نامه‌ای از ابراهیم فیروزی؛ با ایجاد فضای امنیتی نمی‌توان رانندگان کامیون را از پیگیری حقوقشان بر حذر داشت

ابراهیم فیروزی، زندانی عقیدتی محبوس در زندان رجایی شهر کرج با نگارش نامه‌ای سرگشاده به اعتصاب سراسری کامیون‌داران واکنش نشان داده و با اشاره به اینکه “حاکمیت فعلی به جای حل مشکلات آنان که از بی‌تدبیری و ناتوانی در مدیریت کشور ناشی می‌شود بسیاری از رانندگان را بازداشت کرده است” از اتحادیه‌های کامیون‌داران در سایر کشورها و نهادهای بین‌المللی مربوطه درخواست کرد تا از هیچ تلاشی برای آزادی هرچه سریع‌تر بازداشت‌شدگان در این رابطه دریغ نکنند. اعتصاب کامیون‌داران از تاریخ ۳۱ شهریورماه آغاز شده و تاکنون دست‌کم ۲۶۱ تن در این خصوص بازداشت شده‌اند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، از روز شنبه ۳۱ شهریورماه رانندگان کامیون در بسیاری از شهرهای ایران در اعتراض به برآورده نشدن مطالبات صنفی خود مانند “افزایش حقوق بازنشستگی و سختی کار”، “کاهش قیمت لاستیک و لوازم یدکی”، “افزایش ۷۰ درصدی نرخ کرایه”، “کسر حق پرداختی بیمه رانندگان”، “حذف دلالان و واسطه‌ها از پایانه‌ها و باربری‌ها”، و “نظارت بر برخوردهای غلط و سلیقه‌ای مأموران راهنمایی و رانندگی و مجازات ماموران و افسران رشوه‌گیر” دست از کار کشیده و اعتصاب کردند.

به دنبال تداوم این اعتصاب که اکنون در بیستمین روز است، دستکم ۲۶۱ تن از معترضان در استان‌های کشور به اتهام “افساد فی‌الارض”، “اخلال در نظم و امنیت” و “قطاع‌الطریق” بازداشت شده‌اند. محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور نیز بازداشت شدگان را تهدید به صدور احکام سنگین کرده و گفت که “مجازات این حکم می‌تواند اعدام باشد.

از این رو ابراهیم فیروزی، نوکیش مسیحی و زندانی عقیدتی محبوس در زندان رجایی شهر کرج با نگارش نامه‌ای سرگشاده از اتحادیه‌های کامیون داران در سایر کشورها و نهادهای بین‌المللی مربوطه درخواست کرد تا برای آزادی هرچه سریعتر بازداشت شدگان در این رابطه از هیچ تلاشی دریغ نکنند.

متن کامل این نامه که جهت نشر در اختیار هرانا قرا گرفته است را در ادامه می‌خوانید:

“مشکلات کامیونداران و رانندگان مدتی است در رسانه‌های مختلف حتی رسانه‌های پر سانسور رژیم آخوندی شنیده می‌شود. با سرکوب و ایجاد فضای امنیتی نمی‌توان رانندگان کامیون را از پیگیری حقوقشان بر حذر داشت.

در سانسورهای رسانه‌های آخوندی گفته نشده است که کرایه حمل بار به ریال پرداخت می‌شود اما هزینه تعمیر و نگهداری کامیون معادل دلاری آن محاسبه می‌شود. گفته نشده است سختی کار در شغل آنان لحاظ نمی‌شود و افراد بسیاری با داشتن سن زیاد همچنان ناچار به ادامه شغل خود هستند.

گفته نشده است داشتن اتحادیه مستقل که به کمک آن پیگیر خواسته‌های صنفی خود باشند دلیل دیگری برای انفجار اعتراضات آن‌هاست. از مبالغ بالایی که برای بیمه اجباری و بیمه خودرو می‌پردازند و مشکلات فراوان دیگر حرفی به میان نیامده است.

اکنون که رانندگان، این شب شکن‌های همیشه بیدار، به دلیل ضعف در نظام حکومتی، قطعات یدکی مانند لاستیک را به چند برابر بهای واقعی به سختی تهیه می‌کنند و در موارد متعددی ناچار به توقف شغل خود هستند، حاکمیت فعلی به جای حل مشکلات آنان که از بی‌تدبیری و ناتوانی در مدیریت کشور ناشی می‌شود بسیاری از رانندگان را به بازداشت و زندان افکنده و مانند همیشه سعی دارد ناتوانی خود را به گردن ناهنجاری کسان دیگری بیندازد.

از اتحادیه‌های کامیون‌داران در سایر کشورها و نهادهای بین المللی مربوطه تقاضا دارم برای آزادی هرچه سریعتر شب شکن‌های زحمتکش که اکنون در بازداشت هستند و نیز رسیدن آن‌ها به حقوق حقه‌شان از هیچ تلاشی فرو نگذارند.

ابراهیم فیروزی

زندان گوهردشت کرج”

در رابطه با نویسند این نامه گفتنی است، ابراهیم فیروزی، در ۲۵ شهریورماه ۱۳۹۲ بازداشت و به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد. وی در فروردین ماه ۱۳۹۴ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به اتهام “تشکیل گروه به قصد برهم زدن امنیت کشور” به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد و این حکم پس از مدتی در دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد.

وی پیش از این نیز به دلیل فعالیت‌های مذهبی خود، در تاریخ ۱۸ اسفندماه ۱۳۹۱ بازداشت و توسط دادگاه انقلاب رباط کریم به اتهام “تبلیغ عیله نظام” از طریق برگزاری کلاس‌های مذهبی به ۱ سال حبس تعزیری و ۲ سال تبعید به شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان محکوم شد. آقای فیروزی پیشتر نیز در دی‌ماه سال ۸۸ بازداشت و به اتهام “تبلیغ علیه نظام” از سوی دادگاه انقلاب کرج به ۵ ماه حبس تعزیری و ۵ ماه حبس تعلیقی محکوم شد و نهایتاً در ۱۸ خردادماه ۱۳۹۰ از زندان رجایی شهر کرج آزاد شده بود.

عباس واحدیان، نویسنده ساکن مشهد بازداشت شد

صبح امروز پنجشنبه، عباس واحدیان شاهرودی، نویسنده و فعال مدنی ساکن مشهد در منزل شخصی و توسط نیروهای امنیتی این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز پنجشنبه ۱۹ مهرماه ۹۷ عباس واحدیان شاهرودی، نویسنده و فعال مدنی ساکن مشهد توسط نیروهای امنیتی این شهر بازداشت شد.

از دلایل بازداشت و محل نگهداری این فعال مدنی تا لحظه تنظیم گزارش اطلاعی در دست نیست.

یک منبع مطلع ضمن تائید این خبر به گزارشگر هرانا گفت: “عباس واحدیان نویسندگی اهل مشهد است و اخیرا در ارتباط با کمک به خانواده‌های زندانیان به همراه تعدادی دیگر از فعالین مدنی مشهد فعالیت می‌کرد. از جمله جمع آوری کمک نقدی از طریق صندوقی جهت حمایت و کمک‌رسانی به خانواده زندانیان. با این حال از دلایل بازداشت ایشان اطلاعی در دست نیست”.

کتاب “بازگشت چنگیز خان مغول” از جمله آثار منتشر شده‌ی “عباس واحدیان شاهرودی” است که توسط انتشارات خاتم در مشهد منتشر شده است.

استان کرمان؛ فقر عامل بازماندن دانش آموزان از تحصیل

مهران سنجری رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان عنبرآباد استان کرمان با اشاره به مشکلات و کمبودهای آموزشی مردم این منطقه، فقر و مشکلات معیشتی را عامل اصلی بازماندن دانش آموزان این شهرستان از ادامه تحصیل عنوان کرد. سنجری گفت که “ما در زیرساخت‌ها با مشکلات اساسی روبرو هستیم. ۳۰ مدرسه ما فاقد حصار، ۳۰ مدرسه فاقد آب و برق و ۳۰ درصد مدارس ما عمری بالای ۳۰ سال دارند که دیگر فرسوده شده اند. وسایل سرمایشی مثل آبسردکن و کولر در اکثر مدارس ما وجود ندارد که با توجه به گرمای هوا در این مناطق دانش‌آموزان با مشکلات زیادی روبرو می‌شوند”.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایلنا، مهران سنجری درباره مشکلات آموزشی شهرستان عنبرآباد کرمان با اشاره به اینکه بیشترین بازماندگان تحصیلی در این شهرستان دانش آموزانی هستند که خانواده های‌شان اجازه ادامه تحصیل به آنها نمی دهند، افزود: “بیشتر این دانش آموزان دخترانی هستند که به دلیل ازدواج های زود هنگام و یا فقر مالی برای کمک به خانواده در امور کشاورزی فرصت ادامه تحصیل را بدست نمی آورند”.

سنجری ادامه داد: “البته اداره آموزش و پرورش شهرستان عنبرآباد با کمک دهیاری‌ها توانسته با آموزش از راه دور از طریق مدرسه‌های شبانه در همان روستاها تعدادی از این دانش آموزان را جذب کند”.

وی گفت: “به دلیل فضای کم آموزشی در سطح شهرستان عنبرآباد ۱۰ مدرسه کانکسی داریم و دانش آموزان با توجه به گرمای بیش از ۵۰ درجه در این کانکس‌ها مشغول تحصیل هستند”.

رئیس آموزش و پرورش شهرستان عنبرآباد ادامه داد: “ما در زیرساخت‌ها با مشکلات اساسی روبرو هستیم. ۳۰ مدرسه ما فاقد حصار، ۳۰ مدرسه فاقد آب و برق و ۳۰ درصد مدارس ما عمری بالای ۳۰ سال دارند که دیگر فرسوده شده اند. وسایل سرمایشی مثل آبسردکن و کولر در اکثر مدارس ما وجود ندارد که با توجه به گرمای هوا در این مناطق دانش‌آموزان با مشکلات زیادی روبرو می‌شوند”.

وی عنوان کرد: “سازمان نوسازی مدارس متاسفانه به تعهداتش عمل نمی‌کند و طرح‌ها نیمه تمام می ماند. بارها نامه‌نگاری‌هایی در این خصوص با مسئولان داشته‌ایم، ولی اقدام جدی صورت نگرفته است. دانش‌آموزان این شهرستان جزو اقشار کم‌درآمد هستند و وضعیت مالی مناسبی ندارند. شغل اغلب خانواده‌ها کشاورزی است که آن هم کفاف معیشتی آنها را نمی‌دهد چرا که کشاورزی در این مناطق فصلی بوده و ممکن است یکسال محصول خوبی برداشت نشود. ولی به رغم تمام این مشکلات دانش آموزان ما رشد تحصیلی خوبی داشتند و از کمترین امکانات بهترین استفاده را کردند و معلمان با پشتکار فراوان وقت زیادی برای این دانش‌آموزان می‌گذارند”.

سنجری در پایان افزود: “وضعیت تغذیه مدارس شبانه‌روزی ما نامناسب است چرا که بیش از هزار دانش‌آموز در این مدارس مشغول به تحصیل‌ هستند و از مناطق جنوبی جبالبارز برای تحصیل به این مدارس می‌آیند که در سه وعده غذایی صبحانه، ناهار و شام چندان نمی‌توانیم هزینه‌ها را تقبل کنیم. امیدواریم خیرین و افرادی که از تمکن مالی برخوردارند به این منطقه بیایند و در این خصوص به ما کمک کنند”.

ضرب و شتم یک زندانی در زندان ارومیه

روز شنبه یک زندانی محبوس در زندان ارومیه توسط مسئولین زندان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و از ناحیه دست راست دچار شکستگی شده است. با این حال بدون رسیدگی پزشکی در سلول انفرادی نگهداری می‌شود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه ۱۴ مهرماه ۱۳۹۷، یک زندانی محبوس در زندان ارومیه در پی ضرب و شتم توسط مسئولین زندان دچار شکستگی در ناحیه دست راست شده است.

هویت این زندانی “مرتضی ظهرعلی، محبوس در بند ۱۵ زندان مرکزی ارومیه با اتهامات مربوط به مواد مخدر” توسط هرانا احراز شده است.

یک منبع مطلع در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: “مرتضی ظهرعلی که از ۲۵ روز پیش از بند ۱۵ به سلول‌های انفرادی زندان ارومیه منتقل شده بود در روز شنبه ۱۴ مهرماه توسط مسئولین زندان پس از زدن دست‌بند و پابند مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و دچار شکستگی از ناحیه دست راست شده است. با این حال بدون رسیدگی پزشکی کماکان در سلول انفرادی نگهداری می‌شود”.

از دلایل انتقال این زندانی به سلول انفرادی و ضرب و شتم وی توسط مسئولین زندان اطلاعی در دست نیست.

ضرب و شتم و بدرفتاری مسئولان زندان مرکزی ارومیه مسبوق به سابقه است، در تاریخ ۱ مهرماه سال جاری جواد شیرزاد (آرش) زندانی محبوس در بند جوانان زندان ارومیه در پی ضرب و شتم توسط مدیر داخلی زندان (بایرام‌زاده) دچار آسیب دیدگی جدی از ناحیه سر و آسیب مغزی شده و در بیمارستان خارج از زندان بستری شده بود.

همچنین در مردادماه سال جاری سعید سید عباسی زندانی محبوس در زندان ارومیه به علت تاخیر در رفتن به هواخوری توسط رئیس اندرزگاه ارومیه مورد ضرب و شتم و بدرفتاری قرار گرفته و علیرغم جراحات وارده بدون رسیدگی پزشکی به انفرادی منقل شده بود. در اردیبهشت ماه سال جاری نیز هرانا در گزارشی دیگر از ضرب و شتم یک زندانی به نام سعید نوری فرزند علی اکبر، که پیشتر ستوان سوم سپاه بود، توسط دو تن از ماموران زندان مرکزی ارومیه در دفتر مدیر داخلی زندان خبر داده بود.

ریزش دیوار مدرسه فرسوده جان دانش‌آموز “روستای گرماش” سنندج را گرفت

مدیرکل آموزش و پرورش استان کردستان گفت که “دنیا ویسی” دانش‌آموز پایه اول دبستان روستای گرماش شهرستان سنندج، بر اثر ریزش دیوار حیاط مدرسه جان خود را از دست داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از تسنیم، رشید قربانی، مدیرکل آموزش و پرورش استان کردستان از فوت یک دانش‌آموز بر اثر ریزش دیوار حیاط مدرسه خبر داد و اظهار داشت که “دنیا ویسی” دانش‌آموز پایه اول دبستان روستای گرماش شهرستان سنندج، بر اثر ریزش دیوار حیاط مدرسه جان خود را از دست داد.

وی در تشریح نحوه وقوع این حادثه گفت: “امروز بر اثر ریزش بخشی از دیوار حیاط آموزشگاه مدرسه روستایی به علت فرسوده بودن بنا، این دانش‌آموز مصدوم و بلافاصله توسط مدیر آموزگار و پدر نامبرده به بیمارستان بعثت سنندج اعزام شد اما متأسفانه بر اثر جراحات وارده فوت کرد”.

مدیرکل آموزش و پرورش استان کردستان با اشاره به اینکه این دبستان دارای ۱۳ نفر دانش‌آموز و یک کلاس چند پایه است، تصریح کرد: “متأسفانه بارها در جلسات و گفت‌وگوهای مختلف هشدار داده‌ایم که مدارس سطح استان فرسوده هستند، اما مورد بی‌توجهی مسئولان قرار گرفته است”.

روستای گرماش در فاصله ۳۵ کیلومتری سنندج و در شمال غرب سنندج در استان کردستان قرار گرفته است.

عدم دسترسی به وکیل؛ گزارشی از آخرین وضعیت هوشمند علیپور

هوشمند علیپور، شهروند اهل سردشت که در تاریخ ۱۲ مردادماه به همراه محمداستاد قادر توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شده و در تاریخ ۱۶ مردادماه نیز اعترافات علیه خودشان از صدا و سیمای ایران پخش شد، با گذشت بیش از دو ماه کماکان از حق دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده خود محروم است. این امر موجب افزایش نگرانی خانواده وی شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هوشمند علیپور، شهروند اهل سردشت که در تاریخ ۱۲ مردادماه به اتهام “عضویت در احزاب کرد مخالف نظام” بازداشت شده و اکنون در اداره اطلاعات سنندج در بازداشت نگهداری می‌شود، با گذشت بیش از دو ماه کماکان از حق دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده خود محروم است.

یک منبع مطلع از وضعیت این شهروند در گفتگو به هرانا گفت: “وکیلی که ابتدا از جانب خانواده آقای علیپور اختیار شده بود در تماس با اداره اطلاعات شهر سنندج مطلع شد که قرار است روز ۱۲ مهر وی به دادسرای شهر سقز اعزام شود اما این قول عملی نشد. اکنون گفته‌اند که این شهروند تا دو هفته دیگر در اداره اطلاعات سنندج باقی خواهد ماند و سپس به دادسرای شهر سقز اعزام خواهد شد. اکنون نیز آقای علیپور توسط بازپرس دادسرای سقز مورد بازجویی قرار گرفته است. وکیل وی نیز عنوان کرده که تنها پس از انتقال ایشان به دادسرای سقز می‌تواند موکل خود را ملاقات کند”.

این منبع در ادامه افزود: “خانواده و وکیل وی شایعات مبنی بر اعدام هوشمند را رد می‌کنند. هه‌ژار علیپور برادر وی می‌گوید که آقای علیپور چندین بار با اعضای خانواده خود در ایران تماس تلفنی داشته است؛ با این حال وی با توجه به عدم امکان دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده نسبت به وضعیت ایشان ابراز نگرانی می‌کند”.

لازم به ذکر است پیش از این نیز هه‌ژار علیپور، برادر این شهروند با نگارش نامه‌ای سرگشاده به محرومیت این زندانیان از حق تماس، حق داشتن وکیل و محرومیت از ملاقات با خانواده اعتراض کرده و از تمامی نهادهای حقوق بشری خواستار رسیدگی به وضعیت آنها شده بود.

پیش از این عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای در واکنش به بازداشت این شهروندان و پخش اعترافات آن‌ها علیه خود در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ابراز نگرانی کرد و گفت “در روز ۱۲ مرداد، هوشمند علیپور و محمد استادقادر در نزدیکی شهر سقز در استان کردستان توسط نیروهای امنیتی به ظن مشارکت در حمله نظامی به یک پایگاه امنیتی در آن شهر بازداشت شدند. محمد استادقادر در جریان بازداشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد اما از مراقبت‌های پزشکی محروم مانده است. هر دو مرد به محلی نامعلوم انتقال داده شده و از دسترسی به خانواده و وکیل محروم شدند. با توجه به ماهیت ادعای وزارت اطلاعات و اعترافات تلویزیونی پخش شده، این اتهامات ممکن است مجازات اعدام را به همراه داشته باشد”.

برنامه روز يکشنبه 7 ماه اکتبر 2018 برابر با 15 مهر ماه 1397

گفتگو با جناب زارع در مورد نقض حقوق بشر در ايران و گفتگو با جناب جواد صنم راد در مورد شرايط اقتصادی و ارزش دلار در ايران.

برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.

ممنوعیت کار اقماری/ گزارشی از مشکلات مضاعف کارگران عسلویه در پی بخشنامه وزارت نفت

منطقه عسلویه از نظر قوانین زیست محیطی ناسالم است و بیش از ۲۰ آلاینده از نظر غلظت و اثرات بهداشتی در این منطقه شناسایی شده و اجازه زندگی سالم به خانواده‌ها را نمی‌دهد. اکنون نزدیک به دو هزار کارگر شاغل در بخش‌های مختلف این منطقه، طبق بخشنامه وزارت نفت باید به زودی در عسلویه ساکن شوند. یکی از کارگران شاغل در این منطقه می‌گوید “همسر من کارمند رسمی است؛ الآن باید چه کار کنیم؛ یا باید خودم کارم را اینجا رها کنم یا همسرم کارش را رها کند؛ آخر چطور؟ دو نفر کار می‌کنیم هزینه‌های زندگی را نمی‌توانیم تأمین کنیم؛ قرار باشد یک نفر کار کند، چطور می‌شود امورات زندگی‌مان بگذرد؟ تازه همه مشکلات که فقط مادی نیست؛ زندگی در عسلویه؛ آخر چطور، با چه امکاناتی”.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایلنا، مشکلات و دغدغه‌های نیروی کار این روزها بی‌شمار است؛ دغدغه‌هایی که به شماره نمی‌آید؛ از گرانی همه چیز گرفته تا احتمال تعدیل و بیکاری قریب‌الوقوع؛ حال در این وانفسا اگر قرار باشد همه‌ی ساختار و شرایط شغلی‌ات هم، به‌یکباره تغییر کند، دیگر نور علی‌نور است.

«فریاد کمک‌خواهی و مساعدت طلبی ما از لابلای دود و گاز عسلویه حضور شما تقدیم می‌شود» این بخشی از دردنامه‌ی کارکنان منطقه ویژه عسلویه است. آنهایی که گیر افتاده‌اند و «مجبورند» یا کار را کامل رها کنند یا خانواده‌شان را بیاورند عسلویه و همان‌جا ساکن شوند.

۲۰ آلاینده سرطان‌زا در محیط عسلویه وجود دارد

ساکن شدن در عسلویه‌ای که مشکلات بسیار دارد، به همین سادگی‌ها نیست. همان عسلویه‌ای که مردادماه امسال، عیسی کلانتری (معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان محیط زیست کشور) درباره‌اش گفت: هیچ‌کس نمی‌تواند ۴۸ ساعت در عسلویه زندگی کند و از نظر قوانین زیست محیطی همین «امروز» باید عسلویه تعطیل شود؛ همان عسلویه‌ای که کارگران آن می‌گویند وقتی قرار شد رئیس جمهور برای بازدید به منطقه بیاید، به خاطر شدت آلودگی، یک روز کامل، «فلرها» را خاموش کردند تا کسی درنیابد که ما کارگران هر روز چه میزان آلودگی را استنشاق می‌کنیم! و همان عسلویه‌ای که آبان ماه سال گذشته، سرپرست مدیریت بهداشت، ایمنی و محیط زیستِ شرکت ملی پتروشیمی در گزارش دقیق خود که پس از سه سال نمونه‌برداری و بررسی کامل، منتشر شد، این‌گونه آورد: بیش از ۲۰ آلاینده از نظر غلظت و اثرات بهداشتی مهم ازجمله بنزن، تولوئن، اتیل بنزن، زایلن (BTEX)، استایرن، هگزان نرمال، ۱.۳- بوتادین، متانول، آمونیاک، اتیلن گلایکول، اتیلن اکساید و… شناسایی شده است که در این میان بنزن، به عنوان یک آلاینده مهم و سرطان‌زا، در هوای کلیه شرکت‌ها، کریدورها ومحل‌های اسکان کارکنان در کل منطقه وجود داشته است.

این کارشناس مسئول، ضمن هشدار در مورد آلوده بودن شدید محیط، راهکارهایی ارائه داده ازجمله جابجایی کمپ‌ها و محل‌های اسکان کارکنان از منطقه صنعتی و آلوده و تغییر شیفت‌های کاری موجود (اقماری ۱-۲، دو هفته کاری و یک هفته استراحت) به سیستم ۲-۲ و ۱-۱ برای کاهش مواجهه و افزایش توان بازسازی بدن در برابر سموم؛ حالا جالب اینجاست که بدون توجه به این توصیه‌های ایمنی، نه تنها قصد ندارند درصد مواجهه کارکنان با آلودگی محیط را کاهش دهند بلکه می‌خواهند خانواده‌های آنها را نیز به همین محیط آلوده بکشانند؛ این مصیبت جدیدی‌ست که تازه آغاز شده است

مشکل از بخشنامه وزارت نفت شروع شد

همه چیز از بخشنامه وزارت نفت شروع شد؛ در بهمن ماه ۹۶، با دستور وزیر نفت و موافقت شورای اداری و استخدامی صنعت نفت، اجرای طرح حذف فعالیت‌های اقماری در صنعت نفت و تبدیلِ «کار اقماری» به «نوبت کاری» یا «روزکار» در تمامی شرکت‌های اصلی و فرعی تابعه وزارت نفت (به استثنای کارکنان شاغل در سکوها و جزایر) ابلاغ شد.

بر اساس این ابلاغیه، همه کارکنان اقماری زیرمجموعه صنعت نفت، یعنی همه کسانی که بر اساس قانون ۱۴ روز کار و ۱۴ روز تعطیلات یا مشابه آن کار می‌کرده‌اند، از این به بعد بایستی در محل کار خود ساکن شوند. البته مقرر شده که به همه آنها وام خرید و یا اجاره مسکن بدون بهره به صورت ۱۲ ساله و با کسر از حقوق در قالب اقساط به میزان ۵۰ میلیون تومان داده شود که این امتیاز حداقلی، هیچ مشکلی از کارکنان پیمانکاری عسلویه حل نمی‌کند.

نزدیک به دو هزار کارگر پیمانکاری در بخش‌های مختلف منطقه ویژه اقتصادی پارس مشغول به کار هستند؛ از حراست و اجرائیات گرفته تا کارگران پیمانکاری خدمات و نگهداری؛ حتی به کارکنان رسمی و قرارداد مستقیم هم گفته شده که بایستی به زودی در عسلویه ساکن شوند؛ در شرایطی که عسلویه نه از امکانات زیستی کافی برخوردار است و نه آلودگی‌های محیطی آن اجازه زندگی سالم به خانواده‌ها را می‌دهد؛ اجرای ابلاغیه نفت برای کارگران این منطقه به شدت مشکل‌ساز شده است.

کارگران پیمانکاری عسلویه که پیش از این نیز مشکلات بسیاری داشتند، این روزها درگیر نگرانی مضاعفی شده‌اند که به نظر نمی‌رسد راهکاری حداقل در کوتاه مدت برای آن وجود داشته باشد؛ این کارگران که همیشه از تأخیر در پرداخت دستمزدها و شرایط بد غذا و کمپ‌های اقامتی انتقاد داشته‌اند، حالا درگیر معضلی هستند که قرار است مثل یک «چاه بی‌انتها» همه زندگی آنها را در خود ببلعد: چگونه خانواده‌هایمان را بیاوریم و در عسلویه ساکن شویم؟!

پای درد دل‌های چند نفر از این کارگران می‌نشینیم؛ کارگرانی که نمی‌خواهند نام خانوادگی‌شان در این گزارش ذکر شود؛ چراکه پیمانکاری‌اند و در معرض خطر بیکاری و قرارداد همه‌شان نیز اول آبان تمام می‌شود:

زندگی در عسلویه؛ با چه امکاناتی؟!

علی، یکی از کارگران پیمانکاری منطقه ویژه پارس، می‌گوید: “حذف طرح اقماری و اسکان در عسلویه، آن‌هم به صورت ناگهانی، حتی خانواده‌های ما را هم نگران کرده است؛ مخصوصاً اینکه قرارداد همه ما کارگران پیمانکاری منطقه ویژه، تا اول آبان است و بعد از آن باید «قرارداد روزکار» ببندیم و دیگر اقماری نباشیم”.

روابط عمومی منطقه ویژه اعلام کرده که بخشنامه‌ای خاص نیروهای اقماری صادر نشده ولی ما نیز از «دستورات عالی» وزارت نفت تبعیت می‌کنیم. او منظور از این اظهارات را همان «اسکان اجباری» نیروها می‌داند و می‌گوید: “منظورشان این است که هیچ «بخشنامه داخلی» نداریم اما دستورات وزارت نفت برایشان لازم‌الاجراست”.

وی به تشریح مشکلات خود و همکارانش می‌پردازد: “همکاران ما از همه جا هستند؛ از رشت؛ از اردبیل؛ از تهران و اصفهان. ما از سراسر کشور نیرو داریم. همسر من کارمند رسمی‌ست؛ الان باید چه کار کنیم؛ یا باید خودم کارم را اینجا رها کنم یا همسرم کارش را رها کند؛ آخر چطور؟ دو نفر کار می‌کنیم هزینه‌های زندگی را نمی‌توانیم تأمین کنیم؛ قرار باشد یک نفر کار کند، چطور می‌شود امورات زندگی را گرداند؟ تازه همه مشکلات که فقط مادی نیست؛ زندگی در عسلویه؛ آخر چطور، با چه امکاناتی؟!”

اول زیرساخت‌ها را بچینند بعد مردم را «به‌زور» بکوچانند!

محمد که یک کارگر پیمانکاری تبریزی است، دردهای مشابهی دارد: “قراردادهای ما از نوع «اقماری» است؛ یعنی یکسری آیتم‌ها و مزایای خاص دارد مثل ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت، یا مزایای مزدیِ مخصوص کار اقماری که شامل هزینه ایاب و ذهاب هم می‌شود؛ کمپ‌های کارگری هم برای سکونت داریم؛ حالا قرار است این قراردادها به قرارداد «روزکار» با آیتم‌های خاص خودش تبدیل شود؛ یعنی ساکن عسلویه شویم و مثل کارگران ساکن با ما رفتار شود؛ دیگر از تعطیلی‌ ۱۴ روزه، کمپ و مزایای اقماری خبری نیست”.

او به مشکلات خودش برمی‌گردد: “همه زندگی‌ام را سرجمع کردم با هزار قرض و قوله توانسته‌ام در شهر خودم صاحب یک آپارتمان نقلی بشوم؛ چطور آن را رها کنم و خانواده را بیاورم عسلویه؟! ضمن اینکه در همین عسلویه کرایه خانه‌ها با غرب تهران برابری می‌کند؛ شما حداقل ماهی دو میلیون تومان برای اجاره یک پارتمان باید بپردازید! تازه مسکن مناسب به اندازه همه نیست؛ شما فرض کنید بخواهند همه کمپ‌ها را تعطیل کنند و کارگران به همراه خانواده‌هایشان در محدوده شهر ساکن شوند؛ آیا خانه مناسب به اندازه دو هزار خانواده هست؟! به نظر می‌رسد فکر هیچ جا را نکرده‌اند و فقط دست گذاشته‌اند روی نیروی کار اقماری و می‌گویند اقماری تعطیل!”

او ادامه می‌دهد: “اینها می‌گویند می‌خواهیم خانواده‌ها کنار هم باشند؛ اما کو امکانات! نه مدرسه درستی نه بیمارستان تخصصی! اول زیرساخت‌ها را بچینند بعد مردم را «به‌زور» بکوچانند! آخر اینکه رسمش نیست!”

کدام مدرسه مناسبی اینجا هست که فرزندم را بیاورم؟!

و در نهایت، احمد که یک کارگر پیمانکارِ مشهدی است و همسرش هم یک مهندس عمران و شاغل در یکی شرکت خصوصی شهر مشهد است، می‌گوید: “نمی‌شود از همسرم بخواهم که کارش را رها کند؛ او یک کارگر قراردادی‌ست؛ نه امکان انتقالی دارد و نه می‌تواند کارش را رها کند؛ همین الان هم زندگی‌مان لنگ می‌زند؛ چه برسد به اینکه بخواهد درآمدمان نصف شود؛ از اینها گذشته آیا می‌شود از یک زن تحصیل‌کرده‌ی ساکن کلانشهر بخواهم بیاید عسلویه خانه‌داری کند؟!”

احمد فرزند مدرسه‌ای هم دارد؛ او می‌گوید: “قراردادهای ما اول آبان تمام می‌شود؛ مگر می‌شود اول آبان، بچه‌ای که یک ماه است مدرسه می‌رود را از مدرسه گرفت و آورد عسلویه؟ اصلاً کدام مدرسه مناسبی اینجا هست که فرزندم را بیاورم؟!”

او در پاسخ به “چه می‌خواهی بکنی”؛ می‌گوید: “هیچ؛ یا کارمان را رها می کنیم و بیکار می‌شویم یا اینکه بعد تعطیلی کمپ‌ها، با چند نفر از همکاران می‌رویم خانه مجردی کرایه می‌کنیم؛ شما حساب کنید زندگی در کمپ بیشتر آسیب اجتماعی دارد یا در خانه مجردی؟! آخر یکی از بهانه‌ها این است که می‌خواهند با «طرح اسکان» از اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی جلوگیری کنند اما چطور با ترویج خانه مجردی؟!”

احمد در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: “می‌خواهند سیستم ۱۴ روز کار، ۱۴ روز مرخصی را تعطیل کنند؛ وقتی مرخصی نداشته باشیم که برویم خانواده‌هایمان را ببینیم؛ خودش یک آسیب بزرگ است؛ آیا فکر اینها را کرده‌اند؟!”

کارگران پیمانکاری پارس جنوبی، بارها به همه مقامات نامه نوشته‌اند؛ به نمایندگان مجلس؛ به امام جمعه؛ به همه مسئولان؛ اما انگار قرار نیست چیزی عوض شود. در یکی از این نامه‌های متعددِ آنها آمده است:

“اینجا عسلویه است. جایی که نفس کشیدن در آن دشوار است اما ما نیروهای پیمانکاری و قراردادی در این مکان کار می‌کنیم تا برای خانواده و فرزندانمان امرار معاش مهیا کنیم. بعد از بیست سال کار کردن در این محیط آلوده به صورت تردد اقماری یا همان ۱۴-۱۴، سقف حقوق ما چهار میلیون است؛ آقای وزیر محترمِ نفت که حتی حاضر نیست یک روز در این محیط، شب را سپری کند دستور ساکن شدن این نیروهای بینوا را صادر نموده؛ این در حالی است که اکثر مسئولان انسان دوست و حتی معاون ریس جمهور اعلام نموده‌اند که عسلویه بایستی تخلیه گردد. جان ما هیچ؛ فرزندانمان چه گناهی کرده‌اند که بایستی در این محیط آلوده بدون هیچ امکانات زیرساختی اعم از مدرسه، بیمارستان و پارک بازی سپری کنند؟! آیا حاضرید فرزند خودتان چنین جایی زندگی کند؟! آیا می‌دانید اجاره یک منزل صد متری در جم و عسلویه ماهی دو میلیون شده؟! می‌دانید در عمل هیچ خانواده‌ای اینجا ساکن نمی‌شود و در نهایت هر چند نفر یک خانه اجاره می‌کنند و باعث فساد اخلاقی در این مناطق می‌شود؟ می‌دانید باعث جدایی خانواده‌ها و طلاق می‌شوید؟!”

از آبان ماه، کار اقماری تعطیل است

با دفتر منابع انسانی منطقه ویژه اقتصادی پارس تماس می‌گیریم؛ دغدغه کارگران در رابطه با ممنوعیت کار اقماری را مطرح می‌کنیم؛ آنها خبر را تائید می‌کنند؛ می‌گویند صحت دارد؛ کار اقماری برچیده می‌شود.

منابع انسانی منطقه ویژه می‌گوید: “دست ما نیست؛ بخشنامه‌ی بالادستی وزارت نفت است و برای ما هم لازم‌الاجرا.”

پس “مشکلات کارگران چه می‌شود”؛ می‌گویند: “نمی‌دانیم؛ کارگان ناراحتی‌هایی دارند اما دیگر به ما اجازه نمی‌دهند قرارداد اقماری ببندیم؛ دیگر از اول آبان، نه؛ نمی‌گذارند؛ نه برای کارکنان پیمانکاری و نه حتی برای قراردادمستقیم‌ها و رسمی‌ها.

عسلویه اعتیاد زیاد است؛ آمار ناهنجاری‌ها بالاست؛ اما از اول آبان شاید اوضاع بدتر شود چون انتقال خانواده‌ها به شهری مثل عسلویه تقریباً ناممکن است؛ بنابراین شاید خیلی‌ها کارشان را رها کنند و از خیرِ همین حداکثر چهار میلیون هم بگذرند و به خیل بیکاران شهرهای بزرگ اضافه شوند؛ یا اینکه دور از خانواده و بدون چهارده روز مرخصی و هزینه ایاب و ذهاب، بمانند در خانه مجردی‌های عسلویه؛ پس بدون تردید اوضاع آسیب‌های اجتماعی در عسلویه بدتر می‌شود.