نوشتههای دسامبر 2016:
احمد منتظری: فعلا امکان انتشار اسناد جدید نیست
احمد منتظری، فرزند آیت الله حسینعلی منتظری، با اشاره به وجود اسناد و مدارک دیگری که از پدرش برجای مانده است، تاکید کرد که با توجه به «جو مسمومی» که درست شده فعلا «امکان انتشار اسناد جدید» وجود ندارد.
احمد منتظری در گفت و گو با سایت «اتحاد برای ایران» که روز جمعه منتشر شده ،اظهار داشت: «به هر حال آیتالله منتظری جلسات با ارزشی داشتند که برخی از آنها ضبط شده و تاریخ این کشور است. یا برخی بحثهای علمی که با علمای دیگر درباره مسائل نظام داشتند وجود دارد. همه این اسناد بسیار ارزشمند است. من احساس میکنم که برخی از این اسناد اگر در اختیار افراد تندرو بود میگفتند که باید معدوم شود. در یکی از جلسات بازجویی هم گفتم که برخی نمیخواهند که حتی اسمی از آقای منتظری در تاریخ باشد.»
به دنبال انتشار فایل صوتی دیدار آیت الله منتظری با مقام های قضایی از جمله حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی، مصطفی پورمحمدی و ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۶۷، احمد منتظری به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد. احمد منتظری، به دلیل انتشار این فایل صوتی آیتالله منتظری درباره اعدامهای سال ۱۳۶۷به خلع لباس و ۲۱ سال زندان محکوم شده است.
آیت الله منتظری در این دیدار اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را «بزرگترین جنایت» در تاریخ جمهوری اسلامی خوانده بود.
احمد منتظری در مردادماه سال جاری گفته بود که همچنان اسناد منتشر نشده زیادی از آیتالله منتظری در دست دارد.
ضرورت «آگاهی مردم از اعدام سال ۱۳۶۷»
احمد منتظری در بخش دیگری از این مصاحبه در خصوص موضوع اعدام های سال ۱۳۶۷ گفته است: «این مساله چیزی نیست که فقط به خانواده کشتهشدگان مربوط باشد، بلکه همه مردم باید در برابر آن آگاه شوند. این مساله هم یکی از مسائل بحرانی در جامعه ما است، بنابراین برای حل بحران جامعه ما هم مفید است.»
آقای منتظری دربخش دیگری از سخنانش با تاکید بر ضرورت بررسی پرونده اعدام های سال ۱۳۶۷، پیشنهاد علی مطهری، نایب رییس مجلس برای تشکیل کمیته حقیقتیاب را پیشنهادی مناسب دانسته و اضافه کرده است: «اگر این اعمال درست بوده و به گفته آن چهار نفر که گفتند حکم خدا را اجرا کردهاند، پس چرا اجرای حکم خدا را کتمان میکنند؟ چرا آن را پنهان میکنند؟ و اگر میپذیرند که عمل باطلی بوده، باید مشخص شود که مسئول آن کیست و در شرع و قانون هم مشخص است که اگر تخلفی شده باشد، باید خسارتها جبران شود. در این اعدامها، هرچند جان کسی را نمیتوان بازگرداند، اما بالاخره باید کشف حقیقت شود.»
علی مطهری، نایب رئیس مجلس، روز سهشنبه، ۲۶ مرداد، پس از انتشار فایل صوتی آیتالله منتظری خواستار توضیح دستاندرکاران اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی ایران از جمله آقای پورمحمدی شده بود.
وی در یادداشتی نوشته بود که «خوب است آقایان رئیسی، نیری و پورمحمدی که در متن قضیه بودهاند، توضیح بدهند و موضوع را برای مردم روشن کنند و البته اگر قصوری هم در نحوه اجرای حکم بوده است عذرخواهی شود».
نقش «وسایل ارتباط جمعی»
احمد منتظری همچنین در پاسخ به کسانی که آیتالله منتظری را متهم به پنهانکاری کرده و پرسیدهاند که چرا در همان زمان این اعتراضات را علنی نکرده بود، گفته است: «دلیل اصلی اینکه چرا ایشان حرف هایشان را علنی مطرح نکردند این بود که امکان آن را نداشتند. در آن زمان وسایل ارتباط جمعی مثل امروز نبود که هرچه گفته شود بلافاصله در سراسر جهان منتشر میشود. هر حرفی هم اگر میگفتند در نطفه خفه میشد، تکذیب میشد و اجازه انتشار هم پیدا نمیکرد. چه بسا ایشان را هم مجازات میکردند و اسناد را هم از بین میبردند که معلوم نشود چه شد.»
او همچنین درباره این ادعا که آیتالله منتظری تنها پس از محاکمه مهدی هاشمی به جمع معترضان پیوسته گفت: «در اسناد خاطرات ایشان میتوانید ببینید که از همان ابتدا اعتراضها را شروع کردهاند. مثلا در مهرماه سال ۱۳۶۰ نامهای نوشته و از حقوق گروهی که فرزندشان را شهید کرده بودند، دفاع کردند. این حرف انصافا به ایشان نمیچسبد که بعد از تعرض به خودشان اعتراض کرده باشند. حتی باید گفت که برعکس، بعید نیست که علت آن حملات و تعرضات به ایشان همین اعتراضات بوده باشد.»
مهدی هاشمی، برادر هادی هاشمی، داماد آیتالله منتظری، اوائل تأسیس سپاه پاسداران از اعضای شورای عالی فرماندهی سپاه بود، اما بعدها پس از افشای معامله تسلیحاتی جمهوری اسلامی با ایالات متحده که به ماجرای ایرانگیت معروف شد، دستگیر و به اتهامهایی چون قتل بعضی از مخالفان آیتالله خمینی در زمان شاه و ایجاد اختلاف میان مقامات جمهوری اسلامی اعدام شد.
انتشار فایل صوتی جلسه آیت الله منتظری با مسئولان قضایی در سال ۱۳۶۷ واکنش های گسترده ای در بین مقام های جمهوری اسلامی داشته است.
مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری در واکنش به موضوع انتشار فایل صوتی و اعدام های سال ۱۳۶۷ به صراحت اعلام کرد که به نقشش در این رویداد «افتخار میکند».
تازه ترین خبرها مبتنی بر هشدارهای تهدید آمیز ماموران امنیتی جمهوری اسلامی به مسیحیان ایرانی مقابله شمشیر و محبت در ایران
خبرگزاری اف سی ان ان:دغدغه ای مشترک و گسترده دست اندرکاران امور در ایران را به تکاپو واداشته است.اهل سیاست و آنانی که دهه های متوالی است، از قبل نان آغشته به دین اسلام امور می گذرانند و سفره های مردم را غارت می کنند، در این میان بیشتر از دیگران در تب و تاب هستند.
رشد گرایش به مسیحیت در میان اقشار مختلف مردم و به ویژه قشر جوان و دانشگاهی عامل بروز این دغدغه مشترک است.
چرا که تاریخ گواه صادقی است. و تایید می کند که در دوره های مختلف، بخش زیربنایی تغییرات صورت گرفته اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی در ایران، با متحول شدن دیدگاه ها و حرکت های جسورانه جوانان و اقشار تحصیل کرده و دانشگاهی قوت گرفته است.
این ترس و نگرانی قدرتمداران ایران تا به جایی است که حاضر نیستند به صورت رسمی و حتی غیر رسمی آماری را در این باره اعلام کنند.حتی آمارهای اعلام شده از سوی منابع دیگر را هم تکذیب می کنند.اما همین آمارها حکایت از آن دارند که بیش از یک میلیون نومسیحی به صورت پنهان از اسلام به مسیحیت گرویده اند.
در این حال مسئولان غافل اند که روش ساده انگارانه آنان در برابر این حرکت روشنگرانه و نجات بخش ، راه به جایی نمی برد. و فقط حکم پاک کردن صورت مسئله را دارد.
البته چماق های زر و زور و تزویر بر علیه این حرکت در قالب های مختلف به چرخش درآمده و برهیکل متحد نومسیحیان فرود می آید.
هشدارهای تهدید آمیز
در همین حال شاهدیم که اغلب بلندگو بدستان رژیم که امامان جمعه از این جمله اند، چندی است نسبت به این رویداد هشدار می دهند و با لحن دستوری از مردم می خواهند مراقب فرزندان خود باشند.
از سویی دیگر اما رژیم جمهوری اسلامی برای سد کردن سیلی که به جای ویرانی نجات را در پی دارد، به برخوردهای قهر آمیز و خشونت بار برعلیه نومسیحیان اقدام می کند.
این در حالی است که گرایش ایرانیان به مسیحیت در تاریخ این سرزمین ریشه دارد.و به قبل از هجوم اعراب به این سرزمین می رسد.
مقابله با گردهم آیی مسیحیان
رشد منسجم و رسمی مسیحیت در ایران اما با ایجاد گروههای مسیحیان فارسی زبان از دوره قاجار و مصادف با ترجمه کتاب مقدس به وقوع پیوست.
از همان زمان این گروههای مسیحی که اغلب پروتستان بودند، در شهرهای مختلف ایران ساخت کلیساها را آغاز کردند.
ساخت بیمارستان ها و مدارس مسیحی هم همزمان در شهرهای مختلف قوت گرفت.
اما با وقوع انقلاب اسلامی، بسیاری از این کلیساها تخریب یا تعطیل شد و دست اندرکاران امورهر گونه فعالیت بشارتی مسیحیان فارسی زبان را غیرقانونی اعلام کردند.
به گونه ای که اکنون تنها در تهران تعدادی کلیسای فارسی زبان فعالیت میکنند، و در شهرهای دیگر ساخت کلیساهای فارسی زبان و یا مرمت و دایر کردن مجدد کلیساها، جرم محسوب میشود. در همین تهران هم حضور مسلمانان در کلیسا یا مراسم مذهبی مسیحیان، به منزله فعالیت بشارتی و غیر قانونی است.
رشد بی سابقه کلیساهای خانگی
در این بین اما افزایش کلیساهای خانگی در کشور نمونه ای از بی نتیجه ماندن اقدامات رژیم در سرکوبی گرایش به مسیحیت در ایران است.
این امر به رغم حبس و شکنجه عاملان، همچنان از اصلیترین دغدغههای نهادهای امنیتی و دینی به شمار میرود.
شمار کلیساهای خانگی در تهران به حدی افزایش داشته که دیگر نه تنها مراجع تقلید و نهادهای امنیتی بلکه امامان جماعت در محلههای مختلف پایتخت هم از آن نگران شدهاند.
شیخ «نصرت الله هاتفی» امام جماعت مسجد «سید سجاد» تهران به تازگی با اشاره به ترویج مسیحیت در بین اقشار جامعه هشدار داده است که امروز مسیحیان، انجیل را با زیباترین نوع تبلیغ، به جوانان ما ارائه کرده و در محله های مختلف به ویژه در محله بنیهاشم تهران، دهها منزل به عنوان کلیسا تشکیل شده و ترویج مسیحیت میکنند.
یورش به محفل های خصوصی
برخوردهای قهرآمیز بر علیه مسیحیان در کشور به اندازه ای جنون آمیز شده که حتی محفل های خصوصی و خانوادگی آنان هم مورد هجوم ماموران دولتی قرار می گیرد.
دستگیری جمعی از شهروندان مسیحی در یک مهمانی خانوادگی در باغی در شهرستان فیروزکوه از این جمله است.
این قبیل برخوردها در تابستان امسال درمهمانیهای خانوادگی و مجالس جشن و عروسی مسیحیان در آمل، مشهد ، گرگان ، تهران و شیراز هم روی داده است.
انتقال بازداشت شدگان در این یورش ها به مکان های نامعلوم از دیگر تدابیری است که دست اندرکاران می اندیشند.به این خیال که وحشت آفرینی می تواند در برابر رشد مسیحیت در ایران ابزاری کارآمد قلمداد شود.
رشد مسیحیت در شهرهای مذهبی
اما هیچ یک از این ابزارهای تهدیدآمیز و خشونت بار نتوانسته است نومسیحیان نجات یافته را از ادامه راهی که در پیش گرفته اند، بازدارد. این ناکامی عاملان شرارت بر علیه رشد مسیحیت در ایران اقدامات بشارتی را هم متوقف نکرده و مسیحیان با قوت هر چه تمام تر برای نجات هم میهنان خود اقدام می کنند.
جالب این است که دست اندرکاران امور در کشور به رغم تایید این ناکامی در مجالس محرمانه حاضر به پذیرش حقیقت نیستند و همچنان به خصومت ورزی ادامه می دهند.
وحید خراسانی از مراجع تقلید بنام در قم چندی پیش با اشاره به این که “کلیساهای خانگی” غوغا می کنند، هشدار داد که جوانان مسلمان در حال گرویدن به مسیحیت هستند.
او حتی تاکید کرد که در شهر قم هم جوانانی از اسلام عدول کرده و مسیحی شده اند.
این مقام مذهبی ادعا کرد که برای اثبات گفته هایش آمار این نومسیحیان را هم در اختیار دارد.
این در حالی است که در زمان رژیم پهلوی به رغم آزادی مسیحیان در بشارت و هر گونه فعالیت تبلیغی، گرایش مسلمانان به تغییر دین در ایران، چشمگیر نبود.
بی اعتنایی به واقعیت
در این میان قدرتمداران رژیم حاضر نیستند با پذیرش واقعیت نسبت به آسیب شناسی روش هایی که برای مسلمان ماندن مردم بکار می گیرند، اقدام کنند.
حتی نمی توانند بپذیرند که خشونت و حبس و شکنجه قادر نیست گرایش به تمایلات فطری و تاریخی ایرانیان نسبت به مسیحیت را تحت تاثیر قراردهد.
در حالی که شواهد امر گواه این ادعاست.
به عنوان نمونه به گفته برخی از مذهبیون، هیات های مذهبی که زمانی نماد ارزش های نهادینه شده اسلام بوده اند، اکنون در جایگاه نامناسبی قرار دارند.
به گونه ای که هیات ها با بی نظمی و بی برنامگی عجین شده و بهانه ای برای قدرتمندی هیات داران و گردهم آمدن افراد فاسد و فرصت طلب را فراهم آورده اند.
این در حالی است که قرن هاست عزاداری برای امامان شیعه در باورهای دینی و اعتقادی برخی اقشار جایگاه خاصی داشته و عوام ناآگاه با شرکت در این قبیل مراسم فرصت سوء استفاده از اعتقادات خود را به زورمندان می دادند.
اما اکنون شرایط به گونه ای رقم خورده که جوانان ترجیح می دهند به جای حضور در این قبیل مراسم، در گردهم آیی ایمانداران شرکت کنند و از تعالیم مسیحیت بهره بگیرند.
و این حکایت ها ترس و به دنبال آن واکنش های بی سرانجام را به جان مسئولان انداخته است.
شکی نیست که اگر این افراد متحجر حاضر بودند تاریخ را ورق بزنند در می یافتند که مسیحیت در خون ایران و ایرانی ریشه دارد و مقابله خشونت بار با رشد این طریقت عرفانی در سرزمینمان، جز زیان را نصیب دولتمردان نمی کند.
صفحه ای از تاریخ
تولّد عیسا مسیح در زمان پادشاهی فرهاد چهارم و یا به روایتی فرهاد پنجم ، پادشاه اشکانی و به صلیب کشیده شدن عیسا مسیح در زمان پادشاهی اردوان سوم که از سال های ۱۱ تا ۳۸ میلادی پادشاهی می کرد روی داد.
پس از به صلیب کشیده شدن عیسا مسیح ، شاگردان وی در سرتاسر آسیا و اروپا پراکنده شدند . پادشاهان اشکانی به دو دلیل از مبلغان مسیحی پشتیبانی می کردند.
نخست این که پادشاهی آنان برپایۀ آزادی های دینی و احترام به همۀ باورها استوار بود و دیگر این که روم ، دشمن سرسخت آنها به شمار می رفت و پشتیبانی از مسیحیان از دیدگاه سیاسی نیز می توانست برای آنها سودمند باشد .
افزون بر این در این دوران مبلغان مسیحی در ایران با استقبال گرم مردم رو به رو شدند ، زیرا پیام مهر و عشق و بخشایش مسیح ، گذشته از آن که با خُلق وخوی توده های مردم ایران هماهنگی داشت . با اندیشه ها و آموزه های آئین میترا یا آئین مهر که یکی از دین های باستانی ایران بود و در میان توده های مردم طرفداران بسیار داشت ، سازگار و همنوا بود.
بدین سان مسیحیان در ایران نزدیک به دویست سال آزادی عمل و تبلیغ داشتند و گروه های بی شماری از ایرانیان به این کیش گرویدند. مراکز بزرگ مسیحیان استان های باختری و همچنین سرزمین های شمال خاوری ایران بود.
در آغاز قرن سوم میلادی فضای دینی ایران و به دنبال آن خاورمیانه و اروپا دگرگون شد . در ایران ، اردشیر بابکان که فرمانروای یکی از تیره های ایرانی در پارس بود و روابط خانوادگی نزدیکی با پیشوایان زرتشتی داشت ، سر به شورش برداشت و با اردوان پنجم ، اخرین پادشاه اشکانی جنگید.
پیروزی های اردشیر و به ویژه پیروزی های فرزندش شاهپور که والرین امپراتور روم را در سال ۲۶۰ میلادی شکست داده و به اسارت گرفت ، پایه های دولت ساسانی را تقویت کرد. رهبر روحانیون زرتشتی یا موبدان موبد در آن زمان شخصی بود به نام ” کارتیر” که دارای نفوذ و قدرت بسیاری در دستگاه رهبری ساسانی بود .
اردشیر بابکان و پسرش، قدرت روحانیون زرتشتی را کنترل می کردند ولی با این همه تعصبات دینی در دوران پادشاهی شاهپور یکم به اوج خود رسید.
اما برقراری نظام طبقات اجتماعی در این دوران که به سود اقلیّت های صاحب نفوذ و به زیان بیشتر مردم شکل گرفته بود، با گذشت زمان سبب ناخرسندی توده های مردم شد.
در این شرایط آئین مسیح و جاذبه های عرفانی آن بسیاری از ایرانیان را به سوی خود کشید . در حالی که در آئین زرتشتی ساسانی، پادشاه رابط خدا و بندگان خدا بود. در مسیحیت، انسان فرزند خدا شناخته می شد و رابطۀ او با خدا یک رابطۀ مستقیم به شمار می آمد . از دیدگاه اجتماعی هم مسیحیت در دل خود، نوعی سوسیالیسم بود و قدرت مالکان بزرگ و ثروتمندان را به هیچ می انگاشت.
به گونه ای که همهایماندارانبا هممیزیستند و در همهچیز شریکبودند. ساده زیستی و قناعت پیشگی هم، که از اصول مسیحیت بود، بین ایمانداران گسترش می یافت.
به این ترتیب مسیحیان با سپاسگذاری و پرستش خدا و محبت بی دریغ به دیگران در میان مردم محبوب شدند.و گرایش به مسیحیت رشد یافت.
در سال ۳۱۳ میلادی هنگامی که کنستانتین امپراتور روم ، مسیحیت را به عنوان دین رسمی روم اعلام کرد، سیاست با مسیحیت آمیخته شد و پیامد این آمیختگی آزار و جفای ایرانیان مسیحی در شاهنشاهی ساسانی بود.
به دلایل سیاسی ، در دوران شاهپور دوم نهمین شاه ساسانی، آزار و جفای ایرانیان مسیحی شدت گرفت. اما نتیجه چه شد.
آیا قدرتمداران موفق شدند مسیحیت را در ایران ریشه کن کنند یا از رشد آن جلوگیری به عمل آورند.اگر آنان و دیگر قدرت های مخالف رشد مسیحیت در ایران در دوره های مختلف توانسته بودند توفیقی بدست آورند، امروز شاهد رشد بی سابقه مسیحیت در ایران نبودیم.
آنچه امروز پیش روی دولتمردان ایران قرار دارد تکرار تاریخ است.
حال آنکه با یک ارزیابی و نظر سنجی ساده می توانند در یابند اسلام در ۱۴ قرن گذشته و ۴ دهه اخیر با ایران و ایرانی چه کرده است.
کلام آخر
در شرایط کنونی که فساد و جرم و بی توجهی به ارزشهای انسانی رواج یافته و امنیت فردی و اجتماعی را مورد تهدید قرار داده است.شایسته است که قدرتمداران مدعی اصلاح طلبی در ایران بدور از تعصبات نسبت به تغییرات صورت گرفته در میان نومسیحیان قضاوت کنند.
و با انجام تحقیقات میدانی و ارزیابی بازخورد رشد مسیحیت در ایران برای مقابله با این حرکت، تصمیم بگیرند.
نومسیحیان انتظار همراهی را از مسئولان ندارند. اما در شرایطی که کشورمان از نظر فرهنگی و شاخص های بشر دوستانه سقوط را تجربه می کند، انتظار می رود مبلغان اسلامی از مقابله با مبلغان مسیحی دست بردارند. تا بتوانند با بهره گیری از تعالیم مشترک برای نجات هم میهنان خود اقدام کنند.
تنها در این صورت است که می توانیم امید داشته باشیم
اندیشه هاى والا و پاک برجسته شوند و همگی از تنگ نظرى و بدبینى و کینه رها شویم.
در آن صورت با تلاش برای شناخت هم به سلاح محبت مجهز شده و قادر خواهیم بود با احترام نسبت به باورهاى یکدیگر برای شکل گرفتن و پایدار ماندن یک جامعه دینى مبارزه کنیم.
شکی نیست که چالش های کنونی در ایران پیروان همه ادیان را تهدید مى کنند.
و بی اعتنایی به نتیجه اقدامات بی ثمر و کوبنده در این شرایط تر و خشک را با هم خواهد سوزانید.
چرا که شیوع اعتیاد و فساد وجرم و جنایت فقیر و غنی نمی شناسد.و گریبان همه ملت را خواهد گرفت.
باشد که خداوند بر دلهای قدرتمداران ایران رحم و شفقت جاری سازد و با ترنم فیض مدام دلهای سنگ شده آنان را به نرمش وادارد
مازیار شکوری گیل چالان: پیمان عارف، زندان و توطئه اردوغان
یکی از وجوه بارز رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران، حجم و وسعت منتقدان و مخالفانش در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی، قومی، مذهبی و جنسی بوده و می باشد. این حجم بسیار که از فعالان سیاسی، دانشجویی و اساتید دانشگاه ها گرفته تا فعالان کارگری و حقوق زنان و . . . در وسعتی شگفت انگیز در داخل و خارج مرزهای تحت سلطه رژیم حاکم قابل روئیت و به گونه هایی چند قابل لمس و ادراک بوده و می باشند. این حجم بسیار زیاد، وسیع و عریض و طویل منتقدان و مخالفان در حوزه های مختلف وضعیتی شگفت را در عرصه سیاسی پدیدار نموده است که کار را بیش از پیش برای تحلیل گران سیاسی و ناظران اجتماعی دشوار نموده است.
*گسترانیده شدن طیف های مختلف سیاسی و فرهنگی توان دسته بندی منطقی این جریان ها را از تحلیل گران ربوده است. با چنین شرایط غیر قابل شناختی ماهیت جریان های موجود و ساز و کارهای به کار بسته شده از سوی آنها تحلیل کلیت فضای سیاسی موجود نیز به دشواری گراییده و مشکلاتی چند را بر مشکلات کنونی افزون نموده و خواهد نمود.
*طول و عرض موجود در نقشه سیاسی و فرهنگی مورد نظر می تواند و توانسته است مشکلاتی چند را برای مخالفان سیاسی ایجاد نماید. به یقین نیروهای منتقد و مخالف رژیم حاکم توان مدیریت بر این اپوزوسیون در هم و برهم را نداشته و در نتیجه رژیم حاکم به طرق مختلف و از طریق نفوذ امنیتی در بدنه چنین اپوزوسیونی توان جهت دهی به بخش ها و لایه هایی از آن را داشته و خواهد داشت. اما مشکل بدینجا ختم نشده و نخواهد شد. قدرت های کوچک و بزرگ خارجی نیز در شرایط مختلف که منافع شان اقتضا نماید میتوانند به بدنه عریض و طویل جریان های موجود نفوذ نموده و طرح و برنامه های باب میل خود را به پیش برند.
اما شنبه بیستم آذرماه جاری اتفاقی خارق عادت در ترکیه فضای حاکم بر اپوزوسیون ایرانی را با شوک مواجه نمود. این اتفاق، بازداشت “پیمان عارف” فعال سیاسی و پناهجوی ایرانی مقیم در خاک ترکیه توسط اداره امنیت ترکیه موسوم به “میت” بوده است. از همان لحظات اولیه وقوع حادثه فیسبوک خانم “سمیرا جمشیدی” به صورت پخش مستقیم هموطنان را در جریان وقوع حادثه قرار داد. پیمان عارف در فیلم مذکور و در اعلامی که در فیسبوک خود داشته است معتقد بر آن بوده که جریان ایرانی وابسته به میت ترکیه باعث و عامل دستگیری او شده اند. منظور او به صراحت دست اندرکاران سایت “نگام” و مدیر مسئول آن یعنی آقای “احمد شمس” و همچنین جریان تجزیه طلب فعال در خاک ترکیه که موسوم به “انجمن مطالعاتی تبریز” می باشند بوده است. آیا وقوع چنین امری میتواند محتمل باشد یا خیر را می باید به گونه ای تحلیلی مورد عرض یابی قرار داد.
اول: در این تحلیل نقش دولت ترکیه به عنوان دولت حاکم بر کشور همسایه میتواند ضروری به نظر آید. چرا که اگر دولت حاکم بر ترکیه در نقشه راه خود تقابلی منفعت طلبانه و یا جهت گیری ایدئولوژیکی در تقابل با رژیم ایران یا حدود جغرافیایی ایران نداشته باشد چنین گزاره ای از پایه و اساس بی پایه و اساس خواهد بود.
دوم: بیش از یک دهه قبل سیاستمدار حوزه آناتولی “رجب طیب اردوغان” به همراه دوستانش از مسیر صندوق آرا در ترکیه به نیروهای “کمالیست” فائق آمد و به گونه ای رسمی و قانونی در ساخت حقیقی و حقوقی نظام سیاسی ترکیه مستقر و رفته رفته خود و همراهانش را در فرایند قدرت تثبیت نمود. سیاستمدار جوانی که با هدایت تانک های ارتش به پادگان ها و آزادی احزاب درهای دموکراسی را به روی شهروندان ترک گشوده بود اکنون در حوزه سیاست داخلی و منطقه ای عملکردی به وضوح دگرگونه در پیش گرفته است. اما آنچه موجبات این دگردیسی را در او پدیدار نموده است سودای دیرین احیای “امپراطوری” عثمانی برای دیگر بار است. در خرداد ماه سال نود زمانی که، طیب و همراهانش در حزب “عدالت و توسعه” برای سومین بار پیروز انتخابات ترکیه شدند، او در کنار همسرش “امینه” در دفتر حزبش خطاب به ترک ها عنوان داشت:
«امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده، از ازمیر تا بیروت، از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رام الله، نابلس، جنین، کرانه باختری، قدس و غزه پیروز شده، امروز از ترکیه تا خاورمیانه، قفقاز، بالکان و اروپا پیروز شده»
گویی او پیش از آنکه ما و هم وطنان مان عمق فاجعه را دریابیم به فکر کشورگشایی و احیای نقشه جغرافیایی عثمانی سابق بوده است. و یا شاید خود را همچون برخی همتایان سیاسی خود مکلف به دخالت در امور همسایگان می دیده است. گویی رفتارهای این روزهای او بر همین باور استوار است که از سوریه تا موصل و هر آنجا که بخواهد و بتواند نیرو گسیل داشته و به نحوی از انحا در امور مداخله نموده و می نماید. با این وصف چشم دوختن او به مناطق آذری نشین ایران هم غیر قابل فهم و ادراک نبوده و نخواهد بود.
سوم: طیب همچون رژیم ولایت فقیه ایران و سعودی عربستان مدعی رهبریت دینی می باشد. او به جهت مذهبی هم با پیشینه امپراطوری عثمانی در جهت تولیت جهان اسلام گام برداشته است. بدین جهت بالقوه و بالفعل رژیم حاکم بر ایران و عربستان را رقبای خود تلقی نموده و می نماید. در نتیجه تضعیف حکومت های متولی دیانت اسلامی می تواند در سیاست های بلند مدت طیب جایگاه قابل توجهی داشته باشد. حمایت های تبلیغاتی او از کاروان “غزه” و حمله او در “داووس” به “شیمون پرز” می باید در همین راستا مورد تحلیل قرار گیرد.
چهارم: طیب بر این باور بوده است تا در جهت احیای امپراطوری عثمانی و تقابل با رژیم های مدعی اسلامیت از آنها الگو برداری نماید. گویی او رفته رفته الگوی ولایت فقیه را پذیرفته است. در این راستا او بر این بوده است تا همچون رژیم همسایه خود گاردی از نیروهای میلیتاریست لباس شخصی برای خود دست و پا نماید. البته نیروهای لباس شخصی او تا کنون در ساختار ترکیه تثبیت نشده اند. مضافا او بر این باور بوده است تا همچون رژیم حاکم بر کشور همسایه نیروی مسلح دست نشانده خارجی تربیت نماید تا در موازنه های منطقه ای به عنوان اهرم از آن بهره برداری نماید. گویی الگوی او “حزب الله لبنان” و دیگر جریان های تحت سیطره رژیم ولایت فقیه در عراق و پاکستان بوده اند. بدین جهت از روزهای ابتدای قیام ملت سوریه به حمایت از جریان های تروریستی سوریه با سبقه مذهبی پرداخته و سپس داعش را مورد حمایت خود قرار داده است. اگر چه او در این گام هم تجربه ولایت فقیه را نداشته و گامش معیوب مانده است. اما آنچه در ذهن پرورانده همین است و جز این نیست.
پنجم: اردوغان در تحولات منطقه ای در برابر رژیم ایران قرار گرفته است. در موضوع سوریه، یمن و عراق تضاد منافعش با رژیم حاکم بر ایران را علنا اظهار داشته است. در جدال او و رژیم ولایت فقیه، این رژیم ولایت فقیه بوده که بارها و بارها او را به عقب رانده کنترل نموده است. از این دست میتوان به نمونه ای بارز اشاره کرد. در ششم فروردین ماه نود و چهار طیب در گفتگو با تلویزیون “فرانس بیست و چهار” از حمله نظامی سعودی ها به خاک یمن حمایت و رژیم همسایه را آماج حملات قرار داد. او گفته بود:
«آنکارا ممکن است از حمله نظامی عربستان به یمن حمایت لجستیک به عمل آورد . . . ایران و گروههای تروریست باید از کشور یمن عقبنشینی کنند . . . هدف ایران افزایش نفوذ خود در عراق است. تهران سعی دارد داعش را از منطقه بیرون براند تا خودش جای آن را بگیرد»
در هجدهم فروردین ماه نود و چهار اردوغان راهی تهران شد. ملاقاتش با علی خامنه ای بسیار تامل برانگیز می نمود. عکس های منتشر شده از او با حالتی خجل و سربه زیر در کنار علی خامنه ای طنز روز شده بود. گویی دیکتاتور فقیه ایران گربه را دم حجله کشته بود. او عنوان داشته بود:
«اگر کسی دست پنهان دشمن را در این قضایا نبیند، خود را فریب داده است . . . بیگانهها قطعاً نمیخواهند این مسائل حل شود، بنابراین، این کشورهای اسلامی هستند که باید برای حل این مشکلات تصمیم بگیرند، ولی متأسفانه تصمیم جمعی مناسب و سازندهای گرفته نمیشود»
گویی تهران از پرونده “بابک زنجانی” به عنوان یک برگ برنده برای به گروگان گرفتن اردوغان سود جسته بود. حاکمیت ولایت فقیه طیب را تهدید نموده بود تا در صورت پا پس نکشیدن از موضع سابقش در مورد یمن پرونده بابک زنجانی را به “فتح الله گولن” خواهد سپرد تا باری دیگر بحران “رضا ضراب” حکومت اردوغان را به لرزه در آورد.
با این حساب دور از فهم نبوده و نیست که آنکارا بر آن بوده باشد تا جریان های مختلفی از مخالفان رژیم ولایت فقیه را اعم از تجزیه طلب، اصلاح طلب و سرنگونی طلب را در ترکیه جمع نموده تا به عنوان اهرم فشاری در برابر رژیم همسایه از آن سود جوید.
با این تفاسیر احتمال مداخلات اردوغان در میان اپوزوسیون ایرانی و وابسته نمودن آنها دور از ذهن نبوده و نخواهد بود اما داستان سر دیگری هم داشته و دارد. از تجزیه طلبان آذری زبان که بگذریم داستان جریان “نگام” و آقای “سید احمد شمس” هم جای تامل داشته و دارد.
اول: جناب آقای شمس و مجموعه “سایت نگام” هر چند وقت یک بار کنفرانس هایی در ترکیه برپا نموده و از فعالان سیاسی اپوزوسیون برای شرکت در برنامه ها دعوت به عمل می آورند. این مجموعه تا کنون به عزیزانی که جویای تامین هزینه های مالی فعالیت هایشان شده اند پاسخ شفافی ارائه نداده اند. این جمع بیشتر عنوان داشته اند که دانشگاهی در ترکیه این هزینه ها را پرداخت می نماید. سئوال این است که اگر چنانچه دانشگاهی در ترکیه مبادرت به چنین عملی نموده است چه اهدافی را دنبال نموده و می نماید؟؟؟ مضافا آیا با شرایط کنونی ترکیه که به دهه شصت حاکمیت ملاها در ایران شباهت دارد و اردوغان بسیاری از اساتید دانشگاه را اخراج یا معلق نموده است می توان متصور بود دانشگاهی مستقل و بدون اشاره و خواست نهاد امنیتی “میت” اردوغان اقدام به چنین عملی نماید؟؟؟
دوم: چهارم آبان ماه نود سایت ارزشی “بولتن نیوز” در دفاع از عملکرد دستگاه قاضایی رژیم تحت عنوان “علت اصلی اجرای حکم پیمان عارف” مدعی شده بود که مجازات پنجاه ضربه شلاق و اعمال آن بر بدن پیمان عارف به علت حمل “حشیش” بوده است. این سایت ارزشی دادنامه ای جعلی را هم در این مورد در زیر خبر منتشر شده قرار داده بود. اما چند روز قبل صفحه تلگرام سایت “آمد نیوز” در خبری با درج همان دادنامه منتشر شده از سوی سایت ارزشی بولتن نیوز اعلام داشت:
«همسر پیمان عارف در گفت و گویی با “من و تو” شلاق پیمان عارف را به دلیل توهین به رئیس جمهور وقت عنوان کرد. اما عارف به دلیل داشتن … گرم حشیش به پنجاه ضربه شلاق محکوم شده بود»
مدیر سایت جدید التاسیس آمد نیوز از دوستان صمیمی آقای شمس می باشند و اکنون سئوال اینکه، این سایت چه هدفی را دنبال می نموده که اخبار کذبی که مرجع آن سایت های حکوتی بوده اند را پس از چند سال اکنون بازنشر نموده است؟؟؟
سوم: شایعاتی سیستماتیک نیز علیه پیمان عارف اخیرا در فضای مجازی رو به فزونی نهاده اند که به نظر نرسیده و نمی رسد از منبعی خاص هدایت نشده باشند. شایعات مذکور از این قرار می باشند:
*پیمان عارف در ترکیه دلال اجاره مسکن بوده و در این طریق مبالغی هنگفت از پناهجویان کلاهبرداری نموده است.
*پیمان عارف با “سپاه پاسداران” همکاری داشته و مبلغ هشتاد هزار دلار از سپاه پاسداران دریافت نموده و این مبلغ اکنون در حساب او موجود می باشد.
در نگاه اول به وضوح معلوم می آید که دو شایعه اخیر با هم در تناقض می باشند. چرا که اگر پیمان عارف چنین مبلغی را از نهادهای رژیمی دریافت می کرد احتیاجی به اخاذی و کلاهبرداری نمی داشت. اما نگاه دوم بسیار مستند است. نامبرده در ترکیه کفالت دو پناهجو ایرانی را جهت اجاره مسکن به عهده گرفته و بابت این کفالت اجاره یک ماه را به عنوان وجه الکفاله ای که نزد مکفول الیه نهاده بود از مکفولین دریافت نموده است که این مبلغ در صورت اتمام قرارداد یا فسخ آن به مکفولین مسترد خواهد شد. مع الوصف در هر صورت شایعات اخیر کذبی بیش نبوده و نمی باشند.
چهارم: در فیلمی که شب بازداشت پیمان عارف به صورت زنده از فیسبوک خانم سمیرا جمشیدی، همسر پیمان عارف پخش شد، همسر او عنوان داشته بود که سفارت رژیم در ترکیه حافظ جان و امنیت پیمان عارف می باشد. اکنون برخی این سخن خانم جمشیدی را دست آویز نموده و همسرش را به داشتن رابطه با رژیم متهم نموده اند. در این خصوص می باید به نکاتی چند توجه داشت. از دید حقوق خصوصی خصومت با رژیم حاکم منجر به لغو تابعیت افراد نخواهد شد. اگر پیمان عارف همچون راقم، نیروی سرنگونی طلب می بود شاید از همسرش پذیرفته نمی بود تا چنین سخنی را بر زبان جاری سازد اما پیمان عارف و همفکران او تا کنون در صدد سرنگونی رژیم نبوده اند بلکه، امید به اصلاح رژیم داشته و دارند. به همین جهت پیمان عارف در انتخابات اخیر مجلس رژیم شرکت و هموطنان را به پای صندق های رای فراخواند که متعاقب در چهاردهم اسفند ماه هزار و سیصد و نود و چهار با بیانیه اعتراضی اینجانب و آقای “مهرداد سید عسکری” مواجه شد. این بیانیه اعتراضی در سالروز مرحوم دکتر “مصدق” خطاب به پیمان عارف و دوازده نفر از دوستانش بود که در فیسبوک شخصی این جانب و جناب سید عسکری منتشر شد و اکنون نیز در فیسبوک راقم قابل روئیت می باشد. مع الوصف چنین گفتاری از سوی همسر پیمان عارف چه به جهات حقوقی و چه سیاسی خالی از اشتباه بوده و از قوت برخوردار بوده و می باشد.
اعمال فشار بر وثیقه گذاران جعفر عظیم زاده برای بازگشت وی به زندان/ سند
نامه استاد کاک حسن امینی مفتی و حاکم شرع مردمی کردستان به دکتر حسن روحانی بعد از نشست با جمعی از علمای اهل سنت ایران جناب آقای دکتر حسن روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
با آرزوی توفیق خدمت به ملّت بزرگ ایران و انطباق عمل با وعود و گفتار برایتان، لازم دیدم مطالبی را خدمتتان عرضه بدارم: چند روز پیش سخنان شما را در دیدار با جمعی از علما و تحصیل کردگان اهل سنّت ایران با دقت و اشتیاق گوش دادم، اشتیاق، جهت شنیدنِ برشمردنِ عمل به مواردی از وعده هایتان در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری به اهل سنّت ایران و اقلیّتهای قومی، و استماع عذرخواهی به نسبت آنچه تاکنون و در ماههای پایانی ریاست جمهوریتان هنوز محقّق نشده است. لکن نه این که به هیچکدام از آنها یعنی معرّفی موارد عملی شده هر چند اندک، و عذرخواهی برای موارد قریب به اتّفاق وعدههای تحقّق نایافته، در بیانات جنابعالی اشاره ای نشد بلکه بخش قابل توجهی از اینها را به عدم شایستگی و بی لیاقتی اهل سنّت و اقوام به حساب آوردید، و در حضور جمعی از خود آنان در بخشی از سخنانتان فرمودید: «مبنای ما مبنای شایسته سالاریست» و «همواره تأکید کرده ام… که اساس ما بر مبنای ویژگیها و مشخصات یک شخصیّته. شایسته سالاری برای ما باید اصل باشد» و در بخش دیگری، به هنگام بیان استفاده از اهل سنّت، اظهار داشتید: «گفتهام: همهی وزرا افراد شایسته را بیارند، فرماندار، معاون استاندار، مدیرکلّ ها»
جناب آقای رئیس جمهور! اگر این دو بخش از بیانات جنابعالی کنار هم قرار داده شود معنی و مفهومی جز این میتواند داشته باشد: که اهل سنّت شایستگی پستهای بالاتر از اینها را ندارند(!؟)
که صد البته در عمل نیز این باور شما و دیگر مسئولین رده بالای کشور نشان داده شده است، وگرنه چرا در مدّت 38 سال عمر حکومت جمهوری اسلامی ایران و چهار سال ریاست جمهوری جنابعالی یک نفر از اهل سنّت به عنوان معاون رئیس جمهور، وزیر یکی از وزارتخانهها، استاندار، رئیس یکی از پستهای بالای ارتشی، سپاهی، نیروی انتظامی، قوه قضائیه، وزارت اطلاعات، دانشگاه، سفیر در یکی از کشورهای اسلامی منصوب و بکار گرفته نشده است!!؟
یا به خلاف آنچه شما فرمودید، شایستگی برای این پستها مطرح و موردنظر نمیباشد، یا به باور جنابعالی و سایر مسئولین این مملکت در میان اهل سنّت فردی لایق و شایستهی این پستها وجود نداشته و ندارد(!) آیا بیان چنین مطلبی در حضور کسانی از علمای دینی اهل سنّت و نمایندگان آنان در مجلس، توهین به حضّار و سایر اهل سنّت و اقوام ایرانی نخواهد بود؟! در حالی که همه میدانیم: علاوه بر صدها تن دیگر از اهل سنت ایران، در بین مخاطبان مستقیم شما نیز، بودند شخصیّتها و کسانی که اگر خودشان را ضایع نکنند! لیاقت رهبری مملکت و ادارهی هر پستی از پستهای این کشور را دارند. این نوع پذیرایی! از مهمان، به خلاف عرف اسلامی و ایرانی میباشد، بنابر آنچه بیان شد، از جنابعالی انتظار میرود به خاطر این بیانات توهین آمیز، از اهل سنّت ایران عذرخواهی نمائید، که این اقدام شجاعانه و متداول در غیر مملکت ما! موجب تعالی و محبوبیتتان خواهد شد.
حسن امینی
حاکم شرع مردمی کردستان
و مدیر مدرسهی علوم دینی امام بخاری سنندج
95/9/24
بازداشت هواداران محمدعلی طاهری در مقابل زندان اوین
نگرانی پزشکان از افزایش غلطت خون این زندانی سیاسی، گزارشی از آخرین وضعیت آرش صادقی
شش جوان در بوکان بازداشت شدند
به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، اوایل هفتهی جاری مأموران اطلاعاتی بوکان با یورش به روستای “قرهگل” از توابع بخش سیمینه، سه تن را بازداشت و با خود به مکان نامعلومی انتقال دادند.
هویت یکی از جوانان بازداشتی، هیوا قادریاقدم اعلام شده است.
گزارش ارسالی خبرنگار کُردپا حاکی است که نیروهای امنیتی بوکان منازل مسکونی این سه جوان را تفتیش و برخی از وسایل شخصی آنان را نیز ضبط و توقیف کردهاند.
اسامی دو بازداشتی دیگر همچنان نامعلوم میباشد.
در همین ارتباط، اواخر مهرماه جاری نیز سه برادر ساکن همین روستا با اسامی حسین، صابر و هیمن همزهپور توسط نیروهای امنیتی حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده بودند.
آنان برای مدت بیش از ٤٠ روز در سلول انفرادی نگهداری شدند.
از سه برادر بازداشتی، حسین همزهپور کماکان در حبس بسر میبرد اما صابر و هیمن همزهپور با تعهد کتبی در سپاه، آزادی موقت خود را به دست آوردند.
برخی از منابع خبری کُردپا که از وضعیت روستای قرهگل آگاه هستند عنوان میکنند که “فضا کاملا پلیسی است” و هرگونه رفت و آمد شهروندان به روستا و بالعکس با “تدابیر امنیتی” همراه میباشد.
درباره علت وضعیت بوجود آمده، تصریح میشود که در شش ماه گذشته چندین جوان این روستا به احزاب کُرد اپوزسیون حکومت اسلامی ایران ملحق شده و این امر نگرانی نهادهای امنیتی را درپی داشته است.
با استناد به مرکز آمار کُردپا طی تابستان امسال بیش از ٦٠ شهروند کُرد توسط نیروهای امنیتی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در کُردستان بازداشت که از سرنوشت بسیاری از آنها اطلاع دقیقی در دسترس نمیباشد.