دادگاه تجدید نظر حکم زندان طولانی مدت نرگس محمدی را تأیید کرد

چهار شنبه ۷ مهر ۱۳۹۵۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶

 

nargesM.jpg
شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران، مستقر در دادگاه انقلاب اسلامی، حکم دادگاه بدوی نرگس محمدی را عیناً تأیید کرد.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در دادگاه بدوی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به پنج سال حبس و در مورد اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یکسال حبس و در مورد اتهام تشکیل و اداره گروهک غیرقانونی لگام به ده سال حبس محکوم شده بود.
با اعلام رأی شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی، وکلای خانم محمدی نسبت به این حکم اعتراض کردند. شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران روز دوشنبه، بیست و نهم شهریور ماه 1395 را روز برگزاری دادگاه اعلام کرد. در این جلسه، قرار بر این می‌شود تا وکلای خانم محمدی مدارک جدیدی را حسب خواسته شعبه 36 دادگاه تجدید نظر، تسلیم مستشاران این شعبه کنند. اما تقی رحمانی، همسر خانم محمدی در این خصوص اعلام کرد که دادگاه تجدید قبل از دریافت مدارک، حکم خود را صادر کرده است.
شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران در حکم خود نوشته است که تجدید نظرخواهی نرگس محمدی را با هیچ‌یک از شقوق ماده 434 قانون آئین دادرسی در امور کیفری منطبق نمی‌داند و ایراد و اعتراض موجه و مستدلی نیز که موجبات فسخ آن را فراهم کند، ارائه نشده است.
بنابراین شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران با رد تجدید نظرخواهی واصله، وفق بند الف ماده 455 قانون مذکور، دادنامه بدوی صادره را تأیید کرد.
این شعبه همچنین در اجرای ماده 134 قانون مجازات اسلامی نیز مقرر کرد تا مجازات اشد اجرا شود.

قوه قضاییه نامه کمپین آزادی عبدالفتاح سلطانی را تحویل نمی گیرد

تاکنون 12 هزار و 540 نفر عضو کمپین مردمی و خودجوشی شده اند که برای آزادی عبدالفتاح سلطانی، وکیل دربند ایرانی تلاش می کنند و خطاب به رئیس قوه قضاییه نامه نوشته اند.  «معصومه دهقان»، همسر این وکیل برجسته دادگستری و فعال حقوق بشر، گفته نامه امضا شده توسط فعالان حقوق بشر، معلمان، وکلا و مردم را برده تا به دست مخاطبش برساند و به او بگوید که این جماعت از شما درخواست پیگیری کرده اند، اما کسی نامه را تحویل نگرفته و حتی اجازه ثبت آن را هم نداده اند. عبدالفتاح سلطانی، که دفاع از پرونده بسیاری از زندانیان سیاسی  روزنامه نگاران و فعالان مدنی، همچون زهرا کاظمی و اکبر گنجی را بر عهده داشته، از 19 شهریور ماه سال 1390 تاکنون در زندان به سر می برد. «سلطانی»، به اتهام مداخله در تاسیس «کانون مدافعان حقوق بشر ایران»، تحصیل مال نامشروع از طریق «دریافت جایزه حقوق بشری شهر نورنبرگ آلمان» و مصاحبه با رسانه ها در مورد پرونده زندانیان سیاسی که عملا از موکلان او بوده اند، در دادگاه بدوی از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به 18 سال زندان محکوم شد. حکمی که بعدها به 13 سال و بعد از آن با توسل به ماده 134 به ده سال حبس کاهش یافت. در مورد چگونگی شکل گیری کمپین و درخواست خانواده سلطانی و مردم از رئیس قوه قضاییه، با «مائده سلطانی»، دختر عبدالفتاح سلطانی حرف زدم.

کمپین، ایده چه کسی بود؟
کاملا خودجوش بود و نخستین بحث تشکیلش از سوی معلمانی شروع شد که زمانی، پدرم برای مطالبات صنفی آنان تلاش می کرد.
به نظرتان چرا حکومت ایران در مقابل آزادی پدرتان مقاومت می کند؟
من فکر می کنم علت این که پدرم را آزاد نمی کنند این است که او حاضر نیست «عفونامه» بنویسد و از عملکردش ، یعنی از دفاع به حقش از آزادی و از زندانیان سیاسی یا مداخله اش در تشکیل کانون مدافعان حقوق بشر همراه با خانم عبادی و فعالین مدنی دیگر، اظهار ندامت و پشیمانی کند. به همین دلیل هم ماموران امنیتی تلاش می کنند با برخورد انتقام جویانه، تا جایی که ممکن باشد او را آزار برسانند اما دلیل این که پدرم حاضر به اظهار ندامت نیست بسیار واضح و روشن است. او اشتباهی مرتکب نشده که بخواهد از گذشته اش تبری جسته و طلب بخشش کند. چرا باید طلب بخشش کند، وقتی همه فعالیت هایش منطبق با قانون بوده و همه آنها با اجازه و مراعات موارد قانونی بوده است. خودش وکیل است به خوبی می دانسته چطور می تواند با توسل به قانون عمل کند. پدرم درخواست عفو و بخشش بابت کار اشتباهی که مرتکب نشده را بی معنی می داند.
پرونده پدرتان تا به حال به رویت رئیس قوه قضاییه رسیده است؟
تصور می کنم این سوال همه کسانی است که پدرم را می شناسند. حدود سه سال پیش چهار قاضی معتبر قوه قضاییه در مورد این پرونده اعاده دادرسی را جایز دانستند. آنها بر این باور بودند که حکم صادر شده برای پدرم اشتباه است و باید دادگاه جدید و محاکمه جدید و فرایند تازه را طی کند. طبق نظر آنها اگر یک دادگاه عادلانه با رعایت ضوابط قضایی تشکیل بشود، پدرم تبرئه خواهد شد، چون اتهامات وارده پوچ و تو خالی است. از سه سال پیش ما چنین درخواستی را مطرح کردیم پدرم، وکلا و مادرم درخواست اعاده دادرسی کردند، اما پرونده جلو نمی رود و با تشکیل دادگاه جدید یا رسیدگی دوباره موافقت نمی کنند.
علت این عدم موافقت چیست؟
معلوم و مشخص است. مسئولی که این پروسه را باید شروع کند یا نامه نگاری اش را انجام بدهد، از سوی نهادهای امنیتی چنین اجازه ای ندارد. آنها جلوی آزادی پدرم را می گیرند.
شما بر اعمال ماده 58 قانون مجازات اسلامی پافشاری می کنید؟
این یک ظرفیت بزرگ حقوقی و قانونی است که می تواند منجر به آزادی پدرم شود ولی آنها مانع می شوند. نمی توان گفت شخص آقای لاریجانی، رییس قوه قضاییه درباره این وضعیت مسئولیتی ندارد. پدرم را بسیار ظالمانه و بی دلیل دستگیر کرده اند و بعد از این همه سال حبس، اجازه نمی دهند که با اعمال خود همین قانونی که قبولش دارند، زمینه آزادی اش فراهم شود. طبق قانون جدیدی که تصویب شده، هر زندانی اگر یک سوم حبسش را در زندان بگذارند، می تواند مشمول عفو شده و آزاد شود و طبق قانون خود ایران هیچ محدودیت و معذوریت خاصی وجود ندارد. پدرم الان پنج سال است در زندان به سر می برد. یک سوم ده سال حبسش می شود سه سال و نیم و با این وصف طبق همین قانون جدید، او الان دو سال است که اضافه بر سازمان و به شکل غیرقانونی در زندان به سر می برد. ظرفیت های قانونی بسیاری وجود دارد که اگر اعمال می شد، پدرم بایستی از چند سال پیش به شکل قانونی آزاد می شد.
آقای سلطانی در جریان دادگاه حاضر به دفاع از خودشان نشدند. چرا؟
دادگاه پدرم یک دادگاه کاملا سیاسی بود. بسیار جالب است قاضی پرونده یعنی قاضی پیرعباسی، به یک متهم که وظیفه بی طرفی در مقابلش دارد بگوید: « همین که ما تو را زندانی کنیم و مانع کارکردنت بشویم، برای ما کافی است.» ایشان جلوی چند وکیل و مادرم خطاب به پدرم این را گفتند. در قانون قاضی مثل فرشته ای است که باید عدالت را اعمال کند. پدرم در دادگاه و در واکنش به قاضی گفتند حکم من مدت هاست در ذهن تو صادر شده و احتیاج به دفاع من نیست. این دادگاه و شرایطش را عادلانه نمی دانم و به همین دلیل هم از خودش هیچ دفاعی نکرد. او معتقد بود آقای پیرعباسی از مدت ها پیش حکمش را از ماموران رده بالای امنیتی به شکل دیکته شده دریافت کرده است.
چرا نامه کمپین را تحویل نگرفته اند؟
مادرم پیگیری کرده. به چندین نهاد رسمی کشور این نامه را با امضاها فرستاده، هم با پست سفارشی و هم شخصا رفته است. اما هیچ کجا این نامه را به ثبت نرسانده اند. آنها نامه ای که بیش از 12 هزار نفر از شخصیت های اجتماعی، معلمان و وکلا امضا کرده اند را تحویل نمی گیرند.
آیا کمپین آزادی پدرتان به جریان خاصی مرتبط است؟
خیر. این کمپین از ایران و توسط فرهنگیان و معلمان کارش را شروع کرد. شاید بسیاری از کسانی که این کمپین را امضا کردند با متن اولیه آن موافق نبودند اما به نتیجه کمپین و هدفش که آزادی پدرم بود، فکر می کردند و همین یک هدف، بسیاری را دور خودش جمع کرد. کمپین به سرعت توسط افراد مختلف مورد استقبال قرار گرفت. حتی کسانی که با هم تفاوت عقیده داشتند آن را امضا کردند و کسی مسائل حاشیه ای را مورد توجه قرار نداد. من از طرف خودم و پدرم از آنها صمیمانه تشکر می کنم.

فشار وزارت اطلاعات بر خانواده نوکیش مسیحی و فعال مدنی کُرد!

وزارت اطلاعات با فشار و تهدید بر خانواده یک فعال مدنی کُرد خواهان بازگشت وی به ایران شده اند!
فشار بر زینب بابایی فعال مدنی و نویسنده کُرد اهل مهاباد و تهدید خانوادە ایشان از طرف نهادهای امنیتی وزارت اطلاعات ادامه دارد.
به نقل از پایگاه خبری کُردی مروفایتی؛ طی روزهای گذشته وزارت اطلاعات با تماس و فشار بر خانوادە زینب بابایی رُمان نویس کُرد و فعال مدنی، کە در پی تهدید نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ، بە اجبار ایران را ترک کرده و بە اروپا پناهندە شده است،خواستار بازگشت وی به ایران شده اند!
خانم بابایی پیشتر به صورت آزادی مشروط از زندان آزاد شده بود اما به علت فشار نهادهای امنیتی همراه با فرزندانش از ایران خارج شده اند.
زینب بابایی نویسنده و فعال کُرد و مسئول پیشین انجمن ادبی مهاباد، در ۲۵ مرداد سال ۱۳۹۳ به اتهام “ترویج مسیحیت” و “تبلیغ عیله نظام”، از سوی دادسرای مهاباد بە ریاست قاضی “جوادی کیا”، به دوسال حبس تعزیری محکوم شد و برای گذراندن دورە محکومیت‌اش به زندان مرکزی مهاباد منتقل شد.
نامبردە هفت ماه را در زندان مرکزی مهاباد و چهار ماه را در کانون زندان زنان سپری کرد٬ وی را از حق هرگونه فعالیتی برحذر داشتند و با این شرط شامل آزادی مشروط گردید.
زینب بابایی بعد از آزادی‌ از زندان مجددا مورد تعقیب، تهدید و آزار ادارە اطلاعات مهاباد قرار گرفت و از سوی وزارت اطلاعات ممنوع الخروج شد.
خانم بابایی طی سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۳ مسئول انجمن ادبی مهاباد بودە و تاکنون سه رمان به نام‌های “نازی”، “غار گوهر” و “خط پایان” بە زبان فارسی و هم‌چنین چندین داستان کوتاه به زبان‌های فارسی و کُردی منتشر شدە است.

بازداشت تیمورخالدیان در تهران

بازداشت
تیمورخالدیان، فعال مدنی ساکن شهر ملایر در استان همدان، صبح روزجاری، مقابل بیت رهبری در تهران بازداشت شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، صبح روز سه شنبه ششم مهرماه، تیمورخالدیان، فعال مدنی، جهت اعتراض به وضعیت نابسامان مردمان شهر ملایر به بیت رهبری در تهران مراجعه کرده بود که در پی آن دستگیر و به بازداشتگاه داسرای شعبه ۱۲ منتقل شده است.
شایان ذکر است، آقای خالدیان خردادماه سال گذشته علیه اعمال سانسور در صدا و سیما، در مقابل ساختمان این سازمان دست به اعتراض زده و پس از بازداشت مدتی را در زندان رجایی شهر زندانی تحمل حبس نموده و قسمتی از این مدت را در سلول انفرادی گذرانده است.

سواستفاده حکومت جمهوری اسلامی ایران از فقر مردم و فرستادن به جنگ سوریه

14448787_880691208728856_310111811126731010_n  سخنرانی‌ آقای رضا امیری در سی‌ سومین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در اجلاس موازی در روز جمعه تاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۶ با موضوع مزدوران جمهوری اسلامی در جنگ سوریه بود ایشان سخنرانی‌ خود را اینگونه آغاز کردند

 

سال ۲۰۱۱ آغاز خیزش کاملا مسالمت آمیز مردمی ملت سوریه علیه حکومت بشار اسد بود. حکومت بشار اسد با کمک کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران دست به سرکوب گسترده مردم این کشور زد و راه را برای جنگ داخلی باز کرد. مردم سوریه برای دفاع از جان و آرمان های  خویش دست به سلاح برده و در نتیجه درگیری های مسلحانه ،  صدها هزار نفر  کشته و هزاران نفر زخمی و معلول شدند.  علاوه بر این میلیونها سوری در دنیا آواره به دنبال سرپناه مجبور به ترک دیار خود شدند.

 

نگرانی از جایی‌ آغاز میشود که حکومت جمهوری اسلامی ایران با تمام ادعای‌های کذب و شعارهای دروغین دفاع از مستضعفین جهان یکی از تامین کننده های اصلی نظامی حکومت بشار اسد میباشد.  این حمایت همه جانبه و گسترده در حالی‌ صورت می‌گیرد که بسیاری از شهروندان ایران زیر خط فقر زندگی می کنند و حکومت ایران بخش عظیمی از منابع این کشور را صرف  درگیری های مسلحانه در منطقه می کند. این مساله علاوه بر ضرر مالی و جانی و حمایت از حکومتی که مردم خود را می کشد، باعث بدبینی و دشمنی مردم منطقه علیه ملت ایران می شود.

 

بر پایه ماده 47 پروتکل الحاقی به کنوانسیون ژنو (1947) مزدور سربازی است که بدون انکه تبعه یا مقیم هیچ کدام از طرفین جنگ باشد، در قبال دریافت پول یا منافع مالی دیگر به طور عملی در درگیری های نظامی شرکت کند.

 

طبق آماری که در خبرگزاریهای رسمی‌ جمهوری اسلامی از جمله خبر گزاری فارس منتشر  شده است،  از زبان سردار همدانی یکی‌ از فرماندهان ارشد سپاه ایران  که در مهر ماه ۱۳۹۴ برابر با نوامبر ۲۰۱۵ در شهر حلب سوریه کشته شد،  حدود ۷۰ هزار نیرو متشکل از ملیتهای مختلف تحت امر جمهوری اسلامی ایران در سوریه حضور دارند که طبق آمارها حدوداً ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر از آنان تحت عنوان لشگر فاطمیون از مهاجران افغانستان  تشکیل شده است.  طبق اسنادی که وجود دارد دولت ایران به هر یک از این جنگجویان ماهانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ دلار پول پرداخت می‌کند و در عین حال وعده اقامت ایران را هم به آنها و خانواده شان میدهد. جمهوری اسلامی ایران هیچگاه به طور علنی آمار کشته شدگان را اعلام  نکرده است ولی یکی از اسرای افغانستانی در مصاحبه ای اعلام کرده بود که از جمع 400 نفری شان، 200 نفر کشته شدند.  می توان تصور کرد که ابعاد این تلفات بسیار گسترده باشد.

جمهوری اسلامی ایران حتا به کودکان و نوجوانان  افغانستانی هم رحم نکرده و از آنها سواستفاده کرده است,

منابع خبری ایران پایگاه خبری تحلیلی سادس وابسته به سپاه   روز پنجشنبه 22 آپریل خبر تشییع 7 نوجوان  افغانستانی دیگر که توسط سپاه پاسداران ایران راهی سوریه شده و در آنجا قربانی شدند، خبر دادند.

طبق گزارش سایت العربیه  قربانیانی که پیکرهایشان در قم تشییع شد عبارتند از : حبیب رضایی، مهدی حسینی، عبدالحکیم رسولی، سید حسین حسینی، محمد جواد عسکری، خدابخش محمدی و حسن رضا رستگاری هستند .

این افراد سپس در قطعه 31 بهشت معصومه  قم مدفون شدند.

 

اگر چه صاحبان عقل و خرد و مردم آگاه تهدیدات و خطرات حکومت ایران را درک کرده و می‌دانند پشت پرده تمام نامنی‌ها ی منطقه دست حاکمیت جمهوری اسلامی هم دخیل است ،اما سوال آنجاست که چرا برخی‌ از مردم افغانستان برای جنگ در سوریه آماده میشوند.

شاید تعدادی از اینها فریب تبلیغات حکومت ایران را بخورند و این جنگ را جهاد مقدس دانسته و برای کشتار ملت سوریه راهی‌ آن دیار میشوند. 

 

اما اگر از هر مهاجر  افغانستانی  که در مورد شرایط اقامتشان درایران سوال کنید٬ فقط از تبعیض و توهین فراوان از سوی دولت ایران  گله مندی و شکایت دارند.

 

طی٣٨ سال گذشته این بخش از ساکنین ایران هیچ گونه حق انسانی نداشتند٬ حتی اجازه شکایت و حق اعتراض را از آنها سلب کرده بودند, صدها هزار کودک افغانستانی  مهاجر از حق تحصیل باز ماندند و فقط طی سال گذشته کمی سهولت در مورد تحصیل در حد گفتار بیان شده. در ایران همیشه مهاجرین افغان را به عنوان انسان درجه ۲ دیده اند, البته این اولین بار نیست که حکومت ایران از اجبار افغانها در راه دست یافتن به اهداف سیاسی خود بهره برداری می‌کند ،اما اینبار حکومت جمهوری اسلامی ایران بر هم زبانان و همکیشان خویش رحم ننموده و از فقر و مجبوریت و مهاجرت و بیچارگی آنها سؤاستفاده نموده است.

حکومت جمهوری اسلامی ایران مدعی این است که افغانستانیها به طور داوطلبانه به سوریه میروند، اما بعد از این که چند تن‌ از این جنگجویان توسط نیروهای مخالف بشار اسد دستگیر شدند که فیلم اعتراف این اسیران از تمام شبکه‌های معتبر تلوزیونی و رسانه‌ها پخش شد همگی‌ به این موضوع اذعان داشتند که به زور و با وعده پول و اقامت مجبور به این کار شدند، حتا در میان این افراد اشخاصی‌ هستند که در زندان بسر می‌بردند که آنها را هم با وعده آزادی به سوریه اعزام کرده بودند.که در واقع همه این افراد قربانی اهداف سیاسی جمهوری اسلامی ایران می‌شوند.

 

حکومت ایران تنها به سواستفاده از افغانستانی ها ی مهاجر بسنده نکرده و در راستای اهداف سیاسی خود از فقرمردم سیستان و بلوچستان  هم سواستفاده کرده‌است.

در همین راستا به گزارش پایگاه خبری سحام نیوز  در روز چهار شنبه ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۴ یک گروه ۲۵ نفره از جوانان بلوچ جهت اعزام به سوریه به تهران منتقل شدند که به هر یک از این افراد مبلغ ۲ملیون ۵۰۰ هزار تومان در ازای ۴۵ روز مأموریت و ۴۵ روز استراحت تعلق میگرفت. بیشتر این نیروها از مناطق روستایی و شهرهای فقیر نشین اهل سنت و شیعه مانند فنوج، نیکشهر، دلگان، بزمان و بشاگرد که از محروم‌ترین مناطق سیستان و بلوچستان می‌باشند توسط سپاه و با عطای امتیازات مشابه، به سوریه اعزام می‌شدند. در هشتم آذر ۱۳۹۴ پیکر ۷ تن‌ از اینان که به عنوان مدافعین حرم بودند در شهرستانهای جنوبی سیستان و بلوچستان به خاک سپرده شدند .

این در حالی‌ است که جمهوری اسلامی ایران به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای دأعیه حمایت از مستضعفان در جهان را دارد و در واقع جمهوری اسلامی ایران و شخص آقای خامنه‌ای در قبال این کشتار‌ها مسول است چرا که تمام این  حرکات زیر نظر مستقیم خود آقای خامنه‌ای می‌باشد و مجامع بین الملل باید در مقابل چنین حرکاتی واکنش نشان داده و جلوی چنین فجایع را بگیرد.

محرومیت از تحصیل چهار شهروند بهایی از دانشگاه و تغییر ستون مذهب در فرم ثبت نام

 چهار شهروند بهایی به نام های شقایق قانع از فردیس کرج، بهتاش پژگاله از شیراز، زرین فریدانی و ندیم شکروی از اصفهان از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم شدند.
بنابر گزارش مجموعه خبری بهایی نیوز در ادامه محرومیت از تحصیل شهروندان بهایی در دانشگاه های سراسری و آزاد چهار شهروند بهایی دیگر به دلیل اعتقاد به دیانت بهایی از ادامه نحصیل محروم شدند. بنابر گفته منابع مطلع تاکنون ۱۲۹ شهروند بهایی در کنکور ۱۳۹۵ با نقص در پرونده روبرو شده اند.
به گفته یک منبع مطلع دلیل محرومیت بهائیان از ادامه تحصیل “باورمند بودن آنها به دیانت بهایی است و ذکر بهائی بودن در فرم ثبت نام دانشگاه ها می باشد اما طی روز گذشته به تعدادی از محروم شدگان پیامکی مبنی بر اجازه حضور آنها در دانشگاه ارسال شده است که با پیگیری ها متوجه آن شده اند که در ستون مذهب بهایی بودن آنها پاک شده و آن ستون با ذکر نام اسلام تغییر یافته است.”
همچنین به گفته ندیم شکروی یکی از دانشجویان محروم از تحصیل” در کنکور سراسری سال ۱۳۹۵ شرکت نمودم و در زمان اعلام نتایج موفق به انتخاب رشته شدم و در زمان مشخص شده جواب انتخاب رشته اینجاب آمده بود و در رشته مهندسی معماری موسسه غیرانتفاعی دانش پژوهان پیشرو اصفهان قبول شدم و زمانی که برای ثبت نام اقدام کردم و پس از گذراندن مراحل پذیرش،مشمولیت(نظام وظیفه)،پست،امور دانشجویی و فرهنگی،کارگاه اموزشی،امور مالی به قسمت چاپ و مشخصات رسیدم،مشخصات من را پرینت گرفتند و ازمن خواستند که درست بودن آن را تایید کنم.
وقتی به فرم نگاه کردم دیدم در قسمت دین نوشته اسلام از آنها خواستم که این قسمت را ویرایش کنند و بنویسند بهایی،در ابتدا از من پرسیدند که بهایی اسم دیگری ندارد مانند مسیحی و … ،و من در جواب گفتم خیر دیانت بهایی نه اسم دیگری دارد و نه مذهب “
در ادامه این شهروند بهایی محروم از تحصیل می گوید : “وقتی این را گفتم با کسی تماس گرفتند و بعداز تمام شدن مکالمه ازمن خواستند که کمی صبر کنم، پس از حدود۱۰الی۱۵دقیقه ازمن خواستند که به اتاق امار و اطلاعات مراجعه کنم.
به گفته این شهروند بهایی ” در آنجا خانومی نشسته بود که به من گفت بنا به دستور سازمان سنجش نمی توانند من را ثبت نام کنند و با گرفتن یک دست نوشته(به این مضمون که بنا به در خواست سازمان سنجش با توجه به اینکه بهایی هستم،نمیتوانم ثبت نام کنم) و امضاء و شماره حساب به من وعده دادند که هزینه پرداخت شده توست اینجانب رو در بازه زمانی ۱هفته الی ۱۰روز به من برمیگردانند و در اخر سر تمامه مدارکی را که پر کرده بودم و مسولین اموزشگاه مهر و امضا کرده بودند رو به بهانه ی اینکه بتوانند با ضمیمه کردن این مدارک پولم رو به من پس بدهند ازمن گرفتند و هرچه پافشاری کردم که یک دست نویس با مهر و امضا و تاریخ به اینجانب بدهند با این مضمون که اموزشگاه مانع ثبت نام من شده،موافقت نکردند”

زندان زنان قرچک؛ با بزرگترین زندان زنان در ایران آشنا شوید

 Image result for ‫زندان زنان قرچک؛ با بزرگترین زندان زنان در ایران آشنا شوید‬‎
ندامتگاه شهرری که با نام «زندان زنان قرچک» شناخته و هم‌چنین به «کهریزک زنان» شهرت دارد، در کیلومتر ۱۷ بزرگراه تهران-ورامین و قبل از شهر قرچک واقع شده است. این زندان به دلیل موقعیت جغرافیایی بیابانی، مساحت کم، جمعیت بالا، آب شور و کمبود امکانات بهداشتی، خشونت و عدم تفکیک زندانیان، شرایط غیرقابل تحملی را برای زندانیان خود از جمله «شیوع بیماری‌های خطرناک» بوجود آورده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زندان زنان قرچک متشکل از هفت سوله، حدود ۲۰۰۰ زندانی زن همراه تعدادی کودک را در خود جای داده که این جمعیت در فصول مختلف سال، متغیر است.
nedamatgah-zananاین مکان پیش از این در اختیار سازمان بهزیستی بوده و برای «بازپروری معتادان به مواد مخدر» مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ که «بدنامی» این محل بر اساس گفته‌های مردم محلی از همان زمان زبان‌زد بوده است. پس از سال‌ها این بنا به قوه‌ی قضاییه واگذار و تبدیل به زندان زنان شد.
در هریک از سوله‌های این زندان تعداد ۲۰۰ تا ۳۰۰ زندانی زن بدون رعایت اصل تفکیک جرم و سن نگهداری می‌شوند.
یک منبع نزدیک به زندانیان ندامتگاه شهرری با تاکید برعدم بهبود شرایط آن طی این سال‌ها در مورد شرایط حال حاضر و مشکلات عدیده زندانیان به گزارشگر هرانا گفت: “ترساندن زندانیان توسط مسئولان زندان که در صورت اعتراض، به سلول انفرادی زندانی روانی فرستاده خواهند شد تا بدینوسیله، زندانیان را از حق اعتراض باز دارند. در گیری‌های شدید در حد به قتل رساندن یکدیگر در زندان و عدم دخالت مسئولان در این درگیری‌ها، یکی از مشکلات جدی زندان مخوف قرچک می‌باشد.”
این منبع مطلع در ادامه تصریح کرد: “زنان در آنجا در معرض انواع فشارها و تعدیات جنسی قرار دارند. رفتار ناشایست زندانبانان با زندانیان که همراه با توهین و تحقیر و هتک حرمت و گاهی ضرب و شتم می‌باشد، آثار روانی مخربی را بر روی زندانیان گذاشته است. عدم انتقال بسیاری از زندانیان به مراکز روان درمانی که مشکلات بسیاری برای دیگران ایجاد می‌کنند، از دیگر مشکلاتی است که گاها به تجاوز، قتل و درگیری در زندان می‌انجامد.”
وی هم‌چنین درپایان افزود: “اعتراض به وضعیت غذا و هر گونه اعتراض دیگری، انتقال به سلول انفرادی که وضعیت اسفباری دارد را به همراه دارد. کمبود دستشویی و شرایط غیربهداشتی و قرار دادن چندین نفر در یک سلول با مساحت کم، منجر به درگیری و تجاوز می‌شود.قرار دادن زندانی روانی در انفرادی به همراه زندانی دیگر و به‌کارگیری او به‌عنوان عامل خشونت و شکنجه سایر زندانیان که در مواردی به قتل و تجاوز منجر شده است.”
نقشه هوایی ندامتگاه شهرری

نقشه هوایی ندامتگاه شهرری
وضعیت بهداشتی
در هر سالن تعداد ۴ دوش حمام و دستشویی وجود دارد که در هر ۲۴ ساعت تنها یک‌ ساعت از آب گرم برخوردار است. این وضعیت درحالی است که آب این منطقه شور بوده و همین موضوع باعث بوجود آمدن مشکلات عدیده پوستی در زندان می‌شود.
وضعیت درمان نیز در زندان زنان قرچک بسیار پایین‌تر از استاندارهای لازم است؛ کمبود دارو، عدم اعزام به بهداری زندان و مراکز درمانی خارج از زندان باعث بوجود آمدن «مافیای دارویی» در زندان شده و زندانیان بیمار مجبور به پرداخت هزینه‌های بالا برای دست یافتن به ابتدایی‌ترین داروهای مورد نیاز خود- در صورت وجود آن دارو در زندان، هستند.
عدم رسیدگی به بیماران و کمبودهای دارویی باعث شیوع بیماری‌های خطرناک واگیردار از جمله «ایدز و هپاتیت» در این ندامتگاه شده است.
در مهرماه سال ۹۲، رئیس بهداری ندامتگاه زنان شهرری، با اذعان به این‌که تعدادی زندانی مبتلا به ایدز در ندامتگاه وجود دارد، گفته بود: “ما در زندان آزمایش غربالگری ایدز نمی‌گیریم؛ چراکه غیرقانونی است و هزینه‌های زیادی برای ما خواهد داشت. مگر اینکه خود زندانی به ما اعلام کند که مبتلا به ایدز است و ما از این طریق به آمار آنها دست پیدا می‌کنیم.”
وضعیت غذا
اولین مشکلاتی که در این زمینه در ندامتگاه شهرری به چشم می‌آید عدم وجود جیره کافی برای زندانیان و پس از آن تکراری بودن وعده‌های غذایی از جمله سیب زمینی آب پز، ماکارونی و نان است. این یکنواختی در ارائه منوی غذایی باعث بوجود آمدن کمبود ویتامین‌های مختلف در زندانیان با حبس‌های درازمدت شده است.
وضعیت جغرافیایی، مساحت و جمعیت
ندامتگاه شهرری در مساحتی حدود ۱۵۰۰ متر مربع قرار گرفته که حدود یک‌ چهارم این مساحت زیربنا شامل سوله‌های زندانیان و قسمت‌های اداری است.
map-zendan-gharchak

موقعیت ندامتگاه زنان شهرری نسبت به شهر تهران
براساس گفته‌های زندانیان زن در این زندان، سوله ها فاقد اتاق هستند و تنها یک سالن بزرگ وجود دارد که در آن تخت های باقی مانده، حدود ۶۰۰ تخت، از دوران بهزیستی گذاشته شده است. با این احتساب از جمعیت حدود ۲۰۰۰ زندانی، تعداد ۱۴۰۰ نفر اصطلاحا کف‌خواب بوده و روی زمین می‌خوابند.
هر سوله یک هواخوری دارد که نزدیک به ۲۰ نفر می توانند در آن تردد کنند.
در اطراف زندان قرچک ورامین، مرداب و نی زار است و به همین علت حشرات موذی در فصل گرما زندگی را بر زندانیان سخت تر می کنند و مسئولین در این رابطه هیچ تدبیری اتخاذ نکرده‌اند.
درپایان بایستی اشاره کرد، همواره رسانه‌های دولتی سعی دارند تصویر قابل قبول و مطابق استانداردهای لازم از زندان‌های کشور از جمله ندامتگاه زنان شهرری ارائه دهند. بنا بر شهادت تعداد زیادی از زندانیان آزاد شده این ندامتگاه، آن‌چه که به بازرسان دولتی و خبرنگاران از این زندان نشان داده و به طبع در رسانه‌ها نمایش داده می‌شود، «بند مشاوره» زندان معروف به بند «قالیباف» بین زندانیان است. ظرفیت این بند تنها ۱۵۰ نفر بوده و زندانیان با حبس کمتر از ۵ سال در ازای پرداخت هزینه به این بند وارد می‌شوند. این محل سرویس های بهداشتی تمیز، کتابخانه، دفتر مددکاری، بهداری و غیره هم دارد که البته بسیاری از این امکانات، تنها در زمان بازدیدها فعال می شوند.

‎فشار نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات بر خانواده «زینب بابایی» فعال مدنی کُرد

 

‎فشار بر زینب بابایی فعال مدنی و نویسنده کُرد اهل مهاباد و تهدید خانوادە ایشان از طرف نهادهای امنیتی وزارت اطلاعات ادامه دارد.
‎به گزارش کانون مدافعان حقوق بشر کردستان ، طی روزهای گذشته نهادهای امنیتی با تماس و فشار بر خانوادە زینب بابایی رُمان نویس کُرد و فعال مدنی، کە در پی تهدید نهادهای امنیتی ایران، بە اجبار ایران را ترک کرده و بە اروپا پناهندە شده است. خواستار تحویل وی بە نهادهای امینتی شدەاند، این نویسندە کُرد پیشتر به صورت آزادی مشروط از زندان آزاد شده بود اما این فعال کورد به علت فشار نهادهای امنیتی همراه با پسرش شاهین درویش‌زادە و دخترش نسیم شادفر، ایران را به مقصد اروپا ترک نموده و بە آنجا پناهندە شدە است
‎زینب بابایی نویسنده و فعال کُرد و مسئول پیشین انجمن ادبی مهاباد، در ۲۵ مرداد سال ۱۳۹۳ به اتهام “تبلیغ برای مسیحیت” و “تبلیغ عیله نظام”، از سوی دادسرای مهاباد بە ریاست قاضی “جوادی کیا”، به دوسال حبس تعزیری محکوم شد و برای گذراندن دورە محکومیت‌اش به زندان مرکزی مهاباد منتقل شد.
‎نامبردە هفت ماه را در زندان مرکزی مهاباد و چهار ماه را در کانون زندان زنان سپری کرد٬ وی را از حق هرگونه فعالیتی برحذر داشتند و با این شرط شامل آزادی مشروط گردید.
‎زینب بابایی بعد از آزادی‌ از زندان مجددا مورد تعقیب، تهدید و آزار ادارە اطلاعات مهاباد قرار گرفت و از سوی وزارت اطلاعات ممنوع الخروج شد.
‎این فعال کرد طی سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۳ مسئول انجمن ادبی مهاباد بودە و از این نویسندە‌ی کُرد تاکنون سه رمان به نام‌های “نازی”، “غار گوهر” و “خط پایان” بە زبان فارسی و هم‌چنین چندین داستان کوتاه به زبان‌های فارسی و کُردی منتشر شدە

رازهای اوین تا کهریزک

در این هفت سال هرگز مسوولیت حادثه تیر ٨٨ را به گردن نگرفت. در تمام مسیر پر پیچ و خم دادگاه بهانه‌های زیادی را تراشید تا پای خود را از ماجرای خون‌بار و سراسر درد کهریزک بیرون بکشد، اما درست پیش از آنکه دادگاه تجدید نظر حکم نهایی را صادر کند، انتشار نامه عذرخواهی‌اش معادلات را تغییر داد. به باور برخی این عذرخواهی موضوع را پیچیده‌تر کرده است.

در این میان عده‌ای نامه را توبه نامه می‌خوانند و توبه‌کننده را مستحق بخشش، اما در میانه دیگر این نامه عذرخواهی را اقرار به گناه می‌دانند و معتقدند دادستان سابق تهران باید به خاطر جنایت کهریزک محکوم شود. اکنون مشخص شده که دادستان کل کشور در سال ٨٨ هم نه تنها سعید مرتضوی را در داستان کهریزک مسوول می‌داند بلکه توبه نامه او را نیز بی‌اثر می‌خواند.
آیت‌الله دری‌نجف‌آبادی اظهارنظر در مورد نامه مرتضوی را در یک سخنرانی عمومی و در جمع روحانیون شهرستان خمینی شهر بیان کرد. اما مهم‌تر از اظهارنظرش درباره نامه مرتضوی صحبت‌هایی است که برای نخستین‌بار از روزهای تلخ تیرماه سال ٨٨ بیان می‌کند و البته از سال‌های بسیار قبل ترش و از قتل خبرنگار کانادایی که رابطه میان ایران و کانادا را دست‌خوش تغییر و تحول کرد. دری‌نجف‌آبادی که البته در تمام این سال‌ها حضور در طیف میانه‌روی اصولگرایی را انتخاب کرده بود نیز از آن دست چهره‌هایی است که این روزها موضع روشن‌تری نسبت به مسائل و موضوعات روز دارد. همین حضور در طیف میانه‌روی اصولگرایی باعث شد که او حتی در هفتم اسفند در لیست خبرگان مردم جای گرفت تا جزو تمامی افراد هر دو فهرستی شود که کرسی‌های تهران را فتح کردند.
مخالف انتقال زندانیان به کهریزک بودم
در این هفت سالی که از ماجرای کهریزک می‌گذرد و در تمام روزهایی که دادستان سابق تهران در دادگاه حاضر می‌شد تا درباره حوادث تلخ تیرماه سال ٨٨ از خود دفاع کند، دری‌نجف‌آبادی واکنشی نسبت به این مساله نشان نداده بود.
در همان سال او دادستان کل کشور بود و حالا می‌گوید مخالف انتقال زندانیان به کهریزک بوده و حتی برای جلوگیری از این موضوع پافشاری هم کرده است. دری‌نجف‌آبادی حتی می‌گوید محسنی اژه‌ای هم که در آن سال وزیر اطلاعات بود مخالفت خود را با این مساله بیان کرد اما سعید مرتضوی به عنوان دادستان تهران خودسرانه دست به این اقدام زد. به گزارش ایرنا، نماینده ولی فقیه در استان مرکزی و امام جمعه اراک شامگاه پنجشنبه در گردهمایی روحانیون شهرستان خمینی شهر اصفهان افزود: امروز بعضی افراد دخیل در قضیه کهریزک بعد از ٧ سال اعلام می‌کنند که ما توبه کردیم اما توبه آنها دیگر اثری ندارد زیرا زیان‌های سنگینی برای کشور داشته است.
وی ادامه داد: این غفلت باعث شد تمام دنیا علیه نظام ما معرکه بگیرند، علیه ما توطئه و قانون تصویب کنند. آیت‌الله قربانعلی دری‌نجف‌آبادی گفت: در سال ٨٨ در قضیه زندان کهریزک صددرصد مخالف بعضی از اعمال و رفتار مسوولان وقت بودم و در آن زمان به عنوان دادستان کل کشور دستور دادم که انتقال زندانیان صورت نگیرد و حتی آقای اژه‌ای و دیگران نیز مخالفت خود را در این موضوع اعلام کردند، ولی آنها خودسرانه دست به این حرکت غلط زدند، حالا بعد از ٧ سال اعلام می‌کنند که اشتباه کرده‌ایم. با این اظهارات دادستان سابق کل کشور، حالا ابعاد دیگری از ماجرا نیز مشخص می‌شود و اینکه سعید مرتضوی با وجود مخالفت دادستان کل کشور و وزیر اطلاعات از اختیارات خود برای انتقال زندانیان به کهریزک استفاده کرده است.
غفلت و زحمت‌هایی که برای نظام ایجاد شد
کهریزک تنها پرونده‌ای نیست که نام سعید مرتضوی به آن گره خورده باشد، اگرچه سال‌ها گذشته و پرونده‌ها مختومه شده‌اند اما نام او به پرونده‌های دیگری هم سنجاق شده است. وقتی نامه عذرخواهی مرتضوی منتشر شد، علی مطهری موضوع پرونده دیگری را هم مطرح کرد؛ پرونده‌ای که مرتضوی سال‌ها پیش از آن گذرکرده بود و مختومه شده بود. نایب‌رییس مجلس گفته بود: خوب است آقای مرتضوی درمورد مرگ خانم زهرا کاظمی هم توضیحاتی را ارایه دهد. حالا دری‌نجف‌آبادی هم موضوع این پرونده را مطرح می‌کند. او گفت: در زمانی که دادستان کل کشور بودم براثر غفلت بعضی از افراد یک خانم براثر حادثه‌ای فوت کرد و این موضوع موجب قطع رابطه دولت کانادا با ایران شد.
وی یادآوری کرد: دولت کانادا بر اثر همین غفلت علیه نظام ما کارشکنی زیادی کرد. دری‌نجف‌آبادی بیان داشت: بعضی مواقع به خاطر اشتباه و کار غلط یک فرد ٨٠ میلیون جمعیت زیر سوال می‌روند. وی ادامه داد: یک اشتباه، آثار سوء زیادی را به همراه دارد و ممکن است از یکسو برای کشور و نظام زحمت ایجاد کند و از دیگر سو، موجب استفاده سوء دشمنان شود.

ارژنگ داوودی به زندان زابل تبعید شد

ارژنگ داوودی
ارژنگ داوودی، زندانی سیاسی، در تاریخ سوم مهرماه از زندان رجایی شهر به زندان زابل تبعید گشت.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، روز شنبه سوم مهرماه، ارژنگ داوودی، زندانی سیاسی از زندان رجایی شهر به زندان زابل منتقل شد. گفته می شود که مأمورین حفاظت زندان مرکزی زابل از تحویل دادن برخی وسایل این زندانی سالخورده ممانعت بعمل آورده اند.
ارژنگ داوودی، پس از سیزده سال حبس، همچنان از حق مرخصی محروم می باشد. این درحالی است که این زندانی سال خورده به دلیل ابتلا به بیماری‌های مختلف و شرایط زندان در وضعیت نامساعد جسمانی به سر می برد.
ارژنگ داوودی در آبان‌ماه ۱۳۸۲ دستگیر و ۱۶ ماه پس از بازداشت به اتهام‌ راه‌اندازی و تاسیس «جنبش آزادی ایرانیان» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» توهین به رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسئولان نظام و روحانیان و توهین به مقدسات به ۱۵ سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد.
در تیر ماه ۱۳۹۳، شعبه یکم دادگاه انقلاب کرج این زندانی سیاسی را به اتهام «محاربه از راه ارتباط با سازمان مجاهدین خلق» به اعدام محکوم کرد که این حکم در فروردین ماه ۹۵ به ۵ سال حبس در تبعید کاهش یافت.
وی تاکنون در زندان‌های مختلفی از جمله، زندان‌های اوین، اهواز، بندرعباس و گوهردشت کرج محبوس بوده است.