نوشتههای نوامبر 2016:
دانیال خردمند شهروند بهایی از دانشگاه اخراج شد
بر اساس بند سوم این مصوبه، نه تنها باید از ثبت نام بهاییان در دانشگاهها جلوگیری به عمل آید بلکه چنانچه هویت بهایی فردی بعد از ثبت نام و “هنگام تحصیل” نیز احراز گردد، باید از تحصیل محروم شود.
محرومیت شهروندان بهایی پس از انقلاب اسلامی و اعلام انقلاب فرهنگی در ایران به صورت سیستماتیک اجرا شده است.
احضار عباس لسانی به دادگاه
زندان مرکزی قروه در استان کُردستان اجرای حکم اعدام چهارده تن را در دست دارد.
به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، در حال حاضر برای ٤٧ زندانی در قروه حکم اعدام صادر گردیده که با اتهام قتل عمد و مواد مخدر نگهداری میشوند.
حکم نهایی چهارده نفر از این محکومان به بخش اجرای احکام زندان ابلاغ شده است.
بیشتر زندانیان محکوم به اعدام از شهروندان کُرد هستند.
طبق گزارش سازمان حقوقبشر ایران، دو تن از این شهروندان به نامهای کورش رضاییپور و زینب شاهحسینی زن و شوهر بوده و از حدود ۵ سال پیش در حبس بسر میبرند.
همین منبع میافزاید که بیش از ۶۰۰ زندانی در قروه نگهداری میشوند که کمتر از نیمی از آنان، زندانیان مرتبط با مواد مخدر به شمار میروند.
علیرغم مخالفت شدید مدافعان حقوقبشر و نهادهای بینالمللی، حکومت اسلامی ایران همچنان به اعدام زندانیان ادامه میدهد.
پیشتر رییس دستگاه قضایی با دفاع از صدور احکام اعدام در ایران گفته بود؛ “نفی اعدام به تضعیف بازدارندگی دستگاه قضایی میانجامد.”
در سراسر جهان برای قاچاق مواد مخدر، در ٣٢ کشور حکم اعدام وجود دارد. اما به ویژه در کشورهای ایران، عربستان سعودی، چین، اندونیزیا، تایلند و سنگاپور حکم اعدام واقعا تطبیق میگردد.
بدهی یک میلیارد دلاری برقی عراق به ایران “عراقیها پول نمیدهند
شکنجه روحی ۹ زندانی بهایی در پلاک ۱۰۰ شیراز و فشار روانی بر خانواده ها
بیش از پنج هفته از بازداشت مهیار سفیدی ، شادی صادق اقدم ، شمیم اخلاقی ، صهبا فرحبخش ، صهبا مصلحی ، عهدیه عنایتی ، ورقا کاویانی ، فربد شادمان و بهاره نوروزی می گذرد و همچنان این ۹ زندانی بهایی در بلاتکلیفی به سر می برند.
طی دو هفته اخیر بارها به آنها قول آزادی چهار نفر را طی یکی دو روز داده اند ، اما هر بار سر موعد مقرر کار شکنی کرده اند.
این وعده های آزادی یک مرتبه هفته گذشته و بار دیگر هفته جاری به این افراد و خانواده هایشان داده شده است. طی آخرین گزارشات اعلام کرده اند که بزودی خانمها آزاد شده و آقایان را به زندان عادل آباد منتقل خواهند کرد.
از سوی دیگر بارها به زندانیان گفته شده که ما با آزادی شما مشکلی نداریم ولی خانواده هایتان پیگیر کارهای اداری نیستند. این در حالیست که خانواده ها هر روز برای پیگیری به دادگاه و یا پلاک ۱۰۰ مراجعه می کنند. البته هنوز برای آنها وثیقه ای تعیین نشده است ولی مرتبا اعلام می کنند که به فکر وثیقه باشید.
بالاترین شکنجه روحی برای یک زندانی و خانواده اش زمانی است که به وی وعده آزادی می دهند و او امیدوار می شود که طی یکی دو روز آینده از بند رهایی خواهد یافت و بدتر آن که به یک زندانی تلقین کنند که خانواده اش او را فراموش کرده و هیچکس پیگیر پرونده او نیست.
متاسفانه طی هفته های اخیر این ۹ زندانی بهایی و خانواده هایشان بخاطر این وعده ها و دروغ ها بشدت تحت فشار روحی قرار گرفته اند
مرگ یک کولبر با شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی
دستگیری ۵ تن از فعالین تبریزی به علت نامعلوم
روز گذشته دهم آبان ماه تعدادی از فعالان مدنی تبریزی در این شهر دستگیر شدند.
ساعت ۹ شب گذشته فعالان مدنی عسگر فرجی ( آراز تبریزلی )٫ قدرت الله یوسفی و علی آیهان در باغمیشه تبریز توسط اطلاعات تبریز بازداشت شدند.
عسگر فرجی( آراز تبریزلی )و قدرت الله یوسفی هم اکنون در بند قرنطینه زندان مرکزی تبریز محبوس می باشند و علی آیهان از هنگام دستگیری تاکنون در بازداشتگاه اطلاعات سپاه است.
مهدی زراعتی جوان ۱۶ ساله تبریزی نیز روز گذشته دستگیر شد که به بند اطفال زندان مرکزی تبریز منتقل شد.
بدنبال این دستگیریهای زنجیره ای سجاد بداغی نیز هنگام تردد به محل کارش دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات سپاه منتقل شد.
از علت دستگیری و اتهام این ۵ هموطن تبریزی اطلاعی در دست نیست و مسئولین اطلاعات نیز علت دستگیری ایشان را اعلام نکرده اند.
اعدام سهیلا قدیری تنهاترین و بی پناه ترین ایرانی که زندان های کشور تاکنون به خود دیده
سهیلا قدیری تنهاترین و بی پناه ترین ایرانی که زندان های کشور تاکنون به خود دیده ۱۳۸۹/۰۷/۱۱ اعدام شد. نه کسی را داشت که برای اعدام نشدنش به دادستان التماس کند و نه حتی بیرون در زندان اوین کسی منتظر بود تا انجام اعدام را به اطلاعش برسانند. کسی بدن بی جان او را تحویل نگرفت و هیچ ختمی به خاطر او برگزار نشد. از همه درآمدهای نفتی کشور فقط چند متر طناب نصیب گردن او شد و از ۷۰ میلیون جمعیت ایران تنها کسی که به او محبت کرد، سربازی بود که دلش آمد صندلی را از زیر پای سهیلا بکشد و به ۱۶ سال بی پناهی و فقر و آوارگی او پایان دهد و او را روانه آن دنیا کرد که مامن زجرکشیدگان و بی پناهان و راه به جایی نبردگان است.
موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد سولماز اسکندری ” بررسی اختلالات شخصیت در زنان ویژه” بود. وی در مورد اعدام سهیلا چنین گفت:
“با ۳۷۰ زن که شبها در توالت های پارک ها ، در ترمینال ها یا امام زاده ها می خوابیدند یا در زندان اوین به جرم رابطه نامشروع و تشکیل خانه فساد و … دوران محکومیت خود را سپری می کردند یا زیر سقف موقتی که مراکز بازپروری بهزیستی در اختیارشان گذاشته بود شب را روز می کردند طی یک سال و نیم مصاحبه کردم……
خبر اعدام یکی از این زنها امروز قلب مرا شدیدا به درد آورد….
خبر کوتاه بود “سهیلا قدیری و ۴ تن دیگر اعدام شدند”
یکی از این زن ها اعدام شد، زنی که قربانی تعصبات قومی و قبیله ای و نامدیریتی سیستم دولتی جامعه است.
یک زن بدون شاکی خصوصی تنها به دستور دادستان به جرم کشتن فرزند پنج روزه ای که نمی دانست از چه کسی است به دار آویخته شد…
یک زن به جای اینکه درس بخواند، دست نوازشی بر سرش کشیده شود به خاطر فقر و بی پناهی و شبها گوشه خیابان خوابیدن به دار آویخته شد…
سهیلا قدیری تنها یکی از هزاران هزاران زنی است که نه خانواده پذیرای آنهاست نه جامعه و نه دولت و حکومت ………
سهیلا قدیری بخشی از تاریخ ننگین ماست که به جای درمان، به جای برگرداندن به آغوش جامعه، به جای حمایت و داشتن حداقل ترین حقوق شهروندی به خاطر قوانین ضد انسانی که حتی حق سقط جنین را از وی سلب می کند به دار آویخته می شود تا عبرت سایرین شود
اما این سایرین کیستند؟
مردانی که با خوراندن مشروبات الکلی به وی، تحملش را در برابر هجوم گروهی به تنش بالا می بردند؟
زنانی که با دیدن سر و وضع آشفته اش چهره در هم کشیده و با “فاحشه “خواندنش راه هر گونه همدلی با وی را بر خود سد می کنند؟
خانواده هایی اسیر تعصبات قومی و قبیله ای که ارزش و قدر زن را در خانه نشین بودن و در سن پایین ازدواج کردن تعریف می کنند؟
سیستمی که خود بزرگترین عامل به وجود آمدن و رشد فحشا و بزرگترین مشوق و حامی این پدیده در سطح جامعه است؟
قرار است سهیلا قدیری زنی که کودک خود را از ترس گرفتار شدن به بیماری ایدز و هپاتیت و تکرار سرنوشت خویش به قتل می رساند دقیقا عبرت کدام یک از ما شود؟
چند درصد از ما خوابیدن در توالت های پارکها در سرمای سوزناک زمستان را تجربه کرده ایم؟
چند درصد از ما لحظه لحظه زندگی مان از کودکی تا بزرگسالی را با هویتی جعلی بدون اینکه بود و نبودمان برای احدی مهم باشد گذرانده ایم؟
یک زن بدون شاکی خصوصی به جرمی که ناشی از جنون آنی و افسردگی بعد از زایمان بوده به دار آویخته می شود و احدی حتی نامش را نمی داند، حتی از وجودش آگاه نیست ، حتی برایش قطره اشکی نمی ریزد ، آهی نمی کشد، حتی در گوشه ذهنش شاید نتواند باور کند چنین فردی وجود داشته ، وجود دارد، هر روز اطراف من و شما . کافیست بی قضاوت ، بی برچسب بشنویمشان…….
سهیلا قدیری قربانی جامعه بی سرو سامان و آشفته ایست که فاصله طبقاتی اش روز به روز بیشتر و بیشتر می شود…..
قربانی سیستم حکومتی فاسدی است که روز به روز برای تحکیم قدرت خود از قشر ضعیف جامعه قربانیان بیشتری می گیرد…….
قربانی سیستم قضایی به لجن آلوده ایست که بوی گند و کثافتش غیر قابل تحمل شده و ما فقط نفس هایمان را بیشتر حبس می کنیم ……..
سهیلا قدیری یکی از هزاران هزار قربانی جهل و تعصب و سکوت و بهت زدگی است که جامعه را روز به روز بیشتر در منجلاب فساد فرو می کشد……..
سهیلا قدیری باید به دار آویخته شود تا من و شما به جای سوال “چرا” هلهله شادی سر دهیم که چه خوب یک “جانی “دیگر از بین ما رفت و باز فریب بخوریم، فریب بخوریم .و هر روز فریب بخوریم تا صاحبان سرمایه قدرتمندتر از پیش بر گرده هایمان سوار شده و تازیانه بردگی بر پشتمان فرود آورند………”
سهیلا ۱۶ سال پیش از خانواده یی که هیچ سرمایه مادی و فرهنگی نداشت تا خوب و بد را به او بیاموزد، فرار کرد و میهمان پارک های میدان تجریش شد. حال او یک دختر شهرستانی یا دهاتی با لهجه کردی و لباس هایی بود که به سادگی می شد دریافت به شمال تهران تعلق ندارد و از اینجا بود که میهمان ثابت گرسنگی و سرمای زمستان و گرمای تابستان و نگاه کثیف و هرزه رهگذران شد.پس از سال ها آوارگی در حالی که فرزند ناخواسته یی را حمل می کرد، از سوی پلیس دستگیر شد و برای اولین بار در زیر سقف بازداشتگاه احساس خانه و مامن داشتن را تجربه کرد. به گفته خودش کودک پنج روزه اش را کشت چون تحمل سختی و گرسنگی و آوارگی کشیدن فرزند دلبندش را نداشت.
وقتی وکیل در جلسه دادگاه از او می خواهد که بگوید «دچار جنون شده بودم فرزندم را کشتم»، زیر بار نرفت و باز تاکید کرد من عاشق کودکم بودم زیرا به غیر از او کسی را نداشتم ولی نمی خواستم فرزند یک مرد معتاد و یک زن ولگرد بی پناه به روزگار من دچار شود. منطق زن فقیری که در دادگاه تکرار می کرد من روی سنگفرش های خیابان و زیر باران بزرگ شده ام، آن کودک بی پناه تر از مادرش را به کام مرگ کشاند و پس از دو سال مادرش نیز به سرنوشت مشابهی دچار شد.
سهیلا به جای آرامش خانواده و همسر و فرزند، در فشار حلقه طناب دار آرام گرفت. حداقل او دیگر گرسنگی نمی کشد، از سرما به خود نمی لرزد و نگاه های هرزه را تحمل نمی کند. بی تردید در رحمت و غفران خداوند رحمان و رحیم آرامش یافته است.
مجید مقدم خود را به زندان اوین معرفی کرد
– روز جاری مجید عابدین زاده مقدم فعال مدنی و از شاهدین بازداشتگاه کهریزک، جهت اجرای حکم ۳ سال حبس، خود را به زندان اوین معرفی کرد. آقای عابدین زاده مقدم چند روز پیش جهت اجرای این حکم حبس، کتبا احضار شده بود.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز ۱۱ آبان ماه ۹۵، مجید عابدین زاده مقدم جهت تحمل محکومیت ۳ سال حبس، خود را به زندان اوین معرفی کرد.
آقای عابدین زاده مقدم، روز ۲۹ مهرماه، از سوی شعبه دوم اجرای احکام دادسرای اوین جهت اجرای سه سال حکم حبس، کتبا احضار شده بود.
این فعال مدنی، در آذرماه سال ۹۳ بازداشت و در دادگاه بدوی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. پرونده وی جهت بررسی به شعبه سی و نه دادگاه تجدید نظر ارسال و این حکم به ۳ سال حبس تقلیل یافت.
«اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸»، «دیدار با خانواده کشته شدگان سال ۸۸»، «حمایت از زندانیان سیاسی و ملاقات با آنها» و «بازگویی حوادث کهریزک از طریق مصاحبه با رسانههای آزاد»، از دلایل صدور حکم ۳ سال حبس این فعال مدنی در دادگاه انقلاب بوده است.
مجید مقدم، پیش از این نیز به دلیل شرکت در اعتراضهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک انتقال داده شده بود، وی در مصاحبه ای ویدیویی درباره این تجربه به تفصیل شهادت داده بود، مسئله ای که بی ارتباط به بازداشت مجدد وی نبود.