برنامه روز دوشنبه 28 ماه نوامبر 2016 برابر با 8 آذرماه 1395

برنامه تکراری: گفتگو با مينو هميلی فعال سياسی و حقوق بشر در مورد خشونت عليه زنان+گفتگو با خانم چيمن محمدزاده

برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.

نامه گلرخ ايرايي به آرش صادقی و مجامع حقوق بشری


از کلیه نهادهای حقوق بشری تقاضامندم در برابر مرگ خاموش همسرم واکنش نشان داده و مانع از بروز اتفاقی بی بازگشت شوند.
**مرگ خاموش همسرم :
روز دوشنبه هشتم آذرماه، آرش صادقی، زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین، به دنبال وخامت حالش در سی و ششمین روز از اعتصاب غذا به بهداری منتقل و پس از ساعاتی مجددا به بند بازگراننده شده است.
گلرخ ایرایی زندانی بند نسوان زندان اوین، نامه ای سرگشاده خطاب به همسرش آرش صادقی و همچنین مجامع حقوق بشرب نوشته است.
وی همچنین با ارایه توضیحاتی در مورد علت اعتصاب غذای همسرش از مجامع بین المللی خواسته است تا نسبت به «مرگ خاموش» همسرش سکوت نکنند.

متن کامل این نامه به شرح زیر می باشد
“آزادگان، سرفرازان تاریخ اند و آن‌چیزی که هرگز به بند کشیده نمی‌شود آزادگی‌ست.

در میان حجم سختی که قصد فرسودن‌مان را دارد، روز به روز مقاوم‌تر می‌شویم و با هر دم و بازدم، گامی بیشتر به فردایی که برای آمدنش، بی‌هم بودن را تاب می آوریم، نزدیک می‌شویم.

کمی آنسو تر از منی، پشت همین دیوار های آجری و شاید این روزها با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنی و من بی‌خبر از حال تو.

عشقت را در تار و پود وجودم مرور می‌کنم و بیش از پیش به این باور می‌رسم که تو از سربلندترین‌هایی.

می‌دانم بی‌عدالتی ای که در حق‌مان روا شده را با در دست گرفتن جانت فریاد می‌کنی. فردایی که بی‌تاب آمدنش هستیم از راه خواهد رسید.

باید بمانی تا طلوع صبح آزادی را در کنار پرچم افراشته‌اش، به شوق نظاره کنیم.

استقامتت ستودنیست آرش جانم.

باید بمانی که جان عزیزت را بیش از لمس آزادی عاشقم.
همراه همیشگی‌ات گلرخ
خطاب به نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر
با وجود گذشت بیش از یک ماه از اعتصاب غذای همسرم آرش صادقی و علیرغم وخامت حال ایشان که چندین بار دچار خونریزی معده شده و طبق اعلام بهداری زندان فشارش ۸ روی ۴ است، همچنان بدون واکنشی از جانب مسئولین و بدون پیگیری خاصی رها شده است.
اعتراض همسرم به روند پروند سازی هایی است که در مورد بازداشت من در ۲-الف سپاه توسط بازجویان قرارگاه ثارالله انجام گرفته است. پرونده وهم انگیزی که هدف از تشکیل آن تحت فشار قرار دادن همسرم بوده و بدون هیچ گونه ادله و مستنداتی تشکیل و منجر به ۶ سال حکم برای من گردید.
همسرم نیز که محکوم به ۱۹ سال حبس است به خاطر بی توجهی مسئولین به این حجم سنگین پرونده سازی ناچار به اعتصاب غذا شده.
هم اکنون نیز با وجود اینکه از جانب دادستانی اعلام شده به تخلف صورت گرفته در پرونده من آگاه هستند، اما آنچه مشخص است این است که دادستانی در برابر ارگان بازداشت کننده توانایی بروز واکنش نداشته و قوه قضاییه نیز که بارها اعلام کرده کاملا مستقل عمل می کند، تاکنون هیچ واکنشی به تخلفات صورت گرفته نشان نداده است.

در این روزها که همسرم به شدت دچار افت فشار شده و با مرگ دست و پنجه نرم می کند، مسئولیت جان و سلامت وی به عهده رئیس قوه قضاییه و دادستانی کل کشور و ارگان بازداشت کننده (سپاه) است.
از کلیه نهادهای حقوق بشری تقاضامندم در برابر مرگ خاموش همسرم واکنش نشان داده و مانع از بروز اتفاقی بی بازگشت شوند.

ترور به نام خدا

نوشته رضا امیری 15 - 1

بعد از انقلاب ۵۷ که محصول آن به قدرت رسیدن روحانیون شیعه بود و در راس حرم قدرت آقای خمینی با شعار‌های  حقوق بشرو مقام انسانیتی که سر میداد و صحبت از آزادی بیان  عقیده و تمام ادیان میکرد توانسته بود بسیاری از جامعه ایران را بفریبد ،البته در دوران مبارزه با حکومت شاه گروه‌ها و احزاب مختلفی حضور داشتند که نقش بسیار موثری در به وقوع پیوستن این انقلاب داشتند که بعدها توسط نظام حاکم که همان نظام ولایی بود و هست به شدت مورد سرکوب قرار گرفتند ،که البته من قصد ندارم که در این مقاله نامی‌ از این گروها ببرم چرا که هدف از این نوشته بیان کردند ابعأد دیگر نقض حقوق بشر هست که شاید در رسانه‌ها و محافل حقوق بشری کمتر به آن پرداخته شده است کماکان در مورد اعدمها و ترورهای دهه شصت و قتلهای زنجیره‌ای در رسانه‌ها به آن پرداخت شده و میشود، اما قتلها و ترورهای که در واقع خیلی‌ مظلومانه بود و  از چشم جامعه بین‌الملل و مردم جامعه ایران به دور ماند قتلهای عقیدتی‌ و مذهبی‌ بود که تا هم‌اکنون ادامه دارد که من نام این ترورها را میگذارم ترور به نام خدا. از آنجایی که حکومت ایران یک حکومت مذهبی‌ و ایدولوژیک  می‌باشد و در واقع مبتنی‌ بر دین و مذهب شیعه پایه گذاری شده است و از نظر این حاکمیت این نوع قتلها توجیه دارد و بر این اعتقاد هستند که ترورها در جهت اهداف دین می‌باشد یعنی همان ترور به نام خدا،که جامعه اهل تسنن از این نوع تفکر در امان نماند.  بر خلاف اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ تنظیم شده است که در واقع تمامی‌ اعضای سازمان ملل موظف به رعایت آن هستند ،ایران هم که در ۱۵ مهر ۱۳۳۳هجری شمسی‌ به سازمان ملل پیوسته است قاعدتاً باید این قوانین را رعایت کند ،که یکی‌ از مفاد این اعلامیه در ارتباط با آزادی ادیان می‌باشد ،در ماده۱۸ این اعلامیه به صراحت آمده است که هر انسان محق به داشتن آزادی اندیشه وجدان و دین هست این حق شامل دگر اندیشی‌ تغییر مذهب ،دین و آزادی علنی و آشکار کردن آئین و ابراز عقیده است، اما جمهوری اسلامی ایران نه‌ تنها به قوانین بین‌المللی احترام نمی‌گذارند بلکه قوانین خود جمهوری اسلامی هم زیر پا گذشته میشود در قانون اساسی‌ خود جمهوری اسلامی که در سال ۱۳۵۸ نوشته و تصویب شد،که در اصل ۱۲ و ۱۳ آن به این اشاره دارد که با توجه به این که مذهب رسمی‌ کشور شیعه ۱۲ امامی اثناعشری می‌باشد اما مذاهب چهار گانه اهل سنت ،که شامل شافعی حنبلی ،حنفی و مالکی هستند در کنار دیگر ادیان آسمانی مثل مسیحیت، یهودی،کلیمی و زردشتی از احترام کامل برخوردار هستند و اجازه دارند تا آزادانه مراسم و عبادت خود را انجام دهند و به آن بپردازند. جمهوری اسلامی از همان ابتدا به صورت سیستماتیک با اقدامهای خصمانه سیاست فقیر سازی را در  مناطق اهل سنت به کار برد جمهوری اسلامی نه‌ تنها حقوق شهروندی جامعه اهل سنت را اهمیت نداد بلکه اقدام به سرکوب و ترور نخبگان و علمای جامعه اهل تسنن کرد از آنجایی که روحانیون افراطی شیعه جمهوری اسلامی همیشه مراتب کینه توزی و غرض ورزی خود را به جامعه اهل تسنن با بی‌ احترامی به اعتقادات این اقلیت چه در رسانه‌ ملی‌ چه بر سر منبرهای خود به صورت علنی ابراز کرده اند، و با سازمان دهی‌ وزارت اطلاعات به فکر حذف نخبگان و روشن فکران این اقلیت مذهبی‌ مراتب کینه توزی خود را بیشتر به نمایش گذاشتند که ما از همان ابتدای  انقلاب شاهد ترور شخصیتهای برجسته جامعه اهل تسنن بودیم و متأسفانه بعد از مرگ خمینی و به قدرت رسیدن خامنه‌ای این فشارها بر همان روند ادامه دارد و چه بسا بیشتر هم شده است .نام برخی‌ از این افراد به شرح زیر است که به نقل از وبسایت شبکه جهانی‌ نور می‌باشد.

به گزارش واحد خبر شبکه جهانی نور، از ابتدای انقلاب 57 تاکنون جمهوری اسلامی ایران بسیاری از علما و اندیشمندان بزرگ اهل سنت را ترور و یا اعدام کرده است.

این اندیشمندان از استان ها و شهرهای مختلف کشور توسط مزدوران نظام شناسایی و بساری از آنها اعدام و بسیاری دیگر به روش های مختلف ترور شدند.

بسیاری از این ترور و اعدام ها مخفی و بدون اطلاع رسمی انجام شده اند اسامی 58 نفر از این اندیشمندان بدست واحد خبر نور رسیده است.

علما واندیشمندان اهل سنت که تا سال 1394 در نظام جمهوری اسلامی ایران ترور یا اعدام شدند:

1. مهر 1361 – استاد بهمن شکوری – دبیرکل جامعه اهل سنت ایران اعدام گردید.

2. اسفند 1368 – علامه کاک ناصر سبحانی – از اعضای برجسته شورای شمس و مدیر مدرسهٔ علوم دینی دوریسان پاوه اعدام شد.

3. اسفند 1368 – مولوی عبدالحق جعفری از علمای اهل سنت تایباد اعدام شد.

4. فروردین 1370 – مولوی عبدالوهاب صدیقی خوافی از علمای خراسان اعدام شد.

5. آبان 1370 – دکتر علی مظفریان پزشک و امام جمعه اهل سنت شیراز اعدام گردید.

6. بهمن 1371 – کاک احمد مفتی زاده از بنیانگذاران شورای مرکزی اهل سنت شمس پس از سالها زندان و شکنجه به طور مشکوکی به قتل رسید.

7. اسفند 1372 – شمس الدین کیانی طلبه اهل سنت زاهدان ترور و جسدش سوزانده شد.

8. سال 1373 – مولوی حبیب الله حسین بر از علمای فعال سراوان پس از بازداشت مفقود الاثر گردید .

9. تيرماه 1373 – شیخ محمدصالح ضیایی امام جمعه بندرعباس در حین بازجویی وزارت اطلاعات به قتل رسید.

10. مهر 1373 – مولوی عبدالعزیز الله یاری امام جمعه اهل سنت بیرجند ترور شد.

11. آذر 1375- علامه ملا محمد ربیعی امام جمعه مسجد امام شافعی کرمانشاه ترور شد.

12. سال 1374- مولوی عبدالعزیز کاظمی بجد از علمای فعال خراسان در شهر زاهدان ترور شد.

13. دی ماه 1373- مهندس حسین برازنده مهندس و مدرس قرآن در نزدیکی زندان وکیل آباد ترور شد.

14. بهمن 1374- دکتر مولوی احمد سیاد بنیانگذار مدرسه دینی دارالسنه زرآباد ترور گردید .

15. بهمن 1374- کاک فاروق فرساد از علمای فعال کردستان در حین گذراندن دوران تبعید خود در اردبیل ترور شد.

16. اسفند 1374- مولوی عبدالملک ملازاده از علمای برجسته و عضو موسس شورای شمس در گلوله باران مزدوران ایران در شهر کراچی ترور شد.

17. اسفند 1374- مولوی عبدالناصر جمشید زهی از علمای بلوچستان در گلوله باران مزدوران ایران در شهر کراچی ترور شد.

18. سال 1376- مولوی نورالدین غریبی از علمای فعال خراسان در تاجیکستان توسط مزدوران ایران ترور شد.

19. اردیبهشت 1380- مولوی موسی کرمپور امام جمعه مسجد شیخ فیض مشهد طی یک بمبگذاری در افغانستان ترور شد.

20. تیر 1380 – مولانا ابراهیم دامنی ازعلمای برجسته بلوچستان پس از آزادی از زندان به طور مشکوکی ترور شد.

21. سال 1384- حجت الاسلام مرتضی رادمهر پس از گرایش به اهل سنت بازداشت شد و پس ازفرار به پاکستان درآنجا ترورگردید .

22. فروردین 1385- مولوی نعمت الله توحیدی از اساتید دارالعلوم زاهدان طی یک تصادف ساختگی ترور شد.

23. اسفند 1385- مولانا محمد عمر سربازی توسط دو نفر از مزدوران اطلاعات مسموم شد.

24. فروردین 1387- مولوی عبدالقدوس ملازهی امام جمعه و مدیر مدرسه دینی چاه جمال ایرانشهر در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد.

25. فروردین 1387 – مولوی محمد یوسف سهرابی استاد حوزه علمیه منبع العلوم کوه ون در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد.

26. آبان 1387 شیخ علی دهواری مدیر مدرسه دینی دارالسنة سراوان ترور گردید.

27. سال 1387- امیر حیاوی شیعه هدایت شده در بیمارستان گراش بوسیله تزریق آمپول ترور شد.

28. اسفند 1387- مولوی صلاح الدین سیدی امام جماعت نصیر آباد در زندان زاهدان اعدام شد.

29. اسفند 1387- مولوی خلیل زارعی مدیر مکتب قرآن حومه نصیر آباد در زندان زاهدان اعدام گردید.

30. فروردین 1389- درا شهدوست زهی از فعالان مذهبی سرباز در شلیک ماموران وزارت اطلاعات ترورگردید.

31. آبان 1389- ادریس خادمی از فعالان مذهبی سقز بوسیله شلیک مأموران امنیتی ترور شد.

32. اردیبهشت 1391 – نعیم تلاتف از فعالان مذهبی نصیر آباد توسط وزارت اطلاعات ترور شد.

33. مهرماه 1391- عبدالباسط ریگی از فعالان مذهبی شهر خاش اعدام شد.

34. دی 1391 – بهرام احمدی از فعالان اهل سنت سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

35. دی 1391 – اصغر رحيمی از فعالان مذهبی سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

36. دی 1391 – بهنام رحيمی از فعالان اهل سنت سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

37. دی 1391- محمد ظاهر بهمنی از فعالان اهل سنت کرد در زندان رجایی شهر اعدام شد.

38. دی 1391- کيوان زند کريمی از فعالان اهل سنت سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

39. دی 1391 – هوشيار محمدی از فعالان اهل سنت سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

40. بهمن 1391 – مولوی عبدالله براهوی ازعلمای فعال زاهدان پس از چند بار تهدیدات امنیتی ترور شد.

41. آبان 1392 – مولوی سلمان میایی از علمای چابهار پس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوان بگونه انتقام جویانه ای در زندان خرم آباد اعدام شد.

42. آبان 1392 – ناظر ملازهی از جوانان فعال سرباز پس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوان بگونه انتقام جویانه ایدر زندان زاهدان اعدام شد.

43. آبان 1392 – مهرالله ریگی از فعالان مذهبی شهر خاش پس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوانبگونه انتقام جویانه ایدر زندان زاهدان اعدام شد.

44. آبان 1392 – عبدالوهاب ریگی از فعالان مذهبی خاش پس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوان بگونه انتقام جویانه ای در زندان زاهدان اعدام شد.

45. آبان 1392- حبیب الله ریگی شورکی از فعالان مذهبی خاشپس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوان بگونه انتقام جویانه ای در زندان زاهدان اعدام شد.

46. آبان 1392 – حامد وکالت از جوانان فعال سرباز پس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوان بگونه انتقام جویانه ایدر زندان زاهدان اعدام شد.

47. آبان 1392 – ایوب بهرام زهی از جوانان فعال سرباز پس از حمله یک گروه مسلح به مرز سراوانبگونه انتقام جویانه ایدر زندان زاهدان اعدام شد.

48. بهمن 1393. حافظ ظاهر خمر مدرس مکتب قرآن سمیه زاهدان ترور شد.

49. اسفند 1392 – مولانا احمد ناروئی طی یک تصادف ساختگی در مسیر زاهدان ترور شد .

50. اسفند 1392 – حامد ریگی طلبه دارالعلوم زاهدان ترور و جسدش در بیابان رها گردید.

51. مهر 1393- فرزند مولوی شمس الدین دهمرده در زابل ترور شد.

52. اسفندماه 1393 – ماموستا محمد صالح علیمرادی طلبه علوم دینی در ثلاث باباجانی کرمانشاه ترور شد.

53. اسفند 1393 – حامد احمدی از فعالان مذهبی کرد در زندان رجایی شهر اعدام شد.

54. اسفند 1393 – کمال ملایی از فعالان مذهبی کرد در زندان رجایی شهر اعدام شد.

55. اسفند 1393 – جمشید دهقانی از جوانان فعال سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

56. اسفند 1393- جهانگیر دهقانی از فعالان مذهبی سنندج در زندان رجایی شهر اعدام شد.

57. اسفند 1393- صدیق محمدی از فعالان مذهبی کرد در زندان رجایی شهر اعدام شد.

58. اسفند 1393- سیدهادی حسینی از فعالان مذهبی کرد در زندان رجایی شهر اعدام شد.

تلاش مأموران دادستانی برای بازداشت نماینده تهران در مجلس

مأموران دادستانی تهران، یکشنبه شب هفتم آذر، با مراجعه به منزل محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس، برای بازداشت او تلاش کردند. آقای صادقی در روزهای اخیر از احضار خود به دادستانی خبر داده بود.

این نماینده عضو فراکسیون امید، دقایقی پیش از نیمه‌شب به خبرگزاری ایلنا خبر داد که مأموران دادستانی در مراجعه به منزل او، حکم جلب او را در دست داشته‌اند.

آقای صادقی از جمله نمایندگان فعال مجلس در توئیتر است و عکس‌ها و خبرهایی که در این زمینه در توئیتر انتشار یافته، نشان می‌دهد برخی نمایندگان فراکسیون امید و نیز برخی شهروندان تهرانی، برای جلوگیری از بازداشت او، به خانه‌اش مراجعه کرده‌اند.

ایلنا و ایسنا در گزارش‌های خود نوشته‌اند محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید برای جلوگیری از بازداشت آقای صادقی «پیگیری‌های جدی» انجام داده است.

آقای عارف همچنین در بیانیه‌ای از قوه قضاییه خواسته است که «مستندات» خود را به هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان ارائه دهد تا پس از بررسی، بر اساس تشخیص این هیئت اقدامات بعدی انجام گیرد.

محسن صادقی، وکیل آقای صادقی هم ایلنا گفته است که علی لاریجانی و علی مطهری، رئیس و نایب رئیس مجلس در حال پیگیری موضوع هستند.

او گفته است که در حکم دادستانی، اتهام نماینده تهران توهین و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی ذکر شده است.

وکیل آقای صادقی از اینکه مأموران دادستانی «با حکم جلب سیار» در شب یک روز تعطیل به منزل او مراجعه کرده‌اند ابراز تعجب کرده است.

در این زمینه مسعود پزشکیان، نایب رئیس دیگر مجلس هم گفته است «اقدام شبانه و بدون اطلاع مجلس» برای جلب آقای صادقی، «بی‌احترامی به مجلس و مردم» است و وعده این موضوع پیگیری خواهد شد.

آقای صادقی در روزهای اخیر در نطق‌های پیش از دستور خود، به موضوع حساب‌های شخصی در قوه قضائیه اشاره کرده بود، و پس از آنکه رئیس دستگاه قضایی به طرح این موضوع در مجلس اعتراض کرد، در نامه‌ای بار دیگر سؤال‌های خود را در مورد حساب‌های منسوب به رئیس قوه قضائیه مطرح کرده بود.

یک روز پس از این نامه، این نماینده مجلس خبر داد که دادستانی تهران از طریق هیئت رئیسه برای او احضاریه فرستاده، اما این احضاریه در ارتباط با پرونده یاشار سلطانی است.

در عین حال خبرگزاری فارس هم یکشنبه شب در گزارشی به نقل از یک منبع آگاه نوشت که دلیل صدور حکم جلب آقای صادقی، بی‌توجهی آقای صادقی به احضارهای متعددی است که در چهار ماه اخیر برای او صادر شده است.

این خبرگزاری نزدیک به نهادهای امنیتی مدعی شد که آقای صادقی شکایت‌های متعددی از جمله از سوی «تعدادی از دانشجویان» به دلیل نشر اکاذیب داشته است.

تلاش مأموران دادستانی برای جلب نماینده تهران در حالی است که دادستان تهران در روزهای گذشته چندین بار به برخورد قضایی با نشردهندگان موضوع حساب‌های شخصی در دستگاه قضایی تهدید کرده بود.

«حاشیه‌نشینان چابهار بدترین وضع زندگی در ایران را دارند»

%d8%ad%d8%a7%d8%b4%db%8c%d9%87-%d9%86%d8%b4%db%8c%d9%86%db%8c

معاون توسعه روستایی و مناطق محروم نهاد ریاست جمهوری پس از بازدید از مناطق حاشیه‌نشینی چابهار گفت در هیچ نقطه‌ای از ایران چنین وضع بد زندگی را ندیده است.

به‌گزارش کمپین فعالین بلوچ به نقل از ایرنا، ابوالفضل رضوی گفت: «حاشیه‌نشیان چابهار بدون امکانات رفاهی روزگار سختی را می‌گذرانند به‌طوری که مشاهده وضع اسفبار هزاران نفر ساکن این منطقه بدترین شکل زندگی روستایی را در ذهن تداعی می‌کند.»

او که پس از بازدید از مناطق حاشیه‌نشینی چابهار در جمع رؤسای شوراهای استان‌ها و شهرهای کشور سخن می‌گفت، افزود: «با وجود سفرهای متعدد به نقاط مختلف کشور هنوز در هیچ نقطه‌ای وضع بد زندگی خانوارها را به‌مانند مناطق حاشیه‌نشین چابهار مشاهده نکرده‌ام.»

چابهار با بیش از ۵۰‌ هزار نفر حاشیه‌نشین یکی از مناطقی است که در مقایسه با جمعیت خود بیش‌ترین شمار حاشیه‌نشینی در کشور را دارد و حتی جمعیت سکونتگاه‌های غیررسمی آن از جمعیت حاشیه‌نشینی مراکز برخی استان‌ها بیش‌تر است.

رضوی گفت: «از چند نوجوان حاشیه‌نشین چابهار سئوال کردم که در آینده می‌خواهید چه کاره شوید؛ متأسفانه به دلیل مشکلات فراوان، هیچ آرزویی نداشتند.»

در این نشست، احمدعلی موهبتی، فرماندار چابهار نیز سخن گفت. او ۶۳ درصد جمعیت شهری چابهار را حاشیه‌نشین خواند و گفت «[آن‌ها] بدترین وضع زندگی را بدون برق، فضای آموزشی و آب دارند».

موهبتی افزود: «چابهار بدترین وضع بهداشتی را در سال‌های گذشته داشته است؛ به‌طوری که بیشترین مرگ مادران باردار از چابهار بوده است.»

به‌گفته فرماندار چابهار، آموزش و پرورش این شهر از نظر نیروی انسانی با مشکلات جدی و کمبود حدود ۹۰۰ معلم مواجه است و هر معلم در کلاس به‌طور متوسط آموزش و تربیت ۳۸ دانش‌آموز را برعهده دارد و کلاس‌های درس در زمینه امکانات سرمایشی و گرمایشی، میز و نیمکت با مشکلات جدی مواجه هستند.

در زمینه شاخص‌های فضای آموزشی نیز بدترین وضع در چابهار دیده می‌شود که این فضا به‌ازای هر دانش‌آموز ۴۸ سانتی‌متر مربع است.

مشکل آب نیز یکی از مشکلات اساسی سیستان و بلوچستان و به‌ویژه چابهار است. فرماندار چابهار می‌گوید: «با وجود همجواری با آب‌های اقیانوسی، روزانه ۱۵ لیتر آب با تانکرهای آبرسانی سیار در مناطق روستایی برای هر نفر توزیع می‌شود که این امر خیلی دردناک و غیرقابل باور است.»

نزدیک به ۹۵ درصد روستاهای استان سیستان و بلوچستان فاقد آب آشامیدنی سالم هستند.

چابهار ۲۶۰ هزار نفر جمعیت دارد و در فاصله ۶۴۵ کیلومتری جنوب زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان قرار دارد.

سعيد حسين زاده موحد پس از تهديد وضرب و شتم آزاد شد

بعد از ساعت ها تهدید و ضرب و شتم و شکنجه توسط عوامل اطلاعات ثارالله سپاه و با آسیب دیدگی های زیاد ساعتی پیش از زندان اوین ترخیص شدم. قصد دارم به پزشک قانونی و بیمارستان بروم اما ممکن است مجددا به سراغم بیایند و در حال حاضر امنیت جانی ندارم.

صبح زود فردی زنگ در را زد و گفت ابلاغیه ای دارد. درب را که باز کردم شخص دیگری که از دستگیری دو سال پیش چهره اش را بیاد داشتم و می دانستم مامور اطلاعات سپاه است مچ دستم را گرفت و گفت حکم را ببین. فرد دیگر برگه ای نشان داد که نوشته بود متهم … به زندان اوین منتقل گردد. طبق دستور معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه… و در پایان مهر و امضای آقای حاجیلو دادیار جرائم سیاسی امنیتی. نفر سومی هم کنار خودرو ایستاده بود. مامور شروع به کشیدن دست من کرد. به آنها گفتم حکم من باید متوقف شده باشد و دلیلی ندارد با آنها بیایم. مقاومت کردم و او را به عقب هول دادم و گفتم که نمی خواهم درگیر شوم. اسلحه های کمری خود را بیرون آورده و گفتند “ما فقط مامور اجرای دستور هستیم، هر حرفی دارید در دادسرای مقدس می زنید. اگر مقاومت کنید مجبور می شویم شلیک کنیم.”
چون شکه شده بودم و نمی دانستم چه شده است و هدفشان چیست قبول کردم که سوار ماشین شوم. در ماشین دستبند و چشم بند زدند و پس از آن ضرب و شتم و تهدید شروع شد و به سمت اوین حرکت کردند. ابتدا در مسیر و پس از آن در محوطه زندان اوین در مجموع حدود سه ساعت مورد ضرب و شتم و تهدید واقع شدم … کتف چپ، کمر و گردنم آسیب دیده و همینطور حین ضرب و شتم و هول دادن ها و… مچ پا چپم پیچید که احتمال دارد در رفته باشد. علاوه بر این بخاطر اینکه من را با لباس نازک منزل برده بودند در اثر ساعت هایی که در سرما زندان اوین بودم دچار تب و لرز شدم و بدنم خشک شده. همراه با فحاشی و اهانت های زننده و ناموسی فریاد می زدند که نباید در مقابل آنها مقاومت می کردیم و می گفتند هم خودم و هم خانواده ام را سر به نیست خواهند کرد. می گفتند بلایی سرم می آورند که دیگر جرات نکنم از بازجوئی ها و زندان حرفی بزنم یا شکایتی کنم. پس از ساعت ها به پذیرش و اجرای احکام دادسرای مقدس برده شدم. حتی در داخل محوطه دادسرای مقدس و در مقابل دوربین ها نیز ضرب و شتم و فحاشی و تهدید ادامه داشت و یکبار هم با چیزی که فکر می کنم شوکر بود به پهلوی چپم زدند که باعث شوک و بی حسی بدنم شد. یکی از مسئولین اجرای احکام با تعجب به ماموران گفت که مگر حکم این متهم متوقف نشده!؟ مسئولی دیگر در پذیرش به آنها می گفت که چرا بدون هماهنگی آمده اند. که این ماموران در جواب همه مسئولین زندان می گفتند که: “الان هماهنگ می کنیم و از بالا تماس می گیرند و به شما می گویند که باید چه کار کنید.”
تا جایی که متوجه شدم و طبق چیزهایی که شنیدم در مرحله های مختلف افرادی به اسامی کاشانی، رئوف و آسف تماس هایی با مسئولان و افسران زندان گرفتند و پس از آن در شعبه اعزام زندان قرنطینه شدم تا پس از هماهنگی به قرنطینه اصلی منتقل شوم. ماموران سپاه گفتند که برای ادامه حبس در اینجا خواهی ماند و اینبار جان سالم بدر نمی بری و سپس محل را ترک کردند. بعد از چند ساعت و حوالی ظهر بود که فکر می کنم به اجرای احکام داخلی زندان که با فاصله ای در کنار دادسرای مقدس قرار دارد منتقل شدم. در آنجا مسئولان این قسمت به من گفتند که طبق حکم عدم تحمل کیفری و نیز دستورات قضائی حکم من متوقف شده است و با تعجب گفتند که نمی دانند چگونه جلب شده ام و چگونه و به چه علت دادسرای مقدس و شعبه یک اجرای احکام من را به قرنطینه منتقل کرده اند و خواستند توضیح بدهم که آیا خودم دلیلش را می دانم و حکمی به من نشان داده شده یا نه!؟ من نیز همه اتفاقات را بیان کردم. در نهایت گفتند که پس از استعلام می توانم از زندان خارج شوم. سپس با آقای حاجیلو دادیار مربوطه تماس گرفتند که آنطور که متوجه شدم آقای حاجیلو به مسئول اجرای احکام گفت که: حکم جلب از طرف او صادر نشده بوده است، دستور از جای دیگری بوده و به دادیاری ارتباطی نداشته است.
خلاصه اتفاقات این بود. البته در حال حاضر نه از نظر ذهنی و نه از نظر جسمی شرایط مساعد ندارم و ممکن است چیزی را جا انداخته باشم

سعید حسین زاده موحد ۱۳۹۵/۹/۷

نامه ۱۲ هزار شهروند به حسن روحانی برای رسیدگی به وضعیت ۸ زندانی در اعتصاب غذا

۱۲۴۰۰ شهروند از اقشار مختلف مردم با امضای نامه ای به حسن روحانی خواستار رسیدگی به وضعیت ۸ زندانی سیاسی و عقیدتی در اعتصاب غذا شدند. این نامه در روزهای گذشته به دفتر ریاست جمهوری پست شده است.

متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛

“جناب آقای روحانی ؛
رئیس‌جمهور محترم ایران

با سلام

به اطلاع می‌رساند ٨ تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی محبوس در زندان‌های تهران و تبریز، به دلیل نقض قانون در پرونده و درخواست آزادی یا مرخصی در «اعتصاب غذا» یا «اعتصاب غذا و دارو» بسر می‌برند، که حال برخی از آنها وخیم گزارش شده است.

نظر به اینکه ایران یکی از امضاکنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌باشد، و با توجه به مواد ذکر شده در این اعلامیه از جمله مواد:

۲- همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیدهٔ دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مطرح در این «اعلامیه» اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمرو قضایی و وضعیت بین‌المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.

۵- هیچ‌کس نمی‌بایست مورد شکنجه یا بی‌رحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.

۱۸- هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است وهیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد.

۱۹- هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده‌ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه‌ای بدون ملاحظات مرزی است.

۲۰- هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.

ما امضاء کنندگان این نامه که جمعی از فعالان حقوق بشر، فعالان سیاسی، فعالان مدنی، شاگردان مکتب عرفان حلقه و دلسوزان جامعه هستیم، درخصوص نقض‌های صورت گرفته در پرونده‌های ایشان و جلوگیری از بروز فاجعه درخصوص سلامت جسمانی‌شان، درخواست رسیدگی فوری به خواسته‌های این عزیزان را داریم.

اسامی این افراد، مدت زمان اعتصاب غذا و احکام ایشان بشرح ذیل است:

۱- محمدعلی طاهری به پنج سال زندان و ۹۰۶ میلیون تومان جریمه نقدی و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که پنج سال زندان در تاریخ ۱۸ بهمن ۹۴ بپایان رسید و جریمه نقدی ایشان بصورت کامل پرداخت شده است اما ایشان با وجود اتمام دوره محکومیت و صدور قرار منع تعقیب از سوی دادسرای اوین، همچنان بصورت «غیرقانونی» در انفرادی بسر می‌برد. وی از ۷ مهر ۹۵ در اعتصاب غذا بسر می‌برد.

۲- آرش صادقی محکوم به ۱۹ سال حبس و از تاریخ ۳ آبان ۹۵ بدلیل «بازداشت غیرقانونی و نقض قانون در پرونده همسرش گلرخ ابراهیمی ایرائی» دست به اعتصاب غذا زده است.

۳ و ۴- مهدی و حسین رجبیان برادرانی که هرکدام به ۳ سال حبس و ۲۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند و از تاریخ ۷ آبان ۹۵ در «اعتصاب غذا و دارو» بسر می‌برند.

۵- وحید صیادی نصیری محکوم به مجموعا ۸ سال حبس که از تاریخ ۲۴ مهر ۹۵ در اعتصاب غذا بسر می‌برد.

۶- مرتضی مرادپور محکوم به ۳ سال حبس که از تاریخ ۴ آبان ۹۵ در اعتصاب غذا بسر می‌برد.

۷- امیر امیرقلی که به ۵ سال زندان محکوم شده و از تاریخ ٢۶ آبان ١٣٩۵ در اعتصاب غذاست

٨- علی شریعتی محکوم به ۵ سال حبس که از تاریخ ۱۰ آبان ۹۵ دست به اعتصاب غذا زده است. وی از تاریخ ۱۹ آبان ۹۵ وارد اعتصاب غذای خشک شده است.

در پایان، مجددا درخواست رسیدگی فوری به مطالبات و وضعیت سلامت این زندانیان را داریم.

با تشکر

رونوشت ١ : مراجع محترم قضائی (قوه قضائیه، دادستانی کل کشور، وزارت دادگستری، کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی ، کمیسیون قانونی ، حقوقی مجلس شورای اسلامی)

رونوشت ٢ : مراجع بین‌المللی (کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل ، سازمان عفو بین‌الملل)”

اسامی شهروندان امضاء کننده این نامه بالغ بر ۱۲,۴۰۰ امضا در ۲۳۷ صفحه نزد خبرگزاری هرانا محفوظ است.

 

وضعیت حاد سلیمان پیروتی، زندانی آزار دیده – فعالان اهل سنت ایران

 

سلیمان پیروتی زندانی اهل سنت و بیمار زندان رجایی‌شهر کرج هفته گذشته پس از دومین سکته قلبی به بیمارستان خارج از زندان منتقل شده بود. آقای پیروتی در اتفاقی نادر توسط ماموران همراه در بیمارستان با عنوان «داعشی کثیف» به مردم معرفی و توسط آنان و با اجازه مامورین مورد توهین و ضرب و شتم قرار گرفت. اکنون مدت پنج روز است که این زندانی علیرغم گذراندن دومین سکته قلبی و فلج شدن نیمی از بدن با وضعیتی حاد و بدون رسیدگی در زندان رجایی‌شهر کرج رها شده است.

به گزارش فعالان اهل سنت ایران به نقل از هرانا، درحالی‌که وضعیت پزشکی سلیمان پیروتی زندانی آزار دیده سنی‌مذهب، در زندان از ۵ روز پیش «حاد» بوده، مسئولین زندان هیچ اقدامی دراین رابطه انجام نمی‌دهند.

آقای پیروتی که توان حرکت دادن خود و تکلم را ندارد، به سبب آسیب‌هایی که به او در مدت بستری شدنش در بیمارستان و هتک حرمتش توسط مردم، وارد شده در حالت شوک به سر می برد.

این زندانی از ناحیه سر بشدت احساس درد می‌کند و آسیب به شنوایی از از ناحیه گوش چپ گزارش شده است. وی از پنج روز پیش با این وضعیت به بند مربوطه بازگشت داده شده است و هیچ‌گونه رسیدگی در مورد او صورت نمی‌گیرد.

لازم به یادآوری است، مورخ ۲۹ آبان ماه به دلیل دومین سکته قلبی به بیمارستان “رجایی شهر کرج” اعزام شد. مامورینی که مسئولیت انتقال و حفاظت از این زندانی را بر عهده داشتند در یک اقدام غیرقانونی و غیراخلاقی، با صحبت با شهروندان حاضر در بیمارستان، این زندانی بیمار که با دستبند و پابند به تخت بسته شده بود و همچنین در حالت ضعف و سستی به سر می برد را بعنوان “داعشی کثیف” به مردم معرفی کردند. این مامورین با باز کردن درب اتاق به شهروندان تحریک شده اجازه دادند به این زندانی آسیب بزنند. گزارش شده بعضی از شهروندان آب دهان به این زندانی انداختند و بعضی نیز او را مضروب کردند.

درحال حاضر حدود ۵۰ زندانی اهل سنت در سالن ۲۱ اندرزگاه ۷ زندان رجایی‌شهر کرج نگهداری می‌شوند. این زندانیان با صدور بیانیه ای رفتار صورت گرفته با سلیمان پیروتی را محکوم کرده و خواستار عذرخواهی مسئولین شده اند.

 

نبود رسیدگی های پزشکی و درمانی بخش سوم گزارش زندان اوین به نقل از زندانیان سیاسی

images
نبود رسیدگی های پزشکی و درمانی (چه رسیدگی های بالینی و چه سایر رسیدگی ها مثل مشاوره و…)، بی قانونی در روند پرونده ها و بلاتکلیفی، محیط و شرایط منفی و غیر قابل تحملی که بیشتر از همه زندانیانی که حمایت مالی ندارند را تحت فشار قرار می دهد در موارد زیادی منجر به خودکشی یا سایر آسیب دیدگی های جسمی یا روحی و در بعضی موارد باعث مرگ زندانیان می شود. در تمام بندها و مشخصا در بند های عمومی (چهار و هفت و هشت اوین) که قابل مشاهده است، تعداد قابل توجهی از زندانیان به شیوه های مختلف دست به خودکشی می زنند. در این بین معمولا افرادی که با بریدن رگ دست بوسیله تیغ اصلاح یا چاقو های دست ساز اقدام به خودکشی می کنند معمولا زنده می مانند. همچنین بعضی از زندانیان بدون تعیین خواسته های موردی و تنها به هدف رهایی از زندان دست به اعتصاب غذای نامحدود می زنند که این موارد نیز اکثرا شکست خورده و زندانی با وضعیتی بدتر از قبل و با مشکلات گوارشی جدید و تحت فشاری مضاعف مجبور به ادامه زندگی می شود. در این موارد مسائل زیادی وجود دارد که بیان همه آنها مقدور نیست. اما در بعضی موارد هم منجر به مرگ می شود.

در یک مورد و در سال ۹۴ جوانی که در بند هفت اوین محبوس بود از طریق بریدن گلویش با چاقوی دست ساز دست به خودکشی می زند. زنده می ماند و بعد از بخیه و درمان های سرپایی و به منظور جلوگیری از خودکشی مجدد، از سالن یک به سالن دو (که شرایط بهتری دارد) منتقل می شود، بعد از اینکه برای دومین و به شکل مشابه اقدام به خودکشی ناموفق می کند و بصورت تنبیهی مجددا به سالن یک بازگردانده می شود. برای سومین بار در سالن یک و به شکلی جدی تر با چاقو نصف گردن خودش را پاره پاره کرده و می شکافد و بعد از چند ساعت خونریزی از دنیا می رود. طبق گفته یکی از دوستان این جوان، یکی از خواسته های اصلی او (یا شاید تنها خواسته اش) که رسیدگی پزشکی و دریافت داروهای اعصاب و آرام بخش بود تا لحظه مرگش بی پاسخ مانده بود.

در موردی دیگر در همان سال و به فاصله یک ماه یا کمی بیشتر دو زندانی محبوس در سالن دو بند هفت اوین بعلت بیماری های جسمی از دنیا می روند. در یکی از این دو، زندانی با کهولت سن و بیماری های متعدد روبرو بود و حتی قادر به ایستادن بر روی پاهای خود نبود و برای دستشوئی و حمام نیز هر بار یکی دو نفر از زندانیان دیگر به او کمک کرده و او را حرکت می دادند. این زندانی بدون شک شامل قانون عدم تحمل کیفری می شد و در مورد زندانی دیگر، زندانی که مدت زیادی نبود که محبوس شده است، بارها به بهداری مراجعه کرده بود و با ارائه مدارک پزشکی و توضیح در مورد بیماریش درخواست کرده بود تا با توجه به عود و وخامت بیماری برای درمان به مطب پزشک خودش فرستاده (اعزام) شود اما در نهایت توسط پزشک به ظاهر متخصص زندان ویزیت شده و این باصطلاح متخصص از دادن دستور اعزام خودداری کرده و با تجویز چند دارو مدعی می شود که بیماری جدی نیست و می تواند به سادگی او را درمان کند. اما تنها ظرف چند روز زندانی بیمار می میرد.