reza amiri
در پی صدور حکم ناعادلانه دادگاه جنایات کهریزک و تبرئه «سعید مرتضوی» دادستان وقت تهران و متهم اصلی این جنایات، «مسعود علیزاده» یکی از بازماندگان آن جنایت در جمهوری اسلامی ایران، طی دستنوشتهای که در اختیار «سحام» گذاشت، بر پیگیری خود و سایر بازماندگان آن جنایت تا حصول نتیجه عادلانه تاکید کرد.
به گزارش «سحام»، مسعود علیزاده در بخشی از یادداشت خود نوشته است:«بعد از کشته شدن بچهها و افشای جنایتهای کهریزک، ما را به اوین منتقل کردند. من در زندان اوین قاضی مرتضوی را دیدم. او با مشاهده آثار شکنجهها و شکستگیها و زخمهای وحشتناکی که در بدنم ایجاد شده بود نه تنها متأثر نشد، بلکه در همان زندان از من خواست بگویم این زخمها در بیرون از کهریزک برایم اتفاق افتاده است. او به عنوان دادستان و کسی که هماهنگیهای لازم را با دادیار، نماینده دادستان و فرماندهی ناجا برای اعزام و پذیرش ما در کهریزک داده بود، خودش هم به خوبی میدانست و میداند که مسئولیت همه شکنجهها و جنایات برعهده اوست.»
متن کامل دلنوشته آقای علیزاده در پی میآید:
شش سال است که از فجایع و جنایات کهریزک میگذرد، تا به امروز هیچکدام از عاملین و آمران جنایات کهریزک عادلانه محاکمه نشدند و در آخر هم متهم اصلی پرونده کهریزک، «سعید مرتضوی» تبرئه میشود که این حکم ناعادلانه برای خانوادههای کشتهشدگان کهریزک و آسیبدیدگان آن جنایت شوک بزرگی را به همراه داشت. بالاخره قوه قضائیه با آن همه ادعای عدالتاش، شاخ غول را نتوانست بشکند!
روند پرونده کهریزک در سازمان قضایی نیروهای مسلح و کارکنان دولت به هیچوجه روند مناسب و عادلانهای را طی نکرد و حتی در سازمان قضایی نیروهای مسلح که شکایت کردیم خیلیها ما را از پیگیری منع کردند. اگر ارادهای برای رسیدگی و مجازات آمران و عاملین پرونده کهریزک بود قطعا نباید روند رسیدگی به این پرونده اینهمه سال طول میکشید.
علت اعزام ما به بازداشتگاه کهریزک، دستور سعید مرتضوی و اصرار او به فرماندهی ناجا بود؛ این را رییس پلیس تهران در دادسرای نظامی عنوان کرد و بر آن تاکید داشت.
در گزارش مجلس هم آقای مرتضوی به عنوان عامل اصلی جنایت در کهریزک شناخته شد. نقش مرتضوی در اعزام ما به کهریزک و تلاشاش برای سرپوش گذاشتن بر قتلهای انجام شده در آنجا، مثل روز روشن است. بعد از کشته شدن بچهها و افشای جنایتهای کهریزک، ما را به اوین منتقل کردند. من در زندان اوین قاضی مرتضوی را دیدم. او با مشاهده آثار شکنجهها و شکستگیها و زخمهای وحشتناکی که در بدنم ایجاد شده بود نه تنها متأثر نشد، بلکه در همان زندان از من خواست بگویم این زخمها در بیرون از کهریزک برایم اتفاق افتاده است. او به عنوان دادستان و کسی که هماهنگیهای لازم را با دادیار، نماینده دادستان و فرماندهی ناجا برای اعزام و پذیرش ما در کهریزک داده بود، خودش هم به خوبی میدانست و میداند که مسئولیت همه شکنجهها و جنایات برعهده اوست.
محتویات پروندهای که در دادگاه نظامی مطرح شد و نیز همین پروندهای که علیه آنها تشکیل شده، تماما نشاندهنده این است که آمر و عامل این جنایات سه قاضی متهم حاضر یعنی «سعید مرتضوی»، «حسن زارع دهنوی» و«علی اکبر حیدریفر» هستند. اگر اینگونه نبود آقای مرتضوی شخصا سعی درلاپوشانی اتفاقاتی که افتاده بود، نمیکرد. اگر مقصر نبود چرا پزشک زندان کهریزک «رامین پوراندرجانی» را مجبور کرده بود که گواهی جعلی برای مرگ مقتولان کهریزک صادر کند؟ چرا مسئول بازداشتگاه را مجبور کرده بود که گواهی جعلی را امضاء و تایید کند؟ چرا در اوین به سراغ من آمد و از من خواست که جراحات بدنم را که در کهریزک ایجاد شده بودند، انکار کنم؟ چرا زارع دهنوی و حیدریفر به اوین آمدند و ما را تهدید کردند اگر برگهای را که در آن نوشته شده بود هیچ اتفاقی در کهریزک برای کسی نیافتاده است، امضا نکنید برای همیشه در زندان اوین خواهید ماند؟
آقای مرتضوی در دادگاه جمهوری اسلامی که خود سراسر نقض حقوق بشر است تبرئه شد، ولی در دادگاه مردم که تمامی جنایات او را در ذهن دارند، هیچگاه تبرئه نخواهد شد و روزی باید جواب تمام جنایاتش را پاسخگو باشد.
حکم قتل و شکنجه در جمهوری اسلامی طبق نظر قوه قضاییه برای یاران نظام، تبرئه است، پس اگر اینطور است تمام قاتلان در ایران باید آزاد شوند و از آنها تنها تقدیر به عمل آید، چرا که آقای مرتضوی با اینهمه جنایاتی که انجام داده و باعث کشته شدن و آسیبدیدن عده زیادی در کهریزک شده، صرفا تبرئه میشود.
البته با این حکم ناعادلانه دستگاه قضایی، سعید مرتضوی منفورتر از قبل شد و باید منتظر روزی بماند تا در دادگاه عادلانهای برایش تشکیل و حکم آن صادر شود.
شش است که از آن فجایع میگذرد ولی ما باز هم پیگیریم، هدف از پیگیری ما در طول این مدت آن است که از تکرار حوادث مشابه جلوگیری شود؛ شاید اگر همان شش سال قبل عدالت برقرار میشد و مسببین اصلی مجازت میشدند، دیگر شاهد کشته شدن ستار بهشتی نبودیم.
حالا که قوه قضائیه با آن عرض و طول بی نهایت و صرف مبالغ هنگفت از بودجه بیتالمال نشان داد «توانایی اجرای عدالت» را به معنای واقعی کلمه ندارد، و تنها در مسیر «دادرسیهای سیاسی» است که ادعای برپایی عدالتش گوش فلک را کر میکند، و واژه عدالت را به سخره گرفته است، بر آنم که از طریق نهادهای حقوق بشری بینالمللی داد خود را از ظالم بستانم، تا چه میسر افتد.