بازداشت فله ای فعالان رسانه ای احمدی نژادی

علی اکبر جوانفکر در کانال تلگرامی خود نوشت است که “طی هفته های اخیر هشت نفر از فعالان رسانه ای حامی دکتر احمدی نژاد در شهرهای مختلف بازداشت شده اند که از میان آنها آقایان محمد غلباش، محمد حسین حیدری و مهدی مهرشریف پس از تحمل حبس انفرادی در حال حاضر با قید ضمانت آزاد هستند اما آقایان حسین شاملو، امید دلفانی، عبدالسلام صالحی، سجاد یوسفی سوره و پوریا حسین زاده در بازداشت به سرمی برند”.

به گزارش خبرگزای هرانا به نقل از دولت بهار، غالب این افراد بدون دریافت احضاریه کتبی و در منزلشان بازداشت شده اند. منزل این افراد که همگی آنها از فعالان رسانه ای هستند، از سوی نیروهای امنیتی در مقابل اعضای خانواده شان تفتیش شده و وسایل الکترونیکی آن ها از جمله گوشی تلفن همراه ، لپ تاپ، هارد اکسترنال، فلش، مودم اینترنت و … ضبط شده است. در بعضی از موارد حتی موبایل پدر و مادر فرد بازداشتی نیز ضبط شده است.

فعالان رسانه ای حامی دکتر احمدی نژاد پس از بازداشت به زندان انفرادی منتقل شده اند. در هنگام بازداشت برای ایجاد رعب و وحشت به تعدادی از آنها گفته شده که اتهامشان «فساد فی الارض» است و مجازات اعدام در انتظار آن هاست!

امروز کسب اطلاع شد که ماموران امنیتی منزل آقای امید دلفانی در خرم آباد را در غیاب او تفتیش و سپس او را در محل کارش بازداشت کرده اند. آقای دلفانی پس از فوت پدر ، نان آور خانواده است و سرپرستی مادر پیرش را بر عهده دارد. او همچنین از مشکل حاد تنفسی رنج می برد.

آقای سجاد یوسفی فعال احمدی نژادی اهل خرمشهر نیز به همین نحو در منزل و از سوی نیروهای امنیتی که صورتشان را پوشانده بودند، بازداشت شده است. به این جوان ۲۲ ساله هم گفته شده است که اتهامش فساد فی الارض است! سجاد یوسفی به تازگی یکی از چشم هایش را از دست داده است.

آقای حسین شاملو از فعالان اهل مشهد در حالی که سه روز پس از بازداشت در منزل، با قید وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود، هنگامی که مشغول مسافرکشی بوده، بار دیگر از سوی عوامل امنیتی به اتهام فساد فی الارض بازداشت و به تهران منتقل می شود.

دولت بهار همچنین ادعا کرد آقای عبدالسلام صالحی یکی از کولبران اهل بانه است که مسئولیت هماهنگی سفر اخیر احمدی نژاد به این شهر را بر عهده داشت. احمدی نژاد در سفر خود به بانه برای ادای احترام به خانم حلیمه محمد پور (مادر عبدالسلام و جانباز ۵۰ درصد) در منزل این زن حضور یافته بود.

آقای پوریا حسین زاده، فعال رسانه ای اهل ایذه از ۲۵ دی ماه در بازداشت به سر می برد و با مخالفت غیر قانونی دادیار شعبه ۱۲ دادسرای فرهنگ و رسانه، از حق داشتن وکیل محروم مانده است.

برخی از افراد آزاد شده، گزارش داده اند که در روزهای پایانی بازداشت از آن ها خواسته اند برای آنچه که “کمک به نظام” نامیده شده، متنی از پیش نوشته شده را در برابر دوربین های تصویر برداری، علیه محمود احمدی نژاد قرائت کنند.

سوال مهم این است که هدف از این برخوردهای غیرقانونی و فله ای با جوانان مومن و انقلابی هوادار دکتر احمدی نژاد چیست و عاملان آن چه طرحی را در سردارند؟!

غالب برخوردهای غیرقانونی ، توهین آمیز صورت گرفته با فعالان حامی احمدی نژاد، با مجوز آقای شوشتری، دادیار شعبه ۱۲ دادسرای فرهنگ و رسانه صورت گرفته است.

طبق قانون ، هر جرمی باید در محل وقوع آن مورد رسیدگی قرار گیرد اما افراد بازداشت شده عمدتا در شهرستانهای مختلف بازداشت و به تهران انتقال یافته و در زندان اوین ، محبوس می شوند.

مجازات جایگزین؛ صدور دو حکم محیط زیستی توسط دو قاضی

رئیس زیست‌کره پارک ملی توران بابیان اینکه شکارچیان گورخر در شاهرود همیاران محیط‌زیست می‌شوند، گفت که “متهمان به مدت دو سال در شناسایی تخریب کنندگان محیط زیست با پارک ملی همکاری می کنند”. همچنین در خبری دیگر قاضی محیط زیستی متخلفین شکار و صید غیرمجاز پرندگان را به احداث دو آبشخور و تهیه ۵۰ کیلوگرم گندم برای خوراک پرندگان در فصل سرما در منطقه منگشت محکوم کرد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهر، رئیس زیست‌کره پارک ملی توران بابیان اینکه شکارچیان گورخر در شاهرود همیاران محیط‌زیست می‌شوند، گفت: “متهمان به مدت دو سال در شناسایی تخریب کنندگان محیط زیست با پارک ملی همکاری می کنند”.

احمد رادمان ضمن بیان اینکه در تاریخ ۱۴ مهرماه سال جاری طبق گزارش‌های مردمی مبنی بر حضور موتورسیکلت در پارک ملی توران بلافاصله نیروهای یگان محیط‌زیست وارد صحنه شدند، ابراز داشت: “در بررسی‌های اولیه، کارشناسان با لاشه یک گورخر که از ناحیه گلو دچار بریدگی و اصطلاحاً ذبح‌شده بود مواجه شدند”.

وی بابیان اینکه ماموران با دنبال رد لاستیک موتور و کشیک، مظنون‌های پرونده شکار شناسایی و دستگیر کردند، افزود: “این افراد با دنبال کردن گور توسط موتورسیکلت می‌خواستند تا حیوان بر اثر خستگی از پا در آمده و سپس او را ذبح کنند که به دام ماموران قانون گرفتار شدند”.

رئیس زیست‌کره پارک ملی توران شاهرود ضمن بیان اینکه با دستور قاضی پرونده سه مظنون این پرونده روانه زندان شدند، ابراز داشت: “متهم ردیف اول به تحمل شش ماه حبس و نگهداری در کانون اصلاح و تربیت، متهم ردیف دوم تحمل شش ماه حبس و متهم ردیف سوم به تحمل یک سال حبس محکوم شدند”.

رادمان با بیان اینکه دادگاه با توجه به سن کم و نبود سابقه کیفری متهم ردیف اول و دوم را به مدت سه سال تعلیق کرد، اظهار داشت: “این محکومان باید به مدت دو سال در قالب همیار محیط‌زیست در خصوص شناسایی تخریب‌کنندگان محیط‌زیست با اداره پارک ملی توران همکاری کنند”.

وی افزود: “این افراد طی مدت شش ماه به ارائه خدماتی شامل جابجایی علوفه، پاک‌سازی محیط‌زیست و جمع‌آوری زباله از مناطق حفاظت‌شده، لایروبی آبشخور حیات وحش، ایمن‌سازی آبشخورها و چشمه‌ها از هجوم شترهای سرگردان از طریق حفر کانال و سایر خدمات کارگری محکوم شدند”.

رئیس زیست‌کره پارک ملی توران شاهرود بابیان اینکه متهمان باید بابت صید و شکار غیرمجاز مبلغ پانصد میلیون ریال را به‌حساب دولت واریز کنند، اضافه کرد: “متهمان این پرونده باید نگارش پنج صفحه از جلسات آموزشی پیرامون وضعیت حیات وحش پارک ملی توران و یوزپلنگ و گورخر ایرانی را به دادگاه ارائه کنند”.
حکم محیط زیستی جالب یک قاضی برای دو شکارچی قانون گریز

به گزارش مهر، قاضی محیط زیستی متخلفین شکار و صید غیرمجاز پرندگان را به احداث دو آبشخور و تهیه ۵۰ کیلوگرم گندم برای خوراک پرندگان در فصل سرما در منطقه منگشت محکوم کرد.

دادگاه عمومی بخش صیدون، رای جالب و محیط زیستی در خصوص اتهام دو نفر از متخلفین غیر مجاز شکار و صید که به علت شکار غیر مجاز ۱۳ قطعه کبک در کوه های منگشت توسط اداره حفاظت محیط زیست باغملک دستگیر و به این مرجع معرفی شده بودند را صادر کرد.

این دادگاه متخلفین را علاوه بر پرداخت جزای نقدی در حق صندوق دولت از بابت تکمیل مجازات مستنداً به بند دال ماده ۲۳ از قانون مجازات اسلامی به احداث دو آبشخور و تهیه ۵۰ کیلوگرم گندم برای خوراک پرندگان در فصل سرما در منطقه منگشت محکوم کرد.

حسن اجرای این دستورات با اجرای احکام کیفری و تحت نظر اداره محیط زیست شهرستان باغملک است.

سهیل عربی به زندان فشافویه منتقل شد

سهیل عربی زندانی عقیدتی محبوس در زندان اوین ظهر روز گذشته همراه با ضرب و شتم به زندان تهران بزرگ معروف به فشافویه منتقل شد، ضرب وشتم آقای عربی آثار کبودی بر بدن وی به جای گذاشته است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سهیل عربی زندانی عقیدتی محبوس در اوین ظهر روز گذشته همراه با ضرب و شتم به زندان تهران بزرگ منتقل شد.
وی در بدو ورود به زندان فشافویه یا تهران بزرگ توسط مامورین زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت، بطوریکه آثار ضرب و شتم در بدن وی قابل مشاهده است.

هنگام ضرب و شتم مامورین زندان به سهیل عربی گفتند که “اینجا زندان اوین نیست و قوانین آن متقاوت است” آنها سپس تمامی کتب و وسایل شخصی وی را ضبط یا تخریب کردند.
این انتقال در حالی است که به آقای عربی گفته شده بود وی به زندان رجایی شهر کرج منتقل خواهد شد اما برخلاف گفته ها این زندانی را به زندان فشافویه منتقل کرده‌اند.

مسئولان زندان توضیحی در مورد دلایل انتقال این زندانی ندادند با اینحال اشاره می شود که طی هفته اخیر آتنا دائمی و گلرخ ایرایی، دو زندانی دیگر این زندان نیز به همین شیوه به زندان قرچک ورامین تبعید شدند.
لازم به یادآوری است، سهیل عربی، عکاسی که اکنون ۳۲ ساله است، در شانزدهم آبان ماه ۱۳۹۲ به دلیل مطالب انتقادی که در صفحۀ فیسبوک خود منتشر کرده بود، توسط ماموران قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران بازداشت شد. او در شعبۀ ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی سیامک مدیرخراسانی به دلیل نوشته‎هایش در فیسبوک به اتهام سب النبی (توهین به پیامبر) به اعدام محکوم شد. پس ازآن وکلای او به شعبۀ ۳۶ دیوان عالی کشور درخواست تجدید نظر فرستادند و مادۀ ۲۶۳ قانون مجازات اسلامی را با توجه به شرایط پرونده و اقرارهای خود متهم برای عفو او مطرح کردند.

بر اساس مادۀ ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی اگر شخصی به پیامبر اسلام توهین کند مجازاتش اعدام خواهد بود اما مادۀ ۲۶۳ این قانون تاکید کرده که «اگر متهم در دادگاه ادعا کند که حرف های توهین آمیز را بر اساس عصبانیت، نقل قول یا سهو قلم و سهو زده است، حکم اعدام او به مجازات ۷۴ ضربه شلاق تبدیل می‎شود.»

پس از اعتراض وکیل سهیل عربی به حکم اعدام صادر شده توسط شعبه ۷۶ دادگاه گیفری تهران و ارجاع آن به شعبۀ ۳۶ دیوان عالی کشور، این شعبه در اقدامی غیرقانونی و کم سابقه اتهام «افساد فی الارض» را هم به پرونده اضافه و حکم اعدام این زندانی را تایید کرد. طبق آنچه در متن حکم آمده است، سهیل عربیبه دلیل «تعدد صفحات فیسبوک» به افساد فی الارض نیز محکوم شد، اما با تلاش وکلا و خانواده سهیل عربی، درخواست اعاده دادرسی سهیل عربی از سوی دیوان عالی کشور پذیرفته شد و این بار شعبه ۳۴ دیوان عالی کشور حکم اعدام را لغو کرد و پرونده را برای رسیدگی مجدد به یکی از دادگاه‌های بدوی فرستاد. این دادگاه در رسیدگی مجدد اتهام سب النبی (دشنام به پیامبر) را حذف کرد و سهیل عربی را به هفت سال و نیم زندان و دو سال تحقیقات مذهبی (برای اثبات پشیمانی) و دو سال ممنوع الخروجی پس از آزادی محکوم کرد.
سهیل عربی از ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۲ در بازداشت و زندان به سر می‎برد و تمام این مدت از مرخصی محروم بوده است.

سهیل عربی علاوه بر حکمی که شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران برای او به اتهام سب النبی صادر کرده است، در اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ به اتهام توهین به رییس وقت دانشگاه علامه طباطبایی، آیت‌الله احمد جنتی و غلامعلی حدادعادل از طریق نوشته هایش در فیسبوک در شعبه ۱۰ دادگاه ویژۀ کارکنان دولت به ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شد. او همچنین در شهریور ۱۳۹۳ به اتهام توهین به علی خامنه ای، رهبرجمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به ۳ سال حبس محکوم شد که این حکم نیز به فاصله کوتاهی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
لازم به ذکر است در حالی که وی در حال تحمل چهارمین سال از دوره محکومیت خود به سر می برد مورخ ۹ مردادماه از بازداشت همسر سابقش، نسترن نعیمی باخبر شد.

نسترین نعیمی، همسر سهیل عربی به اتهام تبلیغ عیه نظام بازداشت شده بود، آقای عربی نیز در این پرونده مفتوح در شعبه سوم بازپرسی دادسرای مقدسی متهم است.

اجرای حکم اعدام علی کاظمی؛ کودک مجرم در بوشهر

علی کاظمی زندانی که در سن ۱۵ سالگی به اتهام “قتل” به مرگ محکوم شده بود، ظهر روز گذشته ۱۰ دیماه، در زندان بوشهر اعدام شد، گفته می‌شود این زندانی تا یک ساعت پس از اجرای حکم در قید حیات بوده و نهایتا در بیمارستان جان باخته است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم اعدام علی کاظمی کوذک-مجرم، ظهر روز گذشته ۱۰ دیماه، در زندان بوشهر به اجرا درآمد.
علی کاظمی در سن ۱۵ سالگی متهم به قتل و به اعدام محکوم شد، حکم اعدام این زندانی پس از ۶ سال و ۱۱ ماه ظهر روز گذشته به اجرا درآمد.

گفته می‌شود پس از اجرای حکم اعدام، علی در قید حیات بوده، او را فورا با آمبولانس به بیمارستان منتقل کرده‌اند و حدودا یک‌ساعت پس از اجرای حکم در حالی‌که وی به بیمارستان اعزام شده بود در آن محل جان باخت.

جمعیت خیریه امام علی که برای نجات این زندانی تلاش می کرد با تایید این خبر در اکانت توئیتر خود نوشت: “وعده‌ها و قول‌های مساعدی در خصوص توقف اجرای جکم داده شده بود ولی با این حال این حکم به اجرا درآمد”.

ایران از معدود کشورهای دنیا است که برای کودکان زیر ۱۸ سال حکم اعدام صادر و اجرا می‌کند.

صدور حکم اعدام و اجرای آن برای افراد زیر ۱۸ سال بر خلاف استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر از جمله کنوانسیون حقوق کودک است که ایران نیز یکی از امضا کنندگان این کنوانسیون است.

سر پل‌ ذهاب؛ روزگار «زنان»

بیش از دو ماه از فاجعه زلزله کرمانشاه می‌گذرد. این روزها برای مردم کرمانشاه لبریز از غم و رنج از دست دادن عزیزان و دارایی‌شان وامید و تلاش برای بازگشت مجدد به زندگی است. زلزله یا هر بلای طبیعی دیگر تأثیر متفاوتی بر زنان و مردان می گذارد. زنان به دلیل مسائل بیولوژیکی و تفاوت های روانی و اجتماعی و هنجارهای فرهنگی رایج، نسبت به مردان آسیب پذیرترند. احساس ناامنی، ترس، نداشتن سرپناه امن و تمیز، وضعیت ناسالم بهداشتی، تجربه زندگی در چادر، پرستاری و مراقبت از همسر و فرزندان و والدین مصدوم، از دست دادن دارایی یا پس انداز و بسیاری تجارب دیگر در بیشتر زنان زلزله زده‌ی کرمانشاه وجو دارد که اثرات ناشی از آن تا مدت ها در روحیه و رفتارشان باقی خواهد ماند. با این حال به دلیل خصلت از خودگذشتگی مادرانه، در این شرایط بحرانی نیز اولویت را به همسر و فرزندان خود می دهند.

عفو بین الملل: پس از هزار روز حبس ناعادلانه، مقامات ایران باید نرگس محمدی را آزاد کنند

عفو بین الملل در هزارمین روز حبس ناعادلانه نرگس محمدی، زندانی عقیدتی و نائب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، گفت که حبس نرگس محمدی بی‌عدالتی آشکار است و عظم مقامات را برای سرکوب کسانی که در حمایت از حقوق بشر فعالیت می‌کنند به نمایش می‌گذارد.
در ادامه متن بیانیه سازمان عفو بین الملل را بخوانید؛

مقامات ایران باید فورا و بدون قید و شرط نرگس محمدی را آزاد کنند و به سوء استفاده از نظام کیفری برای آزار و اذیت مدافعان حقوق بشر پایان دهند. آن‌ها باید به جای پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه مدافعان حقوق بشر، خواسته‌های به حق مدافعان در رابطه با لغو مجازات اعدام، ممنوعیت شکنجه، رعایت اصول دادرسی منصفانه، رفع تبعیض و خشونت علیه زنان و اقلیت‌ها و احترام به آزادی بیان، عقیده و تجمعات مسالمت‌آمیز را در دستور کار خود قرار دهند.

نرگس محمدی در اردیبهشت ۱۳۹۵توسط دادگاه انقلاب تهران به ۱۶ سال زندان محکوم شد که ۱۰ سال از آن به دلیل فعالیت او در کمپین گام به گام تا لغو مجازات اعدام (لگام) بوده است. دادگاه همکاری او با این کمپین مسالمت آمیز را مصداق اتهام «تشکیل جمعیت با هدف برهم زدن امنیت کشور» اعلام کرد. نرگس محمدی اظهار داشته که در جلسه محاکمه، قاضی برخوردی خصومت‌آمیز و مغرضانه‌ نسبت به وی داشته و به طرزی بی‌پرده و آشکارا از اتهامات وارده به او از سوی مقامات وزارت اطلاعات دفاع ‌کرده است. او همچنین اظهار داشته که قاضی او را به واسطه فعالیت‌هایش علیه مجازات اعدام، به تلاش برای تغییر احکام الهی متهم کرده است.

همچنین ۶ سال دیگر از محکومیت نرگس محمدی به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» بوده است که اساس آنها نیز فعالیت‌های مسالمت آمیز حقوق بشری وی است، از جمله مصاحبه با رسانه‌ها درباره موارد نقض حقوق بشر، شرکت در تجمعات مسالمت‌آمیز مقابل زندان جهت حمایت از خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام، ارتباط با دیگر فعالان حقوق بشر من‌جمله شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، مشارکت در اعتراضات مسالمت‌آمیز علیه اسیدپاشی و ملاقات با کاترین اشتون در سال ۱۳۹۲. شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران حکم ۱۶ سال زندان نرگس محمدی را در مهرماه ۱۳۹۵ تأیید کرد.

درخواست اعاده دادرسی او در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۶ توسط دیوان عالی کشور رد شد.

بیانیه‌ی مشترک لیلی رشیدی و پورآذری در رابطه با “ممنوعیت اجرا” در تئاتر ایران

لیلی رشیدی و حمید پورآذری میزبان و مدیر بخش خارج از صحنه (آف استیج) جشنواره‌ی تئاتر فجر، متنی را منتشر کردند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، در این متن که در اختیار ایسنا با عنوان «دستان همه ما آلوده است» قرار گرفته آمده است: «سال‌هاست که تئاتر ایران شاهد ممنوعیت‌های بی‌جا و نظارت‌های غیر اصولی است. امسال هم در جشنواره‌ای که با شعار گفتگو برپا شده از اجرای یک اثر نمایشی جلوگیری شد تا یادمان بیاید که در این شرایط اندیشیدن و استقامت در مسیر الزامی است.

ما سوال داریم…

می‌خواهیم بپرسیم که چه اتفاقی می‌افتد که رئیس مرکز هنرهای نمایشی کشور ۳۰ شب از اجرای یک اثر حمایت میکند و در جایی دیگر ناگزیر به حذف میشود؟ نهادی که این حکم را صادر کرده کجای تئاتر ایران است؟ چرا مسئولیت این اتفاق را نمیپذیرد؟

وقتی در جشن گفت و گو “ممنوعیت اجرا” رخ میدهد، باید مسائل شخصی را کنار گذاشت و به جای ماهی گرفتن از آب گل آلود، خواستهها را بیان کرد و از فرصت گفتوگو استفاده کرد.

به این فکر کنیم که تئاتر ایران چگونه در سالهای بعد از انقلاب حفظ شد و چه زحماتی برای آن کشیده شد. حرف بزنیم و شفافیت را طلب کنیم، خواستههایمان را مدون کنیم و سوال کنیم و برای رسیدن به جواب مناسب ایستادگی کنیم تا به ما توضیح دهند… تا به ما بگویند که ارتباط مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی با این بگیر و ببندها چیست؟ نهاد مسئول کجاست؟ مصداق ممیزی چیست ؟

ما میخواهیم مسئولانه عمل کنیم. اکنون اگر سکوت کنیم مسئولیم. اگر شتاب زده هم عمل کنیم مسئولیم. کسی که تئاتر را تحریم میکند به اندازه کسی که تئاتر را توقیف می‌کند مسئول است. کنار هم باستیم که دست همه ما در حال و هوای این روزهای تئاتر ایران آلوده است.

فرصت را مغتنم بشماریم، حرف بزنیم و خواسته‌هایمان را مدون کنیم و تا گرفتن نتیجه مطلوب ایستادگی کنیم.»
Facebook
Twitter
Google+

سرگردانی ۲۴ ساله یک کارگر از کار افتاده برای گرفتن دیه

ایرج برهان‌زئی (کارگر سرویس‌کار بافت بلوچ) خیلی زود، در عصر یک روز بهاری سال ۷۲، از کارافتاده شد. هنوز پنج سال از استخدامش نگذشته بود که تیغِ تیز دستگاه ریسندگی، انگشتان شستِ دو دستش را قطع کرد. بعد از این همه سال، هنوز تکلیف دیه‌ای که باید بابت نقص عضو او پرداخت شود نامشخص است.

به گزارش هرانا به نقل از ایلنا، از این حادثه بیش از بیست و چهار سال می‌گذرد. همان‌ زمان کمیسیون پزشکی سازمان تامین اجتماعی، آسیب‌دیدگی برهان‌زئی را ۷۰ درصد تعیین کرد و درنتیجه او سالهاست که هر ماه به عنوان از کارافتاده کلی، مستمری کامل دریافت می‌کند؛ اما بعد از این همه سال، هنوز تکلیف دیه‌ای که باید بابت نقص عضو او پرداخت شود نامشخص است. نه پزشک معالج و نه کارفرما هیچکدام در دادگاه مقصر شناخته نشده‌اند و برای همین برهان‌زئی سالهاست که هرچند وقت یکبار، برای روشن شدن وضعیت خسارتش از پیرانشهرِ سیستان و بلوچستان به تهران می‌آید و دست‌خالی بازمی‌گردد.

به گفته خودش، بعد از حادثه، کارفرما او را برای درمان به بیمارستانی در تهران اعزام و دست‌کم برای مدت چهار ماه بستری می‌کند. پزشک معالج تصمیم می‌گیرد، عضلاتِ یکی از انگشتان پایِ او را به جای شستِ قطع شده دست پیوند بزند و برای همین برهان‌زئی را چند نوبت، روانه اتاقِ‌عمل می‌کند؛ اما نتیجه این پیوند به هیچ وجه رضایت‌بخش نیست. در نهایت برهان‌زئی بعد از آنکه یکی از انگشتان پای خود را نیز از دست می‌دهد، از بیمارستان مرخص و ناتوان‌تر از قبل روانه شهرستان می‌شود.

برای او که پدرِ چهار فرزند است، منبع درآمدی غیر از مستمری از کارافتادگی وجود ندارد و در مقابل خبری هم از پرداخت دیه نیست. برای همین این کارگر سابق بافت‌بلوچ در پاییز ۷۲، به واسطه کارفرمای وقتش، در سازمان نظام پزشکی، شکایتی را علیه پزشک معالج مطرح می‌کند که پس از بیست و چهار سال، هنوز پاسخ روشنی به آن داده نشده است.

خودش می‌گوید: هر بار که برای پیگیری به شرکت‌ می‌رفتم، می‌گفتند هنوز اتفاقی نیفتاده و خودمان خبرت می‌کنیم. همینطوری خیلی سال گذشت. در تهران هم خیلی جاها بود که برای پیگیری رفتم، مثل دفتر نماینده مجلس و رئیس‌جمهور و… اما هیچکدام کمکی به من نکردند. برای همین در سال ۹۳ در دادگستری، شکایتی را علیه کارفرمای وقت مطرح کردم؛ اما در نهایت دادگاه کارفرما را از اتهام رعایت نشدن نکات ایمنی کار تبرئه کرد.

حادثه‌ای که بیست و چهار سال پیش برای ایرج برهان‌زئی در بافت بلوچ اتفاق افتاد، ماجرایی است که کارگران قدیمی بافت بلوچ ممکن است هرازگاهی راجع به آن صحبت کنند، برای همین اعضای جوانِ شورای اسلامی کار این واحد صنعتی در پاسخ به ایلنا وقوع آن را به صورت ضمنی تایید می‌کنند؛ اما تاکید دارند که به دلیل بی‌اطلاعی از جزئیات ماجرا، فعلا نمی‌توانند در مورد آن حرف بیشتری بزنند.

اخذ استشهاد از شهود حادثه، رسیدن به حقیقت را آسان می‌کند

سرگردانی بیست و چهار ساله برهان‌زئی، ممکن است برای خیلی‌ها یک گرفتاری شخصی باشد؛ اما هیچ کس نمی‌تواند تضمین کند که مشابه این سرگردانی برای کارگرانِ دیگر اتفاق نیفتد.

ابوالفضل اشرف منصوری (رئیس کانون مسئولان ایمنی و بهداشت کار کشور) می‌گوید: در مواردی نظیر حادثه‌ای که برای این کارگر بافت بلوچ اتفاق افتاده، مطابق قوانین اگر شخص حادثه دیده، رضایت نداده باشد، می‌تواند تا هر زمان که لازم باشد، پیگیر مطالبات خود شود؛ اصولا این موارد مشمول مرور زمان نخواهد شد.

این کارشناس ایمنی محیط کار در عین حال یادآور می‌شود: در چنین مواردی، حسابِ قصور پزشکی از حسابِ قصور کارفرمایی جداست. به بیان دیگر کارفرمای بافت بلوچ را تنها می‌توان در قبال آسیبی که به انگشتان دست رسیده، بازخواست کرد؛ اما از پزشک معالج می‌شود به خاطر اقدامی که باعث آسیب دیدن دیگر عضو‌های بدن شده است، بازخواست کرد.

رئیس کانون مسئولان ایمنی و بهداشت کار کشور در عین حال افزود: بعد از وقوع حوادث کار، بهتر است کارشناسان ایمنی هرچه سریعتر استشهادی را از افراد حاضر در محل اخذ کنند. تجربه نشان داده که هرچه زمان بیشتری از وقوع حادثه بگذرد، تفاوت میان اظهارات شهود بیشتر می‌شود و همین امر؛ رسیدن به حقیقت را دشوار می‌کند. این استشهاد اگر به موقع اخذ شود، می‌تواند از حجم مشکلات بکاهد.

وی ادامه می‌دهد: فرد حادثه‌دیده نیز باید پس از درمان اولیه برای شکایت از کارفرمای خود اقدام کند. مدیران کارگاه نیز موظفند ظرف ۷۲ ساعت حادثه را رسما به اداره کار و سازمان تامین اجتماعی گزارش کنند. از اینجا به بعد دیگر وظیفه بازرسان اداره کار و کارشناسان رسمی دادگستری است که براساس مستندات موجود، مقصران احتمالی را شناسایی و میزان قصور هرکدام را مشخص کنند.

زندانی کردن همسر در کمپ ترک اعتیاد به دلیل استفاده از تلگرام

زن ایرانی مقیم سوئد زمانی که برای دیدار خانواده‌اش به تهران بازگشت قربانی توطئه شوهرش شد، او ۱۸ روز با دستور شوهرش در حالی که معتاد نبود به عنوان یک معتاد در کمپ ترک اعتیاد به اجبار نگهداری شد. وی در این مدت مضروب شد و همینطور مجبور شد داروهای ترک اعتیاد را همچون سایر ساکنین کمپ استفاده کند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از جام‌جم، روزهای پایانی هفته گذشته زنی جوان با حضور در شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران از شوهرش به اتهام آدم‌ ربایی و حبس غیر‌قانونی درکمپ شکایت کرد. با دستور بازپرس رضوانی، تحقیقات ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی دراین باره آغاز شد.

شاکی به افسر تحقیق گفت: “من و همسرم چند سال بود در سوئد زندگی می‌کردیم‌. در این سال‌ها چند بار برای دیدار خانواده و اقوامم به تهران آمدیم. دو ماه پیش به خاطر خانواده‌ام به تهران بازگشتیم و قرار شد برای مدتی نزد آنها بمانیم. شرایط خوب پیش می‌رفت تا این که شوهرم متوجه شد من عضو گروه‌های تلگرامی که دوستانم و خانواده‌ام بودند، شده‌‌ام و به این بهانه بنای ناسازگاری گذاشت. هر چه به او می‌گفتم گروه‌های تلگرامی که عضو آن هستم هیچ مشکلی ندارند، توجهی به حرف‌هایم نمی‌کرد. همین باعث اختلاف و درگیری‌مان شد”.

وی ادامه داد: “اخلاق و رفتار شوهرم یکباره تغییر کرد و به حضورم در گروه‌های تلگرامی اعتراض می‌کرد. بنابراین برای این که مشکلی برای زندگی‌‌ام پیش نیاید، سعی کردم حضور کمتری در گروه‌های تلگرامی داشته باشم و حتی از برخی گروه‌ها نیز انصراف دادم، اما ناسازگاری شوهرم ادامه داشت و به عناوین مختلف مدام بهانه می‌گرفت. یک روز او مرا سوار خودرویش کرد و به بهانه خرید از خانه بیرون برد. اما به جای بردن من به مرکز خرید در مقابل یک مرکز کمپ ترک اعتیاد توقف کرد. تلفنی با مردی غریبه حرف زد. بعد هم سه مرد و زن که از کارکنان همان کمپ بودند از آنجا خارج شد و نزد ما آمدند”.

وی ادامه داد: “شوهرم ازآنها خواست مرا به داخل کمپ ببرند و خودش هم با سوار شدن به خودرویش فریاد زد این زن معتاد را با خود ببرید و تا حالش خوب نشده به من تحویل ندهید و بعد بسرعت از آنجا دور شد. هر چه فریاد زدم اشتباه می‌کنید و من معتاد نیستم و نمی‌خواهم در این کمپ بستری شوم، بی‌فایده بود. آنها کتکم زدند و به زور مرا به داخل کمپ که مخصوص زنان معتاد بود، منتقل کردند. چند بار در حیاط کمپ از دست آنها فرار کردم و به سمت در خروجی رفتم تا بتوانم فرار کنم که نشد. کتکم زدندو به زورمرا به داخل ساختمان کمپ بردند. در اتاقی مرا حبس کردند. در آنجا زنان و دختران زیادی بودندکه برای ترک اعتیاد به آنجا آمده بودند. صدای ناله و فریادهایشان را می‌شنیدم. بعد مرا که گریه می‌کردم به داخل اتاقی انداختند. آنها مرا در آن اتاق ۱۸ روز زندانی کردند. مدام کتکم می‌زدند و می‌گفتند تو معتاد هستی و باید ترک کنی”.

شاکی ادامه داد: “آنها به زور قرص‌هایی را به من می‌دادند. هر چه می‌گفتم معتاد نیستم و این قرص‌ها را به من ندهید بی‌فایده بود. در این ۱۸ روز با من مثل یک معتاد برخورد می‌کردند و حرف‌هایم توجهی نمی‌کردند. روز نوزدهم، یکی از نگهبان‌های اتاقم در را باز کرد و مرا که بسیار بدحال شده بودم از اتاق بیرون آورد. بعد به من گفت دستور از شوهرت رسیده که تو را مرخص کنیم. هاج و واج مانده بودم و باورم نمی‌شد آزاد شده‌ام. زن نگهبان و چند نفر دیگر مرا سوار ماشین کرده و در یکی از محله‌های تهران رها کردند. خانواده‌‌ام با دیدن من شوکه شده بودند. زمانی که من ماجرای ۱۸ روز اسارتم در کمپ را برایشان تعریف کردم باورشان نمی‌شد‌. آنها به من گفتند شوهرم به آنها گفته کاری برایشان پیش آمده و می‌خواهند به سوئد بروند و از آنجا با ما تماس می‌گیرند. اما دیگر خبری از وی نشده است”.

با شکایت وی، تحقیقات پلیسی ادامه پیدا کرد تا این که معلوم شد از شوهر وی خبری نیست. در تحقیقات بعدی ماموران کمپ مورد نظر را شناسایی کردند و با تحقیق از مسئولان آنجا معلوم شد آنها از طریق شوهر شاکی وی را در کمپ بستری کرده‌اند. بعد از ۱۸ روز نیز با خواست شوهرش وی را از کمپ خارج کرده‌اند تا شوهرش از او در خانه نگهداری کند.

با جمع‌بندی این اطلاعات، تحقیقات برای رازگشایی از ابعاد این پرونده در حالی ادامه دارد که پلیس در تعقیب شوهر این زن است.

رها کوچولو؛ قربانی کودک آزاری مرگبار

زن جوان در ارتباط با کودک آزاری مرگبار دختر سه ساله همسرش بازداشت شد. متهم درحالی منکر کودک آزاری است که شاهد ده ساله ماجرا او را به عنوان قاتل خواهرش معرفی کرده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از جام جم، اوایل دی امسال یکی از مسئولان درمانگاهی در شهریار با پلیس تماس گرفت و از مرگ مشکوک دختری سه ساله به نام رها خبر داد.

ماموران با حضور در آنجا و تحقیقات از مسئولان درمانگاه متوجه شدند زنی جوان این کودک را در حالی که بی هوش بوده به درمانگاه آورده اما به رغم تلاش پزشکان موفق به نجات وی نشده اند. روی بدن این کودک آثار گازگرفتگی، خراشیدگی و کبودی وجود داشت که به نظر می رسید وی مورد کودک آزاری قرار گرفته و مرگ او مشکوک است.

در این مرحله با هماهنگی قضایی جسد دختر سه ساله به پزشکی قانونی منتقل شد.

پرونده ای در شعبه ششم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهریار تشکیل شد و با دستور قضایی تحقیقات برای رازگشایی از مرگ این کودک در اختیار کار آگاهان اداره جرایم جنایی پلیس آگاهی غرب استان تهران قرار گرفت.

ماموران برای روشن شدن ابعاد این پرونده والدین دختر فوت شده را برای تحقیقات به پلیس آگاهی احضار کردند.

پدر رها به افسر تحقیق گفت: “من از همسرم جدا شده ام و علاوه بر رها پسری ده ساله دارم. بیش از دو سال است که با زن جوانی آشنا شده و با هم ازدواج کرده ایم و او نگهداری از دو فرزندم را برعهده گرفته است. همسرم با بچه هایم بخوبی رفتار می کرد و کتکشان نمی زد. آثار خراش و کبودی روی بدن دخترم بابت این بود که هنگام بازی با دوستانش یا شیطنت در خانه روی زمین یا پله ها می افتاد و آسیب می دید. همسرم با او و برادرش بدرفتاری نمی کرد. روز حادثه زمانی که به خانه آمدم همسرم نبود. به تلفن همراهش زنگ زدم که گفت دخترم هنگام پایین آمدن از پله ها تعادلش را از دست داده و زمین خورده است. سراسیمه به درمانگاه رفتم و همسرم و دخترم را در آنجا یافتم. رها به دلیل شدت صدمات فوت کرده بود و از کسی شکایت ندارم”.

با توجه به گفته های این مرد، ماموران به تحقیق از نامادری کودک فوت شده پرداختند که وی به افسر تحقیق گفت: “آن روز در حال نظافت خانه بودم که صدای افتادن رها را شنیدم. سراسیمه سمتش رفتم که بی هوش شده بود. او را به درمانگاه بردم اما دخترک به دلیل شدت صدمات فوت کرد”.

ماموران در مرحله بعدی به تحقیق از برادر ده ساله رها پرداختندکه او بشدت ترسیده بود و حرف نمی زد. او از نامادری اش می ترسید و بدرستی نمی توانست حرفی بزند. همین رفتار او باعث شد ماموران بیشتر به ماجرا شک کنند و احتمال دهند مرگ دختر خردسال بر اثر حادثه نبوده است.

این درحالی بود که ماموران به تحقیق از همسایه های خانواده رها پرداختند که آنها اطلاعات جدیدی را در اختیار پلیس قرار دادند.

با تحقیق از همسایه ها معلوم شد نامادری این کودک، رها و برادر ده ساله اش را به دفعات کتک می زده و دست و پای آنها را با سیخ داغ می سوازنده یا بدن آن دو را گاز می گرفته که آثار کبودی روی بدن این دو کودک همیشه دیده می شده است. بارها صدای گریه و کمک خواهی کودک فوت شده و برادرش را شنیده اند.

در حالی که تحقیقات ادامه داشت چند روز پیش کارشناسان پزشکی قانونی نظر دادند دختر سه ساله براثر ضربه ای که به سرش اصابت کرده است فوت شده و آثار ضرب و جرح ناشی از کودک آزاری روی بدن وی وجود دارد. همین باعث شد نامادری رها به عنوان مظنون در قتل او بازداشت شود.

این زن همچنان در جریان تحقیقات مدعی بود دخترخوانده اش از روی پله افتاده و فوت شده و نقشی در مرگ او نداشته است.

در حالی که این زن همچنان منکر این جنایت است، ماموران دوباره به تحقیق از برادر ده ساله رها پرداختندکه او به افسر تحقیق گفت: “نامادری مان همیشه من و خواهرم را اذیت می کرد و کتک می زد. دست و پایمان را می سوزاند. اگر شیطنت می کردیم، دستمان را گاز می گرفت. ماجرا را به پدرم می گفتیم که حرف هایمان را باور نمی کرد و حرف های نامادری مان را می پذیرفت. روز حادثه به خاطر آلودگی هوا، مدرسه تعطیل شد و من در خانه نزد خواهرم بودم. من و خواهرم در حال بازی بودیم که کتکمان زد چرا در خانه بازی می کنیم و از شیطنت هایمان خسته شده است. نامادری ام خواهرم را کتک زد و محکم به زمین کوبید که سر او به زمین خورد. من هم گریه کردم ، نامادری ام عصبانی تر شد و مرا هم کتک زد. بعد خواهرم را با خودش به درمانگاه برد و با آمدن پدرم وانمود کرد خواهرم از پله افتاده و مرده است. مرا ترساند که نباید ماجرا را برای کسی بگویم زیرا همان بلا را برسرم می آورد”.

با ثبت گفته های شاهد کوچک ماجرا رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد و تحقیقات از نامادری در ارتباط با مرگ رها ادامه دارد.