سرنوشت زندانیان سیاسی در ایران، خانواده های زیادی را تحت تاثیر قرار داده است؛از جمله خانواده نرگس محمدی، نایب رئیس زندانی کانون مدافعان حقوق بشر ایران را. بعد از همسرش، فرزندان دوقلوی او هم سال گذشته مجبور به ترک ایران شدند، تا در غیاب مادر زندانی، در شهر پاریس، با پدرشان زندگی کنند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از بی بی سی فارسی ، کیانا و علی، حالا در کنار پدر در تبعیشدان، کم کم به زندگی جدید خو گرفتهاند؛ هر چند زندگی در خانواده سه نفره ، بدون مادر برای آنها سخت است.
این خواهر و برادر دوقلو، در آپارتمانی کوچک و نقلی، با دنیایی از آرزوهای بزرگ ،زندگی میکنند؛ کیانا اهل نقاشی است و علی عاشق بازیهای لگو.
آنها ۹ سال بیشتر ندارند، ولی از سه چهار سالگی شاهد هجوم ماموران امنیتی به خانه و دستگیری پدر و مادرشان بودهاند.
زندگی جدید را به خاطر امنیت و آرامش و حضور پدر در کنارشان دوست دارند، ولی میگویند بزرگترین آرزویشان این است که روزی هر چهار نفرشان با هم زندگی کنند.
آنها از زمان خروجشان از ایران، تا همین یک ماه پیش، از شنیدن صدای مادر محروم بودند تا اینکه، با اعتصاب غذای بیست روزه نرگس محمدی در زندان مقامهای قضایی بالاخره، کوتاه آمدند و اجازه صحبت تلفنی او با فرزندانشان را صادر کردند.
علی میگوید: “برای من مهم نیست که ما در خانهای کوچک زندگی کنیم، مهم این است که مادرمان پیشمان باشد و ما با هم زندگی کنیم.”
کیانا هم میگوید که یکی از بزرگترین آرزوهایش این است که روزی مادرش به فرانسه برود تا در کنار هم در” خانهای ویلایی “زندگی کنند. او میافزاید: “جای مادر من در زندان نیست. چرا ما باید همیشه سه نفر باشیم. چرا نباید چهار نفر بشویم؟”
تقی رحمانی، که خود چهارده سال از عمرش را زندانی بوده، اکثرا در دهههای شصت، هفتاد و هشتاد، در نبود همسرش، سرپرستی بچهها را به عهده دارد.
میگوید از شنیدن صدایش محروم است: “الان اجازه صحبت کردن به ما نمی دهند. استدلالشان خیلی مسخره است. واقعا نادرست است. می گویند چون من متهم فراریم و او محکوم ما حق حرف زدن نداریم.”
او بعد از سرکوبهای سیاسی در ایران، علیرغم میل باطنی، تن به مهاجرت داد و در سال ۱۳۹۰ از ایران خارج شد و به فرانسه رفت.
“روز ۱۹ بهمن ۹۰ زنگ زدند گفتند به من گفتند که باید بیایی اوین خودتو معرفی کنی. خب من مدتها تصمیم به خروج داشتم. ولی نرگس حاضر به خروج نبود. من میخواستم راضیش کنم که با من خارج شود. او یک جمله ای گفت که برای من مهم بود. گفت که اگر از ایران خارج شوم و افسردگی بگیرم، آن وقت تو چه میگویی؟ واقعا من نمی توانستم کاری کنم. این می شد خودخواهی.”
“روز ۱۹ بهمن ۹۰ زنگ زدند گفتند به من گفتند که باید بیایی اوین خودتو معرفی کنی. خب من مدتها تصمیم به خروج داشتم. ولی نرگس حاضر به خروج نبود. من میخواستم راضیش کنم که با من خارج شود. او یک جمله ای گفت که برای من مهم بود. گفت که اگر از ایران خارج شوم و افسردگی بگیرم، آن وقت تو چه میگویی؟ واقعا من نمی توانستم کاری کنم. این می شد خودخواهی.”
نرگس محمدی، اما با همه فشارها و تهدیدها، نه حاضر به ترک ایران شد و نه مهر سکوت بر لبانش زد.
او فعالیت های سیاسی را از دوران دانشجویی شروع کرد؛ اما فعالیت های سیاسی و حقوق بشری را به طور جدی، با کانون مدافعان حقوق بشر آغاز کرد، فعالیت هایی مثل کمک به خانواده زندانیان سیاسی و فعالیت در کمیته زنان این کانون.
پای خانم محمدی بارها به محاکم قضایی و انتظامی کشانده شد. در سال ۱۳۸۷ با تعطیلی کانون به دستور مقامات قضایی ایران، فشار بر اعضای کانون ادامه پیدا کرد. اعضای کانون تار و مار شدند، یا از ایران رفتند و یا از زندان سر درآوردند.
نرگسمحمدی ،یک سال بعد ممنوعالخروج و بعد هم از کار اخراج شد.
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، و بنیانگذار کانون مدافعان حقوق بشر میگوید، پرونده کانون مدافعان حقوق بشر، از همان ابتدا در دست وزارت اطلاعات بود:
“همه اعضای کانون مدافعان حقوق بشر از دم رفتند زندن، البته به غیر از من که از ایران خارج شدم. بر مبنای گزارش های وزارت اطلاعات برای ما پرونده درست شد. گفته شد که کانون گروهی غیرقانونی است. حتی بازجوی همه اعضا هم از وزارت اطلاعات بود. خیلی ها امید داشتند رئیس جمهوری جدید تغییراتی در ساختار وزارت اطلاعات ایجاد کند که هنوز هیچ تغییری داده نشد. حتی بازجوی خانم محمدی هنوز همان کسی است که از اول بود. همان کسی از از اول گفته بود تا نشکنمت نمیگذارم بروی.”
نرگس محمدی، در دو پرونده جداگانه که هر دو بر اساس گزارش های وزارت اطلاعات ایران تشکیل شدند، در مجموع به ۲۲ سال زندان محکوم شده است.
یعنی در پرونده اول شش سال و در پرونده جدید به ۱۶ سال زندان محکوم شد. حکمی که سازمان ملل متحد آن را حیرت آور خوانده است.
اتهامهای خانم محمدی، شامل مواردی از جمله اقدام امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و راه اندازی و فعالیت در گروه های غیرقانونی است. که منظور از این گروه ها، کارزار لگام یا کارزار لغو گام به گام اعدام و نیز کانون مدافعان حقوق بشر است.
خانم محمدی، به خاطر دیدار با کارتین اشتون، مسئول سابق امور خارجی اتحادیه اروپا، در سال ۹۳ در تهران، به اقدام علیه امنیت ملی متهم شد؛ نقد و بررسی منشور حقوق شهروندی حسن روحانی هم از دیگر اتهام های اوست.
تقی رحمانی که وزارت اطلاعات را مسول احکام سنگین همسرش می داند، میگوید: “چیزی که من از آقای روحانی می خواهم این است که وزارت اطلاعات پرونده نرگس را پس بگیرد. نرگس آزاد می شود. شاکی نرگس وزارت اطلاعات است. شاکی ملی مذهبی ها، وزارت اطلاعات است. وزارت اطلاعات آقای روحانی پرونده رو پس بگیره مساله اصلا تمام میشه.”
تاوان فعالیتهای سیاسی و حقوق بشری برای نرگس محمدی و خانوادهاش سنگین بوده است.
تقی رحمانی میگوید زندگی خانوادگی برای آنها مثل صفحه حوادث بوده است: “شما هر روز بلند میشی منتظری یک اتفاق تازه بیافتد. درست مثل این که سوار بر شنی. بچههای ما از سه چهار سالگی به این دستگیریها رسیدند. نرگس دستگیر شده. من دستگیر شدم. اینا تو رفتارهای کیانا هست. کیانا میگه ما همیشه سه نفریم. چرا چهار نفر نیستیم؟ این قسمتی از خوابهای کیاناست. اینکه یک دیوی آمده و میخواهد من را بکشد. این استرس و نگرانی همیشه با اینها هست. حتی اینجا. درست است که اینجا در کنار من احساس امنیت بیشتری می کنند. ولی همیشه نگرانند که ممکن است یکی را از دست بدهند. مثلا وقتی می روم بیرون، چند بار تماس می گیرند و می پرسند کجایی.”
حس ناامنی و نگرانی شاید از مهمترین مشکلات فرزندان زندانیان سیاسی در ایران باشد.
در حالی که نرگس محمدی خانم محمدی، که از بیماری فلج عضلانی و آمبولی ریه رنج میبرد، فعلا فرسنگ ها دورتر از آنها در زندان است.
اما فرزندان نرگس محمدی برای آزادی مادرشان روزشماری می کنند. روزی که دوباره چهار نفر شوند.
تا آن روز دوقلوهای خردسال، به شنبه ها دل خوش کرده اند و شنیدن صدای مادر از پشت خط تلفن.
Reza Amiri