بعد از ساعت ها تهدید و ضرب و شتم و شکنجه توسط عوامل اطلاعات ثارالله سپاه و با آسیب دیدگی های زیاد ساعتی پیش از زندان اوین ترخیص شدم. قصد دارم به پزشک قانونی و بیمارستان بروم اما ممکن است مجددا به سراغم بیایند و در حال حاضر امنیت جانی ندارم.
صبح زود فردی زنگ در را زد و گفت ابلاغیه ای دارد. درب را که باز کردم شخص دیگری که از دستگیری دو سال پیش چهره اش را بیاد داشتم و می دانستم مامور اطلاعات سپاه است مچ دستم را گرفت و گفت حکم را ببین. فرد دیگر برگه ای نشان داد که نوشته بود متهم … به زندان اوین منتقل گردد. طبق دستور معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله سپاه… و در پایان مهر و امضای آقای حاجیلو دادیار جرائم سیاسی امنیتی. نفر سومی هم کنار خودرو ایستاده بود. مامور شروع به کشیدن دست من کرد. به آنها گفتم حکم من باید متوقف شده باشد و دلیلی ندارد با آنها بیایم. مقاومت کردم و او را به عقب هول دادم و گفتم که نمی خواهم درگیر شوم. اسلحه های کمری خود را بیرون آورده و گفتند “ما فقط مامور اجرای دستور هستیم، هر حرفی دارید در دادسرای مقدس می زنید. اگر مقاومت کنید مجبور می شویم شلیک کنیم.”
چون شکه شده بودم و نمی دانستم چه شده است و هدفشان چیست قبول کردم که سوار ماشین شوم. در ماشین دستبند و چشم بند زدند و پس از آن ضرب و شتم و تهدید شروع شد و به سمت اوین حرکت کردند. ابتدا در مسیر و پس از آن در محوطه زندان اوین در مجموع حدود سه ساعت مورد ضرب و شتم و تهدید واقع شدم … کتف چپ، کمر و گردنم آسیب دیده و همینطور حین ضرب و شتم و هول دادن ها و… مچ پا چپم پیچید که احتمال دارد در رفته باشد. علاوه بر این بخاطر اینکه من را با لباس نازک منزل برده بودند در اثر ساعت هایی که در سرما زندان اوین بودم دچار تب و لرز شدم و بدنم خشک شده. همراه با فحاشی و اهانت های زننده و ناموسی فریاد می زدند که نباید در مقابل آنها مقاومت می کردیم و می گفتند هم خودم و هم خانواده ام را سر به نیست خواهند کرد. می گفتند بلایی سرم می آورند که دیگر جرات نکنم از بازجوئی ها و زندان حرفی بزنم یا شکایتی کنم. پس از ساعت ها به پذیرش و اجرای احکام دادسرای مقدس برده شدم. حتی در داخل محوطه دادسرای مقدس و در مقابل دوربین ها نیز ضرب و شتم و فحاشی و تهدید ادامه داشت و یکبار هم با چیزی که فکر می کنم شوکر بود به پهلوی چپم زدند که باعث شوک و بی حسی بدنم شد. یکی از مسئولین اجرای احکام با تعجب به ماموران گفت که مگر حکم این متهم متوقف نشده!؟ مسئولی دیگر در پذیرش به آنها می گفت که چرا بدون هماهنگی آمده اند. که این ماموران در جواب همه مسئولین زندان می گفتند که: “الان هماهنگ می کنیم و از بالا تماس می گیرند و به شما می گویند که باید چه کار کنید.”
تا جایی که متوجه شدم و طبق چیزهایی که شنیدم در مرحله های مختلف افرادی به اسامی کاشانی، رئوف و آسف تماس هایی با مسئولان و افسران زندان گرفتند و پس از آن در شعبه اعزام زندان قرنطینه شدم تا پس از هماهنگی به قرنطینه اصلی منتقل شوم. ماموران سپاه گفتند که برای ادامه حبس در اینجا خواهی ماند و اینبار جان سالم بدر نمی بری و سپس محل را ترک کردند. بعد از چند ساعت و حوالی ظهر بود که فکر می کنم به اجرای احکام داخلی زندان که با فاصله ای در کنار دادسرای مقدس قرار دارد منتقل شدم. در آنجا مسئولان این قسمت به من گفتند که طبق حکم عدم تحمل کیفری و نیز دستورات قضائی حکم من متوقف شده است و با تعجب گفتند که نمی دانند چگونه جلب شده ام و چگونه و به چه علت دادسرای مقدس و شعبه یک اجرای احکام من را به قرنطینه منتقل کرده اند و خواستند توضیح بدهم که آیا خودم دلیلش را می دانم و حکمی به من نشان داده شده یا نه!؟ من نیز همه اتفاقات را بیان کردم. در نهایت گفتند که پس از استعلام می توانم از زندان خارج شوم. سپس با آقای حاجیلو دادیار مربوطه تماس گرفتند که آنطور که متوجه شدم آقای حاجیلو به مسئول اجرای احکام گفت که: حکم جلب از طرف او صادر نشده بوده است، دستور از جای دیگری بوده و به دادیاری ارتباطی نداشته است.
خلاصه اتفاقات این بود. البته در حال حاضر نه از نظر ذهنی و نه از نظر جسمی شرایط مساعد ندارم و ممکن است چیزی را جا انداخته باشم
سعید حسین زاده موحد ۱۳۹۵/۹/۷