پیام نوروزی وحید صیادینصیری، زندانی سیاسی محروم از مرخصی در زندان اوین
نگاهی آماری به جلوه هایی از نقض حقوق بشر در ایران در سالی که گذشت
در ادامه باید به افزایش صدور احکام “وحشیانه” و غیر انسانی در سال گذشته اشاره کرد، مجازات هایی که با روح حقوق بشر و کرامت انسانی فاصله ای آشکار دارند. از جمله این موارد قطع دست ۳ زندانی و صدور حکم قطع دست برای ۱۱ نفر دیگر را میتوان بر شمرد. از دیگر موارد این رسته باید به ۱ مورد اجرای حکم کور کردن چشم و صدور ۶ مورد حکم کور کردن چشم و البته صدور ۲ حکم جنجالی سنگسار که حتی با بخشنامه های صادر شده قوه قضاییه برای عدم صدور این گونه مجازات ها مغایرت دارد اشاره کرد.
در سال ۹۵، زنان ایرانی نیز همچون سایر اقشار سال دشواری را تجربه کردند، علاوه بر نواقص قانونی و عدم تضمین برابری های جنسی در صحنه اجتماع و قانون باید به ثبت ۳۳۹۰۱ مورد گزارش خشونت خانگی علیه زنان اشاره کرد، در همین سال ۲۱ زن مورد اسیدپاشی قرار گرفتند، ۱۲ زن در اعتراض به وضعیت خود دست به خودسوزی زدند، ۵۴ مورد گزارش از اعمال تبعیض های جنسی در صحنه اجتماع از جمله مشاغل ثبت گردید و نیز ۴۰ زن قربانی قتل های ناموسی توسط خانواده های خود شدند.
مانند تمام دهه های اخیر پس از انقلاب ۵۷، اعدام در ایران از برجسته ترین جلوه های نقض حقوق بشر محسوب می شود. در سال ۹۵ دست کم ۶۰۱ شهروند اعدام شدند و ۱۵۷ تن دیگر به اعدام محکوم شدند. از جمله اعدام شدگان باید به اعدام ۴ کودک-مجرم اشاره کرد و همینطور به محل اجرای ۳۸ حکم اعدام که در ملاعام بوده است.
نامه مریم اکبری منفرد به خانواده اش در هشتمین نوروز در زندان؛ زمان تغییر و دگرگونی است
متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛
تمام این روزها و سالها را با یاد شما سپری کردم. با یاد خاطرات زیبای کودکی تان که طولی نکشید در کنارتان بودن و رویای روزهای پیش رو.
اینجا در اوین شاهد نشانه های این بهار هستیم. جوانه های بهار در اوین لحظه ای آشکار می شود که در دقایق روحانی افطار ماه صیام، عزیزان مسلمان و عزیزان بهایی همگی فارق از هر دین و مذهب و مرام به گرد یک سفره می نشینیم و برای روزهای روشن پیش رو دعا می خوانیم.
بیایید ۵ نفری با هم فارق از این جدایی، فاصله ها را با عطر بنفشه از بین ببریم و با آواز گنجشک ها سیراب شویم و با قلبی از بهار ایستاده، با سبزی سبزه سفره هفت سین، با ماهی تنگ بلورین سال ۱۳۹۶ را آغاز کنیم.
زندان اوین
سعید جوکار؛ بیستمین ماه حبس و محرومیت از حق مرخصی
سعید ملک پور برای نهمین سال متوالی نوروز را در حبس میگذراند
از کتک خوردن در ایران به دلیل بهایی بودن تا موفقیت در سیلیکان ولی
فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران بازداشت فعالان رسانهای در ایران را محکوم کرد
وی با ابراز تاسف از اینکه «این روش حکومت ایران به روشی متداول در آستانه انتخاباتها» تبدیل شده است، هدف از آن را متوقف کردن انتشار اطلاعات در عرصه عمومی ارزیابی کرد.
آمار وارقام اعدام ها در سال ١٣٩٥.(٢٩٢نفراعدام
فردِ مؤنّث حتّی از داشتنِ عکسی دراعلامیهی ترحیمش محروم است!
نوشته< هانا امیری
?نیمهیِ سنگینترِ زمین?
(تأمّلی دربارهی مفهومِ ناکامی و امرِ جنسی)
۱. گاهی برخی واژهها، بدل به استعاره شده و مخاطب با خوانشِ آن، معنایی جز آنچه در ظاهرِ واژه است را درمییابد. به عنوان نمونه هنگامی که شاعر از “شیری که در میدانِ نبرد میجنگد” سخن میگوید، ما میفهمیم که او در واقع از فردی شجاع سخن میگوید که بیهراس به صفِ دشمن زده است. شیر؛ استعارهای شده برای بیانِ شجاعت. حال، اگر ناگهان به ما خبر دهند که “در
تصادفی سهمگین، جوانی ناکام از دنیا رفت” چه برداشتهایی از این عبارت خواهیم داشت؟ تحلیلهایی که از این جمله استخراج میشود به شرحِ زیر خواهد بود:
در تصادفِ روی داده، یک فردِ مذکّر جانش را از دست داده است.
آن فردِ مذکّر، هنوز ازدواج نکرده بوده است.
گمان نمیکنم مناقشهای در این دو تحلیلِ به دست آمده از جملهی خبریِ بالا وجود داشته باشد. چرا که در جامعهی ایرانیِ امروزِ ما، در هیچ اعلامیهی ترحیمی برای یک فردِ مؤنّث، به روشنسازی وضعیّت او پرداخته نمیشود. فردِ مؤنّث حتّی از داشتنِ عکسی دراعلامیهی ترحیمش نیز عموماً محروم است و به جایِ تصویرِ او، عکسی از یک گل که باز هم استعارهای است برای نمایاندنِ جنسیّتِ او، بهره برده میشود. همچنین دیده نشده (حدّاقل من ندیده
و نشنیدهام) که برایِ یک فردِ مؤنّث که جانش را از دست داده، وصفِ ناکام به کار گرفته شده باشد.
این موضوع، بیانگرِ دو تحلیلِ مهم است:
کامرواییِ مردان، در وقوعِ “ازدواجِ دائم” فهمیده شده است. گو اینکه با وقوعِ ازدواجِ دائم، مرد؛ سلطانِ بلامنازعی بر سرزمینی خواهد شد که زن، نام دارد و او مجاز و قادر خواهد بود تا هرگونه که خواست با آن زن، رفتار کند. نهادِ ازدواجِ دائم برایِ مردان، بستری آماده تلقّی شده برایِ ارضایِ کامرانی و کامروایی و حتّی اگر او همهگونه بهرهمندی در زندگی را تجربه کرده
و امّا از این موضوع، متمتّع نشده باشد، همانا ناکام از دنیا رفته است.
فردِ مؤنّثی که جانش را از دست داده، هیچگاه ناکام خوانده نمیشود، چرا که او اساساً ابزاری است برای رساندنِ مرد به کامروایی. کامکاریِ او
فاقدِ موضوعیّت است. زن در چنین محملی، طریقیّت داشته و صرفاً به عنوان یک ابزار نگریسته میشود. برای یک ابزارِ فاقدِ هویّت نیز چه تفاوتی میکند تصویرِ خودش را در اعلامیهی ترحیمش بگذارند یا عکسی از یک گل یا
هر پدیدهی دیگر را؟ او “مستوره” است و “محجوب” و “مخفی”. بیهوده نبوده که چنین تخلّصهایی نیز به جبرِ تاریخی برای خویش برمیگزیدهاند زنانِ نویسنده و شاعرِ قرنهای گذشته.
۲. رعایتِ اصلِ کرامتِ ذاتی (Dignity) اقتضا میکند که حیثیّتِ هر فرد، محترم باشد. نگاهِ ابزاری به فرد، او را در بهرهمندی از کرامت، دستخوشِ ناملایمتهای فراوان خواهد ساخت. صدرِ اصل بیست و یکمِ قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران مقرّر داشته که “دولت موظّف است حقوقِ زن را در تمامِ جهات با رعایتِ موازینِ اسلامی تضمین نماید…” نمیتوان و نباید تفسیری از مفهومِ “موازینِ اسلام” ارائه داد که زن را بدل به ابزار کرده و او را از کرامتِ ذاتیاش تهی سازد. از جمله مواردِ مناقشه برانگیز در نظامِ حقوقیِ ایران، موضوعِ “تمکینِ جنسیِ زن” و همبستریِ او با شوهر است. نخست آنکه باید توجّه داشت، ازدواج؛ قراردادی منعقده و مکانیکی میانِ زن و
مرد نیست که زن را یکباره و برایِ همیشه به تملّکِ مرد درآورد. باید کوشید تا این برداشتِ ارتدوکسیکال و متعصّبانه از نهاد ازدواج در جامعهی ایرانی، تصحیح گردد. در موضوعِ خاصِ همبستریِ زن و مرد، باید این نکته را مورد توجّه قرار داد که وجودِ عنصرِ “رضایتِ طرفین” برای وقوعِ چنین امری، همواره و در هر مرتبه مورد نیاز است. “عدم رضایت”ِ یکی از طرفین، همبستریِ زوجین را بدل به مصداقِ “تجاوز” خواهد کرد. هماکنون در بیش از ۱۰۴ کشورِ
دنیا، نزدیکیِ بدونِ رضایتِ زن توسّط همسر، جرمانگاری شده و امکانِ پیگیردِ قانونی دارد.
در حوزهی عمومی؛ آن هنگام که قانون به انتها میرسد، اخلاق آغاز میشود. اگر هنوز ما در جامعهی ایرانی، به دلایل و علل گوناگون، به محملِ قانونیِ مزبور نرسیدهایم، به جا و رواست که دربارهی “اخلاقیسازیِ نهاد خانواده و ازدواج” تامّل کرده و پاسخی برای موضوعِ مذکور بیابیم. بیگمان؛ عاقبت جوینده یابنده بوَد.