خانواده آمریکایی‌های بازداشتی در ایران « عزیزانمان را قبل از دیر شدن، آزاد کنید.»

اعضای خانواده چهار آمریکایی زندانی در ایران که روز گذشته در جلسه‌ای در کنگره شهادت دادند ، می‌گویند تهران از آن‌ها برای گرفتن امتیازهای سیاسی و مالی استفاده می‌کند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از صدای آمریکا، روز سه شنبه کمیته فرعی مجلس نمایندگان میزبان اعضای خانواده آمریکایی‌های زندانی در ایران بود.
بابک نمازی، برادر سیامک نمازی ۴۵ ساله و فرزند باقر نمازی ۸۰ ساله که حدود دو سال در زندان هستند، می گوید: «هر چه می شنوم روز به روز وحشت زده تر می شوم. تنها چیزی که می خواهم بازگشت سالم و فوری آن ها است، پیش از این که خیلی دیر شود. شرایط بردار و پدرم هولناک است».
بابک نمازی می گوید وقتی شنید محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، گفت پدرش «در زندان نیست، اما آزاد نیست که کشور را ترک کند.» شوکه شد چون این حرف «حقیقت ندارد».
فرزند عمر زاکا در جلسه شهادت در کمیته فرعی مجلس نمایندگان آمریکا گفت: «پدرم به دعوت ایران رفت ، با دعوت آنها. با مهمان چنین کاری نمی کنند.»
داگلاس لوینسون فرزند رابرت لوینسون گفت: «پدر من ۱۰ سال پیش در کیش ناپدید شد و تلویزیون پرس تی وی ایران اعتراف کرد که او اسیر ماموران ایرانی است.»
یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا هفته پیش با مقام های ایرانی ملاقات کرد و خواستار آزادی آمریکایی های بازداشت شده از جمله زیو وانگ ، پژوهشگر دانشگاه پرینستون ، و رابرت لوینسون ، مامور سابق اف بی آی، شد.
پرزیدنت ترامپ در بیانیه هشدار آمیزی گفت اگر ایران تمام زندانی ها را آزاد نکرده و « گروگان گیری را به عنوان ابزار سیاست کشور » متوقف نکند « عواقب جدی » در انتظارش خواهد بود.
دولت آمریکا نمی خواهد یک آمریکایی دیگر متحمل سرنوشت رنج بار اوتو وارمبیر، دانشجوی آمریکایی، شود که پس از آزادی از زندان کره شمالی درگذشت.

تأمین امنیت در گرو مصونیت و تحقق حقوق فردی

اول: مفهوم امنیت

حق امنیت از حقوق ذاتی و بنیادین بشر است که تأمین آن ابزاری برای تحقق دیگر حقوق انسانی می‌شود. امنیت گاه به معنای کیفیت، وضعیت و حالتی است که در آن رهایی از خطر، رهایی از تشویش و رهایی از خطر بیکاری آمده است و گاه امنیت به وضعیت مطمئن و امنی گفته می‌شود که شـخص در آن می‌تواند بـا آرامش زندگی کند. 

محمد اولیایی فرد
محمد اولیایی فرد

برخی منابع نیز امنیت را حالت و احساس ایمنی داشتن یا چیزی که این احسـاس را به وجود می‌آورد، معنا می‌کنند. وجود عنصر خطر در تعریف امنیت بیانگر محوریت تهدید به عنوان بُعد مادی در شناسایی امنیت است. همچنین رهایی از تشویش و هراس در تعریف امنیت بیانگر بعد ذهنی آن است. به همین جهت می‌توان امنیت را حالت یا وضعیتی معنا کرد که در آن فرد می‌تواند بدون هیچ خطر یا هراسی از آن، زندگی خود را با آسودگی خیال بگذراند. در واقع، همان اطمینان خاطری است که بر اساس آن افراد در جامعه‌ای که زندگی می‌کنند، در حفظ حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند.

دوم: ابعاد امنیت

امنیت دارای دو وجه سلبی و ایجابی است اما وجه سلبی آن بطور سنتی بیشتر مورد توجه است زیرا معانی امنیت تهدید محورند و برای تأمین امنیت نیز باید این  تهدیدات را از بین برد تا حداقل آن حاصل شود.

در واقع برای ایجاد امنیت گاه لازم است تا مجموعه‌ای از اعمال سلبی تحقق یابد تا فرد در برابر تهدیدات و خطراتی که متوجه اوست مصونیت پیدا کند. در این صورت فرد ایمنی یافته و در وضعیت امن قرار می‌گیـرد. ممنوعیت شکنجه و مصونیت حریم از اقدامات سلبی برای ایجاد امنیت است. اما گاه با وجود مصونیت از خطرات و تهدیدات، امنیت به وجود نیامده و یـا حداقل فـرد آن را احسـاس نمی‌کند. این مسأله به خاطر آن است که خیلی اوقات، نبودن تهدیـد بـرای تـأمین امنیـت کـافی نیست و اعمالی ایجابی باید انجام شود تا امنیت به وجود آمده و توسط افراد احساس شـود.

دستگیری، محاکمه و مجازات متجاوزان به حقوق مردم، از جمله اعمال ایجابی اسـت که برای عموم مردم و به خصوص فردی که مـورد جنایـت واقع شـده، آرامـش خاطر می‌آورد. بنابراین برای تأمین امنیت، انجام اعمال سلبی و اعمال ایجابی ضرورت یکسانی دارد. از همین موضع می‌توان وصف‌های دیگری را بـرای امنیت انتـزاع کرد و آن، حداقلی و حداکثری بودن امنیت است. در امنیت حداقلی، مصونیت از تهدیدات و خطرات برای فـرد محقق می‌شود ولی در امنیت حداکثری علاوه بر این‌که مصـونیت بـرای هـدف امنیـت محقـق می‌شود، با عملکردی ایجابی نیز زمینه تهدیدات منتفی می‌گردد.

از سوی دیگر، امنیت دارای دو بعد عینی و ذهنی است که برای ایجاد آن تحقق این دو بعد ضرورری به نظر می‌رسد. برای بعد عینی امنیت می‌توان به عدم بیماری‌های واگیردار، کاهش آمار جرائم و مجرمین، رسانه‌های آزاد، شاخصه‌های مثبت اقتصادی و نبودن فقر و بی‌کاری مزمن و تامین اجتماعی قوی و کارآمد اشاره کرد. طبعاً وجود شاخص‌های مثبت امنیت، بیانگر وجود عینی آن است، اما در موضـوع امنیـت، وجود بُعد ذهنی و در واقع همان احساس امنیت، امری جدایی‌ناپذیر از خود امنیت است.

با این حال، وجود بعد ذهنی امنیت، بسـیار سـیال و متغیر است و متغیرهای گوناگون و متعددی در به وجود آوردن آن دخیل هسـتند؛ از جمله این که تفاوت‌های فردی انسان‌ها مانند سن، جنسیت، سواد و سطح تحصیلات و موقعیت‌های زمانی و مکانی افـراد، در تحقق و یا عدم تحقق احساس امنیت و وجود ذهنی آن مؤثرند .

سوم: حق امنیت در اسناد بین‌المللی

در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی را دارد.» در بند ۱ ماده ۹  میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مقرر شده که «هر کس حق آزادی و امنیت فردی دارد. هیچ‌ کس نباید تحت بازداشت و یا دستگیری خودسرانه قرار گیرد. هیچ کس نباید از آزادی خود محروم شود مگر در صورتی که قانون و مقررات آئین دادرسی حکم کند.» همچنین در ماده ۵ بند ۱ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر قید شده: «هر کس حق آزادی و امنیت شخصی دارد.» ماده نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بیان می‌کند که «هیچ کس نمی‌تواند خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید شود.»

از مجموعه این اسناد می‌توان نتیجه گرفت که امنیت وضعیت مطلوبی است که در آن ضمن اطمینان خاطر از عدم تعرض به حقوق و آزادی‌های فردی، زمینه‌ای فراهم شده تا در فضایی منطقی، پیوسته این حقوق بهبود یابند. این نتیجه‌گیری از مضمون اسناد بین‌المللی منطبق است با تعاریف حقوقی از امنیت که گفته می‌شود «امنیت عبارت است از اطمینان خاطری که بر اساس آن افراد در جامعه‌ای که زندگی می‌کنند در حفظ جان، حیثیت و حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند.»

چهارم: حق امنیت در قانون اساسی ایران

از تعاریف مطرح‌شده درباره امنیت و شناسایی کلی آن در اسناد بین‌المللی این نتیجه حاصل می‌شود که امنیت وضعیت مطلوبی است که در آن با اطمینان خاطر از عدم تعرض به حقوق و آزادی‌های فردی شرایط بهره‌مندی شایسته از حقوق فردی و زمینه ارتقاء آن فراهم شود. بنابراین محوریت امنیت بر پایه‌ی عدم تعرض به حقوق و آزادی‌های فردی و بهره‌مندی و ارتقاء آن است که در امنیت فردی خلاصه می‌شود و همان مصونیت و تأمین حقوق فردی است.

به همین سبب در قانون اساسی ایران در بحث حقوق ملت، امنیت فردی بطور مستقل و مجزا مورد بحث قرار نگرفته بلکه از نظر قانون اساسی ایران امنیت به معنای فراهم بودن تمام حقوق فردی و اجرای آن در نظر گرفته شده. بنابراین از این منظر، امنیت فردی در گرو تأمین و تحقق همه‌ی حقوق فردی است که همان پرهیز از ممنوعیت‌های آن اعم از تعرض و تجاوز به حقوق فردی و نیز رشد و ارتقاء آن‌ها یعنی رعایت مصونیت‌ها و گسترش حقوق فردی است.

حقوق فردی که تحقق و ارتقاء آن تأمین امنیت محسوب می‌گردد، به حق‌های مطلق (حقوق شخصی) و حق‌های وابسته (حقوق اجتماعی)  تقسیم می‌شود. منظور از حق مطلق به فرد، حقی است که به‌عنوان یک شخص تعلق می‌گیرد و حق‌های وابسته، حق‌هایی است که برای انسان به‌عنوان عضوی از جامعه لحاظ می‌شود. حقوق شخصی افراد به دو بُعد مادی و معنوی و حقوق اجتماعی افراد نیز به دو حوزه مدنی و سیاسی تقسیم می‌شوند.

الف: حق امنیت در حقوق شخصی

۱-  حقوق شخصی مادی

حفظ و رعایت حقوق شخصی جسمانی افراد بعنوان امنیت جسمانی از شاخصه‌های مهم تأمین امنیت فردی است. اصل بیست و دوم قانون اساسی در این مورد بیان می‌کند: «حیثیت‏، جان‏، مال‏، حقوق‏، مسکن‏ و شغل‏ اشخاص‏ از تعرض‏ مصون ‏است؛‏ مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ تجویز کند.»

احترام به حق حیات و منع تعرض به آن در موازین بین‌المللی متعدد نیز پیش‌بینی شده است. در ماده ۳ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر در این مورد این‌گونه آمده است؛ «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی را دارد.» هم‌چنین در بند ۱ ماده ۶ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی آمده است؛ «حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است، این حق باید به موجب قانون حمایت شود، هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه (بدون مجوز) از زندگی محروم کرد.» در همین ارتباط، بند ۱ ماده ۲ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر مقرر می‌دارد؛ «حق حیات برای هرکس تحت حمایت قانون قرار دارد.»

بند الف ماده ۲ اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز اعلام می‌دارد: «زندگی موهبت الهی و حقی است که برای هر انسان تضمین شده است و بر همه افراد و جوامع و حکومت‌ها واجب است که از این حق حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی علیه آنان ایستادگی کنند…» حق حیات مستلزم ضمانت اجراهای مدنی و کیفری است که در نظام حقوقی هر کشور باید مورد تأکید و احترام قرار گیرد؛ و تمام دولت‌ها و حکومت‌ها مکلف به صیانت و حفاظت از جان و زندگی اتباع خودند و پاسداری از این حق از وظایف اصلی حکومت بوده و بقای هر جامعه و اساس امنیت ملی و بین‌المللی، وابسته با آن و فلسفه وضع و تصویب تمام قوانین جزایی در دنیا نیز، صیانت و حمایت از زندگی انسان‌ها و مسایل مربوط به آن است.

از دیگر موارد حقوق شخصی جسمانی اصل‏ سی و دوم است: «هیچ‌کس‏ را نمی‏‌توان‏ دستگیر کرد مگر به‏ حکم‏ و ترتیبی‏ که‏ قانون‏ معین‏ می‏‌کند. در صورت‏ بازداشت‏، موضوع‏ اتهام‏ باید با ذکر دلایل‏ بلافاصله‏ کتباً به‏ متهم‏ ابلاغ‏ و تفهیم‏ شود و حداکثر ظرف‏ مدت‏ بیست‏ و چهار ساعت‏ پرونده‏ مقدماتی‏ به‏ مراجع صالحه‏ قضایی‏ ارسال‏ و مقدمات‏ محاکمه‏، دراسرع‏ وقت‏ فراهم‏ گردد. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‌شود.»

همچنین طبق اصل‏ سی و هشتم قانون اساسی «هر گونه‏ شکنجه‏ برای‏ گرفتن‏ اقرار و یا کسب‏ اطلاع‏ ممنوع‏ ست‏. اجبار شخص‏ به‏ شهادت‏، اقرار یا سوگند، مجاز نیست‏ و چنین‏ شهادت‏ و اقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است‏. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‌‏شود.» اصل‏ سی و ششم نیز در این خصوص مقرر می‌دارد که «حکم‏ به‏ مجازات‏ و اجرای آن‏ باید تنها از طریق‏ دادگاه‏ صالح‏ و به‏ موجب‏ قانون‏ باشد.»

در بند ۱ ماده ۹  میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مقرر شده که «هر کس حق آزادی و امنیت فردی دارد. هیچکس نباید تحت بازداشت و یا دستگیری خودسرانه قرار گیرد. هیچ کس نباید از آزادی خود محروم شود مگر در صورتی که قانون و مقررات آئین دادرسی حکم کند.» ماده نهم اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر نیز بیان می‌کند: «هیچ کس نمی‌تواند خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید شود.»

تأمین‏ نیازهای‏ اساسی‏  مسکن‏، خوراک‏، پوشاک‏، بهداشت‏، درمان‏، دراصل‏ چهل و سوم حقی متفرع بر حق حیات است که جنبه ایجابی برای امنیت جسمانی دارد در حالی که عدم تعرض به جان و ممنوعیت شکنجه جنبه سلبی در امنیت جسمانی دارد.

۲- حقوق شخصی معنوی:

امنیت معنوی اشخاص در اصل‏ سوم قانون اساسی تحت عنوان  ایجاد محیط مساعد برای‏ رشد فضایل‏ اخلاقی‏ و مبارزه‏ با کلیه‌ی مظاهر فساد و تباهی‏، طرد کامل‏ استعمار، محو هرگونه‏ استبداد و خودکامگی‏ و انحصارطلبی‏ و رفع تبعیضات‏ ناروا‏ مطرح شده است.

همچنین اصل نوزدهم نیز در خصوص برابری و مساوات بین همه‌ی افراد به عنوان شاخصه‌ای برای امنیت معنوی افراد، مقرر می‌دارد: «‎‎‎‎‎مردم‏ ایران‏ از هر قوم‏ و قبیله‏ که‏ باشند، از حقوق‏ مساوی‏ برخوردارند و رنگ‏، نژاد، زبان‏ و مانند این‌ها سبب‏ امتیاز نخواهد بود.»

حفظ حریم خصوصی نیز در اصل بیست و پنجم، دربردارنده‌ی امنیت معنوی اشخاص است. این اصل بیان میدارد: «بازرسی‏ و نرساندن‏ نامه‌ها، ضبط و فاش‏ کردن‏ مکالمات‏ تلفنی‏، افشای‏ مخابرات‏ تلگرافی‏ و تلکس‏، سانسور، عدم‏ مخابره‏ و نرساندن‏ آن‌ها، استراق‏ سمع و هر گونه‏ تجسس‏ ممنوع‏ است‏ مگر به‏ حکم‏ قانون‏.»

بر اساس ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی: «احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله‌های خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد، هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون واقع شود.»

ماده ۸ کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق بشر نیز ضمن اشاره به حق برخورداری افراد از امنیت زندگی خصوصی و خانوادگی، اقامتگاه و ارتباطات (مکاتبات و مخابرات) قدرت عمومی را از هرگونه مداخله‌ی خودسرانه نسبت به زندگی خصوصی افراد بر حذر می‌دارد، مگر به موجب قانون و در جهت حفظ نظم عمومی، امنیت ملی، سلامت و اخلاق حسنه و رفاه اجتماعی و یا حمایت از حقوق دیگران باشد.

احترام به دین و آئین مسلمین و سایر ادیان و رعایت حقوق انسانی کسانی که متدین به هیچ دینی نیستند در اصول ۱۲ ، ۱۳ و ۱۴ قانون اساسی، از دیگر موارد امنیت معنوی اشخاص است. اصل‏ دوازدهم ‎‎‎‎می‌گوید: ‎«مذاهب‏ دیگر اسلامی‏ اعم‏ از حنفی‏، شافعی‏، مالکی‏، حنبلی‏ و زیدی‏ دارای‏ احترام‏ کامل‏ می‏‌باشند و پیروان‏ این‏ مذاهب‏ در انجام‏ مراسم‏ مذهبی‏، طبق‏ فقه‏ خودشان‏ آزادند و در تعلیم‏ و تربیت‏ دینی‏ و احوال‏ شخصیه‏ (ازدواج‏، طلاق‏، ارث‏ و وصیت) و دعاوی‏ مربوط به‏ آن‏ در دادگاه‏ ها رسمیت‏ دارند.»

طبق اصل‏ سیزدهم: «‎‎‎‎‎ایرانیان‏ زرتشتی‏، کلیمی‏ و مسیحی‏ تنها اقلیت‌های‏ دینی‏ شناخته‏ می‌شوند که‏ در حدود قانون‏ در انجام‏ مراسم‏ دینی‏ خود آزادند و در احوال‏ شخصیه‏ و تعلیمات‏ دینی‏ بر طبق‏ آیین‏ خود عمل‏ می‌کنند.» اصل ‏چهاردهم نیز می‌گوید که «دولت‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مسلمانان‏ موظفند نسبت‏ به‏ افراد غیر مسلمان‏ با اخلاق‏ حسنه‏ و قسط و عدل‏ اسلامی‏ عمل‏ نمایند و حقوق‏ انسانی‏ آنان‏ را رعایت‏ کنند.»

حق تابعیت و ممنوعیت سلب آن مگر با تقاضای فرد در اصل ۴۱ ، ممنوعیت سلطه‌ی بیگانگان در اصل ۱۵۳ و نیز مصونیت حیثیت افراد در اصل ۲۲ و ممنوعیت تفتیش عقاید در اصل ۲۳، در مجموعه‌ی امنیت معنوی افراد قرار دارد.

اصل‏ بیست و دوم می‌گوید: «حیثیت‏، جان‏، مال‏، حقوق‏، مسکن‏ و شغل‏ اشخاص‏ از تعرض‏ مصون‏ است‏ مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ تجویز کند. اصل‏ بیست و سوم: تفتیش‏ عقاید ممنوع‏ است‏ و هیچکس‏ را نمی توان‏ به‏ صرف‏ داشتن‏ عقیده‏ ای‏ مورد تعرض‏ و مؤاخذه‏ قرار داد.»

ممنوعیت هتک حرمت و شکنجه‌ی افراد نیز داخل در امنیت معنوی افراد است.

مطابق اصل  سی و هشتم «هر گونه‏ شکنجه‏ برای‏ گرفتن‏ اقرار و یا کسب‏ اطلاع‏ ممنوع‏ است‏. اجبار شخص‏ به‏ شهادت‏، اقرار یا سوگند، مجاز نیست‏ و چنین‏ شهادت‏ و اقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است‏. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‌شود.»

اصل‏ سی و نهم نیز بیان می‌دارد که «هتک‏ حرمت‏ و حیثیت‏ کسی‏ که‏ به‏ حکم‏ قانون‏ دستگیر، بازداشت‏، زندانی‏ یا تبعید شده‏، به‏ هر صورت‏ که‏ باشد ممنوع‏ و موجب‏ مجازات‏ است‏.» لازم به ذکر است که شکنجه یا مواردی مانند محو استعمار ، استبداد و خودکامگی‏ و انحصارطلبی‏ و تبعیضات‏ ناروا ‏هر چند آثار و لوازم مادی دارند و در مباحث امنیت جسمانی یا حقوق اجتماعی قابل طرح هستند، اما از آن‌جا که این امور مخالف و مغایر حیثیت ، کرامت و شخصیت معنوی افراد محسوب می‌شوند، لذا در بحث امنیت معنوی اشخاص نیز قابل طرح‌اند.

در ماده ۵ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر آمده است: «احدی را نمی‌توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شؤون بشری یا موهن باشد.» یعنی شکنجه و رفتار تحقیرآمیز که موجب بی‌حیثیتی و بی‌حرمتی به شخص شود یا حیثیت و آبروی او را صدمه برساند، ممنوع است.

هم‌چنین در ماده ۴ اعلامیه‌ی اسلامی حقوق بشر در مورد حفظ حرمت و حیثیت یک انسان در دوران زندگی و پس از مرگ این‌گونه اشاره شده است: «هر انسان حرمتی دارد و می‌تواند از شهرت خود در زندگی یا پس از مرگ پاسداری نماید، دولت و جامعه موظف‌اند که از پیکر و مدفن او پاسداری کنند.» و نیز ماده ۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی در این مورد این‌گونه حکم می‌کند: «هیچ کس را نمی‌توان مورد آزار و شکنجه و یا مجازات‌ها یا رفتاری‌های ظالمانه یا خلاف انسانی قرار داد. مخصوصاً قرار دادن یک شخص تحت آزمایش‌های پزشکی یا عملی بدون رضایت آزادانه او ممنوع است.»

لازم به ذکر است که احترام به دین و آئین مسلمین و سایر ادیان و رعایت حقوق انسانی کسانی که متدین به هیچ دینی نیستند، رشد فضایل‏ اخلاقی‏، برابری و مساوات و حفظ حریم خصوصی و خانواده، از جنبه‌های ایجابی امنیت معنوی افراد است و ممنوعیت هتک حرمت و شکنجه یا مواردی مانند محو استعمار، استبداد و خودکامگی‏ و انحصارطلبی‏ و تبعیضات‏ ناروا، ممنوعیت استراق سمع، تفتیش عقاید و نفی سلطه‌ی بیگانگان از موارد سلبی امنیت معنوی اشخاص است.

ب: حق امنیت در حقوق اجتماعی

۱- حقوق اجتماعی مدنی:

مصونیت اموال و ممنوعیت تعرض به آن به عنوان یکی از موارد امنیت اجتماعی – مدنی در اصل ۲۲ قانون اساسی مورد پیش‌بینی قرار گرفته است. اصل‏ بیست و دوم «حیثیت‏، جان‏، مال‏، حقوق‏، مسکن‏ و شغل‏ اشخاص‏ از تعرض‏ مصون‏ است‏ مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ تجویز کند.»

مالکیت خصوصی نیز در اصل ۴۷ قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است. اصل‏ چهل و هفتم می‌گوید: «مالکیت‏ شخصی‏ که‏ از راه‏ مشروع‏ باشد محترم‏ است‏. ضوابط آن‏ را قانون‏ معین‏ می‏‌کند.» مالکیت اموال از جمله حقوق خصوصی افراد محسوب شده که در حقوق موضوعه همراه با احترام و تأکید است. مالکیت اموال از جمله‌ حقوق و ضروریات اجتناب‌ناپذیر حیات افراد بشر است. با این حال، مالکیت از حقوق اجتماعی مدنی اشخاص است که تضمین آن از وظایف اساسی دولت است و صاحب یا مالک آن نسبت به مال یا مایملک خود حق هرگونه تصرف و انتفاع را در چهار چوب قانون دارد.

در اسناد بین‌المللی نیز به حق مالکیت پرداخته شده است. بر اساس ماده ۱۷ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر: «۱) هر شخص، منفرداً یا به طور جمعی حق مالکیت دارد. ۲) احدی را نمی‌توان خودسرانه از حق مالکیت محروم نمود.»

هم‌چنین به موجب ماده ۱۵ اعلامیه اسلامی حقوق بشر: «الف) هر انسانی حق مالک شدن از راه‌های شرعی را دارد و می‌تواند از حقوق مالکیت به گونه‌یی که به خود و یا دیگران و یا جامعه ضرر نرساند، برخوردار باشد و نمی‌توان مالکیت را از کسی سلب کرد؛ مگر بنا بر ضرورت حفظ منافع عمومی و در مقابل پرداخت غرامت فوری و عادلانه. ب) مصادره اموال و ضبط آن‌ها ممنوع است مگر بر طبق احکام شرع (قانون).»

داشتن شغل یکی دیگر از ضروریات اجتناب‌ناپذیر حیات افراد بشر است زیرا تأمین نیازهای زندگی لازمه‌ی حیات انسان بوده و مستلزم کسب درآمد و داشتن شغل مناسب و مطمئن و درآمدزا برای تأمین این نیازها است. به همین جهت امنیت شغلی عبارت است از داشتن اطمینان خاطر از بابت شغل مناسب و حفظ  و استمرار آن است. اصل‏ بیست و هشتم در مقام بیان امنیت شغلی در مجموعه‌ی امنیت اجتماعی مدنی اشخاص، بیان می‌کند: «هر کس‏ حق‏ دارد شغلی‏ را که‏ بدان‏ مایل‏ است‏ و مخالف‏ اسلام‏ و مصالح‏ عمومی‏ و حقوق‏ دیگران‏ نیست،‏ برگزیند. دولت‏ موظف‏ است‏ با رعایت‏ نیاز جامعه‏ به‏ مشاغل‏ گوناگون‏، برای‏ همه‏ افراد امکان‏ اشتغال‏ به‏ کار و شرایط مساوی‏ را برای‏ احراز مشاغل‏ ایجاد نماید.» طبق ماده ۲۳ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر: «هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایت‌بخش برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد» و در  میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی (ماده ۶) مورد توجه قرار گرفته است.

در اصل ۲۲ قانون اساسی امنیت نه‌تنها شامل جان، مال و حیثیت فرد است بلکه شامل مسکن او نیز می‌شود. مسکن شخص از هرگونه تعرض، مصون است. مسکن از موارد امنیت شخصی افراد است که عبارت است از محل سکونت و آرامش روزمره افراد و خانواده آن‌ها که باید بتوانند در آن با امنیت خاطر و با فراغت زندگی و استراحت کنند. بنابراین، این شرایط وقتی محقق می گردد که  علی‌الاصول باید از هرگونه تعرض مصون بوده باشد همچنین داشتن مسکن مناسب نیز از حقوق اجتماعی مدنی است که از موارد امنیت شخصی افراد محسوب می‌شود.

طبق اصل‏ سی و یکم «داشتن‏ مسکن‏ متناسب‏ با نیاز، حق‏ هر فرد و خانواده‏ ایرانی‏ است‏. دولت‏ موظف‏ است‏ با رعایت‏ اولویت‏ برای‏ آن‌ها که‏ نیازمندترند به‏ خصوص‏ روستانشینان‏ و کارگران‏ زمینه‌ی‏ اجرای‏ این‏ اصل‏ را فراهم‏ کند.» از این اصل نیز برای آزادی اقامتگاه بعنوان حق اجتماعی مدنی  یاد می‌شود.

در اسناد بین‌المللی، مداخله خودسرانه نسبت به اقامتگاه افراد را این‌گونه ممنوع اعلام می‌دارد: «۱) هیچ‌کس نباید در زندگی خصوصی و خانواده و اقامتگاه یا مکاتبات مورد مداخلات خودسرانه (بدون مجوز) یا خلاف قانون قرار گیرد و هم‌چنین شرافت و حیثیت او نباید مورد تعرض غیر قانونی واقع شود. ۲) هر کس حق دارد در مقام این‌گونه مداخلات یا تعرض‌ها از حمایت قانون برخوردار گردد.» (ماده ۱۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی) و در اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز در ماده ۱۸، جزء ج این‌گونه بیان شده است؛ «مسکن در هرحالی حرمت دارد و نباید بدون اجازه ساکنین آن یا بصورت غیرمشروع وارد آن شد و نباید آن را خراب یا مصادره کرد یا ساکنینش را آواره نمود.» 

امنیت اقامت در معنای کلی حق رفت و آمد و انتخاب مسکن عبارت است از اینکه  شخص، هر وقت که بخواهد بتواند در داخل یک کشور رفت و آمد کند و در هر محلی که مایل باشد، سکونت اختیار کند و نیز بتواند هر موقع که بخواهد آن کشور را ترک کند یا به کشور خود بازگردد، هیچ مانعی نتواند این حق را از او سلب کند، امنیت محل اقامت یکی از حقوق اجتماعی مدنی است تا انسان بتواند مناسب‌ترین محل را با ابتکار و سلیقه خود برگزیند و از مواهب و امتیازات آن در حدود قانون برخوردار باشد. بنابراین، هر کس باید از امنیت اقامت برخوردار باشد تا کسب اجازه قبلی اقامتگاه خود را انتخاب کند و یا آن را تغیر دهد و در آن رفت و آمد کند.

اصل‏ سی و سوم در خصوص امنیت اقامت بیان می‌دارد: «هیچ‌کس‏ را نمی‏‌توان‏ از محل‏ اقامت‏ خود تبعید کرد یا از اقامت‏ در محل‏ مورد علاقه‌اش‏ ممنوع‏ یا به‏ اقامت‏ در محلی‏ مجبور ساخت‏، مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ مقرر می‌دارد.»

در بند۲  ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «هر کس حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.» این ماده تأکید بر آزادی اقامت افراد دارد و بندهای ۲ و ۴ ماده ۱۲ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی به همین موضوع اشاره کرده است. بند ۱ ماده ۸ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر حق برخورداری افراد از احترام به محل اقامت را یادآور شده است.

آموزش و بالا بردن‏ سطح‏ آگاهی‏‌های‏ عمومی‏ و رفع تبعیضات‏ ناروا در اصل ۳، حقوق فرهنگی زبان و خط ملی و قومی در اصل ۱۵ ،سلامت محیط زیست در اصل ۵۰ ، اداره امور محلی در اصل ۱۰۰ و حق دادخواهی در اصل ۳۴ نیز از حقوق اجتماعی مدنی اشخاص محسوب می‌شود که تحقق آن‌ها موجب تأمین امنیت افراد می‌گردد.

۲- حقوق اجتماعی سیاسی:

محو هرگونه‏ استبداد و خودکامگی‏ و انحصارطلبی‏، تأمین‏ آزادی‌های‏ سیاسی‏ و اجتماعی‏ در حدود قانون‏، مشارکت‏ عامه‌ی‏ مردم‏ در تعیین‏ سرنوشت‏ سیاسی‏، اقتصادی‏، اجتماعی‏ و فرهنگی‏ در اصل سوم قانون اساسی از حقوق اجتماعی سیاسی افراد محسوب می‌شود. همچنین آزادی بیان و مطبوعات در اصل ۲۴ که مقرر می‌دارد «نشریات‏ و مطبوعات‏ در بیان‏ مطالب‏ آزادند» و آزادی احزاب در اصل ۲۶ و حق تشکیل اجتماعات در اصل ۲۷ از حقوق اجتماعی سیاسی افراد است که تحقق آن موجب تأمین امنیت فردی می‌شود.

اصل‏ بیست و ششم «احزاب‏، جمعیت‏‌ها، انجمن‏‌های‏ سیاسی‏ و صنفی‏ و انجمن‌های‏ اسلامی‏ یا اقلیت‌های‏ دینی‏ شناخته‏ شده‏ آزادند، مشروط به‏ این‏ که‏ اصول‏ استقلال‏، آزادی‏، وحدت‏ ملی‏، موازین‏ اسلامی‏ و اساس‏ جمهور اسلامی‏ را نقض‏ نکنند. هیچ‌کس‏ را نمی‏‌توان‏ از شرکت‏ در آن‌ها منع کرد یا به‏ شرکت‏ در یکی‏ از آن‌ها مجبور ساخت‏.» اصل‏ بیست و هفتم «تشکیل‏ اجتماعات‏ و راه‏‌پیمایی‏‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏.»

حق تعیین سرنوشت در اصل ۵۶ از طریق شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، اصل ۶۲ و انتخابات مجلس خبرگان، اصل ۱۰۸ و انتخابات ریاست جمهوری اصل ۱۱۴ و نیز بازنگری و اصلاح قانون اساسی در اصل ۱۷۷، از حقوق اجتماعی سیاسی محسوب می‌شود.

نتیجه این‌که همه‌ی حقوق فردی که تحت عنوان حقوق شخصی افراد اعم از مادی و معنوی و حقوق اجتماعی افراد اعم از اجتماعی مدنی و اجتماعی سیاسی مطرح شد، متعلق به حق امنیت افراد در عرصه‌های مختلف است. بنابراین از این منظر امنیت فردی در گرو تأمین و تحقق همه‌ی حقوق فردی است که همان پرهیز از ممنوعیت‌های آن اعم از تعرض و تجاوز به حقوق فردی و نیز رشد و ارتقاء آن‌ها یعنی رعایت مصونیت‌ها و گسترش حقوق فردی است.

پنجم: ضمانت اجرای امنیت در قانون اساسی ایران

قانون اساسی ایران در بحث تضمین حقوق و امنیت فردی به موضوع حاکمیت قانون در قانون‌گذاری و اقدامات قضایی توجه کرده است.

۱- حاکمیت قانون در قانون‌گذاری:

تضمین حقوق و امنیت فردی از طریق حاکمیت قانون در قانون‌گذاری بدین معناست که قانون‌گذار حق محدود کردن یا استثناء نمودن آزادی‌ها و حقوق فردی که در قانون اساسی آمده را ندارد اصل نهم قانون اساسی در این مورد مقرر می‌دارد «در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ آزادی‏ و استقلال‏ و وحدت‏ و تمامیت‏ اراضی‏ کشور از یکدیگر تفکیک‏ ناپذیرند و حفظ آن‌ها وظیفه‌ی‏ دولت‏ و آحاد ملت‏ است‏. هیچ‏ فرد یا گروه‏ یا مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ استفاده‏ از آزادی‏، به‏ استقلال‏ سیاسی‏، فرهنگی‏، اقتصادی‏، نظامی‏ و تمامیت‏ ارضی‏ ایران‏ کمترین‏ خدشه‏‌ای‏ وارد کند و هیچ‏ مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ حفظ استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ کشور آزادی‌های‏ مشروع‏ را، هر چند با وضع قوانین‏ و مقررات‏، سلب‏ کند.» بنابراین قوانین مربوط حقوق مدنی و سیاسی افراد که قیودی بیش از قیود و محدودیت‌های قانونی اساسی دارند، در مغایرت با قانون اساسی قرار دارند.

۲- حاکمیت قانون در قضاوت:

 در پرتو قانون اساسی ، قوانین آئین دادرسی مدنی و کیفری و سایر قوانین قضایی وظیفه قانونی کردن فرایند قضاوت را برای دستیابی به عدالت بر عهده دارند. از آن‌جا که مهم‌ترین ضمانت اجرا در نظریه‌ی حاکمیت قانون، نظارت قضایی است به همین جهت این نوع نظارت در قانون اساسی به عنوان مهم‌ترین تضمین برای امنیت فردی پذیرفته شده است؛ زیرا در اصل سی و چهارم مقرر می‌دارد: «دادخواهی‏ حق‏ مسلم‏ هر فرد است‏ و هر کس‏ می‏‌تواند به‏ منظور دادخواهی‏ به‏ دادگاه‏‌های‏ صالح‏ رجوع‏ نماید. همه‏ افراد ملت‏ حق‏ دارند این‌‏گونه‏ دادگاه‏‌ها را در دسترس‏ داشته‏ باشند و هیچ‌کس‏ را نمی‏‌توان از دادگاهی‏ که‏ به‏ موجب‏ قانون‏ حق‏ مراجعه‏ به‏ آن‏ را دارد منع کرد.» بنابراین یکی از گام‌های مهم قانون اساسی برای تضمین حقوق فردی دادخواهی و لوازم حقوقی مربوط به آن است. حاکمیت قانون در قوه قضائیه اقتضاء می‌کند که اجرای قانون در ساختار قوه قضائیه بنابر اصل ۱۵۹ و در فرایند قضاوت و احکام قضایی بنابر اصول ۱۶۶ و ۱۶۷ الزامی باشد.

با این وصف حاکمیت قانون در قوه قضائیه فرایند امنیت قضایی را به دنبال دارد زیرا امنیت قضایی مفهومی است که بیشتر متوجه نهاد و دستگاه قضایی است و مؤلفه‌های امنیت قضایی در مواجهه با ساختار، وظایف و عملکرد قانونی دستگاه قضایی به دست می‌آیند. در اصول قانون اساسی حاکمیت قانون در قوه قضائیه و فرایند امنیت قضایی قابل ملاحظه است. مطابق اصل ۲۲ قانون اساسی  «هیچ‌کس را نمی توان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند». قانون، هم موارد دستگیری مجرمان یا متهمان را تعیین کرده و هم ترتیب دستگیری آنان را مشخص نموده است. از این رو، نهاد قضایی تنها در چارچوب قانون می‌تواند برخی از حقوق و آزادی‌های فردی را به نام حفظ امنیت یا آزادی محدود سازد. همچنین قانون اساسی در مورد نحوه برخورد با متهمان و مجرمان نیز مسأله رعایت احترام و حقوق فردی را مورد توجه قرار داده است و رعایت حقوق مجرمان و متهمان را نیز لازم شمرده است.

همچنین مطابق اصول ۱۵۶ تا ۱۵۹ این قانون، دادگستری محل تظلمات عمومی است و نظارت بر حسن اجرای قوانین و تحقق عدالت بر عهده این نهاد است. به موجب قانون اساسی، محاکمات و مجازات باید علنی باشد، مگر در موارد استثنایی که قانون مقرر می‌کند. برابر اصل ۱۶۶ قانون اساسی، احکام دادگاه‌ها باید مستند به مواد و قانون و اصولی باشد که بر اساس آن حکم صادر شده است.

اصل ۱۶۷ این قانون می‌گوید:‌ «قاضی موظف است حکم هر دعوا را جستجو کند و به هیچ بهانه‌ای نمی‌تواند از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع کند». مطابق اصل ۱۶۹ که اصل قانونی بودن جرم و مجازات است، هیچ فعل یا ترک فعلی به استناد قانون مؤخر، جرم به حساب نمی‌آید و در اصل ۱۷۱ قانون اساسی نیز جبران خسارت مادی و معنوی ناشی از این اشتباه قاضی، پیش‌بینی شده است.

بنابراین امنیت قضایی مطابق قانون اساسی صرف نظر از نژاد، مذهب، ملیت، رنگ، جنسیت از حقوق فردی بشمار می‌رود که بر اساس اصل ۱۵۶، توسط قوه قضائیه پشتیبانی می‌شود که با مصونیت، تأمین و ارتقاء آن امنیت فردی تحقق می‌یابد.

سازمان حقوق بشر ایران

منابع:

۱- کاویانی، محمد هادی – حق امنیت فردی در قانون اساسی ایران

۲- علی‌زاده، عبدالرضا – حق امنیت فردی در قانون اساسی ایران

۳- ناصری، لیلا – امنیت قضایی در قانون اساسی ایران

۴- ناصری، مصطفی – امنیت قضایی و حقوق شهروندی در قانون اساسی ایران

۵- سید محمد، هاشمی – حقوق بشر و آزادی های اساسی

۶- قاضی شریعت‌پناهی، ابوالفضل – بایسته‌های حقوق اساسی

۷- عبدالله خانی، علی – نظریه‌های امنیت

۸- ورعی، سید جواد – مبانی و مستندات قانون اساسی ایران

۹ –  ویژه، محمدرضا – اصل امنیت قضایی

۱۰ – نوروزی، کامبیز – امنیت قضایی در جمهوری اسلامی ایران

۱۱-  کاویانی، محمد هادی – حق امنیت فردی و تأمین آن در نهج‌البلاغه

رد درخواست دادرسی آرش صادقی و گلرخ ایرایی در دیوان عالی کشور

شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور درخواست دادرسی آرش صادقی و گلرخ ایرایی را رد کرد.

به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، درخواست اعاده دادرسی آرش صادقی و همسرش گلرخ ایرایی که هم اکنون در حال گذراندن محکومیت خود در زندان اوین هستند، از سوی شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور به ریاست «نیازی» رد شد.

لازم به ذکر است قاضی «نیازی» پیشتر مسئول رسیدگی به پرونده قتل‌های زنجیره ای بوده است.

آرش صادقی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که در پی اعتصاب غذاهای طولانی مدت به بیماری‌های عدیده‌ای مبتلا گردیده، همچنان در وضعیت نامساعد جسمی بسر میبرد.

آرش صادقی، زندانی سیاسی، پس از اعتصاب غذا، وزن وی به ۵۰ کیلوگرم کاهش پیدا کرده و کلیه راست او تا ۷۰% و کلیه چپ نیز تا ۲۰% از بین رفته است؛ قلب وی نیز در زمان اعتصاب غذا دچار آریتمی و همچنین به دلیل ابتلا به آسم باید روزانه سه بار از اسپری تنفسی استفاده کند.

در حالی پرونده آرش صادقی، فعال سیاسی و همسرش گلرخ ابراهیمی در شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور را طی نمود که پرونده و حکم صادرشده بر اساس یک پرونده پر از نقص بوده است.

در پرونده آرش صادقی، فعال دانشجویی که یکی از اتهامات وی فعالیت‌های شش سال پیش در دانشگاه علامه طباطبایی بوده است؛ اتهامی که باعث اخراج وی از دانشگاه نیز شده بود. بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی اعلام می‌دارد هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سرحدات خواه شفاهاً یا به‌صورت نوشته یا چاپ یا به‌صورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می‌باشد.

لازم به یادآوری است چندی پیش، بر اساس دیدار وی با مسئولین وزارت علوم به وی اعلام شد: «استعلامی که از نهادهای امنیتی برای بازگشت شما گرفته‌شده منفی بوده و اعلام کردن شما صلاحیت ادامه تحصیل ندارید.»

در این پرونده در اتهامی به‌عنوان «گروهک آرش صادقی» اسامی ۲۰ تن از فعالین از گرایش‌ها مختلف آمده است که به استناد دفاعیه آرش صادقی، وی حتی با برخی از آن‌ها حتی یک دیدار هم نداشته است.

اتهام دیگری که آرش صادقی بر اساس آن حکم ۱۵ ساله خود را گرفته است، شرکت در تجمعات در برابر زندان اوین بوده که از سوی شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی و شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به ریاست قاضی پورعرب، جرم شناخته‌شده است؛ درحالی‌که در اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی به‌صراحت تشکیل اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها بدون حمل سلاح و به‌شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد شمرده‌شده است.

لازم به ذکر است حتی برای آرش صادقی احضاریه‌ای جهت برگزاری جلسه دوم دادگاه از طرف شعبه ۱۵ ارسال نشده بوده است.

دادگاه تجدیدنظر این فعال سیاسی در یکم دی‌ماه ۹۴ در شعبه ۵۴ به ریاست «بابایی» بود اما تائید حکم شخصاً توسط ریاست شعبه قاضی «‌پورعرب» انجام می‌گیرد. به نظر می‌آید فشار مسئولین امنیتی باعث تائید حکم توسط رئیس شعبه شده باشد.

در شعبه موردبحث در حالی برای گلرخ ابراهیمی حکم صادر می‌شود که این فعال مدنی در بیمارستان تحت عمل جراحی قرارگرفته بود و امکان دفاع از خود را نداشته است.

اطلاعات سپاه پاسداران در اقدامی دیگر پرونده‌ای برای وکیل این دو فعال مدنی – سیاسی «پیمان حاج محمود عطار» تشکیل می‌دهد به اتهام «قبول وکالت» و این امر باعث ابطال وکالت این وکیل دادگستری می‌شود.

آرش صادقی، فعال سیاسی و دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی به همراه همسرش گلرخ ابراهیمی در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ توسط قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه بازداشت و یکم دی‌ماه سال جاری در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام»، «توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی»، «تبلیغ علیه نظام» و «تشکیل گروه غیرقانونی» و همسرش به اتهام «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» به ترتیب به پانزده سال حبس و شش سال حبس محکوم شدند.

پیش‌تر نیز در جریان مراجعه مأموران امنیتی به خانه مادر آرش صادقی برای بازداشت پسرش در سال ۱۳۸۹، مأمورین با واردکردن ضربه‌ای به سر مادر وی باعث خونریزی مغزی شده که مادر این فعال دانشجویی پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان درگذشت. لازم به توضیح است، پزشک بیمارستان علت مرگ را ایست قلبی تشخص می‌دهد اما با گذشت چهار ماه پس از مرگ، پزشک قانونی علت مرگ را «اصابت سر به شی‌ء سخت» اعلام کرده است که باعث خونریزی داخلی و بعد ایست قلبی شده است.

چگونه حجاب اجباری را می‌فروشند؟

با تغییر نسل به نظر می‌آید که توجیهات گذشته در مورد اجباری بودن حجاب (سنت و غیرت)، گروه‌هایی از زنان حتی اعضای خانوادهٔ روحانیون و اسلامگرایان نزدیک به آنها را قانع نمی‌سازد. از همین جهت دستگاه تبلیغاتی حکومت به توجیهات غریب، شگفت‌انگیز و مغالطه‌آمیزی برای اعمال حجاب اجباری متمسک می‌شود.

این توجیهات را به شش گروه توجیهات شرعی، پزشکی، روان‌پزشکی، اجتماعی، زیبایی‌شناختی و حقوقی می‌توان دسته‌بندی کرده و مورد انتقاد قرار داد.

مجید محمدی
مجید محمدی

دستور الهی

این توجیه از جمله توجیهات شرعی یا دینی است که هنوز برای بخش‌هایی از جامعه که تفاوت میان اسلام (دین غیردولتی) و اسلام‌گرایی (دین دولتی) را متوجه نیستند کار می‌کند. روحانیون شیعه (بجز چند روحانی بسیار نادر که در سطوح عالی‌تر دیوان‌سالاری دینی حضوری ندارند) بر این باورند که بر اساس دستورات شریعت و قرآن حجاب باید توسط همه زنان در جامعه‌ای که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند و قدرت نیز به دست آنان است اجباری باشد. آنها دستور حجاب را صرفاً متوجه زنان مسلمان و باورمند نمی‌دانند. از این جهت حتی غیر مسلمانان ساکن و غیر مسلمانان مسافر و زنان مسلمانی که به حجاب باور ندارند باید حجاب را رعایت کنند و در غیر این صورت باید مجازات شوند. از نگاه آنها حجاب چیزی شبیه به ضرورت دین است که در هر صورت باید اعمال شود و اگر حکومت دینی آن را اعمال نکند حکومت دینی نیست. از این جهت نمی‌گذارند مسلمانی که بدان اعتقاد ندارد آزاد باشد و به مسیر خود برود.

اما اگر حجاب زنان دستور الهی است طبعاً تنها کسانی که به آن خدا و دستوراتش باور دارند باید آن را رعایت کنند و اگر نکنند مرتکب گناه شده‌اند و همان خدا آنها را به طریقی که صلاح بداند مجازات می‌کند. خداوند مسلمانان کجا به تک تک مسلمانان وکالت داده که گناهکاران را مجازات کنند؟ جمهوری اسلامی البته همه گناهان را به جرم تبدیل کرده و در مقام خدایی نشسته است.

صدور اشعه

این توجیه ظاهراً پزشکی را برای اصل حجاب به اولین رئیس جمهور در جمهوری اسلامی یعنی ابوالحسن بنی‌صدر نسبت می‌دهند. گرچه نویسنده، خود این سخن را از وی شنیده اما وی در سال‌های اخیر منکر آن شده است. در هر صورت گوینده کمتر از اصل سخن اهمیت دارد. بنا به این دیدگاه، اشعه‌ای از موی زنان ساطع شده و مردان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آنها را از حالت عادی خارج می‌کند. کسانی که بخواهند حجاب را اجباری کنند یک گزارهٔ دیگر یعنی مسئولیت دولت در سلامت جامعه را بدان می‌افزایند.

روایت دیگر اشعه‌ای برای توجیه حجاب آن است که اشعه‌ای از چشمان مرد ساطع می‌شود که تنها حجاب مانع رسیدن آن به زن می‌شود. زنان برای حفاظت خود از این اشعه باید خود را بپوشانند. اجباری شدن حجاب نیز برای اطمینان از حفاظت زنان در برابر این مخاطره (نگاه سادهٔ مردان به زنان) است. مشکل این نظر آن است که اگر این اشعه وجود دارد چرا صورت و دست‌ها و کف پاهای زن می‌تواند پوشیده نباشد. مشکل دیگر در معرض این اشعه قرار گرفتن زنان در برابر مردان محرم خود است مگر آن که فرض کنیم تنها اشعهٔ چشم مردان در مواجهه با زنان غیر محرم تولید می‌شود. با چند من سریشم نیز نمی‌توان این توجیه را به علم و دانش و حفاظت و سلامتی ربط داد.

«رعایت حقوق دیگران»

این سنخ از توجیهات (ظاهراً) حقوقی برای اعمال حجاب اجباری با زور دولت از شگفت‌انگیزترین آنهاست چون با وقاحت تمام حجاب اجباری و نقض حقوق زنان در انتخاب پوشش را با منطق آزادی و رعایت حقوق دیگران توجیه می‌کند: «موضوعی که باعث شده است من شخصاً از اجباری بودن حجاب حمایت کنم به منطقی بر می‌گردد با محوریت «حقوق دیگران» که حتی در لیبرالیسم هم به آن تأکید شده است… بی‌حجابی… یا هر اقدامی که باعث شود سعادت انسانی دیگر از جامعه به خطر بیفتد یا کانون خانواده تضعیف شود، ممنوع است چرا که آزادی نباید «حقوق دیگران» را سلب کند. پس همان‌طور که حکومت به عنوان مثال وظیفه دارد اجازه ندهد مواد غذایی آلوده در جامعه توزیع شود چون سلامت دیگران لطمه می‌خورد، وظیفه دارد اجازه ندهد، فضای عمومی جامعه آلوده شود چون سعادت دیگران لطمه می‌خورد.» (مدیر مسئول روزنامه خراسان، خراسان، ۲۵ تیر۱۳۹۵)

با این منطق هیچ حقی باقی نمی‌ماند چون همیشه کسانی پیدا می‌شوند که آزادی‌های برخی افراد را آلوده‌کنندهٔ فضای جامعه می‌دانند. از نگاه مسلمانان برخی از انسان‌ها نجس هستند و نفس وجود آنها آلوده‌کنندهٔ جامعه است و با همین منطق آنها را از میان می‌برند. این هم حتماً به معنای آزادی لیبرال است. هیچ تحقیق علمی نشان نمی‌دهد تحکیم خانواده منوط به حجاب زنان است مگر آن که خانواده را فقط خانوادهٔ روحانیون و پیروان آنها بدانیم.

زیبایی برای پستو

این توجیه، وجه ظاهراً زیبایی‌شناسانه دارد. این توجیه برای حجاب (به اضافه قدرت- برای حجاب اجباری) می‌گوید زیبایی زن باید در پس پرده و اختصاصی باشد تا بکر و دست‌نخورده باقی بماند و مورد سوء استفادهٔ دیگران قرار نگیرد. در این منطق زن نباید شیء جنسی در خیابان و محیط کار بلکه باید فقط کالای جنسی در اندرونی برای مالکش باشد. زنان در این منطق اصولاً باید از عرصهٔ عمومی حذف شوند مگر در گونی و پشت دیوار. البته اگر سهمی از درآمدهای نفتی به مرد خانواده برسد نیازی به کار زن نیست و می‌توان با شل کردن سر کیسه، زن اندرونی را تا حدی راضی نگاه داشت.

ممانعت از تجاوز و سوء استفاده جنسی

این توجیه وجه اجتماعی دارد. بر اساس این توجیه هر گونه سوء استفادهٔ جنسی از زنان و دختران (حتی کودکان شش و هفت ساله) ناشی از پوشیده نبودن آنها و تحریک شدن مردان است. برای پیشگیری از این امر زنان هم باید حجاب داشته باشند و هم از اختلاط با مردان پرهیز کنند. اسلام‌گرایان و روحانیون حکومتی هر گونه تعرض به زنان را به عدم رعایت حجاب توسط آنها و اختلاطشان با مردان نسبت می‌دهند، چه تجاوز جنسی به دختران در یک باغ در اصفهان و چه سوء استفاده از یک دختر هفت ساله و کشته شدن وی.

از این نگاه، حکومتی که مدعی است امن‌ترین دولت جهان است و همه باید امنیت را از آن فرا گیرند هیچ مسئولیتی برای امنیت جامعه احساس نمی‌کند. در این منطق همیشه قربانی ملامت می‌شود و نه متجاوز.

ممانعت از افسردگی و استرس

این توجیه تلاش می‌کند خود را علمی و مبتنی بر روان‌پزشکی بنمایاند. روزنامه‌ها، سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های مجازی حکومت در ایران برای تبلیغ حجاب پیوسته این نکات را تکرار می‌کنند که «بی‌حجابی موجب افسردگی است» یا «بی‌عفتی افسردگی به دنبال دارد» یا «افزایش افسردگی از پیامدهای بی‌حجابی است.» این گزاره‌ها در برابر سخنان برخی از مخالفان حجاب گفته می‌شود که گفته‌اند حجاب افسردگی می‌آورد. مشکل طرف قبل آن است که با این استدلال از اجباری بودن حجاب دفاع می‌کند و نه اصل آن.

حتی در سمینارهای ظاهراً علمی (با دعوت از پزشکان حزب‌اللهی) تربیت‌شدگان «دانشگاه‌های اسلامی» می‌گویند نگاه مردان به زنان بی‌حجاب آنها را دچار استرس می‌کند: «دیدن جنس مخالف که پوشش نامناسبی دارد برای آقایان می‌تواند استرس‌آفرین باشد؛ و برای زنان نیز شنیدن صدای جنس مخالف استرس‌زا است… وقتی فردی عفاف را رعایت نمی‌کند خودش را در معرض استرس قرار می‌دهد.» (عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات علوم اعصاب دانشگاه بقیهالله، ایرنا ۱۹ تیر ۱۳۹۶)

این بدین معناست که مردان همه بیماری جنسی دارند و می‌خواهند همهٔ زنان بی‌حجاب را از آن خود کنند اما نمی‌توانند و به همین دلیل استرس می‌گیرند. بدین ترتیب تمام امور زیبای عالم را باید نابود یا پنهان کرد (از ساختمان و خودرو و وسایل زیبای خانه تا گل‌های باغ‌ها و دریاچه‌ها و کوه‌ها) چون کسی که آنها را می‌بیند خواهان مالکیت آنها می‌شود و چون نمی‌تواند صاحب آنها شود افسرده یا دچار استرس می‌شود. گذشته از این آیا استرس گرفتن مردان در برابر زنان ناشی از جداسازی از سن شش سالگی نیست؟ آیا وقت آن نرسیده است بسیجیانی که امروز عنوان دکتر و پزشک دریافته‌اند در باب جوامعی که نمی‌شناسند سکوت پیشه کنند؟

رادیو فردا

وضعیت نامناسب بند نوجوانان زندان مرکزی زاهدان

 

وضعیت بند نوجوانان زندان مرکزی زاهدان “بد” گزارش شده است.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، بنابرگفته زندانیانِ بند ۲ زندان مرکزی زاهدان به خانواده هایشان وضعیت بند “بد و نامناسب” است.

بند ۲ زندان زاهدان که نوجوانان در آن نگهداری می شوند “دارای ۹ سرویس بهداشتی است که دستکم ۵ سرویس آن خراب است، آب سردکن این بند نیز نزدیک به دو ماه هست که خراب است نماز خانه آن نیز دو کولر دارد که هر دو کولر آن خراب هستند و کل بند ۲ با ۲۲۰ زندانی تنها ۳ کولر دارد که هر ۳ کولر هم خراب هستند”.

همچنین گزارش شده که از ۸ کابین تلفن ۲ کابین خراب و قابل استفاده نیستند.

به گفته خانواده زندانیان با وجود پیگیری های فرزندانشان برای رفع کاستی ها و مشکلات این بند مسئولین به زندانیان گفته اند که:” خودتان برای تعمیرات پول جمع آوری کنید و هم برای تعمیر کارگری کنید”.

محکومیت 40 سال حبس و 155میلیون جریمه برای دو زندانی سیاسی بلوچ

 

دادگاه تجدید نظر دو زندانی سیاسی بلوچ را با تقلیل حکم اولیه، مجموعا به 40 سال زندان و 155 میلون تومان جریمه محکوم کرد.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، عبدالوحید هوت معروف به حمید و زبیر هوت که محکوم شده اند به رای صادره خود اعتراض کردند که پس از اعتراض با تقلیل حکم قبلی عبدالوحید هوت به 15 سال زندان و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت به 25 سال زندان و100میلیون جریمه مواجه شدند.

عبدالحمید هوت 11 اردیبهشت 92 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه در چابهار بازداشت شد و هم پرونده وی زبیر هوت نیز هفت ماه بعد از وی در چابهار بازداشت شد.

دادگاه بدوی این دوزندانی در سال 93 در شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست “قاضی ماهگلی” برگزار شده بود که ماهگلی عبدالحمید هوت را به 28 سال حبس و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت را به 12 سال زندان و یک اعدام با 100 میلیون جریمه محکوم کرد.

این دو زندانی سیاسی بلوچ به حکم صادره اعتراض کردند که جواب اعتراض این دو زندانی امروز پنچ شنبه 15 تیر فقط با اندکی تقلیل حکم قبلی به آنها داده شد.

این دو زندانی اتهام وارده را رد کرده و گفته اند که:” برای اخذ اعترافات دیکته شده مورد شکنجه قرار گرفته اند و تحت شکنجه بر “نوشته ها و کاغذهایی” انگشت زده اند که از محتوای نوشته شده آنها اطلاعی نداشته اند”.

دادگاه تجدید نظر دو زندانی سیاسی بلوچ را با تقلیل حکم اولیه، مجموعا به 40 سال زندان و 155 میلون تومان جریمه محکوم کرد.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، عبدالوحید هوت معروف به حمید و زبیر هوت که محکوم شده اند به رای صادره خود اعتراض کردند که پس از اعتراض با تقلیل حکم قبلی عبدالوحید هوت به 15 سال زندان و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت به 25 سال زندان و100میلیون جریمه مواجه شدند.

عبدالحمید هوت 11 اردیبهشت 92 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه در چابهار بازداشت شد و هم پرونده وی زبیر هوت نیز هفت ماه بعد از وی در چابهار بازداشت شد.

دادگاه بدوی این دوزندانی در سال 93 در شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست “قاضی ماهگلی” برگزار شده بود که ماهگلی عبدالحمید هوت را به 28 سال حبس و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت را به 12 سال زندان و یک اعدام با 100 میلیون جریمه محکوم کرد.

این دو زندانی سیاسی بلوچ به حکم صادره اعتراض کردند که جواب اعتراض این دو زندانی امروز پنچ شنبه 15 تیر فقط با اندکی تقلیل حکم قبلی به آنها داده شد.

این دو زندانی اتهام وارده را رد کرده و گفته اند که:” برای اخذ اعترافات دیکته شده مورد شکنجه قرار گرفته اند و تحت شکنجه بر “نوشته ها و کاغذهایی” انگشت زده اند که از محتوای نوشته شده آنها اطلاعی نداشته اند”.

صاحبان بهایی اصناف در خرمشهر از سوی وزارت اطلاعات احضار و تهدید شدند

شهروندان بهایی صاحب محل کسب در خرمشهر، از سوی وزارت اطلاعات مورد احضار و بازجویی قرار گرفتند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مأموران وزارت اطلاعات خرمشهر ، شهروندان بهایی که محل کسبشان را در ۱۸ تیرماه همزمان با تعطیلات آئین بهایی تعطیل کرده بودند ، احضار و آنان را تهدید به پلمب کرده‌اند.
یک منبع مطلع به گزارشگر پیام نیوز می‌گوید: «مأموران امنیتی صاحبان محل کسب در خرمشهر را مورد بازجویی قرار داده و دلیل تعطیلی آنان در تاریخ ۱۸ تیر را جویا شده‌اند و گفته‌اند باید زمان تعطیلی محل کسبشان را یک هفته زودتر اعلام کنند  و در صورت عدم اطلاع محل کسب آنان پلمب خواهد شد.»
احضارها در بعضی موارد به صورت تلفنی نیز صورت گرفته و در احضارهای انجام‌ شده مأموران گاه برخوردهای تند و خشن به همراه صحبت‌های تهدید آمیز داشته‌اند.
به گفته بعضی از منابع مطلع احضارها همچنان ادامه دارد و طی دو روز اخیر ۹ نفر احضار شده اند.
گفتنی است، طی روز گذشته دستکم ۱۱ محل کسب بهایی در ارومیه به دلیل تعطیلی در ایام تعطیلی آئین بهایی مصادف با ۱۸ تیرماه پلمب شده و اخطار به پلمب دیگر محل کسب بهائیان در این شهر نیز صادر شده است.
در سال گذشته بیش از ۳۰۰ محل کسب شهروندان بهایی تنها به دلیل تعطیلی محل کسب آنان در ایام تعطیلی دیانت بهایی و همچنین باورمند بودن آنان به آئین بهایی با پلمب روبرو شده است.

اوین و رجایی شهر؛ تداوم اعتصاب غذای دو نوکیش مسیحی در اعتراض به صدور احکام ناعادلانه برای مسیحیان

امین افشار نادری و ابراهیم فیروزی، دو نوکیش مسیحی محبوس در زندان‌های اوین و رجایی شهر، به ترتیب نوزدهمین و هشتمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود را پشت سر گذاشتند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، امین افشار نادری که اخیراً به ۱۵ سال محکوم گشته ، در اعتراض به نقض مکرر قانون از سوی مسئولین زندان و دستگاه قضایی و صدور احکام ناعادلانه ، از چهاردهم تیرماه دست به اعتصاب غذا زده است و ابراهیم فیروزی نیز در اعتراض به احکام صادر شده برای شهروندان مسیحی از ۲۶ تیرماه در اعتصاب غذا به سر می‌برد.
شایان ذکر است؛ مسئولین زندان اوین پس از گذشت ۱۹ روز از اعلام اعتصاب غذای امین افشار نادری همچنان از رسیدگی به درخواست وی و برگزاری یک دادگاه عادلانه خودداری می‌کنند.
در آخرین مراجعه آقای افشار نادری به بهداری وزن وی ۸۲.۵  (وزن اولیه ۹۰) و فشارخون او هشت و نیم روی پنج و نیم اعلام شده است.
در ماه گذشته ۱۲ تن از مسیحیان به نام‌های یوسف ندرخانی، محمدرضا امیدی، محمدعلی مسیب زاده، زمان فدائی، کشیش ویکتور بت تمرز، ناصر نوردگل‌تپه، بهرام نسیبوف الخان‌اوغلو، یوسف فرهادوف تالت اوغلو، الدار قربانوف و کاویان فلاح محمدی به جمعاً ۱۲۵ سال حبس گشته‌اند. برخی از آنان با قید وثیقه آزاد هستند و برخی دیگر علیرغم قطعی نشدن حکم هم اکنون در زندان به سر می‌برند.
امین افشار نادری در روز جمعه پنجم شهریورماه سال ۹۵ به همراه چند تن دیگر از نوکیشان مسیحی، در یک باغ خصوصی در فیروزکوه به اتهام «عضویت در کلیسای خانگی» بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این نوکیش مسیحی بعد از گذشت سه ماه و اتمام بازجویی به اندرزگاه چهار، سالن سه زندان اوین منتقل و تاکنون در این بند نگهداری شده‌است. وی با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی به‌واسطه تشکیل کلیسا» به ده سال حبس، و به اتهام «توهین به مقدسات» به پنج سال حبس و دو سال ممنوع‌الخروجی از کشور محکوم شده است.
ابراهیم فیروزی که سابقه بازداشت متعددی دارد، آخرین بار در سال ۹۲ بازداشت و در سال ۹۴ به اتهام «تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت کشور» به پنج سال حبس محکوم شد؛ این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز به تأیید رسید.

انقلاب اسلامی و روایت یک مصادره مشروع

 کوهیار آبدانان

از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن روحانیون و اسلام سیاسی، تصرف بسیاری از اموال منقول و غیرمنقول مخالفین و کسانی که در دوره پهلوی از نزدیکان شاه بودند، آغاز شد. “شورای انقلاب” وظیفه شناسایی و ضبط این اموال را در همان فردای انقلاب…

از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن روحانیون و اسلام سیاسی، تصرف بسیاری از اموال منقول و غیرمنقول مخالفین و کسانی که در دوره پهلوی از نزدیکان شاه بودند، آغاز شد. “شورای انقلاب” وظیفه شناسایی و ضبط این اموال را در همان فردای انقلاب برعهده گرفت. روزنامه اطلاعات در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۸، فهرستی از اسامی افراد بسیاری که اموالشان شامل طرح مصادره می‌شده را منتشر کرد. گستره این دست‌اندازی‌ها، تنها به مخالفان سیاسی و عوامل دخیل در حکومت پهلوی محدود نشده و طیف‌های مختلفی در ایران از نزدیک با این معضل روبرو ماندند. این نوشتار با محوریت اشاره به “ستاد اجرایی فرمان امام”، به برخورد حاکمان اسلامی با اتینیک‌های قومی و مذهبی‌ چون اعراب، بهاییان، مندائیان و غیره از ابتدای انقلاب ۵۷ تاکنون پرداخته است.

 

قانون اساسی، ستاد اجرایی فرمان امام و بیت رهبری:

از جمله کسانی که مصادره اموالشان بنابر حجت شرعی ـ فتوای مراجع تقلید،  مواد و بندهای قانون اساسی مانند اصل ۴۹ و بهانه‌هایی از این دست ـ مشروع قلمداد شد، بهاییان، مندائیان، دراویش گنابادی و مردم خوزستان بودند. در ابتدای انقلاب ۵۷ همه نگاه‌ها متوجه دست‌اندرکاران و بزرگان حکومت پهلوی بود و پس از فروکش کردن تب انقلاب در سال ۶۸، اداره و دفتری برای رسیدگی به این اموال و مایملک تأسیس شد که “ستاد اجرایی فرمان امام” نام گرفت.

 

این ستاد دارای فعالیت گسترده مالی در بسیاری از حوزه‌ها بوده و پس از “بنیاد مستضعفان” دومین نهادی است که هیچ‌گونه “نظارتی” بر آن اعمال نمی‌شود. نظارت‌هایی که معمولاً سازمان برنامه و بودجه و سازمان بازرسی کشور بر همه سازمان‌های دولتی و غیردولتی اعمال می‌کند، بنابر دستور اولیه آیت‌الله خمینی و سپس آیت‌الله خامنه‌ای، بر این سازمان صورت نمی‌گیرد.

 

این نهاد خود را مسئول اجرایی اصل ۴۹ قانون اساسی می‌داند. این اصل دولت را مؤظف نموده تا: “ثروت‌های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوءاستفاده از موقوفات، سوءاستفاده از مقاطعه‌كاری‌ها و معاملات دولتی، فروش زمين‌های اموات و مباحات اصلی، دایر كردن اماكن فساد و ساير موارد غير‌مشروع را گرفته و به صاحب حق رد كند و در صورت مشخص نشدن هویت صاحب مال، آن را به بيت‌المال بدهد”. نکته دقت‌برانگیز در این باره این‌ست که تاکنون هیچ‌گونه رد مالی که در این ماده قانونی آمده است، صورت نگرفته و این ستاد به نوعی در نقش ضابط قوه قضاییه عمل کرده و اموالی را که مصادره می‌کند را، یا به نزدیکان رهبری داده و یا با فروش آن‌ها، در معاملات و فعالیت‌های اقتصادی دیگری وارد می‌شوند. همین امر نیز نهایتاً باعث گسترده شدن دامنه قدرت رهبری و اطرفیانش شده است که خود را محق در برابر قانون اساسی می‌دانند.

 

اصل ۴۵ قانون اساسی عنوان می‌دارد: “انفال‏ و ثروت‌های عمومی‏ از قبيل‏ زمين‌های موات‏ يا رها شده‏، معادن‏، درياها، درياچه‌ها‏، رودخانه‏‌ها و ساير آب‌های‏ عمومی‏، كوه‏‌ها، دره‏‌ها، جنگل‌ها، نیزارها، بيشه‏‌های‏ طبيعی، مراتعی‏ كه‏ حريم‏ نيست‏، ارث‏ بدون‏ وارث‏، و اموال‏ مجهول‏‌المالك‏ و اموال‏ عمومی‏ كه‏ از غاصبين‏ مسترد می‌شود، در اختيار حكومت‏ اسلامی‏ است”. اگرچه این اصل از قانون اساسی چنین دارایی‌ها و املاکی را در اختیار حاکمیت قرار می‌دهد،‌ اما همان‌گونه که محرز نیز می‌باشد، این اصل هیچ‌گونه حقی را به ولایت فقیه و نهادهای ذیربط نمی‌دهد.

 

ستاد اجرایی فرمان امام تاکنون با استناد و در حقیقت سوءاستفاده از این اصل قانون اساسی، تمامی اموال و املاک مشمول را به نفع خود مصادره نموده است و به هیچ‌کس و یا هیچ نهادی، اجازه بررسی این بخش از دارایی‌های بیت رهبری را نداده است. خبرگزاری رویترز نیز در همین رابطه اخیراً گزارش مبسوطی را منتشر و از ثروت‌های عظیمی خبر داده است که از طریق این نهاد در اختیار بیت رهبری جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند.

بهاییان و ستاد اجرایی فرمان امام:

بسیاری از پیروان دیانت بهایی از همان ابتدای انقلاب اسلامی تا هم‌اکنون که ۳۹ سال از عمر آن می‌گذرد، مستقیماً گرفتار ناعدالتی‌های ستاد اجرایی فرمان امام و سویه‌های ناروشنی شده‌اند که در اصل ۴۵ و ۴۹ قانون اساسی می‌باشد. بنابر آمار “جامعه بین‌المللی بهایی” که سازمانی غیردولتی‌ و در راستای احقاق حقوق جامعه بهایی در مجامع بین‌المللی فعالیت می‌کند، از ابتدای انقلاب تا سال ۲۰۰۳ میلادی، ستاد مذکور ۷۳ قطعه ملک به ارزش ۱۱ میلیون دلار از جامعه بهاییان ایران را مصادره کرده است. از معروف‌ترین نمونه مصادره اموال بهاییان توسط این ستاد متعلق به بیت رهبری، می‌توان به ساختمان تجاری “حبیب‌الله ثابت (پاسال)” در تهران اشاره کرد که هنگام مصادره جنجال‌هایی را به دنبال داشت.

 

اعراب و ستاد اجرایی فرمان امام:

پس از پایان جنگ ۸ ساله، بلافاصله غصب زمین‌های اعراب در خوزستان ـ مانند طرح امیرکبیر در جنوب اهواز، منطقه جفیر و پادگان حمید ـ  به بهانه طرح‌های کشت و صنعت شدت یافت؛ طرح‌های پرمصرفی که هم آب را از مردم گرفت و هم خاکشان را و بجای آن هزاران تن گردوخاک را در قالب ریزگرد‌ها برای ریه‌هایشان به ارمغان آورد. طرح‌های مرازع نیشکر خوزستان که توسط جمهوری اسلامی نیز اجرا شد، نیز نهایتاً نتوانست “اشتغال‌زایی” را برای بومیان منتطقه به ارمغان بیاورد. تنها نتیجه‌ای که این طرح‌ها به دنبال داشت، تغییر دموگرافی و بافت قومی مناطق عذب‌نشین و هجوم خیل عظیمی از افراد غیربومی به این سرزمین بود. در یکی از همین طرح‌هایی که ظاهراً با هدف اشتغال‌زایی در حومه جنوب اهواز به اجرا درآمده، نهایتاً باعث شده است تا تالاب بین‌المللی شادگان خشکیده، و تشدید بحران آب و آلودگی هوا (آتش زدن نی‌های تر هنگام برداشت محصول) را شاهد باشیم. طرح هشتم نیشکر که با وسعت ۲۰ هزار هکتار از زمین‌های زراعی خوزستان در اهواز (حومه روستای طویل) انجام شده، نه تنها باعث اشتغال‌زایی رای اعراب ساکن منطقه نشد، بلکه همزمان هجوم افراد غیربومی، آلودگی هوا و تشدید بحران آب را به دنبال داشته است.

 

تعاونی‌های کشاورزی بسیجیان:

از دیگر راه‌های غضب زمین‌های کشاورزی ملت عرب در استان خوزستان و جنوب استان ایلام (منطقه عرب‌نشین دشت عباس)، ایجاد “تعاونی‌های ۷ نفره بسیجیان” و واگذاری هزاران هکتار زمین به شرکت کنندگان در آن طرح‌هاست. احداث بیش از ۱۵۰ حلقه چاه کشاورزی در جنوب ایلام (مناطق دشت‌عباس، دویرَج و ام‌الدبس) و نیز شمال خوزستان (فکه، دهلاویه و حاشیه رود) که پس از پاکسازی میادین مین به رزمندگان و ایثارگران صورت گرفت، از دیگر طرح‌های ناعادلانه حاکمیت در قبال خلق عرب و تغییر دمکرافی سرزمین آ‌ن‌ها می‌باشد. امری که نهایتاً مهاجرت معکوس را در این منطقه ایجاد نموده است. اعراب برای زنده‌ ماندن و رهایی از فقر مفرط مجبور به ترک سرزمین مادری خود می‌شوند و در عوض عناصر حکومتی (بیسجیان و مددفعان جمهوری اسلامی) برای ثروتممند شدن به این سرزمین هجوم می‌آورند.

 

غصب سرزمین مادری اعراب به بهانه اصل ۴۵:

از دیگر ناعدالتی‌هایی که در حق خلق عرب در جنوب استان ایلام و استان خوزستان انجام می‌شود، خرید ارزان قیمت زمین‌های کشاورزی اعراب بوده است. این درحالی‌ست که درصورت مخالفت اعراب با فروش این زمین‌ها، معمولاً در طی نقشه‌ای حساب شده، زمین‌های اعراب با استناد به ماده ۴۵ قانون اساسی به اشغال ستاد اجرایی فرمان امام و عوامل خود نظام در می‌آیند. غصب زمین‌های اعراب و تأسیس چاه‌های نفت در سرزمین اعراب، از همان اوان روی کار آمدن جمهوری اسلامی ادامه داشته است. منطقه هورالعظیم خوزستان را می‌توان از نمونه‌های بارز این غصب‌های بیت‌رهبری عنوان نمود.

 

صائبین مندایی:

اقلیت “صائبین مندایی” که یکی از ادیان بسیار قدیمی ساکن در ایران و اکثراً در استان خوزستان و در شهر اهواز ساکن هستند، نیز به مانند بسیاری از ملت‌ها و ادیان ایران از گزند دست‌اندازی‌های ستاد اجرایی فرمان امام در امان نمانده‌اند. این اقلیت دینی را شاید بتوان از مواردی دانست که تاکنون به دلایل بسیاری صدایشان به گوش کسی نرسیده است. ترس از تعقیب قضایی و نیز عدم امنیت جانی، باعث شده است تا تمامی کسانی که تاکنون اموالشان توسط ستاد مذکور غصب شده، در برابر این ناعدالتی سکوت نموده و صدایشان به جایی نرسد. دست‌اندازی ستاد اجرایی فرمان امام حتی به اماکن مقدس این اقلیت دینی نیز انجام شده و در نتیجه آن، اخیراً یکی از عبادتگاه‌های این مذهب مصادره شده است. ملک مذکور که در شهر اهواز قرار دارد، بنا بر اسناد موجود در سال ۱۲۹۵ (اواخر دوره قاجاریان)، از والی اهواز و نماینده “شیخ خزعل”، برای ساخت یک مندی (عبادتگاه) خریداری شده که در نهایت در سال ۱۳۶۹، بنابر رأی دادگاه به طرفیت شهرداری اهواز، از انجمن منداییان ستانده شده است.

 

متأسفانه عدم اهمیت رسانه‌ها و نهادهای حقوق بشری به اقلیت دینی مندایی، نهایتاً باعث رقم خوردن یک تراژدی در شهر اهواز گردید. طبق رأی دادگاه، تنها به این بهانه که “نامی از قوم مندایی در قانون اساسی برده نشده و مشروعیتی ندارند”، عبادتگاه تاریخی آن‌ها تخریب و زمین آن برای احداث یک پارک به شهرداری اهواز واگذار گردید. متأسفانه تراژدی این قوم دینی پس از تخریب عبادتگاه مقدس‌شان پایان نیافت و حاکمیت بار دیگر آرامگاه خریداری شده توسط انجمن منداییان در “بهشت آباد اهواز” را غصب نمود و پیروان این دین هم‌اکنون ناچارند تا متوفیان خود را در خارج از شهر و مکانی دورافتاده بخاک بسپارند. فشارهای حاکمیت بر این اقلیت نیز باعث شده است تا پیروان این دین مجبور به کتمان دین واقعی خود و یا مهاجرت از ایران شوند؛ امری که بدون‌شک ستاد اجرایی فرمان امام و اصل‌های ناعادلانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی مسبب اصلی آن‌ست.

محل کسب دستکم ۱۶ شهروند بهایی در اهواز پلمب شده است

طی دو هفته اخیر محل کسب دستکم شانزده شهروند بهایی در شهر اهواز از سوی مأموران اداره نظارت بر اماکن عمومی استان خوزستان پلمب گردیده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مأموران اداره اماکن عمومی در شهر اهواز از تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۹۶ تا ۲۳ تیر ۱۳۹۶ محل کسب تعدادی از شهروندان بهایی ساکن این شهر را به دلیل تعطیلی در ایام تعطیلات آئین بهایی پلمب کردند.
یک منبع مطلع به پیام نیوز گفته است: «طی سه روز گذشته صاحبان محل کسب پلمب شده با وجود مراجعه مکرر به دادستانی خواهان دیدار با دادستان شهر شدند اما تاکنون موفق به دیدار این مقام قضایی در شهر اهواز نشده‌اند.»
منبع نزدیک به صاحبان محل کسب در اهواز همچنین می‌گوید: «مأموران اداره اماکن نیروی انتظامی عنوان کردند که چون این محل‌های کسب در تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۹۶ تعطیل بوده‌اند با پلمب روبرو شدند.»
بنابر این گزارش، محل کسب رستم درخشان، سام درخشان، سهراب فیروزمندی، فرزاد افشار، فرشید افشار، خسرو زهدی، ورقا درخشان، سهراب درخشان، جمشید نجفی، فیض‌الله قنواتیان، کیانوش افشار، بهروز زهدی، نصرالله قنواتیان، سعید افشار، انیس افشارزاده و نفیس افشارزاده توسط مأموران اداره اماکن پلمب شده است.
به گفته یک منبع آگاه به روی برگه ابلاغیه عنوان شده است که پلمب های صورت گرفته به دستور مقام قضایی و معاون دادستانی توسط پلیس نظارت بر اماکن عمومی بوده است.
در سال گذشته بیش از ۳۰۰ محل کسب شهروندان بهایی تنها به دلیل تعطیلی محل کسب آنان در ایام تعطیلی دیانت بهایی و همچنین باورمند بودن آنان به آئین بهایی با پلمب روبرو شده است.
در سالهای گذشت اداره اماکن بارها محل کسب شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور را با پلمپ از سوی این اداره دولتی روبرو ساخته است.