مسیحیان ایران و نیمه پنهان قتل‌های زنجیره‌ای در دوران هاشمی رفسنجانی

هاشمی رفسنجانی: هیچ مشکلی با مسیحیان ایران نداشتیم و نداریم !رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در آستانه زاد روز عیسای مسیح و سال جدید مسیحی در دیدار با اسقف اعظم ارامنه تهران گفت : “مسلمانان باید بر اساس دستورات کتاب آسمانی خویش، با مسیحیان دوستانه زندگی کنند.

مرگ هاشمی رفسنجانی بازخوانی صفحات خاک خورده زندگی مردی بود که در دوران فروغش در آسمان سیاسی جموری اسلامی هم به قتل عام مشهور بود و هم هوادارانش او را پدر اصلاحات می دانستند! مرگ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تنها پایان زندگی یک سیاستمدار نبود، بلکه ورق خوردن برگی از دفتر پر رمز و راز جمهوری اسلامی بود که سمتی از آن تلاش برای پیشبرد انقلاب و ایدوئولوژی‌ ولی فقیه بود و طرف دیگر، حفظ قدرت و مقابله با هر مانعی که مسیر این حرکت را مختل کند.

هاشمی رفسنجانی مثل خیلی‌های دیگر از هم مسلکانش در نظام جمهوری اسلامی پرونده‌ای قطور در سرکوب‌های سیاسی و اجتماعی، ترور مخالفان داخلی و خارجی، شکنجه زندانیان سیاسی و اعدام‌های دهه‎ی ۶۰ دارد که همچنان بخش‌های پنهانی از آن دست نخورده و سربسته باقی مانده است.

اما اوج این رفتارهای ضد انسانی در دوران رفسنجانی به دهه‎ی هفتاد و زمانی که او رئیس جمهور ایران بود باز می‌گردد.

آن دوران که علی فلاحیان به عنوان وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی انتخاب شد و ماشین کشتار و سرکوب مخالفین، منتقدین سیاسی و اجتماعی و دگراندیشان مذهبی به حرکت افتاد و منتهی به قتل‌های زنجیری شد.

آذر ماه سال ۷۷ قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری و در پی آن محمدجعفر پوینده و محمد مختاری مقدمه‌ای شد تا در سال‌های بعد آمار قتل‌ها و ترورها به بیش از ۱۰۰ نفر برسد.

حذف‎های خونین نه فقط سیاسیون منتقد و نویسندگان، بلکه به دگراندیشان فرهنگی و مذهبی و اقلیت‌های دینی هم رسید که در صدر آنها مسیحیان قرار داشتند.

وضعیت جوامع دینی در دوران زمامداری رفسنجانی، نشانگر رنج مضاعف آنان است. تعقیب و آزار مسیحیان و بهائیان در دوران ریاست جمهوری او از اولیت‌های اصلی نهادهای امنیتی بود.

شهادت کشیش هایک هوسپیان مهر، مهدی دیباج و اعدام کشیش حسین سودمند همگی در زمانی رخ داد که رفسنجانی عنوان مرد دوم نظام را یدک می کشید. پر بی‎راه نیست که بگوییم رفسنجانی دست‎کم می توانست با اینگونه برخوردها مخالفت کند، در صورتیکه خود عامل و فرمانده این قتل‌ها نبوده باشد.

گرچه حامیان رفسنجانی به خصوص در جناح اصلا‌ح طلبان او را فردی میانه‌رو و معتدل معرفی می‌کنند، اما دوران ریاست جمهوری او سرآغاز مهاجرت گسترده و اجباری مسیحیان ایران شد.

مهدی خزعلی، از منتقدین مذهبی نظام جمهوری اسلامی در اظهاراتی تحت عنوان «پشت پرده‌های جنایات و قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷» که در تاریخ ۵ شهریور ۹۵ منتشرشده، در مورد قتل کشیش‌های مسیحی می‌گوید:«ببینید یکی از این باندهای وحشتناکی که وجود داره، سه تا دخترند که طعمه می‌شوند توسط مقام‌های امنیتی، برای اینکه ببینند دوتا کشیش مسیحی آیا تبشیر می‌کنند؟ آیا تبلیغ مسیحیت می‌کنند یا نه. این‌ها فکر می‌کردند در همین حد است که بروند و بگویند ما می‌خواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید. خوب به داخل خانه این دو کشیش می‌روند و بعد مابقی قضیه، مواجه می‌شوند. بااینکه در دیده چشم این سه دختر، آن کشیش‌ها کشته می‌شوند, قطعه‌قطعه می‌شوند و داخل یخچال می‌روند. بعدازآن از این‌ها می‌خواهند مصاحبه کنند که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق مأموریت داشتیم این کشیش‌ها را بکشیم. خوب ناچار می‌شوند برای آزادی‌شان این مصاحبه را هم بکنند و بهشون قول می‌دهند این مصاحبه را بکنید آزاد می‌شوید».

در همان دوران یکه تازی هاشمی “سردار سازندگی” لقب گرفت، مسیحیان ایرانی، به ویژه مسیحیان فارسی زبان که شرایط را اینگونه می دیدند از ایران مهاجرت کردند. موج گریز  نوکیشان مسیحی و حضور آنان در کشورهای غربی میراث خفقان دوران رفسنجانی است که همچنان ادامه دارد.

در دوران زمامداری رفسنجانی، خفقان و وحشت سراسری چنان جامعه ایران را در برگرفته بود که هیچکس جرأت کوچکترین انتقاد حتی به مسائل اقتصادی را نداشت. اما سیر تحولات سیاسی ایران، رفسنجانی را در مقابل رهبری عالی جمهوری اسلامی قرار داد.

انتخابات ریاست جمهوری سال ١٣٨٨، اوج رقابت‌های دو قطب مخالف در درون نظام حاکم بر ایران بود. جناح محافظه کار در مقابل جناح به اصطلاح اصلاح طلبی قرار گرفت که تنها دغدغه اش بازگرداندن ایران به دوران طلایی روح‌الله خمینی بود، دورانی که جنگ، پریشانی اقتصادی و سرکوب گسترده سیاسی ایران را به کشوری وامانده مبدل ساخته بود. این رویارویی درون حکومتی از رفسنجانی چهره‌ای متفاوت ساخت، در حالیکه ماهیت دعوای وی و رهبری نظام موضوع دیگری بود.

بی توجهی به بلوچستان ایران ، شرم آور است ۰

استانی پر جمعیت و فقیر

وقتی درباره سیستان و بلوچستان پرس و جو کنی ، چیزی جز فقر و تبعیض نمی یابی. استانی پر جمعیت با تاریخی به قدمت تمدن جهان و منابع انسانی و توریستی بسیار که در سایه بی توجهی رژیم جمهوری اسلامی در بدترین شرایط قرار دارد. اینکه ایران در ژرفای فقر و فلاکت دست و پا می زند، در آن شکی نیست اما شرایط در بلوچستان آنقدر خراب است که دل هر انسان با وجدانی را به درد می آورد. اگر اهل این استان باشی ، یاغی شدن و قیام علیه این شرایط چندان هم بیراه نیست! این استان نزدیک به ۳ میلیون نفر جمعیت دارد که بیشتر ساکنان آن در فقر مطلقند.

اینکه ایران در ژرفای فقر و فلاکت دست و پا می زند، در آن شکی نیست اما شرایط در بلوچستان آنقدر خراب است که دل هر انسان با وجدانی را به درد می آورد.

گذشته از ۳ میلیون نفر ساکنان این استان ، قریب سه میلیون بلوچ در کشورهای عربی ساکنند که دست کم یک میلیون آن از ایران است. مهاجرت و بقولی فرار از ایران شاید تنها راه نجات از فقر و تبعیض برای بلوچها باشد. کشور عمان با داشتن ۲ میلیون بلوچ مهاجر و مقیم ، مهمترین مقصد فرار از ایران و پاکستان برای بلوچها بوده است.

بیسوادی و مدیران غیر بومی

یکی از دلایلی که به بلوچستان ایران بها داده نشده است، استانی که ۳ میلیون شهروند ایرانی دارد، بیسوادی است. بیش از نیمی از جمعیت روستایی این استان بیسواد و کمسوادند. آماری غم انگیز که می تواند نگرش یک حکومت شیعه و فاشیست را به دیگر اقوام و مذاهب بخوبی آشکار کند. بغض و دشمنی را در چینش مقامات استانی در بلوچستان می توان آشکارا دید. تقریبا همه سیاستگذاران این استان از افراد غیر بومی هستند که آشنایی با فرهنگ و عِرقی به بلوچستان ندارند. البته همان جاهایی که بومیها هم بر سر کارند، انتصاب بر اساس تخصص نیست ولی شرایط در این استان (و دیگر استانهای سنی نشین) بسیار تبعیض آمیز است.

تقریبا همه سیاستگذاران این استان از افراد غیر بومی هستند که آشنایی با فرهنگ و عِرقی به بلوچستان ندارند. البته همان جاهایی که بومیها هم بر سر کارند، انتصاب بر اساس تخصص نیست ولی شرایط در این استان (و دیگر استانهای سنی نشین) بسیار تبعیض آمیز است.

یک جوان بلوچ که در این شرایط به عمد بیسواد نگه داشته شده است ، چکار می تواند بکند ؟ چه انتظاری می توان از او داشت؟ آیا قاچاق و دست به بزه در این شرایط سخت پیش بینی نشده است؟ آیا تجزیه طلبی و داد از بیداد با کمترین سواد و آگاهی را نمی شد پیش بینی نمود؟ مثلی هست که می گویند : هر چه کِشتی همان درو کنی.

در این شرایط تبعیض آمیز است که کشورهای دیگر همچون عربستان و پاکستان با تزریق سرمایه و پول ، از ایجاد گروههای تندروی اسلامی در این استان حمایت نموده اند. چیزی که بی تردید بسود مردم سیستان و بلوچستان نیست. دود نا امنی در این استان بیش از هر جای دیگر در چشم ساکنان خود این استان رفته و خواهد رفت.

شرایط  اقلیمی استان سیستان و بلوچستان

آب و هوای متفاوت و موقعیت جغرافیایی این استان یک مزیت برای جذب گردشگران و ایجاد کسب و کار در راستای این موقعیت است. قسمتهای جنوبی این استان دارای آب و هوایی استوایی است که می تواند یک مزیت برای کشت و کار گیاهان طبی و ادویه استوایی مانند زرچوبه و زنجفیل باشد. بسیاری از این گیاهان ارزش مالی و سود آوری بالایی دارند که پژوهش و کمک به بهره وری از شرایط زیست بوم در جنوب این استان می تواند از معدن طلا پر سودتر باشد. اینها البته رویایی بیش نیست چرا که تا قم و مشهد و امامان عراق هستند، نوبیت به شیراز و اصفهان هم نمی رسد چه برسد به استانی با جمعیت عمدتا سنی مذهب!

بارانهای سیل آسا که هر از چند سال یک بار به این استان ضربه می زند ، می توانست با برنامه ریزی درست یک مزیت برای ایجاد صنعت و کشاورزی باشد، اما هموراه شاهد هستیم که آب باران در این استان بدون مدیریت به دریای عمان سرازیر می شود. جالب اینکه در یک سال می توان سیل و خشکسالی را همزمان در این استان دید! یعنی مدیریت آبخیز ، آن هم در کشوری که میلیاردها دلار را فقط صرف قبر خمینی و امامان کرده است، وجود خارجی ندارد!

بارانهای سیل آسا که هر از چند سال یک بار به این استان ضربه می زند ، می توانست با برنامه ریزی درست یک مزیت برای ایجاد صنعت و کشاورزی باشد، اما هموراه شاهد هستیم که آب باران در این استان بدون مدیریت به دریای عمان سرازیر می شود. جالب اینکه در یک سال می توان سیل و خشکسالی را همزمان در این استان دید! یعنی مدیریت آبخیز ، آن هم در کشوری که میلیاردها دلار را فقط صرف قبر خمینی و امامان کرده است، وجود خارجی ندارد!

دهها جاذبه بی نظیر گردشگری بی نظیر این استان می توانست سالانه میلیونها دلار زا به آن سرازیر نماید ، اما زهی خیال باطل! گویی این استان ، ایران نیست!

آیا سیستان و بلوچستان را فراموش نمودید؟

۳ میلیون نفر شهروند ایرانی را در این استان به فراموشی سپرده ایم. وای برما جای شرمساری است. استانی که می توانست مهمترین قطب تجاری و دروازه آسیا به ایران باشد در فقر، تبعیض و نا امنی ناشی از آنها می سوزد. مسئولینی که در این استان بر سر کارند هم به شغل خود بعنوان سکوی پرتاب نگاه می کنند. سکوی پرتاب هم در جمهوری اسلامی یعنی چاپلوسی رهبر  آدمفروشی!

3 میلیون نفر شهروند ایرانی را در این استان به فراموشی سپرده ایم. وای برما جای شرمساری است. استانی که می توانست مهمترین قطب تجاری و دروازه آسیا به ایران باشد در فقر، تبعیض و نا امنی ناشی از آنها می سوزد. مسئولینی که در این استان بر سر کارند هم به شغل خود بعنوان سکوی پرتاب نگاه می کنند. سکوی پرتاب هم در جمهوری اسلامی یعنی چاپلوسی رهبر آدمفروشی!

آمار وحشتناک

از آماری که خود جمهوری اسلامی منتشر کرده است ، می توان عمق فاجعه را در سیستان و بلوچستان با پوست و استخوان خود حس کرد.

در سال ۹۴، ۲۰۰ هزار کودک و نوجوان در استان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازمانده‌اند! چرا؟

نیمی از جمعیت روستایی سیستان و بلوچستان بیسوادند. این در حالی است که مطابق قانون وظیفه سواد آموزی و تحصیلات رایگان به عهده حکومت بوده و هست.

در سال ۹۴، ۲۰۰ هزار کودک و نوجوان در استان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازمانده‌اند! چرا؟ نیمی از جمعیت روستایی سیستان و بلوچستان بیسوادند. این در حالی است که مطابق قانون وظیفه سواد آموزی و تحصیلات رایگان به عهده حکومت بوده و هست.

54.8 درصد مردم این استان در دو دهک پایینی (زیر خط فقر و خط فقر مطلق) هستند. این آمار را بگذاریم بعنوان افتخارات و دستاوردهای نظام شیعی و اسلامی!

حدود ۷۷ درصد روستاییان استان سیستان و بلوچستان در فقر شدید بسر می برند. در آمد سالیانه (دقت کنید : سالیانه!) در مناطق روستایی یک میلیون تومان بازای هر نفر است!(کمتر از یک دلار در روز!) آیا با چنین اوضاع اسفناکی می توان عصیان و طغیان جوانان این استان را سرزنش کرد؟ چه دستهای پشت پرده ای در کارند که این همه ستم و تبعیض را به این استان و البته بسیاری دیگر از استانهای مرزی ،ارمغان داده اند؟ آیا جمهوری اسلامی آمده است تا ایران را نابود و تجزیه کند؟ جایگاه ما بعنوان بیننده و مردمان این روزگار چیست؟ نسلهای بعدی چه فکر و قضاوتی درباره ما خواهند نمود؟ آیا ما بهتر از مردمان دوران قاجار خواهیم بود؟ مردمان دوره قاجار نه به اینترنت و اخبار دسترسی داشتند و نه سواد و آگاهی ما را. این آگاهی امروز ما نسبت به مردمان دوره قاجار را بگذارید در برابر بی تفاوتی مان و قضاوت کنید که کدامیک مردمی بدتر بوده اند. ما و یا مردمان زمان قاجار؟

رضا امیری

نامه سرگشاده ایرج محمدی در مورد مخالفت با درخواست عفو وی

 Image result for ‫نامه سرگشاده ایرج محمدی در مورد مخالفت با درخواست عفو وی‬‎
ایرج محمدی، زندانی امنیتی محبوس در زندان تبریز در نامه ای سرگشاده در مورد مخالفت با درخواست عفو خود نکاتی را تشریح کرده است. آقای محمدی با بیان اینکه به دلیل تحمل هشت ماه سلول انفرادی و شکنجه در ابتدای بازداشت دچار بیماری اعصاب و روان شده، تاکید میکند دلایل عنوان شده «کذب محض» است.

متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛

“اینجانب ایرج محمدی فرزند محمد، به اتهامات واهی و بی اساس فعالیت در جریان پان-ترکیسم و جاسوسی محکوم به مدت ۱۰ سال تبعید در زندان زاهدان گردیده و هم اکنون مدت ۹ سال از محکومیت خود را سپری کرده ام و در این ۹ سال، مدت ۴ سال در زندان ارومیه و ۴ سال در زندان زاهدان تحمل حبس نموده و اکنون یکسال است که به صورت غیرقانونی و سئوال برانگیز به زندان مخوف تبریز منتقل شده ام.

بنده در ابتدای دستگیری، مدت ۸ ماه در سلول های انفرادی اطلاعات سپاه استان آذربایجان غربی تحت شدیدترین شکنجه ها بوده و به همین علت دچار بیماری مغز و اعصاب شده و کمیسیون پزشکی قانونی نیز بیماری ام را تایید و اعلام نموده که به مدت طولانی باید تحت درمان باشم ولی متاسفانه مسئولین قضایی هیچ توجهی به وضعیتم نمی کنند و اخیرا به مناسبت ۲۲ بهمن از کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه درخواست تخفیف مجازات کرده بودم که متاسفانه درخواستم مورد تایید قرار نگرفته و در تاریخ ۵ بهمن  ۹۵، به بنده ابلاغ گردید. گفتند زندان تبریز درجواب استعلام اعلام نموده که آثار ندامت و پشیمانی در نامبرده ملاحظه نمی گردد و ایشان چندین مورد موجب اخلال در نظم زندان شده اند. درحالی که همه این اتهامات کذب محض می باشند.
همچنین مسئولان قضایی در جواب اعتراض بنده به رد درخواست تخفیف مجازاتم اعلام نمودند که حتی بعد از پایان محکومیت، اگر توبه و پشیمانی شما ثابت نشود، همچنان در زندان خواهید ماند که این مساله که در دادنامه ام نیز به آن اشاره شده، هیچ وجه قانونی نداشته وخلاف آئیین دادرسی کیفری می باشد.”

ایرج محمدی،
زندان مرکزی تبریز

سخنگوی وزارت خارجه گزارش های حقوق بشری بریتانیا در خصوص ایران را / بی اساس / خواند

سخنگوی وزارت خارجه نسبت به گزارش ارائه شده به مجلس اعیان بریتانیا واکنش نشان داد و آن را “بی اساس و مداخله‌جویانه” خواند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، روز سه‌شنبه ۵ بهمن گزارشی درباره وضعیت حقوق بشر در برخی از کشورها، از جمله ایران در مجلس اعیان این کشور ارائه شد.
بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه، در این باره گفت: «اظهارات نادرست، ناسنجیده، تحریک‌آمیز، مداخله‌جویانه و چون همیشه برگرفته از منابع غیرموثق معاون وزارت خارجه انگلیس در مجلس اعیان این کشور در قبال موضوعات به زعم خود، حقوق بشری کشورمان ، مردود، مغرصانه و بی‌اساس است و ما آن را محکوم می‌کنیم.»
دویچه وله دراین خصوص گزارش کرده است؛ یکی از تازه‌ترین موارد مورد اختلاف میان تهران و لندن که در گزارش جویس انلی به مجلس اعیان به آن اشاره شده بازداشت و محاکمه شهروند ایرانی بریتانیایی “نازنین زاغری رتکلیف” است.
زاغری برای بنیاد تامسون رویترز (بنیاد خیریه وابسته به خبرگزاری رویترز) کار می‌کند و میانه‌ی فروردین ماه امسال هنگام خروج از کشور بازداشت شد.
او مدتی در کرمان زندانی بود و خرداد ماه برای محاکمه در دادگاه انقلاب تهران به زندان اوین منتقل شد. غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه سوم بهمنا ماه در جمع خبرنگارات گفته که حکم پنج سال زندان این شهروند ایرانی بریتانیایی قطعی شده است.
همزمان با انتقال زاغری به تهران، سازمان اطلاعات سپاه ثارالله کرمان در اعلامیه‌ای مدعی شد او در”پروژه‌های براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی” مشارکت داشته و یکی از “سرشبکه‌های اصلی وابسته به بیگانگان” است.
ریچارد رتکلیف، همسر زاغری همان زمان به کمپین بین‌المللی حقوق بشر گفته بود: «این اتهام یک فانتزی ساخته شده توسط مقامات سپاه پاسداران ایران است که همسرم را بیش از دو ماه حبس کرده‌اند.»
تنش‌های تازه در روابط تهران و لندن
روابط ایران و بریتانیا در دولت محمود احمدی‌نژاد بسیار پرتنش‌تر از پیش بود و آذر ماه ۱۳۹۰ پس از حمله اصول‌گرایان افراطی به سفارت بریتانیا در تهران روابط دیپلماتیک دو کشور به کلی قطع شد.
پس از روی کار آمدن دولت یازدهم روند عادی‌سازی روابط تهران و لندن کلید خورد و مهرماه ۹۳ برای نخستین بار پس از انقلاب ۵۷ حسن روحانی به عنوان بالاترین مقام اجرایی جمهوری اسلامی با نخست‌وزیر وقت بریتانیا دیوید کامرون دیدار و گفت‌وگو کرد.
در ادامه این روند و اندکی پس از امضای توافق هسته‌ای میان ایران و کشورهای ۱+۵ دو طرف در شهریور ۹۴ روابط خود را به سطح سفیر ارتقاء دادند.
سخنگوی وزارت خارجه با اشاره به اقدام‌هایی که برای حل اختلاف‌های میان دو کشور در سال‌های اخیر انجام شده هشدار داد: «مواضع اخیر مقامات عالی انگلیس سبب تخریب فضای لازم برای ارتقای مناسبات دو کشور می‌شود.»
او بدون نام بردن از نازنین زاغری گفته است: «در خصوص دستگیری برخی افراد، همانطور که در مذاکرات با مقامات انگلیسی اعلام شده است، طرح ادعاهای بی‌پایه و اساس حقوق بشری علیه شهروندان ایرانی را دخالت در امور داخلی خود و غیرقابل قبول می‌دانیم.»
در ماه‌های اخیر اظهارات برخی مقام‌های بریتانیایی درباره آنچه نقض حقوق بشر و بی‌ثبات کردن منطقه از سوی ایران خوانده می‌شود با انتقاد شدید تهران روبرو شده است.
رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای ۲۷ آذر سخنان ترزا می، نخست‌وزیر بریتانیا که به شورای همکاری خلیج فارس وعده کمک در برابر اقدام‌های تهدیدآمیز ایران در منطقه را داده بود “بی‌شرمانه” توصیف کرد.

اجرای حکم اعدام دستکم سه زندانی در زندان قزلحصار

 
روز جاری، دستکم سه زندانی با اتهام مرتبط با مواد مخدر در زندان قزلحصار به طناب دار آویخته شدند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، سحرگاه امروز چهارشنبه ششم بهمن‌ماه، حکم اعدام دستکم سه تن با اتهام مرتبط با مواد مخدر در زندان قزلحصار به اجرا درآمد.
این زندانیان در روز دوشنبه چهارم بهمن‌ماه از سالن ۳ واحد ۲ جهت اجرای حکم اعدام به سلول‌های انفرادی زندان قزلحصار منتقل شده بودند.
هویت دو تن از این زندانیان رحمان نوریان، ۳۰ ساله و مجید اصغری احراز شده است.
مجید اصغری از شش سال پیش در زندان به سر برده بوده است.

اعتراض عفو بین‌الملل نسبت به بازداشت مجدد گلرخ ایرایی


سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای نسبت به بازداشت مجدد گلرخ ایرایی برای اجرای حکم حبس اعتراض کرد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای که روز چهارشنبه ششم بهمن‌ماه منتشر شده، ضمن اشاره به بازداشت مجدد گلرخ ایرایی اعلام داشته است؛ “این اقدام توسط سپاه پاسداران تازه‌ترین نمونه از رفتار سرخود و ناعادلانه علیه این زوج است.”
عفو بین‌الملل افزوده است، بازداشت مجدد گلرخ ایرایی مانع از روند تجدیدنظر در حکم شش سال زندان او خواهد شد.
گلرخ ایرایی روز یکشنبه سوم بهمن‌ماه هنگام خروج از منزل به همراه سعید اقبالی، یکی از دوستان خود، از سوی مأموران سپاه ثارالله بازداشت و به اجرای احکام زندان اوین منتقل شد.
گفتنی است که آرش صادقی نیز در اعتراض به بازداشت همسرش مجددا از روز دوشنبه چهارم بهمن‌ماه دست به اعتصاب غذا زده است.
پیش‌تر در چهاردهم دی‌ماه به دنبال اعتصاب غذای ۷۲ روزه‌ی آرش صادقی، دستگاه قضایی با مرخصی گلرخ ایرایی با قرار وثیقه موافقت کرد و این فعال حقوق بشر به مرخصی اعزام شد.
خانم ایرایی پیش از اعزام به مرخصی به مدت ۷۲ روز در زندان اوین به سر برده و همسرش آرش صادقی در اعتراض به اجرای حکم وی دست به اعتصاب غذا زده بود.
سوم آبان ماه سال جاری، مأموران امنیتی با یورش به محل سکونت گلرخ ایرایی و شکستن درب منزل، این فعال حقوق بشر را به‌منظور اجرای حکم شش سال حبس تعزیری دستگیر کردند. این بازداشت درحالی صورت گرفت که خانم ایرایی تا آن زمان احضاریه‌ای جهت اجرای حکم حبس دریافت نکرده بود.
گلرخ ایرایی، متولد ۱۳۵۹ در تاریخ ۱۵ شهریورماه به همراه آرش صادقی، همسرش بازداشت و به دو اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام محکوم به شش سال حبس شده است. طبق گفته آرش صادقی، در روز دادگاه گلرخ ایرایی در بیمارستان بستری بوده و مدارک پزشکی او را وکیلش، خانم زهرا مینویی، به دادگاه تحویل می‌دهد اما قاضی صلواتی بدون توجه به عدم حضور او و شنیدن دفاعیاتش حکم شش سال حبس را برای او غیابی صادر کرد و دادگاه تجدیدنظر هم این حکم را عیناً تائید کرد.

بلاتکلیفی یک نوکیش مسیحی در زندان اوین

هادی عسگری، نوکیش مسیحی، علیرغم گذشت شش ماه از زمان دستگیری، همچنان به‌صورت بلاتکلیف در زندان اوین به سر می‌برد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، دستگاه قضایی با صدور قرار وثیقه برای هادی عسگری مخالفت می‌کند؛ این درحالی است که این نوکیش مسیحی از شش ماه پیش به‌صورت بلاتکلیف در زندان اوین نگهداری شده و تاکنون دادگاهی برای رسیدگی به اتهامات وی تشکیل نشده است.
هادی عسگری در پنجم شهریورماه در یک باغ خصوصی در فیروزکوه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وی در سه ماه اول بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین مورد بازجویی قرار گرفت و سپس به بند چهار زندان اوین منتقل شد.
این نوکیش مسیحی در شش هفته اول بازداشت از حق تماس با خانواده خود محروم بوده است.

سعید اقبالی؛ گزارشی از بازداشت و تشکیل پرونده

سعید اقبالی فعال مدنی که در حاشیه بازداشت گلرخ ایرایی دستگیر شده بود، بعد از انتقال به بند ۲-الف سپاه و بازجویی، با تشکیل پرونده آزاد شد. وی به زودی بایستی در دادسرا برای رسیدگی به اتهامات مطروحه حضور یابد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید اقبالی فعال مدنی، مورخ سوم بهمن ماه، در حاشیه دستگیری گلرخ ایرایی بازداشت و به بند ۲-الف سپاه در زندان اوین منتقل شد.

آقای اقبالی که از دوستان آرش صادقی و گلرخ ایرایی است، در بند ۲-الف با پرونده ای آماده مواجه شد که «پرینت پست های حساب های او در شبکه های اجتماعی» در آن گردآوری شده و بر اساس آن با اتهامات مختلفی مورد بازجویی قرار گرفت.

علیرغم مدت سپری شدن مدت کوتاهی از بازداشت به این فعال مدنی مستقل، دادنامه ای نشان داده شده و بازجویان به او می گویند پرونده شما به دادسرا ارسال شده است.
«توهین به رهبری، توهین به سران مملکت، مخالفت با حکم اعدام و حکم صریح قران، حمایت از محکومان امنیتی، ارتباط با شاهین نجفی، توهین به مقدسات و شرکت در جلسات مادرانه (مادران زندانیان سیاسی عقیدتی و قربانیان سال ۸۸ و اعدام)» از جمله اتهاماتی است که برای آقای اقبالی بر مصداق پست های وی در شبکه های اجتماعی در پرونده ذکر شده است.
یک منبع نزدیک به سعید اقبالی در این باره به گزارشگر هرانا گفت: “جالب است که پرونده وی پیش از بازداشت تکمیل و آماده ارسال به دادسرا بوده است. به سعید گفته اند از دادسرا برای تحویل گوشی موبایل و رسیدگی به پرونده ات با شما تماس خواهند گرفت و پس از آن بوده که وی با قید وثیقه بصورت موقت آزاد شده.”

ممانعت از اعزام حبیب ساسانیان به مراکز درمانی؛ هشت ماه بلاتکلیفی در زندان تبریز

حبیب ساسانیان، فعال مدنی اهل اردبیل که هشتمین ماه بازداشت خود را در زندان تبریز سپری می‌کند، علیرغم وخامت حال از حق درمان محروم مانده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مسئولان زندان تبریز از اعزام حبیب ساسانیان به بیمارستان خودداری می‌کنند؛ این درحالی است که این زندانی در روزهای اخیر به دلیل فشار و قند خون بالا دچار درد در ناحیه چشم شده و عدم درمان به‌موقع عوارض جبران‌ناپذیری را برای سلامت وی به همراه خواهد داشت.
همچنین، آقای ساسانیان در زمان بازداشت دچار آسیب‌دیدگی از ناحیه پا شده و یک لکه سیاه که در حال بزرگ شدن است در پایش به وجود آمده، بااین‌حال مسئولان زندان تاکنون از رسیدگی پزشکی به وی امتناع کرده‌اند.
این فعال مدنی از ۲۶ اردیبهشت‌ماه سال جاری در بازداشت به سر می‌برد و طی این هشت ماه دادگاهی جهت رسیدگی به پرونده وی تشکیل نشده است.
اتهام وی از سوی مقامات قضایی “جاسوسی” عنوان شده است.
گفتنی است حبیب ساسانیان درگذشته نیز در جریان اعتراضات مردمی به کاریکاتور روزنامه ایران در خردادماه سال ۸۵ و تجمعات قلعه بابک بازداشت‌شده بود.
این فعال مدنی آخرین بار در هفتم آذرماه سال ۹۴ بازداشت و مدتی در زندان اردبیل محبوس بود.

پس از دو سال بلاتکلیفی؛ درخواست وثیقه ۱۰ میلیارد تومانی برای آزادی بازداشت‌شدگان نصیرآباد

پس از دو سال بلاتکلیفی از هر یک از بازداشت شدگان نصیرآباد برای آزادی درخواست تودیع وثیقه ۱۰ میلیارد تومانی شده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از کمپین فعالین بلوچ، پس از بلاتکلیفی طولانی مدت بازداشت شدگان نصیرآباد مسئولان قضایی از هریک از بازداشت شدگان به استثنای یک نفر از آنها درخواست وثیقه ۱۰ میلیارد تومانی کرده اند.
مسئولان قضائی ظهر امروز با مراجعه به زندان مرکزی زاهدان و دیدار با این زندانیان از آنها خواسته اند که در صورت تودیع وثیقه های با ارزش ۱۰ میلیارد تومان می توانید آزاد شوید.
زندانیانی که از هر کدام از آنها همچنین وثیقه ای درخواست شده عبارت اند از: ۱- امین رئیسی ۲- نجیب رئیسی ۳- ابوبکر (صدیق) بهرامزهی ۴- مصیب وطن خواه ۵- داوود بهرامزهی ۶- عامر گهرامزهی ۷ – عبدالستار بهرامزهی ۸- بشیر بلیده ای ۹- ادریس بلیده ای
تا لحظه تنطیم این خبر از “ابوبکر ملازهی” دیگر بازداشت شده نصیرآباد درخواست وثیقه نشده است.
بازداشت شدگان نصیرآباد ۱۴ دی ماه ۹۳ با یورش ماموران سپاه به روستای نصیرآباد بازداشت شدند و بیش از دو سال در بلاتکلیفی بسر برده اند.
مسئولان امنیتی اتهامات امنیتی چون ترور ماموران نیروی انتظامی و بسیج و معلمان را به آنها نسبت داده اند اما این جوانان در ملاقات با خانواده و نامه هایی از زندان از وجود “شکنجه های شدید برای اخذف اعترافات دیکته شده” خبر داده و خود را “بیگناه” خواندند.
پرونده این زندانیان و اظهارات مسئولان در هنگام بازداشت آنها دارای تناقضاتی است که زندانیان و خانواده های آنها برای بیگناهی فرزندانشان بدان استناد کرده اند.
در خواست وثیقه های ۱۰ میلیارد تومانی تا کنون بی سابقه بوده است. خانواده زندانیان از “ناتوانی” در تهیه همچنین وثیقه ای خبر داده اند.
پیش از این فقط مولوی فتحی محمد نقشبندی امام جمعه اهل سنت راسک با تودیع وثیقه به ارزش ۵ میلیارد تومان رکوردار بالاترین رقم وثیقه بود.
بازداشت مولوی نقشبندی و فرزندش و پرونده سازی علیه وی خشم مردم بلوچ را به همراه داشت تا جایی که در تظاهرات شهرستان راسک یک نفر کشته و چند تن دیگر زخمی شدند.