کمپین، ایده چه کسی بود؟
کاملا خودجوش بود و نخستین بحث تشکیلش از سوی معلمانی شروع شد که زمانی، پدرم برای مطالبات صنفی آنان تلاش می کرد.
به نظرتان چرا حکومت ایران در مقابل آزادی پدرتان مقاومت می کند؟
من فکر می کنم علت این که پدرم را آزاد نمی کنند این است که او حاضر نیست «عفونامه» بنویسد و از عملکردش ، یعنی از دفاع به حقش از آزادی و از زندانیان سیاسی یا مداخله اش در تشکیل کانون مدافعان حقوق بشر همراه با خانم عبادی و فعالین مدنی دیگر، اظهار ندامت و پشیمانی کند. به همین دلیل هم ماموران امنیتی تلاش می کنند با برخورد انتقام جویانه، تا جایی که ممکن باشد او را آزار برسانند اما دلیل این که پدرم حاضر به اظهار ندامت نیست بسیار واضح و روشن است. او اشتباهی مرتکب نشده که بخواهد از گذشته اش تبری جسته و طلب بخشش کند. چرا باید طلب بخشش کند، وقتی همه فعالیت هایش منطبق با قانون بوده و همه آنها با اجازه و مراعات موارد قانونی بوده است. خودش وکیل است به خوبی می دانسته چطور می تواند با توسل به قانون عمل کند. پدرم درخواست عفو و بخشش بابت کار اشتباهی که مرتکب نشده را بی معنی می داند.
پرونده پدرتان تا به حال به رویت رئیس قوه قضاییه رسیده است؟
تصور می کنم این سوال همه کسانی است که پدرم را می شناسند. حدود سه سال پیش چهار قاضی معتبر قوه قضاییه در مورد این پرونده اعاده دادرسی را جایز دانستند. آنها بر این باور بودند که حکم صادر شده برای پدرم اشتباه است و باید دادگاه جدید و محاکمه جدید و فرایند تازه را طی کند. طبق نظر آنها اگر یک دادگاه عادلانه با رعایت ضوابط قضایی تشکیل بشود، پدرم تبرئه خواهد شد، چون اتهامات وارده پوچ و تو خالی است. از سه سال پیش ما چنین درخواستی را مطرح کردیم پدرم، وکلا و مادرم درخواست اعاده دادرسی کردند، اما پرونده جلو نمی رود و با تشکیل دادگاه جدید یا رسیدگی دوباره موافقت نمی کنند.
علت این عدم موافقت چیست؟
معلوم و مشخص است. مسئولی که این پروسه را باید شروع کند یا نامه نگاری اش را انجام بدهد، از سوی نهادهای امنیتی چنین اجازه ای ندارد. آنها جلوی آزادی پدرم را می گیرند.
شما بر اعمال ماده 58 قانون مجازات اسلامی پافشاری می کنید؟
این یک ظرفیت بزرگ حقوقی و قانونی است که می تواند منجر به آزادی پدرم شود ولی آنها مانع می شوند. نمی توان گفت شخص آقای لاریجانی، رییس قوه قضاییه درباره این وضعیت مسئولیتی ندارد. پدرم را بسیار ظالمانه و بی دلیل دستگیر کرده اند و بعد از این همه سال حبس، اجازه نمی دهند که با اعمال خود همین قانونی که قبولش دارند، زمینه آزادی اش فراهم شود. طبق قانون جدیدی که تصویب شده، هر زندانی اگر یک سوم حبسش را در زندان بگذارند، می تواند مشمول عفو شده و آزاد شود و طبق قانون خود ایران هیچ محدودیت و معذوریت خاصی وجود ندارد. پدرم الان پنج سال است در زندان به سر می برد. یک سوم ده سال حبسش می شود سه سال و نیم و با این وصف طبق همین قانون جدید، او الان دو سال است که اضافه بر سازمان و به شکل غیرقانونی در زندان به سر می برد. ظرفیت های قانونی بسیاری وجود دارد که اگر اعمال می شد، پدرم بایستی از چند سال پیش به شکل قانونی آزاد می شد.
آقای سلطانی در جریان دادگاه حاضر به دفاع از خودشان نشدند. چرا؟
دادگاه پدرم یک دادگاه کاملا سیاسی بود. بسیار جالب است قاضی پرونده یعنی قاضی پیرعباسی، به یک متهم که وظیفه بی طرفی در مقابلش دارد بگوید: « همین که ما تو را زندانی کنیم و مانع کارکردنت بشویم، برای ما کافی است.» ایشان جلوی چند وکیل و مادرم خطاب به پدرم این را گفتند. در قانون قاضی مثل فرشته ای است که باید عدالت را اعمال کند. پدرم در دادگاه و در واکنش به قاضی گفتند حکم من مدت هاست در ذهن تو صادر شده و احتیاج به دفاع من نیست. این دادگاه و شرایطش را عادلانه نمی دانم و به همین دلیل هم از خودش هیچ دفاعی نکرد. او معتقد بود آقای پیرعباسی از مدت ها پیش حکمش را از ماموران رده بالای امنیتی به شکل دیکته شده دریافت کرده است.
چرا نامه کمپین را تحویل نگرفته اند؟
مادرم پیگیری کرده. به چندین نهاد رسمی کشور این نامه را با امضاها فرستاده، هم با پست سفارشی و هم شخصا رفته است. اما هیچ کجا این نامه را به ثبت نرسانده اند. آنها نامه ای که بیش از 12 هزار نفر از شخصیت های اجتماعی، معلمان و وکلا امضا کرده اند را تحویل نمی گیرند.
آیا کمپین آزادی پدرتان به جریان خاصی مرتبط است؟
خیر. این کمپین از ایران و توسط فرهنگیان و معلمان کارش را شروع کرد. شاید بسیاری از کسانی که این کمپین را امضا کردند با متن اولیه آن موافق نبودند اما به نتیجه کمپین و هدفش که آزادی پدرم بود، فکر می کردند و همین یک هدف، بسیاری را دور خودش جمع کرد. کمپین به سرعت توسط افراد مختلف مورد استقبال قرار گرفت. حتی کسانی که با هم تفاوت عقیده داشتند آن را امضا کردند و کسی مسائل حاشیه ای را مورد توجه قرار نداد. من از طرف خودم و پدرم از آنها صمیمانه تشکر می کنم.