به گزارش رادیو پارس محمد نجفی وکیل پایه ۱ دادگستری و فعال حقوق بشر اهل شازند اراک در حالی که به نشان اعتراض ب کشته شدگان عاشورای سال ۸۸ بر روی پیراهن خود نوشته بود توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
به گزارش رادیو پارس محمد نجفی وکیل پایه ۱ دادگستری و فعال حقوق بشر اهل شازند اراک در حالی که به نشان اعتراض ب کشته شدگان عاشورای سال ۸۸ بر روی پیراهن خود نوشته بود توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
از صفحه آقای محمد مظفری
یاد شهدای عاشورای سال 1388
امیرارشدتاجمیر ❤⚘
مصطفی کریم بیگی ❤⚘
شهرام فرج زاده ❤⚘
شبنم سهرابی ❤⚘
محمدعلی راسخ نیا ❤⚘
سید علی موسوی حبیبی ❤⚘
مهدی فرهادی راد ❤⚘
جهانبخت پازوکی ❤⚘
و شاهرخ رحمانی ❤⚘
گرامیباد
دانش آموزان یکی از مدارس رودبار جنوب در استان کرمان به جرم اینکه پول نداشتند تا هزینه درخواستی مدیر مدرسه را بپردازند توسط مدیر مدرسه شلاق خوردند.
هنگامی که دانش آموزان برای شرکت در کلاس درس به مدرسه مراجعه می کنند معین منصوری مدیر مدرسه از آنها طلب ۳۰ هزار تومان پول می کند، دانش آموزان دختر و پسر هم که اظهار نداری می کنند توسط این مدیر ۸ ضربه شلاق دریافت کرده و از مدرسه بیرون انداخته می شوند. این کار روزهای بعد هم ادامه پیدا می کند تا خانواده هایی که پول تهیه لوازم التحریر و وسایل مدرسه را هم ندارند، مجبور می شوند با قرض یا فروش لوازم منزل پول ۳۰ هزار تومان درخواستی مدیر مدرسه را فراهم کنند.
لازم به ذکر است که یکی از محرومترین نقاط کشور در حال حاضر مناطق جنوبی استان کرمان یعنی شهرستان های کهنوج، قلعه گنج، رودبار جنوب، فاریاب و منوجان می باشد. مردم این شهرستانها و بخش ها و روستاهای آنها از امکانات اولیه زندگی محروم هستند. فقر و زندگی فلاکت بار بر غالب ساکنان این مناطق سایه انداخته است.
١: سوال اول : مگر مسلمانان به زندگي بعداز مرگ معتقد نيستند ،مگر مطابق دين اسلام اين زندگي دنيايي زندگي فاني رفتني نيست وبا مرگ زندگي ابدي باقي شروع نمي شود
پس اين گريه ها براي چيه؟؟؟
٢: سوال دوم: امام حسين شهيد شده وجاي شهدا در بهشت مگر نيست يعني در حقيقت در حادثه عاشورا زندگي ابدي امام حسين در بهشت آغاز شده ،آيا اين گريه داره ؟؟؟
٣: سوال سوم: چرا به مناسبت اين حادثه جشن گرفته نمي شود يعني بالاخره براساس داستان هاي نوشته شده از اين واقعه يكي پيدا شده به جاي اينكه بگويد بله قربان وبه جاي اين كه چشم را روي حقيقت ببنده وبه جا ومقام برسد،گفت نه!
پاي عقيده اش هم جانش را خرج كرد.
٤: چند نَفر امروز هستند از جان كه هيچ بلكه از يه مشت پول به خاطر انسانيت وحق مي گذرند؟؟؟
٥: در كتب رواياتي صحيح مگر نه اينكه حسين به زينب مي گوييد من كشته شدم ،لباس سياه نپوش ،گريبان پاره نكن،وا ويلا سرنده، آيا زينب بيشتر به برادر نزديك تَر است يا ما؟؟؟
٦: در صحيح ترين سند چرا پيامبر اسلام گفته بيش از سه روز عزا داري نكنيد اما ملايان وخرافات چيان مذهبي سه روز را به هفته وچهلم و سالگرد تبديل كردند؟؟؟
٧: چرا فرزندان حسين فقط علي اصغر علي اكبر وعباس برادرش اسم دارند بقيه ٧٢اسمي ندارند وآيا فرزندي به گواهي تاريخ به اسم علي اصغر وجود داشته يانه ؟ وچرادر بازار ملا اسمي از اين ياران گفته نمي شود ؟؟؟
٨: چرا همانند حسين گفت اگر دين نداريد آزاد مرد باشيد لااقل زندانيان سياسي را آزاد نمي كنيد كه آزادمرد باشيد شما ها كه نه آزاده هستيد نه دين داريد؟؟؟
٩: چرا ٣٦٠روز سال مثل يزيد زور گفته مي شود ،پول جمع مي شود وبخاطر يه مشت پول هم هر حقي پنهان مي شود؟؟؟
١٠: آيا با اين پنج روز عزاداري وگريه كه همه مي دانيم واقعي نيست ، تمام ظلم و قضاوت هاي آخوندها توجيح مي شود؟؟؟
١١: آيا در كشوري كه اين همه آدم در كنار خيابان ها زندگي مي كنند وكليه فروشي وتن فروشي و بي كاري و وجنايت ومواد مخدر و بسياري ديگر كه مثنوي هفتاد پند مي شود
نيازي به اين همه عزاداري مي باشد؟؟؟
١٢: آيا نيازي نيست كه ما براي كشور خود عزاداري كنيم كه از جهان عقب افتاده ايم ، كشوري كه مركز مهد وتمدن چند هزار ساله بوده؟؟؟
١٣: آيا يزيد بيشتر كشت يا ملايان صفوي وامروزي ولايت فقيه ؟؟؟
١٤: آيا حسين براي پدر ومادر خويش هم اينطور عزا داري مي كرد؟
١٥:آيا سند صحيحي وجود دارد؟كه يك امام آن زمان بازي هاي امروزي را نمايش داده باشد ؟؟؟
١٦: آيا حسين كه در روز عاشورا نه آب داشت نه غذا شمايي كه خود را شيعه او مي دانيد اون روز حاضر هستيد نه آب بخوريد نه غذا ، يا به دليل گوشت نخوردن در يك سال آن روز را گوشت مي خورديد !!!!
١٧: آيا خامنه ايي وسران يزيد اين زمان همچون اسد وپوتين و حزب الله ومقتدا صدر و نوري مالكي ورهبر كره شمالي و مراجع شكر فروش قم ومشهد ونجف وكربلا و آخوندها واطلاعات وجاش هاي امروزي وسايرين دزدان نجومي
آيا تا به حال گذاشته اند كسي از آنهاانتقادي كوچك داشته باشند؟؟؟يا همانند شمر سر مي برند ؟؟؟ واگرم كسي انتقاد داشته همان طور نبوده كه با اعدام وجنايت وآدم كشي وزنداني طولاني مدت همراه بوده!!!
١٨: آيا ميلياردها خرج و مصارفي كه در اين ده روز دُكان داري مصرف مي شود خرج بازسازي كشور كنند بهتر است يا خرج مداح عرعركننده ؟؟؟
١٩: آيا بچه هاي امروزه در خاورميانه كه كشت مي شوند توسط شما ويارانتان همانند فرزندان حسين هم مگر نيستند كه بي گناه توسط استكبار از بين مي روند؟؟؟
٢٠: آيا واکنش حوزه به اختلاسهای به املاک نجومی، به فساد اداری به رشوه خواری ها به فقر و فلاکت به کلیه فروشی ، به داستان سرایی های جنسی یالثارات به فحاشی های زنجیره ای مداحان چگونه بوده؟؟؟ آیا شما سراغ دارید که این آخوند های حکومتی اشاره ای گذرا به فساد، فاسدان حاکم بکنند و از ما بخواهند که حسینی عمل کنیم،؟
قطعا این گونه نبوده و این گونه نخواهد شد.
التماس تفكر!!!
احسان فتاحي
پخش سخنان مسيح علي نژاد در پارلمان اروپا عليه حجاب اجباری برای زنان در ايران.
گفتگو بامهوش علاسوندی (نهاد مادران عليه اعدام ) در مورد 10 اکتبر روز جهانی عليه اعدام.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
خمینی در این حکم خواستار به کارگیری نهایت وحشیگری شده و فرمان میدهد:
«..رحم بر محاربین سادهاندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپدیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند “اشدا علیالکفار” باشند. تردید در مسائل اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.»
خمینی همان موقع در ذیل نامهی دیگری در پاسخ به پرسشهای موسوی اردیبلی در رابطه با چگونگی اجرای فرمان او برای قتلعام زندانیان سیاسی، مینویسد:
«…هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حمکش اعدام است، سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید، در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد همان مورد نظر است.» امیدوار کننده نیست: “بعد از به قدرت رسیدن رئیس خامنه ای براعدام ها درطی این چندین سال افزوده شد
وهمچنین با رئیس جمهور شدن حسن روحانی در سوم اگست ۲۰۱۳، در کنار ادامه محدودیت های زیاد بر آزادی های مطبوعات، گردهم آیی ها و آزادی مذهبی، شمار اعدام ها نیز در این کشور افزایش یافته است”.
سازمان عفو بین الملل با انتشار گزارش سالانه در مورد وضعیت اعدام در جهان، نسبت به افزایش مجازات اعدام در کشورهای مختلف از جمله ایران هشدار داده بود.
به گزارش عفو بین الملل، ایران با ۲۸۹ مورد اعدام رسمی و ۴۵۴ مورد اعدام غیر رسمی (جمعا ۷۴۳ مورد اعدام)، در زمرۀ کشورهایی با بالاترین میزان اعدام و در کنار عربستان سعودی (حداقل ۹۰ مورد اعدام)، عراق (حداقل ۶۱ مورد اعدام) و آمریکا (۳۵ مورد اعدام)، قرار دارد.
بر اساس تحقیقات عفو بین الملل، در سال ۲۰١۵ تعدادی از کشورها برای مقابله با تهدیدات واقعی یا خیالی علیه امنیت دولتی مثل تروریسم و جرایم داخلی، به مجازات اعدام متوسل شدهاند. به گفتۀ سلیل شتی، دبیرکل عفو بین الملل، «شرم آور است که تعداد زیادی از کشورهای جهان، به خاطر مبارزه با تروریسم یا سرکوب بیثباتی داخلی، با زندگی آدمها بازی کرده و باعث مرگ آنها شوند.»
به اعتقاد دبیرکل عفو بین الملل، «آمارها، خود گویا هستند و نشان میدهند که مجازات مرگ به امری مربوط به گذشته تبدیل میشود. آن دسته از معدود کشورهایی که همچنان اعدام میکنند، باید نگاهی جدی به آینه انداخته و از خود بپرسند که آیا میخواهند به نقض حقوق انسان برای زندگی ادامه دهند یا به کشورهایی که این مجازات بیرحمانه و غیر انسانی را کنار گذاشتهاند، ملحق شوند.»
«آمار اعدام در سال ۲۰١۵در ایران افزایش نگران کنندهای داشته، به ویژه در رابطه با آمار اعدام افراد زیر ۱۸ سال و نیز اعدامهای مربوط به مواد مخدر. عفو بین الملل در سال گذشته مجموعاً ۷۴۳ مورد اعدام را در ایران ثبت کرده که از این رقم ۲۸۹ اعدام مربوط به مواردی است که توسط رسانههای نزدیک به حکومت اعلام شده و ۴۵۴ اعدام دیگر از طریق منابع معتبر و رسانههای حقوق بشری و تحقیقات عفو بین الملل حاصل شده است.»
گزارش های عفو بین الملل نشان میدهد که حداقل ۱۴ نفر از نوجوانان بزهکار زیر ۱۸ سال در سال گذشته در ایران اعدام شدهاند. به گفتۀ وی، نزدیک به ۵۰ درصد اعدامهای سال ۲۰۱۵ مربوط به جرایم مواد مخدر بوده که در مغایرت کامل با تعهدات بین المللی حقوق بشری دولت ایران است.
بر اساس گزارش سالانۀ عفو بین الملل، در منطقۀ خاورمیانه، کشورهای ایران، عربستان سعودی و عراق، ۹۰ درصد تعداد اعدامها در منطقه و ۷۲ درصد کل اعدامها در جهان (به جز چین) را انجام دادهاند.
معاون دادستان تهران فرموده بود «اجرای احکام در ملاء عام نقش پیشگیرانه دارد و قوه قضائیه یا مجرمان به خصوص با متجاوزان به عنف به طور قاطع و سریع برخورد می کند. دستگاه قضایی هر جایی که صلاح بداند احکام را در ملاء عام اجرا می کند.»
این سیاست جزایی بیش از سه ونیم دهه است که در ایران اعمال می شود و نه تنها درباره متهمان به جرایم عمومی که، همانطور که در ابتداگفتیم به ویژه در دهه ۱۳۶۰، درباره متهمان سیاسی؛ چه در میدان ها چه در اماکن عمومی و از جمله استادیوم های ورزشی و در بسیاری از موارد به صورت به دار کشیدن دسته جمعی با نصب داربست یه به کار گرفتن جرثقیل.
رسانه های خبری دولتی هم همواره مردم را به شرکت در مراسم اجرای حکم اعدام دعوت می کردند و سعی در افزایش رقم حاضران در آن مراسم داشته و دارند.
اینکه چه گروه هایی از مردم به میل خود برای دیدن چنین صحنه های طاقت فرسا و وحشیانه، شتاب می کنند و رقم واقعی آنان صدها تن یا هزاران نفر است، موضوع این نوشته نیست. تجزیه و تحلیل شخصیّتی، روانی، فرهنگی و اجتماعی این مردمان هم کار روانشناسان، روانکاوان و جامعه شناسان است.
چگونه گیوتین و چوبه دار از سطح شهرها برچیده شد؟
ولی رویدادهای تاریخی در جامعه های گوناگون، به ما آموخته اند که تا داربست های گیوتین و چوبه های دار در میدان ها و خیابان ها و اماکن عمومی بر پا بودند، همواره گروه هایی از مردم از سر کنجکاوی یا به لحاظ خشم یا نفرتی که درباره فرد محکوم به اعدام در خود احساس می کردند، حاضر و ناظر چنان صحنه هایی بوده اند.
اما چگونه شد که گیوتین و چوبه دار و انواع دیگر نمایش های وحشیانه از سطح شهرها برچیده شد و محل اجرای حکم اعدام به داخل زندان ها انتقال یافت.
تحول و دگرگونی شگرفی که از اواخر قرن ۱۹ در اصول حاکم بر حقوق جزای کلاسیک و فلسفه مجازات، الهام گرفته از احکام و تعلیمات مذهبی، صورت گرفت، در اتخاذ این تصمیم تأثیر قطعی داشت.
طی قرون متمادی مجرم انسانی است تبهکار و مردود و مطرود از جامعه، که به لحاظ زشتی و شناعت عملی که مرتکب شده، مستوجب زجر و عقوبت است. فلسفه مجازات هم مبتنی بر تلافی و انتقام است و از این رو مجازات نظیر عمل مجرمانه است (قصاص) و در مواردی هم شدیدتر از آن. بدینسان هدف مجازات تنبیه مجرم است و تنبه دیگران.
ولی حقوق جزای مدرن مجرم را در غالب موارد قربانی شرایط و اوضاع و احوال تربیتی، فرهنگی، روانی، اجتماعی و اقتصادی که در آن زیسته است، به شمار می آورد.
هدف از مجازات هم دیگر عذاب و عقوبت نیست بلکه اصلاح مجرم است و امکان بازگشت وی به زندگی اجتماعی. در چنین زمینه ای است که مجازاتهای سالب آزادی جانشین مجازات های بدنی می شوند.
زندان مکانی است که هم به مجرم فرصت اندیشیدن درباره گذشته اش و ارزیابی نتایج عمل زشتی که مرتکب شده را می دهد و هم مجال بازسازی آینده ای بهتر و طرحی نو در انداختن برای زندگی دیگر.
این تحولات حقوقی بر محور شناسایی شخصیّت و کرامت انسان و مقارن با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت می پذیرد. در ماّده ۱ اعلامیه میخوانیم که: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ کرامت و حقوق باهم برابرند.»
ماده ۵ درباره منع شکنجه و مجازات های بدنی است: «هیچ کس نبایستی تحت شکنجه، مجازات ها یا رفتارهای وحشیانه، غیر انسانی و اهانت آمیز قرار گیرد.»
بدینسان مجازات های بدنی یکی پس از دیگری از قوانین مجازات و صحنه زندگی اجتماعی محو می شوند و در نهایت در سال ۱۹۸۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد کنوانسوین ضد شکنجه را به تصویب رساند که در آن علاوه بر شکنجه به معنای کلاسیک آن، مجازات های بدنی زیر عنوان «مجازات ها و رفتارهای وحشیانه، غیرانسانی و اهانت آمیز» هم در حکم شکنجه تلقی شد و مستوجب تعقیب کیفری و مجازات در همه کشورهای عضو این کنوانسیون، اعم از اینکه شکنجه و مجازات های بدنی در قلمرو آن کشورها اتفاق افتاده باشد یا در کشور دیگر.
ماده ۱ این کنوانسیون تصریح می کند که: «شکنجه هر نوع عمل عمدی است که در انسان تولید درد یا رنج شدید بدنی یا روانی کند اعم از اینکه برای گرفتن اقرار باشد و یا به عنوان مجازات.»
طی سالیان گذشته بیش از ۳/۴ کشورهای عضو سازمان ملل به این کنوانسیون ملحق شده اند. در نتیجه در کشورهایی هم که مجازات اعدام لغو نشده، اجرای حکم اعدام بایستی به شیوه ای صورت گیرد که مشمول ماده ۱ کنوانسیون ضد شکنجه نباشد.
دیگر اینکه ارتکاب جرم انسان را از انسانیت خلع نمی کند. کرامت، شرافت، حیثیت و شأن انسان با ارتکاب جرم سلب و محو نمی شوند. اجرای حکم اعدام نبایستی موجب هتک حیثیت و آبروی فرد محکوم و خانواده اش بشود.
چه اهانتی بالاتر و شدیدتر از اینکه مجرم را در انظار عمومی به دار بکشند، سنگسار کنند، شلاق بزنند. او هم همچون دیگر انسانها دارای پدر، مادر و شاید همسر و فرزند است. چرا مجازات وی به رسوایی خانواده و خویشان او بینجامد؟
اما عواقب و آثار اجرای مجازات میانه مردم به آنچه گفته شد محدود نمی شود. صدمات و ضایعات اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی که این نمایش های وحشیانه طی سه دهه گذشته برای جامعه ایران به بار آورده نیاز به دهها تحقیق و بررسی دارد. در این نوشته تنها به این نکته بسنده می کنیم که بر خلاف گفته معاون دادستان تهران «اجرای حکم در ملا عام نقش پیشگیرانه» ندارد و دلیل آن آمار جرم و جنایت در ایران در سه دهه گذشته است.
زنداهای ایران انباشته از زندانی است. رقم اعدام به ویژه طی ۵ سال گذشته سه برابر شده و به طور متوسط روزانه یک تن در ایران اعدام میشود، گذشته از اعدام های مخفی هم که خبر آنها گاهی اوقات به بیرون از زندانها درز می کند.
جمهوری اسلامی با در نظر گرفتن نسبت رقم اعدام با جمعیت ایران، قهرمان جهان است. اگر اعدام و از جمله اعدام های خیابانی جنبه باز دارنده داشت، علّت این قوس تصاعدی چیست؟
٣٧سال است که قانون مجازات اسلامی با مجازات های قرون وسطایی نظیر «آویختن به دار، قطع دست راست و سپس پای چپ، مصلوب کردن به مدت سه روز، رجم (سنگسار)» و دیگر مجازاتهای وحشیانه به صورت «آزمایشی» به مورد اجراء گذاشته شده و مسئولان قضایی و اجرایی به عیان می بینند که تنها با شدت مجازات نمی توانند با پدیده پیچیده ای چون جرم و جنایت مبارزه کنند، ولی همچنان بر اجرای سیاست جزایی شکست خورده خویش اصرار میورزند.
ما بارها و بارها گفته و نوشته ایم که مبارزه با جرم، موکول بر از میان بردن و ریشه کن کردن عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جرم زا در جامعه است.
در جامعه ای غرق در فساد، بیکاری، تورم، فقر، خشونت، هرج و مرج، بیقانونی، تبعیض و . . . چگونه می توان تنها با بالا بردن میزان مجازات از وقوع جرم و جنایت جلوگیری کرد؟ در جامعه ای که رقم دزدی و اختلاس از خزانه عمومی سر به میلیاردها تومان می زند و رسانه های خبری اجازه ندارند که هویت متهمّان را هم فاش کنند، صرف اینکه در قانون مجازات سرقت «در مرتبه اوّل قطع چهار انگشت دست راست» تعیین شود و گاه وبیگاه انگشتان بینوایی را هم قطع کنند، مانع از افزایش روزافزون سرقت و دیگر جرایم مالی نشده و نخواهد شد.
سخن آخر اینکه سیاست جزایی یک دولت، تابعی است از متغیر رابطه دولت و شهروند.
سیاست دولت برخاسته از رأی آزاد اکثریت مردم و مسئول در برابر تمامی شهروندان، بر محور حکومت قانون، رعایت حقوق و آزادی های اساسی شهروندان، گفت و گو، تفاهم و توافق با جامعه مدنی در پیدا کردن راه حلّ برای پاسخ گویی به مطالبات مردم تنظیم میشود. اعمال خشونت در این سیاست جایی ندارد و برقراری نظم و مبارزه با خودسری و بیقانونی به مدد اقتدار حکومت تأمین می شود.
اما حکومتی که برگزیده اکثریت مردم نیست و خود را در برابر آنان مسئول نمی داند و درهمه عرصه های زندگی خصوصی و عمومی مردم دخالت می کند و اساس سیاست خود را به جای گفت و گو و تفاهم بر تحمیل و زور و فشار می گذارد و با تبلیغ و ترویج خشونت جوی از ترس و وحشت را بر جامعه مقرارمی دهد، خود در چنبره خشونت گرفتار خواهد شد. زیرا «آن کس که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد.»
گفتگو با جناب حامد نادری از قربانيان فاجعه سال 88 کهريزک
گفتگو با جناب جواد صنم راد در مورد رندی حافظ
برای دانلود فال صوتی روی فلش کليک کنيد.
نوشته :خانم گلرخ ابراهیمی ایرایی
به انتخابات نزدیک می شویم و آنچه که بیش از هر چیز مهم است افزایش “آگاهی عمومی” ست.
به بطن جامعه که می رویم مخصوصا در شهرستانها و روستاها عموم مردم فعالین سیاسی تحول خواه را با عنوان اصلاح طلبان می شناسند.
در فضای تک قطبی فعلی که احزاب و گروه ها و اندیشه ها به عناوین مختلف از فعالیت منع شده اند و هر گونه راه حضور و فعالیتی بر کلیه ی احزاب بسته شده چنین تصوری شاید بی جهت نباشد.
جغرافیای گسترده ی ایران با اقوام گوناگون و ادیان و مذاهب و اندیشه های مختلف پتانسیل حضور احزابی با باورها و گرایشات گوناگون در اداره ی کشور را دارد.
اما سالهاست که هر گونه راه فعالیت بر تشکل ها بسته شده و تنها دو جریان که از یک جنس اما با یار گیری هایی متفاوت از هم بوده اند در عرصه ی رقابت حاضر می شوند و به جهت انحصاری بودن رسانه ها و عدم کفایت آگاهی مخاطبین، بازی های رقابتی بین این دو جریان (که بی شباهت به رقابت دربی دو تیم بزرگ تهرانی نیست که در دوره ای بنا بر مصلحتی این بر دیگری پیشی می گرفت و در برهه ای آن بر دیگری پیروز میشد) همچنان ادامه دارد.
و این بازی تکرار سالهاست که ما خستگان از جامعه ای سیاست زده را به ریسمان جبر خود به پیش می کشد و گاهی نیز به تمجید از کرنش های مکرر مان شبی را پوئن می گیریم و تا سحرگاه در میادین شهر به پایکوبی یعنی همان فعل حرام می پردازیم و چون سحر شود دوباره هاج و واج مانیم بر آرزوها و خواسته ها و وعده هایی که میرود تا بپوسد و لاشه اش را چهار سال دگر دور بی اندازیم و مجدد برویم سراغ وعده هایی که اینبار شاید متفاوت است!
آن چیزی که امروز نیاز داریم پیش از “وعده هایی پوشالین” و پیش از “سازندگی” و “گفتمان” و “تدبیر” همانا “آگاهی” ست.
و این مهم جز با مطالعه تاریخ معاصر و شناخت افرادی که انتخاب می کنیم و دانستن پیشینه شان ممکن نمی باشد.
اینکه بدانیم از کجا آمده اند و در برهه های حساس و تاریخی در چه پست و مقامی بوده اند و چه می کردند، لازمه ی حضور مان است.
بسیاری از کسانی که با عنوان اپوزسیون به ما شناسانده شده اند در حساس ترین برهه های تاریخی در کلیدی ترین پست ها بوده اند و بیشترین تاثیرگذاری را در شکل گرفتن تاریخی که از آن گریزی شان نیست داشته اند و حالا بدون تبری جویی از دوران تاثیرگذاری شان در ورق خوردن تلخ ترین صفحات تاریخ سرزمین مان، سعی در چرخشی استراتژیک دارند و اگر حافظه ی تاریخی مان همراهی نکند مبتلا به تکرار تاریخ خواهیم شد.
مرور وعده های کاندیدای شرکت کننده در انتخابات بعضا ما را به جایی می رساند که شاهدیم وعده هایشان در تاریخ منجمد شده است و دلیل ش این است که خواه نا خواه یا وعده ها دروغین و عوام فریبانه بوده است و یا وعده دهندگان ناتوان از عملی کردن وعده هایشان بوده اند، که اگر هر کدام درست است چیزی از بی کفایتی فرد مذکور و تیم همراه کم نمی کند.
افزایش آگاهی عمومی چیزی نیست که یک شبه اتفاق بی افتد و خاص شب انتخابات نیست و به آنانی که تشنه ی دانستن نیستند هم به هیچ طریقی نمی توان آگاهی بیشتری از آنچه که دارند داد. اما ایجاد فضایی که در آن جامعه به سمتی برود که به جای پذیرفتن هر آنچه به خوردش داده میشود، “چراجویی” کند، خواه نا خواه به سمت شرایط بهتر سوق مان میدهد.
مرور شرایط رو به رشد فرهنگی در افغانستان که در میان انفجار و ارتجاع راه خود را باز می کند نوید رسیدن فردای بهتر را برای خاورمیانه ای میدهد که بسیاری نومید از وقوع آنند.
آنچه که امروز افغانستان طالبان زده می گذراند یک گام جلوتر از ما ست.
تنها یک نمونه ی مرور شرایط زنان افغان کفایت میکند تا جایگاه افغانستان را به عنوان کشوری رو به رشد بپذیریم.
زنان افغان با پوششی اختیاری در رسانه های ملی این کشور ایفای نقش می کنند و در خیابان ها تردد و در مجلس یا پست های دولتی به فعالیت مشغولند. زنان افغان در ورزشگاه ها حضور دارند. زنان افغان زیر آسمان کشور خودشان می خوانند و همه ی اینها بی ربط به حضور خبرنگاران آزاد در افعانستان نمی باشد. مسئولین این کشور انحصارطلبی در امر رسانه را به عنوان یک اهرم فشار بکار نمی برند و افغانستان برخلاف اکثر کشورهای خاورمیانه دارای آمار بالای خبرنگاران و روزنامه نگاران زندانی نیست.
خواسته های ما در انتخابات می تواند متفاوت باشد و می توانیم خواهان حضور کاندیدایی با گرایشات متنوع باشیم.
تغییر غیر از آنکه یک شبه اتفاق نمی افتد تا نخواهیم و برایش تلاش مکرر نکنیم نیز ایجاد نمی شود.
با مسخ شدن در وعده های پوشالین و بازی های دو روی سکه، که گاه این به سر منزل مقصود می رسد و گاه آن و مایی که همیشه معلق میان وعده های داده شده و آرزوهای سرکوب شده مان هستیم، راه به جایی نخواهیم برد و این بازی تکرار را نیز سر انجامی نخواهد بود غیر از سرگیجه هایی که نهایتا متهوع مان می کند از فضایی که در آن روز بروز بیشتر فرو می رویم و چون دست و پا زدن در این منجلاب متلاطم را وا نمی نهیم بیش از پیش به قعر نزدیک می شویم.