سعید رضائی، یکی از هفت مدیر سابق جامعه بهائی ایران، محبوس در زندان رجایی شهر کرج در آستانه دهمین سال حبس بدون مرخصی خود قرار دارد. شهین رضایی، همسر این زندانی عقیدتی به بهانه گذشت نه سال از روزی که همسرش به دلیل باورهای دینی به زندان برده شد نامه ای سرگشاده نوشته است و در پایان آن از امید به آزادی همسرش و سایر انسانهای دربند گفته است.
متن این نامه که نسخه ای از آن برای انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته را در ادامه بخوانید:
صمیمانه بیندیش
که چرا به این جهان پا نهاده ای
و آنگاه با جدیت در راه آن بکوش
که هر چه مقصود والاتر باشد
مطمئن تر، جهان را با غنای خود،
سرشار خواهی کرد.
که چرا به این جهان پا نهاده ای
و آنگاه با جدیت در راه آن بکوش
که هر چه مقصود والاتر باشد
مطمئن تر، جهان را با غنای خود،
سرشار خواهی کرد.
سعید همیشه مهربانم،
۹ سال گذشت، سالهایی که تو و دیگر یاران باوفایت دور از خانه و خانواده و با استقامتی سازنده در زندان جهل، ظلم و تعصب به سر می برید در صورتی که می دانیم حق مسلم هر انسانی برخورداری از عدالت و آزادی است.
هر چند که از حقوق اولیه انسانی خود محرومید و در این سالها خود و خانواده و جامعه درگیر ناملایمات بسیار گشته اید ولی شیوه نگریستن ما با ناملایمات از ما انسانهایی متفاوت تر، قوی تر و تواناتر ساخته است.
انسانهایی که چشم به آینده ای روشن دارند که در آن شادی، سرور، رشد، بالندگی، پذیرش افکار همنوع، محبت، اتحاد و همدلی وجود دارد. بنابراین برای رسیدن به این اهداف سعی و تلاش می کند، فکر می کند، می اندیشد و مهر می وزرد.
مطلبی از بزرگمردی خواندم که :
هر چند که از حقوق اولیه انسانی خود محرومید و در این سالها خود و خانواده و جامعه درگیر ناملایمات بسیار گشته اید ولی شیوه نگریستن ما با ناملایمات از ما انسانهایی متفاوت تر، قوی تر و تواناتر ساخته است.
انسانهایی که چشم به آینده ای روشن دارند که در آن شادی، سرور، رشد، بالندگی، پذیرش افکار همنوع، محبت، اتحاد و همدلی وجود دارد. بنابراین برای رسیدن به این اهداف سعی و تلاش می کند، فکر می کند، می اندیشد و مهر می وزرد.
مطلبی از بزرگمردی خواندم که :
“گاهی برای انسان در زندگی، پیش آمدهایی ناگوار رخ می دهد تا برای رفع آن تلاش کند و بفهمد که چقدر وجودش باارزش است.”
و ما همیشه این پیش آمدهای به ناحق را تجربه کردیم، ولی تلاش کردیم در مسیر رشد و بالندگی از پای ننشینیم. با هم یاد گرفتیم که زندگی همان معنایی را دارد که ما خود به زندگیمان می دهیم و احساس می کنم در این مسیر موفق بوده ایم.
فهمیدیم که زندگی یک پاداش است و فرصتی است کوتاه تا ما انسانها ببالیم، بیابیم، بدانیم، بیندیشیم، بفهمیم و زیبا بنگریم بنابراین با این بینش و نیرو به زندگی ادامه می دهیم.
دلخوشیم به آگاهی، همدلی و فهم و بینش هموطنان عزیزمان و آرزو داریم که دنیایی پر از شادی، سرور، صلح و آرامش و عاری از هرگونه تعصب و نفرت داشته باشیم و دعا می کنم در همه این زیبایی ها با تو و دیگر یارانت سهیم باشیم.
به امید آزادی تو و یارانت و همه انسانهای در بند کشور مقدسمان ایران.
همیشه در کنار توام
وصبورانه به انتظارت می نشینم تا که بازآیی.
اردیبهشت ۹۶،
همسرت شهین
و ما همیشه این پیش آمدهای به ناحق را تجربه کردیم، ولی تلاش کردیم در مسیر رشد و بالندگی از پای ننشینیم. با هم یاد گرفتیم که زندگی همان معنایی را دارد که ما خود به زندگیمان می دهیم و احساس می کنم در این مسیر موفق بوده ایم.
فهمیدیم که زندگی یک پاداش است و فرصتی است کوتاه تا ما انسانها ببالیم، بیابیم، بدانیم، بیندیشیم، بفهمیم و زیبا بنگریم بنابراین با این بینش و نیرو به زندگی ادامه می دهیم.
دلخوشیم به آگاهی، همدلی و فهم و بینش هموطنان عزیزمان و آرزو داریم که دنیایی پر از شادی، سرور، صلح و آرامش و عاری از هرگونه تعصب و نفرت داشته باشیم و دعا می کنم در همه این زیبایی ها با تو و دیگر یارانت سهیم باشیم.
به امید آزادی تو و یارانت و همه انسانهای در بند کشور مقدسمان ایران.
همیشه در کنار توام
وصبورانه به انتظارت می نشینم تا که بازآیی.
اردیبهشت ۹۶،
همسرت شهین
لازم به یادآوری است سعید رضائی یکی از هفت مدیر سابق جامعه بهائی ایران است که ۲۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۷ به همراه ۵ تن از دیگر اعضای این هیأت ۷ نفره به نامهای فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم در پی حملهی مأمورین امنیتی به منازلشان دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. این اتفاق در ادامهی دستگیری مهوش ثابت یکی دیگر از این مدیران در اسفند ماه ۱۳۸۶ صورت گرفت.
دادسرای امنیت تهران، در بهمن ماه سال ۱۳۸۷، از صدور قرار مجرمیت برای این هفت شهروند خبر داد، محکومیت ۲۰ ساله ای که به ۱۰ سال حبس تعزیری برای هر یک کاهش یافت.
پس از این حکم، آقای رضایی به زندان رجائی شهر منتقل و مدت ۶ماه با زندانیان عادی در بند۶ این زندان بوده و پس از آن به سالن ۱۲زندانیان سیاسی در بند ۴ انتقال یافت.