در این سخنرانی مولانا عبدالعزیز خوشحالی خود را نسبت به پیروزی انقلاب اعلام می کند و وضعیت عدم توسعه بلوچستان را یاد آور شده و از خمینی می خواهد که به این منطقه رسیدگی شود. اما علیرغم گذشت ۳۷ سال از انقلاب ایران این درخواستی که مکررا بیان شده است جامعه عمل نپوشیده است و با وجود ظرفیت های بالای این منطقه همچنان محروم ترین استان ایران است.
در آن روز پس از سخنرانی مولانا عبدالعزیز و درخواست از آیت الله خمینی، وی می گوید: انشاءاللّه خداوند توفیق به شما بدهد. اینکه گفتید که برای شما هیچ کاری نکردند، برای هیچ کس هیچ کاری نکردند! فقط آن چیزی که کردند برای امریکا و دیگر اجانب کردند. شاه سابق که در آن کتاب نوشته است «مأموریت برای وطنم» من این را صحیح میدانم؛ «مأموریت» برای وطن داشت! برای اینکه وطن را بکلی نابود کند، اسلام را نابود کند، عشایر را نابود کند، همۀ طبقات را به نابودی بکشد، همۀ خزاین ما را ببرد، ما را دستنشاندۀ غیر قرار بدهد، کشاورزی ما طوری بشود که ما در همه چیز محتاج به خارج باشیم. اینها همه جزء «مأموریت» او بود، و مأموریتش را هم انجام داد. لکن خدا خواست که رسوا بشود در عالم.
و ما البته از همۀ شما آقایان تقاضای این را داریم که در آن محلی که هستید همه با هم، شما و همۀ علمای آنجا با هم برادر[و]یک جهت باشید.
و انشاءاللّه دولت عدل اسلامی که پیش آمد، همه مثل هم، همه برادروار، استفاده از مملکت خودتان میکنید. و مملکت مال خودتان است و خودتان ادارهاش میکنید انشاءاللّه. خداوند شما را حفظ کند.
همین وعده ای که خمینی به مولانا عبدالعزیز داده بود که “مملکت مال خودتان است و خودتان اداره اش می کنید” به ظاهر چراغ سبزی بود برای به دست گرفتن استان سیستان و بلوچستان توسط بومی های منطقه که نیروهای بومی تحت نظارت حکومت مرکزی اداره کننده آن باشند و همین موضوع و تلاش های پیشین چهره های شاخص بلوچستان باعث تقاضای “خودمختاری” و فدرالیزیم توسط مولانا عبدالعزیز برای بلوچستان شد که در آن زمان در روزنامه های ایران هم پخش شد.
مولانا عبدالعزیز- خودمختاری