زندانی سیاسی رضا ملک آزاد شد

رادیو پارس–
رضا ملک از کارکنان سابق وزارت اطلاعات که دست به افشاگریهای زده بود
غلامرضا مکعیان مشهور به رضا ملک یا رضا ملکیان، معاون تحقیق و بررسی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در دوران علی فلاحیان بوده است. او در پی ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای، اقدام به افشای برخی مستندات نمود و در پی آن دستگیر گردید. پخش فیلم بازجویی از همسر سعید امامی بخشی از این افشاگری بوده است.
آقای رضا ملک در بازداشت‌های اخیری که در تجمع جنبش دادخواهی که در مقابل لاستیک دنا و زندان اوین برگزار میشد به همراه چند تن‌ از فعالین دیگر دستگیر شده بود که با تلاش فعالین با قید وثیقه آزاد شد

عکس: دخترکان ایرانی در انتظار اعدام

روزنامه گاردین گزارش و عکس های تکان دهنده ای از دخترکان زیر۱۸ ایرانی منتشر ش کرده است که به مرگ محکوم شده اند و منتظرند تا به سن قانونی برسند وآنها را از چوبه اعدام بیاویزند.

مهسا ۱۷ ساله است. او عاشق پسری می شود و  تصمیم می گیرد با او ازدواج کند اما پدرش مخالف است. یک روز با پدرش دعوایش می شد و عصبانی می شود و او را با چاقوی آشپزخانه به قتل می رساند. برادران مهسا درخواست اعدام او را کرده اند.
شقایق، ۱۵ ساله لست. او یک سال است که به جرم سرقت مسلحانه از یک فروشگاه زنجیره ای در تهران، زندانی است. او و دوست پسرش وارد فروشگاه شدند و وقتی پلیس آمد، دوست پسرش موفق به فرار شد اما شقایق دستگیر شد. حکم اعدام او آمده است و باید به سن ۱۸ سالگی برسد تا حکم اجرا شود. مادر بزرگش بعد از یک سال به ملاقاتش آمده است.
سوگند، ۱۶ ساله است. وقتی در خانه تنها بود، پلیس با حکم وارد خانه می شود و در تفتیش خانه، ۲۵۰گرم تریاک، ۳۰ گرم کوکائین و ۲۰ گرم هروئین پیدا می کنند. چون کسی در خانه نبود، سوگند را دستگیر می کنند و به زندان می اندازند. یک سال است که او زندانی است و هیچ کدام از افراد خانواده اش به ملاقاتش نیامدند.
یک روحانی هر روز برای برگزاری نماز جماعت به زندان می رود. بعد از نماز، او درباره روش های تصحیح رفتار دختران حرف می زند و برایشان دعا می خواند.
زنان زندانی می توانند نوزادان خود را تا دو سالگی در زندان نگه دارند. زهرا در ۱۴ سالگی ازدواج می کند و دو فرزند دارد. او الان ۱۷ ساله است و به جرم دزدیدن موبایل زندانی شده است. او به همین جرم سه بار زندانی شده است.
خاطره ۱۳ ساله است.او بعد ازاینکه عنویش به باو تجاوز کرد، از خانه فرار کرد. یک هفته بعد، چند پسر جوان به او تعرض کردند. او برای اینکه خودش را نجات بدهد، بازویش را با چاقویی که همراه داشت زخمی کرد. پلیس او را در حالی که بیهوش شده بود در پارک پیدا کرد و بعد از درمان او را به یک مرکز اصلاح و تربیت فرستادند.
زندانیان می توانند یک ساعت صبح ها و یک ساعت بعدازظهر ها برای هواخوری به حیاط زندان روند.
دختران گاهی ساعت ها در صف غذا منتظر می مانند.
نازنین ۱۶ ساله است. او شش ماه پیش به دلیل حمل ۶۲۱ گرم کوکائین دستگیر شد. قاضی هنوز حکمی برای او صادر نکرده است.
مهشید ۱۵ ساله است . او به جرم داشتن رابطه نامشروع و حمل مواد مخدر زندانی است. پدر و مادرش به دلیل مصرف مواد مخدر زندانی هستند. مهشید هشت ماه دیگر، بعد از گذراندن دوران محکومیتش از زندان آزاد می شود.

دادگاه تجدیدنظر دو فعال مدنی در تبریز برگزار شد

رادیو پارس–  صبح امروز جلسه دادرسی درخواست تجدیدنظرخواهی حسین علی‌محمدی الوار و طه کرمانی در شعبه ۷ دادگاه تجدیدنظر دادسرای استان آذربایجان شرقی در مجتمع قضائی تبریز برگزار شد. دادگاه ضمن اعلام پایان جلسه دادرسی از اعلام متعاقب رأی نهایی خبر داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی درخواست تجدیدنظرخواهی وکلای علی‌محمدی و کرمانی به حکم ۱۰ سال حبس تعزیری صادره از دادگاه انقلاب تبریز، شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان به ریاست قاضی عطالو نسبت به برگزاری دادگاه اقدام کرد.

در خلال دادگاه متهمین و وکلای ایشان ضمن رد اتهامات مطرح شده اساس پرونده و طرح اتهامات را متاثر از فشار نهادهای امنیتی دانسته خواستار ارائه ادله و استنادات در خصوص موارد اتهامی مطروحه شدند.

افشارنیا و بخشی وکلای متهمین ضمن ارائه لایحه دفاعی به دادگاه با جلب توجه هیأت قضایی دادگاه به عدم وجود کوچکترین مستندات در خصوص اتهامات و تاکید صِرف بر اعترافات بازداشت‌شدگان در دوران بازداشت انفرادی اداره اطلاعات را در منافات آشکار با قوانین قضایی کشور اعلام کردند.

جعفر افشارنیا و امیر بخشی وکلای این فعالین مدنی، پیشتر ضمن تاکید بر وجود ایرادات اساسی و تعیین کننده به لحاظ حقوقی خواستار برگزاری جلسه رسیدگی شده بودند.

پس از تعیین شعبه دادگاع تجدیدنظر دوشنبه ۱تیر ۹۴، شعبه ۷ دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی به دلیل وجود «ایراد شکلی» در دادنامه صادره علیه حسین علی‌محمدی الوار و سیَدطه کرمانی، این پرونده را برای اصلاح به دادگاه بدوی یعنی شعبه ۳ دادگاه انقلاب تبریز ارجاع داده بود.

حسین علی‌محمدی‌ الوار به همراه سیّد‌طه کرمانی روز ۱۳آبان ۹۲ از سوی ماموران امنیتی در تبریز بازداشت و پس از نزدیک به ۶ ماه بازداشت موقت به قید وثیقه از زندان مرکزی تبریز آزاد شده بود. حمید باقرپور ریاست شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز این دو فعال مدنی را به اتهام “توهین به مقدسات اسلامی” و “تحریق اموال عمومی به قصد مقابله با حکومت اسلامی”، به ده سال حبس در مرحله بدوی محکوم کرده بود.

این دو فعال مدنی پیش‌تر نیز به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری، به دلیل نشر مطالبی در نشریه “سوسما” و وبلاگ “سوسوزگول” که در رابطه با مسائل زیست محیطی حول بحران دریاچه ارومیه فعالیت می کرده، از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز، به ٣ سال حبس محکوم شده بودند که در دادگاه تجدید نظر نیز عیناً تأیید شد.

حسین علی‌محمدی ‌الوار از بابت حکم قطعی۳ سال به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری در بند ۱۲ محکومین و بدون رعایت اصل تفکیک جرائم و در میان مجرمین جرائم خطرناک نگهداری میشود . این فعال مدنی با نامه‌نگاری‌های مکرر با مسئولین زندان خواستار اجرای اصل تفکیک جرائم و انتقال به بند سیاسی شده است..

حسین علی محمدی‌الوار از ناراحتی چشمی رنج می برد و به دلیل مشکل در قرنیه چشم می بایست از عینک «یو وی» و قطره های چشم استفاده نماید. وی برای درمان ناراحتی چشمی خود درخواست انتقال دارو از خارج زندان را کرده بود با کارشکنی مسئولان زندان مانع از ورود داروهای چشمی وی شده و روند درمان بیماری چشمی این فعال هویت طلب را با مشکل مواجه ساخته اند.

در تیر ماه۹۴ سازمان عفو بین الملل با صدور بیانیه ای اظهار نگرانی کرده که حکم ۱۰ سال زندان حسین علی‌محمدی‌الوار و سیَد‌طه کرمانی «غیر قابل توجیه» و با «اهداف سیاسی» و «براساس اعتراف زیر شکنجه» صادر شده است. در این بیانیه آمده است: «هر دو فعال به مدت ۴۲ روز در سلول های انفرادی و بدون دسترسی به وکیل تحت بازجویی قرار داشته اند.»

سازمان عفو بین الملل ضمن در خواست آزادی فوری برای آنها، احکام صادره برای حسین علی محمدی و طه کرمانی را مصداق نقض حقوق بشر دانسته و درخواست کرده که «شکنجه های وارده و سایر بدرفتاری های حین بازجویی» مورد بررسی بی طرفانه قرار گیرد و افراد مظنون «در صورت وجود مدرک قابل قبول » به دادگاه معرفی شوند.

هیلا صدیقی: مرا در قفس جابجا می‌کردند

هیلا صدیقی، شاعر ایرانی که شامگاه پنجشنبه ۱۷ دی هنگام بازگشت به ایران در فرودگاه «امام» بازداشت و بعد از دو روز به قرار وثیقه آزاد شد، درباره بدرفتاری مأموران با او و شرایط بد زندان توضیحاتی داده است. او می‌گوید با قفس او را در شهر جابجا می‌کردند. صدیقی از مسئولان قضایی و فعالان اجتماعی و فرهنگی خواسته است که به وضع متهمان و زندانیان رسیدگی کنند.هیلا صدیقی در صفحه فیسبوکش گزارش داده است که پس از آنکه به حکم دادگاه فرهنگ و رسانه در فرودگاه او را بازداشت کردند، شب اول را در انفرادی بازداشتگاه فرودگاه به صبح رسانده و سپس به بازداشتگاه شاپور منتقل شده است.

هیلا صدیقی می‌نویسد که او را مانند یک جنایتکار در یک قفس از بازداشتگاه فرودگاه به بازداشتگاه شاپور انتقال دادند.

او می‌گوید در بازداشتگاه شاپور در بندی به مساحت چهار متر همراه با هشت زندانی بزهکار «با بدترین و شنیع‌ترین رفتار انسانی» زندانی بوده است.

هیلا صدیقی در انتخابات سال ۱۳۸۸ از میرحسین موسوی، کاندیدای اصلاح‌طلبان حمایت می‌کرد. او اکنون می‌نویسد: « در انتخابات گرایشم را نسبت به یک جریان که آن را به راه خود نزدیک تر دیده‌ام نشان داده‌ام اما هرگز به هیچ چهره سیاسی و هیچ گروه و جریان سیاسی تعهد یا وفاداری برای همیشه ندارم. تعهد و وفاداری من تنها به آبادی و آزادی سرزمینم و حقوق انسانی تمام مردم دنیاست.»

در آذرماه ۱۳۸۹ مأموران وزارت اطلاعات به خانه هیلا صدیقی ریختند و اموال شخصی‌اش را با خود بردند و سپس به‌مدت یک ماه از او بازجویی کردند.او همچنین در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد اما سپس با سپردن وثیقه آزاد شد. شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی او را در ۲۵ مرداد ۱۳۹۰ محاکمه و به چهار ماه حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم به‌مدت پنج سال تعلیقی است.

هیلا صدیقی توضیحاتی درباره اتهاماتش نداده است. او می‌گوید اتهامات وارده را قبول ندارد، اما تا مشخص شدن رأی دادگاه نمی‌تواند درباره جزئیات پرونده قضایی‌اش توضیح دهد.

این شاعر ایرانی در سال ۲۰۱۲ میلادی جایزه هلمن همت دیده‌بان حقوق بشر را به دست آورد.

برای سومین بار؛ دادگاه نرگس محمدی برگزار نشد

رادیو پارس–   دادگاه نرگس محمدی، فعال حقوق بشر که قرار بود امروز برگزار شود، علیرغم اعزام وی به دادگاه، برای سومین بار به زمان دیگری موکول شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دادگاه این فعال مدنی زندانی در بند زنان اوین، پیش از این دو بار علیرغم تعیین زمان قبلی، به دلایل گوناگون برگزار نشده بود.

نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ بدون دریافت احضاریه‌ای، توسط نیروهای امنیتی – قضایی در منزلش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

خانم محمدی به بیماری‌های آمبولی ریه و فلج عضلانی مبتلا است و مقام‌های مسئول در نهادهای امنیتی و قوه قضاییه در جریان بیماری او هستند، به‌گونه‌ای که در سال ۱۳۹۱ و زمانی‌که خانم محمدی در زندان بود، مقام‌های مسئول براساس نظر پزشک‌های متخصص و همچنین پزشکی قانونی مبنی براین‌که فضای زندان، خانم محمدی را برای فلج عضلانی مستعد می کند، با آزادی او برای ادامه درمان موافقت کرده بودند.

این فعال حقوق بشر , پیش از این نیز بار‌ها احضار و بازداشت شده بود. وی از ٢٠ خرداد تا ١١ تیرماه ١٣٨٩ را در زندان بسر برده بود که در مدت بازداشت بر اثر شوک عصبی، به شدت بیمار شد. در شهریور ماه‌‌ همان سال از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب تهران برای «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران»، به ۱۱ سال زندان محکوم شد که این حکم در اسفندماه ١٣٩٠ به شش سال کاهش یافت. بار دیگر در تاریخ ٢ اردیبهشت ١٣٩١، در زنجان بازداشت و به زندان اوین و سپس در تاریخ ٢٧ اردیبهشت ماه، به زندان شهر زنجان انتقال داده شد. نرگس محمدی که به شدت بیمار بود در تاریخ ١٩ تیرماه به بیمارستان ولی عصر شهر زنجان منتقل شد.

نرگس محمدی، از تاریخ ١٠ مرداد ١٣٩١ با سپردن ۶٠٠ میلیون وثیقه از مرخصی درمانی بهره‌مند و به شکل موقت آزاد شد، اما همچنان با حضار‌ها و تهدید‌ها قربانی آزار‌های مقامات قضایی و امنیتی بود. در تاریخ ١١ خرداد ١٣٩٣ از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. بازجویان دادسرا به وی اعلام کردند که ممنوع خروج است. وی در روز ١٣ اردی‌بهشت ١٣٩۴ به شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شده بود تا برای اتهاماتی چون «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» برای فعالیت‌های پس از آزادی و شرکت در کارزارهایی چون «لغو مجازات اعدام» و مبارزه علیه مصونیت از مجازات محاکمه شود. وی یکی از حامیان دادخواهی مادر وبلاگ‌نویس زندانی ستار بهشتی است، که در روز ١٣ آبان ١٣٩١ در بازداشتگاه پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات) به قتل رسید.

بازداشت نرگس محمدی، واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت. برخی از همراهانش از جمله گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، محمد نوری‌زاد روزنامه‌نگار و زندانی سیاسی سابق، محمد ملکی چهرهٔ برجسته دانشگاهی ایران، ساعاتی پس از بازداشت در برابر زندان اوین تحصن کردند.

شیرین عبادی برنده جایزه نوبل، با انتشار نامه‌ای سرگشاده از گزارش‌گران ویِژه سازمان از جمله احمد شهید گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران خواسته است هر چه در توان دارند برای آزادی نرگس محمدی بکار گیرند.

لیست اسامی زندانیان امنیتی-سیاسی زندان زاهدان

رادیو پارس–   لیست زیر، اسامی ۳۹ زندانی امنیتی-سیاسی است که با اتهامات مختلفی نظیر “اقدام علیه امنیت ملی” در زندان زاهدان نگهداری می‌شوند.

بنا بر اطلاع منابع هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران،  اغلب این زندانیان که فاقد حکم قطعی و در بازداشت به سر می‌برند، در مراحل مختلف دادرسی امکان دسترسی به وکیل تعیینی نداشته‌ و برای گرفتن اعتراف، تحت فشار قرار گرفته اند. همچنین شفاف‌سازی و اطلاع‌رسانی درباره‌ی اتهامات و روند دادرسی پرونده‌های آنان، از سوی قوه قضائیه انجام نشده است.

لیست اسامی که از سوی گزارشگران هرانا، تهیه و تنظیم شده و به مرور تکمیل می‌شود، به شرح زیر است:
۱. عیدوک شه بخش فرزند محمد شاه
۲. عبدالغنی شه بخش فرزند دادشاه
۳. جلال الدین اسماعیل زهی فرزند الله یار
۴. خدارحم شه بخش فرزند دادخدا
۵. نصیر محمدزمانی پور فرزند محمد نور
۶. زبیر هوت فرزند هندوک
۷. عبدالخالق جفادار فرزند خدارحم
۸. شعیب ملازهی فرزند آزاد
۹. عبدالواحد شهنوازی که مولویه فرزند جمشید
۱۰. دوستین بلوچ فرزند موسی
۱۱. عابد بمپوری فرزند مراد بخش
۱۲. عطاءالله هوت فرزند علی
۱۳. عبدالباسط هوت فرزند عبدالکریم
۱۴. عبدالحمید کیاه زهی فرزند محراب
۱۵. بشیر بلیده فرزند عبدالطیف
۱۶. حمید رئیسی فرزند فضل الرحمان
۱۷. حسن دهواری فرزند عبدالله
۱۸. الیاس اندرزهی فرزند خداداد
۱۹. ادریس بلیده فرزند عبدالطیف
۲۰. نورمحمد نوهانی فرزند بهادر
۲۱. ابوبکر بهرام زهی فرزند احمد
۲۲. ابوبکر ملازهی فرزند مرادبخش
۲۳. داوود بهرام زهی فرزند دادمحمد
۲۴. عبدالستار بهرام زهی فرزند یار محمد
۲۵. محمدعامر بهرام زهی فرزند محمد
۲۶. عریض صادقی فرزند هاشم
۲۷. جان محمد بری فرزند کریم بخش
۲۸. محمد عظیم جلایی فرزند جلال
۲۹. ارشاد بلوچ زهی فرزند زهیر
۳۰. پیر بخش خرم فرزند نوازان
۳۱. دادرحیم بلوچ فرزند عبدالرحمان
۳۲. مسلم دهواری فرزند یعقوب
۳۳. نصیراحمد بلوچ فرزند مراد بخش
۳۴. علی نظر شه بخش فرزند محمد کریم
۳۵. نصیر برجاسک فرزند عبدالطیف
۳۶. حکمت الله شه بخش فرزند علم
۳۷. منیر احمد آسکانی فرزند عبدالرشید
۳۸. محمدعیسی شیرزهی فرزند دلمراد
۳۹. جاوید دهقان خرده فرزند محمد کریم

سید محمد ابراهیمی بازداشت شد

«سیدمحمدابراهیمی» فعال مدنی صبح روزجاری شنبه ۱۹ دی ماه پس از حضور در بیمارستان جهت دیدار با «امید کوکبی» زندانی سیاسی، بازداشت و به مکان نامعلوم منتقل شده است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، این فعال مدنی پیش تر در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۳، پس از تحمل چهار سال زندان برای اولین بار به مرخصی اعزام شد و در حال طی کردن پروسه‌ی درمان پزشکی خود بوده است.
در آذر ماه سال جاری طی تماس تلفنی با خانواده از سوی وزارت اطلاعات و نامه ای که در اختیار وثیقه گذار قرار گرفته بود، این فعال مدنی می بایست خود را ظرف مدت یک ماه به زندان اوین معرفی می کرد.
پیش تر نیز طی احضاریه‌ای که به خانواده وی ابلاغ شده بود، این فعال مدنی جهت رسیدگی به پرونده و محاکمه در ۱ اردیبهشت‌ ماه ۱۳۹۴، در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی «محمد مقیسه» حاضر و این دادگاه به علت بررسی کامل پرونده از سوی وکیل «سید محمد ابراهیمی» (خانم بیگلو) و همچنین قاضی «محمد مقیسه» به تعویق افتاد.
این عضو نهاد «مادران پارک لاله» به دلیل پرونده “ارتباط با احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل از داخل زندان” برای بار چهارم، در تاریخ ۱۴ شهریورماه ۱۳۹۴، به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران احضار شد و به علت رسمیت نشناختن دادگاه از حضور در این جلسه امتناع ورزید.
یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود پیش تر در خصوص احضار «سید محمد ابراهیمی» در شهریور ماه سال جاری به کمپین گفته بود: “او قرار بوده است به اتهام ارسال گزارش از زندان به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل محاکمه شود.اما وی به دلیل ناعادلانه خواندن حکم ۵ سال زندان در سال ۱۳۸۸ از سوی قاضی «محمد مقیسه»، این دادگاه و روند کارش را مشروع ندانسته و از حضور در آن ممانعت کرده و وکیل وی به نمایندگی از او در دادگاه حضور یافته و محمد مقیسه به او مبنی بر عدم حضور سید محمد ابراهیمی در دادگاه هشدار داده و گفته است وی می بایست در جلسات دادگاه حضور یابد.”
«سید محمد ابراهیمی» در پی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، در ٢٢ آذرماه ۱۳۸۹، بازداشت و به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد.
یک منبع مطلع از وضعیت این زندانی سیاسی سابق به کمپین گفته: “پنج دندان سید محمد ابراهیمی بر اثر ضربه شدید قنداق اسلحه در زمان بازداشت و ضرب و شتم هنگام بازجویی‌ها شکسته است. همچنین در اثر حبس طولانی در سلول‌های انفرادی وی به مشکلات ریوی شامل تنگی نفس، خون‌ریزی کلیه و آسم دچار شده است.”
این منبع همچنین افزود: “تمام این مشکلات پیش آمده برای سید محمد ابراهیمی ناشی از شکنجه‌ها در زمان بازجویی‌ها و حبس طولانی مدت در سلول انفرادی بوده است.”
«سید محمد ابراهیمی» در سن ۲۱ سالگی عضو تیم ملی بسکتبال امید ایران بوده است. او سابقه حضور ۲۰ ساله در ورزش بسکتبال در باشگاه‌های مختلف از «فجر اراک» تا «ظفر تهران» را در پرونده کاری و ورزشی خود دارد. وی همچنین به مدت ۵ سال به عنوان مربی در تیم‌های بسکتبال نوجوانان فعالیت کرده است.

خامنه‌ای: کسانی که نظام را هم قبول ندارند، برای اعتبار کشور در انتخابات شرکت کنند

Reza AmiriReza Amiri

 

آقای خامنه‌ای دقیقا میداند که هیچ اعتباری در کشور ندارد این حاکمیت ،این نشان دهنده این است که درصدی که به این حاکمیت اعتقاد دارند بسیار پایین‌تر از حدی هست که آقای خامنه‌ای و حاکمیت بخواهد برای اینگونه نمایش‌های انتخاباتی روی آن حساب کند ،به همان دلیل برای صحنه آرای مجبور میشود تا از ه‌‌‌ر ترفندی استفاده کند در جهت اهداف سیاسی خود ،یکی‌ نیست به این آقا بگه زمانی‌ که خودسرانه تصمیم می‌گیرید که سرمایه ملی این مردم بیچاره را در راه اهداف خود به باد دهد مثل پروژه هسته‌‌ای دخالت در جنگ‌های داخلی‌ کشور‌های منطقه و هزاران تصمیم‌های غلط دیگر که باعث نابودی کشور شده آیا تا به حال از این مردم نظر خواهی‌ شده جواب مطمئنا منفی‌ هست چرا که آقای خامنه‌ای و اطرافیانش به این اعتقاد دارند که مردم قدرت تصمیم گیری ندارند و این ولی‌ فقیه هست که باید برای آنها تصمیم بگیرد مگر نه این که مصباح یزدی روحانی نزدیک به بیت رهبری به صراحت گفت که مردم هیچ حق انتخاب ندارند و این ولی‌ فقیه هست که باید تصمیم بگیرد برای آنها به طور مثال در سال ۸۸ چون نظر آقای خامنه‌ای به احمدی نژاد نزدیک تر بود تصمیم گرفت که سکان ریاست جمهوری را به دست ا‌و بسپارد و به این کاری نداشته باشد که خواسته مردم چی‌ هست و حتا اگر اعتراض کنند با سرکوب گسترده روبرو میشوند حال  ایشان و اطرافیانش به یاد مردم افتاده‌اند آن هم افرادی که اعتقاد به نظام ندارند جالب هست همین حاکمیت در همین برهه بسیاری از منتقدین خود را که حتا گاهاً به اصل نظام اعتقاد دارند را سرکوب و به زندان فرستاده اند افرادی که کاملا مخالف نظام هستند که دیگر تکلیفشان روشن هست ، باید  به آقای خامنه‌ای گفت شما باید از همان شعارای که در مدح شما میسرایند بخواهید که نمایش شما بیایند چرا که تمام شعارا و نویسندگان آزادی‌خواهی  که در راه آزادی وطن قلم میزنند  در زندان شما به سری میبرند و یا معلّمین که به دنبال  حق حقوق خود هستند

و یا کارگران که ضعیف‌ترین قشر جامعه هستند که حتا اجازه ندارند حق خود را مطالبه کنند که همان آزادی اصناف  می‌باشد و سران این اصناف همه یا در زندان هستند و یا توسط مامورین امنیتی شمادر زیر شکنجه مثل ستار بهشتی  از بین رفتند ،آری آقای  خامنه‌ای اینها همانهأیی هستند که شما توقع دارید به نمایش انتخابات شما بیایند.حاکمیت متزلزل چاره‌ای ندارد مجبور هست تا در این برهه‌ با نمایش علیلم ذلیلم خامنه یک بار دیگر به صرافت گول زدن و سواستفاده از احساسات مردم کنند .باید به آقای خامنه‌ای گفت که شما اگر به فکر اعتبار کشور بودید کاری نمی‌کردید که امروز پاسپورت ایرانی‌ به یکی‌ از بی‌اعتبار‌ترین کشورهای جهان بشود ،و یا کشورهای منطقه مایل به ارتباط با ایران نباشند نمونه در همین اتفاقت اخیر که به دستور مستقیم خود شما انجام گرفت حمله به سفارتها که نتیجتاً به جز آبروریزی هیچ دست آورد دیگری نداشت و حتا کشورهای که شما سالهاست کمک مالی به آنها می‌کنید شما را قبول ندارند این هم از اعتباری که نگران آن هستید .

رضا امیری
خامنه‌ای: کسانی که نظام را هم قبول ندارند، برای اعتبار کشور در انتخابات شرکت کنند

شخص اول نظام در قبال حمله به سفارت و کنسولگری عربستان، خاموشی پیشه می‌کند. آیا می‌توان خودسرها را «بی‌سر» دانست؟

مرتضی کاظمیان

چه نسبتی بین سر اصلی و بزرگ و خودسرها وجود دارد؟ ده نکته در مرور حاشیه و متن تنش اخیر میان تهران و ریاض.

Tehran Riad

۱- ‌دشوار می‌توان در این ارزیابی تشکیک کرد که ریاض یکی از برآشفتگان از توافق هسته‌ای تهران و غرب است. اگر این مفروض پذیرفته شود، و اگر نقش موثر و منفی عربستان در بحران منطقه و سر بر کشیدن و جولان داعش مورد تشکیک قرار نگیرد، در این‌صورت نمی‌توان استقبال رژیم سعودی از تشدید دوقطبی‌سازی در منطقه و چالش جدید با جمهوری اسلامی را بی‌راه توصیف کرد. آنجا که ریاض در مقام استیلاجویی و تثبیت چهره‌ کمرنگ‌شده و بازسازی جایگاه زئوپلیتیک و سیما و اقتدار خود در منطقه، هم‌زمان با نزدیک شدن مستقیم و غیرمستقیم به ترکیه و حتی اسرائیل، نسبت به کشمکش با تهران یا تلاش برای تضعیف رقیب منطقه‌ای خود و حتی کوبیدن بر طبل اختلاف مذهبی، بی‌پروایی نشان می‌دهد.

از این منظر، اعدام شیخ نمر می‌تواند با عنایت به وجود باندهای تندرو و صلح‌ستیز در جمهوری اسلامی، اقدامی هدفمند در زمانه‌ پسابرجام و ناکامی در یمن و بحران اقتصادی مترتب بر سقوط بهای نفت ارزیابی شود. اقدامی که هم‌زمان با ارزیابی واقع‌بینانه از رقابت‌های تند جناحی در ایران و رویکردهای صلح‌ستیزان، پاسخی سریع و توأم با نتایج راضی‌کننده برای ریاض دریافت می‌کند.

حاصل این بده ـ بستان تندروها در دو سو، ناامنی و بی‌ثباتی بیشتر در منطقه، و البته تداوم تعلیق و رکود در اقتصاد خسته و فرسوده ایران خواهد بود.

۲- با وجود انتقاد برخی چهره‌های شاخص اردوگاه اقتدارگرایی از حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد (ازجمله موضع رییس و معاون قوه قضاییه)، خروجی اظهارنظرها و بازوهای رسانه‌ای و پایگاه‌های خبری آنان، فاصله‌ای محسوس با اهمیت موضوع و پیامدهای منفی آن دارد.

صادق لاریجانی، رییس منصوب رهبری نظام در دستگاه قضایی، حمله به سفارت عربستان را حرکتی «غلط و غیرمنطقی و نامعقول» توصیف می‌کند اما معتقد است: «تعرض به سفارتخانه هیچ اثری ندارد.» احمد خاتمی از دیگر سخنگویان بارز اقتدارگرایی، و امام جمعه منصوب ولی فقیه هم معتقد است که «ما با هجمه به سفارتخانه و آتش زدن آن چیزی به دست نمی‌آوریم.»

مکث در این دست دیدگاه‌ها، آشکارا بی‌اعتنایی تندروها را با مفهوم «منافع ملی» ملموس می‌کند، و از زیست سیاسی و اقتدار آنان در بحران و زیر چتر سرکوب، پرده برمی‌گیرد.

۳- تندترین موضع در میان بازیگران اصلی ساختار سیاسی قدرت در ایران در قبال حمله به سفارت عربستان متعلق به حسن روحانی بوده است. بخش اصلی پیام او در واکنش به اعدام شیخ معترض شیعی در عربستان، ناظر به انتقاد شدید از اقدام «غیرقابل توجیه افراد و گروه‌های خودسر» بود؛ اقدامی که روحانی آن را «هتک حیثیت نظام» و «لطمه به آبروی جمهوری اسلامی» تلقی کرد و از دستگاه قضایی خواست «برای همیشه به اینگونه اعمال زشت پایان داده شود.»

پیامدهای منفی و پیوسته‌ حمله‌ خودسرها به سفارت عربستان ضربه‌ مهمی به اعتبار و اقتدار رییس جمهور اعتدال‌گراست؛ به‌ویژه که او با افزون بر سه دهه حضور موثر در نهادهای مهم امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی، نتوانسته رویداد را پیش‌بینی یا از رخداد جلوگیری کند. با وجود واکنش‌های تند روحانی و اظهارنظر زیرمجموعه‌های وی در قوه مجریه (ازجمله وزیر کشور)، حمله به سفارت عربستان نقطه‌ سیاه و نمره منفی در کارنامه رییس جمهور خواهد بود.

۴- «خودسر»هایی که خبرگزاری‌های وابسته به نهادهای امنیتی ـ نظامی جمهوری اسلامی آنها را «امت حزب‌الله» یا «دانشجو» توصیف می‌کنند به راحتی در برابر دوربین‌ خبرنگاران ژست می‌گیرند، و خود با پلیس ویژه و ضدشورش، سلفی ثبت می‌کنند.

هم‌زمان، شخص اول نظام در قبال حمله به سفارت و کنسولگری عربستان، خاموشی پیشه می‌کند. آیا می‌توان خودسرها را «بی‌سر» دانست؟

همین چند ماه پیش (شهریور ۱۳۹۴) بود که رهبر جمهوری اسلامی تصریح کرد «سعی دشمنان این است که روحیه‌ی حماسه و انقلابی‌گری را در جوانان ما بکشند و از بین ببرند»؛ او افزود: «مسئولین کشور جوان‌های انقلابی را گرامی بدارند؛ این‌ همه جوان‌های حزب‌اللهی و انقلابی را برخی از گویندگان و نویسندگان نکوبند به اسم افراطی و امثال این‌ها. جوان انقلابی را باید گرامی داشت؛ باید به روحیه‌ انقلابیگری تشویق کرد.»

Saudi embassy

آیت‌الله خامنه‌ای مکرر در سخنانش خطاب به جوانان بسیجی از «وظایف ایجابی و وظایف دفاعی» گفته، و «جوان‌های مومن و انقلابی» را که «به‌صورت خودجوش» به «فعالیت فرهنگی» مشغولند، مخاطب قرار داده و به تداوم انقلابی‌گری و حضور موثر در رویدادهای اجتماعی، ترغیب کرده است.

آیا می‌توان با چنین نگاهی در رأس هرم نظام سیاسی به فرجام برخورد قضایی با بازداشت‌شدگان، و جلوگیری از اقدام مشابه، دلخوش و امیدوار بود؟ پاسخ مثبت، به‌قدر لازم دور از واقع به‌نظر می‌رسد.

۵- سخنگوی نیروی انتظامی در پاسخ به علت عدم‌مواجهه‌ قاطع و موثر پلیس در حفاظت از سفارت عربستان، تاکید کرد که «مردم را خیلی وقت‌ها نمی‌شود زد.» وقتی مقام ارشد پلیس کشور، «خودسر»ها و مهاجمان غیرقانونی را «مردم» می‌خواند، و زدن آنان را نادرست می‌داند؛ و هنگامی که این ارزیابی با چگونگی مواجهه‌ پلیس ویژه با اعتراض مدنی سبزها در سال ۱۳۸۸و ۱۳۸۹مقایسه می‌شود؛ حاصل چیزی نزدیک به این خواهد بود و شد: «برخی از شهروندان را نمی‌شود زد؛ اما بعضی از شهروندان را می‌توان کشت!»

به بیان دیگر، این نسبت معترضان با هسته اصلی قدرت است که نحوه‌ تعامل و رفتار پلیس و نیروهای امنیتی را مشخص می‌کند، و نه قانون. چنین است که برخلاف نص صریح قانون اساسی، گروهی از معترضان به اعدام شیخ نمر در ارومیه با اسلحه دست به راهپیمایی می‌زنند (اصل ۲۷ قانون اساسی تصریح می‌کند که «تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها»، «بدون حمل سلاح» آزاد است).

قانون در جمهوری اسلامی برای وابستگان به نهادهای نظامی و امنیتی و شبه‌نظامی، تخصیص‌های نامحسوس و تبصره‌های هدفمند نامرئی دارد؛ همان‌گونه که برای منتقدان و مخالفان و شهروندان غیرخودی، مواجهه‌ مجریان قانون و مابه‌ازای قانون یک‌سره متفاوت است.

 ۶- کوتاه مدتی پس از اقدام عربستان در قطع رابطه با ایران، بحرین، سودان و جیبوتی نیز به روابط سیاسی خود با جمهوری اسلامی خاتمه دادند، و کویت و اردن و امارات و قطر نیز با تقلیل سطح مناسبات خود با تهران یا فراخواندن سفرای خویش یا احضار سفرای ایران، واکنش تندی به رویداد کم‌سابقه نشان دادند. و این، مستقل از  بیانیه اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد است که «با شدیدترین لحن» حمله به سفارت عربستان را محکوم کردند.

از پس این رویدادها و واکنش‌های خارجی پیاپی، اظهارنظرهای معنادار به شکل قابل تأملی محسوس می‌شوند. یک واکنش مهم مربوط به فرمانده سپاه تهران است؛ او درحالی‌که دستگاه قضایی نتیجه‌ تحقیقات از چند ده بازداشت شده را اعلام نکرده، تاکید می‌کند: «اطمینان داریم این کار توسط نیروهای مومن و حزب‌اللهی صورت نگرفته است.» و البته حمله و به آتش کشیدن سفارت عربستان در تهران را کاری “کاملا سازماندهی‌ شده” و “بسیار غلط و اشتباه” توصیف می‌کند که «به‌ هیچ روی نمی‌شود این کار زشت را توجیه کرد.»

کمی بعدتر، برخی رسانه‌های نزدیک به اصول‌گرایان، ردپای «اطرافیان یکی از مراجع تقلید تندرو مقیم قم» را در حمله به سفارت سعودی در گمانه‌زنی‌های خود برجسته می‌کنند؛ مرجعی که همراه با طرفداران خود «بر طبل تفرقه و دشمنی میان شیعه و سنی می‌کوبد.» روحانی مشهوری که شبکه‌های ماهواره‌ای همسو با او در انگلیس مستقر هستند.

مشکل این ادعا اما آنجا خودنمایی می‌کند که این «نفوذی»ها، نیازی به پوشاندن چهره‌های خود و مخفی شدن ندیده بودند. همچنین در سطحی دیگر، حکایت وقتی جالب‌تر می‌شود که ـ مطابق همین ادعا و گزارش ـ همه‌ مهاجمان از قم نیامده بودند؛ و ظاهرا گروهی نیز از نزدیکان جبهه پایداری و تندروهای صلح‌ستیز و ماجراجویان گفت‌وگو گریز در محل حاضر بوده‌اند که از کرج راهی تهران شده‌ بودند.

و اینها مستقل از حکایت معترضان مشهدی است؛ آنجا که علم‌الهدی، امام جمعه و نماینده ولی فقیه در این شهر، بی‌پروا اعلام می‌کند: «چرا اکنون که مردم در برابر این عمل (اعدام شیخ نمر) واکنش نشان داده‌اند آنان را تندرو، قانون‌شکن و افراطی می‌دانند و محکوم می‌کنند؟ از این مملکت می‌روند؟ بروند به جهنم. جامعه انقلابی ما چه نیازی به شما دارد؟ جز وزر و وبال و نکبت برای اسلام چیز دیگری نیستید.»

مهاجمان مشهد از کجا عازم کنسولگری عربستان شده بودند؟

۷- حتی اگر این اظهارنظر مصطفی پورمحمدی‌، وزیر دادگستری و از چهره‌های شاخص و اسبق امنیتی ـ اطلاعاتی در جمهوری اسلامی مورد اعتنا قرار گیرد که گفته «حرکت اخیر علیه سفارت کشور عربستان سعودی می‌تواند توسط عوامل نفوذی طراحی و پشتیبانی شده باشد»؛ و اگر این مفروض نفی نشود که حمله به سفارت و کنسولگری عربستان اقدامی علیه منافع ملی و با پیامدهای سوء سیاسی و اقتصادی و امنیتی برای ایران بوده؛ پیگیری جدی و مستقل نفوذی‌ها در خودسرهای جمهوری اسلامی، به باندهای خردگریز و تندروی قدرت در نظام و نیز مستقیم و غیرمستقیم به هسته اصلی قدرت ختم می‌شود. آن‌جایی که سال‌هاست در شکل‌های گوناگون به اقدام خودسرانه و سرکوبگرانه مشغولند.

هرچند روحانی از دو وزارت اطلاعات و کشور خواسته موضوع را تعقیب کنند؛ و اگرچه افرادی را که «از روی نادانی» یا «وابستگی» به سفارت عربستان حمله کرده‌اند، مجرم دانسته و از قوه قضائیه خواسته است قاطعانه و خارج از سیر طبیعی پرونده های قضایی، موضوع را بررسی کند؛ اما تجربه‌ موارد حتی خفیف‌تر (چون حمله به علی لاریجانی یا علی مطهری) برخورد قاطع قضایی با ریشه‌های موضوع و عدم‌تکرار آن‌را نامحتمل می‌سازد.

۸ – تندروها و صلح‌ستیزان در مقام تنش‌آفرینی برای دستگاه دیپلماسی روحانی، به مفهوم منافع ملی و حتی مصالح نظام خویش، یکسره بی‌اعتنایی نشان می‌دهند و خطاهای محاسباتی محسوس خود را آشکار می‌کنند. اگر وجهی از این تنش‌آفرینی ناظر به کام‌گیری از بستر انتخابات باشد، شدت خطا بیشتر می‌شود. چراکه در میانه‌ نزاع متولدشده، همسویی محافظه‌کاران عمل‌گرا و مصلحت‌پیشه و میانه‌روهای واقع‌بین با دولت اعتدال‌گرا و جناح اصلاح‌طلب، به‌گونه‌ای گریزناپذیر افزایش می‌یابد.

این، مستقل از افزایش نارضایتی لایه‌های اجتماعی تغییرخواه و منتقد وضع موجود، از بی‌ثباتی و ناامنی مترتب بر اقدام‌های ماجراجویانه و ناموجه (چون حمله به سفارت عربستان) است. این‌چنین، بعید به نظر می‌رسد که تندروها و اقتدارگرایان صلح‌گریز، از واکنش‌های پرخاش‌جویانه و تظاهرات پر تب و تاب، دچار کامیابی انتخاباتی شوند.

۹- چندپارگی و تعدد مراکز قدرت در جمهوری اسلامی، ختم شدن راه‌ها به بیت رهبری و کانون مرکزی قدرت، و فقدان اقتدار و بضاعت عملیاتی و دستان نه چندان گشوده‌ قوه مجریه در سیاست و دیپلماسی، درمجموع دولت روحانی را در پیشبرد مطلوب‌هایش در مناسبات بین‌المللی با چالش‌ها و موانع جدی مواجه کرده؛ وضعی که دور از انتظار نبود و نیست.

رهبر جمهوری اسلامی از یک‌سو از واگذارکردن سکان دیپلماسی به شورای عالی امنیت ملی پرهیز می‌کند؛ از سویی رویکردها و چشم‌اندازهای امنیتی و ایدئولوژیک مطلوب خود در آن‌سوی مرزها را می‌جوید؛ و از سوی دیگر از ایجاد گشایش در داخل کشور ـ به بهانه انتخابات ـ و محدودکردن اقدامات تنش‌زای بازوهای میدانی و گروه‌های فشار، سر باز می‌زند.

اصرار روحانی برای رساندن صدای جناح متفاوت در ساختار سیاسی قدرت به گوش بازیگران اصلی بین‌المللی، و تلاش او برای برگزاری انتخاباتی سالم‌تر و رقابتی‌تر، هم‌زمان با رویکرد غالب در لایه‌های اجتماعی برای مشارکت موثر در انتخابات به نفع میانه‌روها و اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان، وجه دیگری از میدان سیاست را در ایران مشهود می‌کند.

کشاکشی میان «سر اصلی و بزرگ» و «خودسر»های همراه و مردمانی که باتوم نمی‌خورند، با بازیگرانی که دستانی گشوده ندارند و مردمانی که به سادگی هدف باتوم و گلوله قرار می‌گیرند اما اعتراض خود را به شکل‌های رنگارنگ و در برش‌های زمانی گوناگون پی می‌گیرند.

۱۰– چشم‌انداز روشن و امیدوارکننده‌ای برای حل و فصل قهر جدید و بحران پدید آمده در مناسبات تهران ـ ریاض محسوس نیست. دستگاه دیپلماسی روحانی آشکارا کوشیده خویشتن‌داری کند و نشانه‌های تدبیر و خردورزی دیپلماتیک بروز داده است. اما چنان که در بند نخست آمد، و به‌ علل و دلایلی (ازجمله این‌که ریاض در پی احیای سیما و جایگاه ژئوپلیتیک خود در منطقه است، و ماهیت ایدئولوژیک آن اقتضا می‌کند و ساختار سیاسی‌اش)، عربستان چندان از حل و فصل بحران ـ دست‌کم در شرایط کنونی ـ استقبال نمی‌کند.

این، هم‌زمان شده با کشاکش‌های باندهای اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، که‌به‌ویژه در آستانه‌ دو انتخابات مجلس و خبرگان رهبری شدت یافته، و به‌ویژه برای اقتدارگرایان و هسته اصلی قدرت در ایران چونان نقطه‌عطفی دیگر تعریف شده است؛ نقطه‌عطفی مانند انتخابات مجلس ششم.

بیماری رهبر جمهوری اسلامی و انتخاب خبرگان برای هشت سال، در سطحی دیگر منازعه‌ جناح‌های اصلی قدرت را تشدید کرده است.

شاید در متن همین چالش‌های درونی و بیرونی باشد که هم وزن و جایگاه اعتدال‌گرایان و جناح‌های مصلحت‌پیشه و عمل‌گرا و واقع‌بین نظام و میزان اثرگزاری آنان بر روندهای مسلط تدقیق شود، هم از سیاست‌های جدید کانون مرکزی قدرت در داخل و خارج رونمایی شود، و هم واکنش و رفتار سیاسی لایه‌های اجتماعی در دوران و بزنگاه انتخابات، رویکرد غالب در جامعه مدنی ایران را در قبال تحولات داخلی و خارجی، برای بازیگران سیاسی و ناظران شفاف کند.