نوشتههای نوامبر 2016:
اعتصاب غذای زندانیان؛ نامه سرگشاده سعید جوکار به دادیار ناظر بر زندان
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید جوکار موخ هفتم شهریورماه ۹۴ بازداشت شد. این فعال مدنی در تاریخ ۷ آذرماه با اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد، اما مدتی بعد این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران به ۲ سال تقلیل یافت.
آقای جوکار که ظرف روزهای گذشته با آقای حاجیلو دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی دیدار داشته و با آزادی مشروطش مخالفت شده، نامهای سرگشاده به این مقام قضایی نوشته است.
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید؛
“چندی پیش در بحرین و در اعتراضات شیعیان بحرین علیه حکومت آن کشور یک زندانی سیاسی اقدام به اعتصاب غذا نموده بود که این خبر روزی لااقل بیست بار از کلیه شبکه های رادیویی و تلویزیونی جمهوری اسلامی مخابره و به سمع و نظر بینندگان این شبکه ها می رسید. اما اکنون که در کشور خودمان ٨ زندانی سیاسی در سراسر کشور که ۴ نفر از آنان در بند ٨ زندان اوین هستند در اعتصاب غذا به سر میبرند نه تنها کانال ها و شبکههای صدا و سیما خبری مخابره نمیکنند و نه تنها مطبوعات و رسانه های مجازی داخلی سکوت پیشه کرده اند؛که حتی دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی حاضر نیست به بند ٨ زندان اوین سر بزند و احوال این اعتصاب کنندگان را جویا شود.
در این مجال نمیخواهم علیه صدا و سیما و سیاست یک بام و دو هوای این سازمان و یا مطبوعات و رسانه های مجازی در خصوص سکوتشان در مورد حقوق بشر صحبت کنم بلکه روی سخنم با دادیار است.
دادیار محترم ناظر بر زندانیان سیاسی جناب آقای حاجیلو
در سالن ٩ بند ٨ زندان اوین یکی از زندانیان سیاسی مورد حمله با سلاح سرد آن هم توسط اتباع بیگانه و یک دزد دریایی قرار گرفت؛دزد دریایی که سال هاست محکومیت به حبس خود را سپری می کند، کدام آیین نامه و کدام وجدان بشری است که میگوید زندانیان سیاسی را که صرفا بر اساس دغدغه های اجتماعی خود در حبس هستند در کنار خشن ترین افراد نگهداری شوند؟!
جناب حاجیلو آیا جنابعالی تصور مینمایید که اگر صرفا با گشاده رویی و خنده با زندانیان و اسیران سیاسی برخورد داشته باشید همین کافیست تا دهن آن ها را ببندید و آن ها را آرام نگه دارید؟
آخر این چه نوع سیاست عجیبی ست که شما در زندان اوین و زندانیان سیاسی در پیش گرفته اید؟ که اگر آن ها آرام بودند شما نیز نظاره گر آنان بدون کوچک ترین دغدغه ای باشید ولی اگر ایشان به هر طریقی تولید زحمت و هزینه برای دستگاه قضایی که متعاقبا دستگاه دیپلماتیکشان نمودند شما نیز به تکاپو افتاده و تن به خواسته ایشان دهید میتوان به چندین مورد اشاره کرد که شما صرفا به دلیل فشارهای رسانه ای ایجاد شده بر روی برخی پرونده ها به آن ها رسیدگی فوری کردید که در اینجا و در این نامه سرگشاده نیازی به ذکر اسامی نیست.
فی الواقع من گمان نمیکنم که این سیاست، تصمیم نظام و شورای عالی امنیت ملی باشد که بخواهد با خنده و لبخند های شما و عدم مسئولیت پذیری تان با لطافت و ظرافت به هر طریق ممکن زندانیان سیاسی را آرام نگه دارد که اگر اینطور بود با ۴ زندانی اعتصاب کننده غذایی ، قطعا شما در این پروژه شکست خورده اید و قطعا از سوی آن مراجع از مقامتان ازل میشدید.
نتیجتا آنچه از شواهد و قرائن پیداست این روش شخصی شماست نه سیاست کلان کشور، جناب حاجیلو محض اطلاع عرض میکنم که این سیاست شکست خورده است و شاهد این مدعی چهار زندانی سیاسی هستند که در بند ٨ زندان اوین اعتصاب غذا کرده اند که یکی از آنان از شدت وخامت حال تا مرگ و ایست تنفسی پیش رفت و حتی وصیت نامه نیز نوشت.
جناب دادیار محترم حرکت کج دار و مریز شما نمیتواند و نتوانسته پاسخگوی انبوه مشکلات روی هم انباشته شده زندانیان باشد چرا که هر روز گرفتاری و مشکلات ایشان بیشتر میشود، اگر برای شما اصلاح این روش مقدور نیست بهتر است به شما گوشزد کنم که بازی با سرنوشت یه عده از شریفت ترین افراد کشور که دغدغه های اجتماعی شان موجب شده دچار حبس شوند،نه پاداش دنیوی دارد و نه سعادت اخروی .
جناب حاجیلو به سرنوشت شگفت آور سعید مرتضوی توجه تان را جلب میکنم برای عبرت گیری، اگر توانایی اداره مدیریت و مقام خود را ندارید عطای آن را به لقایش ببخشید استعفا دهید یا کار را به کسی بسپرید که دل و جرات بیشتری در انجام امور را دارد که این هم سعادت دنیوی شما و هم سعادت اخروی شما را بیشتر، بهتر و مطمئنتر تامین خواهد کرد.
السلام علی من اتبع الهدی
سعید جوکار
١ آذر ٩۵
بند ٨ زندان اوین”
سعید جوکار، زندانی سیاسی
کیوان کریمی برای اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کیوان کریمی سال گذشته بدلیل ساخت مستندی درباره تاریخچه دیوارنویسیها و گرافیتیهای شهر تهران به نام «نوشتن بر شهر»، به اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به مقدسات» به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۲۳ ضربه شلاق محکوم شده بود که حکم زندان او در دادگاه تجدید نظر به ۱ سال حبس تعزیری و ۵ سال تعلیقی تغییر کرد.
کریمی پس از تایید حکم در دادگاه تجدید نظر، در مصاحبهای با خبرگزاری رویترز اعلام کرد که قصد خروج از کشور را نداشته و حکم صادر شده را اجرا خواهد کرد.
کیوان کریمی ابتدا در آذر ماه سال ۱۳۹۲ به دنبال انتشار پیشنمایش فیلم «نوشتن بر شهر» در یوتیوب، در منزل شخصی خود بازداشت شد. او مدت ۱۲ روز در انفرادی زندان اوین به سربرد و بعد از آن با تودیع وثیقه آزاد شد.
حکم ۶ سال حبس و شلاق برای کیوان کریمی واکنشهای بینالمللی بسیاری را به همراه داشت. اولین واکنش گروهی، بیانیهی جمعی از فیلسوفان، جامعهشناسان، نویسندگان و فعالان حقوقبشری، تحت عنوان «شعر، جنایتی علیه دولت» بود. پس از آن انجمن ملی کارگردانان، فیلمنامهنویسان، بازیگران و عوامل سینما در فرانسه و ایتالیا و انجمن ملی روزنامهنگاران و منتقدان سینمایی ایتالیا طی بیانیهای به حکم صادره علیه کریمی اعتراض کرده و خواستار لغو مجازات او شدند. همچنین ۴۵ نماینده پارلمان اروپا با امضای بیانیهایی مشترک، با ابراز نگرانی از وضعیت کریمی، خواهان آزادی بدون قید و شرط او شدند. در همین خصوص جشنواره پونتو د ویستا با همکاری بنیاد «ناوارو» وخانواده «ژان ویگو» فیلمساز فقید اسپانیایی، کمپینی را درحمایت از کیوان کریمی به راه انداختند و از ۲۲۳ کارگردان معروف جهان دعوت کردند تا با ضبط یک کلمه توسط دوربین و ارسال آن به جشنواره، در ساخت فیلم کوتاهی به نام «کلمه، شلاق» در اعتراض به حکم ۲۲۳ ضربه شلاق برای این فیلمساز مشارکت کنند. در آستانه برگزاری شصت و نهمین جشنواره فیلم کن نیز، هیئت داوران بخش مستند این جشنواره در اعلامیهای مطبوعاتی خواستار ادامه تلاشهای بینالمللی تا لغو حکم این فیلمساز شدهاند.
فیلم نوشتن بر شهر که به شرح تاریخی دیوارنویسیها وگرافیتیهای شهر تهران از اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران تا دوران پس از جنبش سبز میپردازد، تاکنون در جشنوارههای متعدد بینالمللی به نمایش درآمده است. تازهترین اکران این مستند، آبانماه درجشنواره بین المللی فیلم وین (ویناله) در کشور اتریش برگزار شد.
از دیگر آثار این فیلمساز میتوان به «ماجراهای زن و شوهر»، «مرز شکسته» و آخرین ساخته او، «طبل» اشاره کرد. طبل، اولین ساخته سینمایی کیوان کریمی، تابستان امسال برای نخستین بار در بخش هفته منتقدین جشنواره فیلم ونیز اکران شد. فیلم داستان وکیلی است که پس از دریافت بستهای زندگیاش به کلی دگرگون میشود. کریمی این فیلم را در نوروز ۱۳۹۵ در تهران درحالی فیلمبرداری کرد که به دلیل محکومیت تحت فشار امنیتی بود. این فیلم اولین ساخته بلند سینمایی او محسوب میشود که مورد توجه منتقدان سینمایی در ونیز قرار گرفت. ژان میشل فرودون، سردبیر سابق کایه دو سینما این اثر را بهترین فیلم جشنواره ونیز نام برده است.
کریمی اکنون در زندان اوین در حال سپری کردن حکم یکسال زندان تعزیری خود میباشد.
سعید حسین زاده موحد> با ارسال پیغامی با وقاحت تمام برای منصرف کردن اینجانب از پیگیری شکایت هایمان به تهدید پرداخته اند!
بیست و چهار دی سال نود و سه: دستور بر این بود که بعد از ظهر آن روز و با گذشت سه ماه بازداشت بدون مجوز و بازجوئی در بند دوالف متعلق به اطلاعات ثارالله سپاه پاسداران به قرنطینه زندان و سپس به سالن نه بند هشت یا همان تبعیدگاه زندان اوین منتقل شوم.
در حالی که بر اثر مسمومیت در بند دوالف و خونریزی داخلی، عفونت بدن و ضعف و لرزش به سختی می توانستم روی پاهایم بایستم یا حتی چشمانم را باز نگه دارم بی دلیل و به مدت چند ساعت، با لباس نازک در محوطه سرد زندان اوین و در پشت ورودی قرنطینه سرپا منتظر نگه داشته شدم که باعث شد به تب زندان اوین نیز مبتلا گردم.
با وجودی که قبل از انتقال دوبار تفتیش بدنی شده بودم مجددا به بهانه بازرسی و تفتیش به اتاق بازرسی و تفتیش زندان اوین منتقل شدم که این اتاق به دوربین مداربسته نیز مجهز بود. یکی از عوامل اطلاعات سپاه با لباس شخصی در اتاق ایستاده بود و یک سرباز و یکی از افسران زندان روی صندلی نشسته بودند. مرا به کنار دو زندانی دیگر بردند تا رو به دیوار بایستم و سپس افسر زندان که مشخص بود در حال اجرای دستورات اطلاعات ثارالله سپاه می باشد با لحنی زننده گفت که باید برهنه شوم و بعد از درآوردن لباس ها اضافه کرد که باید بطور کامل برهنه شوم! دو زندانی دیگر نیز همینطور! کاملا برهنه (بدون لباس زیر) به مدت چند دقیقه و در کنار آن دو زندانی دیگر بشین پاشو می دادند و در پاسخ به اعتراض، فحاشی و داد و فریاد کردند. البته فحاشی های رکیک و اهانت هایی که قبل تر و در جلسات بازجوئی شنیده بودم مرتبه ای زننده تر بود که بر طبق قوانین جاری کشور تمام این اهانت های ناموسی قابل پیگرد و موجب حدود شرعی (شلاق و…) نیز می باشد!
《پس بیدار باشید چون نمی دانید که صاحب خانه کی می آید، شب یا نیمه شب، وقت سحر یا سپیده دم. مبادا او ناگهان بیاید و شما را در خواب ببیند.》
انجیل مرقس ۱۳: ۳۵-۳۶
همچنان از آسیب دیدگی هایی که در دوران بازجویی و حبس متحمل شدم، رنج می برم و بعد از گذشت ۲ سال از خود می پرسم: این افرادی که به هیچ اصول اخلاقی و انسانی، و هیچ آیین و مسلک و چهارچوب دیگر پایبند نیستند و هیچ یک از علم و تخصص های سازنده بهره ای نبرده اند، در کدامین حفره ها و به چه شکلی رشد یافته اند ولی کاملا روشن است که چه کسانی و با چه اهدافی به این افراد جایگاه و قدرت می دهند. در مواردی آزار زندانیان سیاسی خانم در بند دوالف و توسط این عوامل باعث آبرو ریزی و نیز صدماتی جبران ناپذیر شده است و شکایت شده که مزاحمت ها حتی بعد از آزادی این زندانیان نیز ادامه داشته است. همه اینها به روشنی نشان دهنده بیماری ها، عقده ها و انحرافات در این نوع افراد می باشد؛ و جالب است که این نیروها مدعی هستند که حافظ امنیت مردم و در حال مبارزه با فساد داخلی و نفوذ دشمنان خارجی هستند؛ آیا این عملکرد و رفتار دوگانه نشانگر منافق بودن نیست!؟ همان برچسبی که این نیروها به مخالفانشان می زنند…
《مردان و زنان منافق، متفق با همدیگر و طرفدار یکدیگرند؛ مردم را به کار بد وامی دارند و از کار نیک منع می کنند و دست خود را [از انفاق و بخشش] می بندند، و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد؛ در حقیقت منافقان بدترین زشتکاران عالمند.》
توبه (قرآن ۹:۶۷)
《بی تردید منافقان در پایین ترین طبقه از آتش جای دارند و هرگز برای [نجات] آنان یاوری نخواهی یافت.》
نساء (قرآن ۴:۱۴۵)
خطاب به افراد سالمی که در بدنه سپاه پاسداران وجود دارند می گویم: چرا به این جنایات واکنش نشان نمی دهید!؟
در بهداری زندان شاهد صحنه ای بودم که زندانی کهنسالی که توان راه رفتن نیز نداشت، توسط پزشک زندان به تمارض محکوم شد و مسئولان و انتظامات بهداری زندان بدن پیر و فرتوت او را از موها و پاها به روی زمین بهداری کشیدند و بیرون بردند. در روزهای دیگر زندانی جوانی را می دیدم که به ناراحتی روحی دچار شده بود و توان ادامه زندگی در شرایط زندان را نداشت و دست به خودکشی می زد اما موفق نمی شد!
پس از شکایت ها و پیگیری های مکرر و طولانی که در نهایت منجر به صدور دستور مستقیم از سوی مسئولین قوه قضائیه و بیت رهبری به منظور پیگرد تخلفات نیروهای معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه گردید چند جلسه برای رسیدگی تشکیل و تمام موارد را با جزئیات و مستندات غیر قابل انکار بیان کردیم. خصوصا که روند اتفاقات و روند پرونده سازی ها به خوبی همه چیز را روشن کرده است. ضابطین پرونده که در ابتدا به ناچار با بررسی شرایط نگهداری اینجانب در بند دوالف و بازبینی فیلم دوربین ها موافقت کرده بودند، اکنون تغییر رویه داده و نیز به علت کوتاهی مسئولان رسیدگی، بررسی ها هنوز نیمه کاره مانده و ماموران و عوامل معاونت اطلاعات این قرارگاه با ارسال پیغامی با وقاحت تمام برای منصرف کردن اینجانب از پیگیری شکایت هایمان به تهدید پرداخته اند.
در این مدت طبق درخواست مسئولین (و البته
با توجه به اینکه اخیرا یکی از شکایت ها تا حدی موثر واقع شده و به نتیجه رسیده بود) از علنی کردن اکثر موارد و روند پرونده ها خودداری کرده و می کنیم. دیده ها و ناگفته ها زیاد است اما برای ما توقف ظلم و رسیدن به نتیجه مطلوب بسیار مهمتر از شنیده و دیده شدن اتفاقاتی است که بر ما گذشته است. اما آیا این حد پروگی و وقاحت به این معناست که مشابه این اتقاقات در حال حاضر نیز تکرار می شود!؟ چه کسی می داند چه بر سر صدها انسانی می آید که در دستگیری های خودسر و بدون نظارت و در سکوت رسانه های رسمی کشور و بدلایل مختلف مانند فعالیت مدنی و سیاسی، شرکت در جلسات فرقه ای یا مذهبی یا حتی فعالیت در زمینه مدلینگ، و.. و توسط همین مجموعه ها دستگیر شده اند!؟
در سومین جلسه بازجوئی، روز شنبه به تاریخ بیست و شش مهر نود و سه که تیم بازجوئی قرارگاه ثارالله سپاه در پی ضعف و اشتباه اطلاعاتی و به اشتباه دستگیر شدن اینجانب بخاطر تشابه اسمی که با یکی از متهمین متواریشان داشتم دستپاچه شده بودند و با توجه به اینکه جرمی مرتکب نشده بودم نمی دانستند با چه برچسبی من را متهم کرده و تحت بازجوئی قرار دهند، و چگونه پرونده سازی کرده و محکوم کنند به سرتیم بازجویان هشداری دادم تا به بالاسری هایش برساند که احتمالا هنوز به یاد داشته باشه: هر روز زندان و هر ضربه ای که به من وارد شود برای ما افتخاری پایدار و برای شما خواری و بی آبرویی روزافزون را به همراه خواهد داشت.
بدانید که ثروت و چیزهای دیگر که بدست می آورید ارزش عواقب آن را نخواهد داشت. گویا هنوز درس نگرفته و به ماجراجویی ها و پرونده سازی هایشان ادامه می دهند…
《إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ》
《همانا مؤاخذه و انتقام پروردگارت بسیار سخت است.》
بروج (قرآن ۸۵:۱۲)
سعید حسین زاده موحد – آذر ۱۳۹۵
حال آرش صادقی زندانی سیاسی در اعتصاب غذا وخیم است
آرش صادقی زندانی سیاسی که در بیستونهمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود در بند هشت زندان اوین بهسر میبرد، شب گذشته با افت شدید فشار خون، دچار بیهوشی شد و در بهداری زندان تحت رسیدگی با دستگاه اکسیژن قرار گرفت. پیرو وخامت حال آقای صادقی امروز به درخواست بهداری زندان دستور اعزام وی به بیمارستانی خارج از زندان صادر شد ولی این زندانی سیاسی به دلیل اجبار به پوشیدن لباس زندان، دستبند و پابند، از رفتن به بیمارستان خودداری کرد. وی در حال حاضر دچار تپش قلب، تنگی تنفس، درد در کلیه و کبودی ناخن های پا شده است.
درپی گزارش شب گذشته بهداری، روز جاری برای این کنشگر مدنی مجوز اعزام به بیمارستان صادر شد که با توجه به اینکه آقای صادقی اجبار به داشتن لباس زندان همراه دستبند و پابند بود از عزیمت به بیمارستان انصراف داد.
وی در حال حاضر دچار تپش قلب شدید، تنگی تنفس و در در ناحیه کلیه است، همچنین ناخن های پای این زندانی کبود شده است.
این کنشگر مدنی زندانی که خود مشغول تحمل ۱۹ سال محکومیت حبس است، از روز سوم آبانماه در اعتراض به بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی جهت تحمل ۶ سال حبس، دست به اعتصاب غذا زده است.
آقای صادقی در بیستوپنجمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود با نگارش نامه ای سرگشاده به کانون وکلای ایران به عنوان «تشکلی حقوقی خارج از حیطه قدرت» و با هدف «به شهادت گرفتن» اعضای این کانون، در مورد پرونده همسرش توضیحاتی داده است. متن کامل این نامه را اینجا بخوانید.
لازم به یادآوری است علاوه بر آقای صادقی در حال حاضر وحید صیادی نصیری، مهدی و حسین رجبیان، علی شریعتی، امیر (علی) امیرقلی، مرتضی مرادپور دیگر زندانیان عقیدتی هستند که در اعتصاب غذای اعتراضی به سر می برند.
منبع: خبرگزاری هرانا
کارگاه آموزشی شهروندیار
شیرین عبادی: دولت ایران حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت بشناسد
رئیس مرکز حامیان حقوق بشر
گفتگو با پرستو فروهر؛ “دادخواهی روندی برای آگاهی بخشی است و نه انتقامگیری
بازداشت محمدرضا عالی پیام ( هالو ) شاعر طنز پرداز ، در یزد و نامه عروسش به وی
در پی دستگیری محمد رضا عالی پیام ( هالو ) شاعر طنز پرداز در یزد ، عروس وی دلنوشته ای خطاب به او نگاشته است که آمد نیوز آن را منتشر نمود:
من هانیهام. همان که از چهارده سالگی شاگردتان بود و شما را پدر دوم خود میدانست و شما او را «دخترم» صدا میزدید. حالا هم که هشت ماه است همسر پسرتان هستم و عروستان شدهام. چند روز پیش (۲۴ آبان) تو را دوباره به زندان بردهاند و رمق زندگی برای من و هانی نمانده. این را مینویسم تا جز قلم و کاغذ، دیگران هم از درد دلهای ما باخبر باشند. نه سال است که من شما را میشناسم و بارها و بارها از خیلیها شنیدیم، به خودت گفتند، به ما گفتند، به همدیگر گفتند: «آقای عالیپیام شما این شعرارو میگی زندانش رو هم میری ولی چه فایده؟ کیه که قدر بدونه؟حالا ارزش زندان رفتنو داشت؟ چیزی درست نمیشه که.» یادم هست در جوابشان میگفتی: «ما الان را نباید بسنجیم، اینها سرمایهگذاری برای آگاهی نسلهای بعد است، از نسلهای بعد توقع داریم، هیچ مبارزهای بیجواب نمیماند و مردم خیلی خوب اینها را میدانند.» یا برعکس گروه اول، گروه دیگری برایت سینه چاک میدادند و میگفتند ارزش مبارزهات را میدانند و تو را افتخار ایران میخوانند و بر غیرت و شرفت درود میفرستند و بارها از مردانگی و ایستادگیات میگفتند و تو در جوابشان میگفتی: «این تنها کاری است که از من بر میآید. خوشا زندانی که در راه عقیده باشد.»
دلم بدجور گرفته. شما را باز هم به زندان بردهاند برای عقیدهات، برای شعرهات، و اینبار با پاپوشی جدید آنهم در یزد! هر کس نداند ما که خانوادهی توییم بهتر از همه میدانیم که تو برای راهی که میروی خیلی چیزها را فدا کردی. دفتر فیلمسازی و تبلیغاتی داشتی بر میدان ونک، ماشین، خانه، راننده، ویلا، ملک و املاک. تو شعر نوشتی و آنها فیلمت را توقیف کردند، جلوی انتشار کتابهایت را گرفتند، دفترت را بستند، ممنوعالکار شدی، به زندان رفتی، همهی داراییات را بانک حراج کرد، اجاره نشین شدی و با صاحب خانههایی سر و کله زدی که هر سال از ترس سیاسی بودنت تو را جواب میکنند، از رفتن به انجمنها منعت کردند، ممنوع فرهنگ شدی و به تازگی هم که جلوی فروش کتابهایت را گرفتهاند. تمام آنچه که داشتی رفت، همه را از دست دادی اما قلمت برایت ماند. تو پای حرفها و اعتقاداتت ایستادی، چنانکه هیچ سروی به گرد پایت هم نرسد. همیشه میگویی: «همه چیز را از دست دادم اما این مقبولیت و همین لبخند و سپس اندیشهای که شعرم برای مردم میآورد حالا همه چیز من است و همینها برای من کافی است.» از کسی توقعی نیست. شاید ما زیاده خواهیم. اما این چند روز که دوباره زندان بودی به عالم و آدم زنگ زدیم و برای وثیقه رو انداختیم. چه آنها که حساب تعداد املاکشان از دستشان در رفته و چه دیگرانی که فکر میکردیم کاری از دستشان بر بیاید و این لطف را در حقمان بکنند. اما همه و همه به ناگهان ملک و املاکشان یا در گروی بانک است یا به نام فرزندشان، یا سند ندارند، یا همسرشان اجازه نمیدهد و هزارها دلیل دیگر. و ما بعد از هر تماس تنها تر میشدیم؛ «تنها تر» و این غم بزرگی است. این برای ما غم خیلی بزرگی است بابا که وقتی تو نیستی هیچکس نباشد که به دادمان برسد. از شش صبح تا دوازده شب در خیابانها راه میرفتیم به هر کجا که فکرش را بکنی سر زدیم و از هر کسی که فکرش را بکنی خواستیم لااقل داروهایت را به تو برسانند و در میان همه تنها یکی از دوستانت بود که همراه خانوادهی مهربانش مردانگی و رفاقت را در حقت تمام کرد و با تمام گرفتاریهایش پا به پای ما جلو آمد و پیگیری کرد و به همراه یکی از دوستان وکیلت در کنار ما بودند که لطف و شرفشان تا عمر داریم از ذهنمان پاک نخواهد شد. و یا محبت بیدریغ یکی دیگر از دوستانت که بعد از تماسمان یکساعته سند برایمان فرستاد. تعداد کسانی که کنار ما بودند به تعداد انگشتان یک دست بود، میدانم تو برای اندیشهات مینویسی و میگویی و میخوانی و زندان و تبعاتش را هم به جان خریدهای. منتی هم بر سر کسی نگذاشتهای و نخواهی گذاشت که هر چه کردی در راه هدف خودت بوده. محبتهای بی دریغ مردم را لطف میدانی و از هیچکس هیچوقت توقع نداری. اما برای ما سخت است که وقتی زندان باشی اینقدر تنها باشیم و تو زبان مردمی باشی که فقط برایت افسوس میخورند و بس! قلب ما آنقدر که قلب تو دریاست بزرگ نیست که بایستیم و لبخند بزنیم. هرچند حالا تحمل کردن این غمها را بهتر یاد گرفتهایم. آنقدر قوی شدیم که جلوی چشمهای قاضیات نزنیم زیر گریه و به عجز نیفتیم. اما هنوز نتوانستهایم مانند تو لبخند بزنیم و برای قلب سنگی آن مرد پشت میز هم دل بسوزانیم. یاد نگرفتیم که در دل نفرینشان نکنیم و وقتی روبه روی میزشان خواسته هایمان را مطرح میکنیم یاد نگرفتهایم که نفرتی که دارد چشمانمان را به آتش میکشد را پنهان کنیم.
ثبت درخواست تجدیدنظر در رای سعید مرتضوی
وکیل مدافع جمعی از شکات سازمان تامین اجتماعی از ارائه درخواست تجدید نظرخواهی به دادگاه پیرامون رای صادره برای سعید مرتضوی خبر داد.
به نقل از مهر، مصطفی ترک همدانی در خصوص آخرین وضعیت پرونده سعید مرتضوی در بخش سازمان تامین اجتماعی گفت: “با توجه به مهلت قانونی تعیین شده، درخواست تجدیدنظرخواهی به رای دادگاه مدیرعامل سابق سازمان تامین اجتماعی انجام و تقدیم دادگاه شد”.
وی در خصوص علت اعتراض به رای صادره گفت: “محور اصلی درخواست تجدیدنظر خواهی در رای صادره، مغفول ماندن عنصر مجرمانه اختلاس بود چرا که معتقدیم این عنوان از سوی مدیر پیشین سازمان تامین اجتماعی صورت گرفته است”.
همدانی افزود: “با توجه به چینش و دسته بندی اعمال مدیر سابق در رای صادره، امید زیادی در نقض و یا اصلاح دادنامه وجود دارد”.
سازمان تامین اجتماعی هم به رای اعتراض کرد
این وکیل دادگستری همچنین از ارائه درخواست تجدید نظر به رای صادره از سوی سازمان تامین اجتماعی خبر داد و افزود: “وکلای سازمان تامین اجتماعی نیز در مهلت قانونی به رای صادره اعتراض و درخواست تجدید نظرخواهی به حکم را به دادگاه تقدیم کردند”.
شکایتهای کارگران و سازمان تامین اجتماعی، آقایان پالیزدار و پیمان حاج محمود عطار و همچنین نماینده پیشین کرج و همسراین نماینده که قاضی است در پرونده سعید مرتضوی دیده می شود که دادگاه در رابطه با بخش اول و در خصوص رسیدگی به اتهامات تصرف غیرقانونی و اهمال در انجام وظیفه، متهم را به تحمل ۷۰ و ۶۵ ضربه شلاق محکوم کرد. مرتضوی همچنین در بخش دوم تبرئه و در رابطه با شکایت سوم محکوم شد.