گفتگو با مينو هميلی فعال سياسی در مورد خشونت عليه زنان.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
گفتگو با مينو هميلی فعال سياسی در مورد خشونت عليه زنان.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
صادق لاریجانی، ماجرای ۶۳ حساب ۱۰۰۰ میلیاردی خود در قوه قضائیه را از سر باز کرده و گفته است که این مسئله مربوط به سال ۷۴ و مجوز رهبر جمهوری اسلامی است، اما شاید او به خاطر ندارد ایجاد این حسابهای شخصی در آن سال چندان ختم به خیر نشد و نانی بود که علی رازینی، رئیس وقت دادگستری استان تهران، در دامن دستگاه قضایی گذاشت.
رئیس قوه قضائیه روز چهارشنبه سوم آذر، در سخنانی با دلخوری و تندی اشارهای گذرا به حسابهای خبرساز این قوه کرده و توضیح داده است: «این مسئله مربوط است به سال ۷۴ یعنی بیست و یک سال پیش. در زمان رؤسای سابق و اسبق قوه قضاییه با اجازه رهبری، اموال مربوط به قوه قضائیه به حسابی به نام قوه قضائیه واریز میشود و اینکه میگویند حساب شخصی است، صد درصد کذب است».
اما داستان حسابهای سال ۷۴ قوه قضائیه چیزی غیر از سخنان رئیس دستگاه قضایی را نشان میدهد.
ماجرای این حسابها، ۲۴ مرداد سال ۷۷ در روزنامهها با انتشار نامه محسن نوربخش، رئیس وقت بانک مرکزی، افشا شد.
او خبر داده بود بازرسان این مرکز در حین بازرسی کشف کردهاند مبلغ ۳.۵ میلیارد تومان از حساب دولتی وزارت دادگستری به حساب شخصی علی رازینی، رئیس دادگستری استان تهران، واریز شده است.
نوربخش در نامهای به محمد خاتمی، رئیس دولت هفتم، نوشته بود که «ظاهراً در سال ۷۳ مقرر میشود برای کمک در امر معیشتی برخی قضات و کارکنان اداری وزارت دادگستری، از منافع بانکی مشروع بخشی از مبالغی که به حساب آنها واریز میشود، زیر نظر رئیس قوه قضائیه استفاده شود».
نوربخش اضافه کرده بود با این مجوز، در سال ۷۴ «چهار حساب سپرده سرمایهگذاری بلندمدت هر کدام به مبلغ پنج میلیارد ریال به نام علی رازینی در بانک ملی شعبه کاخ دادگستری واریز میشود».
بعدتر در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۷۵ نیز «۳۰ هزار فقره سپرده سرمایهگذاری بلندمدت به مبلغ ۱۵ میلیارد ریال به نام علی رازینی، نزد بانک ملی شعبه کاخ دادگستری ایجاد میشود».
به نوشته رئیس بانک مرکزی، به جز این حسابها، یک حساب جاری به شماره ۱۳۱۱۲ نیز به حساب رئیس دادگستری استان تهران افتتاح شده بود تا سود سپردهها که تا پایان تیرماه آن سال، ۱.۵ میلیارد تومان برآورد شده بود، به آن حساب واریز شود.
این مورد آخر، شماره حسابی بود که بعد از رسانهای شدن مشخص شد مردم مواردی از جمله پرداخت جریمههای استفاده از ماهواره را به همین شماره واریز میکردند.
نامه نوربخش به رئیسجمهور وقت، دقیقاً برعکس ادعای علی طیبنیا، وزیر اقتصاد دولت حسن روحانی، است که به تازگی در گفتوگویی در شبکه دوم تلویزیون گفت «حسابهای قوه قضائیه با هماهنگی خزانهداری کل کشور و بانک مرکزی در سیستم بانکی کشور قرار گرفت».
سکوت و دیگر هیچ
به هر روی، انتشار نامه نوربخش شروع بحثهای سیاسی و اقتصادی در ایران بود. حقوقدانان، اقتصاددانها و سیاستمداران خواستار پاسخگویی مسئولان قوه قضائیه بودند. آنها میخواستند توضیح داده شود که چرا این حسابها ایجاد شده است و سود آنها به چه استفادهای رسیده است.
اما هر چه فشارها و سؤالها بیشتر شد، نه تنها آیتالله یزدی، رئیس دستگاه قضا و شخص علی رازینی بلکه هیچ کس دیگری در این قوه هرگز راجع به حسابهای پنهانی و شخصی پرابهام سخنی نگفت و موضعگیری نکرد.
نکته جالب دیگر اینکه در آن زمان، نمایندگان مجلس تازه تأسیس پنجم به نایب رئیسی حسن روحانی نیز در تعطیلات طولانی تابستانی پارلمان، در سکوت محض به سر میبردند؛ و حتی وقتی از تعطیلات بازگشتند هم، در جلسههای علنی خود، هیچ نطق، تذکر، بررسی، مصاحبه و اشارهای به این موضوع نداشتند.
در خلأ ورود دستگاههای ناظر و مسئول، و حتی مجلس محافظهکار، این روزنامهها بودند که موضوع را پیگیری میکردند و خواستار موضعگیری شفاف مسئولان قوه قضائیه بودند. بر خلاف اینکه ۱۸ سال بعد، حالا رسانهها به دلیل محدودیتها و فشارها، در موضوع حسابهای شخصی صادق لاریجانی کمتر قدرت مانور دارند و وارد نمیشوند.
هماکنون نیز اگر محمود صادقی، نماینده اصلاحطلب مجلس با وجود تهدید رئیس قوه قضائیه و حامیان وی، به این رویه اعتراض نمیکرد، موضوع مخفی میماند.
غیرقانونی – غیرشرعی
در مرداد سال ۷۷، سیاستمداران و حقوقدانان معتقد بودند بازگشایی این حسابها، برداشت و جابهجایی وجوه عمومی است و تصرف غیرمجاز در آن محسوب میشود. در نتیجه اقدامی خلاف قانون و جرم است.
به علاوه به واسطه اینکه وجوه امانت، جز با اجازه صاحب امانت که مردم باشند، قابل تصرف و تغییر و تبدیل نیست، حسابهای قوه قضائیه اشکال شرعی دارد.
موضوع دیگری که محل ایراد واقع شده بود، استقلال قضات بود. منتقدان میگفتند پاداش به قضات، حتی برای تأمین تنگناهای معیشتی، استقلال آنان را زیر سؤال میبرد و از آنها قاضیانی در حد «زیردستان حرفشنو» میسازد. بویژه آنکه چه منطقی در تخصیص این پاداشها وجود دارد، وقتی به تصمیم شخصی یک فرد منوط است؟
حتی تعدادی از قضات در نامهای خواستار آن شده بودند که دادگستری تهران توضیح دهد سود حسابهای مزبور را به چه اشخاص و حوزههایی تخصیص داده است؟
انتقادها تنها در همین سطح هم باقی نماند و رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت، برخی فعالان سیاسی میگفتند این شبهه وجود دارد که هزینههای گروههای فشار از این طریق تأمین میشود. در مقابل رسانهها و چهرههای اصولگرا از اقدام قوه قضائیه دفاع میکردند و میگفتند سود آن «برای بهبود امور فرهنگی کشور» صرف شده است.
توضیحات مقامی قضایی که نامش افشا نشد
وقتی واکنشها بالا گرفت، روزنامه کیهان و نشریه ارزشها، گفتوگویی از «یک مقام مسئول» قضایی منتشر کردند که هویت آن نامشخص بود و گفته بود که «برای انجام کارهای برزمین مانده دادگستردی و انبوه پروندههایی که در انتظار رسیدگی میباشند و نیز ناکافی بودن اعتبارات، از ریاست قوه قضائیه کسب تکلیف شد و ایشان از رهبر معظم انقلاب درخواست کردند به دادگستری تهران اجازه دهند مبالغی از وجوه امانی را در بانک سرمایهگذاری کند و سود حاصل از آن را مصرف نماید و رهبر معظم انقلاب با این پیشنهاد موافقت کردند».
او واریز شدن پولها به حساب علی رازینی را به دلیل تعلق نگرفتن سود بانکی به شخصیتهای حقوقی (همچون دادگستری) عنوان کرده بود.
این گفتوگو کمی هم رنگ تهدید به خود گرفته بود و همان مقام مسئول افراد و مطبوعاتی که موضوع حسابهای دادگستری را پیگیری کرده بودند، از گزارههایی معرفی کرده بود که با آنها برخورد قضایی شده یا در انتظار برخورد قضایی هستند.
بانک مرکزی: دادگستری دروغگو و متخلف است
بلافاصله پس از انتشار این مصاحبه، بانک مرکزی ایران اطلاعیهای صادر و اظهارات آن مقام قضایی ناشناس را تکذیب کرد. این بانک اعلام کرد که درخواست بازگشایی این حسابها از آیتالله خامنهای، به طور مستقیم توسط شخص علی رازینی انجام شده است و با اینکه طبق توافق صورت گرفته میبایست حساب به نام دادگستری ایجاد شود؛ اما «در این خصوص رئیس دادگستری هیچگونه مکاتبهای با بانک مرکزی نداشته است».
بانک مرکزی با استناد به مواد قانونی تصریح کرده بود که این وجوه باید به خزانه عمومی واریز شود و متخلف مجرم است.
کمیته ویژه خاتمی در دست فراموشی
وقتی کار به اینجا رسید و هیچکدام از مقامهای قضایی به ویژه شخص آیتالله یزدی، رئیس وقت این قوه قدمی برای پاسخگویی برنداشتد، محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، دستور تشکیل کمیتهای ویژه برای رسیدگی به ماجرا را «با حفظ آبروی افراد» صادر کرد.
اما این آخرین تلاش نهادهای مسئول درباره این حسابها بود. بعد از آن تکلیف این کمیته، اعتراضها و سرنوشت حسابهای رئیس دادگستری روشن نشد. آن ماجرا در لابهلای خبرها و اتفاقهای پشت سر هم آن روزهای ایران به تاریخ سپرده شد.
حالا ۱۸ سال بعد، تعداد آن پنج حساب و ۳۰ هزار فقره سرمایهگذاری علی رازینی، با سود ۱.۵ میلیارد تومان، به ۶۳ حساب بانکی به نام «صادق آملی لاریجانی» رئیس قوه قضائیه با سود سالانه ۲۵۰ میلیارد تومان رسیده است.
ریاست دستگاه قضا با تکیه به اذن آیتالله خامنهای به این اقدام مشروعیت میدهد، اما در شرایطی که قانون در موضوع بحث بیتالمال روشن است، آیا مجوز رهبر جمهوری اسلامی توجیه قانونی دارد؟
شاید اگر آن زمان تکلیف این حسابها روشن میشد، دولت مقاومت بیشتری میکرد، مجلس به ماجرا وارد میشد، رئیس وقت دستگاه قضا رفتاری مسئولانه داشت و رهبر جمهوری اسلامی درباره مجوزش توضیح میداد، رئیس امروز قوه قضائیه دستاویزی برای توسل به آن با هدف از سرباز کردن ماجرا از خود نداشت.
به گزارش رادیو پارس آقای علی شریعتی به نقل از خانواده ایشان دوباره دست به اعتصاب غذای خشک زده و حال مساعدی ندارد مسئولان زندان حتا به او در بهداری رسیدگی نکردند و او بیهوش در آنجا بوده تا خود به هوش آمده است و توانسته با خانواده تماس تلفنی برقرار کند،
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید جوکار موخ هفتم شهریورماه ۹۴ بازداشت شد. این فعال مدنی در تاریخ ۷ آذرماه با اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد، اما مدتی بعد این حکم در دادگاه تجدید نظر استان تهران به ۲ سال تقلیل یافت.
آقای جوکار که ظرف روزهای گذشته با آقای حاجیلو دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی دیدار داشته و با آزادی مشروطش مخالفت شده، نامهای سرگشاده به این مقام قضایی نوشته است.
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید؛
“چندی پیش در بحرین و در اعتراضات شیعیان بحرین علیه حکومت آن کشور یک زندانی سیاسی اقدام به اعتصاب غذا نموده بود که این خبر روزی لااقل بیست بار از کلیه شبکه های رادیویی و تلویزیونی جمهوری اسلامی مخابره و به سمع و نظر بینندگان این شبکه ها می رسید. اما اکنون که در کشور خودمان ٨ زندانی سیاسی در سراسر کشور که ۴ نفر از آنان در بند ٨ زندان اوین هستند در اعتصاب غذا به سر میبرند نه تنها کانال ها و شبکههای صدا و سیما خبری مخابره نمیکنند و نه تنها مطبوعات و رسانه های مجازی داخلی سکوت پیشه کرده اند؛که حتی دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی حاضر نیست به بند ٨ زندان اوین سر بزند و احوال این اعتصاب کنندگان را جویا شود.
در این مجال نمیخواهم علیه صدا و سیما و سیاست یک بام و دو هوای این سازمان و یا مطبوعات و رسانه های مجازی در خصوص سکوتشان در مورد حقوق بشر صحبت کنم بلکه روی سخنم با دادیار است.
دادیار محترم ناظر بر زندانیان سیاسی جناب آقای حاجیلو
در سالن ٩ بند ٨ زندان اوین یکی از زندانیان سیاسی مورد حمله با سلاح سرد آن هم توسط اتباع بیگانه و یک دزد دریایی قرار گرفت؛دزد دریایی که سال هاست محکومیت به حبس خود را سپری می کند، کدام آیین نامه و کدام وجدان بشری است که میگوید زندانیان سیاسی را که صرفا بر اساس دغدغه های اجتماعی خود در حبس هستند در کنار خشن ترین افراد نگهداری شوند؟!
جناب حاجیلو آیا جنابعالی تصور مینمایید که اگر صرفا با گشاده رویی و خنده با زندانیان و اسیران سیاسی برخورد داشته باشید همین کافیست تا دهن آن ها را ببندید و آن ها را آرام نگه دارید؟
آخر این چه نوع سیاست عجیبی ست که شما در زندان اوین و زندانیان سیاسی در پیش گرفته اید؟ که اگر آن ها آرام بودند شما نیز نظاره گر آنان بدون کوچک ترین دغدغه ای باشید ولی اگر ایشان به هر طریقی تولید زحمت و هزینه برای دستگاه قضایی که متعاقبا دستگاه دیپلماتیکشان نمودند شما نیز به تکاپو افتاده و تن به خواسته ایشان دهید میتوان به چندین مورد اشاره کرد که شما صرفا به دلیل فشارهای رسانه ای ایجاد شده بر روی برخی پرونده ها به آن ها رسیدگی فوری کردید که در اینجا و در این نامه سرگشاده نیازی به ذکر اسامی نیست.
فی الواقع من گمان نمیکنم که این سیاست، تصمیم نظام و شورای عالی امنیت ملی باشد که بخواهد با خنده و لبخند های شما و عدم مسئولیت پذیری تان با لطافت و ظرافت به هر طریق ممکن زندانیان سیاسی را آرام نگه دارد که اگر اینطور بود با ۴ زندانی اعتصاب کننده غذایی ، قطعا شما در این پروژه شکست خورده اید و قطعا از سوی آن مراجع از مقامتان ازل میشدید.
نتیجتا آنچه از شواهد و قرائن پیداست این روش شخصی شماست نه سیاست کلان کشور، جناب حاجیلو محض اطلاع عرض میکنم که این سیاست شکست خورده است و شاهد این مدعی چهار زندانی سیاسی هستند که در بند ٨ زندان اوین اعتصاب غذا کرده اند که یکی از آنان از شدت وخامت حال تا مرگ و ایست تنفسی پیش رفت و حتی وصیت نامه نیز نوشت.
جناب دادیار محترم حرکت کج دار و مریز شما نمیتواند و نتوانسته پاسخگوی انبوه مشکلات روی هم انباشته شده زندانیان باشد چرا که هر روز گرفتاری و مشکلات ایشان بیشتر میشود، اگر برای شما اصلاح این روش مقدور نیست بهتر است به شما گوشزد کنم که بازی با سرنوشت یه عده از شریفت ترین افراد کشور که دغدغه های اجتماعی شان موجب شده دچار حبس شوند،نه پاداش دنیوی دارد و نه سعادت اخروی .
جناب حاجیلو به سرنوشت شگفت آور سعید مرتضوی توجه تان را جلب میکنم برای عبرت گیری، اگر توانایی اداره مدیریت و مقام خود را ندارید عطای آن را به لقایش ببخشید استعفا دهید یا کار را به کسی بسپرید که دل و جرات بیشتری در انجام امور را دارد که این هم سعادت دنیوی شما و هم سعادت اخروی شما را بیشتر، بهتر و مطمئنتر تامین خواهد کرد.
السلام علی من اتبع الهدی
سعید جوکار
١ آذر ٩۵
بند ٨ زندان اوین”
سعید جوکار، زندانی سیاسی
کریمی پس از تایید حکم در دادگاه تجدید نظر، در مصاحبهای با خبرگزاری رویترز اعلام کرد که قصد خروج از کشور را نداشته و حکم صادر شده را اجرا خواهد کرد.
کیوان کریمی ابتدا در آذر ماه سال ۱۳۹۲ به دنبال انتشار پیشنمایش فیلم «نوشتن بر شهر» در یوتیوب، در منزل شخصی خود بازداشت شد. او مدت ۱۲ روز در انفرادی زندان اوین به سربرد و بعد از آن با تودیع وثیقه آزاد شد.
حکم ۶ سال حبس و شلاق برای کیوان کریمی واکنشهای بینالمللی بسیاری را به همراه داشت. اولین واکنش گروهی، بیانیهی جمعی از فیلسوفان، جامعهشناسان، نویسندگان و فعالان حقوقبشری، تحت عنوان «شعر، جنایتی علیه دولت» بود. پس از آن انجمن ملی کارگردانان، فیلمنامهنویسان، بازیگران و عوامل سینما در فرانسه و ایتالیا و انجمن ملی روزنامهنگاران و منتقدان سینمایی ایتالیا طی بیانیهای به حکم صادره علیه کریمی اعتراض کرده و خواستار لغو مجازات او شدند. همچنین ۴۵ نماینده پارلمان اروپا با امضای بیانیهایی مشترک، با ابراز نگرانی از وضعیت کریمی، خواهان آزادی بدون قید و شرط او شدند. در همین خصوص جشنواره پونتو د ویستا با همکاری بنیاد «ناوارو» وخانواده «ژان ویگو» فیلمساز فقید اسپانیایی، کمپینی را درحمایت از کیوان کریمی به راه انداختند و از ۲۲۳ کارگردان معروف جهان دعوت کردند تا با ضبط یک کلمه توسط دوربین و ارسال آن به جشنواره، در ساخت فیلم کوتاهی به نام «کلمه، شلاق» در اعتراض به حکم ۲۲۳ ضربه شلاق برای این فیلمساز مشارکت کنند. در آستانه برگزاری شصت و نهمین جشنواره فیلم کن نیز، هیئت داوران بخش مستند این جشنواره در اعلامیهای مطبوعاتی خواستار ادامه تلاشهای بینالمللی تا لغو حکم این فیلمساز شدهاند.
فیلم نوشتن بر شهر که به شرح تاریخی دیوارنویسیها وگرافیتیهای شهر تهران از اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران تا دوران پس از جنبش سبز میپردازد، تاکنون در جشنوارههای متعدد بینالمللی به نمایش درآمده است. تازهترین اکران این مستند، آبانماه درجشنواره بین المللی فیلم وین (ویناله) در کشور اتریش برگزار شد.
از دیگر آثار این فیلمساز میتوان به «ماجراهای زن و شوهر»، «مرز شکسته» و آخرین ساخته او، «طبل» اشاره کرد. طبل، اولین ساخته سینمایی کیوان کریمی، تابستان امسال برای نخستین بار در بخش هفته منتقدین جشنواره فیلم ونیز اکران شد. فیلم داستان وکیلی است که پس از دریافت بستهای زندگیاش به کلی دگرگون میشود. کریمی این فیلم را در نوروز ۱۳۹۵ در تهران درحالی فیلمبرداری کرد که به دلیل محکومیت تحت فشار امنیتی بود. این فیلم اولین ساخته بلند سینمایی او محسوب میشود که مورد توجه منتقدان سینمایی در ونیز قرار گرفت. ژان میشل فرودون، سردبیر سابق کایه دو سینما این اثر را بهترین فیلم جشنواره ونیز نام برده است.
کریمی اکنون در زندان اوین در حال سپری کردن حکم یکسال زندان تعزیری خود میباشد.
بیست و چهار دی سال نود و سه: دستور بر این بود که بعد از ظهر آن روز و با گذشت سه ماه بازداشت بدون مجوز و بازجوئی در بند دوالف متعلق به اطلاعات ثارالله سپاه پاسداران به قرنطینه زندان و سپس به سالن نه بند هشت یا همان تبعیدگاه زندان اوین منتقل شوم.
در حالی که بر اثر مسمومیت در بند دوالف و خونریزی داخلی، عفونت بدن و ضعف و لرزش به سختی می توانستم روی پاهایم بایستم یا حتی چشمانم را باز نگه دارم بی دلیل و به مدت چند ساعت، با لباس نازک در محوطه سرد زندان اوین و در پشت ورودی قرنطینه سرپا منتظر نگه داشته شدم که باعث شد به تب زندان اوین نیز مبتلا گردم.
با وجودی که قبل از انتقال دوبار تفتیش بدنی شده بودم مجددا به بهانه بازرسی و تفتیش به اتاق بازرسی و تفتیش زندان اوین منتقل شدم که این اتاق به دوربین مداربسته نیز مجهز بود. یکی از عوامل اطلاعات سپاه با لباس شخصی در اتاق ایستاده بود و یک سرباز و یکی از افسران زندان روی صندلی نشسته بودند. مرا به کنار دو زندانی دیگر بردند تا رو به دیوار بایستم و سپس افسر زندان که مشخص بود در حال اجرای دستورات اطلاعات ثارالله سپاه می باشد با لحنی زننده گفت که باید برهنه شوم و بعد از درآوردن لباس ها اضافه کرد که باید بطور کامل برهنه شوم! دو زندانی دیگر نیز همینطور! کاملا برهنه (بدون لباس زیر) به مدت چند دقیقه و در کنار آن دو زندانی دیگر بشین پاشو می دادند و در پاسخ به اعتراض، فحاشی و داد و فریاد کردند. البته فحاشی های رکیک و اهانت هایی که قبل تر و در جلسات بازجوئی شنیده بودم مرتبه ای زننده تر بود که بر طبق قوانین جاری کشور تمام این اهانت های ناموسی قابل پیگرد و موجب حدود شرعی (شلاق و…) نیز می باشد!
《پس بیدار باشید چون نمی دانید که صاحب خانه کی می آید، شب یا نیمه شب، وقت سحر یا سپیده دم. مبادا او ناگهان بیاید و شما را در خواب ببیند.》
انجیل مرقس ۱۳: ۳۵-۳۶
همچنان از آسیب دیدگی هایی که در دوران بازجویی و حبس متحمل شدم، رنج می برم و بعد از گذشت ۲ سال از خود می پرسم: این افرادی که به هیچ اصول اخلاقی و انسانی، و هیچ آیین و مسلک و چهارچوب دیگر پایبند نیستند و هیچ یک از علم و تخصص های سازنده بهره ای نبرده اند، در کدامین حفره ها و به چه شکلی رشد یافته اند ولی کاملا روشن است که چه کسانی و با چه اهدافی به این افراد جایگاه و قدرت می دهند. در مواردی آزار زندانیان سیاسی خانم در بند دوالف و توسط این عوامل باعث آبرو ریزی و نیز صدماتی جبران ناپذیر شده است و شکایت شده که مزاحمت ها حتی بعد از آزادی این زندانیان نیز ادامه داشته است. همه اینها به روشنی نشان دهنده بیماری ها، عقده ها و انحرافات در این نوع افراد می باشد؛ و جالب است که این نیروها مدعی هستند که حافظ امنیت مردم و در حال مبارزه با فساد داخلی و نفوذ دشمنان خارجی هستند؛ آیا این عملکرد و رفتار دوگانه نشانگر منافق بودن نیست!؟ همان برچسبی که این نیروها به مخالفانشان می زنند…
《مردان و زنان منافق، متفق با همدیگر و طرفدار یکدیگرند؛ مردم را به کار بد وامی دارند و از کار نیک منع می کنند و دست خود را [از انفاق و بخشش] می بندند، و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد؛ در حقیقت منافقان بدترین زشتکاران عالمند.》
توبه (قرآن ۹:۶۷)
《بی تردید منافقان در پایین ترین طبقه از آتش جای دارند و هرگز برای [نجات] آنان یاوری نخواهی یافت.》
نساء (قرآن ۴:۱۴۵)
خطاب به افراد سالمی که در بدنه سپاه پاسداران وجود دارند می گویم: چرا به این جنایات واکنش نشان نمی دهید!؟
در بهداری زندان شاهد صحنه ای بودم که زندانی کهنسالی که توان راه رفتن نیز نداشت، توسط پزشک زندان به تمارض محکوم شد و مسئولان و انتظامات بهداری زندان بدن پیر و فرتوت او را از موها و پاها به روی زمین بهداری کشیدند و بیرون بردند. در روزهای دیگر زندانی جوانی را می دیدم که به ناراحتی روحی دچار شده بود و توان ادامه زندگی در شرایط زندان را نداشت و دست به خودکشی می زد اما موفق نمی شد!
پس از شکایت ها و پیگیری های مکرر و طولانی که در نهایت منجر به صدور دستور مستقیم از سوی مسئولین قوه قضائیه و بیت رهبری به منظور پیگرد تخلفات نیروهای معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه گردید چند جلسه برای رسیدگی تشکیل و تمام موارد را با جزئیات و مستندات غیر قابل انکار بیان کردیم. خصوصا که روند اتفاقات و روند پرونده سازی ها به خوبی همه چیز را روشن کرده است. ضابطین پرونده که در ابتدا به ناچار با بررسی شرایط نگهداری اینجانب در بند دوالف و بازبینی فیلم دوربین ها موافقت کرده بودند، اکنون تغییر رویه داده و نیز به علت کوتاهی مسئولان رسیدگی، بررسی ها هنوز نیمه کاره مانده و ماموران و عوامل معاونت اطلاعات این قرارگاه با ارسال پیغامی با وقاحت تمام برای منصرف کردن اینجانب از پیگیری شکایت هایمان به تهدید پرداخته اند.
در این مدت طبق درخواست مسئولین (و البته
با توجه به اینکه اخیرا یکی از شکایت ها تا حدی موثر واقع شده و به نتیجه رسیده بود) از علنی کردن اکثر موارد و روند پرونده ها خودداری کرده و می کنیم. دیده ها و ناگفته ها زیاد است اما برای ما توقف ظلم و رسیدن به نتیجه مطلوب بسیار مهمتر از شنیده و دیده شدن اتفاقاتی است که بر ما گذشته است. اما آیا این حد پروگی و وقاحت به این معناست که مشابه این اتقاقات در حال حاضر نیز تکرار می شود!؟ چه کسی می داند چه بر سر صدها انسانی می آید که در دستگیری های خودسر و بدون نظارت و در سکوت رسانه های رسمی کشور و بدلایل مختلف مانند فعالیت مدنی و سیاسی، شرکت در جلسات فرقه ای یا مذهبی یا حتی فعالیت در زمینه مدلینگ، و.. و توسط همین مجموعه ها دستگیر شده اند!؟
در سومین جلسه بازجوئی، روز شنبه به تاریخ بیست و شش مهر نود و سه که تیم بازجوئی قرارگاه ثارالله سپاه در پی ضعف و اشتباه اطلاعاتی و به اشتباه دستگیر شدن اینجانب بخاطر تشابه اسمی که با یکی از متهمین متواریشان داشتم دستپاچه شده بودند و با توجه به اینکه جرمی مرتکب نشده بودم نمی دانستند با چه برچسبی من را متهم کرده و تحت بازجوئی قرار دهند، و چگونه پرونده سازی کرده و محکوم کنند به سرتیم بازجویان هشداری دادم تا به بالاسری هایش برساند که احتمالا هنوز به یاد داشته باشه: هر روز زندان و هر ضربه ای که به من وارد شود برای ما افتخاری پایدار و برای شما خواری و بی آبرویی روزافزون را به همراه خواهد داشت.
بدانید که ثروت و چیزهای دیگر که بدست می آورید ارزش عواقب آن را نخواهد داشت. گویا هنوز درس نگرفته و به ماجراجویی ها و پرونده سازی هایشان ادامه می دهند…
《إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ》
《همانا مؤاخذه و انتقام پروردگارت بسیار سخت است.》
بروج (قرآن ۸۵:۱۲)
سعید حسین زاده موحد – آذر ۱۳۹۵