نرگس محمدی: آقای رییس جمهور، مانع تداوم برخوردهای امنیتی با فعالان مدنی شوی

د

نرگس محمدی، نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌ای به حسن روحانی، رییس جمهوری ایران با اشاره به پرونده‌های قضایی‌اش از اینکه اصل اجتماع شهروندان در قالب نهادهای مدنی مورد هدف نهادهای امنیتی و قضائی قرار گرفته است، انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر، خانم محمدی در نامه خود از رییس جمهوری خواسته است تا بر اساس وظایف و نقش‌اش مانع تداوم برخوردهای امنیتی با فعالان مدنی و سرکوب نهادهای مدنی شود.
نرگس محمدی که از اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ در زندان به‌سر می‌برد، بار دیگر و براساس پرونده جدید به ۱۶ سال زندان محکوم شد که در صورت تأیید در دادگاه تجدید نظر، با اجرای ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، ده سال از این حکم اجرایی خواهد شد.
خانم محمدی در ادامه با اشاره به سیاست‌های دولت سابق که نهادهای مدنی را مورد هدف قرار داده و تضعیف کرده بود، نوشته است که ادامه این رویکرد و عملکرد توسط هر کدام از نهادهای حکومتی به ویژه نهاد امنیتی تحت نظارت دولت در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی، مورد پذیرش نخواهد بود.
همچنین این فعال مدنی در نامه خود به آقای روحانی با انتقاد از عملکرد وزارت اطلاعات که زیر نظر دولت یازدهم قرار دارد، به وجود سلول انفرادی اشاره کرده است که به استناد رأی وحدت رویه دیوان عدالت اداری به شماره ۴۳۵ مورخ ۲۸ دی‌ ماه ۱۳۸۲ نگهداری متهمان و محکومان زندانی در سلول انفرادی از مصادیق بارز شدت عمل و خلاف قانون اساسی‌ است.
متن نامه نرگس محمدی به رییس جمهوری که در پی اعلام رأی صادره برای او توسط قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب نوشته شده، به شرح زیر است:
جناب آقای روحانی، ریاست محترم جمهوری
با سلام و احترام
اینجانب نرگس محمدی، یکی از زنان در اوین هستم که در حال سپری کردن حکم شش سال حبس صادر شده در سال ۹۰ می‌باشم.
اتهامات مطروحه در این پرونده:۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور از طریق فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر، شورای ملی صلح و کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و منصفانه، ۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و نوشتن مقالات و ۳- عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر بود.
من به دلیل نگهداری در سلول انفرادی و سپس انتقال غیرقانونی به زندان عادی زنان در شهر زنجان به بیماری مبتلا شدم و پس از تشنج در بیمارستان ولی عصر زنجان، در مرداد سال ۹۱، با سپردن ۶ میلیارد ریال وثیقه آزاد شدم. از آنجایی که فعالیت مدنی را حق هر شهروندی می‌دانم و البته برای خود یک وظیفه و مسئولیت فرض نموده‌ام، فعالیت حقوق بشری، زنان و تلاش برای کاهش اعدام را ادامه دادم.
در ۱۷ اسفند سال ۱۳۹۲ و به دعوت خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به سفارت اتریش رفته و با ایشان ملاقات کردم و ۷ روز بعد، در ۲۴ اسفند، وزارت اطلاعات مجدداً پرونده‌ای امنیتی علیه اینجانب گشود و از اردیبهشت سال ۹۳ تا بهمن ماه همان سال بارها جهت بازجویی توسط مأموران امنیتی و بازپرس پرونده به شعبه ۲ دادسرای شهید مقدس احضار شدم تا نهایتاً در تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۹۴ توسط نیروهای امنیتی در منزل بازداشت شدم و تاکنون در بند زنان اوین هستم.
در اول اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و این بار با اتهامات تکراری ۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور از طریق ادامه فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر، زنان فمینیست، کارزار لغو گام به گام اعدام، همکاری با سرکار خانم شیرین عبادی و گزارشات نقض حقوق بشر و … ۲- فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و نوشتن مقالات و شرکت در تجمعات و نشست‌ها ۳- اداره کارزار لغو اعدام محاکمه و به ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شده‌ام که می‌بایست علاوه بر تحمل ۶ سال حبس، متحمل ۱۶ سال حبس دیگر شوم.
جناب آقای رئیس جمهور:
۱- از آنجایی که حضرتعالی در مقام ریاست جمهور کشور ایران سوگند پاسداری از قانون اساسی کشور را یاد کرده اید، ۲- از آنجایی که حضرتعالی یک فرد حقوقدان و آگاه به مسائل حقوقی هستید و ۳- از آنجایی که پرونده اینجانب توسط نهاد امنیتی وزارت اطلاعات (در دولت حضرتعالی) تشکیل شده و گزارشات مبسوط دایره حقوقی این وزارتخانه، اقدامات و عملکرد قانونی بنده را به عنوان اتهامات امنیتی مطرح و پیگیری نموده است، این نامه را خدمت حضرتعالی نوشتم. چرا که الف- به شکل واضح و روشن در رأی صادره علیه اینجانب خلاف قانون اساسی کشور به عنوان میثاق بین حکومت و ملت و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین به‌عنوان تعهد بین‌المللی ایران به استناد ماده ۹ قانون مدنی در حکم قوانین داخلی کشور می‌باشد رفتار شده و در واقع اصول مصرح در قوانین توسط نهادهای حکومت زیر پا گذاشته شده است چرا که اصل۲۶ و ۲۷ قانون اساسی و مواد ۲۱ و ۲۲ میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی و ماده ۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر تشکیل جمعیت و انجمن‌ها و تظاهرات و اجتماعات را جزء حقوق اساسی هر انسانی شمرده و کلیه اتهامات منتسب به اینجانب از دایره فعالیت در نهادهای مدنی که به‌طور شفاف و علنی فعالیت نموده‌اند، خارج نبوده و حضور در اجتماعات مسالمت‌آمیز به منظور رفتار بخشی از حکومت که دقیقاً همان رفتار مورد نقد برخی از مسئولان در داخل نظام نیز بوده است، جرم تلقی شده است. ب- همانطور که پیشتر اشاره نمودم این پرونده به موجب گزارشات دایره حقوقی وزارت اطلاعات و بلافاصله پس از ملاقات با سرکار خانم اشتون تشکیل شده است. در گزارش وزارت اطلاعات و کیفرخواست و رأی صادره با اشاره به گفتگوی صورت گرفته، تصریح شده که متهم (اینجانب) در این ملاقات در بخشی از صحبت‌هایش خواهان تحقق جامعه مدنی در ایران شده است. همچنین با اشاره به یکی از صحبت‌هایم، آورده شده که متهم در این مصاحبه تأکید کرده باید نگاه امنیتی نسبت به نهادهای امنیتی برداشته شود و راه رسیدن به دموکراسی، تحقق جامعه مدنی است و باید بر پیگیری مطالبات از جمله تداوم فعالیت نهادهای مدنی اصرار نمود. همچنین برگزاری و سخنرانی اینجانب در نشست‌های منشور حقوق شهروندی، آلودگی هوا، ۸ مارس (روز جهانی زن) حضور در تجمع اعتراضی علیه اسیدپاشی به صورت زنان، تجمع برادران وخواهران کرد سنی در مقابل زندان که عزیزانشان بدون برخورداری از دادرسی عادلانه و منصفانه و حتی برخورداری از وکیل منتخب در محاکمات، اعدام شدند، حضور در تجمع برادران و خواهران دراویش، از جمله اتهامات اینجانب مطرح شده است. تلاش برای کاهش و لغو اعدام از طریق ارتقاء آگاهی در میان مردم و تغییر قوانین و جلوگیری از اعدام کودکان زیر ۱۸ سال، تلاش اینجانب برای تبدیل احکام اسلامی به قوانین غربی و مخالفت با احکام الهی قصاص عنوان شده است.
جناب آقای دکتر روحانی، اینجانب از سال ۱۳۷۱ و با ورود به دانشگاه تاکنون که ۴۴ سال دارم به عنوان مؤسس یا عضو در ده نهاد و تشکل مدنی (دانشجویی، صنفی، حقوق بشری و صلح‌طلبانه) فعالیت نموده‌ام. در پرونده اخیر تداوم فعالیت در نهادهای مدنی ای که قبلا ۶ سال حبس گرفته و اکنون در حال سپری کردن آن می‌باشم، مجدداً جرم تلقی شده و این بار به همان دلیل به ۱۶ سال حبس محکوم شده‌ام. این در حالی است که نه تنها عملکرد اینجانب به‌عنوان یک فعال مدنی مستحق مجازات نمی‌باشد بلکه تحدیدکنندگان این حقوق، طبق قوانین نظام جمهوری اسلامی می‌بایست مورد پیگرد قانونی قرار بگیرند. تقویت جامعه مدنی که نشان دهنده پویایی و نشاط در جامعه و مسئولیت‌پذیری شهروندان و فعالیتی درون‌زاست، نیازمند حمایت حکومت یا حداقل عدم دخالت در این حوزه است.
این در حالی است که متأسفانه سیاست‌های سرکوبگرانه دولت پیشین، نهادهای مدنی را به عنوان بسترسازان دموکراسی مورد هدف قرار داده و تضعیف نمود و ادامه این رویکرد و عملکرد توسط هر کدام از نهادهای حکومتی به ویژه نهاد امنیتی تحت نظارت دولت در دوران ریاست جمهوری حضرتعالی، مورد پذیرش افکار عمومی نخواهد بود. این دوگانگی و حتی ضدیت رویکرد و عملکرد نهادهای امنیتی- قضائی با شعارهای حضرتعالی به‌عنوان منتخب ملت، نشان دهنده عدم درک صحیح برخی مسئولان و نهادها از رأی و مطالبات مردم است. چگونه می‌توان پذیرفت که در دولتی که تحقق جامعه مدنی جزء شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور اعلام شده و اکثریت آراء را کسب کرده، توسط نهادهای امنیتی تحت نظارت همان دولت و سیستم قضائی آن حکومت، فعالان مدنی بازداشت و زندانی شوند و فعالیت در نهادهای مدنی، اقدامی مجرمانه و و ضد امنیتی به شمار آید؟ چگونه می‌توان توجیه کرد که ایجاد نهادهای وابسته به حکومت و بهره‌مندی کامل آنها از امکانات و یارانه‌های حکومتی قابل تقدیر و حمایت حکومت بوده اما نهادهای مدنی مستقل، گروهک‌های غیرقانونی و ضد امنیت نامیده شده و فعالان این نهادها عناصر فتنه به شمار می‌آیند؟ چگونه می‌توان بی‌تفاوت بود که حضور حضرتعالی در مقام ریاست جمهور و منتخب مردم ایران مایه مباهات نظام در عرصه‌های بین‌المللی و فعالیت و با استفاده از فرصت فعالین مدنی در عرصه داخلی از شعارهای همان رئیس جمهور، تلاش برای تحرک یافتن فتنه و تلاش برای کودتای مخملی از طریق جامعه مدنی تعبیر گردد؟
آنچه از فعالیت و سیر رسیدگی به پرونده‌های امنیتی فعالان مدنی و عملکرد نهادهای امنیتی- قضائی بر می‌آید، نشانگر این واقعیت تلخ است که متأسفانه تضاد رویکرد امنیتی و قانون‌گریزانه از سوی بخشی از نظام و به ویژه نهادهای امنیتی و قضائی با رویکرد مدنی و مسالمت‌آمیز و قانون‌گرای فعالان مدنی، به دلیل برخورداری نهادهای حکومتی از قدرت نامحدود و عدم نظارت نهادهای مردمی بی‌طرف، به برخورد و کشمکش نابرابر و ظالمانه تبدیل شده که در کلیه مراحل دادرسی قابل مشاهده است.
طی ۱۴ سال اخیر فعالیت‌هایم، ۳ پرونده، ۳ محکومیت و ۴ بار بازداشت را تجربه کرده‌ام و ۳ بار راهی بندهای امنیت و سلول های انفرادی شده‌ام. حضرتعالی نیک‌تر از همه مطلعید که به استناد رأی وحدت رویه دیوان عدالت اداری به شماره ۴۳۵ مورخ ۲۸ دی‌ ماه ۱۳۸۲ نگهداری متهمان و محکومین زندانی در سلول انفرادی از مصادیق بارز شدت عمل و خلاف قانون اساسی‌ است. کیست که نداند که کاربرد سلول انفرادی برای یک فعال مدنی که همه عملکرد و فعالیت‌هایش علنی و در دسترس افکار عمومی است نه به منظور کشف حقیقت و به ظاهر انجام تحقیقات مقدماتی، برای اعمال فشار و شکنجه روحی و روانی است که آثارآن بیماری‌های روحی، روانی و حتی جسمی است و بسیار شاهد بوده‌ایم که اعتراف‌ها و اقرارهای دروغین متهمان در سلول‌های انفرادی اتفاق می‌افتد و دلیل غیرمعقول و غیرقانونی‌ای برای صدور احکام سنگین قرار می‌گیرد که در دادگاه‌های غیرعلنی و بدون حضور هیئت منصفه و با نشاندن برچسب امنیتی بودن اتهامات بر پیشانی متهم، انجام می‌گیرد.
جناب آقای رئیس جمهور، آیا شما به‌عنوان یک حقوقدان و پاسدار حقوق ملت، باور دارید که با چشم‌پوشی از ظلم روا داشته شده به متهم، طی این فرآیند به ظاهر نام گرفته به نام دادرسی، فقط خروجی بی‌جان و بی‌مایه ای به میزان ۱۶ یا n سال زندان را باید دید و ارائه درخواست تجدید نظر به همان سیستم و با همان رویکرد را کافی دانست؟ آیا اصل ۳۶ فصل حقوق ملت قانون اساسی مبنی بر «به موجب قانون بودن حکم به مجازاتِ» اینجانب رعایت شده است؟ به طور واضح و برای مثال آیا شرکت بنده در نشست بررسی منشور حقوق شهروندی، آلودگی هوا و اعتراض به اسیدپاشی علیه زنان بر اساس اصول مصرح قانون اساسی (اصل۲۷) مصداق تبلیغ علیه نظام است؟ آیا این حکم به موجب قانون صادر شده یا دقیقا علیه قانون و حق اساسی بنده به عنوان یک شهروند ایرانی؟ آیا ارائه این مستندات توسط دایره حقوقی یک نهاد امنیتی دولتی و صدور حکم سنگین ۱۶ سال حبس توسط دادگاه در سیستم قضائی نظام جمهوری اسلامی ایران، بی توجهی و حتی زیرپاگذاشتن حقوق اساسی ملت مصرح در قانون اساسی کشور نیست؟ من از شما به‌عنوان یک حقوقدان و رئیس جمهور ملت ایران سئوال دارم، آیا من می‌توانم بابت تحمل سلول انفرادی و ابتلا به بیماری اعصاب و روان و حتی تشنج در بیمارستان که مدارک پزشکی آن موجود است، تجدیدنظر کنم؟ چه کسی و کدام نهادی بابت کدام فاجعه انسانی وارد شده بر فعالان مدنی- سیاسی تجدید نظر خواهد کرد؟ آیا در برابر ستم و خسارت‌های وارد بر ما در مراحل مختلف دادرسی، طلب تجدیدنظر برای یک مرحله به نام “رای و حکم به مجازات” کافی است؟ متاسفانه صدور آراء نجومی و ارائه لوایح تجدید نظر در رأی صادره دادگاه‌های بدوی برای به ظاهر کاهش حکم، به بازی سرگرم و گمراه کننده با اعداد ریاضی تبدیل شده که ادامه این روند دادرسی عادلانه را به سخره خواهد گرفت.
جناب آقای رئیس جمهور، از پرونده اینجانب پیداست که نه موضوع فعالیت‌ها، مصاحبه‌ها و نشست‌ها، موضوعاتی غیرقانونی و براندازانه بوده و نه اقدامات و شکل فعالیت‌ها، بلکه به‌راحتی می‌توان پی برد که اصل اجتماع شهروندان در قالب نهادهای مدنی مورد هدف نهادهای امنیتی و قضائی بوده و البته قطعاً راهی بر خطاست.
جناب آقای رئیس جمهور، این نامه را نه برای توجه حضرتعالی به پرونده یک فرد بلکه برای بیان و عیان کردن یک نمونه از صدها نمونه عملکرد غیرقانونی و غیراخلاقی و زیرپاگذاشتن قوانین صریح و روشن ملت از سوی بخشی از نهادهای حکومت نوشتم تا در کنار تلاش‌هایتان برای برقراری روابط و تعاملی سازنده با جهان که خواست مردم ایران است به سایر مطالبات مردم در رابطه با مسائل داخلی از جمله تحقق جامعه مدنی که لازمه تحقق دموکراسی و صلح پایدار در کشور است توجه نموده و مانع تداوم برخوردهای امنیتی با فعالان مدنی و سرکوب نهادهای مدنی شوید.
نرگس محمدی
نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر

قاسم اکسیری فرد به دادسرای اوین احضار شد

 

قاسم اکسیری فرد، استاد فیزیک دانشگاه خواجه نصیر، روز یکشنبه ۲۳ خردادماه، ابلاغیه ایی مبنی بر مراجعه وی به دادسرای اوین دریافت کرده است.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، روز یکشنبه ۲۳ خردادماه، مأموران امنیتی ضمن مراجعه به منزل مسکونی دکتر قاسم اکسیری فرد، اقدام به بازرسی و ثبت و ضبط وسایل شخصی وی نموده و هم چنین برگ احضاریه به این استاد دانشگاه داده اند که طبق آن وی می بایست ظرف ۵ روز آینده به دادسرای اوین مراجعه کند.

کمیته احراز صلاحیت‌های عمومی دانشگاه خواجه‌نصیر در شهریور سال ۹۳ برای قاسم اکسیری فرد حکمی صادر کرده که او بخاطر آهنگ صدایش، ناتوان از انتقال مفاهیم به دانشجویان است. در این حکم آمده است که او نمی‌تواند عضو هیات‌علمی آموزشی باشد اما عضویت پژوهشی او در هیات علمی دانشگاه خواجه‌نصیر مانعی ندارد.

این دکتراى فیزیک و استاد دانشگاه، از روز دوشنبه ٣١ فروردین، در اعتراض به حکم اخراج از دانشگاه تحصن اعتراض آمیزى را با شعار «حق کار براى تمام شهروندان» آغاز کرده است.

بازداشت یک شهروند کرمانشاهی توسط پلیس فتا

رادیو پارس _ فردی که در شبکه اجتماعی اینستاگرام فعالیت می کرد، توسط پلیس فتا استان کرمانشاه دستگیر شد.

به نقل از پایگاه خبری پلیس، رئیس پلیس فتا استان کرمانشاه سرهنگ “علی شفیعی” بیان داشت: “در پی رصد و پایش شبکه های اجتماعی مجازی توسط کارشناسان پلیس فتا در شبکه اجتماعی اینستاگرام، صفحه ای شناسایی که اقدام به انتشار تصاویر مستهجن می نمود، لذا در این خصوص پرونده تشکیل و در دستور کار کاراگاهان قرار گرفت”.

وی گفت: “متهم پس از مواجه با مدارک و مستندات این پلیس به بزه انتسابی اقرار و در بازجویی های انجام شده بیان داشت که صفحه را جهت سرگرمی راه اندازی کرده و اکنون از کار خود پشیمان است”.

روایت خانواده ای که در عرض یک‌ماه به اعدام محکوم شدند

 محسن دانش‌پور، مطهره بهرامی (پدر و مادر)، احمد دانش‌پور و ریحانه حاج ابراهیم دباغ (پسر و عروس) اعضای یک خانواده به همراه هادی قائمی در هفتم دی‌ماه ۱۳۸۸ با مراجعه ماموران امنیتی به منازلش‌شان دستگیر شدند و کمتر از یک‌ماه بعد، در تاریخ بیست‌وششم همان ماه در دادگاه بدوی بدون حضور وکیل انتخابی و با وکیل تسخیری توسط قاضی صلواتی محاکمه و به اعدام محکوم شدند. گزارش پیش‌رو روایتی از دستگیری، روند محاکمه و وضعیت نگهداری آنان در سال‌های گذشته تاکنون است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، احمد دانشپور مقدم متولد ۱۳۴۹ به همراه همسرش ریحانه حاج ابراهیم دباغ متولد ۱۳۶۰ و پدر و مادرش محسن دانشپور مقدم متولد ۱۳۲۳ و مطهره بهرامی حقیقی متولد ۱۳۳۳ به همراه هادی قائمی از دوستان خانوادگی‌شان در تاریخ هفتم دی‌ماه ۱۳۸۸ دستگیر شدند.

این بازداشت شدگان تا زمان صدور حکم در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری و ممنوع الملاقات بودند. کمتر از یک‌ماه و تنها پس از ۵ جلسه بازجویی در تاریخ بیست‌وششم همان ماه در دادگاه بدوی بدون حضور وکیل انتخابی و با وکیل تسخیری توسط قاضی صلواتی محاکمه و همگی به اعدام محکوم شدند.

در اردیبهشت‌ماه سال ۸۹ در دادگاه تجدیدنظر حکم ریحانه حاج ابراهیم دباغ به ۱۵ سال حبس و تبعید به زندان رجایی شهر، مطهره بهرامی به ۱۰ سال حبس و تبعید به رجایی شهر و هادی قائمی به ۱۵ سال حبس و تبعید به زندان گناباد تقلیل یافت. اما حکم احمد و محسن دانش‌پور مقدم تا این تاریخ پس از اعلام حکم اعدام دادگاه بدوی همچنان بلاتکلیف مانده و پرونده به دادگاه تجدید نظر ارسال نشده است.

نزدیکان این خانواده پس از ۴ سال پیگیری متوجه شدند که پرونده آنان در اختیار رئیس قوه قضائیه قرار دارد.

تاکنون تلاش‌های زیادی برای گرفتن وکیل برای این دو دانش‌پور پدر و پسر انجام شده اما هر بار با گفتن این جمله که «حکم اعدام است و احتیاج به وکیل نیست» وکالت نامه رد شده است. بیش از ۱۰ بار وکیل سرشناسی که وکالت ریحانه حاج ابراهیم دباغ و ۲ متهم دیگر پرونده را بر عهده دارد برای آقایان دانش‌پور وکالت نامه فرستادند اما هر بار وکالت نامه برگردانده شد و پس از مراجعه بسیار وکیل به دادگاه، وی تهدید شده در صورت اصرار برای وکالت خودش نیز بازداشت خواهد شد و بدین شکل او را مجبور به کناره گیری از پرونده‌ها کردند.

به دلیل بلاتکلیفی آقایان دانش‌پور امکان استفاده از مرخصی، درخواست اعاده دادرسی و عدم تحمل حبس را ندارند و حتی استفاده از امکاناتی که در قانون برای زندانیان سالخورده در نظر گرفته شده از جمله آزادی زودهنگام شامل حال محسن دانش پور مقدم نشد.

در سال ۸۹ هادی قائمی به زندان گرگان تبعید و سال ۹۴ مجددا به زندان اوین بازگردانده شد و با وجود کهولت سن و بیماری های متعدد و حتی هنگام فوت مادرش درخواست مرخصی داد که هیچگاه با آن موافقت نشد.

مطهره بهرامی در آبانماه ۸۹ و ریحانه حاج ابراهیم دباغ در اردیبهشت ۹۰ به زندان رجایی شهر تبعید و در تاریخ ۱۳ ادیبهشت سال ۹۰ به زندان قرچک منتقل شده و در اواخر اردیبهشت همان‌سال به زندان اوین بازگردانده شدند.

به گفته پزشکان ریحانه عروس این خانواده در اثر استرس و فشارهای بسیار به بیماری التهاب روده ای و IBS و کولیت روده ای مبتلا شده و از سال ۹۰ تا کنون با این بیماری دست به گریبان است. وی به دلیل عدم دسترسی به مواد غذایی رژیمی خاص تنها با استفاده از داروها درد را کنترل می‌کند. هر چند به دلیل عدم معالجه تخصصی این بیماری تنها با تزریق داروهای آرام بخش طبق اظهار نظر پزشکان این بیماری روز به روز مزمن می‌شود.

احمد دانشپور مقدم در سال ۹۱ به بیماری کولیت روده ای IBS مبتلا شد که وی نیز به دلیل عدم برخورداری از رژیم غذایی مناسب و استفاده از داروهای قوی شیمیایی از این بیماری صعب العلاج رنج می برد. این بیماری که شامل موارد عدم تحمل زندان است بارها در پرونده ایشان ذکر شده و حتی به گفته پزشکان ممکن است به سرطان تبدیل شود.

مطهره بهرامی در سال ۹۳ پس از دو الی سه بار مرخصی رفتن به دلیل بیماریهای متعدد مفصلی توقف حکم گرفت و پس از یک سال حکم تبعید به شهر کرج (محل سکونت فعلی اش) به او ابلاغ شد. علیرغم توقف حکم با وجود تمام پیگیری‌های خانواده از دادستانی، هم‌چنان وثیقه های تودیع شده ایشان در بازداشت است.

علیرغم اظهارات اداره اطلاعات و دادستانی مبنی بر مساعدت جهت بازگشت پرونده آقایان دانش‌پور و اعمال ماده ۱۸، تاکنون هیچ‌گونه تغییری در وضعیت پرونده های‌شان صورت نگرفته است.

لازم به ذکر است خانواده دانش‌پور به اتهام سفر به اشرف (مقر سابق مجاهدین خلق در عراق) برای دیدار فرزند و برادر محسن دانشپور آن‌هم برای چند روز در سال ۸۷ و ارتباط با این افراد در عاشورای ۸۸ دستگیر شدند. ریحانه تنها به دلیل ارتباط با این سازمان و هادی قائمی نیز به دلیل اینکه به همراه محسن دانش‌پور سال ۶۰ یک‌سال زندانی بوده‌ است به ظن همکاری با آنان بازداشت شده است.

پدر ریحانه نیز در سال ۶۰ ، ۴ سال بلاتکلیف زندان بوده است. همینطور باید اشاره کرد دو برادر محسن هم سال ۶۰ اعدام شده اند.

گفته می‌شود دستگیری خانوادگی تنها به دلیل رفت و آمد خانوادگی این افراد با هم بوده است.

 

برنامه روز يکشنبه 12 ماه ژوئن 2016 برابر با 23 خرداد ماه 1395

برنامه ای افشاگرانه  از قاصدان آزادی + رضا اميری+ شفاف سازی صدو بيست و يکم عليرضا رضائی

برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.

بازداشت و بی خبری از وضعیت یک نوکیش مسیحی

مهاباد  مسیحی

خانواده لیلا عبدی‌نژاد، نوکیش مسیحی اهل مهرشهر کرج که از روز یکشنبه ۱۶ خردادماه در بازداشت به سر به می برد، همچنان از وی اطلاعی ندارند.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، لیلا عبدی نژاد، نوکیش مسیحی اهل مهرشهر کرج، در شامگاه یکشنبه ۱۶ خردادماه توسط ماموران امنیتی بازداشت شده و گفته شده وی در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می‌شود. این شهروند کرجی تاکنون با خانواده‌اش تماسی نداشته است.

یک منبع نزدیک به خانواده عبدی‌نژاد در مصاحبه با فعالان حقوق بشر اعلام کرده است: “یک‌شنبه شب گذشته ماموران بدون ارائه حکمی وارد خانه خانم عبدی می شوند.”

این منبع مطلع در ادامه افزود: “ماموران پس از جستجوی خانه تعدادی کتاب‌های مذهبی و خانم عبدی‌نژاد را با خود می‌برند.”

منبع نزدیک به خانواده عبدی‌نژاد در مورد دلایل بازداشت وی در پایان تاکید کرد: “به پدر و همسر خانم عبدی اعلام کرده اند اتهام وی تبلیغ دین مسیحیت است. با پیگیری‌های خانواده مشخص شده گویا خانم عبدی در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می‌شود اما تا کنون هیچ‌گونه تماسی با خانواده نداشته است.”

آرش صادقی، مهدی و حسین رجبیان، بهنام موسیوند، زینب جلالیان، سعید شیرزاد، محمدصدیق کبودوند، امیر امیرقلی، افشین سهراب‌زاده، گلرخ ایرایی، جعفرعظیم زاده ، زانیار و لقمان مرادی و … اسامی را می دانید من هم به نوبه خودم اين جنايت را محكوم ميدانم؛

آرش صادقی، مهدی و حسین رجبیان، بهنام موسیوند، زینب جلالیان، سعید شیرزاد، محمدصدیق کبودوند، امیر امیرقلی، افشین سهراب‌زاده، گلرخ ایرایی، جعفرعظیم زاده ، زانیار و لقمان مرادی و … اسامی را می دانید من هم به نوبه خودم اين جنايت را محكوم ميدانم؛
این روزا گوزن و سر نمی برن،
می شکنن شاخشو میفرستن تو باغ
این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گلشونو می کوبن به طاق
آخر نمایشا عوض شده
همه نقش همو بازی می کنن
اونایی که چشمشون به قدرته،
هم پیاله هاشو راضی می کنن
پایه روضه ی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه
دوره ای که عاقلاش زنجیرین
سوته دل شدن یه دیوونگیه

**************************************************

باید زمان را روی ساعتم خط کشی تازه ای کنم به ازای هر ثانیه ساعت بگذارم آنجا که باشی همین است ساعت ها کش می آیند..عقربه هایی که خیال تکان خوردن ندارند و من گاهی با خوش خیالی کودکانه ای در خیالم برایشان اسبان بارکش تصور می کنم..!!!
شاید تو کمتر بفهمی و اما من عجیب درکش می کنم به اندازه بغض هر روزم به اندازه بغض هر روزشان..
دلم میگیرد برای روزهایی که حتی نمی شود نفسی تازه کرد
دلم می گیرد برای نهال نازک خیالشان که از دیوارهای بلند به آزادی سرک می کشند و دستان یاری دهنده ای که نیست
باید ساعت دیواری را خط کشی تازه ای کنم!

 

انتقال محمد عبدالهی به بهداری در سیزدهمین روز از اعتصاب غذا

 

روز شنبه ۲۲ خردادماه، محمد عبدالهی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در سیزدهمین روز از اعتصاب غذا به بهداری زندان ارومیه منتقل شد.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، محمد عبدالهی، زندانی سیاسی محبوس در زندان ارومیه که در اعتراض به حکم صادره و وضعیت پرونده خود از روز یکشنبه ۹ خردادماه دست به اعتصاب غذا زده است، روز شنبه ۲۲ خردادماه در پی وخامت حال به بهداری زندان ارومیه انتقال یافت. این زندانی سیاسی که سه روز پیش در انفرادی به سر می برد، هم اکنون، در سیزدهمین روز اعتصاب غذا، با توجه به کاهش وزن شدید در وضعیت هشدار دهنده یی قرار دارد. این در حالی است که مسئولین تا کنون از انجام افدامات لازم جهت رسیدگی به وضعیت وی خودداری کرده اند.

محمد عبدالهی در ۴ فروردین ماه سال ۸۹ در منطقه مسکونی «باغ شایگان» بازداشت شد. وی در هنگام بازداشت مورد تیراندازی مستقیم نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران قرارگرفته و در پی اصابت گلوله به یکی از بیمارستان‌های نظامی سپاه در ارومیه منتقل و بعد از چند ساعت بستری شدن به بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه در شهر ارومیه منتقل شد.

محمد عبدالهی در مدت بازجویی در بازداشتگاه امنیتی ارومیه، علیرغم وضعیت نامساعد جسمانی ناشی از اصابت گلوله، بار‌ها از سوی بازجویان سپاه برای گرفتن اعترافات اجباری مورد ضرب شتم شدید با کابل و باتوم قرارگرفته، به‌طوری که دست و پای وی دچار شکستگی شدند.

بعد از ۹۱ روز نیروهای سپاه از بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه به زندان مهاباد منتقل و بعد از ۱۱ بار محاکمه و تفهیم اتهام عضویت در یکی از احزاب کُرد، در دادگاه شعبه یک دادگاه انقلاب مهاباد به ریاست قاضی جوادی‌کیا، به اعدام محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر و پس‌ازآن از سوی دیوان عالی کشور تأیید گردید.

لازم به ذکر است که این زندانی سیاسی در مراحل بازپرسی از حق داشتن وکیل محروم بوده است.

اعتصاب غذای شهرام پورمنصوری در زندان رجایی شهر

شهرام پورمنصوری، زندانی امنیتی محبوس در زندان رجایی شهر، هم اکنون در ششمین روز از اعتصاب غذا به سر می برد

به گزراش تارنگار حقوق بشر در ایران، شهرام پورمنصوری، زندانی امنیتی، از روز دوشنبه ۱۷ خردادماه در اعتراض به عدم رسیدگی به پرونده و جلوگیری از آزادی وی، دست به اعتصاب غذا زده است و از روز چهارشنبه ۱۹ خردادماه در اعتصاب غذای خشک به سر می برد.

گفتنی است که وضعیت جسمانی این زندانی امنیتی در ششمین روز از اعتصاب غذا وخیم می باشد.

شهرام پورمنصوری در سال ۷۹ به اتهام هواپیماربایی بازداشت گردید. وی در دادگاهی به همراه خالد حردانی به اعدام محکوم شد که این حکم با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت.

گفتنی است، شهرام پورمنصوری در هنگام بازداشت زیر ۱۸ سال سن داشت.

این زندانی امنیتی هم اکنون شانزدهمین سال حبس را در زندان رجایی سپری می کند.