دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ه.ش.
شعر حقوق بشر
گویی کل ایران را ماتم گرفته.
شادی رفته جای آن را غم گرفته
حقوق بشر ندارد خریداری.
گر شدی مدافعش یقیناً بر سر داری
گر بودی دگر اندیش وشاعر و روزنامه نگار
نباشی در خطشان نصیبت میکنند طناب دار
واژه حقوق بشر پیش اینان بازی است.
باید که دید آقا از چه راضی است
اینجا از حقوق اولیه محرومند زنان.
مبادا که از دیدن مویی به گنه بیفتند اینان
در قاموس اینان هر که گفت حقوق زنان
زود دستگیرش کنند حکمش میشود زندان
از اعدام های زیر سن بگویم که میدهند انجام.*
یا که زندانیان سیاسی در اعتصاب با آینده شوم و بدفرجام
کارگران هم ندارند حق هیچ اعتراضی.
غیر از این سر کارشان هست با زندان و دادگاه و قاضی
اقلیت های دینی تحت فشار.
که حتی ندارند حق تحصیل و کار
در زندان هم ندارند حقی چنین افرادی.
بود حقشان در آنجا هم سلول انفرادی
گر به جرمی کنند تو را در زندان
با تو رفتار می شود مثل یک حیوان
چه نقض میشود اشکار و پنهان.
حقوق بیچاره مهاجران افغان
خوراندند به کودکان افغان.
به جرم نخواندن درس فضولات انسان
حئیتی می آیند برای گزارش یو پی آر.
چه سود ما که میدانیم کل ایران هست در حصار
بس در ره آزادی دادیم شعار.
خجل شد خود آزادی ز ین شعار
در امانند ناقضان حقوق بشر
این مدافعانشانند دائما در خطر