اسمش «جمیل» است و ۲۴ سال دارد. چهار سال پیش ازدواج کرده و دختر هشت ماههای هم دارد. از یکسال پیش تا ۱۲ آبان کولبری میکرد ولی پس از مجروح شدن، خانهنشین شد. چندی پیش او را احضار کردند و خواستند از شکایتی که از مرزبانی بهدلیل تیراندازی به او و از کار افتادگیاش کرده، رضایت دهد. وقتی با جواب منفی روبهرو شدند، وی را به جرم کولبری دو میلیون تومان جریمه کردند و یک هفته فرصت دادند تا این پول را به حساب تعزیرات واریز کند؛ در غیر این صورت باید به زندان برود.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از قانون، جمیل چند ماهی اجاره خانهاش را نداده و نگران است که امروز و فردا صاحبخانه اسباب و اثاثیهاش را توی خیابان بریزد. بالاخره زندگی خرج دارد، باید اجاره و خرج زندگی را جور کرد. تنها راهی که برای جوانهای پاوه باقی مانده، کولبری است. اگر از خطراتی همچون پرت شدن از کوه، ریزش بهمن و … جان سالم به در ببرند، معلوم نیست تیر غیب چه زمانی آنها را برای همیشه متوقف میکند.
شماره جمیل را از یکی از فعالان حقوق کارگری که نگران وضعیت از کارافتادگیاش است، در اختیارمان قرار داد. او ابتدا میترسید که اگر با ما گفتوگو کند، توی دردسر بیفتد ولی قول میدهیم که مشخصاتش را در گزارشمان نیاوریم.
از کولبر شدنت برایمان بگو.
چهار سال پیش ازدواج کردم؛ خدا به من و همسرم دختری داد که برای تامین خرجشان باید هر طور شده کار میکردم. خب توی این شهرخیلی از جوانها بیکارند. خانوادههایمان هم وضع مالی خوبی ندارند که کمکمان کنند. برای مثال همین پدر خودم با کارگری روزگارش را میگذراند. پدرم گاهی کمکم میکند ولی حقوقی که میگیرد، کفاف زندگی خودشان را هم نمیدهد چه برسد به اینکه به ما کمک کند. سال پیش چارهای نداشتم که بروم کولبری کنم. لااقل با این کار میتوانستم بخشی از مخارج خانوادهام را تامین کنم.
درآمد کولبری چقدر است؟
۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان برای هر باری که میآوریم. البته ۱۰ – ۱۵ هزار تومانش برای رفت و آمد خودمان خرج میشود.
چه چیزی از آن سوی مرز میآورید؟
بیشتر پوشاک یا وسایل آرایشی و بهداشتی است ولی من و چند تا از دوستانم کفشهای تاناکورا میآوریم. هر بار ۵۰ کیلو است.
از ماجرای تیراندازی و زخمی شدنت برایمان بگو.
برای اینکه مرزبانی به ما گیر ندهد، مجبوریم شبها به دل کوه بزنیم و مرز را رد کنیم. ساعت ۱۰ شب ۱۲ آبان وقتی همراه با چند نفر از رفیقهایم از مرز «نوسود» وارد کشور میشدیم، سرباز مرزبانی به ما ایست داد. هوا تاریک بود و رفیقهایم با همان باری که روی دوششان بود، فرار کردند ولی من سرجایم ایستادم. پیش خودم گفتم وقتی جلوتر بیاید و ببیند که کولبرم و بار دارم، بیخیال میشود. او از پشت آمد و با اسلحهاش ضربهای به پایم زد؛ نمیدانم چطور شد که از آن گلولهای شلیک شد و زخمی شدم. با صدای شلیک یکی از نیروهای کادری آمد بالای سر من و وقتی ماجرا را از سرباز پرسید، او را دعوا کرد که چرا اسلحهاش را روی ضامن قرار نداده.
آنها مرا به هنگ مرزی بردند و پس از تنظیم صورتجلسه، مرا سوار آمبولانس کردند. بین راه یکی از آنها چند برگه سفید جلویم گذاشت و در حالتی که من از شدت درد و خونریزی به خودم میپیچیدم، گفت باید این برگهها را امضا کنم. گفتم چیزی روی این برگهها ننوشته که امضایش کنم ولی تهدیدم کردم و مجبور شدم امضایشان کنم.
بعد چه شد؟
دو روز بیمارستان بستری بودم. روز دوم درجهداری آمد و گفت که از مرزبانی شکایتی داری؟ گفتم بله. با این وضعیت نمیتوانم کار کنم. اگر هزینه بیمارستان را میدهید، رضایت میدهم. وقتی از بیمارستان مرخص شدم، چند هفتهای توی خانه بستری بودم و وضعیت مالیام بسیار خراب شد. دادگاه من و سرباز و درجهدارکادر مرزبانی را احضار کرد. ماجرا را همانطور که بود، برای بازپرس تعریف کردم ولی سرباز مرزبانی ادعا کرد که من به او حمله کردهام و مجبور شده به من تیراندازی کند. پزشکی قانونی هم در معاینه از پایم نوشته بود تیر از پشت به من شلیک شده که با ادعای سرباز تناقض داشت. البته به قاضی گفتم که من با این جثه و باری که روی دوشم بوده، چطور توانستهام به این سرباز که دو برابر هیکل مرا دارد، حمله کنم؟ او حرفهای مرا پذیرفت و قرار شد حکم بدهد.
پس ماجرای جریمه شدنت چیست؟
چند روز پیش، از تعزیرات پاوه با من تماس گرفتند و گفتند پیششان بروم. وقتی وارد تعزیرات شدم، سرباز و درجهدار مرزبانی را دیدم.
آنجا یکی از مسئولان تعزیرات گفت که هنوز هم از مرزبانی شکایت داری؟ گفتم خرج درمانم را بدهند، رضایت میدهم. آنها گفتند که دو میلیون به دلیل کولبری جریمه شدهام و باید تا یک ربع دیگر پول را بپردازم. گفتم این پول را ندارم و نمیتوانم آن را تهیه کنم. مرا به زندان فرستادند که فردایش با فیش حقوقی یکی از بستگانم بیرون آمدم.۱۰ روز مهلت دادند که این پول را تهیه کنم یا اینکه به مرزبانی رضایت بدهم.
دادگاهی که شکایتت در آنجا مطرح است، در این باره چه میگوید؟
پیش قاضی رفتم و گفت از نظر او بیگناهم و مرزبانی باید رضایت مرا جلب کند و اظهار تعجب کرد که تعزیرات مرا به زندان فرستاد