گزارشی از ۹ خودکشی و خودسوزی در یک ماه اخیر؛ خودسوزی یک نوجوان در شهرستان روانسر

طی یک ماه گذشته دست‌کم ۹ شهروند شامل پنج زن، یک نوجوان و سه مرد در شهرستان‌های سردشت، پیرانشهر، مریوان، بانه، روانسر، بندر ترکمن و کرمانشاه به دلایلی از جمله “فقر و مشکلات اقتصادی” و “مشکلات و اختلافات خانوادگی” اقدام به خودکشی و خودسوزی کرده‌اند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، روز یکشنبە ١٣ آبان ماه ۱۳۹۷، یک زن از اهالی سردشت به نام «آمنە ابراهیمی» ۴۵ ساله و متاهل بە دلیل مشکلات و اختلافات خانوادگی، از طریق حلق آویزکردن بە زندگی خود پایان داد.

پیش از آن‌ روز جمعە ۴ آبان ماه، نیز یک زن ٣٧ سالە به نام «مریم جنگلی» از اهالی پیرانشهر اقدام بە خودکشی کرده و بە زندگی خود پایان دادە است.

روز پنجشنبە ٢ آبان ماه، هم «فاطمە قادری» از اهالی روستای نگل مریوان بە دلیل مشکلات خانوادگی اقدام بە خودسوزی کرده و جانش را از دست داد.

همان روز «عطا اللە امین زادە» از اهالی بانه بە دلیل مشکلات اقتصادی و فقر، اقدام بە خودزنی کرده و زندگی‌اش را پایان داد.

همچنین، روز دوشنبە ٢٣ مهر ماه، «رضیە روبینا» ۴۶ سالە از اهالی مریوان بە دلیل اختلافات خانوادگی، خود را حلق‌آویز کرده و‌ فوت کرد.

قبل از آن روز یکشنبە ١۵ مهر ماه، یک زن جوان از اهالی روانسر به نام «نیلا مرادی» فرزند محمود بە دلیل مشکلات خانوادگی، خود را حلق آویز کرد.

از سوی دیگر، در تاریخ ٢٧ مهر ماه، «شعلە سبحانی» ۱۶ ساله از اهالی بخش شاهو از توابع شهرستان روانسر اقدام بە خودسوزی کرده و به زندگی‌اش پایان داد.

سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه بیش از ۷ درصد از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است.

بنابر خبری دیگر خبرگزاری مهر مورخ ۱۵ آبان ۱۳۹۷، بنابر اعلام فرمانده نیروی انتظامی شهرستان بندرترکمن از خودسوزی پیرمرد ۷۹ ساله در سواحل این شهرستان خبر داد.

سرهنگ حسین گلوی اظهار کرد: “شامگاه دوشنبه، پیرمرد ۷۹ ساله در سواحل بندرترکمن اقدام به خودسوزی کرد”.

وی با بیان این که بدن پیرمرد کاملاً در آتش سوخت و وی فوت کرد، افزود: “نگهبان با دیدن صحنه بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفت و آن ها در محل حضور یافتند”.

گلوی ادامه داد: “هویت این فرد مشخص شده و علت خودسوزی هم در دست بررسی است”.

همچنین خبرگزاری رکنا مورخ ۱۲ آبان ۱۳۹۷، بنابر اعلام معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان کرمانشاه از خودسوزی یک مرد در این شهرستان خبر داد.

سرهنگ محمدرضا آمویی با اشاره به خودسوزی مردی در میدان آزادی کرمانشاه در روز شنبه گفت: “این مرد به دلیل اختلاف شخصی با برادرش اقدام به خودسوزی کرده است”.

وی در تشریح این اقدام افزود: “۲ برادر در فروشگاه اتکا واقع در میدان آزادی کرمانشاه غرفه شخصی داشتند که یکی از برادران به دلیل اختلاف با برادرش در ورودی فروشگاه اقدام به خودسوزی کرد”.

او گفت: “با دخالت پرسنل فروشگاه اتکا و مردم حاضر در محل ، آتش خاموش شد و فردی که خودسوزی کرده بود برای مداوا به بیمارستان منتقل شد”.

به گفته او، مصدومیت این فرد به صورت سطحی است و هم اکنون تحت درمان قرار دارد.

فضل اله رنجبر فرماندار کرمانشاه نیز در گفت و گو با ایرنا با تایید این حادثه گفت: “این فرد ۵۲ سال سن داشته و به علت اختلاف خانوادگی اقدام به خودسوزی کرده است”.

نبش قبر و بیرون کشیدن پیکر یک متوفی بهایی در منطقه گیلاوند

پیکر یک شهروند بهایی اهل گیلاوند از توابع شهرستان دماوند به نام شمسی اقدسی اعظمیان چند روز پس از آنکه  در تاریخ ۲ آبان‌ماه در آرامستان بهاییان گیلاوند (گلستان جاوید) به خاک سپرده شد توسط افراد ناشناسی نبش قبر شده و در بیابان‌های جابان از توابع همان شهرستان رها شد، هیچ فرد یا نهادی مسئولیت این اقدام را بر عهده نگرفته است هر چند پیشتر از سوی نیروهای امنیتی به بهاییان گیلاوند گفته شده بود حق دفن اموات خود را در این محل ندارند و باید دفن اموات خود را صرفا در تهران انجام دهند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پیکر شمسی اقدسی اعظمیان، شهروند بهایی اهل گیلاوند چهار روز پس از خاکسپاری در آرامستان بهاییان گیلاوند (گلستان جاوید) در بیابان‌های جابان از توابع شهرستان دماوند پیدا شد.

یک منبع نزدیک به خانواده خانم اعظمیان در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: “این شهروند بهایی در تاریخ ۲ آبان‌ماه امسال در گلستان جاوید بهاییان گیلاوند که از سال‌ها پیش محل دفن اموات بهاییان است به خاک سپرده شد. چهار روز پس از خاکسپاری طی تماس تلفنی پلیس به فرزند خانم اعظمیان گفت که پیکر مادرش در بیابان‌های اطراف جابان از توابع شهرستان دماوند پیدا شده است. هیچ فرد و نهادی مسئولیت نبش قبر و بیرون کشیدن پیکر را بعهده نگرفت اما پیشتر توسط نیروهای امنیتی (احتمالا وزارت اطلاعات) به بهاییان گیلاوند گفته شده بود حق دفن امواتشان را در این آرامستان ندارند و باید از این به بعد تمام امور دفن را به تهران منتقل کنند”.

وی همچنین افزود: “پس از پیدا شدن پیکر خانم اعظمیان، توسط نیروهای امنیتی به پسر ایشان گفته شد که باید پیکر مادر را به تهران منتقل کند که به دلیل بیشتر از یک ساعت بودن فاصله گیلاوند و تهران با مخالفت وی مواجه شدند. دلیل مخالفت این بود که طبق احکام آیین بهایی فاصله محل فوت تا محل دفن نباید بیش از یک ساعت باشد. از این رو دو ساعت بعد مامورین خودشان پیکر خانم اعظمیان را بدون موافقت خانواده به تهران منتقل کردند”.

این اولین بار نیست که شهروندان بهایی در ایران با تخریب و پلمب شدن آرامستان‌های بهایی (گلستان جاوید) در شهرهای مختلف مواجه می‌شود. هرانا، پیش از این نیز طی سال‌های گذشته در گزارشات مختلف از تخریب قبور و تعطیلی گورستان‌های بهاییان توسط نهادهای قضایی و امنیتی خبر داده بود.

از جمله آرامستان بهاییان (گلستان جاوید) در شهر کرمان از ظهر روز ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ به دستور مقامات قضایی کرمان پلمپ شده و از دفن مردگان بهایی در آن جلوگیری می‌شود.

همچنین در تاریخ ۲۴ تیرماه ۹۵ گورستان بهاییان قروه از توابع استان کردستان توسط ماموران دولتی تخریب شده بود.

در تاریخ ۲۱ آذر ۹۲ پس از تائید حکم دادگاهی در سنندج و مصادره زمین متعلق به بهائیان که از آن به عنوان گورستان استفاده شده بود؛ محل مذکور با بولدزر تخریب شد.

در اسفند ماه ۹۲ قبرستان بهاییان در شهر اهواز بسته شده و کوچه منتهی به این مکان توسط بلوک‌های سیمانی بزرگ مسدود شده و هیچ نهادی مسئولیت این اقدام را برعهده نگرفته بود.

همچنین در اواسط آذر ماه ۱۳۹۱ قبرستان قدیمی بهاییان سنگسر بطور کامل توسط بولدوزر و کامیون زیر خاک و آوار رفته و بر روی تمام قبر‌ها خاک و سنگ ریخته شد تا دیگر هیچ قبری مشاهده نشود.

از مرداد ماه سال ۹۰ نیز جامعه بهائی شهر تبریز اجازه دفن اموات خود در این شهر را ندارند و اموات آنها توسط مامورین اطلاعات به شهر میاندوآب واقع در استان آذربایجان غربی منتقل می‌شود.

شهروندان بهایی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهایی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

گیلاوند از توابع شهرستان دماوند بوده و در مسیر جاده تهران فیروزکوه قرار دارد.

احضار فیض‌الله عرب‌سرخی به زندان جهت تحمل حبس

فیض‌الله عرب‌سرخی زندانی سیاسی سابق که در مردادماه ۹۴ به اتهام تبلیغ علیه نظام در دادگاهی به ریاست قاضی احمدزاده محاکمه و به یک سال حبس تعزیری و دو سال محرومیت از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محکوم شده بود، طی احضاریه‌ای جهت اجرای حکم به زندان فراخوانده شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فیض‌الله عرب سرخی زندانی سیاسی سابق در یادداشتی از دریافت احضاریه جهت تحمل دوران محکومیت ۱ ساله خود خبر داد و گفته است که دلیل صدور این حکم شکایت اطلاعات سپاه در پی امضای نامه‌ای در زندان بوده است.

در این احضاریه از وی خواسته شده که تا حداکثر ۵ روز از تاریخ ابلاغ، خود را به زندان معرفی کند.

وی پیشتر در مردادماه سال ۹۴ در دادگاهی به ریاست قاضی احمدزاده به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری و دو سال محرومیت از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محکوم شده بود.

فیض‌الله عرب‌سرخی به همراه تعدادی دیگر از فعالان سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در شکایت‌نامه‌ای به اظهارات یک مقام امنیتی–نظامی موسوم به “سردار مشفق” اشاره کرده و آن را سند مهمی در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده انتخابات ریاست جمهوری دهم و حوادث بعد از آن و اقدامات خلاف قانون در جریان انتخابات و پس از آن دانسته بودند.

فیض‌الله عرب‌سرخی (زادۀ ۱ مهر ۱۳۳۷) سیاستمدار اصلاح طلب و زندانی سیاسی ایرانی و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است. او دارای تحصیلات ارتباطات اجتماعی در مقطع کارشناسی است. عرب‌سرخی در کابینهٔ میرحسین موسوی مسوولیت مدیرکل حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت.

فیض‌الله عرب‌سرخی که معاون وزیر بازرگانی دولت سیدمحمد خاتمی نیز بوده است، در تیرماه سال ۸۸ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و همان سال به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی” در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در سال ۹۲ با پایان دوران محکومیت از زندان اوین آزاد شد.

کارمند سابق هوا و فضا سپاه؛ احراز هویت یک زندانی امنیتی محکوم به اعدام

در تاریخ ۱۷ مهرماه سال جاری هرانا در گزارشی از محکومیت یک زوج متهم به جاسوسی به حبس و اعدام خبر داده بود. لیلا تاجیک زندانی محبوس در بند زنان زندان اوین به اتهام “جاسوسی برای کشور متخاصم” به ۱۵ سال حبس در تبعید محکوم و همسر سابق وی نیز از بابت همین پرونده به اعدام محکوم شده بود. پس از گذشت زمان هویت فرد محکوم به اعدام به نام “سید جمال حاجی زوار” ۴۷ ساله و کارمند سابق هوا و فضای سپاه توسط این خبرگزاری احراز شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هویت یک زندانی محکوم به اعدام احراز شده است.

در مهرماه سال جاری “سید جمال حاجی زوار” ۴۷ ساله، کارمند سابق هوا و فضای سپاه، به اتهام جاسوسی برای کشور متخاصم به اعدام محکوم شده و همزمان همسر سابق وی “لیلا تاجیک” که هم‌اکنون در بند زنان زندان اوین در حال تحمل دوران محکومیت خود است از بابت همین پرونده توسط شعبه چهارم دادگاه نظامی تهران به ۱۵ سال حبس و تبعید به کرج محکوم شده است.

سید جمال حاجی زوار در تاریخ ۱۴ شهریورماه ۹۶ به اتهام جاسوسی همزمان با همسر سابقش لیلا تاجیک در یک پرونده مشترک توسط اطلاعات سپاه بازداشت و در خانه‌های امن اطلاعات سپاه نگهداری می‌شدند. لیلا تاجیگ همسر سابق وی پس از ۷ ماه و در تاریخ ۲۷ اسفندماه همان سال به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

سید جمال حاجی زوار طی ۱۴ ماه اخیر در سکوت خبری رسانه‌های داخلی کماکان در خانه‌های امن اطلاعات سپاه نگهداری می‌شود و گزارش‌ها حاکی از اعمال شکنجه‌های شدید ازجمله کشیدن ناخن‌های دست و پا و وصل کردن شوک الکتریکی به وی در سلول‌های موسوم به سلول مرگ است.

پیشتر یک منبع مطلع در این خصوص به گزارشگر هرانا گفته بود: “به دلیل همزمانی بازداشت این زوج، فرزندان آنها به نام‌های صهبا ۱۶ ساله و سهند ۱۹ ساله بدون سرپرست و با فشار فراوانی که از سوی اطلاعات سپاه متحمل می‌شوند در حال گذران زندگی هستند”.

بعضی منابع خبری از جمله دولت بهار (رسانه نزدیک به محمود احمدی نژاد) در ماه‌های اخیر از بازداشت تعدادی از نیروهای امنیتی عمدتا شاغل در وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه به اتهام جاسوسی بویژه برای کشور اسراییل خبر داده بودند؛ با این حال جزئیات بیشتر پرونده سید جمال حاجی زوار و لیلا تاجیک به دلیل سکوت مقامات قضایی و امنیتی همچنان نامعلوم است.

طی ۲۴ ساعت گذشته؛ ۲۳۶ نفر در خوزستان با عارضه تنفسی راهی بیمارستان شدند

مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اهواز گفت که ۲۳۶ نفر در خوزستان در ۲۴ ساعت، به دنبال بارندگی با عارضه تنفسی، به مراکز درمانی زیر مجموعه دانشگاه علوم پزشکی اهواز مراجعه کردند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، فرهاد حمزه لویی روز سه شنبه بیان کرد: “تا ساعت هشت صبح امروز، از این تعداد هفت نفر در بخش های عادی بستری و ۲۲۹ نفر سرپایی در اورژانس ها درمان شدند”.

در سوم و چهارم آبان امسال نیز به دنبال بارندگی یک هزار و ۲۹۴ نفر و در ۲۹ و ۳۰ مهر یک هزار و ۴۷۲ نفر به دلیل عارضه تنفسی به مراکز درمانی خوزستان مراجعه کردند.

در پی بارش نخستین بارش باران در آذر پارسال، ۱۸۴ نفر با عارضه تنگی نفس به مراکز درمانی زیر مجموعه این دانشگاه مراجعه کردند.

تنگی نفس شهروندان خوزستانی همزمان با نخستین باران های پاییزی از سال ۱۳۹۲ آغاز شد و تا سال ۱۳۹۴ بیش از ۶۰ هزار نفر به دلیل مشکلات تنفسی به مراکز درمانی مراجعه کردند.

در نخستین شب بارندگی پاییزی در سال ۱۳۹۵ در کل خوزستان کمتر از یک هزار نفر به مراکز درمانی مراجعه کردند که کاهش ۷۰ تا ۸۰ درصدی نسبت به سال های گذشته را داشت.

۱۸ گزینه به عنوان عامل این تنگی نفس در خوزستان بررسی شد و چهار احتمال مشعل های چاه های نفت، سوزاندن مزارع نیشکر، سوزاندن زباله و گرده گیاهی(درخت کنوکارپوس) به عنوان عامل تنگی نفس معرفی شدند.

دانشگاه علوم پزشکی اهواز در آخرین اعلام نظر، گرده درخت کنوکارپوس را به عنوان عامل اصلی این نفس تنگی ها معرفی کرد.

با توجه به تمهیدات انجام شده از جمله رعایت نکات پیشگیرانه از سوی مردم همچنین هرس درختان کنوکارپوس پیش از گل دهی در خوزستان،بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی خوزستان به دلیل عارضه تنگی نفس تا حد قابل ملاحظه ای کاهش یافت.

بازداشت شدگان تجمع حمایت از هاشم خواستار، آزاد شدند

تمام افرادی که در پی حضور در تجمع حمایت از هاشم خواستار، مقابل بیمارستان ابن‌سینای مشهد در روز دوشنبه بازداشت شده بودند ساعاتی پس از انتقال به مقر پلیس امنیت از این محل آزاد شدند. تعداد بازداشت شدگان ۱۲ تن برآورد می شود که حداقل ۳ تن از آنان از اعضای خانواده هاشم خواستار، معلم دربند هستند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، تعداد ۱۲ تن از افرادی که در تجمع حمایت از هاشم خواستار در مشهد بازداشت شده بودند ساعاتی پس از انتقال به مقر پلیس امنیت از این محل آزاد شدند.

یک منبع نزدیک به خانواده آقای خواستار ضمن تایید این موضوع به گزارشگر هرانا گفت “۱۲ تن از جمله همسر و دو فرزند آقای خواستار به همراه تعداد دیگری از معلمان در پی حضور مقابل بیمارستان ابن سینای مشهد توسط ماموران کلانتری بازداشت و به مقر پلیس امنیت مشهد منتقل شدند.”

این منبع مطلع ادامه داد “در آنجا ماموران وزارت اطلاعات هم حضور داشتند، ابتدا از افراد خواستند که تعهدنامه هایی را امضاکنند که بازداشت شدگان از انجام آن سر باز زدند، ماموران اطلاعات با همسر آقای خواستار مذاکره کردند و نهایتا با وعده اینکه تا فردا وضعیت آقای خواستار روشن خواهد شد همه ۱۲ تن را آزاد کردند.”

اسامی تعدادی از بازداشت شدگان “صدیقه مالکی‌فرد” (همسر هاشم خواستار)، “جاهد خواستار” (فرزند هاشم خواستار) “احمد خواستار” (فرزند هاشم خواستار) “هادی لطفی نیا” و “محمد یزدی” توسط هرانا احراز شده است.

لازم به ذکر است هاشم خواستار، معلم بازنشسته و عضو کانون صنفی معلمان مشهد عصر روز سه‌شنبه ۱ آبان‌ماه توسط نیروهای امنیتی در شهر مشهدبازداشت و پس از آن به دلایل نامشخصی به بخش روانی بیمارستان ابن‌سینای این شهر منتقل شده است و پس از گذشت ۱۴ روز کماکان در این بیمارستان در بازداشت به‌سر می‌برد. ماموان آقای خواستار را در زمان بازداشت با آمبولانس به بیمارستان منتقل کرده‌ بودند.

یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفته بود: “آقای خواستار سابقه هیچ بیماری و مشکل روانی ندارد و در زمان بازداشت، خودروی ایشان با تمام وسایل بدون قفل شدن در مقابل درب باغ رها شده بود که نشان دهنده شرایط خاص ایشان در زمان بازداشت بوده است”.

هاشم خواستار پیش‌تر نیز در تاریخ در ۳۱ تیرماه ۱۳۹۷ در جریان تجمع سکوت معلمان به همراه تعداد دیگری از معلمان بازداشت و به بازداشتگاه پلیس امنیت واقع در خیابان عباس آباد (وزرا) منتقل شده بود.

آقای خواستار پیش از این از بابت پرونده‌ای که پس از پایان محکومیت دوساله‌اش از بابت پرونده‌ای گه از بایت انتشار نامه‌هایی که در زندان نوشته علیه وی مفتوحه شده بود، به پرداخت جزای نقدی بدل از حبس محکوم شد که در پی مخالفت با پرداخت آن مجددا بازداشت و روانه زندان وکیل آباد شده بود.

هاشم خواستار معلم بازنشسته ۶۵ ساله و عضو کانون صنفی معلمان ایران پس از رویدادهای انتخابات ۸۸ بازداشت و به مدت دو سال روانه زندان شده بود. وی نهایتا بدون بهره مندی از مرخصی در تاریخ هفدهم شهریور ماه ۱۳۹۰ آزاد شد.

وضعیت بازداشت و انتقال وی به بیمارستان که به نگرانی خانواده و فعالان صنفی معلم منتهی شده بود نهایتا با فراخوانی که در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود روز دوشنبه به تجمع مقابل بیمارستان محل نگهداری ایشان منتهی شد.

شکایت محمدرضا شجریان از صدا و سیما به دادگاه تجدیدنظر رفت

شکایت محمدرضا شجریان، از صدا و سیما برای رسیدگی به دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارسال شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، محمدحسین آقاسی، وکیل مدافع محمدرضا شجریان روز سه شنبه با اعلام این خبر گفت: “با توجه به محاکمه غیابی یکی از متهمان پرونده، حکم دادگاه از طریق انتشار آگهی ابلاغ شد و به همین خاطر ارسال پرونده به دادگاه تجدیدنظر، زمان برد”.

این وکیل دادگستری اظهار داشت: “بر همین اساس و با توجه به سپری شدن موعد قانونی در ابلاغ حکم از طریق آگهی، به تازگی پرونده با اعتراض موکلم به حکم دادگاه بدوی که شکایت او را از صدا و سیما به خاطر پخش بدون مجوز آثارش رد کرده، به دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارسال شده است”.

آقاسی با بیان اینکه هنوز پرونده در دادگاه تجدیدنظر تعیین شعبه نشده است افزود: “باید ببینیم دادگاه تجدیدنظر پس از تعیین شعبه، وقت رسیدگی تعیین می کند یا بدون حضور طرفین دعوا، تصمیم می گیرد”.

گفتنی است که پیشتر وکیل مدافع محمدرضا از اعتراض به رای صادره مبنی بر بی‌حقی موکلش در پرونده شکایت از صدا و سیما به دلیل پخش بدون اجازه آثار این استاد آواز ایران خبر داده بود و افزود: “جالب بود که قاضی شعبه در این جلسه بسیار محترمانه رفتار کردند و انکار کردند که من «ها ها ها» نگفته‌ام. با ایشان گفت‌وگویی داشتیم و من اعتراض را ثبت کردم. منتظر هستم که پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارسال شود”.

لازم به یادآوری است که روز سه‌شنبه ۱۳ شهریور ۹۷، خبر آمد که وکیل مدافع محمدرضا شجریان از ابلاغ حکم دادگاه کارکنان دولت درباره شکایت موکلش از صداوسیما خبر داده و گفته است: “دادگاه، شکایت شجریان مبنی بر پخش بدون مجوز آثارش را در صداوسیما رد کرده و گفته انتشار این آثار در رسانه ملی موجب شهرت شجریان شده و به زیان او نبوده است!”

همچنین شهرام ناظری در واکنش به حکم دادگاه شکایت محمدرضا شجریان از صداوسیما که در آن آمده است «انتشار این آثار در رسانه ملی موجب شهرت شجریان شده و به زیان او نبوده است!»، گفته بود که “صداوسیما شاید بتواند افرادی بی‌مایه را عَلَم کند ولی یک هنرمند سطح بالا نیازی به این چیزها ندارد و می‌تواند با یک نوار یا یک سی‌دی کارش را بکند”.

ضرب و شتم یک خبرنگار توسط ماموران شهرداری در قزوین

روز گذشته مدیر دفتر و روابط عمومی صدا و سیمای مرکز قزوین از ضرب و شتم یک خبرنگار توسط کارکنان شهرداری خبر داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، حسن اکبری مدیر دفتر و روابط عمومی شبکه قزوین، گفت: “شب جمعه مأموران شهرداری قصد تخریب چهاردیواری نیمه تمامی در حومه قزوین را که گفته می‌شود غیر مجاز بوده است، داشتند که یکی از خبرنگاران صدا و سیمای مرکز قزوین در حال عبور از آن مکان به تصویربرداری از صحنه می‌پردازد.

اکبری افزود: “این خبرنگار با برخورد کارکنان شهرداری مواجه می‌شود و با توجه به تصریح این خبرنگار که از عوامل صدا و سیما است متأسفانه مورد ضرب و شتم پلیس ساختمان شهرداری قرار می‌گیرد”.

وی اضافه کرد: “این خبرنگار در بیمارستان شهید رجائی بستری شد”.

اکبری گفت: “با توجه به رسالت رسانه‌ها و تکلیف سنگین اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی، این نوع عملکرد ناشایست می‌تواند آثار مخربی را بر چهره سپهر رسانه‌ای استان ایجاد کند، امیدواریم که با پیگیری شهردار قزوین دیگر شاهد بروز چنین اتفاقاتی نباشیم”.

من از ترس کتک خوردن از پلیس اعتراف کردم؛ روایت هولناک بیگناهی که تا پای چوبه دار رفت‌

یک زندانی محکوم به مرگ که قرار بود به اتهام قتل اعدام شود، بعد از ۶سال مشخص شد بی گناه بوده است و از زندان آزاد شد. این زندانی گفته بود که “از ترس کتک اعتراف کردم، دیدم تحمل این همه ضرب وشتم را ندارم. زیر کتک به خودم گفتم اگر اعتراف نکنم مرا می‌کشند و اگر هم اعتراف کنم حکمم اعدام است، پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم. برای دوستان زندانی‌ام همه چیز را گفتم؛ می‌گفتند اگر اعترافاتت را پس بگیری تو را به آگاهی می‌برند در کلانتری یک قتل را گردن گرفته‌ای، بروی آگاهی، ۶ قتل دیگر را هم باید گردن بگیری”.

به گزارش خبرگزاری هرانا، روزنامه قانون در شماره جدید خود به انتشار خاطره ای از سرهنگ مجتبی مروتی پرداخته است، این دانش آموخته دانشکده جنایی به قلم خود روایت مواجه با یک بیگناه که در آستانه اعدام بود را نقل می کند، متن کامل این نوشتار را در ادامه بخوانید.

در سال ٨٠ پس از فارغ التحصیلی از دانشکده جنایی به پلیس آگاهی شهرستان کرج منتقل شدم.

ازطریق رییس پلیس وقت شعبات گوناگونی برای ادامه خدمت به من پیشنهاد شد که سرانجام برخلاف توصیه همکاران شعبه مبارزه باقتل را برای خدمت برگزیدم.

شعبه قتل آگاهی کرج یکی از پرکارترین وپر مشغله ترین شعبات آگاهی بود.

گاهی برخی از کارکنان تا پاسی از شب بیدار می ماندند و اکثر مواقع شاهد بودم که بازجویی متهمان و مظنونان از غروب تا صبح روز بعد ادامه پیدا می کرد و کارکنان به رغم گرفتاری‌ها ودغدغه‌های خانوادگی تقریبا بیش از ١۵ ساعت از شبانه روز را صرف تحقیقات میدانی و بازجویی از شکات، شاهدان و مظنونان می‌کردند. این روند کارکردن برای من که تازه کار بودم حیرت انگیز بود.

حساسیت وتعصب برخی ازهمکاران در هنگام کارکردن و مواجهه با صحنه های جرم قتل مثال زدنی بود.

در برخی از صحنه ها به علت بوی بد وتعفن ناشی از فساد نعشی اجساد؛ حتی فرزندان مقتول حاضر به همکاری برای جابه‌جایی اجساد نمی‌شدند و به بهانه های مختلف صحنه را ترک می‌کردند و این درحالی بود که ما و همکاران تشخیص هویت ساعت‌ها در فضای متعفن محل کشف اجساد به دنبال مستند سازی وکشف سرنخ‌ها بودیم.

در چنین فضایی بود که من بین ادامه دادن درشعبه قتل یا رفتن به شعبات دیگر برسر دوراهی قرار گرفته بودم.

حادثه کوچکی اتفاق افتاد که مرا وادار کرد چهار سال درآن شعبه بمانم.

لذت کشف برخی از قتل ها چنان بود که بعدا مرا متوجه علت ماندن ١١ ساله برخی از کارکنان در شعبه قتل کرد.

در زمستان همان سال من کشیک اداره قتل بودم و معمولا به علت مجردی ام مجبور بودم اکثر ساعات خود را در اداره سپری کنم.

بعد از یک روز سخت کاری روی تخت دراز کشیده بودم، تلفن شعبه زنگ می زد، خسته بودم، بین خواب وبیداری دوست نداشتم گوشی را جواب بدهم.

از رییس شعبه خیلی حساب می بردم، پیش خودم گفتم اگر او پشت خط باشد و جواب ندهم فردا عصبانی می‌شود.

سر انجام از جایم بلند شدم وگوشی را برداشتم.

شخصی از پشت تلفن خودش را از کارکنان آگاهی مرند معرفی کرد وگفت ما اینجا سارق سیم برقی را گرفته ایم که به یک فقره قتل در زمستان سال ٧۵ یا ٧۶ درکرج اعتراف کرده است.

جزییات را پرسیدم وشماره تلفنش را گرفتم ویک یادداشت زیر میز رییس شعبه گذاشتم وفکرم مشغول ماجرا شد ودیگر خوابم نبرد. ناچار شدم اداره را ترک کنم.

صبح روز بعد رییس یادداشت را دید و مرا احضار کرد.

جریان را برایش تعریف کردم.

در اعترافات آن قاتل اشاره به همزمانی قتل با زمستان وانداختن جسد داخل چاله سرویس مغازه تعویض روغنی در کرج شده بود. ولی جزییات دیگری از جمله محل قتل، اسم مقتول و به تاریخ دقیق آن اشاره ای نشده بود.

با این تفاسیر پیداکردن پرونده وبررسی صحت اعترافات قاتل مقدور نبود.

چند روز گذشت رییس شعبه که یکی از قدیمی ترین افسران شعبه بود با قاطعیت تمام چنین قتلی در کرج را به یاد نداشت.

سایر کارکنان هم گفتند احتمالا متهم در مرند براثر فشار ضرب وشتم قتلی را اعتراف کرده و صحت ندارد. چون چنین اتفاقاتی قبلا اتفاق افتاده بود وکذب اعترافات برخی از متهمان به اثبات رسیده بود.

مدتی گذشت و یکی از کارکنان قدیمی از مرخصی چند روزه برگشت؛ تقریبا موضوع تلفن مرند داشت فراموش می شد.

برای انجام تحقیقات با خودرو اداره بیرون رفته بودیم که به صورت ناخود آگاه و به خاطر مشغول بودن ذهنم جریان را تعریف کردم وگفتم رییس هم با قاطعیت چنین قتلی را به یاد ندارد.

همکارم یکباره ترمزکرد و با همان حساسیت گفت این قتل را از یکی از همکاران انتظامی کلانتری ١۵ رجایی شهر شنیده ام، ولی تا جایی که می دانم قاتلش را دستگیر کرده اندو با توجه به اینکه ۵ تا ۶ سال از ماجرا گذشته است پرونده پیدا نخواهد شد. آن همکار هم از کرج منتقل شده بود و جزییات پرونده را کسی نمی دانست.

سرانجام به این فکر افتادیم موضوع را با قاضی جنایی کرج که او هم در محل کار خود قدیمی وبا تجربه بود در میان بگذاریم. بعد از اتمام تحقیقات از رییس تلفنی اجازه گرفتیم و پیش قاضی جنایی رفتیم وکل ماجرا را دو نفری شرح دادیم.

هنگام توضیحات متوجه تغییرحالات وناراحتی شدید قاضی شدم.

بلافاصله از پشت میزش بلند شد وعنوان کرد این موضوع مربوط به قتل مرحوم «محمد» است و قاتل به نام «جواد» در ۴٨ ساعت آینده قرار است در زندان قصر اعدام شود.

(زندان قصر در آ ن‌زمان جابه‌جا نشده بود) پرسید چقدر مطمئن هستید که قاتل اصلی همانی باشد که در مرند اعتراف کرده که ما جوابی نداشتیم.

با توجه به حساسیت موضوع قاضی پرونده با ما به آگاهی آمد وپس از مشورت قرار شد که اجرای حکم اعدام قاتل داخل زندان تا اعزام متهم مرند به تعویق بیفتد.

ازطرفی چون تنها قاضی صادر کننده رای اولیه می توانست جلوی اجرای حکم متهم رابگیرد بخت با با ما یار بود وقاضی پرونده همین قاضی ای بود که ما اورا در جریان موضوع قرار داده بودیم و بلافاصله دو نیابت قضایی صادر کرد.

یکی برای اجرای احکام زندان قصر برای ممانعت از اجرای حکم اعدام وانتقال قاتل ج-ا به آگاهی کرج ونیابت دوم برای انتقال متهم دستگیر شده توسط آگاهی مرند.

دوتا اکیپ تشکیل شد وبعد از ۴٨ ساعت هردو متهم به کرج منتقل شدند.

متهم اصلی که حکم اعدامش صادر شده بود به هیچ عنوان حرف نمی زد و تنها گریه می کرد و می پرسید شما چگونه به بی گناهی من پی بردید؟

تا این موضوع برای من روشن نشود من هیچ حرفی نمی زنم.

با او همدردی کردیم و با همدلی با او صحبت کردیم وحتی با چرخاندنش در داخل شهر کرج کمی اورا آرام کردیم.

او می گفت در طول این پنج سال تمام موهایم سفید شده اند،

زنم طلاق گرفته وتنها پسرم هم معتاد شده است.

پدرم مغازه تعویض روغنی‌ام را فروخت وهمه اش را خرج وکیل کرد و درخصوص علت اعتراف می‌گفت مقتول شاگرد من بود وشب‌ها در داخل مغازه می‌خوابید یک روز صبح که هوا سرد بود وبرف هم باریده بود رفتم سرکار شاگردم در را از داخل با یک میله اهرم باز می کرد که از بیرون باز نمی شد. دیدم کرکره مغازه کمی باز است با خودم گفتم حتما زودتر بیدار شده است در مغازه را بالا کشیدم دیدم جسد شاگردم غرق در خون داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاده است. از پله ها پایین رفتم اثر یک چاقوی عمیق را روی سینه او مشاهده کردم. بلافاصله از مغازه بیرون آمدم وشروع به داد وفریاد کردم مردم وهمسایه‌ها جمع شدند و به کلانتری رجایی شهر زنگ زدند. پلیس آمد وتجسس کلانتری مرا گرفت وبا خودش به کلانتری برد. درداخل کلانتری همه گفتند تو قاتلی وچرا شاگردت را کشته ای ومرا مقداری کتک زدند.

دیدم تحمل این همه ضرب وشتم را ندارم. زیر کتک به خودم گفتم اگر اعتراف نکنم مرا می کشند واگرهم اعتراف کنم حکمم اعدام است؛ پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم.

سرانجام با توجه به چیزهایی که دیدم نشستم وهمه چیز را گردن گرفتم و به قتل شاگردم بدون اینکه روحم اطلاعی داشته باشد اعتراف کردم.

بعد مرا به دادگاه بردند وآنجا هم همه چیز را گردن گرفتم.

چند روز بازداشت بودم و بعد مرا به زندان بردند.

برای دوستان زندانی ام همه چیز را گفتم؛ می‌گفتند اگر اعترافاتت را پس بگیری تورا به آگاهی می برند در کلانتری یک قتل را گردن گرفته ای، بروی آگاهی پنج، ۶ قتل دیگر را هم باید گردن بگیری.

چند بار دادگاه آمدم هروقت اسم آگاهی می‌آمد تمام بدنم می لرزید.

آن برخورد کلانتری را دیده بودم از اسم آگاهی وحشت می کردم هرچه دوستان وخانواده در ملاقات‌ها می‌گفتند من از ترس کتک گوش نمی کردم ودر گفتن انگیزه قتل هم با بیان یک انگیزه واهی مثل اختلاف مالی قاضی را راضی کردم که قاتل هستم.

در طول این پنج سال تمام زندگیم از دست رفت و زندگی ام از هم پاشید. واما متهم مرند پس از انتقال بدون اینکه در جریان حضور متهم در آگاهی باشد، از اصل موضوع بی اطلاع بود، بیان کرد: “من معتاد هستم ومواد مخدر های مختلفی را تجربه کرده ام”.

من وچند تا از دوستانم را به جرم سرقت سیم برق گرفته بودندومن قبلا به آن‌ها همه چیز را گفته بودم وگفتم من ۵ تا ۶ سال پیش یک نفر را در کرج کشته ام وتا به‌حال آگاهی یک‌بار دنبالم نیامده است وپلیس ما آنقدر که گفته می شود قوی نیست این را برای دوستانم تعریف کرده بودم تا هم خودم را نشان بدهم وهم ترس آن‌ها ریخته شود ودر زمان سرقت سیم برق اگر گیر کردیم کسی از آگاهی نترسد که متاسفانه زمانی که مارا در مرند گرفتند یکی از دوستانم جریان قتل را برای عوامل آگاهی تعریف کرده است.

جریان از این قرار بود…

من در زمستان سال ٧۵ یا ٧۶ در یک شب سرد زمستانی برای پیدا کردن کار عازم تهران بودم. در اتوبان کرج گفتند اینجا تاکسیرانی کرج است من به موادمخدر احتیاج داشتم پیاده شدم ساعت حدود ٩شب بود رفتم ترمینال کرج ۵٠٠ تومان حشیش خریدم یک نفر آنجا بود اوهم آمده بود حشیش بخرد من در مورد کار پرسیدم و باهم گرم صحبت شدیم هوا سرد بود به من پیشنهاد داد که شب پیش او در مغازه تعویض روغنی بخوابم رفتیم داخل مغازه یک بخاری که با روغن سوخته کار می کرد مغازه را گرم کرده بود با هم رفتیم بالکن مغازه وصحبت کردیم وچای خوردیم میوه خوردیم ومقدار با هم سیگاری مصرف کردیم و…کلی باهم حرف زدیم شب از نیمه گذشته بود آماده خواب شدیم. من روی تخت خوابیده بودم نمی‌دانم چقدر از خوابم گذشته بود دیدم شاگرد مغازه دارد بدن مرا لمس می کند اول فکر کردم می خواهد جیب‌های عقب شلوارم را پیدا کند من چون بچه شهرستان بودم خیلی ترسیدم احساس کردم می خواهد به من تجاوز کند. با هم درگیر شدیم چون شب با یک چاقوی بزرگ میوه خورده بودیم دستم را روی اوپن دیوار بالکن دراز کردم ویک ضربه به سینه او زدم واو را به عقب هل دادم وپاهایش به دیوار کوتاه بالکن مغازه خورد و با سربه داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاد ومن هم وسایلم را جمع کردم در مغازه را پایین کشیدم وخودم را به ترمینال رسانیده ونزدیک صبح با اولین اتوبوس به تبریز رفتم. در کمتر از هفت ساعت اقامت در کرج یک قتل مرتکب شدم وبلافاصله به شهر خودمان برگشتم ودیگر هیچ‌وقت به تهران وکرج نیامدم.

با این اعترافات همگی ما دچارشوک بزرگی شده بودیم.

راز یک جنایت بعد از ۶سال کشف شده بود وتمام اعترافات با عکس‌ها وفیلم بررسی صحنه مطابقت کامل داشت وتمام اعترافات با جزییات مورد باز سازی قرارگرفت؛ شکستن جمجمه براثر پرتاب مقتول به داخل چاله سرویس ویک ضربه چاقو داخل سینه وبخاری روغنی وچاقو و….همگی در عکس‌ها دیده می شد.

این متهم با قرار قانونی بازداشت و مرد بیگناه پس از ۶سال حبس از زندان آزاد شد و هرازچندگاهی یک کیلو شیرینی می‌خرید وباچشمانی پر از اشک می‌آمد داخل شعبه وبدون گفتن یک کلمه اداره را ترک می کرد وهمه همکاران پشت سر او بغض می‌کردیم و می گفتیم چه ظلم بزرگی به این بیگناه شده است.

صدور احکام حبس برای ۲۴ تن از بازداشت شدگان اعتراضات مردادماه در تهران

بیست‌وچهار تن از بازداشت‌شدگان اعتراضات مردادماه سال جاری در تهران توسط قوه‌ی قضاییه‌ی ایران جمعاً به ۲۵ سال و ۶ ماه حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شدند. این افراد از حق داشتن وکیل محروم بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از سازمان دیده‌بان حقوق بشر، قوه‌ی قضاییه‌ی ایران حداقل ۲۴ معترض را بر اساس اتهامات مبهم امنیت ملی محکوم کرده است.

آنها در میان بیش از ۵۰ نفری بودند که در روز ۱۱ مردادماه ۱۳۹۷، در جریان تجمعی اعتراضی در تهران به شرایط رو به افول اقتصادی و فساد دستگیر شده بودند.

بر اساس این حکم “برزان محمدی” به شش سال حبس تعزیری، “مجید کریم‌نژاد” به سه سال حبس تعزیری، “محمدحسین سپاسی” و “حسین دژانگاهی” هر یک به دو سال حبس تعزیری محکوم شدند.

همچنین “صبا کردافشاری، ۱۹ ساله”، “یاسمن آریانی، ۲۳ ساله”، “آذر حیدری“، “نیلوفر هومان‌فر“، “فرشید سعیدی”، “فرشید رستمی”، “سید محمد فلاح جای”، هر یک به ۱ سال حبس تعزیری و “مژده رجبی“، “طاهر بادپا”، “محمدحسین مالزیری”، “سامان زندیان”، “اردلان نادعلی زاده، “حسین سلگی”، “عادل فلاحت”، “فرزاد نصیری”، “مجید رضایی”، “شهاب صفاری”، “پوریا ناصریخواه” هر یک به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

الهه بهمنی و حدیث صبوری نیز به دو سال حبس تعلیقی محکوم شدند. این دو شهروند اکنون آزاد هستند.

اتهام همگی آنها «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» از طریق «شرکت در اعتراض بدون مجوز مختل‌کننده‌ی نظم عمومی» ذکر شده است.

در حکم حداقل دو نفر، از جمله صبا کردافشاری ۱۹ ساله، مدرک ارائه‌شده توسط دادستان‌ها صرفاً مطالب آنها در شبکه‌های اجتماعی از گزارش اعتراض‌ها بود.

مایکل پیج، معاون مدیر بخش خاورمیانه‌ی دیده‌بان حقوق بشر در این خصوص گفت “مقامات دولت ایران مرتباً در برابر جهان تبلیغ می‌کنند که اعتراضات مداوم در کشور نشان‌دهنده‌ی وجود آزادی‌های واقعی در ایران است، در حالی که همین معترضان برای سال‌ها در زندان به سر می‌برند”.

وی افزود “پیگرد معترضان مسالمت‌آمیز تنها به نارضایتی‌های جوشان ایرانیان از وضعیت می‌افزاید”.

دادستان‌ها و مقامات زندان از دسترسی بازداشت‌شدگان به وکیل در جریان بازپرسی و محاکمه امتناع کردند و به آنها فشار وارد کردند تا مجرمیت خود را بپذیرند. قانون ایران حقوق بازداشت‌شدگان متهم به جرایم امنیت ملی برای ملاقات با وکیل در دوران بازدرسی را محدود می‌کند. قوه‌ی قضاییه پیشتر فهرستی از ۲۰ وکیل دارای مجوز وکالت بازداشت‌شدگان متهم به جرایم امنیت ملی در استان تهران در جریان بازپرسی را منتشر کرد. در این فهرست نام هیچ وکیل حقوق بشری به چشم نمی‌خورد.

این منابع افزودند که در جریان محاکمه‌ها مقامات از بررسی اتهامات توسط وکلای منتخب خانواده‌ها یا حضور آنها در دادگاه جلوگیری کردند.

در تاریخ ۹ مرداد ماه سال جاری موجی از اعتراضات در شهر اصفهان شروع شد و به سرعت به شهرهای دیگر از جمله کرج در استان البرز و تهران، پایتخت، رسید.

در ۱۲ مرداد ماه، معترضی که از سوی حساب‌های شبکه‌های اجتماعی به نام رضا اوتادی معرفی شد در جریان اعتراضات در کرج مورد هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. مقامات تشکیل کمیته‌ای ویژه با شرکت سپاه پاسداران، واحد ضداطلاعات پلیس، و یک دادستان برای بررسی مرگ او را اعلام کردند اما هنوز یافته‌هایشان را منتشر نکرده‌اند.

بر اساس بیانیه‌های مقامات، از ژانویه حداقل ۳۰ نفر از جمله مأموران ضابط قانون در اعتراضات کشته شده‌اند اما مقامات هیچ  اشاره‌ای به انجام تحقیقات بی‌طرفانه درباره‌ی مرگ‌ها یا استفاده‌ی نیروهای ضابط قانون از زور بیش از حد برای سرکوب اعتراضات نکرده‌اند.

پیج گفت «کشورهایی که با ایران رابطه برقرار می‌کنند باید به مقامات برای تحقیقات مستقل درباره‌ی تعداد رو به تکثیر نقض‌های انجام شده توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی سرکوبگر ایران فشار بیاورند.»

هرانا پیش‌تر از صدور حکم برای پنج تن از این افراد توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه و انتقال آنان به بند زنان زندان اوین خبر داده بود.