نوشتههای جولای 2017:
محکومیت بهزاد محمودنژاد به پنج سال تعزیری و تبعید
دستکم سه کشته بر اثر ریزش آوار
روایتی از محرومیت در یک قدمی پایتخت
بازدید نمایندگان بینالمللی از زندان اوین و جلوگیری از دیدار زندانیان سیاسی و امنیتی با آنها
دومین روز از تجمع بازنشستگان نیشکر هفت تپه
مادر گلرخ ایرایی از سوی ضابطین سپاه تهدید به « بازداشت » شد
اتهامهای قاضی کهریزک اعلام شد
ناپدید شدن کودکان و قاچاق اعضای بدن آنها در تهران
• فاطمه دانشور عضو شورای اسلامی شهر تهران می گوید در بسیاری از موارد کودکان ناپدید میشوند و اعضای بدن آنها قاچاق میشود و بعد از مدتها جسد برخی از آنها در بیابانها بدون کلیه و چشم رها شده است …
اخبار روز: عضو شورای اسلامی شهر تهران روز شنبه ۱۰ تیر در گفتگو با خبرگزاری فارس به خرید و فروش باند بزرگ کودکان در تهران اشاره کرد و گفت:در بسیاری از موارد کودکان ناپدید میشوند و اعضای بدن آنها قاچاق میشود و بعد از مدتها جسد برخی از آنها در بیابانها بدون کلیه و چشم رها شده است.
فاطمه دانشور در پاسخ به این پرسش که خبری مبنی بر کامیون حمل کودکان کار در بزرگراه مدرس دیده شده است، گفت: در این خصوص بنده چیزی نشنیدهام و نمیدانم قضیه چیست.
وی به اجاره دادن کودکان اشاره کرد و گفت: خانوادهها کودکان خود را برای کار اجاره میدهند و شاید هفتهها بچههایشان را نبینند آنها نگران هم نمیشوند و معتقدند که بالاخره باز میگردند.
دانشور با بیان اینکه بارها در خصوص فروش کودکان هشدار داده بودیم، گفت: در محلات پرخطر مانند هرندی کودکانی گم میشوند که والدین آنها حتی شکایت هم نمیکنند.
عضو شورای اسلامی شهر تهران با تأکید بر این موضوع که این افراد زندگیهای خاصی دارند،گفت: والدین این کودکان نسبت به نبود بچهها بیتفاوت هستند.
عضو شورای اسلامی شهر تهران با اشاره به اینکه فروش کودکان بسیار به چشم میخورد، گفت: اصولاً مادران باردار آسیبدیده که خارج از نکاح باردار شدهاند، وقتی برای تولد فرزندانشان به بیمارستانها مراجعه میکنند شناسنامه را به نام خودشان هم نمیگیرند و یک نام دیگر اعلام میکنند.
به گفته دانشور شناسنامه این اطفال نام پدر ندارد و مشخصات مادر نیز درست نیست.
وی هشدار داد که والدین به شدت مراقب کودکان خود باشند و در صورتی که کودکانشان ناپدید شد حتماً شکایت کنند.
عضو شورای اسلامی شهر تهران گفت: نهادهای نظارتی باید سلامت کودکانی که والدین آنها در محیط های پرخطر زندگی می کنند را برعهده بگیرند ون بسیار مشاهده شده که این والدین گاها کوچکترین حس مسئولیتی نسبت به فرزندانشان ندارند.
تکذیب رسمی خبر قاچاق اعضای بدن کودکان
در پی بازتاب گسترده خبرقاچاق کودکان در شبکه های اجتماعی، نیروی انتظامی و قضائی موضوع گم شدن و فروش اعضای بدن کودکان را تکذیب کردند و خانم دانشور نه به صراحت پیشین اما به طور ضمنی خبر گم شدن کودکان و عدم پیگیری برای یافتن آنها را تکرار کرد. همشهری آنلاین روز یکشنبه ۱۱ تیر در خبری زیر عنوان “درپشت پرده خبر قاچاق اعضای بدن کودکان” نوشت: در روزهای گذشته خبری در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر شد که نگرانی خیلی از خانوادهها را به همراه داشت؛ خبری مبنی بر وجود باندهای قاچاق اعضای بدن کودکان و اینکه اجساد این کودکان بیآنکه خانوادههایشان شکایتی مطرح کنند، در بیابانهای اطراف شهر پیدا میشود.
خبر تکاندهنده بود و انتشار آن به نقل از یکی از اعضای شورای شهر تهران، موجی از نگرانی را بهدنبال داشت.
اما حقیقت ماجرا چه بود و آیا چنین ادعایی حقیقت داشت؟دهم تیرماه، یکی از خبرگزاریها گفتوگویی با عنوان «کودکان زیر تیغ اجاره و قاچاق اعضا» منتشر کرد که به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد. در بخشهایی از این گفتوگو به نقل از فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران آمده بود:
«در محلههای پرخطر مانند هرندی کودکانی گم میشوند که والدین آنها حتی شکایت هم نمیکنند. در بسیاری از موارد کودکان ناپدید میشوند و اعضای بدن آنها قاچاق شده و بعد از مدتها جسد برخی از آنها در بیابانها بدون کلیه و چشم رها میشود.»
انتشار این خبر در دیگر سایتها و کانالهای تلگرامی باعث واکنش نیروی انتظامی شد و پلیس آگاهی پایتخت اعلام کرد: در سالهای اخیر هیچ گزارشی مبنی بر کشف جسد کودکان در بیابانهای اطراف تهران نداشتهایم. این اظهارات قطعا کذب بوده و هیچ پروندهای در سالهای اخیر با چنین موضوعی در شهر تهران و در پلیس آگاهی پایتخت وجود نداشته است.»
از سوی دیگر، محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران نیز روز گذشته در گفتوگو با همشهری گفت: اینکه گفته شده کودکان را به قتل میرسانند و بعد از برداشتن اعضای بدنشان، اجسادشان را در بیابانها رها میکنند، از اساس کذب است. مگر پنهان کردن چنین مسئلهای از پلیس و دستگاه قضایی ممکن است؟
برفرض خانوادهها شکایت نکنند. آیا اقوام و بستگان آنها نیز ساکت میمانند و چیزی به پلیس نمیگویند؟ مگر اجساد این بچهها مخفی میماند و کشف نمیشود؟ پس چطور در سالهای اخیر چنین ماجراهایی به ما گزارش نشده و جسدی پیدا نشده است؟ این در حالی است که دادسرای جنایی تهران و پلیس نسبت به جرایم علیه کودکان بسیار حساساند و آنها را با جدیت پیگیری میکنند. انتشار این اخبار کذب، میتواند باعث تشویش اذهان عمومی شود.
اینکه ماجرا چه بود و خبر چطور منتشر شد، فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران در گفتوگو با همشهری میگوید که اصلا چنین مطالبی را بیان نکرده است. وی در کانال تلگرامی خود نیز نوشت: خبرنگاری با من تماس گرفت و راجع به خبری درباره کودکان پرسید. گفتم راجع به خبر اظهارنظر نمیکنم ولی وضعیت و سلامت کودکانی که در خانوادههای پرخطر زندگی میکنند نگرانکننده است و باید برای آن چارهای اندیشید.
هر از گاهی که گزارشهای مددکاران موسسه خیریه مهرآفرین را میخوانم، به پروندههایی برخورد میکنم که خانوادههای آسیب دیده علاوه بر ابتلا به اعتیاد در محلههای پر خطر نیز زندگی میکنند که محل تردد اشرار است و بنا بر گزارشهای مددکاری این موسسه با خانوادههایی برخورد داشتهایم که کودکشان موقع بازی در کوچه گم شده و دیگر بازنگشته است و حتی شکایت نیز نکردهاند. یا پروندههای کودکان کار موسسه مهرآفرین را که میخوانم میبینم کودکانی به قصد کار یا موارد مشابه توسط عدهای از ایران خارج شدهاند و خانواده بعد از ماهها از وضعیت کودکانشان بیاطلاعند.
یا وقتی خبر قتل دختربچه ۷ساله و پیداشدن جسدش در یک خرابه در کرمان را میخوانم بهعنوان یک فعال اجتماعی نگران میشوم و به نکته هشدار دهندهای میرسم؛ اینکه این کودکان از جایی دیگر باید تحت مراقبت قرار گیرند. با این حال رسانهها استنباطهای خود را نوشتهاند و استنباط خود و نه گفته بنده را منتشر کردهاند. لذا با تکذیب این تیتر(کشف جسد بدون کلیه و چشم کودکان کار در حاشیه پایتخت)، این مطلب را نوشتم که گویای صحبت واقعی و درست من با رسانه است و دغدغه آن را دارم.
چهار ماه پیش فعالیت یکی از باند های قاچاق کودکان توسط خبرگزاری میزان رسانه ی نزدیک به قوه قضائیه گزارش شده بود و نیروهای انتظامی و قضائی در جریان بودند که کودکان خرید و فروش می شوند. خبرگزاری میزان در این گزارش به نقل از مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین نوشته بود: ثریا موردی بود که به موسسه خیریه مهرآفرین معرفی شد. او نوزاد خود را فروخته بود اما به سختی این موضوع را عنوان کرد. پس از اینکه اعتماد او جلب شد، آدرس خانه ای را به ما داد که ماه ها در آنجا زندگی می کرده است.
وی می افزاید: اعضای یک باند خرید و فروش نوزاد در این خانه فعالیت می کنند. طبق اطلاعاتی که به دست آورده ام، ماهیانه حدود ۱۵ الی ۲۰ نوزاد از سوی این باند، خرید و فروش می شوند.
این مددکار اجتماعی با اشاره به وضعیت سر دسته این باند می گوید: سردسته این باند خانمی ٣۵ و یا ٣۶ ساله است. او معتاد نیست و ظاهری بسیار موجه دارد. در این باند، پزشک و پرستار نیز حضور دارند اما نوزادان در بیمارستان متولد می شوند.
وی با بیان اینکه ” برای نوزادان این باند، مدارک شناسایی جعلی تهیه می شود” می گوید: پس از بررسی های صورت گرفته، مشخص شد که نوزادان پس از تولد در یکی از بیمارستان های جنوب شهر تهران، از بیمارستان خارج شده و پس از آن مدارک هویتی جعلی برای نوزادان تهیه می شود.
این مددکار اجتماعی با اشاره به دلایل اکثر زنان معتاد برای فروش نوزادان خود می گوید: زنی که معتاد است و سرپناهی نیز ندارد، راحت به هر کاری دست می زند. اکنون معضل اصلی، شخصی نیست که اقدام به فروش نوزاد خود می کند بلکه این دلال ها و واسطه های خرید و فروش کودکان هستند که باید شناسایی و مجازات شوند.
کودکان در کامیون حمل گوشت!
در باره ی خبر مربوط به دیده شدن کامیون حمل کودکان کار در بزرگراه مدرس که دانشور عضو شورای شهر تهران گفته در این خصوص بنده چیزی نشنیدهام و نمیدانم قضیه چیست، سلامت نیوز نوشته است:خبر، خلاصه و کوتاه اما تکاندهنده بود. در یک ماشین حمل گوشت کانتینردار نارنجی، وسط اتوبان مدرس باز شد و چیزی حدود ۵۰ کودک در این ماشین دیده شد. این را شاهد عینی ماجرا بازگو کرده و گفته که این بچهها شبیه به کودکان کار بودند. در نهایت این ماشین، کودک دیگری را نیز سوار کرده و دوباره به راه افتاده است.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه قانون نوشت: باور کردنی نیست! اولین سوالی که در ذهن متبادر میشود این است که چرا ماشین حمل گوشت؟ شاهد عینی ماجرا که شماره پلاک این ماشین را نیز برداشته پس از تماس با اورژانس اجتماعی و پلیس ۱۱۰ با بیتفاوتی آنها نسبت به دریافت شماره پلاک ماشین مواجه میشود و در نهایت این خبر را در اختیار رسانهها قرار میدهد تا شاید منجر به پیگیری شود. اما آنچه در نهایت از پیگیری این ماجرا حاصل میشود، پاسکاری مسئولان و بیتفاوتی است. اغلب سعی میکنند خود را متعجب نشان دهند، بعد میگویند بعید میدانند چنین خبری صحت داشته باشد. در ادامه سوالات عجیب و غریبی در راستای کم اهمیتترین جنبههای موضوع میپرسند و دست آخر یا موضوع را به مسئولان دیگر پاس میدهند یا قول سرسری برای پیگیری میدهند و تمام. اما یک نکته بین تمام این افراد مشترک است؛ اینکه هیچ کس واقعا از شنیدن این خبر متعجب یا نگران نمیشود. گویا که چنین اتفاقی هر روز در پایتخت در حال وقوع است و مسئولان طوری برخورد می کنند که گویی میخواهند بگویند: «خب! که چه؟! دنبال چه می گردید؟». مسلم است؛ دقیقا به دنبال اینکه این تعداد کودک در کامیون حمل گوشت چه می کنند؟ رد پای مافیای قاچاق داخلی کودکان کار در این موضوع به وضوح به چشم میخورد و کسی به روی خود نمیآورد. کودکانی که به طور حتم از کمترین حقوق انسانی بهرهمند نیستند و برای کسی مهم نیست داخل این کانتینرها به آنها چه میگذرد و قرار است به کجا بروند.
شمارش تعداد بچه ها؛ دغدغه مجلس!
اغلب کودکان کار دارای خانواده هستند و طبق آمارها بالغ بر ۹۰درصد این بچهها در کنار خانواده زندگی میکنن. اما وضعیت کودکان کاری که هیچ خانوادهای ندارند بسیار وخیم است و همین کودکان اغلب در اختیار مافیای قاچاق قرار دارند. با کمیسیون اجتماعی مجلس نیز تماس میگیریم اما میگویند که بعید است چنین چیزی ممکن باشد. سلمان خدادادی که مدت کوتاهی است از سمت ریاست کمیسیون اجتماعی مجلس فارغ شده، آن زمان و در وقت فعالیت در این خصوص به «قانون» گفت که «تاکنون چنین موردی مشاهده نشده و حمل کودکان در کامیون حمل گوشت با منطق جور در نمی آید. اصلا چرا کامیون حمل گوشت؟ مگر نمیتوانند این بچه ها را با اتوبوس جا بهجا کنند؟! ».میگویم مساله اینجاست که به ذهن کسی نمی رسد در کامیون حمل گوشت، بچه ها حضور داشته باشند و به طور حتم این بچه ها به منظور خاصی در این کامیون بودهاند. خدادای تاکید کرد که این موضوع با منطق هماهنگ نیست و در پاسخ به «قانون» مبنی بر اینکه شماره پلاک این ماشین برداشته شده گفت: «شماره پلاک را بدهید، ارزیابی می کنیم که کجا بوده و چرا بوده. حتی می شود که منبع خبر را به مجلس دعوت کرد و موضوع را پیگیری کرد! ۵۰ نفر کودک کار در یک ماشین حمل گوشت، قطعا یک اتفاق سازماندهی شده است. اما چه طور شمرده اند که تعداد این بچه ها ۵۰ نفر بوده؟!». میگویم کسی تعداد را شمارش نکرده و این رقمی بوده که به چشم شاهد ماجرا آمده است. خدادادی میگوید که در صحت خبر شک دارد اما پیگیری خواهد کرد و با نیروی انتظامی در میان خواهد گذاشت!
۱۱۰؛ نیروی واکنش سریع!
برخورد پلیس ۱۱۰ اما قابل تامل است. تماس میگیریم و خبر را مطرح میکنیم و منتظر میمانیم که واکنش خاصی ببینیم. شخص پشت خط در واکنش به طرح موضوع قاچاق کودکان کار می گوید: «خب چیه؟ الان چی می خوای شما؟». بهت زده سکوت می کنم و بعد می گویم که چنین اتفاقی افتاده و با شما تماس گرفتهام که پیگیری کنید. این همه بچه در کامیون چه میکرده اند و الان کجا هستند؟ میپرسد که این را اعلام کرده بودید؟ میگویم که من نه اما شخص دیگری عنوان کرده و شما پیگیری نکردهاید. عصبانی میشود و میپرسد: «از کجا میدونی پیگیری نشده خانم؟» میگویم چون حتی شماره پلاک کامیون را از این شخص نگرفتهاید. میخواهم شماره پلاک را به شما بدهم، پیگیری میکنید یا خیر؟ با همان لحن میگوید که تماس را به اداره آگاهی وصل میکند. اولین سوال اداره آگاهی این است: «بچهها افغانی بودند؟» می گویم که شاید، نمی دانم! خودش تایید می کند که افغان بوده اند و می گوید که صبر کنم تا تماس را به اداره امنیت وصل کند. مامور اداره امنیت صحبتها را میشنود. شماره پلاک را میگیرد و قطع میکند. همین و دیگرهیچ!
پاسکاری مسئولان؛ چرخهای تکراری و فرساینده
بعد از مجلس و ۱۱۰، نوبت به سازمان بهزیستی به عنوان مسئول ساماندهی کودکان کار و خیابان می رسد. مدیر کل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی را ظهر روز تعطیل از خواب بیدار می کنم و میگویم که موضوع مهمی است. می گوید موضوع مهم را بفرمایید و وقتی می شنود، میگوید که بعید است اما در صورتی که صحت داشته باشد باید با اورژانس اجتماعی تماس بگیرید نه با من. اورژانس اجتماعی مسئول پرداختن به این امور است. اما طی تماس با اورژانس اجتماعی زنی که تلفن را پاسخ می دهد با لحنی متحیر میگوید خانم چرا با ما تماس گرفتهاید؟ مگر ما اداره آگاهی هستیم؟ میگویم که مدیر کل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی مرا به شما ارجاع دادند. سوال عجیبی میپرسد: «ماشین مال کی بوده؟». نمی دانم باید خندید یا گریه کرد اما فقط می گویم که نمی دانم! می پرسد: «شما الان فقط شماره ماشین و رنگ رو دارین؟». پاسخ مثبتم را که میشنود پوزخند نامحسوسی میزند: « من متاسفم براتون عزیزم. ما از طریق شماره پلاک نمیتونیم کاری انجام بدیم». می گویم خب پس از چه طریقی میتوانید؟ می گوید که موضوعی را به ما گزارش میکنند، آدرس می دهند وما مراجعه می کنیم. اما پیگیری از طریق شماره پلاک ممکن نیست. در کل از طریق بهزیستی این موضوع را به هیچ طریق نمیشود پیگیری کرد و فقط کار اداره آگاهی است. قطع میکنم! پاسکاری مسئولان، چرخه تکراری فرسایندهای است. رسیدن به پاسخ قطعی، پوشیدن کفش آهنی میخواهد و دویدن در مسیری که گرد است و تکراری؛ بی آنکه نقطه پایان داشته باشد. گفته اند که موضوع را پیگیری می کنند اما تا این لحظه که خبری نیست. بچههایی که در آن ماشین حمل گوشت نارنجی جا به جا میشدند هم معلوم نیست که حال کجا هستند و چه می کنند. با ۱۱۰ که تماس میگیرم تا پیدا شدن ماشین را از طریق آگاهی پیگیری کنم، بارها پشت بوق قطع تماس میمانم. میگویند چند لحظه منتظر بمانید و بعد قطع می شود. می گویند به آگاهی وصلتان می کنم و بعد قطع می شود. دوباره می خواهند که صبر کنی و باز قطع می شود. خسته کننده و دردناک است. ما در چرخه تکرار، پوست می اندازیم و بچه ها در ماشین های کانتینر دار نارنجی بزرگ.