reza amiri
اخیرا تغییری شگفتانگیز در گزارشهای رسانههای آلمانی نسبت به رویدادهای ایران دیده میشود که ظاهرا در هماهنگی با وزش باد سیاست است. اما همپیوندی با ژئوپولیتیک غرب، تنها در مورد ایران به چشم نمیخورد.
وبسایت چپ-لیبرال تاتس در تفسیری به قلم شارلوته ویدمان، آمیختگی رسالت روزنامهنگاری با نوسانهای سیاسی را نقد کرده است. در این نوشته، همپیوندی رسانهها با روایتهای مسلط و منطبق با ژئوپولیتیک غرب و نادیده گذاشتن پوسته زیرین رویدادها، نافی شرف روزنامهنگاری توصیف میشود. متن زیر، برگردان فارسی این تحلیل است.
دولت ایران (وزارت ارشاد اسلامی) در بخشنامهای به رسانههای داخلی، تعیین کرده که نوع برخورد با توافق هستهای در چه راستایی باشد: مثبت و خوشبینانه! و در صورت نقل قول از یک سیاستمدار غربی، افزودن فوری موضعگیری یک مقامی رسمی ایرانی!
به قاعده، روزنامهنگاران آلمانی اجازه چنین رفتاری را به مسئولان این کشور نمیدهند. بهترین مثال عکسالعمل دستهجمعی رسانههای آلمانی در مورد اعلام جرم دادستان کل علیه وبسایت “نتزپولیتیک” است. (این وبسایت اسناد محرمانه جاسوسی از تبادلات اینترنتی شهروندان را افشا میکرد و دادستان، دو همکار این وبسایت را به پیگرد تهدید کرده بود. اهل رسانه و به ویژه پیشکسوتان شبکههای رادیو تلویزیونی آلمان بیکار ننشستند و دفاع جانانهای آزادی بیان و قلم کردند. دادستان کل، زیر فشار افکار عمومی، بسیج رسانهها و البته منازعه قدرت در سطوح عالیه، برکنار شد: مترجم)
داخل و خارج
اما در مسائل خارج از آلمان شاهد روند دیگری هستیم: اخیرا تغییرات شگفتآوری در مورد گزارشهای مربوط به ایران در رسانههای آلمانی رخ داده است. هیئتهای اقتصادی غربی به طرف ایران هجوم بردهاند. مسابقه و رقابتی بر سر بازار ایران در گرفته و متعاقبا لحن و فضای گزارشها مثبتتر شدهاند. در عین حال تعداد اعدامها به طور بیسابقهای افزایش یافتهاند؛ روزنامهنگاران، هنرمندان و وکلا به حبسهای طولانی محکوم میشوند. اما دیگر هیچ کسی شور و حال چندانی برای پوشش این اخبار ندارد؛ هر چه باشد قرار است حتی شیر آلمانی هم به ایران صادر شود. (علیرغم حمایت دولتی از محصولات کشاورزی در آلمان، به دلیل کاهش صادرات به چین و تحریمهای روسیه، بهای شیر ۳۰ درصد کاهش یافته و از نظر اقتصادی، دیگر تولید آن مقرون به صرفه نیست: مترجم)
تا وقتی که خواست و جهتگیری اصلی مناسبات ژئوپولیتیکی آمریکا، تغییر رژیم در تهران بود، بسیاری از رسانهها در اهریمنسازی ایران سهیم بودند و وضعیت زندانهای هیچیک از نظام های استبدادی به غیر از کره شمالی، به اندازه ایران وخیم گزارش نمیشد. اکنون اما به دلیل تغییر جهت وزش باد در عرصه سیاست کلان، نگاهها به ایران تغییر میکنند. بعد از توافق وین، به طور ناگهانی نقض حقوق بشر در ایران وزن خبری خود را از دست داد. به همین دلیل میتوان ادعا کرد که رسانههای غربی نیازی به بخشنامه ندارند…
یک نمونه دیگر: دولت مصر روزنامهنگاران را تهدید کرده است که در صورت انتشار گزارشی متفاوت از روایت رسمی در باره حملات تروریستی، بازداشت خواهند شد. خوشبختانه در آلمان هنوز با چنین وضعیتی فاصله بسیار هست، اما چه زمانی گزارشهایی در باره «جنگ علیه تروریسم» نوشته میشوند که با اعلامیههای رسمی نهادهای امنیتی غربی تفاوت جدی داشته باشند؟
شرف روزنامهنگاری
مثال دیگری که میتوان زد، عملیات پهپادها در منطقه است. تصویر رسانهای عملیات با پهپاد در افغانستان و پاکستان واقعا بخشنامهای است و آن هم از سازمان سیا. اخیرا و نه برای اولین بار به جمعیتی ۳۰ نفری که در حال ترک یک مراسم عزاداری بودند، تیراندازی شد. پس از آن و بدون هیچ مدرکی ۳۰ نفر یاد شده تبدیل به اعضای طالبان شدند. (در گزارشها، افراد به طور دلبخواهی گاهی اعضای القاعده یا نیروهای داعش میشوند.)
بنا بر گزارش دفتر ژورنالیسم تحقیقی در لندن، بر اثر ۶۴۶ حمله پهپادی در پاکستان، سومالی و یمن، ۲۲۵ کودک کشته شدهاند. حتی اگر در تعداد کودکان کشته شده کمی اغراق شده باشد، باید پرسید که چند نفر از بچههای به قتل رسیده موضوع خبر صفحه اول رسانههای غربی شدهاند؟
دفتر یاد شده، همانند فعالان «نتزپولیتیک» شکل جدیدی از روزنامهنگاری را ارائه میدهد که گزارشها و تامین مالی آن بر کمکهای داوطلبانه استوار است. کسی که میخواهد بداند تصویر روزانه افکار عمومی از رویدادهای جهان چگونه پدید میآید، بایست به این سوال ساده پاسخ دهد: چه نوع زندگی و چه نوع مرگی ارزش دارد؟
پهپادها مسئله حاشیهای نیستند، زیرا آنها سلاحهای جنگی آینده هستند. اخیرا شکواییههایی از کارکنان نیروی هوایی آمریکا به گوش میرسند: نه تنها هدایتکنندگان پهپاد از تروما رنج میبرند، بلکه در هر ماموریت یک دوجین افراد دیگر به عنوان تحلیلگر و کادر فنی درگیر قضیه میشوند. فعالان ضد پهپاد، اینک برای برپایی کمسیونی تلاش میکنند تا نیروهای سابق تیمهای هدایت پهپاد از تجربیاتشان بگویند. درست به همان شیوهای که سال ۱۹۷۱ کهنهسربازان جنگ ویتنام در کمپین رسانهای «Winter Soldier Investigation» تصویری متفاوت از جنگ به افکار عمومی ارائه دادند. اگر منعی برای حس همدردی با رنج دیگران به دلایل ایدئولوژیک وجود داشته باشد، شاید شنیدن رنج خودیها کمکی برای پیشگیری از تکرار چنین عملیاتی شود.
هژمونی فکری-سیاسی
مقایسه با جنگ ویتنام نشان میدهد که چه چیزی از زمان آغاز «مبارزه با تروریسم» تغییر کرده است: انتقاد به خودیها بسیار سخت شده است. در گذشته، تاییدکنندگان جنگ ملزم به ارائه دلایلشان بودند، اکنون باید دلایل بسیار محکمی برای مخالفت با جنگ داشت.
اینجا با یک هژمونی فکری-سیاسی جدید سر و کار داریم، که در آن موضعگیریهای محتوایی فقط در صورتی مورد توجه قرار میگیرند که مربوط به موضوعاتی نباشند که توافقی ضمنی در مورد عدم توجه به آنها وجود دارد. این امر شامل تصمیمگیریهای مربوط به انتخاب خبر و چگونگی انتشار آن هم میشود.
با توجه به این شرایط میتوان آزادی رسانهها را اینگونه تعریف کرد: ایجاد نوعی از افکار عمومی که کاری به کار سیاست خارجی و ژئوپولیتیک کشورهای غربی نداشته باشد.
آخرین مثال: از ماه مارس که عربستان سعودی بمباران یمن را آغاز کرده تا کنون بیش از ۱۰ هزار مهاجر از کشورهای مختلف از جمله سومالی به یمن پناه آوردهاند. آنها تحت شرایطی خطرناک از خلیج عدن گذر میکنند زیرا قاچاقچیها به دروغ به آنها میگویند که جنگ در یمن پایان گرفته است. آیا این را میتوان به یک تراژدی بیخبری تشبیه کرد که کسانی خطر غرق شدن و مرگ را به جان میخرند تا وارد کشوری شوند که همه در حال فرار از آن هستند؟
اما ما خوشبختهایی که آزادانه و به بهترین نحو به اطلاعات دسترسی داریم، از یمن چه میدانیم؟ این گمراهکننده است که اکنون درگیری یمن به «جنگ فراموششده» معروف شده باشد. واقعیت این است که این جنگ تحمل میشود؛ با سکوتی شرمگینانه و خود را به کوری زدن… زیرا عربستان متحد غرب است.
اگر داعش مقصر بود
۴هزار کشته، ۲۰ هزار زخمی، که وضعیت ۹ هزار از آنها وخیم است. از هر دو نفر یک نفر گرسنه است، آب آشامیدنی موجود نیست، محاصره دریایی مانع کمکهای انساندوستانه است، مناطق مسکونی بمباران میشوند. دیدهبان حقوق بشر صحبت از جنایت جنگی میکند. این تصویری گذرا از شرایط کنونی یمن است.
۸۰۰هزار یمنی آواره در خانههای کسان دیگری زندگی میکنند که خودشان درگیر گرسنگی هستند. در گزارشی از سازمان ملل آمده که ظرفیت بالایی از تحمل و همبستگی در یمن دیده میشود. حداقل این روزها لازم است که ما روزنامهنگاران به این موضوع توجه کنیم و بپرسیم آیا این درجه از همبستگی نزد ما هم هست؟