داد عشق/ متن کامل دلنوشته‌ی مریم نقاش زرگران در زندان اوین

 – مریم (نسیم) نقاش زرگران، نوکیش مسیحی و بیماری است که با محکومیت ۴ سال حبس در بند نسوان زندان اوین نگهداری می شود. آن‌چه در پی می آید، متن کامل دلنوشته‌ی وی از زندان اوین می باشد که در اختیار هرانا قرار گرفته است.

دادعشق

اینجا تنگ است و تاریک و نور…

معنایش را نمی دانم، همه جا آب است و آب و صداهایی مبهم که می گویند دیگر وقتش رسیده ٩ ماه و ٩ روز،
ضربه می زنم، با دست، با پا، فریاد می زنم که دیگر تحمل ندارم،
بیرونم بیاورید از این دایره تنگ که با هر حرکتی آن بیرون کسی فریاد می زند.
با هر ضربه کوچک دست و با هر قدم شناور من انگار او درد می کشد.
می چرخم، روزنه ای کوچک و چیزی که شبیه آب نیست و با آمدنش سلولم دیگر تاریک نیست.
خود را به سمت دریچه می کشم، آمده اند آزادم کنند.
سعی می کنم، هر چه بیشتر سعی می کنم صدایش بلندتر می شود.
وحشتم را برمی انگیزد، نگرانش می شوم و برمی گردم… آرام می شود، چاره ای ندارم، یا باید برای همیشه اینجا بمانم و یا …
دوباره تلاش می کنم و باز آن صدا! خدایا چرا برای آزادی حتما باید کسی درد بکشد؟ نمی دانم!
با اشک و با دردی که بر قلبم سنگینی می کند ناگهان بیرون می آیم.
نه!!! به سختی مرا به خارج می کشند، وارونه ام می کنند و محکم بر پشتم می زنند.
دردم می آید، فکر می کنم به خاطر جیغ‌های او باشد که تنبیه ام می کنند تا از همین ابتدا معنی درد را بفهمم!
اما من که کاری نکردم فقط خواستم حرکت کنم، حتما این قانون بیرون است. نمی دانم.
مرا به دست بانویی می دهند،
محکم در آغوشم می گیرد و می بوسد،
حرفهای زیبایی می زند و وجودش را به دهانم می گذارد،
طعمش را می شناسم، این همان زندان‌بان است که هر روز از یک لوله غذایم را می داد بی آن‌که خودش را به من نشان دهد، نمی خواهم!
خودم را عقب می کشم و سینه اش را رها می کنم، زیبا و مهربان به نظر می رسد. دوباره مرا به سوی خود می کشد و تلاش می کند. نمی خواهم!
او مرا زندانی کرده بود و اینک در آغوشم می کشد، این رفتار را نمی شناسم!
نوازشم می کند ، برایم آواز می خواند، صدایش را دوست دارم.
کمی نرم می شوم، دوستش دارم، نزدیکش می شوم و با چشم باز در روشنایی از وجودش می نوشم، خسته می شوم و می خوابم.

بیدار که می شوم خانم دیگری را در تخت کنارمان می بینم که موجودی شبیه من در آغوش دارد.
موجودی کاملا شبیه من، دو دست کوچک که انگشت او را محکم گرفته بود و پاهای کوچکی که لای پتو پیچیده بودند.
می گویند پسر است و من دختر، اما عجیب آن است که هر دو زن را مادر می خوانند!
چگونه می شود دو فرد که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند ، دو فرزند کاملا مشابه به دنیا بیاورند.
و اکنون پس از گذشت ٣٧ سال از آن زمان دوباره در زندان هستم و کسی چه می داند که برای بیرون آمدن از این قفس با هر قدم من چه کسانی درد می کشند؟
آیا کودکی که با دو دست انگشت مادر را گرفته بود اکنون اسلحه را به قلب من نشانه گرفته است یا خیر؟
و کسی چه می داند که آن کودک، بازجوی من یا قاضی من، یا زندانبان من است و یا حتی همسر و عشق من؟

آیا می توان باور کرد که این پسر نازنین و دوست داشتنی که با دو دست خود محکم انگشت مادر را چسبیده و از شیره‌ی وجودش تغذیه می کرد، اکنون نامش بازجو باشد و حکم زندانی شدن و یا حتی اعدام دختر کنارش را امضا کند؟
آیا می شود تصور کرد که آن پسر بانمک و شیرین که مانند یک فرشته در آغوش مادر آرمیده بود، اکنون در گروهی به نام داعش باشد و با همان دستان با اسلحه دختر بچه کنارش را به راحتی بکشد؟

این در باور من نمی گنجد!!!

می خواهم با همان سادگی و با همان چشمان که روزنه را یافت و با همان دستانی که برای آزاد شدن از سلول تلاش کرد، ضربه ای به پشتت بزنم که نه برای چشیدن طعم درد، که برای این باشد که برگردی و به من نگاه کنی و دستانت را در دستانم بگذاری تا شاید گرمای درون قلبم، دستانت را لمس کند و صدای آوازم که تو را می خواند به تو آرامی دهد و هر دو با هم شاخه گلی تقدیم مادران جهان کنیم.

تا به یادشان بیاوریم که دردهای‌شان به عشق تبدیل و محبت‌شان به وحدت و یگانگی و بدانی که هر روزه برای خودم و تو دعا می کنم تا یکدیگر را دوست بداریم و برای بیرون آمدن از زندان کینه و نفرت قدم بر داریم که این بار قدم های ما و قلم های ما نه باعث درد و رنج ، بلکه باعث نجات و شادی و عشق گردد و دیگر تو را نه به نام گروهک (داعش) که ما را به نام (داد عشق) خطاب کنند.

مریم نقاش زرگران
٩۴/٠٩/١٨ اوین

 

گزارش ‪ نقض حقوق پیروان ادیان اسفند ماه 1394

dein ProfilbildReza Amiri

کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان
گزارش ‪ نقض حقوق پیروان ادیان اسفندماه 1394‬‬‬‬‬‬
تهیه و تنظیم: كاويانی
گردآوری داده: مصطفی خداکرمی، حمیدرضا تقی پور دهقان تبریزی، ابراهیم حسینی
ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر:
هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می‌باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس می‌تواند از این حقوق یا مجتمعاً به‌طور خصوصی یا به‌طور عمومی برخوردار باشد.
ماده ۱۹ اعلامیه حقوق بشر:
 هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
گزارش پیش رو دربردارنده اطلاعات آماری نقض حقوق اقلیت‌های دینی در ایران تا پایان اسفند ‌ماه 1394 شمسی است. این گزارش به‌صورت آماری-تحلیلی ارائه می‌شود، مسلماً به دلیل عدم اجازه دولت ایران به مدافعان حقوق بشر جهت فعالیت به‌خصوص در حوزه گزارشگری نقض حقوق بشر و همین‌طور ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و بالطبع به رسمیت نشناختن حوزه مستقل در فعالیت‌های مدنی از سوی دولت ایران، در حال حاضر مسئله گزارشگری، امری دشوار و خطیر با محدودیت‌های فراوان در ایران محسوب می‌شود.
در چنین شرایطی بدیهی است مدافعان حقوق بشر علیرغم دشواری بسیار، تنها می‌توانند حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران را دیده‌بانی کرده و یا امکان تحقیق و مستند کردن در رابطه با گزارش‌های سایر گروه‌ها و رسانه‌ها را بیابند.
فشار بر اقلیت‌های دینی همچنان ادامه دارد :
حاکمیت کنونی ایران و سران آن اعتقاد دارند که برخی از گروه‌های مذهبی دشمنان کشور هستند، زیرا باورهای مذهبی آن‌ها ممکن است وفاداری به‌نظام را دچار چالش کند و به بهانه حفظ امنیت سیاسی، سرکوب فعالیت‌های مذهبی را سرلوحه عناد با ادیان دیگر را قرار داده‌اند.
بازداشت‌ها و خشونت‌های هدفمند ارگان‌های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی همچنان متوجه اقلیت‌های دینی در ایران است. در ایران اقلیت‌ها دو قسم رسمی و غیررسمی تقسیم می‌شوند، پیروان آئین بهایی از ادیان غیررسمی هستند که تحت‌فشارهای بیشتری قرار دارند، آن‌ها از انجام مناسک دینی و تبلیغ آئین آزادانه، تدریس و تحصیل در مقاطع عالی محروم هستند، هم‌اکنون تنی چند از رهبران این آئین که امور بهاییان را در این کشور اداره می‌کردند، در زندان‌های اوین و رجایی شهر به سر می‌برند و ده‌ها تن از پیروان آن نیز در زندان‌های کشور ازجمله سمنان، مشهد، تهران، کرج و غیره متحمل حبس‌های طولانی شده‌اند. ادیان و مذاهب رسمی هم چون مسیحیان نیز با محدودیت‌هایی زیادی مواجه هستند، جمهوری اسلامی تنها عبادت اقلیت‌های قومی عاشوری، ارمنی و کلدانی را که مسیحی هستند، به رسمیت می‌شناسد، تبلیغ آئین برای ایرانیان از سوی ایشان جرم تلقی می‌شود. کسانی که فارس زبان هستند از ورود به کلیساها منع میشوند و کلیساها وظیفه دارند اسامی اعضای خود به همراه کپی کارت ملی آنها را به وزارت اطللاعات ارائه دهند ، توزیع کتب مقدس در کتابفروشیها ممنوع میباشد . ماده ۱۳ و ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی، مسیحیت را به رسمیت می‌شناسد و به مسیحیان حق عبادت و ایجاد انجمن را داده است اما برخورد با مسیحیان پروتستان که معتقد به بشارت دین خود هستند کماکان وجود دارد و کلیساهای خانگی با سرکوب گسترده مواجه هستند. تبعیض مذهبی در مورد مسلمانان سنی نیز اعمال می‌شود، آن‌ها که اکثراً در مناطق حاشیه‌ای کشور زندگی می‌کنند، از حق ساخت مسجد و برگزاری آئین مذهبی ازجمله نماز عید فطر و قربان در مناطق مرکزی هم چون تهران محروم هستند. حتی در مواردی گزرش تخریب نمازخانه اهل سنت هم گزارش شده است و این گروه از افراد با اعدام و بازداشت و آزار و اذیت هایی مواجه هستند حتی آنها از استخدام در ادارات دولتی و تصدی سمت هم منع هستند که نمونه بارز آن انتخاب بیژن ذوالفقار نصب به سمت وزیر ورزش در دولت حسن روحانی بوده که به خاطر اهل تسنن بودن وی از مجلس رای اعتماد نگرفت .
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، در تازه‌ترین گزارش خود که در اکتبر 2015، مطابق با قطعنامۀ ۲۱/۲۸ شورای حقوق بشر به هفتادمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در اکتبر ۲۰۱۵ ارائه گردید، متذکر شد که در بررسی دوره‌ای جهانی ایران٬ دولت 10 توصیه از 20 توصیه ای که درنتیجه بررسی دوره ای جهانی سال 2010 ایران در مورد رفتاربا اقلیتهای مذهبی به کشور ارائه شده بود را پذیرفت که بیشتر آنها ظاهرأ هنوز انجام نشده است  دولت 8 توصیه از 36 توصیه های مربوط به آزادی مذاهب را نیز بررسی دوره ای جهانی خود در مارس 2015 پذیرفت. همچنین وی یادآور شد که قانون اساسی ایران مدارس فقهی غیر شیعه را به رسمیت می شناسد، وهمچنین ادیان زرتشتی ، یهودیت و مسیحیت را بعنوان مذاهب اقلیت به رسمیت می شناسد . تحت قانون ، پیروان این ادیان آزاد هستند تا مناسک و مراسم مذهبی خود را به جا بیاورند ، به امور شخصی خود بپردازند وبر اساس اصول دین خود، به آموزش مذهبی بپردازند. اما گزارش ها نشان می دهد که اعضای این ادیان ، از جمله مسیحیان و به ویژه مسیحیانی که سابقأ مسلمان بوده اند، همچنان با محدودیت های شدید روبرو هستند. پیروان ادیانی که به رسمیت شناخته نشده اند، مانند آیین بهایی، با محدویتهای شدید و تبعیض روبرو هستند و طبق گزارش ها برای انجام مسالمت آمیز باورهای دینی خود مورد پیگرد قضایی قرار می گیرند.
اهل سنت
 اهل سنت خواستار امنیت و اخوت هستند، انتظار دارند که آزادی مذهبی مراعات شود و این خواسته تک‌تک جامعه اهل سنت است. انتظار آن است که جامعه اهل سنت در شهرهای بزرگ کشور مثل اصفهان و دیگر شهرها آزادانه بتوانند نماز بخوانند و به تعلیم فرزندان خود مشغول باشند. این انتظار کاملاً معقول و قانونی است. اینکه اهل سنت بتواند در هر شهری که نیاز دارد مسجد بسازد و نماز جمعه و نماز عید بخواند و از آزادی کامل برخوردار باشد، انتظاری کاملاً قانونی بوده و خواسته‌ای زیاده‌خواهان نیست. اهل سنت معتقد است که حق مردم باید رعایت شود و کسی به خاطر مذهب از حقوقش محروم نشود، زیرا رعایت حقوق ملت باعث اتحاد و نزدیکی می‌شود.
مراعات حقوق قانونی اهل سنت، خواسته همه اهل سنت است. شیعه و سنی ایرانی هستند. ایران نه‌فقط متعلق به شیعه است و نه‌تنها متعلق به سنی است، لذا نباید حقوق این دو گروه در کشور متفاوت باشد.
رژيم ايران طبق برنامه‌ای كه جديداً آن را طراحي كرده می‌خواهد آمار زندانيان اهل سنت در زندان رجايي شهر را كاهش دهد، بدون اينكه آن‌ها را آزاد كند، تعداد زيادي از زندانيان اهل سنت را به زندان‌های مختلف انتقال داده كه غالباً به شهرهاي خودشان فرستاده نشدند‪.
آگاهان به مسائل اهل سنت در ایران معتقدند که اهل سنت بدترین دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ را پشت سر می‌گذارند. آن‌ها همچنین هشدار می‌دهند که ادامه روند کنونی وحدت شیعه و سنی» در کشور را به مخاطره خواهد انداخت.
زندانیان اهل سنت که به خاطر تبلیغ دینی با اتهاماتی مانند اقدام علیه امنیت ملی مواجه هستند حکم محاربه در دست دارند در زندان و در فضای نامناسبی دوران زندان خود را می‌گذرانند و به‌صورت مدام  از سوی مأموران زندان به دلیل عقیده‌شان مورد بی‌احترامی قرار می‌گیرند.
ماده ۲۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برابری تمام شهروندان ایرانی را بر اساس موازین اسلام مورد تأکید قرار می‌دهد. بااین‌حال در کنار سایر اقلیت‌های دینی در ایران که این ماده اساسی نتوانسته برابری آنان را در بیش از سه دهه گذشته در برخورداری از حقوق شهروندی تضمین کند، پیروان اهل سنت در ایران نیز علی‌رغم این‌که مسلمان هستند شرایط مشابهی دارند، آنان نیز از تصاحب مسئولیت‌های کلان مدیریتی کشوری و لشگری و نیز بهره‌مندی برابر از فرصت‌ها و امکانات محروم هستند، همین‌طور با موانع و محدودیت‌های جدی برای تبلیغ باورهای خود و به‌جا آوردن مناسک مذهبی خود از سوی حکومت ایران روبه‌رو هستند.
اهل سنت با مجموعه‌ای از این فشارها از قبیل ایجاد شورای برنادییزی مدارس علوم دینی اهل سنت، ممنوع التدریس کردن اساتید علوم دینی اهل سنت، محرومیت دانشجویان اهل سنت از تحصیل و ممنوع‌الخروج کردن بسیاری از دانشجویان اهل سنت که در مدارس دینی خارج کشور تحصیل می‌کنند و ممانعت از برگزاری نماز جماعت در اعیاد اسلامی برای اهل سنت ایران، مواجه هستند،به‌خصوص در شهر تهران گفته می‌شود بیش از یک‌میلیون سنی در آن زندگی می‌کنند اما از حق ساختن مسجد و برگزاری مراسم و اعیاد خود محروم هستند.
در این ماه:
منابع محلی از تخریب سنگ قبرهای قبرستان اهل سنت شهر نقده از توابع استان آذربایجان غربی، به دست افراد ناشناس خبر داده اند.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، ملک محمد آبادیان، به همراه دو فرزندش عبدالهادی و جواد آبادیان و همچنین گل محمد بلیده‌ای، جابر آبادیان و نظام الدین ملازاده روز ۱۰ اسفند به دادگستری زاهدان نزد قاضی ماه گلی احضار شدند. این زندانیان سیاسی در مهر و آبان ماه امسال هر کدام با قرار ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بودند. تا کنون برای مولوی فتحی محمد نقشبندی و فرزندش حافظ عبدالغفار نقشبندی احضاریه نیامده است .
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، ۱۰ نفر از جوانان نصیرآباد که در ۱۴دی ۹۳ بازداشت شدند بعد از گذشت نزدیک به ۴۱۴ روز همچنان در بلاتکلیفی بسر می‌برند . مسئولان امنیتی اتهامات امنیتی چون ترور ماموران نیروی انتظامی و بسیج و معلمان را به آن‌ها نسبت داده‌اند اما این جوانان در ملاقات با خانواده‌های خود گفته‌اند «برای اخذ اعتراف‌های دیکته شده مورد شکنجه» قرار گرفته‌اند.
به گزارش خبرگذاری هرانا بنقل از ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نیروهای اطلاعات ساعت یک صبح روز یکشنبه ۱۶ اسفند  باقر غلامى را بازداشت کرده اند. مأمورین بعد از بازرسى منزل، کتاب هاى این “فعال اهل سنت” را با خود برده و او را به مکان نامعلومى منتقل کردند. باقر غلامى پیشتر نیز به دلیل فعالیت‌هایش سابقه چندین دستگیرى و حبس در بازداشتگاه اطلاعات و زندان کارون را داشته است. باقر غلامى در مرداد ماه ۱۳۹۱ همراه هشت نفر دیگر در شعبه ۲ دادگاه انقلاب شهر اهواز به ریاست قاضی محمد باقر موسوی به اتهام تشکیل جلسات برای نشر افکار سلفی، دشمنی با مذهب تشیع، گرایش به افکار سلفی و ارتباط با بیگانه و اخلال در امنیت کشور از طریق نشر فکر سلفی به یک سال حبس محکوم شد و مهر ماه ۱۳۹۲ با پایان حبس از زندان کارون اهواز آزاد شد.
در این ماه و در ادامه روند ستیز با اهل سنت، حقوق آنان به شرح ذیل نقض گردید:
گزارش آماری
شکنجه ، یورش ، توهین ، تهدید و آزار و اذیت و…..                 ۱مورد
بازداشت ، احضار و بیخبری یا بلاتکلیفی ۱۴ مورد
تفتیش منزل ۱ مورد
بهاییان
ایران، کشوری که در آن بهاییان یکی از بزرگ‌ترین اقلیت مذهبی را تشکیل می‌دهند، آئین بهایی هنوز یک «فرقه مرتد» تلقی می‌شود. . این مشهور است که بهاییان به دنبال صلح هستند، قدرت سیاسی نمی‌خواهند و تهدید امنیتی ایجاد نمی‌کنند. بااین‌حال رژیم دینی ایران آن‌ها را تحت تعقیب قرار می‌دهد. از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ میلادی تاکنون، بهاییان به‌طور سامانمند و روشمند از دسترسی به تحصیلات عالی و همچنین حق اشتغال محروم بوده‌اند؛و اگر پیگیر حق از دست رفته خود باشند با اتهامات واهی و زندان و تهدید مواجه میگردند و همواره در معرض دستگیری‌های بدون مجوز قانونی و حبس قرارگرفته‌اند. از جمله اخراج‌شدگان سال گذشته می‌توان از شمیس پورشاهرضایی، دانشجوی رشته نمایش نام برد که با وجود کسب رتبه ۱۳۸ آزمون سراسری و رتبه ۱۰ آزمون عملی، به دلیل اعتقادات مذهبی از ادامه تحصیل در دانشگاه بازماند. بهائیان هرگز قادر نبوده‌اند به‌طور علنی از تعالیم دینی خود پیروی کنند. آنها تقریباً در تمام مراحل زندگی مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند. کمیسیون بین‌المللی آزادی مذاهب آمریکا گزارش داده که کودکان بهایی به همراه مادرانشان زندانی می‌شوند. آن‌ها از دانشگاه، تأسیس مدرسه و تأسیس عبادتگاه منع هستند. مقامات ازدواج آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند و رسانه‌های ایران بهاییان را پلید می‌شمارد. وقتی بهاییان می‌میرند خویشان آن‌ها نمی‌توانند وارث آن‌ها باشند و با گرفتن گواهی فوت مشکل‌دارند و اغلب شاهد خراب کردن قبر‌هایشان هستند، که این کار نه‌تنها توسط خرابکاران، بلکه توسط خود دولت نیز انجام می‌شود. در شرایطی که امید می‌رفت باروی کار آمدن دولت جدید که نام تدبیر و امید بر خود نهاده ، وضعیت حقوق بشر در ایران بهبود یابد و اکثر زندانیان سیاسی و عقیدتی از زندان رهایی یابند، باگذشت زمان وضعیت حقوق شهروندی بدتر شده و دور جدیدی از بازداشت‌ها و دستگیری‌ها آغازشده است. هر روزخبری از دستگیری یک فعال سیاسی، عضوی از اعضای جنبش دانشجویی یا کارگری، روزنامه‌نگار یا کنشگر اجتماعی منتشر میشود یا سایت خبری و رسانه‌ای توقیف و تعطیل میشود. انتظار می‌رفت در شرایط حاکمیت دولت حسن روحانی فضای زندان‌ها و وضعیت زندانیان عقیدتی – سیاسی دچار تحول شود و بسیاری از زندانیان دربند و در حصر آزاد شوند و تمام اصول قانون اساسی بلااستثناء اجراشده و همان‌گونه که رئیس‌جمهور در زمان مبارزات انتخاباتی وعده داده بود “حقوق شهروندی ” پایه و مبنای برخورد با تمام آحاد ملت باشد؛- وعده‌ای که به نظر می‌رسد بی‌اساس و توخالی بوده و دست‌کم مبنای عمل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی قرار گرفته است. این اخبار و گزارش‌ها همچنین حاکی از شدت یافتن موارد احضار شهروندان بهایی به دادستانی برای ابلاغ حکم یا دستگیری و اعزام آن‌ها به زندان است. اکثر قریب به‌اتفاق این افراد را محکومانی تشکیل می‌دهند که پیش از آن احکام قضائی‌شان صادرشده، اما در پی روی کار آمدن دولت تدبیر و امید اجرای احکام آن‌ها مدتی به عهدهٔ تعویق افتاده بود. نکتهٔ درخور تأمل اینکه بازداشت‌های اخیر اغلب در کوچه و خیآبان و در محل کار و زندگی شهروندان بهایی صورت گرفته است و در آستانهٔ ششمین سالگرد زندان رهبران بهایی موسوم به گروه “یاران ایران” است.
حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران برخلاف وعده‌های پیشین (برابری برای همه ایرانیان) در اظهاراتی اعلام نمود: “دولت خواستار آن است که جایگاه همه ادیانی که قانون اساسی آن‌ها را به رسمیت شناخته، حفظ و پیروان این ادیان بتوانند به حقوق مشروع خود برسند و در این راستا اگر مشکلی هم وجود دارد، باید رفع شود.” ازآنجایی‌که بهاییان جزء دین‌های رسمی کشور نیستند اظهارات آقای روحانی امید پیروان این آئین را به تغییراتی که انتظار داشتند، ناامید کرد.
بهاییان ایران پس از انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها از تحصیل عالی در دانشگاه‌های ایران محروم هستند، عده‌ای از بهاییان برای مقابله با اخراج دانشجویان بهایی در سال ۱۳۶۶ اقدام به تأسیس موسسه آموزش عالی آنلاین نمودند، اما دستگاه قضایی کشور در دی ماه سال ۱۳۹۰ کلیه مدیران و اساتید آن را بازداشت کرد، کامران مرتضایی، کیوان رحیمیان، فؤاد مقدم، امان‌الله مستقیم، شاهین نگاری، نوشین خادم، فاران حسامی، کامران رحیمیان، ریاض سبحانی، رامین زیبایی، فرهاد صدقی و محمود بادوام افرادی بودند که در این رابطه احکام سنگینی دریافت کردند، سال گذشته دو شهروند بهایی مرتبط با این دانشگاه بهنام‌های طلوع گلکار و نسیم باقری بازداشت و به ترتیب به پنج سال و چهار سال حبس تعزیری محکوم شدند. اخراج معدود دانشجویان بهایی در دانشگاه‌های کشور همچنان ادامه دارد.
انتقال دانش و تجربه بشری، جز از طریق آموزش امکان‌پذیر نیست  و به همین دلیل حق تحصیل یکی از حقوق بنیادی بشر در مواد ۲۶ و ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر، بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و مواد ۱۳ ، ۱۴ و ۱۵ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که همگی بر حق تحصیل بدون هیچ نوع تبعیض از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی و یا هر عقیده دیگر یا اصل و منشأ ملی یا اجتماعی، دارایی، نسب یا هر وضعیت دیگر شناخته‌شده و بر آن تأکید شده و دولت ایران موظف است تمامی امکانات و تسهیلات لازم را برای ایجاد شرایط مناسب جهت بهره‌مندی همه شهروندان از این حق طبیعی فراهم کند و کلیه موانعی را که در اثر شرایط خاص جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مسیر رسیدن شهروندان به این حق قرار می‌گیرد، مرتفع سازند.
ممانعت از کسب‌وکار بهاییان یکی دیگر از فشارها و آزار و اذیت‌هایی است که بهاییان با آن مواجه هستند، پلیس اداره اماکن که وابسته به نیروی انتظامی است در نقاط مختلف کشور که سرکشی ماهانه به محل کسب شهروندان دارند، در اکثر مواقع محل کسب بهاییان را به دلیل عدم اجازه کسب، پلمپ می‌کنند.
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، در تازه‌ترین گزارش خود که بیستم اسفند ماه/ دهم مارچ ۲۰۱۶ در سی و یکمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو ارائه داد، از افزایش فشارهای امنیتی بر جامعه بهاییان ایران شدیدا انتقاد کرده است. احمد شهید گفته است نکته نگران‌کننده این است که «متاسفانه دولت ایران در پاسخ به نگرانی‌های من همواره از بهاییان به عنوان فرقه یاد می‌کند و آن‌ها را دشمن مردم ایران می‌شمارد . آمارها نشان می‌دهند که هر چند تعداد زندانیان بهایی در پایان سال ۹۴ از تعداد زندانیان سال قبل کمتر شده است (در پایان سال ۹۳، تعداد زندانیان بهایی حدود ۸۰ نفر بود ولی در انتهای سال ۹۴، این تعداد به ۵۰ نفر کاهش پیدا کرد)، اما فشارها بر بهاییان کاهش نیافته است. وی همچنین عنوان داشت که ادعا می شود که مقامات همچنان به احضار، بازجویی و دستگیری بهاییان ادامه می دهد وکسب و کار متعلق به پیروان این آیین را می بندد. گزارشگر ویژه همچنین گزارشهایی در مورد تخریب اماکن فرهنگی  و اموال اعضاء جامعه بهاییت دریافت کرده است . این موارد ظاهرأ  شامل تخریب منزلی که متعلق به یکی از رهبران جامعه بهایی آقای جمال الدین خانجانی بود نیز است.
در این ماه:
وب سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران می‌گوید ۲۴ شهروند بهایی که در سال ۹۱ در استان گلستان دستگیر شده بودند، در مدت بازداشت «مورد ضرب و شتم» قرار گرفته‌، «متهم به روابط نامشروع شده‌» و با روش‌های دیگری از جمله سرد نگهداشتن سلول «شکنجه» شده‌اند.  ۱۲ نفر از این بهائیان که مهرماه ۹۱ بازداشت شده بودند، نهم آذر ماه‌‌ همان سال در نامه‌ای به رییس دادگستری استان گلستان خواستار رسیدگی به این موضوع شده بودند اما «تاکنون هیچ پاسخی نگرفته‌اند». این شهروندان بهایی پس از مدتی با قرار وثیقه آزاد شدند اما در دادگاه جمعاً به ۱۹۳ سال زندان محکوم شده‌اند. براساس این گزارش، شهنام جذبانی و شیدا سنایی، هنا عقیقیان، شهره صمیمی، هنا کوشک‌باغی فرحناز تبیانیان، پونه ثنایی و مونا امری حصاری، هر یک به ۹ سال زندان محکوم شده‌اند.  نوید معلمی، نازی تحقیقی حصاری، کارملیا بیدلیان، میترا نوری، روفیا پاکزادان، شیوا روحانی، سودابه مهدی‌نژاد، مریم دهقان و هوشمند دهقان نیز هر یک به شش سال زندان محکوم شده‌اند .
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از((کمپین نه به آزار و زندان هموطنان بهایی)) روحیه صفاجو روز هیجدهم اسفند در خانه اش از سوی هشت مأمور امنیتی شامل دو زن و شش مرد که خود را مأموران گاز معرفی کرده بودند، بازداشت شد. مأموران پس از فیلمبرداری از خانه و تفتیش کامل منزل اقلامی نظیر ۱۲۰ جلد کتاب، لپ تاپ، موبایل تبلت، آلبوم عکس، سی دی، روحیه صفاجو را با دستبند به دادسرای کرج منتقل کردند. همزمان سه شهروند بهایی دیگر به نام های سرمد شادابی، تارا هوشمند و بهزاد ذبیحی نیز بازداشت شدند. مطابق تماس یکی از این افراد با خانواده اش، روحیه صفاجو، تارا هوشمند و سرمد شادابی هم اینک در زندان اوین به طور جداگانه بازجویی می شوند.
روند ستیز با بهاییان در این ماه نیز ادامه داشت به‌گونه‌ای که حقوق شهروندان بهایی در موارد ذیل نقض گردید.
گزارش آماری
شکنجه ، یورش توهین ، تهدید و آزار و اذیت و ….. ۲۸مورد
بازداشت و بیخبری ۴ مورد
تفتیش منزل ۱ مورد
اهل حق یا یارسان
آیین یاری در قانون اساسی ایران مانند یک اقلیت مذهبی بە رسمیت شناختە نشدە است و در چند سال گذشتە از آن‌ها بە عنوان یک فرقە‌ مذهبی» نامبرده شدە است. اهل حقّ یا یارسان، آئینی عرفانی با خاستگاه کردی است که پیروان آن در برخی‌ از مناطق ایران بخصوص کردستان و کرمانشاه ساکن هستند. جمهوری اسلامی، این دین را به رسمیت نمی‌شناسد و پیروان آن از هرگونه حقوق  شهروندی و اجتماعی محروم هستند و در صورت آشکار شدن باور و دین آنان، بلافاصله از محل کار یا تحصیل اخراج می‌گردند. روحانیون اسلام، آنان را  مرتد و نجس خوانده و از حقوق مساوی با دیگر شهروندان  در مراجع قضایی و حقوقی برخوردار نیستند.توهین مأموران حکومتی ایران به پیروان اهل یاری همچنان ادامه دارد‪. در گزارش سالانه‌ احمد شهید، گزارشگر ویژه‌ شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، با اشاره‌ به‌ وخیم‌تر شدن نقض حقوق بشر در ایران و محدودیت آزادی بیان و عقیده‌، سرکوب‌های عمومی ، به نقض حقوق اقوام و اقلیت‌های مذهبی نیز، پرداخته است. در بخش اقلیت‌های مذهبی  به نقض حقوق شهروندی، محدودیت آزادی بیان، ممنوعیت استخدام در ادارات و مؤسسات دولتی جامعه ‌یارسان اشاره‌شده است. می‌توان از خودسوزی یا رسانی ها (اهل حق) در اعتراض به هتک حرمت هم‌کیشان خود به‌عنوان تلخ‌ترین نتایج این‌گونه اقدامات مقامات جمهوری اسلامی ایران یادکرد.  بی‌حرمتی نهادهای نظامی و حکومتی ایران نسبت به شهروندان یا رسانی باعث شد که سال گذشته سه شهروند پیرو آیین یاری که دو نفر از آن کُرد بودند به نشانه اعتراض خود را به آتش بکشند و یک سرباز کُرد نیز در پادگان سپاه به دلیل بی‌حرمتی مسئولان نظامی به زندگی خود پایان داد.
در این ماه:
به گزارش هرانا در سندی که در وب سایت سعید حیدری طیب، نماینده کرمانشاه در مجلس منتشر شده، به صراحت قید شده است که شهروندان ایرانی‌ پیرو آیین یارسان (اهل حق) در مراحل گزینشی رد صلاحیت می‌شوند. به عبارت دیگر این شهروندان ایرانی‌ به طور سیستماتیک نمی‌توانند از سد گزینش عبور کرده و وارد دانشگاه‌ها شوند و یا به استخدام سازمان‌ها و نهادهای دولتی یا کشوری درآیند.
به گزارش اخبار اقلیتهای مذهبی ایران:به دنبال تعرض به یک جم خانه یارسان و مزاحمت و توهین به پیروان این آیین،در شهرستان شاه آباد غرب اسلام آباد کرمانشاه، عده یی از شهروندان کورد آیین یارسان در روز یکشنبه‌ ۹ اسفند ۱۳۹۴، در جلوی بخشداری گهواره شاه آباد غرب کرمانشاه تجمعی اعتراضی برگزار کردند. در این تجمع که با حضور و همراهی یکی‌ از فرزندان نصرالدّین حیدری،یکی‌ از بزرگان با نفوذ آیین یارسان در غرب کشور همراه بود، تعرض و هتک حرمت به آیین یارسان محکوم شده و از مراجع قانونی و قضایی خواسته شد تا مسائل ایجاد شده به طور شفافی بررسی گردد و با عوامل ایجاد آشوب‌های اخیر بر علیه مردم کورد یارسان ،برخورد شود .
به گزارش اخبار اقلیت های مذهبی ایران به نقل ازمجموعه فعالان حقوق بشر در ایران: یونس آقایان، زندانی محبوس در زندان مهاباد که دوازدهمین سال حبس خود را سپری میکند، درخواست مرخصی خود را برای چندمین بار به مسئولین قضایی و امنیتی ارائه نموده و منتظر پاسخ ایشان و امکان استفاده از امکان مرخصی است. بنا بر همین گزارش این درخواست توسط دادگاه انقلاب و زندان تائید شده و منتظر تائید اداره اطلاعات و نیروهای امنیتی برای ارائه مرخصی به این زندانی است. یونس آقایان، زندانی محبوس در زندان مهاباد در دوازدهمین سال حبس خود همچنان برخلاف اصل تفکیک جرائم در میان زندانیان با جرائم غیر سیاسی و عقیدتی نگهداری می شود .
در این ماه، حقوق شهروندان یارسانی در موارد ذیل نقض گردید:
گزارش آماری
جلوگیری از انجام مراسم مذهبی یا حمله و تخریب اماکن مذهبی ۱مورد
مجلوگیری از مرخصی زندانی ۱مورد
مسیحیان
جمهوری اسلامی کمر به نابودی مسیحیت بسته است، واقعیتی است تلخ در مورد جفا بر مسیحیان ایران؛ مسیحیانی که به خاطر دگراندیشی و تغییر دین از سوی حکومت مذهبی جمهوری اسلامی مورد اتهام و محکومیت قرار می‌گیرند. ضرب و شتم، شکنجه و تهدید به مرگ برای مسیحیان ایرانی تبدیل به امور عادی شده است. جفا بر مسیحیان در کشورهای اسلامی رو به رشد است و روزانه مسیحیان بسیاری از سوی مسلمانان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. در جمهوری اسلامی ایران نیز، تعداد بی‌شماری از مسیحیان به خاطر تغییر دین و فعالیت‌های مذهبی‌شان زندانی‌شده، مورد اتهام و محکومیت قرار می‌گیرند. لازم به توضیح است که جمهوری اسلامی ایران در ابتدای سال  2016میلادی در رتبه نهم رده‌بندی کشورهایی قرار گرفت که مسیحیان را به‌شدت آزار می‌رسانند. در حال حاضر بر اساس گزارش سازمان‌های مدافع حقوق مسیحیان در ایران گفته می‌شود تعداد زیادی از مسیحیان شناخته‌شده تنها به جرم‌هایی نظیر اقدامات بشارتی و یا آموزش و پخش انجیل در زندان به سر می‌برند و بسیاری از نوکیشان مسیحی تحت جفا قرارگرفته و با ضربات شلاق به جرم روزه‌خواری و شرب خمر در مراسم عشاء ربانی یا شکنجه و آزار در سلول خود در زندان‌های ایران مواجه شده و بعضاً حتی تحدید به مرگ شده‌اند. فشار دستگاه‌های امنیتی و قضایی بر کلیساها همچنان ادامه دارد و در ادامه‌ سلسله محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی مسئولان امنیتی، کلیساهای تبشیری رسمی، کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران، کلیسای پروتستان عمانوئیل، کلیسای انجیلی پطرس واقع در تهران و … یا به‌اجبار تن به همکاری با نهادهای امنیتی و تن دادن به خواسته‌های آنان مبنی بر افشای فهرست اعضای این کلیساها به همراه سایر مشخصات ایشان من‌جمله شماره‌ ملی، بستن درهای خود را به روی ایمان‌داران و نوکیشان مسیحی فارسی‌زبان و عدم برگزاری مراسم به زبان فارسی داده‌اند و یا به‌کل تعطیل، رهبران آنان جمهوری مانند  روبرت آسریان دستگیر و با احکام غیرمنصفانه و بلندمدت مواجه شده‌اند. حتی کلیساها از پذیرش فارسی زبانان خودداری میکنند و باید مراسم خود را به زبان غیر از فارسی برگزار نمایند . صدور احکام حبس برای مسیحیان ایران‌ همچنان ادامه دارد؛ با این‌که در قانون اساسی ایران آزادی دینی مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان به رسمیت شناخته‌شده ولی عملکرد حکومت در برابر تبلیغات دینی و اجرای مناسک مذهبی آنان تاکنون نشان داده است که اصول مندرج در قانون اساسی در مورد آزادی دین و مذهب و عدم تفتیش عقاید، تنها سرپوشی برای نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی و دینی در ایران بوده است. در قانون اساسی ایران مذهب شیعه‌ جعفری تنها مذهب رسمی ایران بوده و ارگان‌های مذهبی و امنیتی حکومت ایران تبلیغ اصول و مبانی این ادیان و مذاهب را تهدیدی برای ایدئولوژی غالب حکومتی قلمداد می‌کنند و این مسئله یکی از عمده دلایلی است که حاکمیت به‌واسطه‌ی آن، پیروان و مبلغین مسیحیت را سرکوب و با بستن کلیسای آنان، راه را برای تبلیغات دینی این اقلیت مذهبی، سد می‌کند.
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، در تازه‌ترین گزارش خود که در اکتبر 2015 منتشر گردید، متذکر شد که طبق گزارش ها، مسیحیان همچنان برای فعالیت در کلیساهای خانگی غیر رسمی مورد پیگرد قضایی قرار می گیرند به عنوان نمونه در تاریخ اول مارس 2015 ، کشیش ویکتور بت تمرز، رهبر سابق کلیسای آشوری پنطیکاستی واقع در خیدی شهرآرا تهران که در دسامبر 2014 در زمانی که در حال انجام مراسم کریسمس در منزلش بود دستگیر شدو به اتهام « تبلیغ علیه نظام » و « تبلیغ برای مسیحیت انجیلی » و « تاسیس کلیساهای خانگی » تفهیم اتهام شده بودند را تایید کرد.درپاسخ دولت ایران اعلام داشت نیازی به تاسیس کلیسای جدید نیست چون کلیساهای فعلی پاسخ گوی نیارهای اقلیت های مذهبی هستند واشاره کرد که فعالیت های کلیساهای خانگی غیرقانونی محسوب می شوند.
در این ماه:
یک گروه نظارتی بر امور مسیحیان جهان می‌گوید تعداد مسلمان‌هایی که در ایران خطر زندان و حتی مجازات مرگ را به جان خریده و به مسیحیت روی می‌آورند، رو به افزایش گذاشته است. برخی رسانه‌های آمریکا به نقل از یک مرکز مذهبی که به مسیحیان تبشیری در جهان کمک رسانی می‌کند، گزارش داده‌اند صدها هزار نفر در ایران به صورت مخفیانه در کلیساهای خانگی در ایران عبادت می‌کنند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران فریبرز آرزم نوکیش مسیحی ایرانی با یورش نیروهای امنیتی بازداشت شده است. این مامورین پس از یورش و بازرسی منزل مسکونی «فریبرز آرزم» مقالات مسیحی و کتب مقدس و تلفن همراه وی را نیز با خود بردند، و وی را به مکان نامعلومی به گفته آن‌ها برای پاسخ به برخی سوالات منتقل کردند که تاکنون با گذشت مدت زیادی هیچ خبری از وی در دست نمی‌باشد.
سعید عابدینی، نوکشیش مسیحی، در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز گفته که او پس از خودداری از امضای اعترافات ساختگی، کتک خورد و در سلول انفرادی قرار داده شد. به گزارش بی بی سی، آقای عابدینی که حدود ۹ روز پس از آزادی و انتقال به آلمان، به آمریکا بازگشته گفت که پس از خودداری از امضای اعترافات برای مدتی در اوین تهران با یک زندانی القاعده هم سلولی بود و این زندانی یک بار سعی کرد او را بکشد.او در پاسخ به سوال خبرنگار فاکس که آیا شکنجه شده است گفت:‌ «بله، یک‌بار هنگام بازجویی آنها مرا به شدت کتک زدند چون می‌خواستند چیزی را بنویسم که من قبول نکردم…. در دادگاه بودیم که قاضی در را بست و بازجوها شروع به زدن من کردند، و همان موقع بود که از شکمم خون آمد .
در این ماه، حقوق شهروندان مسیحی در موارد ذیل نقض گردید :
گزارش آماری
شکنجه ، یورش ، توهین ، تهدید و آزار و اذیت ۱مورد
بازداشت و بیخبری ۱ مورد
تفتیش منزل ۱ مورد
دراویش گنابادی
دراویش نعمت‌الله‌ی گنابادی ازجمله اقلیت‌های مذهبی در ایران هستند که برخورد با ایشان در طی سال‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته است. دراویش گنابادی جمعیتی چندمیلیونی از دراویش شیعه را در سراسر ایران شامل می‌شوند که سبک دین‌داری صوفیانه متفاوتی با تشیع فقاهتی رهبران جمهوری اسلامی دارند و خود را جمعیتی خواهان صلح و برادری و البته غیرسیاسی می‌دانند. اعتقادات دراویش گنابادی، گستردگی پیروانشان در سراسر کشور و پیروی آن‌ها از نظرات قطب دراویش و رهبر معنوی‌شان، دکتر نورعلی تبنده، از سوی جمهوری اسلامی تهدیدی امنیتی به‌حساب می‌آید. سابقه سیاسی و اجرایی دکتر تابنده در اوایل انقلاب و اعتبار و محبوبیت ویژه‌ای که در میان پیروانش و در جامعه دراویش دارد، بر نگرانی مقامات امنیتی افزوده است. طی سالیان گذشته حکومت ایران برخلاف تعهدات بین‌المللی خود درزمینهٔ احترام به میثاق حقوق مدنی و سیاسی و موازین حقوق بشر، ازجمله حق آزادی مذهب که شامل آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می‌باشد، نه‌تنها حق برگزاری مناسک و مراسم مذهبی برای دراویش گنابادی را زیر پا گذاشته است بلکه به برخورد قضایی و امنیتی با آنان پرداخته است. بزرگ‌ترین و اساسی‌ترین مشکل دراویش ایرانی رعایت نشدن حقوق شهروندی آنان است و این مشکل نه از طرف دولت کنونی بلکه از طرف تندروهای مذهبی و گروه‌های افراطی ایجاد می‌شود که در ساختار سیاسی حاکمیت نفوذ کرده و همچنین از طریق بعضی مراجع تقلید سر‌شناس حکومتی مانند نوری همدانی و مکارم شیرازی و… در قم حمایت می‌شوند.
در این ماه :
به گزارش وبسایت مجذوبان نور اصغر کریمی، یکی از دراویش گنابادی در شهرستان سروستان استان فارس توسط نیروهای در تاری ۲۵ اسفند بازداشت و به زندان عادل‌آباد شیراز منتقل شده است. بر پایه این گزارش، دادسرای شهرستان کوار این درویش ساکن شهرستان سروستان را بدون ارائه‌ حکم قضایی فراخوانده بود که پس از مراجعه‌ کریمی به دادسرای سروستان، دستور بازداشت و انتقالش به زندان عادل‌آباد را صادر کرد.
به گزارش سحام و به نقل از مجذوبان نور ساعتی پیش دو درویش گنابادی با نام‌های ابراهیم فضلی و محمدعلی سعدی که در حادثه سال ۱۳۹۰ شهرستان کوار توسط نیروهای امنیتی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند، بار دیگر دستگیر و به زندان عادل‌آباد شیراز منتقل شدند. بر اساس این اساس دادسرای کوار این دو درویش ساکن شهرستان سروستان را بدون ارایه حکم قضایی فراخوانده بود که پس از مراجعهٔ این دو به دادسرای سروستان، دستور بازداشت و انتقال آنها را به زندان عادل‌آباد صادر کرد. آقایان فضلی و سعدی در جریان غائله‌ای از سوی مراکزی که علیه دروایش نعمت‌اللهی گنابادی در شهرستان کوار راه افتاده بود از ناحیهٔ پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت. با وجود اقامهٔ دعوا علیه ضاربان، مضروب به حبس و زندان محکوم شدند .
به گزارش اخبار اقلیتهای مذهبی به نقل از مجذوبان نوربعد از یکسال ۷ تن از دراويش گنابادی کوار در تبعید بسر می برند. بعد از گذشت نزدیک به یکسال همچنان هفت تن از دراويش گنابادی در تبعید به سر می برند.فروردین ماه سال ۹۴ دادگاه انقلاب شیراز با دستور تبعيد هفت تن از دراویش کوار به شهرهای محل تبعیدشان، حکم این افراد را به اجرا درآورد. بر اساس این احكام ؛آقايان محمدعلی شمشیرزن ، کاظم دهقان و حمید آرایش مادام العمر به بندرعباس، زاهدان، اهواز تبعيد و آقايان محسن اسماعیلی ، محمدعلی دهقان ، محمدعلی صادقی و ابراهیم بهرامی به مدت هفت سال به ترتيب به شهرستانهاى زابل ، دزفول، مراغه، سردشت تبعید شدند .
در این ماه حقوق شهروندان درویش در موارد زیر نغز گردید :
گزارش آماری
 تبعید ۷مورد
احضار و بازداشت و بیخبری ۳ مورد
سایر اقلیتهای دینی
حاکمیت کنونی ایران و سران آن اعتقاددارند که برخی از گروه‌های مذهبی دشمنان کشور هستند، زیرا باورهای مذهبی آن‌ها ممکن است وفاداری به‌نظام را دچار چالش کنند و به بهانه حفظ امنیت سیاسی، سرکوب فعالیت‌های مذهبی را سرلوحه عناد با ادیان دیگر را قرار داده‌اند.
در این ماه:
نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر در گفتگو با تلویزیون فارسی زبان اینترنتی ‫‏دُرّ موارد نقض حقوق قانونی و انسانی محمدعلی طاهری و رفتارهای ناعادلانه دستگاه قضایی با این اندیشمند ایرانی را برشمرد. وی با تحت شکنجه خواندن شرایط محمدعلی طاهری طبق کنوانسیون بین المللی منع شکنجه و رفتارهای تحقیرکننده، اعمال این رفتارهای خشونت آمیز و اجحاف به یک اندیشمند و معلم را عامل طبیعی برانگیختن واکنش دوست داران او و اقدام آنها به اعتراض و کنش های مدنی دانست و مسیر شاگردان محمدعلی طاهری در اعتراض به حکم ناعادلانه وی را “صحیح و قانونی” خواند. این فعال حقوق بشر، حمایت از اقدامات مدنی شاگردان محمدعلی طاهری برای جلوگیری از اجرای حکم ناعادلانه وی را وظیفه تمام فعالان حقوق بشر دانست و با اظهار امیدواری از نتیجه این اقدامات، آن را تنها راه مطالبه قانونی حقوق این معلم در بند خواند.
به گزارش اخبار اقلیتهای مذهبی ایران :در اقدامی اضطراری و فوری , عفو بین الملل خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط آقای طاهری از مقامات ایران شده است. در این اقدام اشاره به اعتصاب غذای استاد طاهری شده است و این که بایستی در دسترس ایشان پزشک متخصص و متعهد به اصول و قوانین پزشکی قرار گرفته شود. همچنین عفو بین الملل خواهان بازدید افرادی بی طرف از آقای طاهری می باشد و تحقیق در رابطه با نگهداری ایشان در حبس انفرادی طولانی مدت, زیرا نگهداری افراد بطور طولانی مدت در سلول انفرادی نقض آشکار ممنوعیت شکنجه و بدرفتاریست. و مسببین بایستی دادگاهی شوند.
به گزارش خبرگزاری هرانا ارگان فعالان حقوق بشر در ایران منابع نزدیک به گروه عرفان حلقه می‌گویند دو تن از هواداران محمدعلی طاهری در کرج بازداشت و به زندان رجایی شهر منتقل شده‌اند. یکی از منابع نزدیک به این گروه گفت که مسعود مهدویان و مسلم همتی، روز گذشته حین نصب پوسترهایی در حمایت از محمدعلی طاهری در کرج بازداشت و به زندان رجایی شهر منتقل شده اند .
به گزارش سایت نجات با حلقه یکی از مربیان ‏عرفان حلقه در کرج در تاریخ ۱۲ اسفند ۹۴ دستگیر شده است و قاضی حسینی در شعبه یک ‏دادگاه انقلابکرج از آزادی وی ممانعت می کند. به گزارش سایت نجات با حلقه، این مربی عرفان حلقه پس از دستگیری به زندان فرستاده شده و مبلغ یکصد میلیون تومان برای قرار وثیقه وی در نظر گرفته می شود. به گفته یک منبع آگاه در حالی که خانواده وی در سکوت خبری و با همکاری با مقامات قضایی، وثیقه مورد نظر را تامین می نمودند، قاضی پرونده مرتبا با بهانه تراشی وثیقه ها را یکی پس از دیگری رد نموده است. سرانجام قاضی حسینی پس از مراجعه پی در پی خانواده و نزدیکان این شاگرد ‏محمدعلی طاهری، در اقدامی کاملاً غیرقانونی، میلغ قرار وثیقه متهم را به یکصد میلیارد و پانصد میلیون تومان افزایش می دهد.
سریال تمدید بازداشت های غیرقانونی محمدعلی طاهری ادامه دارد. دوره محکومیت این اندیشمند ایرانی هجدهم بهمن به پایان رسیده بود اما با اعمال فشار بازجوهای اطلاعات سپاه تا هجدهم اسفند تمدید شد. ضابطین امنیتی در اقدامی جدید، عامل تمدید قرار بازداشت موقت محمدعلی طاهری تا ۱۸ فروردین ۹۵ شده اند. گویا اقدامات غیرقانونی که علیه این آزاداندیش ایرانی انجام می شود، پایانی ندارد. تمدید مجدد قرار بازداشت محمدعلی طاهری در حالی انجام می شود که هیچ توضیحی در خصوص علت این اقدام غیرقانونی، به وکلای پرونده و خانواده این زندانی عقیدتی ارائه نشده است .
به گزارش سهام نیوز حجت‌الاسلام مجید جعفری‌تبار نوه شهید آیت‌الله محمد صدوقی و مفسر و قاری قرآن کریم در اعتراض به سخت گیری‌های ظالمانه و عدم رسیدگی مناسب از سوی مسئولان قوه قضائیه، حدود سه هفته است که دست به اعتصاب غذا و دارو زده است. صفحه اینستاگرامی منتسب به «مجید جعفری تبار» با اعلام اعتصاب غذای این روحانی نوشته که «جعفری‌تبار و خانواده وی از آغاز پرونده سازی، پخش شایعات و اتهامات ناروا، برخوردی بزرگوارانه نشان داده‌اند اما متاسفانه شرایط بدتر شده و فشارها افزون گردیده است .
در این ماه، حقوق این دسته از شهروندان در موارد ذیل نقض گردید:
گزارش آماری
شکنجه ، یورش ، توهین ، تهدید و آزار و اذیت ۲ مورد
بازداشت و بیخبری ۲ مورد
اعتصاب (غذا یا امتناع از درمان) ۲ مورد
جلوگیری از آزادی زندانی با توجه به اتمام محکومیت
۱مورد
0012
3
4

عدم دسترسی به مدارک پزشکی سعید حسین زاده از سوی اطلاعات سپاه و دادیار زندان

saeid Hosein zadeh_kampain.info
«محمد سعید حسین‌ زاده موحد» زندانی سیاسی  و فعال حقوق کودکان کار و خیابان که پیش تر در روز دوشنبه ۲۴ اسفند ماه با قرار وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی برای مدت سه روز به مرخصی درمانی اعزام شد، علارغم ارائه مدراک پزشکی جهت بیماری ها و الزامی بودن عمل جراحی با عدم تمدید مرخصی و ممانعت دادیار زندانیان سیاسی «حاجیلو» و همچنین اطلاعات سپاه جهت دسترسی به مدراک پزشکی تشکیل شده در بهداری زندان شامل آزمایشات ﺧﻮﻥ، ﻋﮑﺲﺑﺮﺩﺍﺭﯼﻫﺎﯼ ﺭﺍﺩﯾﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﺍﻡ ﺁﺭ ﺁﯼ روبرو شده است. این فعال مدنی می بایست صبح روز جمعه ۲۸ اسفند ماه جهت ادامه دوران محکومیت، خود را به زندان اوین معرفی می کرد اما نامبرده همچنان خارج از زندان درصدد درمان کامل و همچنین تعیین وقت از مراکز درمانی جهت عمل جراحی است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، پیش تر در ۲۶ اسفند ماه ۱۳۹۴ «حاجیلو» ﺩﺍﺩﯾﺎﺭ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ در زندان اوین طی صحبت با «محمد سعید حسین‌ زاده موحد» زندانی سیاسی به او گفته “شخصا خودم و ضابطین سپاه با مرخصی تو مخالف هستند و هیچگونه کمک و مساعدتی در خصوص تمدید مرخصی و تحویل مدارک پزشکی تو که شامل آزمایشات ﺧﻮﻥ، ﻋﮑﺲ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼﻫﺎﯼ ﺭﺍﺩﯾﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﺍﻡ ﺁﺭ ﺁﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ نگهداری می شود نخواهیم داشت”.
این در شرایطی است که این زندانی سیاسی به مرخصی درمانی و مدارک پزشکی جهت مداوای بیماری های متعدد خود نیاز دارد.
یک منبع کاملا آگاه طی گفتگویی با «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» در خصوص وضعیت این زندانی سیاسی گفته ” ﻣﺘﺨﺼﺼﯿﻦ ﺍﺭﺗﻮﭘﺪی ﻭ ﺟﺮﺍﺡ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﻟﺰﻭﻡ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺯﺍﻧﻮﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻔﺎﺻﻞ «محمد سعید ﺣﺴﯿﻦ ﺯﺍﺩﻩ‏ موحد» ﮔﺰﺍﺭﺷﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﯾﺎﺭ ﻭﯾﮋﻩ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ .همچنین ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﻫﺎﯼ ﺗﻨﻔﺴﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ حصوص الزامی بود ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺳﯿﻨﻮﺱ‏ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻋﻔﻮﻧﺖ، ﮔﺰﺍﺭﺷﯽ ﺭﺍ تنظیم ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﯾﺎﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.”
«محمد سعید حسین زاده موحد» از بیماری های مختلف در زمان بازداشت و مبتلا شدن تعدای از آنها در زمان حبس از جمله مشکلات قلبی، سائیدگی کشکک زانو، عفونت سینوس ها، درد شدید در گردن و شانه ها، روماتیسم، تنگی نفس و خونریزی معده رنج می برد.
طبق قوانین با توجه به لزوم بستری شدن این فعال مدنی تمدید مرخصی برای نامبرده الزامی بوده است.
این زندانی سیاسی پیش تر در روز جمعه ۳۰ بهمن ماه سال جاری در اعتراض به ممانعت های سپاه جهت اعزام به مرخصی درمانی و یا آزادی به علت عدم تحمل کیفر دست به اعتصاب غذای تر زد و علارغم وخامت شدید جسمانی و خطر سکته قلبی روز چهارشنبه ۱۹ اسفند ماه پس از گذشت نوزده روز از اعتصاب غذای تر خود، اعتصاب غذای خشک و همچنین اعتصاب دارو را نیز تا رسیدن به مطالباتش آغاز کرده بود.
« محمد سعید حسین زاده موحد» سپس در پی درخواست بیش از ۲۸۰ فعال مدنی و سیاسی ، خانواده های جانباختگان سیاسی و زندانیان سیاسی و مدنی که خواستار پایان اعتصاب غذای او جهت حفظ سلامتیش شده بودند، پس از گذشت ۲۱ روز از اعتصاب غذای خود در روز جمعه ۲۱ اسفند ماه ۱۳۹۴ به اعتصاب غذای خود پایان داد.
این زندانی سیاسی پیش تر در مهرماه ۱۳۹۳، از سوی ماموران اطلاعات سپاه در منزل شخصی‌اش بازداشت و به سلول‌های انفرادی بند ۲ الف زندان اوین منتقل و پس از گذشت مدتی به بند هشت و درنهایت به سالن دو بند هفت این زندان منتقل شده است.
«محمد سعید حسین زاده موحد» در دادگاه بدوی به ریاست قاضی «مقیسه» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» به ۷ سال زندان محکوم و حکم صادره درمرحله تجدید نظر در شعبه ۳۶ از سوی قاضی «زرگر» تائید شد.
علیرغم پیگیری‌های حقوقی جهت اعتراض به وضعیت پرونده این زندانی سیاسی، وکیل نامبرده تا کنون موفق به مطالعه‌ی پرونده نشده است.
Atena Faraghdani_Kampain.info
این زندانی سیاسی هم پرونده ای «آتنا فرقدانی» کارتونیست و فعال مدنی است که فعالیت اصلی این دو زندانی حمایت از کودکان کار و خیابان بوده است. با وجود پیگیری های وکیل و خانواده «آتنا فرقدانی» با آزادی موقت وی (به قید وثیقه) جهت اعزام به مرخصی نوروزی از سوی مسوولین مخالفت به عمل آمد.
نامه ای از « محمد سعید حسین زاده» زندانی سیاسی که در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است در پی می آید.
پس از عرض سلام
اول از همه وظیفه خود می‌دانم که از تمامی نزدیکان، دوستان، همراهان، و آن تعداد از مقامات و مسئولینی که در این یک‌سال و نیم به هر نحوی مرا حمایت کردند تا قادر باشم مقابل ظلم ایستادگی کنم، صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و فرا رسیدن نوروز را به شما تبریک گویم که به تنهایی هرگز قادر نبودم این فشارها و آزارهای جسمی و روحی را تحمل کنم.
امیدوارم که در آینده نزدیک روزی برسد که دیگر هیچ انسانی به خاطر فعالیت‌های خیریه، مدنی و فرهنگی و یا به خاطر اعتقاداتش بازخواست نشود.
از یک اندیشه که آید از درون
صد جهان گردد به یک دم سرنگون
متاسفانه برخی عوامل سعی در بازگرداندن من به زندان دارند، آن‌هم در شرایطی که به علت آسیب‌دیدگی‌ها و بیماری‌هایم خصوصا مشکلات تنفسی، قلبی و آسیب‌های روماتیسمی – مفصلی لازم است هر چه سریع‌تر بستری شده و تحت درمان و عمل جراحی قرار گیرم.
بدانید که «هر خونی، خون‌خواهی دارد و هر حقی حق‌خواهی.»
خانمان سوز بود آتش آهی، گاهی
ناله‌ای می‌شکند پشت سپاهی گاهی
محمدسعید حسین‌زاده موحد
۲۹/۱۲/۱۳۹۴

محمد سعید نادری، فعال چپ گرا بازداشت شد

«محمد سعید نادری» از فعالین چپ گرا ساکن “ایوان” عصر روز پنجشنبه ۲۷ اسفند ماه ۱۳۹۴ با یورش ماموران اطلاعات سپاه در منزل بازداشت شد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، ماموران اطلاعات سپاه با یورش به منزل این فعال چپ گرا وی را بازداشت و پس از تفتیش منزل و ظبط تعدای از لوازم شخصی، نامبرده را به مکانی نامعلوم منتقل کردند.

این فعال چپ گرا بعد از ظهر روز جاری سه شنبه ۳ فرودین ماه ۱۳۹۵ طی تماسی تلفنی بسیار کوتاه از سلامت جسمی خود به خانواده خبر داده و فراتر از آن فرصت توضیح در خصوص شرایط خود را نیافته است.

تا کنون از علت بازداشت، محل نگهداری و اتهامات انتسابی این چپ گرا اطلاعات کافی در دست نیست.

سعید شیرزاد: صدای من را در سال جدید به گوش همگان برسانید

«سعید شیرزاد» ،زندانی سیاسی وفعال چپ گرا محبوس در بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی شهرکرج با فرا رسیدن سال جدید، نامه ای را منتشر کرده که در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته و شرح زیر است.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، «سعید شیرزاد» پیش تر در ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۳، در محل کار خود در پالایشگاه تبریز بازداشت شد.او پس از انتقالش به زندان اوین پس از مدتی در خصوص اعتراض و پیگیری مشکلات صنفی زندانیان، با وجود عدم برگزاری دادگاه و سپری کردن بازداشت موقت به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.
این فعال حقوق کودکان کار و خیابان پیش تر از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی « ابولقاسم صلواتی» به ﺍﺗﻬﺎﻡ «ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻭ ﺗﺒﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﮐﺸﻮﺭ» به ۵ سال حبس تعزیری محکوم و حکم صادره در روز چهارشنبه ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۴ به وکیل او ابلاغ شد.
نامه ی این فعال چپ گرا در پی می آید:
در دلتنگی بوی مهربان دستهایتان حبس می کشیم
سلام بچه ها
سلامی با ٧ رنگ از سین های هفت سین، سلامی از جنس روزهای گمشده ی کودکیتان…
بچه ها می خواستم این نامه را برای یکی از دوستانم بنویسم که نامش «زینب جلالیان» است و داستان زندگی اش شبیه خیلی از شماهاست و فقر و محرومیتی را که در آن بزرگ شد همگی با آن بزرگ شده ایم.
می خواستم برای او بنویسم که در سنین کودکی اش برای تن ندادن به ازدواج مثل خیلی از دوستان شما از خانه اش فرار کرد، ولی به جای فرار به خیابان های گرگ زده ی ستمگران به کوهستان قندیل پناه برد که هم درسش را بخواند و هم به اسارت گرگ ها تن در ندهد و امروز در پس سالها فرار اسیر دیوارهای بلند زندان ماکو شده است.
ولی از زینب می گذرم برای آنکه می دانم این روزها که حتی چشمانش به سوی ندیدن می رود، دلش هفت سین است برای شما که نوروز و امید فردایش هستید و به احترام زینب با کمی غلط املایی و انشائی و به همان زبان صحبت کرد، ساده و بدون کلمات فلسفی و به دور از شعر و نثر برای شما می نویسم.
باز هم سلام به شما آشناهای شوش و دروازه غار و پاسگاه نعمت آباد، این روزها که بوی نوروز و بهار خیابان ها را فرا گرفته است برای ما بزرگ شدگان در فقر نوروز هم روزی است مثل دیگر روزهای سال که به جای شادی، غم سفره های خالی و بوی کهنگی کیف و کتابهای پاره شده و از سال قبل برایمان به ارث رسیده و شما آنجا در میان خاک و خل های هرندی و من اینجا اسیر دیوارهای بلند گوهردشت، شما آنجا کنار تمام محرومیت ها و حقوق انسان فراموش شده و من دلتنگ بوی مهربان دستهایتان حبس می کشم.
از دلتنگی گفتم و می خواهم از خاطرات روزهایی بگویم که به وسعت خلیج و خزر ندیده یتان دلتنگ آنروزهایم.
شاید برای خوانندگان این نامه که با شما غریبه هستند سوال شده که چرا به جای تبریک و شادی این روزهای بهاری از دلتنگی برایتان می نویسم؟!
برای آنکه تا وقتی که کنارتان نباشند و دستان پینه بسته و کودکی گمشده یتان را از نزدیک نبینند هیچ وقت به جواب نخواهند رسید.
دلم برای خانه کودکیتان تنگ شده است، همان جا که سال ها قبل به واسطه «امیر امیرقلی» برایم آشنایی ابدی شد و این روزها رفیق من و معلم دیروز شما هم در اوین گرفتار است و دلتنگشم و دلتنگ «قاسم» ١٣ساله آن روزها که تیزی قمه اش را هنوز بر زیر گلویم احساس می کنم وقتی که خاتم مسوول مددکاری بود و شیطنت هایتان را پشت مهربانی او قایم می کردید با دلهره آمد و از «قاسم: گفت که با بنزین و آتش جلوی در بود و بعد هم تیزی قمه اش روی گردنم…
دلتنگ لحظه های دلهره آوری که آب جوش را بر بالای سر هنگامه همان دختر لوس ولی مهربان خانه کودک گرفتید و دلهره ای که همان لحظات ما را تا خیس کردن خود با خودبرد.
دلتنگ ساعات بعد از جشن نوروزم وقتی که نوجوانان و کودکان محل در گوشه ای از پارک الکل خورده بودند و با تگریهایشان خانه کودکرا به گند کشیدند، همان نیم وجب هایی که قدشان به یک متر هم نمی رسید جلوی خانه کودک صف کشیدید و دوستانمان را کتک زدید و ما از ترس کتک خوردن و تیزی چاقوهایتان ساعت ها خودمان را آنجا محبوس کردیم برای آنکه با بچه محل هایتان بر سرمان نریزید.
دلتنگ شیشه شکاندن ها و داد و هوارهای حسن و فحش دادن هایش و دلتنگ سالهای ٨۶ و ٨۵ و سیاوش نیم وجبی ٧-٨ ساله که با سن کمش همه را کلافه کرده بود و چند وقت پیش همان سیاوش کوچولو در درگیری با پلیس آماج چندین گلوله قرار می گیرد و حسرت نداشتن حتی شناسنامه ای که با خودش تنها حسرت بدیهی ترین حقوق یک کودک را که هویت اش است به خاک برده ،دلتنگ رفیق آنجا و روزهای نوروزتان و رفیق سالهایم، علی و دامونش هستم که برای شما هم رفیق بود به اسم دیوسالار.
دلتنگ عمو حمیدتان هستم که حتی در لباس سربازی اش هر روز ساعات پس از نگهبانی اش را با همان لباس سیاه و سفید دریایی در کنارمان بود و هیچ وقت تنهایمان نگذاشت. عمو حمید شما رفیق حمید خودم که در تمام این سالها با دغدغه ی شما لحظه به لحظه زندگیش را با شما تقسیم کرد.
دلتنگ خانم مرمر که مهربانی هایش را با همه یمان به اشتراک می گذاشت او که به قول خودتان حتی اسمش هم اسم بچه پولدارها بود و کل تهران را هم می گشتی هم نامش را پیدا نمی کردی.
دلتنگ آبجی کوچولو و مهربانتان خانم پگاه عزیز که خنده های همیشگی اش هم با شما تقسیم شده بود دلتنگ خستگی های بی حد و مرز آقا ابوالفضل که در خلوتتان و به دور از حضورش او را آقا درازه خطاب می کردید دلتنگ رفاقت صمیمیتان با آقا آشور و به خنده ایتان در کانال ترکی زدن…
دلتنگ خداحافظی و گودبای پارتی عمو فرهاد که خاطرات سالهای جوانی اش با آنجا پیوند خورده است و دلتنگ آقا پاداشی که با وجودش لحظه ای آنجا کثیف نمی ماند و دلتنگ لقمه های نان و پنیرش که برایمان درست می کرد.
دلتنگ پچ پچ ها و طعنه هایتان وقتی که در چشمهایمان خیره می شدید و می گفتید شما بچه پولدارها… و جمله ای که مثل پتک با تمام عقده های روزهای گمشده کودکیتان بر مغزمان تیغ می کشید و نابودمان می کرد…
دلتنگ خنده ها و باورنکردن هایتان وقتی داوطلب بودنمان را توضیح می دادیم و می گفتید دیوانه ایم چرا که برای کار کردن باید پول گرفت و امروز در این نامه می گویم که جواب همه آن ساله ها رفت و آمد به کوچه پس کوچه های آنجا را با بزرگترین پاداشها گرفیتم که ارزشش فراتر از تمامی سکه های طلاست.
وقتی که آنیتا کوچولو خودش داوطلب شده بود که مجموعه را می چرخاند و علیرغم تمام محدودیت ها و محرومیت هایی که مثل شما داشت، خبر دانشگاه رفتنش بهترین هدیه تمام آن سالها برای من و دوستانم بود، وقتی که شنیدم مرضیه با وجود تمام مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کنید و با بافتن دستبند کمک خرج خانواده اش، پزشکی قبول شده بود و چه خبری بهتر از این برای سالها زحمت کشیدن داوطلبین آنجا…
آره بچه ها وقتی که جبار خودش داوطلب و معلم کلاس های درس جمعیت شد و شهرام از لابه لای خیابان های دودگرفته بهاران خودش و انسانیت را پیدا کرد و وقتی که سعید افیون را زیر پاهایش له کرد و به زندگی بازگشت، دستمزد تمام آن سالهای ما بوده است که از آن خوشحالیم.
دلتنگ خاله آمنه که برای همه مان دوست داشتنی تر از همه بود و عاشقانه برای تمام مهربانیهایش دوستش داریم و دلتنگ عمو محمد کچلتان که مگر می شود به دوست داشتنش حسودی نکرد.
دلتنگ عمو علی و صمیمیتش و پیرمرد غرغرو و بداخلاق ولی دوست داشتنیمان عمو خیاط، دلتنگ خاله اعظم و خاله مریم مهربونتون و دلتنگ عمو اکبر سیبیلو و همیشه اخمو و باز هم دلتنگ دو رفیق و دو همسر عمو حسین و خاله افسانه.
بچه ها با کمی غلط املایی و انشایی از دلتنگی هایم برایتان گفتم باید بگویم که برای تمامی این دلتنگی ها، حسرت فرار کردن آن روزها از دوربین عکاسی، دلتنگی هایم را چند برابر کرده است که اگر فراری نبود حداقل می شد دلم را به ن عکس ها خوش کنم و آن ها را به دیوار سلولم بزنم و غم های نشسته در چشم هایتان و شادی جشن های خانه کودکی جمعیت دفاع را در عکس هایتان بار دیگر برای خودم مرور کنم…
بچه ها این نامه را اگرچه بهانه اش نوروز بود ولی در بی ربطی تمام و سادگی جملاتش که هیچ ربطی به نوروز نداشت را با تمام دلتنگی هایش به پایان می رسانم که نوروز بدون شما برایم بی معناست و به جای خداحافظی برایتان می نویسم : تا دیدار…
سعید شیرزاد – زندانی سیاسی زندان گوهردشت
(رجایی شهر کرج)
٢٨/اسفند/١٣٩۴

رنجنامه دلارام اکبری، دانشجوی محروم از تحصیل بهایی

     رادیو پارس ـ

دلارام اکبری شهروند بهایی ساکن ساری و دانشجوی دانشگاه قدسیه این شهر در رشته نرم افزار کامپیوتر پس از پشت سرگذاشتن ترم اول تحصیلش در این دانشگاه در تاریخ ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ اخراج گردید. دلارام که علاوه بر محروم شدن از تحصیل به دلیل باورهای دینی اش و پیوستن به خیل عظیم دانشجویان محروم از تحصیل بهایی در ایران، شاهد بوده است که چطور حقوق اولیه سایر اعضای خانواده اش نیز به همین دلیل مشترک نقض شده، با نگارش رنجنامه ای که در پی می آید، وجدان های بیدار را به پرسش گرفته است.

دلارام اکبری، جوان بهایی ساکن استان مازندران درد و رنجش را با وجدان های بیدار با نگارش رنجنامه اش که در اختیار هرانا قرار گرفته قسمت کرده است. او در قسمتی زا نامه خود دردمندانه این پرسش را مطرح میکند ” اشک هایی که دوستانم به خاطر اخراج من می ریختند عمیقا قلبم را به درد آورد ولی افسوس هیچکسی برای دل دردمند و شکسته ی من و دوستانم نمی توانست هیچ کاری انجام دهد. هر روز این سوال را بارها از خودم می پرسم و برایم قابل هضم نیست کجای قانون خلقت و کتاب خدا نوشته شده در حق یک انسان این همه ظلم و بی مهری روا شود؟”
متن کامل این رنجنامه در پی می آید:
“به نام خدا”
” به همانجایی که با تو تماس تلفنی گرفتند برو! ” این جمله برای من یعنی محرومیت از حق تحصیلات عالیه! یعنی اینکه مسئولین ستاد خبری اداره اطلاعات ساری، نمی خواهند بنده به عنوان یک شهروند بهایی درس بخوانم. یعنی یک تماس تلفنی چنان قدرتی دارد، که می تواند قانون اساسی کشور عزیزم را در مورد یک شهروند بهایی زیر پا بگذارد! یعنی من به خاطر اعتقاد به دیانت بهایی از حقوق شهروندی محرومم و نهایتا یعنی، روزی آرزوی من که پذیرش جامعه بهایی به عنوان یک واقعیت اجتماعی در ایران است ، تحقق خواهد پذیرفت!
با خودم می اندیشم که چرا باید از تحصیل محروم شوم؟ یک بهایی بی سواد بهتر می تواند برای ایران مفید باشد یا یک بهایی تحصیلکرده؟ یا چرا در دانشگاه میان چند صد دانشجو، چنین مشکلاتی در راه کسب علم و دانش فقط برای من رخ می دهد؟ در نهایت به این نتیجه می رسم که من اولین نفری نیستم که به خاطر دینم از حق تحصیل بازمانده ام و شاید آخرین نفر هم نباشم!
همین امسال، مغازه پدرم درساری در دو مرحله به مدت ۳۶ روز و ۶ ماه پلمپ گردیده و مادرم پس از گذشت ۷ سال کار در بیمارستان به دلیل اعتقاد قلبی خود به آیین بهایی از کارش اخراج شد. من به عنوان یک شهروند ایرانی که حق تحصیل دارد، در کنکور سال ۱۳۹۴ شرکت کردم و در دانشکده ی قدسیه ساری قبول شدم. در تاریخ ۲۸/۶/۹۴ برای ثبت نام به دانشکده مراجعه نمودم و در فرم ثبت نام در محل ستون دین صراحتاً قید کردم که بهایی هستم. با این وجود مرا ثبت نام نمودند و در مورخ ۷/۷/۹۴ وارد دانشکده شدم. بعد از گذراندن یک ترم برای شرکت در امتحانات نیاز به کارت ورود به جلسه داشتم. برای اخذ آن به سایت درسی مراجعه کردم  که به چالشی اساسی برخوردم. سایت به گونه ای طراحی شده بود که اگر ستون مذهب را پر نمی کردم، امکان گرفتن کارت ورود جلسه برایم ممکن نبود. در میان گزینه ها دیانت بهایی و یا سایر موارد نیز وجود نداشت. به همین دلیل همراه پدرم نزد مسئول آموزش رفتم و مسئله را با ایشان درمیان گذاشتم.
ایشان فرمودند: حتما شهریه را پرداخت نکرده اید. من گفتم: شهریه کاملا تسویه حساب شد. مجددا فرمودند: حتما هزینه ی سرویس را پرداخت نکرده ای. من هم گفتم: من با ماشین خودم رفت و آمد می کنم. گفتند: پس چه مشکلی داری؟ گفتم: در ستون مذهب به مشکل برخوردم نمی توانم پر کنم چون بهایی هستم. ایشان نیز مرا به امور دانشجویی معرفی کردند. قبل از خروج از اتاق نیز از من اسمم را پرسیدند که بیان نمودم.
پس از مراجعه به امور دانشجویی، کارت ورود جلسه به من داده شد، اما مسئول این بخش به فرمودند: “اگر می خواهی این مشکل برای ترم های بعد رفع شود اسم و فامیل به همراه شماره ملی و مسئله را بنویس.” من هم در برگه ای سفید نوشتم: “دلارام اکبری پنبه چوله˓ شماره ملی ۲۰۸???۲۱۳۳˓ بهایی هستم.”
delaram-akbari-screen-shot

سند محرومیت دلارا اکبری از تحصیل
زمانی که نیمی از امتحانات خود را گذراندم از ستاد خبری وزارت اطلاعات ساری به منزل ما تماس گرفتند. مادرم گوشی را برداشت.
شخصی ناشناسی پشت تلفن فرمودند: “دختر شما در روز شنبه (مورخ ۱۹/۱۰/۹۴) ساعت ۹ صبح باید در ستاد خبری وزارت اطلاعات واقع در خیابان نهضت ساری حضور داشته باشد.” مادرم گفتند: “دخترم در روز شنبه امتحان دارد و نمی تواند به ستاد خبری وزارت اطلاعات بیاید.” سپس تلفن را قطع کرد. مجددا تماس گرفتند و فرد ناشناس گفت: ” دختر شما مجاز به امتحان نیست و باید حضور داشته باشد.” و مادرم گفتند: “دخترم بعد اتمام امتحان خدمتتان خواهد آمد.”
وقتی مادرم مسئله را با من در میان گذاشت به ایشان گفتم: “مامان جان چه کسی با شما صحبت کرد؟” مادرم گفت: “از ایشان پرسیدم چه کسی هستند ولی جوابی نداد”. به مادرم گفتم: “از آنجایی که نمیدانم چه کسی با من تماس گرفته و برای حضور من در ستاد خبری وزارت اطلاعات نامه ای داده نشده پس نمی توانم به آنجا مراجعه کنم شاید کسی که زنگ زده مزاحمی بیش نباشد.”
پس از گذشت یک هفته برای امتحان آخرم آماده شدم و قبل از ورود به جلسه ی امتحان، پروژه ام را به استاد عزیزم تقدیم کردم و سرجلسه ی امتحان نشستم. وقتی برگه های امتحانی پخش شد متوجه شدم که برگه ی من موجود نیست با خودم گفتم، حتما اشتباهی شده مسئولین ما انقدرها هم بی رحم نبوده که سر آخرین امتحان به من برگه ندهند اما ای کاش که اشتباه شده بود…
بعد از گذشت چند دقیقه مسئول آموزش به کلاس مورد نظر آمد و به دنبال من می گشت وقتی من را پیدا کرد به من گفتند: “بیا با تو کار دارم.” و مرا از وسط جلسه بلند کردند. وقتی آمدم بیرون فرمودند: “وسایل هاتو کامل جمع کردی؟”  گفتم: “بله ولی چرا من و از سر جلسه بلند کردین؟” ولی متاسفانه هیچ جوابی نشنیدم. چند لحظه ای با خانمی صحبت کردند و من انتظار کشیدم و می پرسیدم: چرا…؟
بعد از اتمام صحبت خویش به نزد من آمدند و همچنان که مرا به سمت بیرون هدایت می کردند از ایشان پرسیدم: “خانم … وقت امتحانم دارد می گذرد و من بیرونم چرا به من برگه ندادین؟ چرا نمیتونم امتحان بدم؟” ایشان چنین جواب دادند: “من در این مورد هیچ گونه اطلاعی ندارم (در صورتی که برای اخذ کارت به ایشان ابلاغ کرده بودم که بهایی هستم) و شما اصلا دانشجوی ما محسوب نمی شوید.” گفتم: “پس نمرات و زحماتم چه می شود؟” فرمودند: “به ما گفتند که هیچ نمره ای به شما ندهیم اگر نیاز به توضیح بیشتری دارید همین الان خودتان یا به همراه والدین به حراست دانشکده یا از آنجایی که با شما تماس تلفنی گرفتند مراجعه کنید.”
سپس در همان ساعت به همراه مادرم به حراست دانشکده مراجعه نمودم و پس از گذشت یک ساعت معطلی تا اینکه وقت امتحان به اتمام برسد مارا منتظر گذاشتند. سپس مسئول حراست آمدند و خبر دادند چون این دانشجو بهایی است و ما اطلاع نداشتیم نباید ثبت نام می کردیم (این در حالی است که من در فرم ثبت نام قید کرده بودم که بهایی هستم و بارها حضورا به مسئولین دانشکده اطلاع دادم) و بدون هیچ توضیحی فرمودند از دانشکده اخراج است و مثل تمامی مسئولین عنوان کردند اگر نیاز به توضیح بیشتری دارید به همان جایی که با شما تماس تلفنی گرفتند مراجعه کنید.
وقتی دوستانم امتحان خود را دادند سریعا نزد من به ساختمان اداری آمده و سوال نمودند: “چرا از سرجلسه امتحان بلند شدی؟ جریان چیست؟” به دوستانم توضیح دادم تنها به دلیل دین و عقیده ی قلبی محروم از امتحان و تحصیل گردیده ام.
دیدن آن صحنه ها برایم غیر قابل توصیف است آنقدر که زبانم قادر به بیان و فضای موجود نیست. دوستانم شدیدا مخالفت خود را اعلام و گفتند: “مگر امکان دارد شخصی را به همین سادگی از کسب علم و دانش محروم نمود؟” ساعت ها شوکه شده و از این همه بی عدالتی و بی رحمی هاج واج مانده بودند. اشک هایی که دوستانم به خاطر اخراج من می ریختند عمیقا قلبم را به درد آورد ولی افسوس هیچکسی برای دل دردمند و شکسته ی من و دوستانم نمی توانست هیچ کاری انجام دهد. هر روز این سوال را بارها از خودم می پرسم و برایم قابل هضم نیست کجای قانون خلقت و کتاب خدا نوشته شده در حق یک انسان این همه ظلم و بی مهری روا شود؟
پس از گذشت ۳ روز از اخراجم در مورخ ۲۶/۱۰/۹۴ به همراه پدرم نزد ریاست دانشکده خانم علوی رفتیم و در آنجا من با ایشان صحبت کردم و اینگونه گفتم: “من دلارام اکبری هستم و شما مرا از تحصیل محروم کردید آمده ام به اینجا تا با شما صحبت کنم و توضیحی به من دراین باره بدهید.” ایشان چنین پاسخ دادند: “مگر مسئول حراست به شما نگفت که برای توضیح بیشتر به ستاد خبری اطلاعات ساری مراجعه کنید؟” پاسخ دادم: “من دانشجوی این دانشکده هستم نه دانشجوی ستاد خبری! اگر کسی بخواهد به من توضیحی بدهد این شمایید زیرا که مسئول دانشکده می باشید.” ایشان مجددا سوال نمودند: “چرا به ستاد خبری اطلاعات نمی روید؟ از شما خواسته شده به اطلاعات بروید.” در این لحظه پدرم پاسخ دادند: ” اگر از دختر من خواسته شده که بیاید، پس ورقه یا حکمی به دخترم بدهید؟” ایشان نیز چنین گفتند: “نیاز به حکمی نیست من همیشه به اطلاعات مراجعه می کنم.” پدرم گفت: “خب کار شما ایجاب می کند که به اطلاعات بروید.” من به ایشان گفتم: “خانم علوی شما مرا بدون هیچ توضیحی اخراج کردید پس حداقل کاری که می توانید برای من انجام دهید این است که مدارک و شهریه ام که قبلا تصویه شده بود را به من برگردانید.” ایشان چنین گفتند: “برای انجام این کار باید نزد معاون آموزشی بروید.” سپس در این لحظه پدرم سوالی از ایشان پرسیدند: “خانم علوی اگر فرزند شما در خارج از کشور مشغول به تحصیل باشد و چنین مشکلی برایشان پیش آید به شما چه حسی دست خواهد داد؟ فقط احساس خود را بیان کنید؟” متاسفانه این سوال پدرم بی پاسخ ماند ولی من با چشمان خود نارحتی و بغض رئیس دانشکده را دیدم و کمی امیدوار شدم ولی افسوس…
همراه پدرعزیزم به سمت دفتر معاون آموزشی رفتیم و در آنجا حدود۲۰ دقیقه ای معطل ماندیم و سپس به نزد ایشان رفتیم. با ایشان مسائل را در میان گذاشتم و مجددا بیان کردم من در پرونده ی خود قید کردم که بهایی هستم. با این حساب شما مرا ثبت نام کرده و ترم خود را گذراندم و درست در آخرین روز امتحان مرا از سر جلسه امتحان بلند کرده و گفتند حق تحصیل ندارم اکنون به عنوان دانشجوی اخراجی به دنبال پرونده ی تحصیلی و شهریه ی پرداخت شده خود می باشم. در لحظاتی که ما در حال صحبت بودیم رئیس دانشکده از ساختمان خود به اتاق مذکور آمدند و خطاب به معاون آموزشی گفتند: “مشکل از شماست˓ شما می دانستید که نباید ثبت نام کنید دقت کافی نداشتید و این دانشجو را ثبت نام کردید و وقت دانشجو را طی ۴ ماه گرفتید پس موظف به عودت پرونده ی تحصیلی و شهریه ی کامل می باشید.”
در همان لحظه سوالی از رئیس دانشکده پرسیدم: “زمانی که برای اخذ کارت ورود به جلسه به مشکل برخوردم و نزد مسئول آموزش خود رفتم صریحا بیان نمودم که بهایی هستم و وقتی ایشان مرا به امور دانشجویی معرفی کردند در آنجا هم نیز گفتم و حتی کتبا نوشتم پس چرا اجازه دادید تمامی امتحانات خود را بدهم و سرجلسه آخرین امتحان مرا اخراج کردید؟” ایشان با کمال شرمندگی گفتند: “این مسئله از پشت گوش انداختن کارشناسان من بوده” و چندین بار بابت این اشتباه از من و پدرم عذر خواهی نمودند و در ادامه گفتند: “شما در روز دوشنبه مجددا برای انجام کار خود مراجعه کنید.” سپس به همرا پدرم به منزل باز گشتم.
در روز دوشنبه مورخ ۲۸/۱۰/۹۴ مجددا نزد رئیس دانشکده رفتم زیرا می دانستم گفتگوی پدرم و ریاست بسیار همدلانه بود، پس حتما به کار من رسیدگی خواهد کرد. اما این تصورات و فکرها خیالی بیش نبود…
وقتی به همراه پدرم نزد ایشان رفتیم از من پرسیدند: “چرا آمدی؟” ای کاش که این سوال را از من نمی پرسید چون واقعا ناراحتم کرد و تمامی امیدم به یاس تبدیل شد… به ایشان گفتم: ” آمده ام پرونده تحصیلی و شهریه ای که پرداخت کرده ام را پس بگیرم.” ایشان فرمودند: “من اگر گفتم که پولت را پس خواهند داد حرف نا پخته ای زدم و برای دریافت پرونده تحصیلی ات سلسله مراتب خاص خود را دارد و به این زودی فکر نکنم به نتیجه ای برسید.” ایشان حرف میزدند و من به ایشان در کمال بهت و ناباوری نگاه می کردم زیرا این همه تغییر موضع برای من غیر قابل باور بود خیلی ناراحت شدم تنها چیزی که متوجه شدم این بود که باید به نزد معاون آموزشی برویم.
به همراه پدرم به نزد معاون آموزشی رفتم و ایشان هم مجددا همان سوال را پرسیدند: “چرا آمدی؟” پاسخ دادم: ” به دنبال پرونده تحصیلی که به امانت دست شماست و شهریه ای که پرداخته ام آمده ام.” ایشان گفتند: “ما باید مکاتبه کنیم و ببینیم چه جوابی به ما می دهند من شماره ی همراه پدرتان را دارم اگر آماده شد به شما اطلاع خواهیم داد.” اکنون از این ماجرا مدتی گذشته است وهیچ پاسخ درستی دریافت نکرده ام.
“به همانجایی که با تو تماس تلفنی گرفتند برو! ” یعنی، هنوز عده ی محدودی هستند که دوست ندارند من در ایران باشم و به کشورم خدمت کنم. شاید یعنی به غیر از “آنجایی که با من تماس تلفنی گرفت ” یا همان ستاد خبری اطلاعات، باقی جاها با تحصیل من مشکلی ندارند و من را شهروندی با حق تحصیل می شناسند. یعنی تنها چند قدم تا آرزوی من که به رسمیت شناخته شدن جامعه بهایی است، باقی مانده است.
دلارام اکبری

گزارشی اجمالی از آخرین وضعیت زندانیان سنی‌ مذهب زندان رجایی‌شهر

رادیو پارس ـ  – در زندان رجایی‌شهر کرج بیش از ۷۰ زندانی سنی‌ مذهب با اتهامات امنیتی یا سیاسی بعنوان تبعیدی نگهداری می شوند که ۴۲ نفر از این زندانیان با محکومیت های ۵ تا ۲۰ سال حبس در بند ۷ سالن ۲۱ بوده و دست کم ۳۰ نفر هم که عمدتا محکومان به اعدام هستند در سالن ۱۰ بند چهار این زندان نگهداری میشوند.
بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بیش از ۷۰ زندانی سنی مذهب در زندان رجایی شهر کرج نگهداری میشوند، این زندانیان عمدتا متعلق به مناطق غربی کشور هستند که کیلومترها دورتر از محل سکونت خود به اتهامات امنیتی یا سیاسی در قالب تبعید ذیل اتهام محاربه در این زندان نگهداری میشوند.
در مدتی که زندانیان سنی‌مذهب در زندان رجایی‌شهر نگهداری می شوند، هیچ‌گونه عفو و آزادی مشروط، عفو موردی و مناسبتی شامل حال آن‌ها نشده است و هیچ‌یک از این ۷۰ زندانی ولو با محکومیت های کوتاه مدت حتی برای یک بار به مرخصی اعزام نشده اند.
این زندانیان از مشکلات مضاعفی نسبت به بسیاری دیگر از محبوسان در رجایی شهر رنج می برند، در آخرین مورد به هرانا گزارش شده است “چند ماهی است که دوتن از این زندانیان به نام تیمور نادری‌زاده و پسرش را از یکدیگر جدا کرده اند و اجازه ملاقات به آن‌ها داده نمی شود.” تمام زندانیان اهل سنت زندان رجایی شهر از مناطق غربی کشور هستند. به عنوان مثال سنندج با ۵۲۰ کیلومتر فاصله تا این زندان جزء نزدیکترین شهرها محسوب می شود و خانواده های این زندانیان با طی این مسافت های طولانی تنها ماهی یکبار از ملاقات حضوری به مدت بیست دقیقه برخوردارند.
این زندانیان پیرو مذاهب مختلف اهل سنت از سوی دستگاه قضاییه با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام”، “عضویت در گروه‌های سلفی”، “افساد فی‌الارض” و “محاربه” به اعدام محکوم شده اند و درباره جزئیات و فعالیت های آنان از سوی مسئولین و ارگان های قضایی شفاف‌سازی نشده است.
اکثر این زندانیان در سال‌های ۸۸ تا ۹۰ در کُردستان توسط مأموران وزرات اطلاعات یا اطلاعات سپاه بازداشت شده و پیش از محاکمه، بدون دسترسی به وکیل و یا ارتباط با خانواده، برای چندین ماه در سلول انفرادی نگهداری می‌شده‌اند، این نگرانی وجود دارد که آنها در این دوران شکنجه شده و یا مورد بدرفتاری قرار گرفته‌اند.
بر اساس اطلاعاتی که در اختیار هرانا قرار گرفته، اکثر متهمین اتهام شرکت در مبارزات مسلحانه، ترور یا بمب گذاری را رد کرده و گفته اند تنها به دلیل اعتقادات خود و فعالیت‌هایی همچون شرکت در جلسات مذهبی و پخش مطالب مذهبی دستگیر شده‌اند.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل در گزارش سالانه این سازمان از نقض حقوق بشر در ایران، نسبت به وضعیت اهل سنت و زندانیان پیرو این مذهب در زندانهای ایران ابراز نگرانی کرد و بطور مشخص به شهرام احمدی، یکی از این زندانیان پرداخت.
دبیرکل در گزارش خود گفت “شهرام احمدی یک فعال أهل تسنن است که فعالیتش پخش کتاب و شبنامه های مذهب تسنن بوده است. او در سال ٢٠١۵ به اتهام وابستگی به گروهی که مسول ترور محمد شیخ الاسلام امام جمعه سنندج بود، به اعدام محکوم شد. این در حالی است که وی پنج ماه قبل أز ترور شیخ الاسلام به زندان افتاده بود.”
گفتنی است که دست کم یک زندانی در این لیست به نام برزان نصرالله زاده در زمان دستگیری کمتر از هیجده سال داشته است.
اسامی برخی از زندانیان سنی‌مذهب بند هفت سالن ۲۱ زندان رجایی شهر که عمدتا دارای محکومیت های ۵ تا ۲۰ سال حبس هستند عبارت است از “خسرو شرفی پور، برهان اصغریان، کامبیز عباسی، صالح عادلی، هیوا عثمانی، اسماعیل بوکانی، هیوا بوکانی، فواد بابایی، فیروز حمیدی، انور خضری، داود عبداللهی، علی کرمی، فرهاد، سلیمی، جمشید پیروتی، شورش آینه بوکانی، سلیمان پیروتی، امین تالشی، کامران عراقی، مسلم کوردی، نامق دلدل، قاسم ابسته، خسرو بشارت، کامران شیخه، عثمان قدرت، فرزاد حسینی، یاسر شرفی پور، واحد شرفی پور، عرفان نادری زاده، رحمت خوش خواه، شورش کریکار و والی حسن شویلان.”
اسامی ۲۷ تن از زندانیان سنی‌مذهب محکوم به اعدام این زندان که گفته می شود حکم آنها از سوی دیوان عالی کشور نیز تأیید شده و اکنون در سالن ۱۰ بند ۴ به سر می برند عبارت است از “ﮐﺎﻭﻩ ﻭﯾﺴﯽ، ﺑﻬﺮﻭﺯ ﺷﺎﻧﻈﺮﯼ، ﻃﺎﻟﺐ ﻣﻠﮑﯽ، ﺷﻬﺮﺍﻡ ﺍﺣﻤﺪﯼ، ﮐﺎﻭﻩ ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﺁﺭﺵ ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﻭﺭﯾﺎ ﻗﺎﺩﺭﯼ ﻓﺮﺩ، ﮐﯿﻮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻨﯽ ﻓﺮﺩ، ﺑﺮﺯﺍﻥ ﻧﺼﺮﺍﻟﻠﻪ ﺯﺍﺩﻩ، ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮﻣﺎﺷﺘﯽ، ﭘﻮﺭﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪﯼ، ﺍﺣﻤﺪ ﻧﺼﯿﺮﯼ، ﺍﺩﺭﯾﺲ ﻧﻌﻤﺘﯽ، ﻓﺮﺯﺍﺩ ﻫﻨﺮﺟﻮ، ﺳﯿﺪ ﺷﺎﻫﻮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻤﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﯾﺎﻭﺭ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﺑﻬﻤﻦ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺭﺣﯿﻤﯽ، ﻣﺤﻤﺪ ﻏﺮﯾﺒﯽ، ﻓﺮﺷﯿﺪ ﻧﺎﺻﺮﯼ، ﻣﺤﻤﺪﮐﯿﻮﺍﻥ ﮐﺮﯾﻤﯽ، ﺍﻣﺠﺪ ﺻﺎﻟﺤﯽ، ﺍﻣﯿﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ، ﻋﻠﯽ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ، ﺣﮑﻤﺖ ﺷﺮﯾﻔﯽ، ﻋﻤﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻬﯽ و ﺍﻣﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩﯼ”

Weniger anzeigen

بازداشت آرش مکری توسط وزارت اطلاعات

آرش مکری دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز، ششم اسفند ماه توسط ماموران اطلاعات سپاه مهاباد دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آرش مکری فرزند سعید، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز در روز ششم روز اسفند ماه در منزلش توسط ماموران اطلاعات سپاه مهاباد دستگیر شد.
گفتنی است که دو خودرو متعلق به نیروهای اطلاعات سپاه و بدون داشتن حکم قضایی او را بازداشت کرده اند.
ماموران اطلاعات سپاه بدون ارائه حکم قضایی پس از بازداشت آقای مکری اقدام به تفتیش منزل و ضبط اموال وی از قبیل لپ تاپ، گوشی های همراه٬ فلش مموری و بخشی از کتاب های کُردی او کردند.
لازم به ذکر است طی ماه های اخیر اطلاعات سپاه دوبار “آرش مکری” را احضار نموده و ایشان را با متهم کردم به ارتباط با یکی از احزاب کرد مخالف جمهوری اسلامی مورد بازجویی قرار داده بود.
از زمان بازداشت آقای مکری، خانواده وی مکررا از اداره اطلاعات مهاباد جویای سرنوشت فرزند خود شده اند با اینحال تاکنون هیچ اطلاعاتی از سرنوشت وی در اختیار خانواده قرار نگرفته است.
حمید مکری برادر آرش در این رابطه می گوید: “برادرم را در حالی بازداشت کردند که حتی اجازه صحبت کردن به او ندادند و بدون حکم قضای به نقطه نامعلومی منتقل شده است”.

Weniger anzeigen

گزارشی از مرخصی یا آزادی نوروزی زندانیان عقیدتی-سیاسی

 رادیو پارس

 از میان صدها زندانی عقیدتی، دستکم سیزده تن از آنان از زندان های مختلف کشور به مرخصی نوروزی آمده و یا در آستانه سال جدید آزاد شده اند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زندانیان سیاسی-عقیدتی که برای نوروز امسال به مرخصی آمده اند عبارت است از: علی هاشمی، هادی حیدری، کیوان مهرگان، مصطفی تاجزاده، مصطفی عزیزی، محمود بهشتی، میثم محمدی، امیرنوذر نوری، امیر گلستانی و مسعود سید طالبی.

همچنین آقایان جعفر گنجی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، یک ماه و نیم پس از اتمام زمان حبس، از زندان اوین، علی اکبر نیکبخت زندانی ۷۵ ساله و بیمار زندان گلپایگان، به دلیل بیماری و عدم تحمل کیفر و آیت‌الله محمدرضا نکونام، زندانی سیاسی محبوس در زندان قم آزاد شدند.

نامه سرگشاده محمدرضا عالی پیام (هالو) به قاضی پرونده

       رادیو پارس – محمدرضا عالی پیام متخلص به “هالو” شاعر و طنزپرداز منتقد که در روزهای گذشته با پایان دوره محکومیت خود از زندان رجایی شهر کرج آزاد شده بود، نامه ای با زبان طنز خطاب به قاضی پرونده خود نوشته و در آن به مواردی از نقض حقوق خود و مشاهدات و تجربیات پروسه دادرسی و زندان خود پرداخته است، متن کامل این نامه در پی می آید.

قاضی محترم،

حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پرونده‌ی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود. برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پرونده‌ای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور داده‌اند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.

علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم می‌دانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:

۱ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و می‌گفتند از خودشان است و چرا او را نمی‌گیرند و … ؟ شما مرا از همه‌ی این اتهامات تبرئه کردید.
۲ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاری‌ها و کارهای روزمره و مهمانی‌ها و وقت تلف کردن‌های بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کاره‌ی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازه‌ی استفاده از کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتاب‌های مورد نیاز را برایم می‌آوردند.
۳ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول ظلم و فقر و بی‌عدالتی جامعه‌ای هستند که شما ساخته‌اید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شده‌اند، ولی حق زندگی کردن دارند.
۴ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشه‌ی هالویی به آن‌ها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه می‌گذرد و چه بر سر آن‌ها آمده است و چرا آمده است.
۵ ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاس‌های عروض و قافیه و آشنایی زندانیان با شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهم‌تر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمی‌شوند. نیمی از این ها پس از سال‌ها حبس به جامعه بازمی‌گردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.
۶ ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته می‌شود؟ خیر، اشعارش صیقلی شد و واقع بینانه‌تر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.
۷ ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانه‌ی زندان کرده‌اید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.
۸ ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمی‌شناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را می‌خوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس می‌شود و خیلی از آن‌ها را از بر شده‌اند. باز اشتباه کردید.
۹ ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.

خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و این‌ها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.

از چنین فرصتی که ساخته‌ای
من که بردم، ولی تو باخته‌ای
من اگر پیرم و به زنجیرم
تو شدی خط خطی و من شیرم
از قضا یا قدر هر آن چه که بود
تو ضرر کرده ای و هالو سود
جان من مثل دفعه‌ی ماضی
باز هم اشتباه کن قاضی
باز هم جان استر و یابو
حال گیری کنید از هالو

محمدرضا عالی پیام (هالو)