندگی کنند.
آنها از زمان خروجشان از ایران، تا همین یک ماه پیش، از شنیدن صدای مادر محروم بودند تا اینکه، با اعتصاب غذای بیست روزه نرگس محمدی در زندان مقام‌های قضایی بالاخره، کوتاه آمدند و اجازه صحبت تلفنی او با فرزندانشان را صادر کردند.
علی می‌گوید: “برای من مهم نیست که ما در خانه‌ای کوچک زندگی کنیم، مهم این است که مادرمان پیشمان باشد و ما با هم زندگی کنیم.”
کیانا هم می‌گوید که یکی از بزرگترین آرزوهایش این است که روزی مادرش به فرانسه برود تا در کنار هم در” خانه‌ای ویلایی “زندگی کنند. او می‌افزاید: “جای مادر من در زندان نیست. چرا ما باید همیشه سه نفر باشیم. چرا نباید چهار نفر بشویم؟”
تقی رحمانی، که خود چهارده سال از عمرش را زندانی بوده، اکثرا در دهه‌های شصت، هفتاد و هشتاد، در نبود همسرش، سرپرستی بچه‌ها را به عهده دارد.
می‌گوید از شنیدن صدایش محروم است: “الان اجازه صحبت کردن به ما نمی دهند. استدلالشان خیلی مسخره است. واقعا نادرست است. می گویند چون من متهم فراریم و او محکوم ما حق حرف زدن نداریم.”
او بعد از سرکوب‌های سیاسی در ایران، علیرغم میل باطنی، تن به مهاجرت داد و در سال ۱۳۹۰ از ایران خارج شد و به فرانسه رفت.
“روز ۱۹ بهمن ۹۰ زنگ زدند گفتند به من گفتند که باید بیایی اوین خودتو معرفی کنی. خب من مدتها تصمیم به خروج داشتم. ولی نرگس حاضر به خروج نبود. من می‌خواستم راضیش کنم که با من خارج شود. او یک جمله ای گفت که برای من مهم بود. گفت که اگر از ایران خارج شوم و افسردگی بگیرم، آن وقت تو چه می‌گویی؟ واقعا من نمی توانستم کاری کنم. این می‌ شد خودخواهی.”
نرگس محمدی، اما با همه فشارها و تهدیدها، نه حاضر به ترک ایران شد و نه مهر سکوت بر لبانش زد.
او فعالیت های سیاسی را از دوران دانشجویی شروع کرد؛ اما فعالیت های سیاسی و حقوق بشری را به طور جدی، با کانون مدافعان حقوق بشر آغاز کرد، فعالیت هایی مثل کمک به خانواده زندانیان سیاسی و فعالیت در کمیته زنان این کانون.
پای خانم محمدی بارها به محاکم قضایی و انتظامی کشانده شد. در سال ۱۳۸۷ با تعطیلی کانون به دستور مقامات قضایی ایران، فشار بر اعضای کانون ادامه پیدا کرد. اعضای کانون تار و مار شدند، یا از ایران رفتند و یا از زندان سر درآوردند.
نرگس‌محمدی ،یک سال بعد ممنوع‌الخروج و بعد هم از کار اخراج شد.
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، و بنیانگذار کانون مدافعان حقوق بشر می‌گوید، پرونده کانون مدافعان حقوق بشر، از همان ابتدا در دست وزارت اطلاعات بود:
“همه اعضای کانون مدافعان حقوق بشر از دم رفتند زندن، البته به غیر از من که از ایران خارج شدم. بر مبنای گزارش های وزارت اطلاعات برای ما پرونده درست شد. گفته شد که کانون گروهی غیرقانونی است. حتی بازجوی همه اعضا هم از وزارت اطلاعات بود. خیلی ها امید داشتند رئیس جمهوری جدید تغییراتی در ساختار وزارت اطلاعات ایجاد کند که هنوز هیچ تغییری داده نشد. حتی بازجوی خانم محمدی هنوز همان کسی است که از اول بود. همان کسی از از اول گفته بود تا نشکنمت نمی‌گذارم بروی.”
نرگس محمدی، در دو پرونده جداگانه که هر دو بر اساس گزارش های وزارت اطلاعات ایران تشکیل شدند، در مجموع به ۲۲ سال زندان محکوم شده است.
یعنی در پرونده اول شش سال و در پرونده جدید به ۱۶ سال زندان محکوم شد. حکمی که سازمان ملل متحد آن را حیرت آور خوانده است.
اتهامهای خانم محمدی، شامل مواردی از جمله اقدام امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و راه اندازی و فعالیت در گروه های غیرقانونی است. که منظور از این گروه ها، کارزار لگام یا کارزار لغو گام به گام اعدام و نیز کانون مدافعان حقوق بشر است.
خانم محمدی، به خاطر دیدار با کارتین اشتون، مسئول سابق امور خارجی اتحادیه اروپا، در سال ۹۳ در تهران، به اقدام علیه امنیت ملی متهم شد؛ نقد و بررسی منشور حقوق شهروندی حسن روحانی هم از دیگر اتهام های اوست.
تقی رحمانی که وزارت اطلاعات را مسول احکام سنگین همسرش می داند، می‌گوید: “چیزی که من از آقای روحانی می خواهم این است که وزارت اطلاعات پرونده نرگس را پس بگیرد. نرگس آزاد می شود. شاکی نرگس وزارت اطلاعات است. شاکی ملی مذهبی ها، وزارت اطلاعات است. وزارت اطلاعات آقای روحانی پرونده رو پس بگیره مساله اصلا تمام می‌شه.”
تاوان فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری برای نرگس محمدی و خانواده‌اش سنگین بوده است.
تقی رحمانی می‌گوید زندگی خانوادگی برای آنها مثل صفحه حوادث بوده است: “شما هر روز بلند می‌شی منتظری یک اتفاق تازه بیافتد. درست مثل این که سوار بر شنی. بچه‌های ما از سه چهار سالگی به این دستگیریها رسیدند. نرگس دستگیر شده. من دستگیر شدم. اینا تو رفتارهای کیانا هست. کیانا می‌گه ما همیشه سه نفریم. چرا چهار نفر نیستیم؟ این قسمتی از خواب‌های کیاناست. اینکه یک دیوی آمده و می‌خواهد من را بکشد. این استرس و نگرانی همیشه با اینها هست. حتی اینجا. درست است که اینجا در کنار من احساس امنیت بیشتری می کنند. ولی همیشه نگرانند که ممکن است یکی را از دست بدهند. مثلا وقتی می روم بیرون، چند بار تماس می گیرند و می پرسند کجایی.”
حس ناامنی و نگرانی شاید از مهمترین مشکلات فرزندان زندانیان سیاسی در ایران باشد.
در حالی که نرگس محمدی خانم محمدی، که از بیماری فلج عضلانی و آمبولی ریه رنج می‌برد، فعلا فرسنگ ها دورتر از آنها در زندان است.
اما فرزندان نرگس محمدی برای آزادی مادرشان روزشماری می کنند. روزی که دوباره چهار نفر شوند.
تا آن روز دوقلوهای خردسال، به شنبه ها دل خوش کرده اند و شنیدن صدای مادر از پشت خط تلفن.
Reza Amiri

سوگواری مادر بهرام و شهرام احمدی زندانیان اعدام شده

در سوگ «بهرام» و «شهرام احمدی» دو زندانی اعدام شده،«قدم خیر فرامرزی» مادر این دو زندانی عزاداری می کند. «شهرام احمدی» به تازگی در سحرگاه  سه شنبه ۱۲ مرداد ماه به همراه بیش از ۲۰ زندانی عقدیتی در زندان رجایی شهر اعدام شد.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، « شهناز کریم بیگی» مادر زنده یاد « مصطفی کریم بیگی»  یکی از جان‌باختگان در اعتراض‌های مردمی در عاشورای ۱۳۸۸ به همراه «شعله پاکروان» مادر زندانی اعدام شده «ریحانه جباری» طی سفری به سنندج با  « قدم خیر فرامرزی» مادر دو زندانی عقدیتی اعدام شده «بهرام» و «شهرام احمدی» دیدار کردند.
Reza Amiri

نگهداری یاشار رضوانی، شهروند بهایی، در بند ۲۰۹ زندان اوین

یاشار رضوانی copy

یاشار رضوانی، شهروند بهایی ساکن تهران، پس از گذشت ۱۹ روز همچنان در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شود.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، سیزدهم مردادماه، مأموران امنیتی با یورش به منزل یاشار رضوانی، شهروند بهایی، ضمن شکستن درب منزل، وی را بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات در زندان اوین منتقل کردند. این شهروند بهایی پس از گذشت ۱۹ روز همچنان تحت بازجویی قرار دارد.

گفته می شود که پرونده این شهروند بهایی به شعبه ۳ دادسرای شهید مقدس زندان اوین ارجاع داده شده است

دلیل بازداشت وی از سوی نیروهای امنیتی عنوان نشده است.

برنامه روز يکشنبه 21 ماه اوت 2016 برابر با 31 مرداد ماه 1395

پخش سخنان دکتر ملکی در موردکشتار سال 67.+ گفتگو با جناب مهدوی فر فعال مدنی

برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليگ کنيد.

آزارجنسی دختر ۱۹ ساله با رضایت والدین برای اجبار به ازدواج

تجاوز به زنان

سمیه دختر ١٩ ساله‌ای است که در گفت‌وگو با پلیس اعلام کرده با رضایت پدر و مادرش مورد آزار پسردایی‌اش قرار گرفته است. او زندگی‌اش را تعریف کرده و گفته: ١۶ ساله بودم که مادرم گفت پسردایی‌ام به خواستگاری‌ام آمده.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از میزان، سمیه در این باره می گوید: ١۶ ساله بودم که مادرم گفت پسردایی‌ام به خواستگاری‌ام آمده است. از شنیدن این خبر ناراحت شدم چون پسر همسایه‌مان به خواستگاری‌ام آمده بود و او را دوست داشتم اما خانواده‌ام به دلایلی که برای من غیرمنطقی بود او را رد کرده بودند. همه‌چیز از روزی شروع شد که پسردایی‌ام با خانواده‌اش به خانه‌مان آمدند.

آن روز پسردایی‌ام با اطلاع پدر و مادرم به اتاقم آمد و به من تعرض کرد. من در جواب اعتراض به این حرکت از خانه فرار کردم و به خانه مصطفی رفتم. اما خانواده او هم من را طرد کردند و مجبور شدم به خانه خودمان بروم. وقتی به خانه برگشتم پدرم کتکم زد و مادرم سرزنشم کرد. تصمیم گرفتم خودکشی کنم. مقداری قرص را با شکر مخلوط کردم و می‌خواستم بخورم اما پدرم به موقع متوجه شد و لیوان را از دستم گرفت.

بعد از مدتی مجبور شدم با پسردایی‌ام ازدواج کنم. از ازدواج با او یک بچه معلول به دنیا آوردم. از زندگی خسته شده بودم تا اینکه یک روز به خانه پدری‌ام رفتم و مصطفی را دیدم. شماره‌های‌مان را به هم دادیم و رابطه‌مان شروع شد.

قرار شد با هم فرار کنیم. با هم به خانه‌ای در شهر گرگان رفتیم. چند ماه آنجا زندگی می‌کردیم تا اینکه یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که مصطفی نیست. ناگهان در اتاق باز شد و چند مرد وارد شدند و برای چند روز به من تعرض کردند. بعد از همه این اتفاق‌ها تصمیم گرفتم خودم را به نیروی انتظامی معرفی کنم.

Reza Amiri

ماکو و سنندج؛ دو زندانی سیاسی زیر تیغ اعدام

ماکو و سنندجعبدالله سروریان و انور رستمی، دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام می باشند که در زندان‌های ماکو و سنندج نگهداری می شوند.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، انور رستمی و عبدالله سروریان، به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد، از سوی دستگاه قضایی ایران به اعدام محکوم شده اند.

عبدالله سروریان، اهل سنندج و با سابقه ٢۵ سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران که چند سال پیش به قصد دیدار با یکی از اقوام خود به اقلیم کردستان سفر کرده بود، هنگام بازگشت در منطقه مرزی باشماخ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در دادگاه نظامی سنندج به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد، به اعدام محکوم شد.

این زندانی سیاسی از زمان ابلاغ حکم اعدام از حق تماس با خانواده خود محروم بوده است.

انور رستمی، دیگر فعال سیاسی، در اردیبهشت ۱٣٨۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با احزاب کرد به اعدام محکوم شد.

این زندانی سیاسی هم اکنون در زندان ماکو در خطر اجرای حکم اعدام به سر می برد.

Reza Amiri

هموطنان افغان و جنایاتی که بر آنها روا میرود! “لطیفه با همه آرزوهایش مرد چون کارت نداشت”

ننگ و نفرت بر این رژیم جنایت پیشه و اهریمن پرور

14102367_1769511243326303_1524309036643367893_n

امروز خبری مبنی بر وخامت اوضاع دختر دوازده ساله افغانستانی در بیمارستان نمازی شیراز پخش شده بود.ماجرای دختر کوچک مهاجر افغانستانی که بدلیل غیرمجاز بودن بیمارستان نمازی از عمل وی سرباز میزند.متاسفانه اکنون خبر مرگ لطیفه در بیمارستان نمازی به گوش می رسد. لطیفه افغانستانی دچار مشکل کبد شده بود و بایستی از پدرش به او عمل پیوند صورت می گرفت.اما پزشکان بیمارستان نمازی شیراز به دلیل غیر مجاز بودن لطیفه و خانواده اش از این عمل سرباز زدند.طبق گفته پدر لطیفه تقریبا دوهفته است دخترش در بیمارستان بستری بوده.او که سردرگم است و نمیداند چرا باید شاهد مرگ دختر خود باشد می گوید با پای خودش سالم وارد بیمارستان شد و اکنون جنازه بی جان وی را حتی تحویلم نمی دهند می گویند برو هفده میلیون تومان بریز تا جسد دخترت را تحویل بدهیم. استدلال مسئولان بیمارستان بخاطر عدم عمل این دختر دوازده ساله سه چیز بوده است اول اینکه افغانستانی غیر مجاز بوده اند دوم هزینه را نمیتوانند پرداخت کنند و سوم تخت خالی در بیمارستان جهت عمل وی ندارند. حال باید سئوالی را مطرح کرد ایا جان انسان ها اینقدر بی ارزش است که قانونی و غیرقانونی بودن افراد ملاک زندگی و مرگ آن هااست. مسئول مرگ این دختر دوازده ساله کیست آیا اساسا نقش بیمارستان در نجات دادن جان انسان ها نیست فارغ از ملیت و سایر مسائل…….؟

Reza Amiri

احتمال اجرای حکم شلاق صادر‌ شده برای وبلاگ‌نویس اهل ساوه

شلاق

حکم ۴۴۴ ضربه شلاق محمد‌رضا فتحی، وبلاگ‌نویس و روزنامه‌نگار منتقد اهل ساوه به دنبال شکایت سه مدیر محلی، در دادگاه تجدید‌نظر به ۴۵۹ ضربه افزایش یافته و ممکن است در روزهای آینده اجرا شود.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از رادیو زمانه، البته در حکم صادر شده گفته شده است که محکوم مشمول ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی و تجمیع احکام می‌شود و بر این اساس، بیش‌ترین حکم صادر شده برای او به اجرا درمی‌آید و نه جمع احکامش.

یک منبع آگاه در این‌باره گفته است که صدور و اجرای چنین حکمی برای یک روزنامه‌نگار محلی، آینده اطلاع‌رسانی از شهرستان‌ها و مناطق محلی را با چالشی جدی روبه‌رو خواهد کرد.

این منبع آگاه از نهادهای بین‌المللی خواسته است تا با افزایش فشارها بر ایران، مانع از صدور و اجرای احکام شلاق شوند.

صدور حکم شلاق برای فعالان رسانه‌ای در استان مرکزی بی‌سابقه نیست اما ۴۴۴ ضربه شلاق، بدعتی اساسی در احکام صادر شده در احکام دادگاه‌های روزنامه‌نگاران در ایران است.

پیش از این هم یک کاریکاتوریست اراکی به نام محمود شکرایه به ۲۵ ضربه شلاق محکوم شده بود که به دنبال اعتراض‌های صنفی و رضایت دادن شاکی، این حکم اجرا نشد و تغییر کرد.

اواخر سال ۱۳۸۹، محمود احمدی‌نژاد، رییس دولت دهم در سفر خود به استان مرکزی، ناگهان از انتقال یک تیم فوتبال لیگ برتر ایران (نفت تهران) به این استان خبر داد، اما کسی گمان نمی‌کرد که اجرا نشدن این تصمیم، ۲۵ ضربه شلاق برای یک شهروند اراکی به همراه داشته باشد.

محمود شکرایه، کاریکاتوریست اراکی به بهانه این ماجراها کاریکاتوری از نماینده شهرشان در مجلس کشید. احمد لطفی آشتیانی، نماینده اراک که خیلی دلش می‌خواست شهرش یک تیم لیگ برتری داشته باشد علاقه‌مند بود که این تیم را از تهران ببرد. او که با حضور در پر‌‌بیننده‌ترین برنامه ورزشی تلویزیون ایران، ۹۰، به چهره‌ای شناخته شده تبدیل شد، پس از انتشار کاریکاتورش در یک نشریه محلی، از شکرایه شکایت کرد. نتیجه این شکایت، حکم ۲۵ ضربه شلاق برای کاریکاتوریست بود.

نماینده اراک اما پس از صدور این حکم با انتشار متنی شکایت خود را پس گرفت: «پیرو شکایت اینجانب از هفته‌نامه امیر به دلیل امور ناروایی که در این نشریه به بنده نسبت داده شده بود، دادگاه محترم کاریکاتوریست این هفته‌نامه را به تحمل ۲۵ ضربه شلاق محکوم کرده است. چون هدف من نفی روش‌های غیر اخلاقی در نسبت دادن امور ناروا بوده نه انتشار کاریکاتور، بدین وسیله شکایت خود را نسبت به این هنرمند پس می‌گیرم.»

حکم صادر شده برای محمد‌رضا فتحی اما همچنان به قوت خود باقی‌ست و تلاش‌ها برای متوقف کردن روند صدور و اجرای این حکم که کرامت انسانی افراد را زیر پا می‌گذارد، تا به حال به نتیجه نرسیده است.

۳۰ خرداد ماه امسال، رییس کل دادگستری استان مرکزی درباره این حکم گفت که به دلیل وجود سه شاکی‌ و جمع شدن احکام، در مجموع برای متهم ۴۴۴ ضربه شلاق در نظر گرفته شده است.

قاسم عبداللهی با اشاره به اعتراض‌های صورت گرفته به این حکم در فضای مجازی و این‌که چرا باید در چنین مواردی برای متهم حکم شلاق صادر شود، گفته بود که ما همواره تابع قانون هستیم و نظر قاضی با توجه به شرایط پرونده این بوده که حکم شلاق صادر کند: «البته ممکن است که برای پرونده مورد نظر در دادگاه تجدید نظر مطابق قانون جزای نقدی تعیین شود.»

این مقام قضایی اجرای حکم شلاق را در برخی موارد از بین برنده دردهای «بزه دیده» (شاکی) دانسته و از اصلی حقوقی گفته که همه حقوقدانان آن را قبول دارند:‌ «البته یک اصلی را تمام حقوقدانان قبول دارند و آن این است که مجازات برای مجرم باید به صورت شخصی باشد و بر دیگران تاثیری نداشته باشد. درست است که شلاق در افکار عمومی یک مجازات خشن است، اما در برخی از موارد حکم شلاق می‌تواند سبب از بین رفتن دردهای بزه دیده باشد.»

محمد‌رضا فتحی، وبلاگ‌نویس و روزنامه‌نگار اهل ساوه است که به اتهام «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی» در تابستان سال ٩٣ خانه‌اش تفتیش و خودش بازداشت و زندانی شد.

او با شکایت سه نفر از مدیران محلی به تحمل شش فقره شلاق (هر فقره ٧۴ ضربه‌) محکوم شده است.

فتحی در اعتراض به این حکم در متنی ۹ صفحه‌ای اتهام‌های وارد شده را رد کرده و گفته است که نوشته‌هایش در راستای دفاع از حقوق جامعه و کارشناسی مسائل اجتماعی و دفاع از بیت‌المال بوده است.

صدور مجازات شلاق که خشن و غیر‌انسانی خوانده می‌شود، بر اساس احکام اسلام است و افراد، نهادها و سازمان‌های فعال حقوق بشری نسبت به اجرای آن انتقاد جدی دارند.