پرونده سازی جدید برای آتنا دائمی با شکایت مسئولین زندان اوین

 برای آتنا دائمی، کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین که ایام محکومیت چند ساله خود را سپری می کند به دلیل اقدام به اعتصاب غذا با شکایت رئیس بهداری و رئیس زندان اوین تحت عنوان “اخلال در نظم زندان و توهین ماموران” پرونده جدیدی در دادسرای مقدسی مفتوج شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز دوشنبه مورخ ۴ مرداد ماه آتنا دائمی ، فعال حقوق بشر محبوس در زندان اوین از بند زنان این زندان به شبه ۴ دادسرای اوین نزد بازپرس حسنی منتقل شد.
بازپرس حسنی خانم دائمی را مطلع کرد پرونده ای علیه او با شکایت مسئولین زندان اوین در این شعبه مفتوح شده است. خانم دائمی توسط بازپرس از بابت اتهامات “اخلال در نظم زندان و توهین به ماموران” تفهیم اتهام شد.
عباس خانی ، رئیس بهداری زندان اوین در پرونده جدید بعنوان یکی از شکات خانم دائمی معرفی شد.
این مسول بهداری پیش تر به دلیل بازتاب رسانه ای عملکردش در قبال زندانیان عقیدتی و نقض حقوق آنان اظهار ناراحتی کرده بود و تعدادی از زندانیان منجمله خانم دائمی که از وی در نوشته های خود نام برده بودند به انتقام جویی تهدید کرده بود. عباس خانی از پرسنل بدنام زندان اوین روز گذشته نیز در رویه ای مشابه اقدام به پرونده سازی برای مریم نقاش زرگران، دیگر زندانی که در آستانه آزادی بود نمود.
به گفته بازپرس زندان شاکی دیگر خانم دائمی ریاست زندان اوین است.
به گفته بازپرس حسنی، از مصادیق اتهام “اخلال در نظم زندان” برای خانم دائمی، اقدام وی به اعتصاب غذا و تحصن بوده. اقداماتی که خانم دائمی به ناچار در پی مطالبه حقوق قانونی و انسانی خود و در سایه بی توجهی به وضعیت قضایی اش صورت داده است.
خانم دائمی همچنین متهم شده است وقتی در پی اعتصاب غذا و وخامت حال به بهداری منتقل شده در پی طرح اتهام “تمارض” از سوی مسئول بهداری با او به بحث و جدل برخواسته و از این منظر مرتکب “توهین به مسئولان” شده است.
خانم دائمی در دفاع از خود از بازپرس پرونده درخواست کرد اجازه بدهد تا پزشک معتمد وی در این محل حاضر شود و نسبت به وضعیت جسمی زمان اعتصاب و کنونی ایشان شهادت بدهد تا بدین ترتیب مشخص شود نه تنها تمارضی در کار نبوده بلکه این مسئول بهداری زندان اوین است که به دلیل محروم کردن زندانی از دریافت خدمات پزشکی و متهم کردن زندانیان لازم است تعقیب قضایی شود.
یک منبع نزدیک به آتنا دائمی ضمن تایید گزارش فوق به گزارشگر هرانا گفت “حتی آقای خانی روز گذشته به بند زنان زندان اوین مراجعه کرده و به خانم دائمی گفته است جواب آزمایشات پزشکی او نشان می دهد خانم دائمی مشکلی ندارد و از نظر او پزشک بیمارستان نتایج آزمایشات را که خلاف این موضوع را نشان می دهد جعل کرده است!.”
به گفته این منبع مطلع “این ادعا در حالی است که در همان روز پزشک بهداری زندان برای آتنا داروی مونوریل(انتی بیوتیک قوی) به دلیل بیماری اش تحویز کرده است.”
عباس خانی همچنین مورخ ۲۶ تیرماه در یک انتقامجویی مانع اعزام آتنا دائمی به بیمارستان شده است. اعزامی که حتی پیش تر مورد موافقت دادستان نیز قرار گرفته بود.

آتنا دائمی
لازم به توضیح است، آتنا (فاطمه) دائمی ۲۹ ساله، پیش تر بیست‌ و‌ نهم مهرماه سال ۱۳۹۳، بازداشت و ۸۶ روز در سلول انفرادی بند دو الف تحت بازجویی بود. وی در تاریخ ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۳ پس از پایان بازجویی ها به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
این زندانی پس از چندین بار به تعویق افتادن جلسه دادگاه نهایتا در تاریخ ٢٣ اسفندماه ٩٣، در دادگاهی به ریاست قاضی مقیسه، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران با حضور وکیل خود و دیگر متهمین این پرونده به نام‌های امید علی شناس، ئاسو رستمی و علی نوری مورد محاکمه قرار گرفت. وی به دلیل فعالیت های مدنی مسالمت آمیز، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و اختفای ادله جرم» به ۱۴ سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر به ٧ سال حبس تقلیل یافت.
آتنا دائمی اندکی بعد در زمان دستگیری برای اجرای حکم از بابت محکومیت، به همراه خواهران خود به توهین به ماموران متهم شده بود و بر این اساس در شعبه ۱۱۶۲ مجتمع قضایی قدس تهران در مرحله بدوی هر سه نفر به سه ماه و یک روز حبس محکوم شده بودند. در اعتراص به این محکومیت خانم دائمی اعتصاب غذای خود را آغاز کرد.

نهایتا روز شنبه ۶ خردادماه ۱۳۹۶، دادگاه تجدید نظر خواهران دائمی (آتنا، انسیه و هانیه) در شعبه ۴۸ تجدیدنظر استان به ریاست قاضی میراحمدی برگزار شد و حکم تبرئه آتنا به مثابه تحقق شرط پایان اعتصاب ۱۰ خردادماه ۱۳۹۶ به روئیت وی و اعضای خانواده اش رسید و این فعال مدنی پس از ۵۴ روز به اعتصاب غذای خود پایان داد.

خانم دائمی در مدت اعتصاب حدود ۱۹ کیلوگرم کاهش وزن و افت شدید فشار خون را تجربه کرد، معده او امکان جذب کامل آب را از دست داده بود و در این مدت با واسطه داروهای بی حس کننده امکان نوشیدن برای او فراهم بود با اینحال هیچگاه وضعیت او مورد رسیدگی پزشکی جدی قرار نگرفت.

فوت کولبر مصدوم پس از یک‌ هفته بستری در بیمارستان مهاباد

کولبر پیرانشهری که بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سپاه مجروح شده بود، پس از یک هفته در یکی از بیمارستان‌های مهاباد درگذشت.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۱۱ مرداد ماه « جلال بالان » که هفته گذشته با تیراندازی نیروهای سپاه پاسداران مستقر در پایگاه کونه مشکان از ناحیه سر زخمی شده بود ، در یکی از بیمارستان‌های مهاباد جان خود را از دست داد.
در صبح روز جمعە ۶ مردادماه، دستەای از کولبران پیرانشهری در حین بازگشت از جنوب کردستان وارد میدان مین شدە و یکی از آنها با هویت «منصور رسولی آذر» بە دلیل انفجار مین یکی از پاهایش را از دست داد.
هم‌زمان و پس از انفجار مین، نیروهای مسلح مستقر در پاسگاه «کونە مشکان» پیرانشهر بە سوی این کولبران شلیک کردند کە در نتیجە آن «جلال بالان» از ناحیە سر هدف قرا گرفت و بیمارستان منتقل شد.
در تعریف عرفی، کولبران یا حمل‌کنندگان، افرادی هستند که اجناس و کالاها را روی پشت و یا کول خود حمل می‌کنند. همچنین در مناطق کردنشین ایران کولبر کسی است که جهت امرارمعاش و رهایی از بیکاری در نقطه صفر مرزی با بستن بار بر پشت خود اقدام به انتقال کالا و عبور دادن آن از پاسگاه‌های مرزی می‌کند. آن‌ها در قبال این کار دستمزد ناچیزی دریافت می‌کنند. این کولبران تنها وسیله‌ای برای انتقال کالا هستند و برای این کار از نیروی جسمی خود مایه می‌گذارند. کولبران بیشتر در استان‌های آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه مشغول به کولبری هستند.

محرومیت دست کم ۵۰ زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج از ملاقات

 زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که حدود ۵۰ تن برآورد می شوند در روزهای اخیر به بندی امنیتی و تازه منتقل شدند. از زمان انتقال از سرنوشت این زندانیان خبری در دست نیست. امروز که روز ملاقات هفتگی زندانیان است علیرغم مراجعه خانواده های زندانیان به آنان گفته شد این زندانیان تا اطلاع ثانوی ممنوع ملاقات هسستند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز هشتم مردادماه با حضور پرشمار گارد زندان، بدون اطلاع قبلی حدود ۵۰ زندانی سیاسی-امنیتی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج به محلی که از قبل مدتها توسط نیروهای امنیتی در حال ساخت و توسعه بود منتقل شدند. این محل مجهز به تعداد زیادی دوربین مداربسته و دستگاههای نظارتی است و همینطور دارای حفاظهایی است که آن را از باقی قسمتهای زندان جدا می کند. زندانیان سیاسی محبوس در این محل از زمان انتقال اجباری با سردادن شعار و تحصن دست به اعتراض زده اند، بعضی از آنان تهدید شده اند و تعدادی نیز در پی مشکلات حاصله از این انتقال منجمله عدم دسترسی به داروها و شرایط بند جدید راهی بهداری زندان شدند.
روز جاری تعدادی از خانواده های زندانیان که بخصوص با شنیدن وقایع اخیر این زندان از بابت وضعیت عزیزان خود نگران بودند راهی زندان شدند تا از فرصت هفتگی ملاقات برای کسب خبر از سرنوشت بستگان خود استفاده کنند با اینحال به هیچ یک از این خانواده ها اجازه ملاقات داده نشد و به انان اطلاع داده شد این زندانیان حسب دستور مقامات مسئول تا اطلاع ثانوی ممنوع الملاقات هستند.
ممنوع کردن ملاقات این زندانیان بصورت جمعی و قطع ارتباط آنان با دنیای بیرون پس از انتقال موجب نگرانی و بیم از سرنوشت این زندانیان شده است.
لازم به یادآوری است صبح روز هشتم مردادماه با حضور بی مقدمه نیروهای گارد زندان و تنی از مسئولان امنیتی، تمامی زندانیان سیاسی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بالاجبار و بدون اجازه برداشتن لوازم شخصی به سالن ۱۰ این زندان منتقل شدند.
این زندانیان همچنین از انتقال تجهیزاتی که با بودجه شخصی خود تهیه کرده بودند نیز منع شدند، دو دستگاه تصفیه آب، تعدادی یخچال و تلویزیون، آنتن و ظروف غذاخوری از جمله این وسایل هستند که در کنار شخصی ترین وسایل افراد در سالن سابق به جا مانده اند. سخت گیری های بی مورد امنیتی در حدی بالا بود که حتی مانع برداشتن قرص های مجوزدار زندانیان بیمار شده است.
سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج (اندرزگاه ۴) بعنوان محل جدید نگهداری زندانیان سیاسی-امینی در زندان رجایی شهر کرج پیش تر محل نگهداری جمعی از زندانیان اسلامگرا بود که سال گذشته بصورت دسته جمعی در این زندان اعدام شدند.
پس از اعدام این زندانیان و متروک ماندن این سالن با دستور و نظارت نهادهای امنیتی این محل مورد بازسازی و توسعه از منظر امنیتی قرار گرفت.
تغییر ساختار این سالن با جوش دادن درب ها، اضافه کردن دوربین های مداربسته به هر اتاق و احتمالا در نظر گرفتن موارد دیگری از محدودسازی و مانیتور کردن تا ماه گذشته به طول انجامید.
گفته میشود حدود ۴۰ دوربین مدار بسته و احتمالا تعداد زیادی دستگاههای شنود در این محل تعبیه شده است. همچنین تمام منافذ این بند مانند پنجره ها جوشکاری و پوشانده شده اند.
بند مورد اشاره فاقد امکان تهویه هوا است و به دلیل عدم اجازه انتقال دستگاههای تصفیه آبی که زندانیان با هزینه خود تهیه کرده بودند زندانیان از دسترسی به آب آشامیدنی سالم محروم شده اند.
کولرها، یخچال ها، تلویزیون ها، کتاب ها، لباس و حتی داروهای زندانیان بیمار در کنار ساده ترین لوازم شخصی افراد از جمله مواردی هست که اجازه انتقال به سالن جدید را نیافتند.
در پی تنش ها، شرایط پر استرسی که در مواردی با ضرب و شتم زندانیان معترض مضاعف شده، نبود دستگاه تهویه هوا در محل جدید و عدم دسترسی به داروها، تعدادی از زندانیان سیاسی دچار وخامت حال شدند و در روز ۹ مردادماه ساعاتی را در بهداری زندان سپری کردند، از جمله این زندانیان می توان به حمید بابایی، پیمان کوشک باغی، عادل نعیمی، فرهاد فهندژ و سعید پورحیدر اشاره کرد.
به زندانیان معترض گفته شده است این انتقال کم سابقه به دستور ریاست سازمان زندانهای کشور و به هدف جلوگیری از انتشار اخبار و گزارشات از این محل صورت گرفته است.
همچنین منابعی به هرانا گفتند، مسئولان زندان در پی اعتراض زندانیان، زانیار مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام را چندبار به خارج سالن بردند و او را به اجرای حکم اعدام در صورت ادامه اعتراض تهدید کردند.
پس از انتقال غافلگیرانه زندانیان سیاسی-امنیتی سالن ۱۲ به این سالن بدون اجازه برداشت وسایل شخصی، هم اکنون طرح تفتیش و جستجوی لوازم زندانیان نیز در دست اجرا است. بازرسی که حسب تجربه بعضا حتی به مطالعه یادداشت ها و اوراق و اسناد مرتبط با پرونده های زندانیان نیز کشیده میشود.
هرانا همچنین گزارشاتی از خودداری زندانیان از تحویل گرفتن غذا، و تداوم سردادن شعار و تحصن بعنوان اعتراض دریافت کرده است. زندانیان سیاسی می خواهند به سالن سابق خود بازگردند یا حداقل در یک محل غیرامنیتی نگهداری شوند.
لازم به ذکر است زندانیان منتقل شده که ۵۳ نفر تخمین زده میشوند عمدتا از زندانیان شهرهای دیگر کشور هستند که بصورت تبعید به زندان رجایی شهر کرج که اساسا در تعریف سازمان زندانها متعلق به زندانیان خشن است منتقل شده اند. این زندانیان فارغ از اصل مسئله حبس، بعنوان تبعیدی رنجی مضاعف متحمل می شوند و اکنون نیز با انتقال به بندی امنیتی به مشکلات آنان اضافه می گردد. زندانیان سیاسی معترض معتقد هستند پس از محکومیت، تفاوتی بین آنان و سایر زندانیان وجود ندارد و لازم است حسب قوانین سازمان زندانها با همه به یک شکل برخورد شود.

زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان رجایی‌شهر کرج از حق ملاقات محروم شدند

تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی منتقل‌شده به سالن ده زندان رجایی‌شهر کرج به دستور دادستانی ممنوع‌الملاقات شدند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، روز جاری ، چهارشنبه ۱۱ مردادماه ، خانواده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی منتقل‌ شده به سالن ده زندان رجایی شهر ، برای ملاقات به این زندان مراجعه کردند ولی مسئولین زندان اجازه ملاقات به آنان نداده‌اند.
به گفته مسئولین زندان دستور لغو ملاقات این زندانیان از سوی دادستانی صادر شده است.
لازم به ذکر است؛ به گفته مسئولین زندان رجایی‌شهر کرج، وسایل شخصی این زندانیان نیز به طور کامل به سالن ده منتقل گردیده است.
این زندانیان روز دوشنبه با یورش گارد ویژه به سالن ۱۲ زندان رجایی‌شهر، به سالن ده این زندان منتقل شدند.
تمامی ۵۳ زندانی منتقل شده به سالن ده زندان رجایی‌شهر اعلام اعتصاب غذا کرده‌ و گفته‌اند که تا زمان بازگشت مجدد به سالن ۱۲ به اعتصاب غذای خود ادامه خواهند داد.
گفتنی است که سالن ده زندان رجایی‌شهر بر خلاف آئین‌نامه زندان‌ها، مجهز به چهل دوربین‌ مدار بسته و شصت و چهار سیستم شنود است.

وجود ۷۶ زندانی زیر ۱۸ سال در زندان های سیستان و بلوچستان

معاون استاندار سیستان و بلوچستان از وجود ۷۶ زندانی زیر ۱۸ سال در زندان های این استان خبر داد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل ایرنا، علی اصغر جمشید نژاد روز گذشته در کارگروه تخصصی بانوان و خانواده سیستان و بلوچستان با موضوع حقوق کودکان اظهار داشت: «با توجه به اعلام معاون اداره کل زندان های استان قتل، سرقت و مواد مخدر مهمترین دلایل زندانی شدن کودکان زیر ۱۸ سال است که باید دلایل ایجاد انگیزه جرم در این افراد مورد بررسی قرار گیرد.»
معاون استاندار سیستان و بلوچستان باتاکید بر تقویت هماهنگی ها میان سازمان ها اظهار داشت: «متاسفانه به دلیل ناهماهنگی ها هنوز آمار دقیقی از تعداد فاقدان شناسنامه در استان وجود ندارد.»
جمشیدنژاد افزود: «انجام فعالیت های پژوهشی برای بررسی عوامل شکل گیری کودکان در معرض آسیب باید مورد توجه قرار گیرد و دانشگاهها و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باید پیش از سایر دستگاهها به این مساله ورود پیدا کنند.»
مدیر کل امور بانوان استانداری سیستان و بلوچستان نیز در این نشست گفت: «بر اساس تعریف کنوانسیون حقوق کودکان مورد قبول ایران به تمام افراد زیر ۱۸ سال کودک اطلاق می شود.»
مریم پویا افزود: «شمار کودکان کار در سنین ۱۰ تا ۱۴ سال به دلایل مختلف روبه افزایش است به طوری که در سیستان و بلوچستان نیز بسیاری از آنان را مشاهده می کنیم که در اکثر مواقع برای تامین هزینه اعتیاد والدین خود دستفروشی و تکدی گری می کنند.»
وی اظهار داشت: «بر اساس اعلام اداره بهزیستی هزار و ۲۵۷ کودک کار در سیستان و بلوچستان شناسایی شدند که بیش از هزار نفر آنان پسر هستند.»
سیستان و بلوچستان با ۲ میلیون و ۷۷۵ هزار و ۱۴ نفر جمعیت و ۱۹ شهرستان و ۱۸۷ هزار و ۵۰۲ کیلومتر مربع وسعت پهناورترین استان کشور شناخته می شود که بنا به گفته علی اوسط هاشمی استاندار این استان افزون بر ۵۱ درصد جمعیت استان در روستاها و بقیه در شهرها سکونت دارند.

نود درصد زنان ایرانی در سن کار، خانه‌ نشین می‌شوند

یکی از نکات قابل‌توجه آمار رسمی ایران درباره بازار کار، بالا بودن نسبی «نرخ اشتغال» و به تبع آن پایین بودن نسبی «نرخ بیکاری» است. منظور از «نرخ اشتغال»، نسبت جمعیت شاغل به جمعیت فعال است و به دلیل آنکه در محاسبه شاخص‌های بازار کار در ایران، جمعیت فعال، عدد کوچکی از جمعیت در سن کار ایران را شامل می‌شود، نرخ اشتغال بالا می‌رود. منظور از جمعیت فعال، افرادی هستند که در هفته مرجع آمارگیری، شاغل بوده‌اند، یا امکان مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی را داشته‌اند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، در مقابل شاخص «نرخ اشتغال» شاخص «نسبت اشتغال» قرار دارد که از تقسیم تعداد شاغلان به جمعیت در سن کار به دست می‌آید. به همین دلیل «نسبت اشتغال» اوضاع بیکاری را درباره همه شهروندانی که به سن کار رسیده‌اند نشان می‌دهد و میزان جمعیت فعال یا جمعیت غیر فعال ، در این شاخص تاثیری ندارد.
براساس اطلاعات مندرج در «نتایج آمارگیری نیروی کار – ۱۳۹۴» که مرکز آمار ایران منتشر کرده، نسبت اشتغال زنان به مراتب پایین‌تر از مردان بوده، به‌طوری‌که این شاخص برای مردان ۵۷.۳ درصد و برای زنان ۱۰.۷ درصد گزارش شده اما این آمار شرایط متوسط کشوری را نشان می‌دهد و برای داشتن تصویر دقیق‌تر از «نسبت اشتغال» زنان در استان‌ها، باید آمار استان‌ها به‌طور مجزا مورد مطالعه قرار گیرد.
اگر سه شاخص «نرخ بیکاری»، «نرخ اشتغال» و «نسبت اشتغال» زنان ایران به تفکیک استان‌ها بررسی شود، عدم توازن شرایط بازار کار زنان در سطح کشور، روشن‌ خواهد شد. مرکز آمار، نرخ بیکاری متوسط کشوری برای زنان را برای سال ۱۳۹۴ معادل ۱۹.۴ درصد گزارش کرده، اما بررسی نرخ بیکاری در ۳۱ استان ایران نشان می‌دهد در ۱۵ استان، نرخ بیکاری زنان کمتر از ۱۹.۴ درصد بوده است.
سه استان آذربایجان شرقی، آدربایجان غربی و خراسان شمالی، پایین‌ترین نرخ بیکاری را داشته‌اند و همان‌گونه که در نمودار شماره ۱ نشان داده شده، نرخ بیکاری زنان در این سه استان کمتر از ده درصد اعلام شده است. این نرخ حتی از نرخ بیکاری کل کشور پایین‌تر است (بیکاری زنان و مردان با هم) که در این دوره ۱۱ درصد گزارش شده. به‌عبارت دیگر، نرخ اشتغال زنان در سه استان اشاره شده، بالای ۹۰ درصد است و در ظاهر شرایط کار زنان در این سه استان، بسیار مناسب به نظر می‌رسد.
اما اگر در کنار «نرخ اشتغال»، شاخص «نسبت اشتغال» هم مورد بررسی قرار گیرد، مشاهده می‌شود که اتفاقا شرایط کاری نامناسبی برای زنان این سه استان وجود دارد. همان‌طور که در نمودار شماره یک مشخص است، «نسبت اشتغال» در آذربایجان غربی، ۱۲.۵ درصد، در آذربایجان شرقی ۱۳.۳ درصد و در خراسان شمالی، ۱۸.۹ درصد است. این‌ اطلاعات رسمی نشان می‌دهد در این سه استان، کمتر از ۲۰ درصد زنانی که در سن کار هستند، شغل دارند.
در نتیجه نرخ بیکاری پایین و نرخ اشتغال بالای گزارش شده، تنها به این دلیل است که جمعیت زنان فعال، پایین برآورد شده. به همین جهت، اگر به جای «جمعیت فعال»، «جمعیت در سن کار» مبنای محاسبه قرار بگیرد، افت شدیدی در آمار زنان شاغل به وجود می‌آید. این افت در نمودار شماره یک، از مقایسه ستون «نرخ اشتغال» و ستون «نسبت اشتغال» نمایان است.
اگر مشابه این بررسی، در استان‌هایی صورت بگیرد که دارای پایین‌ترین نرخ اشتغال یا به عبارتی بالاترین نرخ بیکاری بوده‌اند باز نتایج قابل‌توجهی به دست می‌آید.
در دوره مورد بررسی، سه استان کهگیلویه و بویراحمد، فارس و مازندران پایین‌ترین نرخ اشتغال را داشته‌اند و این نرخ برای این استان‌ها به به ترتیب ۶۶.۵ درصد، ۷۱.۳ درصد و ۷۲.۴ درصد گزارش شده است. این میزان از نرخ اشتغال در ظاهر نشانی از بحران ندارد و می‌تواند به این معنا باشد که حتی در استان‌هایی که پایین‌ترین نرخ اشتغال زنان را دارند، باز هم به‌طور نسبی درصد بالایی از زنان شاغل هستند.
اما اگر «نرخ اشتغال» با «نسبت اشتغال» در این استان‌ها مقایسه شود، وضع وخیم اشتغال زنان در بازار کار مشخص می‌شود. این تفاوت قابل‌توجه، در نمودار شماره ۲ نشان داده شده و بحرانی بودن اوضاع را نمایان می‌کند. در سه استان کهگیلویه و بویراحمد، فارس و مازندران به ترتیب، ۶.۸ درصد، ۸.۳ درصد و ۱۱.۶ درصد از زنانی که در سن کار قرار دارند، شاغل هستنند. این موضوع نگران‌کننده، نه در نرخ بیکاری و نه در نرخ اشتغال، بازتابی ندارد و تنها با مطالعه «نسبت اشتغال» است که می‌توان به آن پی برد.
به طور کلی در دوره مورد بررسی، مرکز آمار نرخ بیکاری زنان را برای کل کشور ۱۹.۴ درصد، نرخ اشتغال را ۸۰.۶ درصد و نسبت اشتغال را ۱۰.۷ درصد اعلام کرده است.
در استان قزوین، نسبت اشتغال زنان مساوی متوسط نسبت اشتغال کشوری است و در ۱۵ استانی که در نمودار شماره ۳ مشخص شده‌اند، نسبت اشتغال پایین‌تر از متوسط کشوری یعنی ۱۰.۷ درصد است. با این توضیح مهم که در ۱۴ استان کشور جمعیت زنان دارای شغل، کمتر از ۱۰ درصد جمعیت «زنان در سن کار» هستند. از جمله در استان تهران که پرجمعیت‌ترین استان کشور است، نسبت اشتغال زنان ۹.۹ درصد گزارش شده است. این نسبت‌ها، گویای حضور کمرنگ زنان در بازار کار ایران است.
بررسی شاخص «نسبت اشتغال» به‌ تفکیک استانی، با زاویه متفاوتی از نامطلوبیت‌ موجود و وخامت اوضاع بازار کار زنان در ایران پرده برمی‌دارد. اینکه از ۳۱ استان ایران، در ۲۸ استان، جمعیت زنان شاغل کمتر از ۱۳.۵ درصد زنان در سن کار را تشکیل می‌دهد، از غیبت شمار بسیار بالایی از زنان در فعالیت‌های اقتصادی حکایت دارد. مرکز آمار «نسبت اشتغال» سال ۱۳۹۴ برای زنان را در سطح کشوری، ۱۰.۷ درصد اعلام کرده و این به معنای خانه‌نشینی نزدیک به ۹۰ درصد از جمعیت زنان در سن کار ایران است.
این گزارش با استفاده از این داده‌ها از پایگاه داده باز ایران نوشته شده است:
شاخصهای عمده نیروی کار در جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر به تفکیک جنس و استان درنقاط شهری و روستایی و کل کشور در سال ۱۳۹۴

فقر علت ۸۸ درصد ترک تحصیل کودکان در مقطع ابتدایی

 

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از ایسنا، دیروز، ۲ مرداد ۱۳۹۶، علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، گفت:بررسی‌ها نشان می‌دهد فقر اقتصادی از دلایل اصلی ترک تحصیل است. مطالعه‌ای بر روی جمعیت کلاس اول، دوم و سوم که ترک تحصیل کرده بودند داشتیم و ۵۳ درصد علت اصلی ترک تحصیل را فقر اعلام کرده‌اند۳۵ درصد به علل فرهنگی و اجتماعی و ۱۲ درصد به علت نبود امکانات آموزش‌وپرورش ترک تحصیل‌کرده بودند.

باقرزاده ادامه داد: ۹۸ درصد کودکان ۶ تا ۱۱ سال وارد مدارس ابتدایی می‌شوند و عمدتاً دربزرگسالان بالای ۱۰ سال مشکلاتی داریم زیرا این گروه دیگر فرصت مدرسه رفتن را از دستداده‌اند.
و نیز اضافه کرد، اکنون آمار بیسوادان زیر ۵۰ سال ما ۲ میلیون و ۶۹۰ هزار نفر است که البتهبخشی از اینها اتباع و بخشی دیگر سواد ناپذیرند. اما درمجموع پنج درصد بی‌سواد مطلق در جامعه داریم و امیدواریم در آینده نزدیک یک میلیون و ۶۰۰ هزار ایرانی سواد پذیر بی‌سواد را هم تحت پوشش ببریم.

بازداشت مجدد روحانی اهل سنت بلوچ

روحانی اهل سنت بلوچ باوجود تبرئه از اتهامات پیشین بار دیگر بازداشت شد.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، مولوی بسم الله براهوی که از اتهامات پیشین تبرئه شده بود با پرونده سازی جدید وزارت اطلاعات محاکمه و بازداشت شد.

مولوی براهوی پیش از این بهمن ماه سال گذشته (۹۵) به اتهام فعالیت های مذهبی بازداشت شده بود وی ابتدا به مدت ۱۵ روز در بازداشت وزارت اطلاعات تحت فشار و تهدید بوده و پس از آن به بند ۶ زندان مرکزی زاهدان و از آن پس به بند ۸ منتقل شده بود.

پرونده وی اما با ارجاع به دادگاه ویژه روحانیت مشهد، توسط این دادگاه با اعلام تبرئه مختومه شد و حکم آزادی وی صادر گردید.

این روحانی بار دیگر بازداشت و باپرونده سازی جدیدی از سوی وزارت اطلاعات تحت عنوان “جعل اسناد” رو به رو شده است.

قاضی پرونده به وی گفته:” وزارت اطلاعات پشت پرونده شما ایستاده ما نمی توانیم کاری بکنیم”.

این قاضی به وی گفته:” شما نزدیک عید قربان برای اجرای حکم زندان به زندان بروید امیدواریم که عفو عیدی شامل حال شما بشود و شما عفو بخورید”.

منابع نزدیک به این روحانی وی را “سخنران و واعظ توانمند”ی خطاب کرده اند که در زاهدان به فعالیت های مذهبی مشغول بوده است.

ایوان ؛ شهری که یک سوم از مردگانش خودکشی کرده‌اند

شورای عالی استان‌ها اعلام کرده که ایلام رتبه اول خودکشی و پایتخت خودکشی‌های کشور است. استان ایلام با جمعیت ۵۸۵ هزار نفر در غرب ایران قرار دارد. حدود ۲۰ درصد از جمعیت این استان تحت پوشش نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند. استان ایلام رتبه نخست «خط زیر فقر مطلق» را در کشور دارد. ایلام همچنین از نظر میزان بیکاری در رتبه‌های نخست قرار دارد.
 متن پیش رو گزارشی از شهر ایوان در استان ایلام است که گفته می‌شود یک سوم از مردگانش خودکشی کرده‌اند:
هر روز می‌آمد سر قبر زنش می‌نشست. زنش پارسال خودش را کشته، به خاطر بیکاری شوهرش. یک روز آمده بود تمام عکس‌ها و لباس‌های زنش را سر قبر او چیده بود و بعد آمده بود همین جا توی دستشویی قبرستان، با شلنگ آب خودش را دار زده بود. اتفاقی بود که چند جوان همان موقع آمده بودند برای کارگذاشتن سنگ قبر و توی دستشویی دیده بودنش. وحشت کرده بودند؛ نجاتش دادند. فردایش دوباره آمد نشست سر قبر زنش.» قبرستان «ایوان» زیر نور کم رمق دم غروب، آرام به نظر می‌رسد. نشسته بر دامنه‌ای با صفا؛ آرامِ آرام. آرامش همان چیزی است که همه دنبالش هستند. گاهی اما تلخ‌ترین و دردناکترین راه را برای رسیدن به آن انتخاب می‌کنند؛ مرگ؛ مرگ خودخواسته، خودکشی. اینجا واژه غریبی نیست. آدم‌ها از شنیدنش تعجب نمی‌کنند. خود شما چند نفر را بین اقوام و آشنایان سراغ دارید که خودشان را کشته باشند؟! حتماً باید فکر کنید. به ذهن‌تان فشار بیاورید تا موردی پیدا کنید. خدا را شکر اگر موردی پیدا نمی‌کنید که برای بیشتری‌ها هم حتماً همین‌طور است. در ایلام اما قضیه فرق می‌کند. وقتی جایی زندگی کنید که رتبه نخست خودسوزی دنیا و رتبه نخست خودکشی ایران را داشته باشد، قطعاً برای یافتن افراد، زیاد به ذهن‌تان فشار نخواهید آورد.
«برادرم، دختر دایی‌ام، دختر عمویم» اینها در جواب این سؤال. می‌گوید «کسی را سراغ دارید که خودکشی کرده باشد؟» آب را ریخته روی سنگ قبر سفید مرمر و دارد آن را با دست پاک می‌کند. از اهالی ایوان است. همان شهری که می‌گویند بیشترین آمار خودکشی استان ایلام را دارد. مرد جوان چشم‌های روشن‌اش را به نقطه‌ای دور می‌دوزد؛ همان جا که بلوط‌ها با فاصله کمی از هم قرار گرفته و نواری سبز را به وجود آورده‌اند: «برادرم نخستین بار ۲۴ سالش بود که خودکشی کرد، با قرص. نجاتش دادند. بعد از آن دوبار دیگر هم خودکشی کرده به خاطر بیکاری. باز هم نجات پیدا کرد. الان ۳۴ سالش است؛ افسرده و بیکار. اینجا مردها به خاطر بیکاری و بی‌پولی خودشان را می‌کشند، زن‌ها هم یک جور دیگر. دختر دایی‌ام ۲۴ سالش بود، طلاق گرفته بود. برادرهایش دائم سرکوفت می‌زدند که تو طلاق گرفته‌ای و برای ما بد است. قرص خورد و خودش را کشت؛ ۳ سال پیش.
 دختر عمویم هم از دست شوهرش خودکشی کرد. دو سال و نیم پیش بود. ۲۵ ساله بود. شوهرش می‌خواست زن دوم بگیرد، طاقت نیاورد خودش را حلق آویز کرد. هردویشان همین جا دفن هستند.» قبرهای پلکانی روی دامنه پردرخت، حتماً هرکدام برای خودشان حکایتی دارند. زن، روی سنگ سیاه براق خم می‌شود تا ظرف شکلات را تعارف کند. ۶۰ ساله به نظر می‌رسد؛ گرچه سن آدم‌های اینجا معمولاً کمتر از آن است که به نظر می‌رسد. به زبان کردی قربان صدقه پسرش می‌رود که زیر سنگ سیاه است. تاریخ فوت: ۱۳۹۴٫ تاریخ تولد: ۱۳۶۲٫ زن میانسال که کنار او ایستاده، اهل ایوان است. می‌گوید: «اهالی ایوان و روستاهای اطراف مرده‌هایشان را همین جا دفن می‌کنند. پسر این مادر هم مال همین روستای آن طرف جاده بوده. یک قبرستان دیگر هم هست. اما این قدیمی‌تر است. قبرهای این طرف جدید هستند.»
 طرفی که می‌گوید، ضلع شرقی قبرستان «حاجی حاضر» است؛ چند کیلومتر بعد از ایوان. زن سربند سیاهش را مرتب می‌کند و ادامه می‌دهد: «اینجا خیلی‌ها خودشان را می‌کشند. آدم جرأت نمی‌کند بچه نوجوانش را در خانه تنها بگذارد. پسر خودم دوم راهنمایی بود که می‌خواست خودش را بکشد، ۱۵ سال پیش. دیر رسیده بودیم  کار خودش را تمام کرده بود. بعد از آن خیلی مراقبش بودیم. اینجا جوان‌ها زیاد خودکشی می‌کنند. همه‌اش مال بیکاری است. هیچ تفریحی ندارند. در کل استان یک سینما پیدا نمی‌شود. بچه‌های ما در عمرشان سینما نرفته‌اند.» تفریح نداشتن، یعنی اینکه جوان‌ها عصر که می‌شود، چندتایی دور هم جمع می‌شوند. کجا؟ دم در خانه‌ها. گاهی قلیانی چاق می‌کنند و این، دیگر آخرِ تفریح‌شان است. مشکل‌شان اما فقط همین نیست؛ از هر که دلیل بپرسید می‌گوید: «بیکاری.» علی می‌گوید: «اینجا قبلاً زن‌ها بیشتر خودکشی می‌کردند. الان مردها بیشتر خودشان را می‌کشند.» لابه لای قبرها دنبال مزار پدربزرگش می‌گردد، پدربزرگ مادری‌اش. جوان است؛ ۳۲ ساله، لیسانسه. خودش «چرداول» زندگی می‌کند. در مسیری مخالف ایوان. هردو شهر از ایلام حدود ۴۰ دقیقه فاصله دارند. در دو جهت مختلف. آنجور که می‌گوید، بارها به خودکشی فکر کرده: «آمار خودکشی اینجا بالاتر است، دره شهر هم همینطور. اینجا جوان‌ها بیشترشان تحصیلکرده‌اند، مردم باهوشی دارد. من خودم لیسانس عمران دارم. به خاطر بیکاری مجبور بودم چند سال وردست کسی کارگری کنم که سواد نداشت. خیلی برایم سخت بود، ناچار بودم. حالا در یک شرکت پیمانکاری کار می‌کنم. مادرم ایوانی است. زبان ایوانی‌ها، کلهر است. یکی از شاخه‌های زبان کردی. اینجا آب و هوای خوبی دارد اما محروم است. امکاناتش از جاهای دیگر کمتر است. تقریباً هیچ امکاناتی ندارد. به اینجا نمی‌رسند. انگار ایوان از روی نقشه محو شده. حتی مسیر عبور زائران را جوری قرار داده‌اند که از اینجا گذر نکنند. در این شرایط تنها کاری که به ذهن خیلی‌ها می‌رسد، خودکشی است. اصلاً خیلی وقت‌ها جوان‌ها که دور هم جمع می‌شوند، وقتی می‌خواهند از هم خداحافظی کنند، به شوخی می‌گویند: خب من بروم خودم را از دره پرت کنم. این شوخی‌ها را بارها عملی کرده‌اند. دوست دوران بچگی خودم چند سال پیش به همین شکل خودش را کشت. درست روز عقدکنانش. روزی که باید بهترین روز زندگی آدم باشد. نامزدش گفته بود من خانه پدرت نمی‌آیم زندگی کنم. او هم چون پول نداشت برای زنش خانه بگیرد، خودش را کشت. اگر جوان‌ها کار داشته باشند، اگر پول داشته باشند، زن می‌گیرند و به زندگی امید پیدا می‌کنند.»
امید به زندگی همان چیزی است که وقتی نباشد، آدم‌ها به مرگ فکر می‌کنند؛ خصوصاً جایی که مرگ خودخواسته برایشان یک جورهایی به شکل یک سنت قدیمی درآمده. «قبلاً زن‌ها بیشتر خودکشی می‌کردند. حالا اما خودکشی میان مردها بیشتر است. زن‌ها بیشتر خودسوزی می‌کردند. حالا خودسوزی کمتر شده. نه اینکه نباشد.» مرد این را می‌گوید و به سمت بالای قبرستان اشاره می‌کند: «دو تا خواهرم اینجا هستند که به فاصله کمتر از یک سال از هم خودسوزی کرده‌اند. هردو هم به خاطر آزار و اذیت شوهرهایشان. بیست و سه چهار ساله بودند. فاطمه و زهرا.» قبرهای فاطمه و زهرا را نشان می‌دهد؛ با فاصله کمی از هم. «اینجا بیشتر کسانی که خودکشی می‌کنند، زیر ۳۰ سال هستند. آدم‌های مسن‌تر هم داریم که خودکشی کنند. یک پیرمرد ۸۰ ساله بود که خودش را حلق آویز کرد. همان روز از مصالح فروشی طناب گرفته بوده. کسی فکر نمی‌کرده که بخواهد خودش را بکشد. الان بیشتر خودشان را حلق آویز می‌کنند. بعضی‌ها هم با اسلحه خودکشی می‌کنند.»
مرد جوان خودش هم به خودکشی فکر کرده. ۳۸ ساله است. لیسانس مدیریت دارد. می‌گوید: «خود من اگر درآمد داشته باشم، ازدواج می‌کنم. اینجا خیلی‌ها سن‌شان بالای ۴۰ سال می‌رود و نمی‌توانند ازدواج کنند. مجبورند خودشان را بکشند. بعضی‌ها حتی زن و بچه هم دارند و خودکشی می‌کنند. همسایه خودمان با دو تا بچه خودش را کشت. پولی که برای تهرانی‌ها پول خرد ته جیب‌شان است، برای مردم اینجا زیاد هم هست. طرف آنقدر قرض می‌گیرد که دیگر می‌بیند نمی‌تواند پس‌اش بدهد و چاره‌ای نمی‌بیند جز اینکه خودش را بکشد. حالا این قرضی که می‌گویم فکر نکنید خیلی زیاد است، طرف برای اینکه ۱۰ میلیون قرض داشته، خودش را دار زده. الان جوان‌های ایوان اگر خیلی شانس آورده باشند، عسلویه و بندرعباس مشغول شده‌اند. آنهایی که اینجا هستند بیکارند. خیلی‌هایشان معتاد شده‌اند. از بچه ۱۰ ساله اینجا معتاد داریم تا پیرمرد ۸۰ ساله.»
 قبرستان، تفریحگاه مردم اینجاست
 سوسوی چراغ مزارها در تاریکی واپسین دقایق غروب، حالتی روحانی به فضا داده است. صدای باد بین درختان می‌پیچد و بوی گیاهان را پخش می‌کند؛ بوی علف و گندم سوخته. خوشه‌های گندمِ پیرامون بعضی سنگ قبرها را سوزانده‌اند تا مزار، پیدا باشد.
 کارش در قبرستان است. می‌گوید: «شغلم را دقیق ننویسید، اسمم را هم نیاورید. اینجا کوچک است سریع معلوم می‌شود.» خودکشی برایش کلمه‌ای آشناست. مثل خیلی دیگر از اهالی ایوان و شهرهای دیگر ایلام. مثل همان جوان مهرانی که آستین‌هایش را بالا زد و دست‌هایش را که جای سوختگی‌های عمیق رویشان مشخص بود، نشانم داد و گفت: «یک روز بعد از ظهر در خانه تنها بودم. اعصابم خراب بود؛ پیت بنزین را توی حیاط روی خودم خالی کردم و کبریت کشیدم. همسایه‌ها از بالای دیوار توی حیاط پریدند و نجاتم دادند. کاش نجاتم نمی‌دادند. الان بیکار و بدبختم. مرده بودم راحت می‌شدم. آن موقع ۲۹ سالم بود. خیلی شب‌ها خواب می‌بینم که آتش گرفته‌ام. هراسان از خواب می‌پرم.»
برای مرد شاغل در قبرستان، خودکشی یعنی رفیق‌اش که تئاتر کار می‌کرد و یک روز قرص خورد و دیگر بیدار نشد. یعنی همان مردی که از عذاب وجدان مرگ زنش، خودش را در دستشویی قبرستان حلق آویز کرد. یعنی پسر همسایه که ورزشکار بود و هیکلی اما عمداً با ماشین کوبید به دیوار و جابه‌جا تمام کرد. خودکشی او را یاد سه رفیقی می‌اندازد که باهم قرار گذاشتند در فاصله یک ماه، یکی یکی خودشان را بکشند و همین کار را هم کردند؛ سم خوردند و حالا در همین قبرستان کنار هم آرمیده‌اند. می‌گوید: «اینجا قرار خودکشی دسته جمعی می‌گذارند. شنیده‌ام که گروه تلگرامی درست می‌کنند و آنجا قرار می‌گذارند که از فلان تاریخ تا فلان تاریخ، خودشان را بکشند. همه‌اش هم از بیکاری و افسردگی. اینجا چند تا کارخانه داشتیم که تعطیل شده. حالا نه اینکه فکر کنید خیلی کارگر داشته، بعضی‌ها با هزار بدبختی ماشین می‌خرند که مسافرکشی کنند، مسافر هم نیست. بعضی‌ها رفتند آلمان پناهنده شدند. اگر مانده بودند، آنها هم خودشان را می‌کشتند. اینجا مثل تبعیدگاه است.»
تن آدم از شنیدنش می‌لرزد. خودکشی دسته جمعی! قراری عمومی برای مرگ خودخواسته: «می‌خواهند از زندگی انتقام بگیرند انگار. خیلی‌ها هستند که قبلش اعلام می‌کنند که مثلاً فلان موقع می‌خواهیم خودمان را بکشیم. خیلی وقت‌ها جدی‌شان نمی‌گیرند. خودشان را می‌کشند. تمام دردها تمام می‌شود؛ غصه بیکاری و بی‌پولی و سرکوفت بقیه. آخرین‌اش همین ۴۰ روز پیش بود. پسر جوان تحصیلکرده و ورزشکار. قبلش هم یک خانم مسن بود. بچه و نوه داشت. او هم خودش را حلق آویز کرده بود. اصلاً یک سوم این قبرها که می‌بینید، خودشان را کشته‌اند. اینجا آمار سکته هم بالاست. همه‌اش از غصه. نه کار هست و نه تفریح. مردم پنجشنبه و جمعه توی این گرما از دو بعدازظهر می‌آیند توی قبرستان می‌نشینند تا غروب، چون تفریح دیگری ندارند.»
بیشتر خودکشی‌کنندگان جوان بوده‌اند
 در ایلام از هرکسی سؤال کنید، چند نفری را سراغ دارد که دست به خودکشی زده‌اند. بالا بودن آمار خودکشی در این استان، بهانه پژوهش‌های مختلف در این رابطه شده که نتایج حاصل از آنها، رابطه مثبت و معنی‌داری بین میزان خودکشی و نرخ بیکاری را در این استان نشان می‌دهد؛ استانی که از نظر موقعیت جغرافیایی، منزوی است و جزو کم برخوردارترین استان‌ها به شمار می‌رود. رتبه اول ایلام در خودکشی در ایران و خودسوزی در دنیا، سبب اجرای طرح پژوهشی «مکان‌یابی خودکشی در استان ایلام» در چند سال گذشته شده است. هدف طرح این بود که با استفاده از اطلاعات خودکشی‌کنندگان ازقبیل سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، وسیله مورد استفاده، نتیجه اقدام، محل سکونت، فصل، ماه و روز خودکشی، وضعیت دقیق خودکشی در استان ایلام در سطوح مختلف در قالب نقشه نشان داده شود. بر اساس نتایج حاصل از اجرای این طرح، بالاترین میزان خودکشی در شهرستان‌های ایوان و دره‌شهر و پایین‌ترین میزان هم در دهلران و مهران دیده شد. علی موسی‌نژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ایلام که از مجریان این طرح است در این باره می‌گوید: «میانگین سن اقدام به خودکشی در استان، ۲۵ سال است که البته در شهرستان‌های ایلام، ایوان و آبدانان، میانگین سنی جوانتر است. میانگین تحصیلات اقدام‌کنندگان هم افزایش یافته تا جایی که حتی دارندگان مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و حتی پزشکی هم سهم عمده‌ای از اقدام‌ها را به خود اختصاص می‌دهند.»
حساسیت این پدیده تا آنجا پیش رفت که امسال کمیته استانی بررسی وضعیت سلامت روان و پیشگیری از خودکشی در دانشگاه علوم پزشکی ایلام برگزار شد تا شاید راهکارهای مناسبی برای جلوگیری از این پدیده اندیشیده شود. دکتر علی دل پیشه، رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایلام اطمینان می‌دهد که این دانشگاه، تمام توان و ظرفیت خود را برای اجرای سیاست‌های ابلاغی وزارت بهداشت در زمینه سلامت روان به کار خواهد گرفت. همچنین در این راستا از توان و ظرفیت مراکزی همچون تحقیقات آسیب‌های روانی و اجتماعی، دانشکده پزشکی و گروه روانشناسی و روانپزشکی دانشگاه برای تحقق اهداف مربوط به پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و روانی به کار گرفته خواهد شد تا از بروز خودکشی در استان پیشگیری شود.
محمدرضا مروارید، استاندار ایلام نیز با تأیید اینکه ایلام بالاترین نرخ خودکشی را در کشور دارد، می‌گوید: «افسردگی، دامنگیر جوانان ایلامی است. البته آمار خودکشی در سه سال اخیر کاهش داشته اما هنوز مواردی داریم.»
 در شهرهای استان ایلام، در مهران و ملکشاهی و چرداول و سیروان، از هرکه در مورد خودکشی پرسیدم، گفتند برو ایوان. ایوان، شهر خوش آب و هوای استان با درختان بلوط که بیش از هرجای دیگر متراکم و پیوسته است، آنقدر قصه‌های غم انگیز دارد که آدم به خیالش هم نمی‌رسد روزهای شادی هم داشته است. تفریح برای جوان‌های ایلامی یعنی همان چند ساعتی که دور هم جمع می‌شوند، حرف‌هایشان زود ته می‌کشد، خیره می‌شوند به مقابل. منظره‌های تکراری، بی‌امید به آینده.