حساب‌‌های میلیاردی؛ نان رازینی در دامن لاریجانی

۰۴.آذر.۱۳۹۵

صادق لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی در کنار علی رازینی (چپ)

صادق لاریجانی، رئیس دستگاه قضایی در کنار علی رازینی (چپ)

صادق لاریجانی، ماجرای ۶۳ حساب‌ ۱۰۰۰ میلیاردی خود در قوه قضائیه را از سر باز کرده و گفته است که این مسئله مربوط به سال ۷۴ و مجوز رهبر جمهوری اسلامی است، اما شاید او به خاطر ندارد ایجاد این حساب‌های شخصی در آن سال چندان ختم به خیر نشد و نانی بود که علی رازینی، رئیس وقت دادگستری استان تهران، در دامن دستگاه قضایی گذاشت.

رئیس قوه قضائیه روز چهارشنبه سوم آذر، در سخنانی با دلخوری و تندی اشاره‌ای گذرا به حساب‌های خبرساز این قوه کرده و توضیح داده است: «این مسئله مربوط است به سال ۷۴ یعنی بیست و یک سال پیش. در زمان رؤسای سابق و اسبق قوه قضاییه با اجازه رهبری، اموال مربوط به قوه قضائیه به حسابی به نام قوه قضائیه واریز می‌شود و اینکه می‌گویند حساب شخصی است، صد درصد کذب است».

اما داستان حساب‌های سال ۷۴ قوه قضائیه چیزی غیر از سخنان رئیس دستگاه قضایی را نشان می‌دهد.

ماجرای این حساب‌ها، ۲۴ مرداد سال ۷۷ در روزنامه‌ها با انتشار نامه محسن نوربخش، رئیس وقت بانک مرکزی، افشا شد.

او خبر داده بود بازرسان این مرکز در حین بازرسی کشف کرده‌اند مبلغ ۳.۵ میلیارد تومان از حساب دولتی وزارت دادگستری به حساب شخصی علی رازینی، رئیس دادگستری استان تهران، واریز شده است.

نوربخش در نامه‌ای به محمد خاتمی، رئیس دولت هفتم، نوشته بود که «ظاهراً در سال ۷۳ مقرر می‌شود برای کمک در امر معیشتی برخی قضات و کارکنان اداری وزارت دادگستری، از منافع بانکی مشروع بخشی از مبالغی که به حساب آنها واریز می‌شود، زیر نظر رئیس قوه قضائیه استفاده شود».

نوربخش اضافه کرده بود با این مجوز، در سال ۷۴ «چهار حساب سپرده سرمایه‌گذاری بلندمدت هر کدام به مبلغ پنج میلیارد ریال به نام علی رازینی در بانک ملی شعبه کاخ دادگستری واریز می‌شود».

بعدتر در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۷۵ نیز «۳۰ هزار فقره سپرده سرمایه‌گذاری بلندمدت به مبلغ ۱۵ میلیارد ریال به نام علی رازینی، نزد بانک ملی شعبه کاخ دادگستری ایجاد می‌شود».

به نوشته رئیس بانک مرکزی، به جز این حساب‌ها، یک حساب جاری به شماره ۱۳۱۱۲ نیز به حساب رئیس دادگستری استان تهران افتتاح شده بود تا سود سپرده‌ها که تا پایان تیرماه آن سال، ۱.۵ میلیارد تومان برآورد شده بود، به آن حساب واریز شود.

این مورد آخر، شماره حسابی بود که بعد از رسانه‌ای شدن مشخص شد مردم مواردی از جمله پرداخت جریمه‌های استفاده از ماهواره را به همین شماره واریز می‌کردند.

نامه نوربخش به رئیس‌جمهور وقت، دقیقاً برعکس ادعای علی طیب‌نیا، وزیر اقتصاد دولت حسن روحانی، است که به تازگی در گفت‌و‌گویی در شبکه دوم تلویزیون گفت «حساب‌های قوه قضائیه با هماهنگی خزانه‌داری کل کشور و بانک مرکزی در سیستم بانکی کشور قرار گرفت».

سکوت و دیگر هیچ

به هر روی، انتشار نامه نوربخش شروع بحث‌های سیاسی و اقتصادی در ایران بود. حقوقدانان، اقتصاددان‌ها و سیاستمداران خواستار پاسخگویی مسئولان قوه قضائیه بودند. آنها می‌خواستند توضیح داده شود که چرا این حساب‌ها ایجاد شده است و سود آنها به چه استفاده‌ای رسیده است.

اما هر چه فشارها و سؤال‌ها بیشتر شد، نه تنها آیت‌الله یزدی، رئیس دستگاه قضا و شخص علی رازینی بلکه هیچ کس دیگری در این قوه هرگز راجع به حساب‌های پنهانی و شخصی پرابهام سخنی نگفت و موضع‌گیری نکرد.

نکته جالب دیگر اینکه در آن زمان، نمایندگان مجلس تازه تأسیس پنجم به نایب رئیسی حسن روحانی نیز در تعطیلات طولانی تابستانی پارلمان، در سکوت محض به سر می‌بردند؛ و حتی وقتی از تعطیلات بازگشتند هم، در جلسه‌های علنی خود، هیچ نطق، تذکر، بررسی، مصاحبه و اشاره‌ای به این موضوع نداشتند.

در خلأ ورود دستگاه‌های ناظر و مسئول، و حتی مجلس محافظه‌کار، این روزنامه‌ها بودند که موضوع را پیگیری می‌کردند و خواستار موضع‌گیری شفاف مسئولان قوه قضائیه بودند. بر خلاف اینکه ۱۸ سال بعد، حالا رسانه‌ها به دلیل محدودیت‌ها و فشارها، در موضوع حساب‌های شخصی صادق لاریجانی کمتر قدرت مانور دارند و وارد نمی‌شوند.

هم‌اکنون نیز اگر محمود صادقی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس با وجود تهدید رئیس قوه قضائیه و حامیان وی، به این رویه اعتراض نمی‌کرد، موضوع مخفی می‌ماند.

غیرقانونی – غیرشرعی

در مرداد سال ۷۷، سیاستمداران و حقوقدانان معتقد بودند بازگشایی این حساب‌ها، برداشت و جابه‌جایی وجوه عمومی است و تصرف غیرمجاز در آن محسوب می‌شود. در نتیجه اقدامی خلاف قانون و جرم است.

به علاوه به واسطه اینکه وجوه امانت، جز با اجازه صاحب امانت که مردم باشند، قابل تصرف و تغییر و تبدیل نیست، حساب‌های قوه قضائیه اشکال شرعی دارد.

موضوع دیگری که محل ایراد واقع شده بود، استقلال قضات بود. منتقدان می‌گفتند پاداش به قضات، حتی برای تأمین تنگناهای معیشتی، استقلال آنان را زیر سؤال می‌برد و از آنها قاضیانی در حد «زیردستان حرف‌شنو» می‌سازد. بویژه آنکه چه منطقی در تخصیص این پاداش‌ها وجود دارد، وقتی به تصمیم شخصی یک فرد منوط است؟

حتی تعدادی از قضات در نامه‌ای خواستار آن شده بودند که دادگستری تهران توضیح دهد سود حساب‌های مزبور را به چه اشخاص و حوزه‌هایی تخصیص داده است؟

انتقادها تنها در همین سطح هم باقی نماند و رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت، برخی فعالان سیاسی می‌گفتند این شبهه وجود دارد که هزینه‌های گروه‌های فشار از این طریق تأمین می‌شود. در مقابل رسانه‌ها و چهره‌های اصولگرا از اقدام قوه قضائیه دفاع می‌کردند و می‌گفتند سود آن «برای بهبود امور فرهنگی کشور» صرف شده است.

توضیحات مقامی قضایی که نامش افشا نشد

وقتی واکنش‌ها بالا گرفت، روزنامه کیهان و نشریه ارزش‌ها، گفت‌وگویی از «یک مقام مسئول» قضایی منتشر کردند که هویت آن نامشخص بود و گفته بود که «برای انجام کارهای برزمین مانده دادگستردی و انبوه پرونده‌هایی که در انتظار رسیدگی می‌باشند و نیز ناکافی بودن اعتبارات، از ریاست قوه قضائیه کسب تکلیف شد و ایشان از رهبر معظم انقلاب درخواست کردند به دادگستری تهران اجازه دهند مبالغی از وجوه امانی را در بانک سرمایه‌گذاری کند و سود حاصل از آن را مصرف نماید و رهبر معظم انقلاب با این پیشنهاد موافقت کردند».

او واریز شدن پول‌ها به حساب علی رازینی را به دلیل تعلق نگرفتن سود بانکی به شخصیت‌های حقوقی (همچون دادگستری) عنوان کرده بود.

این گفت‌وگو کمی هم رنگ تهدید به خود گرفته بود و همان مقام مسئول افراد و مطبوعاتی که موضوع حساب‌های دادگستری را پیگیری کرده بودند، از گزاره‌هایی معرفی کرده بود که با آنها برخورد قضایی شده یا در انتظار برخورد قضایی هستند.

بانک مرکزی: دادگستری دروغگو و متخلف است

بلافاصله پس از انتشار این مصاحبه، بانک مرکزی ایران اطلاعیه‌ای صادر و اظهارات آن مقام قضایی ناشناس را تکذیب کرد. این بانک اعلام کرد که درخواست بازگشایی این حساب‌ها از آیت‌الله خامنه‌ای، به طور مستقیم توسط شخص علی رازینی انجام شده است و با اینکه طبق توافق صورت گرفته می‌بایست حساب به نام دادگستری ایجاد شود؛ اما «در این خصوص رئیس دادگستری هیچگونه مکاتبه‌ای با بانک مرکزی نداشته است».

بانک مرکزی با استناد به مواد قانونی تصریح کرده بود که این وجوه باید به خزانه عمومی واریز شود و متخلف مجرم است.

کمیته ویژه خاتمی در دست فراموشی

وقتی کار به اینجا رسید و هیچ‌کدام از مقام‌های قضایی به ویژه شخص آیت‌الله یزدی، رئیس وقت این قوه قدمی برای پاسخگویی برنداشتد، محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت، دستور تشکیل کمیته‌ای ویژه برای رسیدگی به ماجرا را «با حفظ آبروی افراد» صادر کرد.

اما این آخرین تلاش نهادهای مسئول درباره این حساب‌ها بود. بعد از آن تکلیف این کمیته، اعتراض‌ها و سرنوشت حساب‌های رئیس دادگستری روشن نشد. آن ماجرا در لابه‌لای خبرها و اتفاق‌های پشت سر هم آن روزهای ایران به تاریخ سپرده شد.

حالا ۱۸ سال بعد، تعداد آن پنج حساب و ۳۰ هزار فقره سرمایه‌گذاری علی رازینی، با سود ۱.۵ میلیارد تومان، به ۶۳ حساب بانکی به نام «صادق آملی لاریجانی» رئیس قوه قضائیه با سود سالانه ۲۵۰ میلیارد تومان رسیده است.

ریاست دستگاه قضا با تکیه به اذن آیت‌الله خامنه‌ای به این اقدام مشروعیت می‌دهد، اما در شرایطی که قانون در موضوع بحث بیت‌المال روشن است، آیا مجوز رهبر جمهوری اسلامی توجیه قانونی دارد؟

شاید اگر آن زمان تکلیف این حساب‌ها روشن می‌شد، دولت مقاومت بیشتری می‌کرد، مجلس به ماجرا وارد می‌شد، رئیس وقت دستگاه قضا رفتاری مسئولانه داشت و رهبر جمهوری اسلامی درباره مجوزش توضیح می‌داد، رئیس امروز قوه قضائیه دستاویزی برای توسل به آن با هدف از سرباز کردن ماجرا از خود نداشت.

علی شریعتی، زندانی سیاسی اعتصاب غذای خشک زده و حال مساعدی ندارد مسئولان زندان حتا به ا‌و در بهداری رسیدگی نکردند

علی شریعتی

به گزارش رادیو پارس آقای علی‌ شریعتی‌ به نقل از خانواده ایشان دوباره دست به اعتصاب غذای خشک زده و حال مساعدی ندارد مسئولان زندان حتا به ا‌و در بهداری رسیدگی نکردند و ا‌و بیهوش در آنجا بوده تا خود به هوش آمده است و توانسته با خانواده تماس تلفنی برقرار کند،

علی شریعتی، زندانی سیاسی که در مرخصی به سر می‌برد، برای اجرای ادامه حبس تعزیری خود بازداشت شد.
شریعتی در دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی به ۱۲ سال و ۹ ماه حبس محکوم شده بود، حکمی که مصادیق اتهام های وی از اساس قابل اثبات نبوده است و به گفته نعمت احمدی، وکیل وی، حکم صادر شده از حالت متعارف خارج است.

تحریک مردم توسط مامورین برای حمله به یک زندانی سنی مذهب بیمار

مامورین اعزام زندان رجایی شهر کرج که مسئولیت حفاظت از زندانی اعزام شده به بیمارستان را بر عهده داشتند، سلیمان پیروتی، زندانی سنی مذهب زندان رجایی شهر که به دلیل دومین سکته قلبی در بیمارستان بستری بود را بعنوان “داعشی” به مردم حاضر در بیمارستان معرفی کردند و آنان را تحریک کردند که “هر کاری دوست دارند” با این زندانی بیمار که با دستبند و پابند به تخت بسته شده بود انجام دهند. این مامورین با باز کردن درب اتاق به شهروندان تحریک شده اجازه دادند به این زندانی آسیب بزنند. گزارش شده بعضی از شهروندان آب دهان به این زندانی انداختند و بعضی نیز او را مضروب کرده اند.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سلیمان پیروتی، زندانی سنی مذهب زندان رجایی شهر کرج مورخ ۲۹ آبان ماه به دلیل دومین سکته قلبی به بیمارستان “رجایی شهر کرج” اعزام شد. مامورینی که مسئولیت انتقال و حفاظت از این زندانی را بر عهده داشتند در یک اقدام غیرقانونی و غیراخلاقی، با صحبت با شهروندان حاضر در بیمارستان، این زندانی بیمار که با دستبند و پابند به تخت بسته شده بود و همچنین در حالت ضعف و سستی به سر می برد را بعنوان “داعشی کثیف” به مردم معرفی کردند.
مامورین اعزام زندان رجایی شهر کرج به شهروندان تحریک شده گفتند “هر کاری دوست دارید با این داعشی کثیف انجام دهید”.
این مامورین درب اتاق بیمار را باز کردند و به مردم تحریک شده اجازه دادند به اتاق وارد شوند و هر رفتاری دوست دارند با زندانی بیماری به تخت بسته شده داشته باشند.

گزارش شده است تعدادی از مردم حاضر به این شهروند آب دهان انداختند و در چند مورد هم او را که در حالت ضعف و بیماری بود مضروب کردند.

منابع مطلع به گزارشگر هرانا گفتند، آقای پیروتی علیرغم ضعف شدید جسمی با توجه به شرایط بد بیمارستان و فقدان احساس امنیت خواستار برگشت به زندان شده است.
مسئولین، او را که فاقد توان تکلم و راه رفتن مناسب است با همان وضعیت نامناسب پس از سکته، ساعت ۱۰ امشب، مورخ ۳ آذرماه به بند بازگردانده اند.
گزارش شده است، زندانیان سنی مذهب رجایی شهر با اطلاع از این واقعه دست به اعتراض زده و خواستار برخورد با مامورین خاطی و تضمین عدم تکرار چنین رفتاری شده اند.
تا زمان تنظیم این گزارش مسئولین زندان رجایی شهر کرج هیچگونه واکنشی نسبت به واقعه غیرمعمول روی داده و اعتراضات زندانیان سنی مذهب نداشته اند.
لازم به یادآوری است سلیمان پیروتی از حدود ۲۵ ماه پیش با حکم ۵ سال حبس در زندان رجایی شهر کرج نگهداری می‌شود. وی تاکنون از مرخصی، عفو و آزادی مشروط وی ممانعت بعمل آمده است. وی متاهل و دارای سه فرزند است.
این زندانی مردادماه امسال برای نخستین بار دچار سکته شده بود. وضعیت جسمی او هم اکنون بسیار وخیم گزارش می شود.
سلیمان پیروتی، زندانی سنی مذهب و بیمار زندان رجایی شهر کرج

اعتصاب غذای زندانیان؛ نامه سرگشاده سعید جوکار به دادیار ناظر بر زندان

– سعید جوکار ، زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین نامه‌ای سرگشاده با موضوع زندانیان در اعتصاب غذا به آقای حاجیلو دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی نوشته است. او در قسمتی از نامه خود نوشته است “چندی پیش در بحرین و در اعتراضات شیعیان بحرین علیه حکومت آن کشور یک زندانی سیاسی اقدام به اعتصاب غذا نموده بود که این خبر روزی لااقل بیست بار از کلیه شبکه های رادیویی و تلویزیونی جمهوری اسلامی مخابره و به سمع و نظر بینندگان این شبکه ها می رسید. اما اکنون که در کشور خودمان ٨ زندانی سیاسی در سراسر کشور که ۴ نفر از آنان در بند ٨ زندان اوین هستند در اعتصاب غذا به سر می‌برند “، متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید.

به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید جوکار موخ هفتم شهریورماه ۹۴ بازداشت شد. این فعال مدنی در تاریخ ۷ آذرماه با اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد، اما مدتی بعد این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران به ۲ سال تقلیل یافت.

آقای جوکار که ظرف روزهای گذشته با آقای حاجیلو دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی دیدار داشته و با آزادی مشروطش مخالفت شده، نامه‌ای سرگشاده به این مقام قضایی نوشته است.

متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید؛

“چندی پیش در بحرین و در اعتراضات شیعیان بحرین علیه حکومت آن کشور یک زندانی سیاسی اقدام به اعتصاب غذا نموده بود که این خبر روزی لااقل بیست بار از کلیه شبکه های رادیویی و تلویزیونی جمهوری اسلامی مخابره و به سمع و نظر بینندگان این شبکه ها می رسید. اما اکنون که در کشور خودمان ٨ زندانی سیاسی در سراسر کشور که ۴ نفر از آنان در بند ٨ زندان اوین هستند در اعتصاب غذا به سر می‌برند نه تنها کانال ها و شبکه‌های صدا و سیما خبری مخابره نمیکنند و نه تنها مطبوعات و رسانه های مجازی داخلی سکوت پیشه کرده اند؛که حتی دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی حاضر نیست به بند ٨ زندان اوین سر بزند و احوال این اعتصاب کنندگان را جویا شود.

در این مجال نمی‌خواهم علیه صدا و سیما و سیاست یک بام و دو هوای این سازمان و یا مطبوعات و رسانه های مجازی در خصوص سکوتشان در مورد حقوق بشر صحبت کنم بلکه روی سخنم با دادیار است.

دادیار محترم ناظر بر زندانیان سیاسی جناب آقای حاجیلو

در سالن ٩ بند ٨ زندان اوین یکی از زندانیان سیاسی مورد حمله با سلاح سرد آن هم توسط اتباع بیگانه و یک دزد دریایی قرار گرفت؛دزد دریایی که سال هاست محکومیت به حبس خود را سپری می کند، کدام آیین نامه و کدام وجدان بشری است که میگوید زندانیان سیاسی را که صرفا بر اساس دغدغه های اجتماعی خود در حبس هستند در کنار خشن ترین افراد نگهداری شوند؟!
جناب حاجیلو آیا جنابعالی تصور مینمایید که اگر صرفا با گشاده رویی و خنده با زندانیان و اسیران سیاسی برخورد داشته باشید همین کافیست تا دهن آن ها را ببندید و آن ها را آرام نگه دارید؟
آخر این چه نوع سیاست عجیبی ست که شما در زندان اوین و زندانیان سیاسی در پیش گرفته اید؟ که اگر آن ها آرام بودند شما نیز نظاره گر آنان بدون کوچک ترین دغدغه ای باشید ولی اگر ایشان به هر طریقی تولید زحمت و هزینه برای دستگاه قضایی که متعاقبا دستگاه دیپلماتیکشان نمودند شما نیز به تکاپو افتاده و تن به خواسته ایشان دهید میتوان به چندین مورد اشاره کرد که شما صرفا به دلیل فشارهای رسانه ای ایجاد شده بر روی برخی پرونده ها به آن ها رسیدگی فوری کردید که در اینجا و در این نامه سرگشاده نیازی به ذکر اسامی نیست.

فی الواقع من گمان نمیکنم که این سیاست، تصمیم نظام و شورای عالی امنیت ملی باشد که بخواهد با خنده و لبخند های شما و عدم مسئولیت پذیری تان با لطافت و ظرافت به هر طریق ممکن زندانیان سیاسی را آرام نگه دارد که اگر اینطور بود با ۴ زندانی اعتصاب کننده غذایی ، قطعا شما در این پروژه شکست خورده اید و قطعا از سوی آن مراجع از مقامتان ازل می‌شدید.

نتیجتا آنچه از شواهد و قرائن پیداست این روش شخصی شماست نه سیاست کلان کشور، جناب حاجیلو محض اطلاع عرض میکنم که این سیاست شکست خورده است و شاهد این مدعی چهار زندانی سیاسی هستند که در بند ٨ زندان اوین اعتصاب غذا کرده اند که یکی از آنان از شدت وخامت حال تا مرگ و ایست تنفسی پیش رفت و حتی وصیت نامه نیز نوشت.

جناب دادیار محترم حرکت کج دار و مریز شما نمیتواند و نتوانسته پاسخگوی انبوه مشکلات روی هم انباشته شده زندانیان باشد چرا که هر روز گرفتاری و مشکلات ایشان بیشتر میشود، اگر برای شما اصلاح این روش مقدور نیست بهتر است به شما گوشزد کنم که بازی با سرنوشت یه عده از شریفت ترین افراد کشور که دغدغه های اجتماعی شان موجب شده دچار حبس شوند،نه پاداش دنیوی دارد و نه سعادت اخروی .

جناب حاجیلو به سرنوشت شگفت آور سعید مرتضوی توجه تان را جلب میکنم برای عبرت گیری، اگر توانایی اداره مدیریت و مقام خود را ندارید عطای آن را به لقایش ببخشید استعفا دهید یا کار را به کسی بسپرید که دل و جرات بیشتری در انجام امور را دارد که این هم سعادت دنیوی شما و هم سعادت اخروی شما را بیشتر، بهتر و مطمئن‌تر تامین خواهد کرد.
السلام علی من اتبع الهدی
سعید جوکار
١ آذر ٩۵
بند ٨ زندان اوین”

سعید جوکار، زندانی سیاسی

کیوان کریمی برای اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد

روز چهارشنبه سوم آذر، کیوان کریمی فیلمساز سرشناس ایرانی که طی یک تماس تلفنی برای ارائه پاره‌ای از توضیحات به دایره اجرای احکام شعبه یک دادسرای شهید مقدس واقع در زندان اوین تهران احضار شده بود، در همان محل بازداشت و برای اجرای حکم ۱ سال زندان و ۲۲۳ ضربه شلاق به بخش قرنطینه زندان اوین منتقل شد.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کیوان کریمی سال گذشته بدلیل ساخت مستندی درباره تاریخچه دیوارنویسی‌ها و گرافیتی‌های شهر تهران به نام «نوشتن بر شهر»، به اتهام «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به مقدسات» به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۲۳ ضربه شلاق محکوم شده بود که حکم زندان او در دادگاه تجدید نظر به ۱ سال حبس تعزیری و ۵ سال تعلیقی تغییر کرد.

کریمی پس از تایید حکم در دادگاه تجدید نظر، در مصاحبه‌ای با خبرگزاری رویترز اعلام کرد که قصد خروج از کشور را نداشته و حکم صادر شده را اجرا خواهد کرد.

کیوان کریمی ابتدا در آذر ماه سال ۱۳۹۲ به دنبال انتشار پیش‌نمایش فیلم «نوشتن بر شهر» در یوتیوب، در منزل شخصی خود بازداشت شد. او مدت ۱۲ روز در انفرادی زندان اوین به سربرد و بعد از آن با تودیع وثیقه آزاد شد.

حکم ۶ سال حبس و شلاق برای کیوان کریمی واکنش‌های بین‌المللی بسیاری را به همراه داشت. اولین واکنش گروهی، بیانیه‌ی جمعی از فیلسوفان، جامعه‌شناسان، نویسندگان و فعالان حقوق‌بشری، تحت عنوان «شعر، جنایتی علیه دولت» بود. پس از آن انجمن ملی کارگردانان، فیلمنامه‌نویسان، بازیگران و عوامل سینما در فرانسه و ایتالیا و انجمن ملی روزنامه‌نگاران و منتقدان سینمایی ایتالیا طی بیانیه‌ای به حکم صادره علیه کریمی اعتراض کرده و خواستار لغو مجازات او شدند. همچنین ۴۵ نماینده پارلمان اروپا با امضای بیانیه‌ایی مشترک، با ابراز نگرانی از وضعیت کریمی، خواهان آزادی بدون قید و شرط او شدند. در همین خصوص جشنواره پونتو د ویستا با همکاری بنیاد «ناوارو» وخانواده «ژان ویگو» فیلمساز فقید اسپانیایی، کمپینی را درحمایت از کیوان کریمی به راه انداختند و از ۲۲۳ کارگردان معروف جهان دعوت کردند تا با ضبط یک کلمه توسط دوربین و ارسال آن به جشنواره، در ساخت فیلم کوتاهی به نام «کلمه، شلاق» در اعتراض به حکم ۲۲۳ ضربه شلاق برای این فیلم‌ساز مشارکت کنند. در آستانه برگزاری شصت و نهمین جشنواره فیلم کن نیز، هیئت داوران بخش مستند این جشنواره در اعلامیه‌ای مطبوعاتی خواستار ادامه تلاش‌های بین‌المللی تا لغو حکم این فیلم‌ساز شده‌اند.

فیلم نوشتن بر شهر که به شرح تاریخی دیوارنویسی‌ها وگرافیتی‌های شهر تهران از اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران تا دوران پس از جنبش سبز می‌پردازد، تاکنون در جشنواره‌های متعدد بین‌المللی به نمایش درآمده است. تازه‌ترین اکران این مستند، آبان‌ماه درجشنواره بین المللی فیلم وین (ویناله) در کشور اتریش برگزار شد.

از دیگر آثار این فیلم‌ساز می‌توان به «ماجراهای زن و شوهر»، «مرز شکسته» و آخرین ساخته او، «طبل» اشاره کرد. طبل، اولین ساخته سینمایی کیوان کریمی، تابستان امسال برای نخستین بار در بخش هفته منتقدین جشنواره فیلم ونیز اکران شد. فیلم داستان وکیلی است که پس از دریافت بسته‌ای زندگی‌اش به کلی دگرگون می‌شود. کریمی این فیلم را در نوروز ۱۳۹۵ در تهران درحالی فیلمبرداری کرد که به دلیل محکومیت تحت فشار امنیتی بود. این فیلم اولین ساخته بلند سینمایی او محسوب میشود که مورد توجه منتقدان سینمایی در ونیز قرار گرفت. ژان میشل فرودون، سردبیر سابق کایه دو سینما این اثر را بهترین فیلم جشنواره ونیز نام برده است.

کریمی اکنون در زندان اوین در حال سپری کردن حکم یکسال زندان تعزیری خود میباشد.

سعید حسین زاده موحد> با ارسال پیغامی با وقاحت تمام برای منصرف کردن اینجانب از پیگیری شکایت هایمان به تهدید پرداخته اند!

بیست و چهار دی سال نود و سه: دستور بر این بود که بعد از ظهر آن روز و با گذشت سه ماه بازداشت بدون مجوز و بازجوئی در بند دوالف متعلق به اطلاعات ثارالله سپاه پاسداران به قرنطینه زندان و سپس به سالن نه بند هشت یا همان تبعیدگاه زندان اوین منتقل شوم.
در حالی که بر اثر مسمومیت در بند دوالف و خونریزی داخلی، عفونت بدن و ضعف و لرزش به سختی می توانستم روی پاهایم بایستم یا حتی چشمانم را باز نگه دارم بی دلیل و به مدت چند ساعت، با لباس نازک در محوطه سرد زندان اوین و در پشت ورودی قرنطینه سرپا منتظر نگه داشته شدم که باعث شد به تب زندان اوین نیز مبتلا گردم.
با وجودی که قبل از انتقال دوبار تفتیش بدنی شده بودم مجددا به بهانه بازرسی و تفتیش به اتاق بازرسی و تفتیش زندان اوین منتقل شدم که این اتاق به دوربین مداربسته نیز مجهز بود. یکی از عوامل اطلاعات سپاه با لباس شخصی در اتاق ایستاده بود و یک سرباز و یکی از افسران زندان روی صندلی نشسته بودند. مرا به کنار دو زندانی دیگر بردند تا رو به دیوار بایستم و سپس افسر زندان که مشخص بود در حال اجرای دستورات اطلاعات ثارالله سپاه می باشد با لحنی زننده گفت که باید برهنه شوم و بعد از درآوردن لباس ها اضافه کرد که باید بطور کامل برهنه شوم! دو زندانی دیگر نیز همینطور! کاملا برهنه (بدون لباس زیر) به مدت چند دقیقه و در کنار آن دو زندانی دیگر بشین پاشو می دادند و در پاسخ به اعتراض، فحاشی و داد و فریاد کردند. البته فحاشی های رکیک و اهانت هایی که قبل تر و در جلسات بازجوئی شنیده بودم مرتبه ای زننده تر بود که بر طبق قوانین جاری کشور تمام این اهانت های ناموسی قابل پیگرد و موجب حدود شرعی (شلاق و…) نیز می باشد!

《پس بیدار باشید چون نمی دانید که صاحب خانه کی می آید، شب یا نیمه شب، وقت سحر یا سپیده دم. مبادا او ناگهان بیاید و شما را در خواب ببیند.》
انجیل مرقس ۱۳: ۳۵-۳۶

همچنان از آسیب دیدگی هایی که در دوران بازجویی و حبس متحمل شدم، رنج می برم و بعد از گذشت ۲ سال از خود می پرسم: این افرادی که به هیچ اصول اخلاقی و انسانی، و هیچ آیین و مسلک و چهارچوب دیگر پایبند نیستند و هیچ یک از علم و تخصص های سازنده بهره ای نبرده اند، در کدامین حفره ها و به چه شکلی رشد یافته اند ولی کاملا روشن است که چه کسانی و با چه اهدافی به این افراد جایگاه و قدرت می دهند. در مواردی آزار زندانیان سیاسی خانم در بند دوالف و توسط این عوامل باعث آبرو ریزی و نیز صدماتی جبران ناپذیر شده است و شکایت شده که مزاحمت ها حتی بعد از آزادی این زندانیان نیز ادامه داشته است. همه اینها به روشنی نشان دهنده بیماری ها، عقده ها و انحرافات در این نوع افراد می باشد؛ و جالب است که این نیروها مدعی هستند که حافظ امنیت مردم و در حال مبارزه با فساد داخلی و نفوذ دشمنان خارجی هستند؛ آیا این عملکرد و رفتار دوگانه نشانگر منافق بودن نیست!؟ همان برچسبی که این نیروها به مخالفانشان می زنند…

《مردان و زنان منافق، متفق با همدیگر و طرفدار یکدیگرند؛ مردم را به کار بد وامی دارند و از کار نیک منع می کنند و دست خود را [از انفاق و بخشش] می بندند، و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد؛ در حقیقت منافقان بدترین زشتکاران عالمند.》
توبه (قرآن ۹:۶۷)
《بی تردید منافقان در پایین ترین طبقه از آتش جای دارند و هرگز برای [نجات] آنان یاوری نخواهی یافت.》
نساء (قرآن ۴:۱۴۵)

خطاب به افراد سالمی که در بدنه سپاه پاسداران وجود دارند می گویم: چرا به این جنایات واکنش نشان نمی دهید!؟

در بهداری زندان شاهد صحنه ای بودم که زندانی کهنسالی که توان راه رفتن نیز نداشت، توسط پزشک زندان به تمارض محکوم شد و مسئولان و انتظامات بهداری زندان بدن پیر و فرتوت او را از موها و پاها به روی زمین بهداری کشیدند و بیرون بردند. در روزهای دیگر زندانی جوانی را می دیدم که به ناراحتی روحی دچار شده بود و توان ادامه زندگی در شرایط زندان را نداشت و دست به خودکشی می زد اما موفق نمی شد!

پس از شکایت ها و پیگیری های مکرر و طولانی که در نهایت منجر به صدور دستور مستقیم از سوی مسئولین قوه قضائیه و بیت رهبری به منظور پیگرد تخلفات نیروهای معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه گردید چند جلسه برای رسیدگی تشکیل و تمام موارد را با جزئیات و مستندات غیر قابل انکار بیان کردیم. خصوصا که روند اتفاقات و روند پرونده سازی ها به خوبی همه چیز را روشن کرده است. ضابطین پرونده که در ابتدا به ناچار با بررسی شرایط نگهداری اینجانب در بند دوالف و بازبینی فیلم دوربین ها موافقت کرده بودند، اکنون تغییر رویه داده و نیز به علت کوتاهی مسئولان رسیدگی، بررسی ها هنوز نیمه کاره مانده و ماموران و عوامل معاونت اطلاعات این قرارگاه با ارسال پیغامی با وقاحت تمام برای منصرف کردن اینجانب از پیگیری شکایت هایمان به تهدید پرداخته اند.

در این مدت طبق درخواست مسئولین (و البته
با توجه به اینکه اخیرا یکی از شکایت ها تا حدی موثر واقع شده و به نتیجه رسیده بود) از علنی کردن اکثر موارد و روند پرونده ها خودداری کرده و می کنیم. دیده ها و ناگفته ها زیاد است اما برای ما توقف ظلم و رسیدن به نتیجه مطلوب بسیار مهمتر از شنیده و دیده شدن اتفاقاتی است که بر ما گذشته است. اما آیا این حد پروگی و وقاحت به این معناست که مشابه این اتقاقات در حال حاضر نیز تکرار می شود!؟ چه کسی می داند چه بر سر صدها انسانی می آید که در دستگیری های خودسر و بدون نظارت و در سکوت رسانه های رسمی کشور و بدلایل مختلف مانند فعالیت مدنی و سیاسی، شرکت در جلسات فرقه ای یا مذهبی یا حتی فعالیت در زمینه مدلینگ، و.. و توسط همین مجموعه ها دستگیر شده اند!؟

در سومین جلسه بازجوئی، روز شنبه به تاریخ بیست و شش مهر نود و سه که تیم بازجوئی قرارگاه ثارالله سپاه در پی ضعف و اشتباه اطلاعاتی و به اشتباه دستگیر شدن اینجانب بخاطر تشابه اسمی که با یکی از متهمین متواریشان داشتم دستپاچه شده بودند و با توجه به اینکه جرمی مرتکب نشده بودم نمی دانستند با چه برچسبی من را متهم کرده و تحت بازجوئی قرار دهند، و چگونه پرونده سازی کرده و محکوم کنند به سرتیم بازجویان هشداری دادم تا به بالاسری هایش برساند که احتمالا هنوز به یاد داشته باشه: هر روز زندان و هر ضربه ای که به من وارد شود برای ما افتخاری پایدار و برای شما خواری و بی آبرویی روزافزون را به همراه خواهد داشت.
بدانید که ثروت و چیزهای دیگر که بدست می آورید ارزش عواقب آن را نخواهد داشت. گویا هنوز درس نگرفته و به ماجراجویی ها و پرونده سازی هایشان ادامه می دهند…

《إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ》
《همانا مؤاخذه و انتقام پروردگارت بسیار سخت است.》
بروج (قرآن ۸۵:۱۲)

سعید حسین زاده موحد – آذر ۱۳۹۵

 

خانه های کپری کودکان کار بلوچ در گرگان به آتش کشیده شد

_1_1

به گزارش کمپین فعالین بلوچ به نقل از صدای ایران خبر آتش زدن کپرهای کودکان کار بلوچ در بیابان های اطراف شهر قدس گرگان در خبرگزاری ها و شبکه های اجتماعی و حتی رسانه های خارج از کشور در حالی منتشر شد که گویا این فشارها و به زعم مسئولین “جمع آوری” ها بار اول نیست که رخ می دهد و به گفته یکی از اعضای جمعیت خیریه امام علی در طول ۱۰سال گذشته هفت یا هشت بار این کودکان و ساکنین بیابان مورد تهدید و ارعاب دستگاه های ذیربط بوده اند.
البته بعد از شنیدن شرح ماجرای آتش زدن محل سکونت کودکان کار در بیابان های اطراف شهر قدس سعی کردیم با دفتر معاونت سیاسی ، روابط عمومی فرمانداری شهر قدس و بهزیستی استان تهران تماس بگیریم که صحت و سقم ماجرای آتش زدن و احیانا پیگیری های که شاید انجام شده باشد را از زبان خودشان بشنویم که متاسفانه با عدم پاسخگویی آن ها روبرو شدیم و هرکدام از مسئولین با اظهار بی اطلاعی نسبت به موضوع و ارجاع به دیگران سکوت معناداری کردند.
به گزارش تیترشهر، ایلیا رابط یکی از اعضای جمعیت خیریه امام علی در باره ادعای مسوولان مبنی بر اینکه آنها مهاجران پاکستانی و افغانی هستند،می گوید:این جمعیتی که به تازگی کپرهایشان آتش زده شده ایرانی هستند. اکثرا بلوچ هستند و یا از گرگان و گنبدکاووس، شهرهای اطراف یا مستقیما از خود بلوچستان به این بیابان مهاجرت کرده اند. که در میان آن ها هم افراد شناسنامه دار پیدا می شود و هم بی شناسنامه اما همه کسانی هستند که به علت اینکه خانواده هزینه بیمارستان را نداشته شناسنامه ندارند و هر کدام از اعضای خانواده در جایی به دنیا آمده اند.

به گفته رابط اکثرا آنها کودک تنها هستند که خانواده هایشان یا به علت فقر یا از ترس تهدیدها و ارعاب های ایجاد شده فرار کردند و کودکان بی سرپرست این جا مانده اند.

همه این افراد زیرچادر زندگی می‌کنند
این عضو جمعیت امام علی با اشاره به اینکه در این اطراف چندین گروه وجود دارند که همه زیر چادر و کپر زندگی می کنند و هیچ امکاناتی ندارند، ادامه میدهد: هر کس با تکه ای چوب چادری برپا می کند و چیزی به عنوان فرش کف آن پهن است که می شود خانه و محل زندگی شان. در طول روز هم برای کارهایی چون ساززدن و آواز خواندن یا گدایی به تهران می آیند و شب ها به بیابان بر می گردند.

 بیست سال از سکونت آنها در اینجا میگذرد!
حدود بیست سال که این گروه ها در این جا زندگی می کنند و سالی یک بار یکی از نهادها و ارگان ها آن ها را تحت فشار و تهدید می گذارند برای فراری دادن یا جمع آوری از این محل، به گفته خود اهالی در۱۰ سال گذشته حدود هفت یا هشت بار از این دست اقدامات رخ داده است.

رابط درباره اینکه چه کسی اقدام به آتش زدن این کپرها کرده است میگوید: بر اساس اطلاعاتی که در فرمانداری به ما داده اند این است که آتش زدن کپرها مصوبه شورای تامین استان تهران است.

یکی از بچه ها به حالت تشنج افتاد
رابط میگوید: آن ها زیر چادر زندگی می کنند، ما حدود یک سال و نیم است که آن‌ها را تحت پوشش داریم و برای آن ها کلاس‌های آموزشی دایر کرده ایم. گاهی زیرچادر درس می‌دهیم گاهی هم که هوا خوب باشد در فضای باز و آزاد. آن ها حتی حمام ندارند. هر دو هفته یک بار آن ها را برای حمام به سطح شهر می بریم که اردوی حمام نام دارد. او ادامه میدهد: حتی همین روزها بعد از آتش زدن کپرهایشان صبح فردای آن روز کودکان به ما یادآوری می کردند و می گفتند عمو/خاله اردوی حمام یادتان نرود. بعد از آتش زدن کپرها بچه ها به حال خیلی بدی افتاده بودند. ‌این کودکان خیلی وضعیت بدی دارند، آن‌ها توسط خانواده‌هایشان رها شده اند. گرمازدگی و استرس تهدید و حمله بسیار به آن‌ها آسیب رساندتا جایی که روز بعد یکی از بچه ها به حالت تشنج افتاد.

نهادهای دولتی کمک نمیکنند
این عضو جمعیت امام علی با اشاره به اینکه هم بهزیستی کشور، هم استانداری تهران، هم فرمانداری از این موضوع مطلع هستند.اضافه میکند:  ما حتی از طریق مدیر کل استانداری هم به این موضوع رسیدگی کردیم اما افاقه ای نکرد و برای همین ماتصمیم گرفتیم از مسئولین و شهروندان به طور عمومی برای کمک به بچه ها دعوت کنیم، رابط اضافه میکند: هرچند آن ها مدام می گویند رسیدگی می کنند اما در اصل کاری نمی کنند. وقتی کپرها آتش زده شد ما دوباره به این نهادها مراجعه کردیم اما نتیجه ای نگرفتیم تا این که خبر آتش زدن رسانه‌ای شد و بعد از آن بود که حتی از دفتر ریاست جمهوری هم با جمعیت تماس گرفتند و قول پیگیری دادند

حال آرش صادقی زندانی سیاسی در اعتصاب غذا وخیم است


آرش صادقی زندانی سیاسی که در بیست‌ونهمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود در بند هشت زندان اوین به‌سر می‌برد، شب گذشته با افت شدید فشار خون، دچار بی‌هوشی شد و در بهداری زندان تحت رسیدگی با دستگاه اکسیژن قرار گرفت. پیرو وخامت حال آقای صادقی امروز به درخواست بهداری زندان دستور اعزام وی به بیمارستانی خارج از زندان صادر شد ولی این زندانی سیاسی به دلیل اجبار به پوشیدن لباس زندان، دستبند و پابند، از رفتن به بیمارستان خودداری کرد. وی در حال حاضر دچار تپش قلب، تنگی تنفس، درد در کلیه و کبودی ناخن های پا شده است.
درپی گزارش شب گذشته بهداری، روز جاری برای این کنشگر مدنی مجوز اعزام به بیمارستان صادر شد که با توجه به اینکه آقای صادقی اجبار به داشتن لباس زندان همراه دستبند و پابند بود از عزیمت به بیمارستان انصراف داد.
وی در حال حاضر دچار تپش قلب شدید، تنگی تنفس و در در ناحیه کلیه است، همچنین ناخن های پای این زندانی کبود شده است.
این کنشگر مدنی زندانی که خود مشغول تحمل ۱۹ سال محکومیت حبس است، از روز سوم آبان‌ماه در اعتراض به بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی جهت تحمل ۶ سال حبس، دست به اعتصاب غذا زده است.
آقای صادقی در بیست‌وپنجمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود با نگارش نامه ای سرگشاده به کانون وکلای ایران به عنوان «تشکلی حقوقی خارج از حیطه قدرت» و با هدف «به شهادت گرفتن» اعضای این کانون، در مورد پرونده همسرش توضیحاتی داده است. متن کامل این نامه را اینجا بخوانید.
لازم به یادآوری است علاوه بر آقای صادقی در حال حاضر وحید صیادی نصیری، مهدی و حسین رجبیان، علی شریعتی، امیر (علی) امیرقلی، مرتضی مرادپور دیگر زندانیان عقیدتی هستند که در اعتصاب غذای اعتراضی به سر می برند.
منبع: خبرگزاری هرانا
کارگاه آموزشی شهروندیار

شیرین عبادی: دولت ایران حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت بشناسد

به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز شیرین عبادی از وکلای حقوق بشری و برنده جایزه نوبل طی نامه ی نسبت به پلمب محل کسب شهروندان بهایی در ایران اعتراض کرد.
متن این نامه که در بهایی نیوز منتشر می شود به شرح زیر می باشد.
در ماه گذشته حدود ۱۳۲ واحد کسب و مغازه متعلق به هموطنان بهایی به بهانه های واهی پلمب و تعطیل شد.
بهاییان در ایران حق استخدام در ادارات و شرکت های دولتی را ندارند و همچنین نمی توانند به مشاغلی که احتیاج به مجوز دولتی دارد از قبیل دایر کردن رستوران و یا سلمانی، مبادرت ورزند. این دسته از ایرانیان علاوه بر محدودیت های فوق اجازه تحصیل در دانشگاه را نیز ندارند و در نتیجه فاقد دسترسی به تخصص های پیشرفته می باشند، بنا براین عملا فقط در مشاغل محدود و کوچکی چون تعمیر ساعت، لوله کشی و غیره امکان اشتغال دارند که در مشاغل مزبور نیز همواره با مشکلات زیادی که مامورین حکومتی ایجاد می کنند مواجه بوده اند.
در ماه گذشته مأمورین امنیتی با دستاویز تعطیل اماکن کسب بهاییان در اعیاد مذهبی آنها به صورت غیر قانونی محل کسب بهاییان را پلمپ و تعطیل کردند. طبق قوانین ایران دارندگان مشاغل آزاد در تعیین ساعات و روزهای کار خود آزادی عمل داشته و محدودیتی از این جهت برای آنها وجود ندارد. از سوی دیگر اعیاد بهایی در سال بیش از ۹ روز نیست و آنها با تعطیل محل کسب خود در آن روزها هیچگونه تبلیغات مذهبی انجام نداده اند. با توجه به مطالب فوق بستن محل کسب بهاییان صرفا وسیله دیگری است برای ستم بیشتر بر آنان.
از کلیه هم وطنان عزیز و مردم آزاده جهان در خواست می کنم که به کمک بهائیان ایران بشتابید و با ارسال پیام، ایمیل و نامه به سفارت ایران در محل اقامت خود از دولت ایران بخواهید که به اذیت و آزار بهائیان خاتمه دهد. همچنین توجه کمیسار عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه آزادی مذهب را به این نکته جلب می کنم که ستم بر بهائیان به خاطر اعتقادات مذهبی آنها از حد گذشته است و وقت آن رسیده که دولت ایران حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت شناخته و به آزار و اذیت آنها خاتمه دهد.
شیرین عبادی
رئیس مرکز حامیان حقوق بشر