تبعیضات مذهبی –قومی – فرقه ای و سیاسی

sunni

       ایران کشوری است با پهنه گسترده ای که در جای جای آن اقوام وگروههای اجتماعی با ادیان و مذاهب و فرهنگ های متفاوت زندگی می کنند که متاسفانه بعد از بدست گیری نظام سیاسی در تقریبا پانصد سال پیش توسط شیعه جعفری توسط شاه اسماعیل صفوی که طومار هزار ساله پادشاهان سنی مذهب را در این کشور در هم پیچید و با ریختن خون صدها هزار نفر از مردم این کشور بجرم سنی بودن نظام شیعی را برپاکرد یا به امروز تمامی گروههای دینی و مذهبی نه تنها  به لحاظ جمعیتی در اقلیت قرا گرفتند از حقوق حقه خود محروم گشته و تا به امروز نیز قویتر از قبل ادامه دارد .
        از همان تاریخ به بعد و به خصوص بعد از پیروزی انقلاب به اصطلاح اسلامی تمامی گروههایی که به آنها اقلیت اطلاق میشود که شامل مسلمانان اهل سنت حنفی  شافعی  حنبلی و مالکی  مسلمانان شیعه اسماعیلی و زیدی و بهاییان و مسحیان و یهودیان و … که مجموعا بیش از سی درصد جمعیت کشور را دارا هستند حق داشتن سازمان سیاسی حق فعالیت گسترده مذهبی و تبلیغات مذهبی حق داشتن وزیری در کابینه  حق کاندیتاتوری ریاست جمهوری و حتی معاونت یک وزارتخانه و یا کارمند بلند پایه یکی از ادارات مانند فرماندار یا استاندار واستخدام در نیروهای نظامی با تنگ نظری بسیار انجام می شود به نحوی که مثلا” در شهری که بیش از هشتاد در صد آن اهل سنت هستند تعداد کار کنان اهل سنت بومی و غیر بومی از پنج در صد تجاوز نمی کند چه رسد به کل کشور .
       این اقلیتها بخصوص اهل سنت حتی از داشتن یک مسجد در تهران که بیش از هفتصد هزار نفر اهل سنت در آن زندگی میکنند محروم هستند و حق ایجاد آن را ندارند و در شهرهای بزرگ دیگر نیز به همین نحو حداقل اقلیتهای دیگر نظیر مسیحیان  یهودیان زرتشتیان و… مراکز دینی و مذهبی خاص خود را در تهران و اغلب شهرهای بزرگ ایران دارند .
         از دیگر تبعیضات و ظلمها عدم اجازه ادامه تحصیل در برخی رشته های خاص تحصیلی توست جوانان متعلق به اقلیتها بخصوص اهل سنت و همین طور در تمام مراکز نظیر فرم ثبت نام در دانشگاهها  فرمهای ثبت نام اشتغال در مراکز دولتی و دادگاهها و غیره علاوه بر مشخصات فردی حتما قسمت در خصوص دین و مذهب هم هست ( که واقعا در اکثر آنها جز برای گزینش و نگاه گزینشی و تبعیض آمیز  ضرورت دیگری ندارد ) وجود دارد .
           بخصوص بعد از جنگ و ادغام نیروهای کمیته و ژندار مری از بکار گیری جوانان اهل سنت در سپاه  نیروی انتظامی و نهاد های وابسته به آنها بشدت جلوگیری میشود و جهت استخدام در ارتش و دیگر نیروهای نظامی نیز بسیار با سختی امکان پذیر است .
          در کل وضعیت اهل سنت در قبل از انقلاب به دلیل عدم نگاه مذهبی به سیاست بسیار بهتر از وضعیت بعد از انقلاب است . استخدام در دستگاههای دولتی و نظامی برای اهل سنت و همچنین دیگر اقلیتها امکان پذیر بود تحصیل در تمام رشته های موجود دانشگاهی برای همگان از جمله اقلیتها آزاد بود و در استخدامها نگاه گزینشی مذهبی وجود نداشت .
         متاسفانه بعد از انقلاب و بعد از مرگ خمینی و بدست گیری حکومت توسط خامنه ای و خلاصی از جنگ زمان گرفتن انتقام از اقلیت های دینی و مذهبی و همچنین مخالفین سیاسی فرا رسید که افراد بزرگوار زیادی را به کام مرگ کشاند و قتلهای زنجیره ای را رغم زد که در این بین بسیاری از بزرگان و علما و جوانان فعال اهل سنت فدای ایده ومذهب خود شدند که لیست برخی از این بزرگان که توانستم جمع آوری کنم جهت اطلاع شما خوانندگان عزیز قید میکنم تا عمق فاجعه مذهبی را در ایران درک نمایید . به نقل از وبلاگ جامعه اهل سنت ایران سال 84 و مدارک فوق بعد از سال 84 تا کنون .
                 فهرست شهدا و علما و جوانان اهل سنت ایران که همگی
 بوسیله نظام فرقه گرای حاکم ایران برحسب تسلسل تاریخی که همگی بجرم عقیدتی و سنی بودن ترور و یا اعدام شدند .              
1- بهمن شکوری : از مبارزان اهل سنت طالش بود که در سال 1986 در زندان اوین با دهان روزه اعدام شد و اتهامش این بود که به عتبات عالیات توهین کرده یعنی قبر پرستی را نمی پذیرفت و در آن موقع تهمت وهابیت  تهمت رایج فعالان اهل سنت بود و ایشان تقریبا در دهه پنجم عمرش بود .                
2- شیخ عبدالوهاب خوافی : از جامعه اهل سنت خراسان که از مدرسه دینی در پاکستان فارق التحصیل شده و در دهه دوم عمرش یعنی حدود بیست سالگی شهید شد و در زندان دادگاه ویژه روحانیت در سال 1990 و به اتهام عقیدتی و بر طبق معمول وهابیت بود.
3- شیخ قدرت الله جعفری : از فرزندان اهل سنت خراسان که از مدرسه ای دینی در پاکستان فارغ التحصیل شده بود و بعد از بازگشت به ایران زندانی شد و سپس در سال 1990 در سن بیست سالگی اعدام گردید .
4- شیخ ناصر سبحانی : از علمای اهل سنت کردستان بود در سال 1992 به تهمت وهابیت بعد از شکنجه های فراوان در سن سی سالگی به جرم عقیدتی اعدام گردید .
5- دکتر علی مظفریان : از پزشکان و جراح مشهور قلب در شیراز بود که در عهد شاه در بندر لنگه تغییرمذهب داده و از تشیع خارج شد و عقیده اهل سنت را پذیرفته بود و بعد از انقلاب در شیراز با همکاری اهل سنت شیراز منزلی را خریداری و با اجازه رسمی به مسجد تبدیل کرده بود که ایشان در آنجا خطبه میخواند که بعد از مدتی دستگیر شد وبعد از شکنجه های شدید در زندان و گرفتن اعترافات موهون در زندان اعدام گردید .
علامه احمد مفتی زاده : از رهبران مذهبی و سیاسی مشهور کردستان و موسس اولین جنبش اهل سنت در ایران بعد از انقلاب بود که شورای مرکزی اهل سنت ( شمس ) نام گرفت و به خاطر مواضع روشن و بدون نفاقی که می گرفت و مخالفت علنی با خمینی در حین سخنرانی در حسینیه ارشاد بسوی او تیراندازی شد و بعد از آن دستگیر و پس از حدود ده سال زندان وبعد از اینکه امراض متعددی در زندان دچارش کرده بودند و از مرگش مطمئن بودند اورا از زندان آزاد کردند ولی از رفتن او به خارج برای درمان جلوگیری کردند . بعداز چند ماه در سال 1993 به رحمت ایزدی پیوست .
7- شیخ محمد صالح ضیایی  
       از رهبران و علمای بزرگ اهل سنت ببندر عباس که یک مدرسه دینی را بنانهاده  اداره میکرد که سازمان اطلاعات خواستار تعطیل کردن آن شده بود ولی شیخ از این کار امتناع ورزیده بود. آنها به شیخ گفته بودند دانشجویان که شما برا تحصیل به مدینه فرستاده اید برای ما از موشکهای صدام خطرناک ترند سرانجام در سال 1992 بعد از چند روز بازجویی ایشان را به طرز فجیعی در بیابان به شهادت رسانده و قطعه قطعه کرده بودند تا شاهدی از عدل علوی سربازان مجهول امام زمان  اطلاعات باشد.
8- مولوی عبدالعزیز الله یاری : امام جمعه اهل سنت بیرجند بود که در سال 1994 بعد از چند روز بازجویی از طرف دادگاه ویژه روحانیت مشهد و شکنجه  بوسیله سوزن مسموم شده و به شهادت رسید .
9- دکتر مولانا احمد صیاد : ایشان تنها دکترای علوم حدیث در ایران بود که از فارغ الطحصیلان دانشگاه اسلامی مدینه منوره بود . بعد از بازگشت مدرسه علوم دینی کوچکی در اطراف کنارک بلوچستان بنا کرده بود که بعد از مدتی از طرف دادگاه ویژه روحانیت به اتهام وهابیت به پانزده سال زندان محکوم شد که پنج سال از آن را در زندان گذراند و درسال 1996 از زندان آزاد شد و برای چند روزی به امارات رفت بعد از بازگشت از امارات در فرودگاه بندرعباس توسط مامورین اطلاعات دستگیر شد  و بعد از سه روز جسدش در بیابان پیداشد . تاشاهدی دیگر از تطبیق وحدت اسلامی باشد که رژیم فرقه گرای منافق بدروغ مردم جهانرا بدان فریفته است .
10  مولوی عبدالملک ملازاده :
از رهبران و فعالان مذهب در بلوچستان و پسر بزرگ رهبر مذهبی بلوچستان مولانا عبدالعزیز (رح) بود که بعد از انقلاب همراه با چهارصد نفر از علمای اهل سنت در سراسر ایران در ارتباط با شورای شمس زندانی شدند و بعد از آزادی از زندان حرکت محمدی اهل سنت را ایجاد کرد و در نهایت از تدریس هم منع شد تااینکه ناچار به هجرت از وطن شد و در سال 1996 در شهر کراچی به وسیله مزدوران اطلاعات امام زمان ایران در روز روشن ترور شد .
11- مولوی عبدالناصر جمشید زهی :
ازجوانان مدنی بود که بعد از هجوم سپاه پاسداران به منزلش در خاش بلوچستان ناچار شد به پاکستان هجرت کند و در آنجا بعد از فراغت از تحصیل در دانشگاه تدریس میکرد که در سال 1996 به همراه مولوی عبدالملک در کراچی بویسیله اطلاعات ایران طرورشد.
12- شیخ فاروق فرساد : 
     از شاگردان و همکاران بارز علامه احمد مفتی زاده در کردستان بود بعد از سالها حبس به مدت پنج سال به رضائیه تبعید شد که بعد ازاتمام مدت تبعیدش در همانجا در سال 1996 ترورشد.
13- محمد ملا ربیعی :
      از علما و نویسندگان سرشناس کردستان و امام جمعه اهل سنت کرمانشاه بود که در سال 1996 به وسیله سازمان اطلاعات ترورشده و مسجدش نیز تعطیل گشت که بعد از آن تظاهراتی انجام گرفت و تعدادی در این تظاهرات کشته و زندانی شدند .
 14- دکتر مولانا عبدالعزیز کاظمی بجد :
       از فارغ التحصیلان و شاگرد اول دانشگاه اسلامی مدینه منوره بود که در سال 1996 فقط بخاطر سنی بودن و معتقداتش مثل بقیه شهدای علمای اهل سنت بعد از سه روز شکنجه وحشیانه از طرف مامورین اطلاعات زاهدان جسدش را در خیابانی انداخته بودند که آثار شنکجه در صورت و فک خرد شده اش هویدا بود .
  15- مولوی حبیب الله حسین بر :
         از علمای اهل سنت سراوان بلوچستان می باشد که در سال 1991 از طرف سازمان اطلاعات سراوان بعد از خروج از زندان به شرط همکاری ربوده شد و هیچ اثری از او بدست نیامد که احتمالا” ترور شده است
16 –  مولوی یار محمد کهرازهی :
      امام جمعه اهل سنت خاش ومدیر مدرسه دین مخزن العلوم خاش بطور مشکوکی در سال 1997 در گذشت که شواهد و قرائن و وضعیت و موقعیت این احتمال را تقویت مینماید که وی توسط ماموران اطلاعاتی رژیم کشته شده است .
17- مولوی عبدالستار
    روحانی سرشناس و امام جمعه اهل سنت خاش و مدیر سابق حوزه علمیه مخزن العلوم بعد از مراجعه به بیمارستان برای زخم کوچکی که در دستش بود بطر ناگهانی و مشکوک در گذشت که پذشکان رژیم بظاهر گفته اند که وی سکته قلبی کرده است . بعد از وی جانشینش مولوی یار محمد کهرازهی ( ریگی ) مرطب به اطلاعات احضار شده و مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گرفته بود و مدرسه مخزن العلوم تخت فشار بوده تا طلاب غیر بومی را اخراج نماید که وی مقاومت کرده تا اینکه اطلاعات طلاب را دستگیر و بعد از زندانی کردن آنها را به منطقه شان بندر عباس عدوت داد ه است . موقیت زیر فشار مدرسه خاش و به شهادت رسیدن مدیر قبلی آن احضار مرتب مولوی یار محمد این یقین را تقویت نموده که وی نیز توسط اطلاعات مثل بقیه رهبران اهل سنت ایران ترور شده است .
18- مولوی نوردین غریبی :
      از شهدای و علمای اهل سنت خراسان و از فارق التحصیلان مدارس دینی پاکستان و دانشگاه اسلامی مدینه منوره است و به خاطر وضعیت نابسامان ایران و تطبع اطلاعات از شخص ایشان حتی در زمانی که در پاکستان بوده بناچار بعداز فارق التحصیلی به تاجیکستان رفته و در آنجا مشغول به تدریس شده بودند که در سال 1998 که در یک روز برای تدریس قرآن ار منزل خارج شده بودند دونفر از اطلاعات ایران ایشان را ترور کردند .
19- عبدالجبار فرزند نورمحمد :
      دانشجوی دانشگاه سیستان و بلوچستان در تاریخ 2/3/1999 به دلیل بحثهای مذهبی در دانشگاه بدست نیروهای اطلاعات دستگیر شد .
20- خدابخش صلاح زهی فرزند حسین :
      در 17/1/1999 همانطور که در بیانیه جامعه اهل سنت ایران آمده است در ایرانشهر دستگیر و به همدان برده شد و بعد از دوهفته شکنجه به اتهام انتصاب به مجاهدین اهل سنت اعدام شد .
21- انور مبارکی فرزند مولوی عبدالحق :
       در حین خدمت سربازی بوده که به وی تیر اندازی شده و بقتل رسید وهدف از این کار نشت رعب و وحشت بین اهل سنت منطقه بوده است و قابل ذکر است که به سه شهید اخیر از علما نبودند .
22- مولوی موسی کرمی :
       ایشان امام و خطیب مسجد شیخ فیض اهل سنت مشهد بود که این مسجد در سال 1991 بدستور خامنه ای خراب شد که ایشان بعداز مدتی ناچار به هجرت به افغانستان شده بود که در تاریخ 4/5/2001 بوسیله مواد منفجره در هنگام خروج از مسجد درشهر هرات ایشان و چهار نفر از همرانشان به شهادت رسیدند .والی هرات فورا اطلاعات ایران را متهم نمودو شکی نیست که اطلاعات ایران ایشان را ترور کرده بود چون از دست ایشان فراری بود ودشمن دیگری غیر از خونخواران نیز نداشد .
23- شمس الدین کیانی :
      طلبه اهل سنت که در 13/3/2000 بعد از ربودنش از اطلاعت زاهدان و تفتش عقایدش دست وپایش را بسته و بنزین روی اوریخته و زنده به آتش کشیده شد . تاعبرتی برای دیگران باشد . روزنامه اصلاحطلب خبر آن را منتشر نمود .
24- سوزاندن سه نفر از کردهای اهل سنت در شهر ماکو در سال 2000 که در نهایت منجر به استعفای نمایندگان کرد مجلس شد .
25- حاج نورمحمد ناروئی :
      ایشان از مبارزان طایفه ناروئی بود که از فعالان مسلح بلوچ بر علیه رژیم بود که در تاریخ که در تاریخ 28/6/2002 عناصر اطلاعات رژیم به خانه او در کویته پاکستان حمله کرده و در مقابل زن و رزندانش اورا به شهادت رساندند قابل ذکراست از طایفه ناروئی افراد بسیاری ترور و کشته شدند که از برسیها به حدود چهارصد نفر می رسند .
26- مولانا ابراهیم دامنی :
     از مفسران و علمای برجسته سیستان و بلوچستان که بدست عناصر اطلاعات در سانحه ساختگی تصادف بدرجه رفیع شهادت نائل گردیدند .
27- مولانا نعمت الله توحیدی وسه عالم برجسته همراه ایشان :
     از استادان و علمای برجسته سیستان وبلوچستان مدرسه علمی مکی زاهدان که بدست عناصر اطلاعات در صحنه ساختگی تصادف به شهادت رسیدن  .
28  مولانا عبدالعزیز ملازاده :
    رهبر بزرگ اهل سنت ایران و رئیس مدرسه مکی زاهدان که در ابتدای انقلاب بدنبال مخالفت با تصویب اصل دوازدهم قانون اساسی وترک اعتراض آمیز مجلس خبرگان دستگیر و به شهادت رسید .
29  ذکریا فاضلی :
     از گروه جماعت تبلیغ یکی ازشهرستانهای استان خراسان که در سال 1376 بدست نیروهای اطلاعاتی ترور شد .
30  صبحان فاضلی:
          از گروه جماعت تبلیغ یکی ازشهرستانهای استان خراسان و برادر ذکریا فاضلی که در سال 1376 به همراه برادر و دامادش به دست نیروهای اطلاعات ترور شد.
31  محمد رضا محمدی :
        از گروه جماعت تبلیغ یکی ازشهرستانهای استان خراسان و داماد اوشهید نامبرده که همراه ایشان در سال 1376 بدست نیروهای اطلاعات ترور شد .
32- عبدالرسول احمدی :
       حافظ قرآن که بعداز  تهمت انجام عملیات و پرتاب نارنجک به محل روضه خوانی در تربت جام در سال 1386 دستگیر و اعدام شد .
33- عبدالفتاح شیخ جامی :
        طلبه و حافظ قرآن که بعد از تهمت انجام عملیات و پرتاب نارنجک به محل روضه خوانی در تربت جام در سال 1386 دستگیر و همراه با دوستش اعدام شد .
34- برادران کبودانی :
        مولانا کبودانی از علمای برجسته شهرستان تربت جام همراه با برادرش حافظ کبودانی و پسر برادرش در تربت حیدریه در تاریخ 9/1/1389 بحالت فجیعی سر بریده شدند .
35- دستگیری مولوی عبدالرحمان سنگانی از علمای اهل سنت یکی ازشهرستانهای استان خراسان که بعداز فارغ التحصیلی از مدارس پاکستان به ایران آمد ولی مدت کمی بعد توسط اطلاعت  دستگیر و برای مدت طولانی از وضعیت ایشان اطلاعی در دست نبود و بعد از آزادی در صحنه تصادفی ساختگی به وضعیت روحی و جسمی بدی گرفتار شد و مجددا در تاریخ 20/10/88 مجددا توسط نیروهای اطلاعات دستگیر شده و به منطقه ای نامعلوم منتقل شد و تاامروز کسی از وضعیت ایشان اطلاعی ندارد  .
 36- حافظ حکیمی :
     از طلبه های مدرسه علمی در پاکستان بعد از مراجعه به ایران جهت شرکت در تعزیه پدرش در تاریخ 5/11/88 دستگیر و به محل نامعلومی منتقل شده و تاکنون کسی از وضعیت ایشان اطلاعی ندارد .
37  دستگیری و زندانی مولانا عبدالعلی خیرشاهی :
      از علمای برجسته اهل سنت خراسان بدلیل اعتراض به سخنان تفرقه افکنانه برخی از مشایخ شیعه و همچنین و پخش برنامه های تفرقه افکنانه در صداو سیما دستگیر و به شش سال زندان محکوم گردید .
       تمام کسانی که ذکر شد مجاهدانی بودند که بجرم اعتقاد به اهل سنت و تلاش در کسترش مذهب و دین پاک اسلام به شهادت رسیدند و نه تنها علما و دانشجویان و مبارزان اهل سنت بلکه از تخریب و تعطیلی مدارس و حوزه های علمیه و مساجد نیز دست برنداشتند که تعدادی را جهت اطلاع خوانندگان عزیزبه نقل از وبلاگ جامعه اهل سنت ایران اردیبهشت 84 قید مینمایم .
1-    مسجد اهل سنت مشهد که مشهور به مسجد شیخ فیض بود در سال 1993 میلادی مطابق با 1371 شمسی با خاک یکسان شد و به جای آن پارک تفریحی ساختند .
2-      مسجد اهل سنت اهواز تخریب شد .
3-      ازبنای مسجدچهارم آبان مشهد ممانعت به عمل آمد.
4-      مدرسه دینی امام شافعی درکردستان تخریب شد0
5-      مسجد قبا درتربت جام سالها تحت تصرف سپاه بود.
6-      مدرسه دینی اهل سنت طالش درسال 1992مصادره وشیخ قریشی امام جمعه آنجا زندانی شد.
7-      دهها مسجد کوچک دیگردرشهرها وروستاهای بلوچستان تخریب گشته.
8-      مسجدجامع کرمانشاه بدنبال ترورملامحمدربیعی امام جمعه آن مسجد تعطیل گشت.
9-      مدرسه وحوزه علمیه ومسجد اهل سنت ذابل تخریب شد .
10-  مسجد و مدرسه دینی نگور در بلوچستان در سال 1987 ویران شد
11-   مسجد حسنین شیراز که مصادره و به محل فروش فیلمهای ویدیوئی مبدل شد و امام جمعه آن نیز بسبب تغییر مذهب در عهد شاه از تشیع به تسنن بدست نیروهای اطلاعات زندانی و شکنجه و اعدام شد .
      علاوه بر تمام اینها در شهرهایی که جمعیت اهل سنت بیشتر است تا آنجاکه توان دارند زمینهای مرغوب اطراف شهرها را به بهانه زمین شهری غصب نموده و در اختیار غیر بومیان و کارمندان غیر بومی قرار داده تا آنها را در این شهرها ساکن  کنند و حمایتهای مالی و بانکی فراوانی از آنها کرده تا بتوانند موازنه جمعیت را در این شهرها به نفع تشیع به هم بزنند . و این حرکت در تمام شهرهای سنی نشین خراسان  بلوچستان استان مازندران- استان گلستان  استان هرمزگان  استان کردستان  استان فارس و… انجام می گیرد .
      البته تمام این مسائلی که عنوان شد در موارد دیگر هموطنان ادیان و مذاهب غیر رسمی نیز اعمال شده که میتوان به شهادت چند کشیش مسیحی و چند بزرگ از بهاییان بدست نیروهای اطلاعات نام برد .
       و تمام این رفتارها هرچند از دیدگاه انسانی و حقوق بشر و جامعه بین الملل محکوم است ولی از دولتی که حاکم آن ولی فقیه که جان ومال و ناموس تمام انسانها ی دنیا توسط امام زمان مجهول الهویه و ساختگی در ید قدرت او قراگرفته  خدا به او اجازه داده تاهرکه را بخواهد برای مصلحت نظام خود بکشد شکنجه کند  غصب کند و اموال بیت المال را به هر طریقی که صلاح بداند هزینه کند و به هرکس که بخواهد بدهد و از هرکه بخواهد بگیرد امکان پذیر و وظیفه مذهبی است .
       البته این رفتارهای تبعیض آمیز و بعضا” غیر انسانی مختص فقط اهل سنت نیست بلکه هر فردی را که یا جزء مذهب رسمی نبوده ویا ولایت فقیه را آن هم به طریقی که آقایان می پسندند قبول نداشته باشد همانطور که مثالهای مختلفی را قبلا” ذکر کردم مخالف امام زمان و پیامبر دانسته و کشتن اورا جهاد فی سبیل الله می دانند چه رسد به تبعیضات و رفتارهای دیگر .
      بعنوان مثال میتوان از اعضای سازمانهای مختلفی نظیر مجاهدین خلق  کمونیستها  نهضت آزادی  سازمان مجاهدین اسلامی و احزاب اصلاحطلب و نهضت سبز و…. نام برد که همگی دارای هسته مرکزی و اعضایی که اکثریت شیعه جعفری بوده و طبق قانون اساسی جزو مذهب رسمی کشور می باشند تشکیل شده و چه بلایی که سرشان نیاوردند و گناه تمام آنها فقط این بود که میخواستند از خق قانونی خود جهت سهیم شدن در حکومت استفاده کنند و افرادی چون آیت الله طالقانی  آیت الله منتظری  آیت الله خاتمی- آیت الله کدیور  آیت الله صانعی- آیت الله دست غیب  آقای مهدی هاشمی  آقای اکبر گنجی  اقای مهندس موسوی  آقای احمد خمینی فرزند امام  دکتر صحابی و آیت الله کروبی و….و بسیار دیگر که اگر بخواهیم نام ببریم خود رنج نامه ای بس طولانی است . تمام این افراد نه تنها تابع مذهب شیعه جعفری و مذهب رسمی کشور بر اساس قانون اساسی هستند بلکه همگی افرادی هستند که در شکل گیری و ادامه حکومت نظام نقش فعال و اساسی داشته و دارند .
      گناه این آقایان چه بود جز مصداق این آیه که خداوند تبارک وتعالی می فرمایند :
 خداوند به شما ستم نمی کند هر ستمی به شما میرسد از خود شماست .
      یا میثاق این روایت که می فرماید : از ماست که بر ماست .
     و بد نیست مروری به قتلهای زنجیره ای داشته باشیم ت ببینیم که تنها این اهل سنت و یا دیگر گروهها و ادیان به اصطلاح غیر رسمی نیستند که آسیب دیده و بزرگان خود را از دست داده اند . بلکه بعد از اتمام جنگ جهت طولانی کردن عمر حکومت در پی سیاست قتل عام درمانی نه تنها دهها و بلکه صدها نفر از بزرگان و سیاسیون و علما و.. را از اهل سنت بلکه افرادی را از بزرگان مسیحی هم وطن و دیگر ادیان و مذاهب بلکه از افرادیکه عمرشان را صرف انقلاب و شخصیت های آن کرده و راه پله ترقی آقایان و آقازاده ها بودند نیز تلف شده و به آنها کوچکترین رحمی نشد .
      در کتاب عالی جناب سرخ پوش و عالیجناب خاکستری نوشته اکبر گنجی 1379 صفحه 77 :
در اینکه قتلهای زنجیره ای در دهه دوم انقلاب اغاز شد شک و تردیدی وجود ندارد . قتل زال زاده  تفضیلی  برازنده  میر علایی  کشیشهای مسیحی  روحانیون و روشنفکران اهل سنت را چگونه میتوان نادیده گرفت .
     تمامی این قتلها جهت در نطفه خفه کردن هرگونه جریان احتمالی در خصوص براندازی نظام یا تغییر در روند حکومت ولایت مطلقه فقیه و شخص آقای خامنه ای انجام گرفته و به همین دلیل همه این قتلها در دوران آقای رفسنجانی نه تنها علنی نشد بلکه تحت چتر حکومتی مخفی مانده و تا اواسط دوره حکومت خاتمی نیز ادامه یافت . هرچند در دوره خاتمی جریان علنی گردیده و جریان قتلها خاتمه یافت ولی هیچگاه مسئولین اصلی قتلها اعلام نشده و هرگز محاکمه نشدند و تنها چند نفر از عاملین اجرای دستوردر زندانها کشته شدند و بخصوص بعد از قتل سعید امامی که بدست اربابان خود بسزای اعمال ننگین خود رسید پرونده مسکوت ماند و دیگر هیچگاه بخصوص در دوران احمدی نژاد هرگز سخنی از آن به میان نیامد .
      وقتی به سرنوشت نامردگان می نگریم و می بینیم سردمداران حکومت چگونه سعی در انحصار قدرت و منابع اقتصادی و سیاسی داشته و در این راه از هیچ ظلمی روگردان نیستند و چگونه دوستان وهمکاران سابق خود را فدامی کنند و در جهت حذف آنها از هیچ چیز کوتاهی نکرده و آبرویشان را می برند  زندانی میکنند  میکشندوحتی تهمتهای بسیاز زشت و ناروا میزنند و دهها و بلمه صدها قتل را انجام میدهند بطوری که در زمان انجام پروژه قتلهای زنجیره ای تقریبا” در هرماه یک حداقل قتل اتفاق می افتاد که کسان زیادی که در مسائل مختلف  چپاول اقتصادی و سیاسی و… عاملین آنها بودند چطور سلاخی می کنند و بعد همه اینهارا به نام دین ومذهب و امام زمان تمام می کنند . پی به ماهیت الیگارشی سیاست نظام به اصطلاح اسلامی می بریم که حاضرند از هر سیاست زشت  کردا ر ناپسندی در جهت پایداری نظام و سلطه برمردم استفاده کنند و چطور به نام دین با استفاده از احساسات دینی . مذهبی مردم در جهت توسعه قدرت خود استفاده میکنند .
       و بگفته خمینی که به استناد از صحیفه نور جلد 4 صفحه 180 در کتاب تاریکخانه اشباح  آقای اکبر گنحی صفحه 154 آمده است .
هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین  زمامداران مسلمین را استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده دهد در غیر این صورت اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد . خود بخود از مقام زمامداری معزول است .
ودر ادامه در همین کتاب در صفحه 154 و 155 مینویسد  :
همه ما مسئولیم نه مسئول برای کار خودمان بلکه مسئول کارهای دیگران مسئولیت من هم گردن شماست  مسئولیت شماهم گردن من است . اگر من پایم را کج گذاستم شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی با ید هجوم کنید  نمی کنید که چرا ؟
ودر ادامه مینویسد :
حضرت امام در زمانی که سر حدود اختیارات ولایت فقیه نزاع میرفت نوشت ( نباید ماها گمان کنیم که هرچه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست . اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسانها ) .
    رهبر یا ولی فقیه یا هر فردی که به اساس قانون اساسی زمامدار حکومت است و در دوران بیست ساله حکومتش به دستورخود یا افراد تحت امرش چنین وقایع حولناک و وحشتناکی رخ داده و دهها و بلکه صدها نفر زندانی  شکنجه  اعدام شده و یا در جریان قتلهای زنجیره ای کشته شده اند و این همه ظلمها وستمها و فسادهای اقتصادی و اداری و سیاسی انجام شده آیا از شرایط رهبری خارج نشده و یا معزول نگشته است .
        و آیا رهبری که در دوران زمامداریش افرادی چون سعید امامی به مناسبی چنین مهم دست پیدا میکند و چنین فحایعی را می آفریند با آن ایده های تند و افراطی بطوری که در کتاب عالیجناب سرخ پوش و عالیجنابان خاکستری صفحه 126 و 127 می نویسد :
    بگفته روح الله حسینیان سعید امامی بر این عقیده بود که مخالفین جمهوری اسلامی باید از دم تیغ گذرانده شوند و در این زمینه ها تجربه داشت و به گفته آقای هاشمی رفسنجانی علی فلاحیان حاضر است جان بدهد برای این که تهدیدها را دور کند وقتی این دو در دوره عالیجناب سرخ پوش دست در دست یکدیگر نهاده ( تمیز ترین دوره اطلاعات شکل گرفت ) .
      جهت سلاخی مردم بکار گرفته میشود و حتی در دوره بعد از ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی یار و همسنگر قدیمی رئیس دولت وقت ولی فقیه جهت حفظ نظام سلطه و دیکتاتوری مطلقه فقیه علی رغم هشدار آقای ری شهری افرادی چون فلاحیان و سعید امامی بکار گرفته شده و چنان کشتارهای وحشیانه ووسیعی در داخل و خارج
از کشور انجام می شود . وچنان چپاول وسیعی منابع مالی کشور صورت گرفته آیا باز هم رهبر و ولی فقیه و آن رئیس جمهور طبق قانون اساسی و نظر امام خمینی حق حکومت دارند یا معزولند.  
       آیا در حکومت رهبر وولی فقیه که بخاطر به قدرت رسیدن فردی چون احمدی نژاد با آن همه تقلب و دروغ صدها نفر زندانی و دهها نفر کشته و اعدام و صدهانفر شکنجه و تجاوز به نوامیس انجام می شود آیا از مسئولیت ساقط نیست .
       تمام این بحث ها برای این بود که ثابت کنم که تمام رفتارها و حرکتها و سیاستهایشان نه برای کشور و نه بخاطر دین و مذهب است بلکه خاص جهت حکومت کردن و منافع مادی و سیاسی آن است وبس . و از دین استفاده ابزاری می نمایند و هرجاکه دین و یا منافع مردم برخلاف مصالح ومنافع آقایان باشد ولی فقیه می تواند مصالح حکومت اسلامی را مقدم بداند و با استفاده از زور و سرکوب و کشتار منافع مادی خود را تامین نماید.