گفتگو با ستاره سهيلی هنرمند بازيگر تاتر.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
گفتگو با ستاره سهيلی هنرمند بازيگر تاتر.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
گفتگو با جناب نسيم خاکسار نويسنده و شاعر.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
گفتگو با جناب نسيم خاکسار نويسنده و شاعر وخانم ستاره سهيلی هنرمندبازيگر تاتر.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شاپور احسانی راد، فعال کارگری روز جاری در دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. وی در تاریخ ۷ مردادماه توسط نیروهای امنیتی در محل کار خود بازداشت و در تاریخ ۱۲ شهریورماه با تودیع قرار کفالت از زندان اوین آزاد شده بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز شنبه ۳۰ شهریورماه ۹۸، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شاپور احسانی راد، فعال کارگری برگزار شد.
بر اساس این گزارش جلسه دادگاه که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و به ریاست قاضی افشاری برگزار شده حدود ۲ ساعت و سی دقیقه به طول انجامیده و صالح نیکبخت به عنوان وکیل مدافع آقای احسانی راد نیز در این جلسه دادگاه حضور داشته است. در پایان جلسه قاضی اعلام کرده است که طی هفته آتی اقدام به صدور رای خواهد کرد.
آقای احسانی راد در تاریخ ۷ مردادماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روز چهارشنبه ۲۴ مردادماه به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
پرونده وی پس از بازداشت به شعبه ۴ دادسرای اوین ارجاع شد و نهایتا این فعال کارگری روز سه شنبه ۱۲ شهریورماه ۱۳۹۸ با تودیع قرار کفالت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان اوین آزاد شد.
لازم به ذکر است که شاپور احسانی راد، نماینده اخراجی کارگران کارخانه پروفیل ساوه، از اعضای هیأت مؤسس شورای کارگری بازنشستگان تأمین اجتماعی و عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران است.
این فعال کارگری پیشتر در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ به علت نمایندگی کردن اعتراض کارگران لوله و نورد صفا که در پی عدم پرداخت ۵ ماه دستمزد صورت گرفته بود، تحت عنوان تحریک کارگران، بازداشت و ۵ خردادماه همان سال به همراه جعفر عظیم زاده محاکمه و به زندان مرکزی ساوه منتقل شد. وی نهایتاً در تاریخ ۲۰ خردادماه با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شد.
بر اساس حکم صادره از شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ساوه در سال ۹۵، شاپور احسانی راد و جعفر عظیم زاده به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” و “تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی” هر کدام به ۱۱ سال حبس محکوم شدند. این دو فعال کارگری نهایتا به موجب دادنامه صادره از شعبه هشت دادگاه تجدیدنظر استان مرکزی که در تاریخ ۱ خردادماه ۹۶ به آنان ابلاغ شد، از بابت اتهامات “اقدام علیه امنیت ملی” و “تبلیغ علیه نظام” تبرئه شدند.
وکیل مدافع اولیای دم علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی به قتل رسیده توسط دو زندانی دیگر در زندان تهران بزرگ، از تائید عینی حکم پرونده قتل آقای شیرمحمدعلی در دیوان عالی کشور خبر داد. بر اساس حکم بدوی دادگاه، متهم ردیف اول به اتهام مشارکت در قتل عمد به اعدام و پرداخت دیه صدمات غیر موثر در قتل و متهم ردیف دوم نیز به اتهام معاونت در قتل عمد به ۲۵ سال حبس و پرداخت دیه صدمات غیرموثر در قتل محکوم شده بودند. مادر علیرضا شیرمحمدعلی که در این پرونده در جایگاه شاکی قرار دارد علاوه بر مجازات این دو زندانی، خواهان مجازات عاملین و مسببین اصلی این قتل شده بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از انصاف نیوز، وکیل مدافع اولیای دم علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی به قتل رسیده از رد درخواست تجدیدنظر و تائید عینی حکم دادگاه بدوی در این پرونده خبر داد.
به گفته محمدهادی عرفانیان کاسب، وکیل دادگستری “شعبه ۱۱ دیوان عالی کشور حکم این پرونده -قتل علیرضا شیرمحمدعلی در زندان فشافویه- را عینا تایید کرد”.
در تاریخ ۲۸ مردادماه ۱۳۹۸، محمدهادی عرفانیان کاسب از اعتراض به حکم صادره در دادگاه بدوی خبر داده و گفته بود: مساله این است که متاسفانه علیرغم اینکه ما لایحه داده بودیم و درخواست کرده بودیم که به تقصیر مقصرین -مسوولان وقت زندان یا افراد مرتبط دیگر- هم رسیدگی شود متاسفانه دادگاه بدوی به این توجهی نکرد.
لازم به ذکر است که غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضایی در تاریخ ۱ مردادماه رای دادگاه بدوی علیه متهمین به قتل علیرضا شیرمحمدعلی اعلام کرده بود.
علیرغم اعتراض مادر علیرضا شیرمحمدعلی و وکلای آن نسبت به رسیدگی ناقص به پرونده، قاضی دادگاه روز شنبه ۲۹ تیرماه ۹۸ در جلسه دادگاه، رسیدگی به پرونده وی را مختومه اعلام کرده بود.
مهناز کدخدایی سراب، مادر علیرضا شیرمحمدعلی زندانی سیاسی به قتل رسیده، پیشتر به گزارشگر هرانا گفته بود: “علیرغم اینکه توسط وکلای بنده از قاضی بابایی خواسته شده بود عاملین و مسببین دیگر قتل فرزندم از جمله رئیس زندان تهران بزرگ، افسر نگهبان شیفت شب، مسئول شب و مدیر کل زندانها نیز در جلسه جهت پاسخدهی حضور داشته باشند با این حال جلسه بدون حضور این افراد برگزار شد و صرفا اظهارات دو زندانی که مرتکب قتل شده بودند شنیده شد”.
قتل علیرضا شیرمحمدعلی در ساعات پایانی شب دوشنبه ۲۰ خردادماه توسط دو زندانی محکوم از بابت جرائم مربوط به مواد مخدر و قتل صورت گرفته است. وی از طریق ضربات متعدد چاقو در ناحیه شاهرگ و شکم به شدت مجروح شده و پیش از اعزام به بیمارستان جان خود را از دست داده است. روز چهارشنبه ۲۲ خردادماه ۹۸، پیکر علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی به قتل رسیده بدون اعلام عمومی قبلی در قطعه ۳۲۴ ردیف ۹۷ شماره ۶۶ در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
قتل علیرضا شیرمحمدعلی واکنش های زیادی را در بین مردم، زندانیان، برخی مسئولان دولتی، رسانه ها و سازمان عفو بین الملل به دنبال داشت. در پی این واکنش ها سه تن از مسئولان زندان های استان تهران، بر اساس نتایج کمیته رسیدگی به قتل علیرضا شیرمحمدعلی از جمله رئیس زندان تهران بزرگ برکنار شده و حشمت الله حیات الغیب به عنوان مدیر کل زندان های استان منصوب شد.
علیرضا شیرمحمدعلی فرزند محمدرضا، متولد ۱۵ شهریور ۱۳۷۶ (۲۱ ساله) و اهل محله نازی آباد تهران در تاریخ ۲۴ تیرماه ۹۷ به دلیل فعالیت در فضای مجازی بازداشت شده و از بابت اتهامات “توهین به مقدسات”، “توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی”، “توهین به رهبری” و “تبلیغ علیه نظام” به ۸ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
محمدصالح شهدادزهی که آذرماه سال گذشته از زندان زاهدان به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده بود، کماکان در بازداشت و بلاتکلیفی به سر می برد. وی در تیرماه ۹۶ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان زاهدان منتقل شده بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمدصالح شهدادزهی (شهدادزاده)، از کارکنان مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون شهروند بازداشتی در زندان رجایی شهر کرج با گذشت بیش از ۲۶ ماه کماکان در بازداشت و بلاتکلیفی به سر می برد.
پیشتر به خانواده وی اطلاع داده شده بود، که پرونده “محمد صالح” مجددا پیگیری و به قاضی دیگری سپرده خواهد شد.
محمدصالح شهدادزهی در تاریخ ۱۷ تیرماه ۹۶ به همراه ۳ شهروند دیگر در شهرستان ایرانشهر به اتهام “اقدام علیه امنیت کشور” و “محاربه” و قتل یک مأمور بسیجی به نام “سجادی” توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از تحمل ماه ها بازجویی تحت فشار به زندان زاهدان منتقل شده بود.
وی اوایل آذرماه سال گذشته و ۱۷ ماه پس از بازداشت از زندان زاهدان به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است.
زهرا منصوری، خبرنگار انصاف نیوز با شکایت دانشگاه تهران به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار و پس از بازپرسی با تودیع قرار کفالت آزاد شد. شکایت دانشگاه تهران در پی انتشار گزارشی با عنوان «آیا پذیرش دانشجویان دکترا رانتی شد؟» از مدیر مسئول و همچنین تهیه کننده گزارش شکایت کرده بود. مدیر مسئول این پایگاه خبری دو هفته پیش احضار و بازجویی شده بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از انصاف نیوز، امروز پنجشنبه ۲۸ شهریورماه ۹۸، زهرا منصوری، خبرنگار این رسانه در پی احضار به دادسرای فرهنگ و رسانه پس از بازپرسی با قرار کفالت آزاد شد.
احضار این خبرنگار به دلیل شکایت دانشگاه تهران در ارتباط با تهیه و انتشار یک گزارش با عنوان «آیا پذیرش دانشجویان دکترا رانتی شد؟» صورت گرفته است.
بر اساس این گزارش علی اصغر شفیعیان مدیر مسئول انصاف نیوز که خود نیز هفته گذشته در پی این شکایت تحت بازپرسی قرار گرفته بود روز جاری پس از جلسه بازپرسی از خبرنگار این رسانه در توییتر خود نوشت: “دیروز یکی با موبایلم تماس گرفت: «چرا خبرنگار نیامده؟! حکم جلب صادر شده. سریع بیاید». امروز رفتیم، حکم جلبی در کار نبود. پرسیدم گفتند تماسی نداشتیم. خب سالهاست دادسرای فرهنگ و رسانه پرونده دارم و ادبیاتشان را میشناسم. برخودشان محترمانه است همیشه. لذا پیدا کنید پرتقال فروش را”.
وی ادامه داد: “صبح با زهرا منصوری به دادسرا رفتم، بازپرسی شد و حالا با کفالت آزاد است. خودم به عنوان مدیر مسئول دو هفته پیش بازپرسی شده بودم و او به عنوان خبرنگار امروز. برای همان شکایت همزمان دانشگاه تهران”
شفیعیان افزود: “دانشگاه تهران در این پرونده شان خود را نشان داد به لحاظ مدیریت. خوب شد آقای نیلی وزیر نشد. شکایت از رسانهها مثل نقل و نبات شده اما این یکی عجیب بود، همزمان برای یک گزارش. البته در زمان ریاست فرهاد رهبر هم یک بار برای یک گزارش هم خود دانشگاه و هم شخص معاون شکایت کرده بودند”.
طی روزهای اخیر مجموعا ۲۱ تن از کارگران بازداشت شده در جریان تجمع اعتراضی شرکت هپکو اراک با تودیع قرار آزاد شده اند. علیرغم آزادی این افراد ۸ تن دیگر کماکان در بازداشت هستند. روز دوشنبه جمعی از کارگران شرکت هپکو اراک در مسیر ریل راه آهن شمال_جنوب این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند. این تجمع با مداخله نیروهای انتظامی به خشونت کشیده شد و دستکم ۲۹ تن از کارگران معترض بازداشت و تعداد دیگری مصدوم شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایلنا، امروز پنجشنبه ۲۸ شهریور ۹۸، کارگران هپکو میگویند: ۲۹ کارگر بازداشتی داشتیم که طی دیروز و امروز، ۲۱ نفر از آنها با قید کفالت و وثیقه آزاد شدهاند با این حال ۸ کارگر همچنان در بازداشت بهسر میبرد.
کارگران هپکو در ارتباط با سرنوشت این ۸ کارگر که هنوز قولی بابت آزادیشان داده نشده و مشخص نیست تا چه زمان باید در بازداشت بمانند، ابراز نگرانی کردند.
کارگران هپکو میگویند: هنوز که هنوز است هیچکدام از مطالبات پرسنل و خواستهها و پیششرطهای مدیرعامل جدید که خود دولت منصوب کرده، برآورده نشده؛ خواستههایی که مدیرعامل جدید اعلام کرده بدون برآوردن آنها هپکو امکان ادامه کار و تولید را ندارد؛ نه تکلیفِ سهامداری کارخانه مشخص شده و نه معوقات مزدی کارگران را دادهاند؛ خبری از راه افتادن کار و تولید نیز نیست.
کارگران هپکو تاکید میکنند: همه مطالبات کارگران قانونیست؛ برخی از این مطالبات، وعدههایی است که پیش از این خود دولت به مجموعه هپکو داده و سه وزیر هم پای آن را امضا کردهاند اما هیچکدام تا این لحظه برآورده نشده است.
در تاریخ ۲۶ شهریورماه ۹۸ هرانا از آزادی سه تن از کارگران بازداشت شده در جریان تجمع اعتراضی کارگران شرکت هپکو اراک با تودیع قرار وثیقه خبر داده بود.
لازم به ذکر است روز دوشنبه ۲۵ شهریورماه ۱۳۹۸، تجمع اعتراضی کارگران هپکو اراک در پی ورود نیروهای انتظامی به خشونت کشید شد و نیروهای انتظامی جهت متفرق کردن تجمع، کارگران را مورد ضرب و شتم قرار دادند و در پی آن شماری از معترضان مصدوم و به بیمارستان منتقل شدند.
این تجمع در اعتراض به معوقات مزدی، بلاتکلیفی وضعیت مالکیت و سهامدار شرکت، در مسیر ریل راه آهن شمال_جنوب برگزار شده بود.
لازم به یادآوری است که در خردادماه سال گذشته نیز در پی تجمع اعتراضی کارگران هپکو، ۱۰ تن از این کارگران به شعبهی دوم معاونت دادستان اراک احضار شده و اتهامات “اخلال در نظم جامعه” و “شرکت در تجمعات غیرقانونی” به آنها تفهیم شده بود.
۵ تن از این کارگران که به دنبال احضار به دادستانی و به دستور معاون دادستان بازداشت شده بودند، همان روز با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند.
امروز در سایه فقدان ایمنی محیط و شرایط کار، سه کارگر ساختمانی در شهر بندرگز بر اثر ریزش آوار یک ساختمان، دچار مصدومیت شدند. ایران در زمینه رعایت مسائل ایمنی کار در میان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده که رتبه بسیار پایینی است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهر، معاون امداد و نجات جمعیت هلال احمر گلستان از ریزش آوار بر سر سه کارگر در بندرگز خبر داد.
رحیم میرکریمی در این خصوص ‘tj: “ساعت ۱۲ ظهر دوشنبه حادثه ریزش آوار در بندرگز اتفاق افتاد”.
وی افزود: “در این حادثه سه کارگر ساختمانی که مشغول تخریب ملک مسکونی بودند زیر آوار ماندند”.
میرکریمی گفت که یک تیم ۱۰ نفره امداد و نجات از پایگاه وزوار به محل اعزام شد و مصدومان را به بیمارستان بندرگز منتقل کردند.
بندرگز شهری در منتهیالیه غرب استان گلستان و در فاصله ۴۲ کیلومتری شهر گرگان واقع شده است.
نصرالله لشنی، زندانی سیاسی که در حال سپری کردن دوران محکومیت ۶ ساله خود در زندان اوین است نامه ای سرگشاده نوشته است. وی در این نامه مردم ایران را خطاب قرار داده و در بخشی از آن گفته است “از خرداد سال ۹۲ تا امروز به مدت ۶ سال تمام در حال بازجویی شدن هستم. حتی در زندان هم مرا راحت نمی گذارند و با آنکه دادگاهی و محکوم شده ام، به ۲۰۹ میبرند و همچنان بازجویی می کنند. همه آنان که بازجویی شدهاند نیک میدانند که ۶ سال بازجویی شدن چه فشاری بر روان آدمی وارد میکند و چه عذابی است که انسان را وامیدارد مرگ را به زیستن ترجیح دهد”.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از زیتون، امروز دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸، نصرالله لشنی، زندانی سیاسی زندان اوین، نامه ای سرگشاده خطاب به مردم ایران منتشر کرد.
در بخشی از این نامه، ضمن تشریح اتفاقات سالهای حبس گفته است: “برای آقایان روحانی و علوی (رئیسجمهور و وزیر اطلاعات) نامهای نوشتم و شرح ماوقع این چند سال را دادم. نامه به دست آقای علوی وزیر اطلاعات رسید، اما ایشان تنها ابراز تاسف و تاثر کرد و کاری نکرد. به آقای معین مسئول حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات نامه نوشتم، او هم کاری نکرد. به جعفری دولتآبادی دادستان سابق هم نامهای نوشتم و ماجرا را شرح دادم، او هم کمترین اهمیتی نداد. متوجه شدم که این فشارها و روشهایی که برای نابودی انسان و خانوادهاش به کار میبرند، سیستمی است و یک بازجو بدون هماهنگی سیستمی آب هم نمیخورد”.
“مردم عزیز و شریف ایران؛
بدون مقدمه به اصل موضوع میپردازم؛
سال ۹۲، بلافاصله بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی از انتخابات ریاستجمهوری، بازداشت و به بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین برده شدم. حدود دو ماه زندان انفرادی و بازجوییهای این حقیر ادامه یافت. بعد از آن با قرار وثیقه از زندان و بازداشت خلاصی یافتم، از بازجویی اما نه، و تا اسفندماه سال ۱۳۹۴ به طور مرتب احضار و بازجویی میشدم. طی این مدت دادگاه فرمایشی اینجانب به ریاست قاضی صلواتی برگزار و به اشد مجازات محکوم شدم. ۵ سال زندان به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و ۱ سال زندان به اتهام تبلیغ علیه نظام. قاضی صلواتی و بازجویان وزارت اطلاعات دولت روحانی، به اشد مجازات رضایت ندادند و ۲ سال نیز از هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی و حزبی و رسانهای و مجازی و … به عنوان محکومیت تکمیلی محرومم کردند.
خرداد سال ۹۵ برای اجرای حکم به زندان اوین رفتم. طی این مدت کودک ۶ ساله من که اکنون ۹ ساله شده است، گرفتار افسردگی و اضطراب شدید شد. بیماریای که چون خوره به جان این کودک افتاده بود و روح و روان معصوم و بیگناهش را میفسرد، میخراشید و میخورد.
آذرماه سال ۹۵ به من مرخصی دادند، در دوران مرخصی، بازجویان وزارت اطلاعات چندبار احضار و تحت فشارم گذاردند که با آنها همکاری کنم تا به زندان بازنگردم. بنده این شرط را نپذیرفتم و دوباره به زندان بازگشتم. مدتی که بازجویان من را احضار و بازجویی میکردند، از رفتن به زندان بازم داشتند، اما این روزها که آنان نگهم داشته بودند، برای من غیبت محسوب شد. دوباره در شهریورماه سال ۹۶ به مرخصی آمدم. اینبار نیز بازجویان هفتهای یکبار بنده را احضار و بازجویی میکردند. بازجویان میگفتند به علت بیماری فرزندت، درخواست کردهایم که دیگر به زندان برنگردی. قرار بود به زودی با آزادی مشروط بنده موافقت شود و من دوران تعلیق و محرومیت خود را آغاز کنم. از شهریور ۹۶ تا آخرین بازجویی بنده در خرداد ۹۷، به طور مرتب هفتهای یکبار توسط وزارت اطلاعات دولت روحانی احضار و بازجویی میشدم. هدف اصلی و نهایی آنها همکاری اینجانب با نهادهای امنیتی بود. برای اینکار حتی همسرم، که هیچگونه فعالیت سیاسی به مفهوم معمول و مصطلح آن ندارد نیز احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. در این بازجویی از همسرم خواسته شد تا برای همکاری اینجانب با نهادهای امنیتی بکوشد. برای تحت فشار قرار دادن وی از روش معمول و قدیمی تطمیع و تهدید استفاده کردند.
طی این مدت، از جانب ماموران وزارت اطلاعات، فشارهای زیادی به بنده و خانوادهام آورده شد تا مرا به همکاری با نهادهای امنیتی وادارند. حتی بنده را تهدید به قتل و حذف فیزیکی نیز کردند. هشدار دادند که عدم همکاری با نهادهای امنیتی به عنوان محاربه تفسیر خواهد شد و احتمال حذف فیزیکیام را در پی خواهد داشت.
ملت بزرگ ایران
اینجانب از خرداد سال ۹۲ تا امروز به مدت ۶ سال تمام در حال بازجویی شدنم. حتی در زندان هم مرا راحت نمیگذارند و با آنکه دادگاهی و محکوم شدهام، به ۲۰۹ میبرند و همچنان بازجویی میکنند. همه آنان که بازجویی شدهاند نیک میدانند که ۶ سال بازجویی شدن چه فشاری بر روان آدمی وارد میکند و چه عذابی است که انسان را وامیدارد مرگ را به زیستن ترجیح دهد. من حتی پذیرفتم که هیچگونه فعالیت سیاسی و مطبوعاتی نخواهم داشت و بعداز این برای بهبودی وسلامت فرزندم، تنها به بزرگ کردن و تربیت او میپردازم. اما بازجوها این را نپذیرفتند و تنها شرطشان همکاری من بود. بعد از همهی این بازجوییها دوباره به زندانم فراخواندند. دوباره به زندان رفتم. تمام مدتی که بیرون از زندان در اختیار وزارت اطلاعات بودم و هرهفته احضار و بازجویی میشدم، برایم غیبت زدند و به مدت حبسم افزودند. از ۴ تیرماه ۹۷ که دوباره وارد زندان شدم، چندبار به زندان آمدند و من را به بند امنیتی ۲۰۹ احضار کردند و تهدیدها دوباره شروع شد. اینبار تهدید کردند که فرزندم را با ماشین زیر میکنند و …
طی این مدت یکی از راههایی که پیش پای من میگذاشتند، خروج از کشور بود. میگفتم آزادی مشروطم را بدهید تا بروم. میگفتند تعهدنامهی همکاری با وزارت اطلاعات را امضا کن آزادی مشروطت را میدهیم تا از کشور خارج شوید. میگفتم حالا چرا باید این تعهدنامه را امضا کنم؟ میگفتند تا روی برگشتن نداشته باشی! میگفتم یعنی خودتان هم میدانید به قدری منفور و مورد غضب هستید که اگر کسی تنها به شما تعهد همکاری هم بدهد روی برگشتن ندارد؟
میگفتم هیچ تعهدی نمیدهم، عین ۶ سال حبسم را میکشم و آزادی مشروط هم نمیخواهم. میگفتند کور خواندهای یک پروندهی جدید برایت باز کردهایم و کیفرخواستش را هم نوشتهایم، تا آخر عمر باید در زندان بمانی تا بپوسی و …
بگذریم؛ برای آقایان روحانی و علوی (رئیسجمهور و وزیر اطلاعات) نامهای نوشتم و شرح ماوقع این چندسال را دادم. نامه به دست آقای علوی وزیر اطلاعات رسید، اما ایشان تنها ابراز تاسف و تاثر کرد و کاری نکرد. به آقای معین مسئول حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات نامه نوشتم، او هم کاری نکرد. به جعفری دولتآبادی دادستان سابق هم نامهای نوشتم و ماجرا را شرح دادم، او هم کمترین اهمیتی نداد. متوجه شدم که این فشارها و روشهایی که برای نابودی انسان و خانوادهاش به کار میبرند، سیستمی است و یک بازجو بدون هماهنگی سیستمی آب هم نمیخورد. حال دانستم که با روشهای خوفیهای طرفم که قدمتی تاریخی و طولانی دارند و اکنون به واسطه ارتباط سرویس امنیتی شاه (ساواک) با موساد و سیستم امنیتی جمهوری اسلامی (واواک) با کاگب رشد هم یافتهاند و با نامهنگاری ره به جایی نخواهم برد. بعد از سالها (از سال ۹۲ تا ۹۸) و در پی انواع تهدیدهایی که علیه خودم و خانوادهام میشد، بالاخره در هفتم اردیبهشت ۹۸ به هوای اینکه آزادی مشروطم را میگیرم و از این کشور خراب شده خارج میشوم و خانوادهام را نجات میدهم، آن تعهدنامه کذایی را امضا کردم. حال با اتکا به آن تعهدنامهای که با تهدید خانوادهام و البته وعدهی آزادی مشروط گرفتهاند، همچنان در حال فشار آوردن برای همکاری هستند. آزادی مشروط را مشروط به جاسوسی و آدمفروشی کردهاند.
بنده هرگز با سیستمی که به پرسنل خود و خانوادهشان هم رحم نمیکند (مثل سعید امامی و همسرش) همکاری نخواهم کرد، اما هشدار میدهم که اگر روزی برای من یا خانوادهام به هر دلیلی اتفاق و حادثهای ناگوار رخ داد، حتی اگر خبر خودکشی اینجانب را در زندان یا بیرون از زندان شنیدید، بدانید که من اهل خودکشی نیستم و مسئول اصلی آن وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. در واقع این سیستم خوفیه امنیتی است که تهدیدهایش را عملی کرده است.
مردم ایران
برای وزارت اطلاعاتی که حدود صد نفر را به زور شکنجه به اعتراف دروغ وامیدارد که دانشمندان هستهای را کشتهاند تا به طناب دارشان سپارد، آزار و اذیت من و خانوادهام خصوصاً کودک ۹ سالهام شوخیای بیش نیست. مثل آب خوردن جان کودکم را پیش چشمم میگیرند تا به قول خودشان نشان دهند کت تن کیست! حال به علت همکاری نکردن، هم آزادی مشروطم را نمیدهند و هم اینکه قرار است پروندهای جدید و حکمی جدید برایم از قضات مستقل قوهی قضاییه درخواست کنند. مهم نیست، تنها سخنم با بازجوهای وزارت اطلاعات دولت روحانی غزلی معروف از سیف فرغانی است که میگوید:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
اب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده در این خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد.
نصرالله لشنی/ زندان اوین”.
در ارتباط با نویسنده این نامه گفتنی است، نصرالله لشنی پیشتر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بازداشت شد و به مدت ۲ ماه در بازداشت به سر برده. آقای لشنی از بابت این پرونده در سال ۹۳ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس و دو سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی محکوم شد. این حکم نهایتا در دادگاه تجدیدنظر توسط قاضی زرگر عینا تایید شد.
نصرالله لشنی در تاریخ ۴ خردادماه ۹۵ به همراه همسرش به دایره اجرای احکام زندان اوین مراجعه کرده بود که جهت تحمل دوران محکومیت ۶ ساله خود بازداشت و به زندان منتقل شد.
او از زمان بازداشت در اندرزگاه ۸ زندان اوین تحمل حبس می کند.