ضرب و شتم یک خبرنگار توسط ماموران شهرداری در قزوین

روز گذشته مدیر دفتر و روابط عمومی صدا و سیمای مرکز قزوین از ضرب و شتم یک خبرنگار توسط کارکنان شهرداری خبر داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، حسن اکبری مدیر دفتر و روابط عمومی شبکه قزوین، گفت: “شب جمعه مأموران شهرداری قصد تخریب چهاردیواری نیمه تمامی در حومه قزوین را که گفته می‌شود غیر مجاز بوده است، داشتند که یکی از خبرنگاران صدا و سیمای مرکز قزوین در حال عبور از آن مکان به تصویربرداری از صحنه می‌پردازد.

اکبری افزود: “این خبرنگار با برخورد کارکنان شهرداری مواجه می‌شود و با توجه به تصریح این خبرنگار که از عوامل صدا و سیما است متأسفانه مورد ضرب و شتم پلیس ساختمان شهرداری قرار می‌گیرد”.

وی اضافه کرد: “این خبرنگار در بیمارستان شهید رجائی بستری شد”.

اکبری گفت: “با توجه به رسالت رسانه‌ها و تکلیف سنگین اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی، این نوع عملکرد ناشایست می‌تواند آثار مخربی را بر چهره سپهر رسانه‌ای استان ایجاد کند، امیدواریم که با پیگیری شهردار قزوین دیگر شاهد بروز چنین اتفاقاتی نباشیم”.

من از ترس کتک خوردن از پلیس اعتراف کردم؛ روایت هولناک بیگناهی که تا پای چوبه دار رفت‌

یک زندانی محکوم به مرگ که قرار بود به اتهام قتل اعدام شود، بعد از ۶سال مشخص شد بی گناه بوده است و از زندان آزاد شد. این زندانی گفته بود که “از ترس کتک اعتراف کردم، دیدم تحمل این همه ضرب وشتم را ندارم. زیر کتک به خودم گفتم اگر اعتراف نکنم مرا می‌کشند و اگر هم اعتراف کنم حکمم اعدام است، پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم. برای دوستان زندانی‌ام همه چیز را گفتم؛ می‌گفتند اگر اعترافاتت را پس بگیری تو را به آگاهی می‌برند در کلانتری یک قتل را گردن گرفته‌ای، بروی آگاهی، ۶ قتل دیگر را هم باید گردن بگیری”.

به گزارش خبرگزاری هرانا، روزنامه قانون در شماره جدید خود به انتشار خاطره ای از سرهنگ مجتبی مروتی پرداخته است، این دانش آموخته دانشکده جنایی به قلم خود روایت مواجه با یک بیگناه که در آستانه اعدام بود را نقل می کند، متن کامل این نوشتار را در ادامه بخوانید.

در سال ٨٠ پس از فارغ التحصیلی از دانشکده جنایی به پلیس آگاهی شهرستان کرج منتقل شدم.

ازطریق رییس پلیس وقت شعبات گوناگونی برای ادامه خدمت به من پیشنهاد شد که سرانجام برخلاف توصیه همکاران شعبه مبارزه باقتل را برای خدمت برگزیدم.

شعبه قتل آگاهی کرج یکی از پرکارترین وپر مشغله ترین شعبات آگاهی بود.

گاهی برخی از کارکنان تا پاسی از شب بیدار می ماندند و اکثر مواقع شاهد بودم که بازجویی متهمان و مظنونان از غروب تا صبح روز بعد ادامه پیدا می کرد و کارکنان به رغم گرفتاری‌ها ودغدغه‌های خانوادگی تقریبا بیش از ١۵ ساعت از شبانه روز را صرف تحقیقات میدانی و بازجویی از شکات، شاهدان و مظنونان می‌کردند. این روند کارکردن برای من که تازه کار بودم حیرت انگیز بود.

حساسیت وتعصب برخی ازهمکاران در هنگام کارکردن و مواجهه با صحنه های جرم قتل مثال زدنی بود.

در برخی از صحنه ها به علت بوی بد وتعفن ناشی از فساد نعشی اجساد؛ حتی فرزندان مقتول حاضر به همکاری برای جابه‌جایی اجساد نمی‌شدند و به بهانه های مختلف صحنه را ترک می‌کردند و این درحالی بود که ما و همکاران تشخیص هویت ساعت‌ها در فضای متعفن محل کشف اجساد به دنبال مستند سازی وکشف سرنخ‌ها بودیم.

در چنین فضایی بود که من بین ادامه دادن درشعبه قتل یا رفتن به شعبات دیگر برسر دوراهی قرار گرفته بودم.

حادثه کوچکی اتفاق افتاد که مرا وادار کرد چهار سال درآن شعبه بمانم.

لذت کشف برخی از قتل ها چنان بود که بعدا مرا متوجه علت ماندن ١١ ساله برخی از کارکنان در شعبه قتل کرد.

در زمستان همان سال من کشیک اداره قتل بودم و معمولا به علت مجردی ام مجبور بودم اکثر ساعات خود را در اداره سپری کنم.

بعد از یک روز سخت کاری روی تخت دراز کشیده بودم، تلفن شعبه زنگ می زد، خسته بودم، بین خواب وبیداری دوست نداشتم گوشی را جواب بدهم.

از رییس شعبه خیلی حساب می بردم، پیش خودم گفتم اگر او پشت خط باشد و جواب ندهم فردا عصبانی می‌شود.

سر انجام از جایم بلند شدم وگوشی را برداشتم.

شخصی از پشت تلفن خودش را از کارکنان آگاهی مرند معرفی کرد وگفت ما اینجا سارق سیم برقی را گرفته ایم که به یک فقره قتل در زمستان سال ٧۵ یا ٧۶ درکرج اعتراف کرده است.

جزییات را پرسیدم وشماره تلفنش را گرفتم ویک یادداشت زیر میز رییس شعبه گذاشتم وفکرم مشغول ماجرا شد ودیگر خوابم نبرد. ناچار شدم اداره را ترک کنم.

صبح روز بعد رییس یادداشت را دید و مرا احضار کرد.

جریان را برایش تعریف کردم.

در اعترافات آن قاتل اشاره به همزمانی قتل با زمستان وانداختن جسد داخل چاله سرویس مغازه تعویض روغنی در کرج شده بود. ولی جزییات دیگری از جمله محل قتل، اسم مقتول و به تاریخ دقیق آن اشاره ای نشده بود.

با این تفاسیر پیداکردن پرونده وبررسی صحت اعترافات قاتل مقدور نبود.

چند روز گذشت رییس شعبه که یکی از قدیمی ترین افسران شعبه بود با قاطعیت تمام چنین قتلی در کرج را به یاد نداشت.

سایر کارکنان هم گفتند احتمالا متهم در مرند براثر فشار ضرب وشتم قتلی را اعتراف کرده و صحت ندارد. چون چنین اتفاقاتی قبلا اتفاق افتاده بود وکذب اعترافات برخی از متهمان به اثبات رسیده بود.

مدتی گذشت و یکی از کارکنان قدیمی از مرخصی چند روزه برگشت؛ تقریبا موضوع تلفن مرند داشت فراموش می شد.

برای انجام تحقیقات با خودرو اداره بیرون رفته بودیم که به صورت ناخود آگاه و به خاطر مشغول بودن ذهنم جریان را تعریف کردم وگفتم رییس هم با قاطعیت چنین قتلی را به یاد ندارد.

همکارم یکباره ترمزکرد و با همان حساسیت گفت این قتل را از یکی از همکاران انتظامی کلانتری ١۵ رجایی شهر شنیده ام، ولی تا جایی که می دانم قاتلش را دستگیر کرده اندو با توجه به اینکه ۵ تا ۶ سال از ماجرا گذشته است پرونده پیدا نخواهد شد. آن همکار هم از کرج منتقل شده بود و جزییات پرونده را کسی نمی دانست.

سرانجام به این فکر افتادیم موضوع را با قاضی جنایی کرج که او هم در محل کار خود قدیمی وبا تجربه بود در میان بگذاریم. بعد از اتمام تحقیقات از رییس تلفنی اجازه گرفتیم و پیش قاضی جنایی رفتیم وکل ماجرا را دو نفری شرح دادیم.

هنگام توضیحات متوجه تغییرحالات وناراحتی شدید قاضی شدم.

بلافاصله از پشت میزش بلند شد وعنوان کرد این موضوع مربوط به قتل مرحوم «محمد» است و قاتل به نام «جواد» در ۴٨ ساعت آینده قرار است در زندان قصر اعدام شود.

(زندان قصر در آ ن‌زمان جابه‌جا نشده بود) پرسید چقدر مطمئن هستید که قاتل اصلی همانی باشد که در مرند اعتراف کرده که ما جوابی نداشتیم.

با توجه به حساسیت موضوع قاضی پرونده با ما به آگاهی آمد وپس از مشورت قرار شد که اجرای حکم اعدام قاتل داخل زندان تا اعزام متهم مرند به تعویق بیفتد.

ازطرفی چون تنها قاضی صادر کننده رای اولیه می توانست جلوی اجرای حکم متهم رابگیرد بخت با با ما یار بود وقاضی پرونده همین قاضی ای بود که ما اورا در جریان موضوع قرار داده بودیم و بلافاصله دو نیابت قضایی صادر کرد.

یکی برای اجرای احکام زندان قصر برای ممانعت از اجرای حکم اعدام وانتقال قاتل ج-ا به آگاهی کرج ونیابت دوم برای انتقال متهم دستگیر شده توسط آگاهی مرند.

دوتا اکیپ تشکیل شد وبعد از ۴٨ ساعت هردو متهم به کرج منتقل شدند.

متهم اصلی که حکم اعدامش صادر شده بود به هیچ عنوان حرف نمی زد و تنها گریه می کرد و می پرسید شما چگونه به بی گناهی من پی بردید؟

تا این موضوع برای من روشن نشود من هیچ حرفی نمی زنم.

با او همدردی کردیم و با همدلی با او صحبت کردیم وحتی با چرخاندنش در داخل شهر کرج کمی اورا آرام کردیم.

او می گفت در طول این پنج سال تمام موهایم سفید شده اند،

زنم طلاق گرفته وتنها پسرم هم معتاد شده است.

پدرم مغازه تعویض روغنی‌ام را فروخت وهمه اش را خرج وکیل کرد و درخصوص علت اعتراف می‌گفت مقتول شاگرد من بود وشب‌ها در داخل مغازه می‌خوابید یک روز صبح که هوا سرد بود وبرف هم باریده بود رفتم سرکار شاگردم در را از داخل با یک میله اهرم باز می کرد که از بیرون باز نمی شد. دیدم کرکره مغازه کمی باز است با خودم گفتم حتما زودتر بیدار شده است در مغازه را بالا کشیدم دیدم جسد شاگردم غرق در خون داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاده است. از پله ها پایین رفتم اثر یک چاقوی عمیق را روی سینه او مشاهده کردم. بلافاصله از مغازه بیرون آمدم وشروع به داد وفریاد کردم مردم وهمسایه‌ها جمع شدند و به کلانتری رجایی شهر زنگ زدند. پلیس آمد وتجسس کلانتری مرا گرفت وبا خودش به کلانتری برد. درداخل کلانتری همه گفتند تو قاتلی وچرا شاگردت را کشته ای ومرا مقداری کتک زدند.

دیدم تحمل این همه ضرب وشتم را ندارم. زیر کتک به خودم گفتم اگر اعتراف نکنم مرا می کشند واگرهم اعتراف کنم حکمم اعدام است؛ پس بهتر که اعتراف کنم تا حداقل کتک نخورم.

سرانجام با توجه به چیزهایی که دیدم نشستم وهمه چیز را گردن گرفتم و به قتل شاگردم بدون اینکه روحم اطلاعی داشته باشد اعتراف کردم.

بعد مرا به دادگاه بردند وآنجا هم همه چیز را گردن گرفتم.

چند روز بازداشت بودم و بعد مرا به زندان بردند.

برای دوستان زندانی ام همه چیز را گفتم؛ می‌گفتند اگر اعترافاتت را پس بگیری تورا به آگاهی می برند در کلانتری یک قتل را گردن گرفته ای، بروی آگاهی پنج، ۶ قتل دیگر را هم باید گردن بگیری.

چند بار دادگاه آمدم هروقت اسم آگاهی می‌آمد تمام بدنم می لرزید.

آن برخورد کلانتری را دیده بودم از اسم آگاهی وحشت می کردم هرچه دوستان وخانواده در ملاقات‌ها می‌گفتند من از ترس کتک گوش نمی کردم ودر گفتن انگیزه قتل هم با بیان یک انگیزه واهی مثل اختلاف مالی قاضی را راضی کردم که قاتل هستم.

در طول این پنج سال تمام زندگیم از دست رفت و زندگی ام از هم پاشید. واما متهم مرند پس از انتقال بدون اینکه در جریان حضور متهم در آگاهی باشد، از اصل موضوع بی اطلاع بود، بیان کرد: “من معتاد هستم ومواد مخدر های مختلفی را تجربه کرده ام”.

من وچند تا از دوستانم را به جرم سرقت سیم برق گرفته بودندومن قبلا به آن‌ها همه چیز را گفته بودم وگفتم من ۵ تا ۶ سال پیش یک نفر را در کرج کشته ام وتا به‌حال آگاهی یک‌بار دنبالم نیامده است وپلیس ما آنقدر که گفته می شود قوی نیست این را برای دوستانم تعریف کرده بودم تا هم خودم را نشان بدهم وهم ترس آن‌ها ریخته شود ودر زمان سرقت سیم برق اگر گیر کردیم کسی از آگاهی نترسد که متاسفانه زمانی که مارا در مرند گرفتند یکی از دوستانم جریان قتل را برای عوامل آگاهی تعریف کرده است.

جریان از این قرار بود…

من در زمستان سال ٧۵ یا ٧۶ در یک شب سرد زمستانی برای پیدا کردن کار عازم تهران بودم. در اتوبان کرج گفتند اینجا تاکسیرانی کرج است من به موادمخدر احتیاج داشتم پیاده شدم ساعت حدود ٩شب بود رفتم ترمینال کرج ۵٠٠ تومان حشیش خریدم یک نفر آنجا بود اوهم آمده بود حشیش بخرد من در مورد کار پرسیدم و باهم گرم صحبت شدیم هوا سرد بود به من پیشنهاد داد که شب پیش او در مغازه تعویض روغنی بخوابم رفتیم داخل مغازه یک بخاری که با روغن سوخته کار می کرد مغازه را گرم کرده بود با هم رفتیم بالکن مغازه وصحبت کردیم وچای خوردیم میوه خوردیم ومقدار با هم سیگاری مصرف کردیم و…کلی باهم حرف زدیم شب از نیمه گذشته بود آماده خواب شدیم. من روی تخت خوابیده بودم نمی‌دانم چقدر از خوابم گذشته بود دیدم شاگرد مغازه دارد بدن مرا لمس می کند اول فکر کردم می خواهد جیب‌های عقب شلوارم را پیدا کند من چون بچه شهرستان بودم خیلی ترسیدم احساس کردم می خواهد به من تجاوز کند. با هم درگیر شدیم چون شب با یک چاقوی بزرگ میوه خورده بودیم دستم را روی اوپن دیوار بالکن دراز کردم ویک ضربه به سینه او زدم واو را به عقب هل دادم وپاهایش به دیوار کوتاه بالکن مغازه خورد و با سربه داخل چاله سرویس تعویض روغن افتاد ومن هم وسایلم را جمع کردم در مغازه را پایین کشیدم وخودم را به ترمینال رسانیده ونزدیک صبح با اولین اتوبوس به تبریز رفتم. در کمتر از هفت ساعت اقامت در کرج یک قتل مرتکب شدم وبلافاصله به شهر خودمان برگشتم ودیگر هیچ‌وقت به تهران وکرج نیامدم.

با این اعترافات همگی ما دچارشوک بزرگی شده بودیم.

راز یک جنایت بعد از ۶سال کشف شده بود وتمام اعترافات با عکس‌ها وفیلم بررسی صحنه مطابقت کامل داشت وتمام اعترافات با جزییات مورد باز سازی قرارگرفت؛ شکستن جمجمه براثر پرتاب مقتول به داخل چاله سرویس ویک ضربه چاقو داخل سینه وبخاری روغنی وچاقو و….همگی در عکس‌ها دیده می شد.

این متهم با قرار قانونی بازداشت و مرد بیگناه پس از ۶سال حبس از زندان آزاد شد و هرازچندگاهی یک کیلو شیرینی می‌خرید وباچشمانی پر از اشک می‌آمد داخل شعبه وبدون گفتن یک کلمه اداره را ترک می کرد وهمه همکاران پشت سر او بغض می‌کردیم و می گفتیم چه ظلم بزرگی به این بیگناه شده است.

صدور احکام حبس برای ۲۴ تن از بازداشت شدگان اعتراضات مردادماه در تهران

بیست‌وچهار تن از بازداشت‌شدگان اعتراضات مردادماه سال جاری در تهران توسط قوه‌ی قضاییه‌ی ایران جمعاً به ۲۵ سال و ۶ ماه حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شدند. این افراد از حق داشتن وکیل محروم بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از سازمان دیده‌بان حقوق بشر، قوه‌ی قضاییه‌ی ایران حداقل ۲۴ معترض را بر اساس اتهامات مبهم امنیت ملی محکوم کرده است.

آنها در میان بیش از ۵۰ نفری بودند که در روز ۱۱ مردادماه ۱۳۹۷، در جریان تجمعی اعتراضی در تهران به شرایط رو به افول اقتصادی و فساد دستگیر شده بودند.

بر اساس این حکم “برزان محمدی” به شش سال حبس تعزیری، “مجید کریم‌نژاد” به سه سال حبس تعزیری، “محمدحسین سپاسی” و “حسین دژانگاهی” هر یک به دو سال حبس تعزیری محکوم شدند.

همچنین “صبا کردافشاری، ۱۹ ساله”، “یاسمن آریانی، ۲۳ ساله”، “آذر حیدری“، “نیلوفر هومان‌فر“، “فرشید سعیدی”، “فرشید رستمی”، “سید محمد فلاح جای”، هر یک به ۱ سال حبس تعزیری و “مژده رجبی“، “طاهر بادپا”، “محمدحسین مالزیری”، “سامان زندیان”، “اردلان نادعلی زاده، “حسین سلگی”، “عادل فلاحت”، “فرزاد نصیری”، “مجید رضایی”، “شهاب صفاری”، “پوریا ناصریخواه” هر یک به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

الهه بهمنی و حدیث صبوری نیز به دو سال حبس تعلیقی محکوم شدند. این دو شهروند اکنون آزاد هستند.

اتهام همگی آنها «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» از طریق «شرکت در اعتراض بدون مجوز مختل‌کننده‌ی نظم عمومی» ذکر شده است.

در حکم حداقل دو نفر، از جمله صبا کردافشاری ۱۹ ساله، مدرک ارائه‌شده توسط دادستان‌ها صرفاً مطالب آنها در شبکه‌های اجتماعی از گزارش اعتراض‌ها بود.

مایکل پیج، معاون مدیر بخش خاورمیانه‌ی دیده‌بان حقوق بشر در این خصوص گفت “مقامات دولت ایران مرتباً در برابر جهان تبلیغ می‌کنند که اعتراضات مداوم در کشور نشان‌دهنده‌ی وجود آزادی‌های واقعی در ایران است، در حالی که همین معترضان برای سال‌ها در زندان به سر می‌برند”.

وی افزود “پیگرد معترضان مسالمت‌آمیز تنها به نارضایتی‌های جوشان ایرانیان از وضعیت می‌افزاید”.

دادستان‌ها و مقامات زندان از دسترسی بازداشت‌شدگان به وکیل در جریان بازپرسی و محاکمه امتناع کردند و به آنها فشار وارد کردند تا مجرمیت خود را بپذیرند. قانون ایران حقوق بازداشت‌شدگان متهم به جرایم امنیت ملی برای ملاقات با وکیل در دوران بازدرسی را محدود می‌کند. قوه‌ی قضاییه پیشتر فهرستی از ۲۰ وکیل دارای مجوز وکالت بازداشت‌شدگان متهم به جرایم امنیت ملی در استان تهران در جریان بازپرسی را منتشر کرد. در این فهرست نام هیچ وکیل حقوق بشری به چشم نمی‌خورد.

این منابع افزودند که در جریان محاکمه‌ها مقامات از بررسی اتهامات توسط وکلای منتخب خانواده‌ها یا حضور آنها در دادگاه جلوگیری کردند.

در تاریخ ۹ مرداد ماه سال جاری موجی از اعتراضات در شهر اصفهان شروع شد و به سرعت به شهرهای دیگر از جمله کرج در استان البرز و تهران، پایتخت، رسید.

در ۱۲ مرداد ماه، معترضی که از سوی حساب‌های شبکه‌های اجتماعی به نام رضا اوتادی معرفی شد در جریان اعتراضات در کرج مورد هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. مقامات تشکیل کمیته‌ای ویژه با شرکت سپاه پاسداران، واحد ضداطلاعات پلیس، و یک دادستان برای بررسی مرگ او را اعلام کردند اما هنوز یافته‌هایشان را منتشر نکرده‌اند.

بر اساس بیانیه‌های مقامات، از ژانویه حداقل ۳۰ نفر از جمله مأموران ضابط قانون در اعتراضات کشته شده‌اند اما مقامات هیچ  اشاره‌ای به انجام تحقیقات بی‌طرفانه درباره‌ی مرگ‌ها یا استفاده‌ی نیروهای ضابط قانون از زور بیش از حد برای سرکوب اعتراضات نکرده‌اند.

پیج گفت «کشورهایی که با ایران رابطه برقرار می‌کنند باید به مقامات برای تحقیقات مستقل درباره‌ی تعداد رو به تکثیر نقض‌های انجام شده توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی سرکوبگر ایران فشار بیاورند.»

هرانا پیش‌تر از صدور حکم برای پنج تن از این افراد توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه و انتقال آنان به بند زنان زندان اوین خبر داده بود.

تفهیم اتهام سه تن از اعضای کانون نویسندگان ایران در دادسرای اوین

رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و بکتاش آبتین، یکی از بازرسان کانون نویسندگان روز شنبه در پی احضار مجدد به شعبه ۷ دادسرای اوین با عناوین “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” و “تشویق بانوان کشور به فساد و فحشا” تفهیم اتهام شدند. این افراد پیش‌تر از بابت همین پرونده در مردادماه سال جاری با عنوان “تبلیغ علیه نظام” تفهیم اتهام شده و با قرار کفالت آزاد شده بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۳۹۷، رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان و بکتاش آبتین، یکی از بازرسان این کانون در شعبه ۷ دادسرای اوین تفهیم اتهام شدند.

یک منبع مطلع در این رابطه به گزارشگر هرانا گفت: “اتهامات مطروحه طی این جلسه به دلیل  اینکه مصداقی نداشته توسط هر سه نفر رد شده و خواهان دلایل و مدارک برای این اتهامات شدند. بازپرس پرونده نیز قرار کفالت آنها را از ۵۰ میلیون تومان به ۱۰۰ میلیون تومان افزایش داده است”.

رضا خندان نیز درباره‌ی دلیل افزایش اتهام گفت: “آنچه ما از گفته‌ها و پاسخ‌های بازپرس پرونده استنباط کردیم این بود که گویا کسانی اتهام تبلیغ علیه نظام را برای ما کافی ندانسته و خواهان برگشتن پرونده به بازپرسی و تفهیم اتهام مجدد شده‌اند. علاوه بر اتهام تبلیغ علیه نظام، اتهام‌های “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” و “تشویق بانوان کشور به فساد و فحشا” به هر سه نفرمان تفهیم شدم است. ما این اتهام‌ها را که هیچ مصداقی نداشت، رد کردیم و خواهان ارائه‌ی دلیل و مدرک برای این اتهام‌ها شدیم”.

این سه عضو کانون نویسندگان پیشتر نیز در مردادماه سال جاری از بابت همین پرونده در شعبه ۷ دادسرای اوین با عنوان “تبلیغ علیه نظام” تفهیم اتهام شده بودند.

هرانا در تاریخ ۱۱ مردادماه ۹۷ از احضار بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو سابق هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران، به شعبه ۷ دادسرای اوین اوین داده بود.

در تاریخ ۴ مردادماه ۹۷ نیز “رضا خندان مهابادی” و “کیوان باژن” دو تن از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران طی برگه‌های جداگانه به دادسرای اوین احضار شده و به آنان ابلاغ شد که باید تا سه روز دیگر به این دادسرا مراجعه کنند.

لازم به یادآوری است در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۴ پنج مأمور وزارت اطلاعات با حکم شعبه ۱۲ بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه به خانه بکتاش آبتین رفتند و ضمن تفتیش منزل او بیش از دوهزار قلم فیلم، عکس‌های خانوادگی، موبایل، لپ‌تاپ و اسناد کانون نویسندگان ایران را ضبط کردند و پس از آن ایشان طی بیش از ۱۷ جلسه درخصوص فعالیت‌های هنری، ادبی و سینمایی خود بازجویی شدند. دلیل احضار و بازجویی ایشان “انتشار نشریه غیرقانونی” و “تبلیغ علیه نظام” عنوان شده بود.

یک هفته بعد از احضار بکتاش آبتین در سال ۱۳۹۴ رضا خندان (مهابادی) و کیوان باژن نیز به ترتیب احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتند. دلیل احضار و بازجویی ایشان، تبلیغ علیه نظام عنوان شده بود.

آقای آبتین پیش‌تر در خردادماه سال جاری در پرونده‌ای دیگر توسط شعبه ۲ دادگاه انقلاب کرج به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به پنج میلیون تومان جریمه نقدی و سه ماه کار اجباری در سازمان بهزیستی (بدل از یک سال حبس) محکوم شد و با اعتراض به رای صادره نهایتا توسط دادگاه تجدید نظر کرج به پنج میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شد.

آقای آبتین همچنین در سال ۹۴ به دلیل فیلم‌ها، عضویتش در کانون نویسندگان و شرکت در اعتراضات خیابانی سال ۸۸ طی سه روز متوالی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازجویی شده بود.

کانون نویسندگان ایران یک نهاد غیردولتی متشکل از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و بخشی از انجمن جهانی قلم است، این کانون در سال ۱۳۴۷ رسما با هدف تشکل یابی صنفی نویسندگان و مبارزه با سانسور اعلام موجودیت کرد، کانون نویسندگان و اعضای آن از ابتدای تشکیل و به ویژه طی دهه های ۶۰ و ۷۰ با درجات مختلف سرکوب، از سانسور و تعقیب قضایی گرفته تا قتل روبرو بوده‌اند. محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از از جمله اعضای کانون نویسندگان بوده‌اند که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.

مصطفی بادکوبه‌ای بازداشت شد

مصطفی بادکوبه‌ای شاعر منتقد و زندانی سیاسی سابق صبح روز شنبه در پی احضار به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین و پس از حضور در این دادسرا توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. در تاریخ ۵ آبان‌ماه طی احضاریه‌ای از وی خواسته شده بود که جهت پاره‌ای از توضیحات طی پنج روز به این دادسرا مراجعه کند. در این احضاریه آمده بود در صورت عدم حضور در دادسرا در زمان مقرر حکم جلب صادر خواهد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز شنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۳۹۷، مصطفی بادکوبه‌ای، شاعر منتقد و زندانی سیاسی سابق پس از حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین بازداشت شد.

یک منبع نزدیک به آقای بادکوبه‌ای در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: “در تاریخ ۵ آبان‌ماه طی احضاریه‌ای که در آن هیچ توضیحی در ارتباط با دلایل احضار نوشته نشده بود از آقای بادکوبه‌ای خواسته شده جهت پاره‌ای از توضیحات طی پنج روز به شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین مراجعه کند. در متن این احضاریه آمده بود در صورت عدم مراجعه به دادسرا حکم جلب صادر خواهد شد. وی صبح دیروز پس از مراجعه به این دادسرا بازداشت شد”.

علیرغم پیگیری‌های مکرر خانواده آقای بادکوبه‌ای از دلایل احضار و بازداشت ایشان تا لحظه تنظیم این گزارش اطلاعی در دست نیست.

گفتنی‌ست که مصطفی بادکوبه‌ای پیشتر نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به سرودن اشعار در انتقاد از دولت احمدی‌نژاد پرداخته و به همین علت بازداشت شده بود. وی محکوم به ۱۸ ماه حبس بود که در تاریخ ۱ آذرماه ۱۳۹۱ برای اجرای حکم به زندان اوین رفت و در مهرماه سال ۹۲ از این زندان آزاد شده بود.

رویا صغیری به مرخصی کوتاه مدت اعزام شد

رویا صغیری، دانشجوی دانشگاه شهید مدنی تبریز و از بازداشت شدگان اعتراضات دی‌ماه سال گذشته که در تاریخ ۳ شهریورماه سال جاری جهت تحمل حبس به زندان تبریز منتقل شده بود، عصر روز گذشته به مرخصی ۵ روزه اعزام شد. وی پیشتر توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز به بیست و سه ماه حبس تعزیری محکوم و این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز عینا تائید شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عصر روز شنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۳۹۷، رویا صغیری، دانشجوی دانشگاه تبریز و زندانی محبوس در زندان تبریز به مرخصی ۵ روزه اعزام شد. 

خانم صغیری، در تاریخ ۳ شهریورماه سال جاری جهت گذراندن دوران محکومیت خود به زندان تبریز منتقل شده بود.

هرانا پیشتر در تاریخ ۲۰ تیرماه سال جاری از تائید حکم ۲۳ ماه حبس تعزیری وی در دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان شرقی خبر داده بود.

رویا صغیری پیش‌تر در شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز به اتهامات “فعالیت تبلیغی علیه نظام” و “توهین به رهبری” با استناد به مواد ۵۰۰ و ۵۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ و مواد ۱۳۴و ۲۱۵ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، با توجه به عدم سابقه کیفری، به ۸ ماه حبس تعزیری از بایت تبلیغ علیه نظام و ۱۵ ماه حبس تعزیری از بابت توهین به رهبری محکوم شده بود.

این دانشجوی دانشگاه تبریز در پرونده‌ای دیگر در شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری تبریز به ریاست قاضی وطن‌خواه به اتهام “اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمع غیرقانونی” و “ظاهر شدن در انظار عمومی بدون حجاب شرعی از طریق برداشتن روسری خود در خیابان” به یک سال حبس تعلیقی و ۱۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.

در سایه فقدان ایمنی کار؛ سه کارگر در مشهد مصدوم شدند

مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی مشهد از مصدومیت ۳ کارگر بر اثر آتش‌سوزی در طبقه ششم یک برج در حال ساخت در مشهد خبر داد. ایران درزمینه‌ی رعایت مسائل ایمنی کار در میان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده ‌که رتبه بسیار پایینی است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهر، مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی مشهد گفت: “آتش‌سوزی در طبقه ششم برج در حال ساخت در منطقه کوهسنگی مشهد ۳ مصدوم برجای گذاشت”.

آتشپاد حسن جعفری بعدازظهر شنبه (۱۲ آبان‌ماه) پس از اتمام اطفای حریق برج مشهد که در منطقه کوهسنگی این شهر در حال ساخت است در جمع خبرنگاران اظهار کرد: “یک برج تجاری، مسکونی و گردشگری در حال ساخت در کوهسنگی مشهد که دچار آتش سوزی شده بود با تلاش آتش‌نشانان مهار و چند کارگر مصدوم این حادثه پس از انتقال به طبقه همکف توسط اورژانس به مراکز درمانی منتقل شدند”.

وی افزود: “این آتش سوزی ساعت ۱۴ و ده دقیقه روز شنبه (۱۲ آبان‌ماه) به سامانه ۱۲۵ که ستاد فرماندهی عملیات آتش نشانی مشهد است اعلام و بیش از ۵۰ آتش‌نشان و نجات گر را به همراه تجهیزات ویژه و خودرو نردبان به محل حادثه اعزام شدند”.

مدیرعامل سازمان آتش نشانی مشهد بیان کرد: “بررسی اولیه نشان داد طبقه ۶ این برج ۱۹ طبقه که محل نگهداری تجهیزات ساختمانی و وسایل الکتریکی بود کانون حریق بوده و به سرعت عملیات مهار و اطفای آتش، توسط آتش‌نشانان انجام و برخی از افراد حاضر در محل که کارگران پروژه بودند نجات یافتند”.

جعفری گفت: “در این آتش‌سوزی سه کارگر دچار دودگرفتگی شدند که توسط تکنسین‌های اورژانس ۱۱۵ به مراکز درمانی منتقل شدند”.