منطقه عسلویه از نظر قوانین زیست محیطی ناسالم است و بیش از ۲۰ آلاینده از نظر غلظت و اثرات بهداشتی در این منطقه شناسایی شده و اجازه زندگی سالم به خانوادهها را نمیدهد. اکنون نزدیک به دو هزار کارگر شاغل در بخشهای مختلف این منطقه، طبق بخشنامه وزارت نفت باید به زودی در عسلویه ساکن شوند. یکی از کارگران شاغل در این منطقه میگوید “همسر من کارمند رسمی است؛ الآن باید چه کار کنیم؛ یا باید خودم کارم را اینجا رها کنم یا همسرم کارش را رها کند؛ آخر چطور؟ دو نفر کار میکنیم هزینههای زندگی را نمیتوانیم تأمین کنیم؛ قرار باشد یک نفر کار کند، چطور میشود امورات زندگیمان بگذرد؟ تازه همه مشکلات که فقط مادی نیست؛ زندگی در عسلویه؛ آخر چطور، با چه امکاناتی”.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایلنا، مشکلات و دغدغههای نیروی کار این روزها بیشمار است؛ دغدغههایی که به شماره نمیآید؛ از گرانی همه چیز گرفته تا احتمال تعدیل و بیکاری قریبالوقوع؛ حال در این وانفسا اگر قرار باشد همهی ساختار و شرایط شغلیات هم، بهیکباره تغییر کند، دیگر نور علینور است.
«فریاد کمکخواهی و مساعدت طلبی ما از لابلای دود و گاز عسلویه حضور شما تقدیم میشود» این بخشی از دردنامهی کارکنان منطقه ویژه عسلویه است. آنهایی که گیر افتادهاند و «مجبورند» یا کار را کامل رها کنند یا خانوادهشان را بیاورند عسلویه و همانجا ساکن شوند.
۲۰ آلاینده سرطانزا در محیط عسلویه وجود دارد
ساکن شدن در عسلویهای که مشکلات بسیار دارد، به همین سادگیها نیست. همان عسلویهای که مردادماه امسال، عیسی کلانتری (معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان محیط زیست کشور) دربارهاش گفت: هیچکس نمیتواند ۴۸ ساعت در عسلویه زندگی کند و از نظر قوانین زیست محیطی همین «امروز» باید عسلویه تعطیل شود؛ همان عسلویهای که کارگران آن میگویند وقتی قرار شد رئیس جمهور برای بازدید به منطقه بیاید، به خاطر شدت آلودگی، یک روز کامل، «فلرها» را خاموش کردند تا کسی درنیابد که ما کارگران هر روز چه میزان آلودگی را استنشاق میکنیم! و همان عسلویهای که آبان ماه سال گذشته، سرپرست مدیریت بهداشت، ایمنی و محیط زیستِ شرکت ملی پتروشیمی در گزارش دقیق خود که پس از سه سال نمونهبرداری و بررسی کامل، منتشر شد، اینگونه آورد: بیش از ۲۰ آلاینده از نظر غلظت و اثرات بهداشتی مهم ازجمله بنزن، تولوئن، اتیل بنزن، زایلن (BTEX)، استایرن، هگزان نرمال، ۱.۳- بوتادین، متانول، آمونیاک، اتیلن گلایکول، اتیلن اکساید و… شناسایی شده است که در این میان بنزن، به عنوان یک آلاینده مهم و سرطانزا، در هوای کلیه شرکتها، کریدورها ومحلهای اسکان کارکنان در کل منطقه وجود داشته است.
این کارشناس مسئول، ضمن هشدار در مورد آلوده بودن شدید محیط، راهکارهایی ارائه داده ازجمله جابجایی کمپها و محلهای اسکان کارکنان از منطقه صنعتی و آلوده و تغییر شیفتهای کاری موجود (اقماری ۱-۲، دو هفته کاری و یک هفته استراحت) به سیستم ۲-۲ و ۱-۱ برای کاهش مواجهه و افزایش توان بازسازی بدن در برابر سموم؛ حالا جالب اینجاست که بدون توجه به این توصیههای ایمنی، نه تنها قصد ندارند درصد مواجهه کارکنان با آلودگی محیط را کاهش دهند بلکه میخواهند خانوادههای آنها را نیز به همین محیط آلوده بکشانند؛ این مصیبت جدیدیست که تازه آغاز شده است
مشکل از بخشنامه وزارت نفت شروع شد
همه چیز از بخشنامه وزارت نفت شروع شد؛ در بهمن ماه ۹۶، با دستور وزیر نفت و موافقت شورای اداری و استخدامی صنعت نفت، اجرای طرح حذف فعالیتهای اقماری در صنعت نفت و تبدیلِ «کار اقماری» به «نوبت کاری» یا «روزکار» در تمامی شرکتهای اصلی و فرعی تابعه وزارت نفت (به استثنای کارکنان شاغل در سکوها و جزایر) ابلاغ شد.
بر اساس این ابلاغیه، همه کارکنان اقماری زیرمجموعه صنعت نفت، یعنی همه کسانی که بر اساس قانون ۱۴ روز کار و ۱۴ روز تعطیلات یا مشابه آن کار میکردهاند، از این به بعد بایستی در محل کار خود ساکن شوند. البته مقرر شده که به همه آنها وام خرید و یا اجاره مسکن بدون بهره به صورت ۱۲ ساله و با کسر از حقوق در قالب اقساط به میزان ۵۰ میلیون تومان داده شود که این امتیاز حداقلی، هیچ مشکلی از کارکنان پیمانکاری عسلویه حل نمیکند.
نزدیک به دو هزار کارگر پیمانکاری در بخشهای مختلف منطقه ویژه اقتصادی پارس مشغول به کار هستند؛ از حراست و اجرائیات گرفته تا کارگران پیمانکاری خدمات و نگهداری؛ حتی به کارکنان رسمی و قرارداد مستقیم هم گفته شده که بایستی به زودی در عسلویه ساکن شوند؛ در شرایطی که عسلویه نه از امکانات زیستی کافی برخوردار است و نه آلودگیهای محیطی آن اجازه زندگی سالم به خانوادهها را میدهد؛ اجرای ابلاغیه نفت برای کارگران این منطقه به شدت مشکلساز شده است.
کارگران پیمانکاری عسلویه که پیش از این نیز مشکلات بسیاری داشتند، این روزها درگیر نگرانی مضاعفی شدهاند که به نظر نمیرسد راهکاری حداقل در کوتاه مدت برای آن وجود داشته باشد؛ این کارگران که همیشه از تأخیر در پرداخت دستمزدها و شرایط بد غذا و کمپهای اقامتی انتقاد داشتهاند، حالا درگیر معضلی هستند که قرار است مثل یک «چاه بیانتها» همه زندگی آنها را در خود ببلعد: چگونه خانوادههایمان را بیاوریم و در عسلویه ساکن شویم؟!
پای درد دلهای چند نفر از این کارگران مینشینیم؛ کارگرانی که نمیخواهند نام خانوادگیشان در این گزارش ذکر شود؛ چراکه پیمانکاریاند و در معرض خطر بیکاری و قرارداد همهشان نیز اول آبان تمام میشود:
زندگی در عسلویه؛ با چه امکاناتی؟!
علی، یکی از کارگران پیمانکاری منطقه ویژه پارس، میگوید: “حذف طرح اقماری و اسکان در عسلویه، آنهم به صورت ناگهانی، حتی خانوادههای ما را هم نگران کرده است؛ مخصوصاً اینکه قرارداد همه ما کارگران پیمانکاری منطقه ویژه، تا اول آبان است و بعد از آن باید «قرارداد روزکار» ببندیم و دیگر اقماری نباشیم”.
روابط عمومی منطقه ویژه اعلام کرده که بخشنامهای خاص نیروهای اقماری صادر نشده ولی ما نیز از «دستورات عالی» وزارت نفت تبعیت میکنیم. او منظور از این اظهارات را همان «اسکان اجباری» نیروها میداند و میگوید: “منظورشان این است که هیچ «بخشنامه داخلی» نداریم اما دستورات وزارت نفت برایشان لازمالاجراست”.
وی به تشریح مشکلات خود و همکارانش میپردازد: “همکاران ما از همه جا هستند؛ از رشت؛ از اردبیل؛ از تهران و اصفهان. ما از سراسر کشور نیرو داریم. همسر من کارمند رسمیست؛ الان باید چه کار کنیم؛ یا باید خودم کارم را اینجا رها کنم یا همسرم کارش را رها کند؛ آخر چطور؟ دو نفر کار میکنیم هزینههای زندگی را نمیتوانیم تأمین کنیم؛ قرار باشد یک نفر کار کند، چطور میشود امورات زندگی را گرداند؟ تازه همه مشکلات که فقط مادی نیست؛ زندگی در عسلویه؛ آخر چطور، با چه امکاناتی؟!”
اول زیرساختها را بچینند بعد مردم را «بهزور» بکوچانند!
محمد که یک کارگر پیمانکاری تبریزی است، دردهای مشابهی دارد: “قراردادهای ما از نوع «اقماری» است؛ یعنی یکسری آیتمها و مزایای خاص دارد مثل ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت، یا مزایای مزدیِ مخصوص کار اقماری که شامل هزینه ایاب و ذهاب هم میشود؛ کمپهای کارگری هم برای سکونت داریم؛ حالا قرار است این قراردادها به قرارداد «روزکار» با آیتمهای خاص خودش تبدیل شود؛ یعنی ساکن عسلویه شویم و مثل کارگران ساکن با ما رفتار شود؛ دیگر از تعطیلی ۱۴ روزه، کمپ و مزایای اقماری خبری نیست”.
او به مشکلات خودش برمیگردد: “همه زندگیام را سرجمع کردم با هزار قرض و قوله توانستهام در شهر خودم صاحب یک آپارتمان نقلی بشوم؛ چطور آن را رها کنم و خانواده را بیاورم عسلویه؟! ضمن اینکه در همین عسلویه کرایه خانهها با غرب تهران برابری میکند؛ شما حداقل ماهی دو میلیون تومان برای اجاره یک پارتمان باید بپردازید! تازه مسکن مناسب به اندازه همه نیست؛ شما فرض کنید بخواهند همه کمپها را تعطیل کنند و کارگران به همراه خانوادههایشان در محدوده شهر ساکن شوند؛ آیا خانه مناسب به اندازه دو هزار خانواده هست؟! به نظر میرسد فکر هیچ جا را نکردهاند و فقط دست گذاشتهاند روی نیروی کار اقماری و میگویند اقماری تعطیل!”
او ادامه میدهد: “اینها میگویند میخواهیم خانوادهها کنار هم باشند؛ اما کو امکانات! نه مدرسه درستی نه بیمارستان تخصصی! اول زیرساختها را بچینند بعد مردم را «بهزور» بکوچانند! آخر اینکه رسمش نیست!”
کدام مدرسه مناسبی اینجا هست که فرزندم را بیاورم؟!
و در نهایت، احمد که یک کارگر پیمانکارِ مشهدی است و همسرش هم یک مهندس عمران و شاغل در یکی شرکت خصوصی شهر مشهد است، میگوید: “نمیشود از همسرم بخواهم که کارش را رها کند؛ او یک کارگر قراردادیست؛ نه امکان انتقالی دارد و نه میتواند کارش را رها کند؛ همین الان هم زندگیمان لنگ میزند؛ چه برسد به اینکه بخواهد درآمدمان نصف شود؛ از اینها گذشته آیا میشود از یک زن تحصیلکردهی ساکن کلانشهر بخواهم بیاید عسلویه خانهداری کند؟!”
احمد فرزند مدرسهای هم دارد؛ او میگوید: “قراردادهای ما اول آبان تمام میشود؛ مگر میشود اول آبان، بچهای که یک ماه است مدرسه میرود را از مدرسه گرفت و آورد عسلویه؟ اصلاً کدام مدرسه مناسبی اینجا هست که فرزندم را بیاورم؟!”
او در پاسخ به “چه میخواهی بکنی”؛ میگوید: “هیچ؛ یا کارمان را رها می کنیم و بیکار میشویم یا اینکه بعد تعطیلی کمپها، با چند نفر از همکاران میرویم خانه مجردی کرایه میکنیم؛ شما حساب کنید زندگی در کمپ بیشتر آسیب اجتماعی دارد یا در خانه مجردی؟! آخر یکی از بهانهها این است که میخواهند با «طرح اسکان» از اعتیاد و آسیبهای اجتماعی جلوگیری کنند اما چطور با ترویج خانه مجردی؟!”
احمد در پایان صحبتهایش میگوید: “میخواهند سیستم ۱۴ روز کار، ۱۴ روز مرخصی را تعطیل کنند؛ وقتی مرخصی نداشته باشیم که برویم خانوادههایمان را ببینیم؛ خودش یک آسیب بزرگ است؛ آیا فکر اینها را کردهاند؟!”
کارگران پیمانکاری پارس جنوبی، بارها به همه مقامات نامه نوشتهاند؛ به نمایندگان مجلس؛ به امام جمعه؛ به همه مسئولان؛ اما انگار قرار نیست چیزی عوض شود. در یکی از این نامههای متعددِ آنها آمده است:
“اینجا عسلویه است. جایی که نفس کشیدن در آن دشوار است اما ما نیروهای پیمانکاری و قراردادی در این مکان کار میکنیم تا برای خانواده و فرزندانمان امرار معاش مهیا کنیم. بعد از بیست سال کار کردن در این محیط آلوده به صورت تردد اقماری یا همان ۱۴-۱۴، سقف حقوق ما چهار میلیون است؛ آقای وزیر محترمِ نفت که حتی حاضر نیست یک روز در این محیط، شب را سپری کند دستور ساکن شدن این نیروهای بینوا را صادر نموده؛ این در حالی است که اکثر مسئولان انسان دوست و حتی معاون ریس جمهور اعلام نمودهاند که عسلویه بایستی تخلیه گردد. جان ما هیچ؛ فرزندانمان چه گناهی کردهاند که بایستی در این محیط آلوده بدون هیچ امکانات زیرساختی اعم از مدرسه، بیمارستان و پارک بازی سپری کنند؟! آیا حاضرید فرزند خودتان چنین جایی زندگی کند؟! آیا میدانید اجاره یک منزل صد متری در جم و عسلویه ماهی دو میلیون شده؟! میدانید در عمل هیچ خانوادهای اینجا ساکن نمیشود و در نهایت هر چند نفر یک خانه اجاره میکنند و باعث فساد اخلاقی در این مناطق میشود؟ میدانید باعث جدایی خانوادهها و طلاق میشوید؟!”
از آبان ماه، کار اقماری تعطیل است
با دفتر منابع انسانی منطقه ویژه اقتصادی پارس تماس میگیریم؛ دغدغه کارگران در رابطه با ممنوعیت کار اقماری را مطرح میکنیم؛ آنها خبر را تائید میکنند؛ میگویند صحت دارد؛ کار اقماری برچیده میشود.
منابع انسانی منطقه ویژه میگوید: “دست ما نیست؛ بخشنامهی بالادستی وزارت نفت است و برای ما هم لازمالاجرا.”
پس “مشکلات کارگران چه میشود”؛ میگویند: “نمیدانیم؛ کارگان ناراحتیهایی دارند اما دیگر به ما اجازه نمیدهند قرارداد اقماری ببندیم؛ دیگر از اول آبان، نه؛ نمیگذارند؛ نه برای کارکنان پیمانکاری و نه حتی برای قراردادمستقیمها و رسمیها.
عسلویه اعتیاد زیاد است؛ آمار ناهنجاریها بالاست؛ اما از اول آبان شاید اوضاع بدتر شود چون انتقال خانوادهها به شهری مثل عسلویه تقریباً ناممکن است؛ بنابراین شاید خیلیها کارشان را رها کنند و از خیرِ همین حداکثر چهار میلیون هم بگذرند و به خیل بیکاران شهرهای بزرگ اضافه شوند؛ یا اینکه دور از خانواده و بدون چهارده روز مرخصی و هزینه ایاب و ذهاب، بمانند در خانه مجردیهای عسلویه؛ پس بدون تردید اوضاع آسیبهای اجتماعی در عسلویه بدتر میشود.