مهدی فراحی شاندیز؛ زندانیِ توهین به رهبری در بند مجرمان غیرسیاسی

رادیو پارس    – مهدی فراحی شاندیز، زندانی سیاسی که سه بار به اتهام توهین به رهبری و جمعا به ۹ سال حبس محکوم شده است، همچنان برخلاف اصل تفکیک جرائم و بدون مرخصی در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مهدی فراحی شاندیز که در بند ۱۰ زندان رجایی شهر و همراه با مجرمان غیرسیاسی نگهداری می شود، تا کنون بارها و به شکل های مختلف اعتراض خود را به عدم اصل تفکیک جرائم نشان داده ولی با خواسته قانونی وی مبنی بر انتقال به بند زندانیان سیاسی-عقیدتی رجایی شهر موافقت نشده است.

آقای فراحی تا کنون سه بار به اتهام توهین به رهبری در دادگاه های مختلف محاکمه شده و جمعا به نه سال حبس محکوم شده است.

مهدی فراحی شاندیز، در آخرین مورد از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، طی حکمی به تاریخ صدور پنجم خرداد ماه ۱۳۹۴ به اتهام توهین به رهبری و اخلال در نظم عمومی به ۳ سال حبس محکوم شده است، این در حالی است که تشکیل جلسه دادرسی به اطلاع وی نرسیده بود و حکم نیز به زندانی یا وکیل ابلاغ نشده و مستقیما در برگه صورت وضعیت زندانی قید شده بود.

این زندانی بهمن ماه سال ۱۳۹۳ نیز در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، به اتهام توهین به رهبری به ۳ سال حبس محکوم شد و پیشتر نیز در اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ به همین اتهام از سوی قاضی مقیسه به ۳ سال حبس محکوم شده بود.
وی درباره اولین دادگاهش به اتهام توهین به رهبری به هرانا گفته بود: “دو تا از دربان‌های دادگاه انقلاب را به عنوان شاهد آوردند و گفتند که ایشان یک شیشه را زده و شکسته و در عین حال شعار مرگ برخامنه‌ای هم سر داده است.”

مهدی فراحی شاندیز که سابقه بازداشت های متعددی دارد، ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ در مراسم روز جهانی کارگر در پارک لاله تهران دستگیرشده و با تفتیش مأموران امنیتی مدارک، وسایل شخصی و کتب وی ضبط شد، وی در پی این دستگیری به ۹ ماه حبس محکوم شد که بیشتر آنرا درسلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ اوین گذراند و بهمن ماه ۸۸ از زندان آزاد شد.

آقای شاندیز آخرین بار پس از مراجعات مکرر به دادگاه انقلاب برای گرفتن لوازم و مدارک توقیف شده‌اش (گذرنامه، شناسنامه، کارت ملی، کامپیو‌تر و…) با ممانعت آن‌ها از ورود به شعبه مورد نظر مواجه شد و پس از مقاومت، دستگیر و در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به اتهام توهین به رهبری و اخلال در نظم به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد، با این که حکم سه سال حبس اول وی سوم آبان ماه سال ۹۳ به پایان رسید ولی تشکیل پرونده های جدید، مانع آزادی وی شد، این زندانی هم اینک در بند ۱۰ زندان رجایی شهر مشغول تحمل حبس می باشد.

انتصابات دیگر در راه است

DSC_0480

باز هم هیاهو برای هیچ ،حکومت جمهوری اسلامی که از اول بنیانگزاری  مدعی  انتخابات مبتنی‌ بر آزادی بوده است و آن را همیشه در  انتخابات مختلف در بوق و کرنا کرده و بزرگ نمایی میکنند تا نمایش دیگری برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود باشد در مجامع بین‌ الملی . اما در سالهای اخیر مردم ایران شرایط سختی را داشته و دارند ، و به امید اینکه بلکه بتوانند از طریق صندوقهای انتخاباتی به حداقل خواسته‌های خود دست پیدا کنند ،در برخی‌ از این انتخابت مشارکت کردند که در همه این  انتخباتها ناامید شدند .

در انتخابات ۲ خرداد ۷۶ مردم که در دوران رفسنجانی‌ از خفقان اجتماعی  و سیاسی شدید خسته شده بودند با شعار‌های خاتمی که دم از آزادی اجتماعی و مدنی میزد به پای صندوقهای رای رفتند و به نوعی خواسته خود از حکومت را اعلام  کردند و به خاتمی رای دادند ،اما متاسفانه خاتمی بر خلاف قولی‌ که به ملت  داده بود نتوانست خواسته‌های ملت را به ویژه جوانان آن گونه که باید عملی‌ کند و در نهایت اعلام کرد که حفظ نظام و حاکمیت برای ا‌و در اولویت می‌باشد و حاضر نیست با حاکمیت و ولایت فقیه که به آن اعتقاد و التزام عملی‌ دارد رودرو قرار بگیرد .

بعد  از ریاست جمهوری خاتمی در سال ۸۴ احمدی‌نژاد که کاملا نشناخته برای مردم بود با کمک سپاه و بیت رهبری سکان ریاست جمهوری را به دست گرفت تا خواسته های سپاه و بیت رهبری را در واقع اجرا کنند.سپاه و بیت رهبری  می‌خواستند از طریق احمدی‌نژاد به  اهداف خود که همان سلاح هسته‌‌ای بود برسند احمدی‌نژاد هم که فردی ناآگاه  و نادان بود تا توانست دست به ماجراجویی زد و تا توانست با تصمیمات غلطی که قاعدتاً از طرف  بیت رهبری و سپاه  گرفته میشد هزینه بسیاری بر مردم و کشور تحمیل کرد و در همان ۴ سال نخست دولت خود کشور را در یک بحران اقتصادی و سیاسی برد تا جایی که حتا عده‌ای از افرادی که خود در حاکمیت بودند صدایشان در آمد و مردم عادی همکه با پوست استخوان مشکلات را لمس کرده بودند در دوره‌ دهم انتخابت که در سال ۸۸ برگزار شد با تبلیغاتی که دستگاهای حکومتی به راه انداخته بودند و با وعده وعیدها ی یکی‌ از کاندید‌های دیگر میر حسین موسوی نور امیدی در دل مردم پیدا شد و حضور پر شوری در آن دوره‌ از انتخابات یاهمان انتصابات داشتند تا بار دیگر این نمایش انتخاباتی به نفع حاکمیت در جهت مشروعیت دادن به نظام در مجامع بین المللی باشد واما  با یک مهندسی‌ از طرف بیت رهبری و سپاه رای مردم خوانده نشد و شخص مورد نظر ولایت فقیه که همان احمدی نژاد بود انتصاب شد و در نتیجه در پی‌ اعتراضات  خیابانی مردمی که خواهان حق خود بودند سرکوب و بازداشت و تعدادی هم کشته شده و افراد زیادی هم مجبور به ترک وطن شدند .باردیگر ملت ایران سرخورده و ناامید شدند .

و اما در سال ۹۲ که دوباره انتخابات ریاست جمهوری بود حاکمیت که نیاز به حضور مردم در پای صندوق‌های رای داشتند دست به تبلیغات گسترده فصلی زدند،و بار دیگر نمایشی به راه انداختند مردمی که به خاطر انتخابات سال ۸۸ سرخورده و هزینه داده بودند نمیخاستند که دراین انتخابت شرکت کنند ،از طرفی‌ هم حاکمیت تصمیم داشت تا فرد دیگری مشابه احمدی‌ نژاد را در مسند ریاست جمهوری قرار دهد به نام سعید جلیلی که  مورد اعتماد بیت رهبری بود و با این نمایش که اگر به پای صندوق‌های رای نیاید شخصی‌ بدتر از احمدی‌ نژاد را باید تحمل کنید و روحانی که خود را منتسب به افرادی چون موسوی خاتمی و رفسنجانی‌ می‌دانست در بین کاندیداهای دیگر از جایگاه بهتری در بین مردم بر خوردار بود و با شعار کلید آماده بود بار  دیگر مردم بیچاره را فریب داده و به پای صندوقهای رای کشاندند و بار دیگر مشروعیت خود از انتخابات را گرفتند .اما در زندگی‌ مردم هیچ تغییری ایجاد نشد بلکه بدتر هم شد به طوری که وضعیت حقوق بشر بعد از سر کار آمدن روحانی به مراتب بدتر هم شده به طور  مثال اعدامها در دولت روحانی به شدت افزایش یافته وضعیت اقلیت‌های دینی  زندانیان سیاسی روزنامه نگاران شعرا نویسندگان ,و حقوق زنان در حوزهای مختلف به شدت نقض میشود ، و شرایط معیشتی مردم هم که مشخص هست به طوری که خیل عظیمی‌ که از کشور خارج می‌شوند ,که  این افراد به خاطر فشارهای سیاسی و عقیدتی و افرادی هم به خاطر و غم نان و آینده بهتر با تمام مشکلاتی که در راه رسیدن به آرزوهایشان  و جود دارد به همراه کودکان و زنان  خود این ریسک را پذیرفته و جان خود را به خطر می اندازند و از کشور خارج میشوند،و چه بسا جانشان را هم از دست میدهند.

و اما بار دیگر حاکمیت نزدیک انتخابات و یا بهتر است بگویم  انتصابات  تبلیغات گسترده‌ای  برای کشاندن مردم به پای صندوق‌های رای شروع کرده است انتخابات مجلس  و خبرگان که هر کدام از اهمیت ویژه برخوردار است .اول از همه بار دیگر نمایش به راه انداختن برای مشروعیت بخشیدن به نظام ,و اما این انتصابات هیچ نفعی برای مردم در بر نخواهد داشت حال آنکه کرسی‌های آن را اصلاح طلبان تصاحب کند و یا اصول گرایان به حال مردم تفاوتی‌ نخواهد کرد, چون تمام این افرادی که در دستگاه حاکمیت برای هر پستی  چه نمایندگی‌ مجلس و چه ریاست جمهوری کاندید میشوند باید از فیلتر شورای نگهبان همین حاکمیت ردّ شوند به طور قطع تحت هیچ شرایطی افرادی که تایید حاکمیت نباشند نمیتوانند کاندید شوند فرد کاندید شده باید اعتقاد به ولایت فقیه و التزام عملی‌ داشته باشد اصولا در این نظام اشخاصی‌ وارد می‌شوند که یا خودی باشند یا نخودی و یا بی‌ خودی باشند .در نتیجه اینها نمایش هست که حاکمیت  به راه میندازد برای مشروعیت بخشیدنبه نظام اسلامی و این مردم هستند که از اول این انقلاب بازی  خورده و به هیچ جا حساب نشده کاما اینکه یکی‌ از نمایندگان رهبری به اسم آقای مصباح یزدی به صراحت گفته که مردم حق هیچ گونه انتخابی ندارند و این ولایت فقیه هست که باید برای مردم تصمیم بگیرد  وحرف اول و آخر را در حکومتهای استبدادی اینچنینی را معمولاً دیکتاتورها میزند که در ایران این ولایت فقیه هست که برای سرنوشت مردم تصمیم میگیرند .

مادامیکه مردم در این انتصابات حکومت مشارکت کنند به نفع حاکمیت و بیت رهبری می‌باشد و با این گونه مشارکت‌ها عمر این حکومت دیکتاتوری طولانی‌ خواهد شد اما دائمی نخواهد بود .
نوشته رضا امیری

کمکهای مالی مبارزه با موادمخدر در ایران و شرط لغو عملی اعدام برای موادمخدر

معیار ما همچنان پایین رفتن قابل توجه تعداد اعدام هاست و نه بیانیه توسط مقامات حکومتی

ارائه طرح لغو مجازات اعدام برای قاچاقچیان موادمخدر به مجلس
کمکهای مالی مبارزه با موادمخدر در ایران و شرط لغو عملی اعدام برای موادمخدر
حقوق بشر ایران، ۲۰ آذر ماه ۱۳۹۴: دفتر مقابله با موادمخدر و جرم سازمان ملل متحد و کشورهای اروپایی کمک کننده به این نهاد باید کمکهای مالی به برنامه مبارزه با موادمخدر در ایران را مشروط به لغو عملی اعدام محکومین مرتبط با موادمخدر نمایند.
سازمان حقوق بشر ایران از دفتر مقابله با موادمخدر و جرم سازمان ملل متحد و کشورهای اروپایی که به این نهاد کمک مالی می‌کنند بصورت جدی خواست که منابع، امکانات مالی و تکنولوژی پیشرفته برای بازداشت منجر به اعدام افراد مرتبط با موادمخدر در اختیار ایران قرار ندهند و ادامه کمک‌های خود را به پس از لغو مجازات اعدام برای این قبیل محکومین موکول نمایند.
طی روزهای گذشته اخباری در رسانه‌های رسمی ایران منتشر شد که ۷۰ نماینده مجلس شورای اسلامی با امضاء طرحی خواهان لغو مجازات اعدام برای قاچاقچیان موادمخدر شده‌اند. در این طرح برای قاچاقچیانی که بصورت غیر مسلحانه بازداشت می‌شوند مجازات جایگزین حبس ابد صادر می‌شود.
طرح ارائه شده در خصوص لغو مجازات اعدام قاچاقچیان موادمخدر در صورت آوردن رای کافی در مجلس باید به تصویب شورای نگهبان نیز برسد و این پروسه می‌تواند به گذشت سال‌ها و اعدام صد‌ها نفر دیگر بی‌انجامد. از سوی دیگر حکومت ایران سالهای گذشته همواره مدعی بوده است که بیشتر کسانی که به اتهام قاچاق اعدام می‌شوند قاچاقچیان مسلح هستند، درحالی که گزارش‌های نهادهای حقوق بشری از جمله سازمان حقوق بشر ایران نشان می‌دهند که اینگونه نبوده است. علاوه بر این متهمین جرائم موادمخدر اغلب از دادرسی عادلانه محروم بوده و تحت شکنجه مجبور به اعتراف می‌شوند.
گفتنی است، سال گذشته نیز قوه قضائیه لایحه‌ای را به مجلس ارائه داد که در صورت تصویب، مجازات اعدام برای قاچاقچیان موادمخدر حذف می‌شد ولی با وجود گذشت یک سال هیچگونه پیگیری و یا اطلاع رسانی در خصوص این لایحه صورت نگرفت.
محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران گفت: «زمانبندی انتشار این خبر می‌تواند مرتبط باشد به اینکه پروژه‌های همکاری سازمان ملل با ایران در زمینه مبارزه با موادمخدر در حال پایان است و پروژه‌های جدید قرار است از دی ماه پیش رو شروع شوند. باتوجه به اینکه کشورهایی که به این پروژه‌ها کمک مالی می‌کنند که اغلب کشورهای اروپایی می‌باشند، از تعداد بالای اعدام‌های جرائم موادمخدر ابراز نا‌خرسندی کرده‌اند؛ این خبر را می‌توان مانوری برای خوشنودی این کشور‌ها ارزیابی کرد.»
وی همچنین افزود: «ما از هرگونه تغییر در قانون که منجر به محدود کردن مجازات مرگ در ایران می‌شود استقبال می‌کنیم. ولی معیار ما همچنان پایین رفتن قابل توجه تعداد اعدام هاست و نه بیانیه توسط مقامات حکومتی.»
سازمان ملل باید تازمان تصویب طرح جدید و مشاهده نتایج عینی، مبنی بر کاهش قابل توجه تعداد اعدام‌های مربوط به موادمخدر از شرکت در هر گونه همکاری که به طرز مستقیم یا غیر مستقیم به دستگیری حاملین مواد مخدر می‌انجامد خودداری کند.

امام جمعه موقت ورامین: حکم شرعی سران فتنه اعدام است

رادیو پارس   ـ امام جمعه موقت ورامین با اشاره به شعارهای رفع حصر در برابر مسئولان نظام، مدعی شد که حکم شرعی سران فتنه “افساد فی الارض” و اعدام بود و با رافت اسلامی در حصر قرار دارند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از فارس، سید محسن محمودی ظهر امروز در خطبه‌های نماز جمعه این هفته شهرستان ورامین با اشاره به انتخابات مجلس گفت: “برخی تحرکات شروع شده که به اصطلاح خود کرسی‌های اصلاح طلبان را افزایش دهند، مردم خیانت‌های برخی مدعیان اصلاحات را فراموش نکردند، ظلم و سکوت برخی اصلاح طلبان را فراموش نکرده‌اند”.

وی با انتقاد از برخی شعارهای رفع حصر آن هم در برابر مسئولان نظام افزود: “به بهانه روز دانشجو فریاد رفع حصر آن هم در برابر مسئولان نظام را می‌دهند، حکم شرعی سران فتنه افساد فی الارض و اعدام بود و با رافت اسلامی در حصر قرار دارند، حال برخی افراد از این شهر به آن شهر و این دانشگاه به آن دانشگاه می‌روند و سعی در مظلوم‌نمایی و تطهیر چهره فتنه‌گران دارند”.

امام جمعه موقت ورامین با ادبیاتی تند و تهدید آمیز گفت: “ملت ایران فریب این تفاله‌های فتنه را نخواهند خورد و آن‌ها آب در هاون می‌کوبند”.

رادیو پارس – چهار روز از اعتصاب غذای خشک ارژنگ داودی و افشین بایمانی گذشت

بدنبال انتقال زندانيان سياسي افشين بايمانى وارژنگ داوودي به بند زندانيان عادي چهار روز است كه هردو دست به اعتصاب غذاي خشك زده اند.
بهمراه ايندو همسرافشين و دخترش دنيا بايماني هم در بيرون از زندان برای همراهي باافشين اعتصاب غذاي خود را شروع كرده اند كه وضعیت جسمی هر دو آنها بد
گزارش شده است. دنيا تنها ١٦ سال سن دارد و سالهاست که با حبس پدر از ديدن او در كنار خود، حتي به مدت چند ساعت محروم بوده است. دنیا در دو سال گذشته
بدلیل ساکن بودن در اصفهان و ناتوانی از پرداخت کرایه رفت و برگشت به زندان, حتی از دیدن پدرش در پشت میله ها هم محروم بوده است. اين درحاليست كه بسياري از
زندانيان باصطلاح اصلاح طلب همبند افشين چيزي حدود ٨٠ درصد از مدت زندان خود را در مرخصي بوده و خارج از زندان بسر برده اند.
افشين از ناراحتي شديد قلبي در رنج است و ديروز در پي وخیم شدن حالش و انتقال به بهداری، اجازه نداده سرم غذا به بدنش وصل شود. وي خواستار حضور نماينده
دادستاني در زندان براي پاسخگويي به علت انتقالش به بند عادي شده است . افشين در اندرزگاه ٢ سالن ٥ بسر ميبرد.ارژنگ داوودي هم كه مشكلات مختلف جسمی
ازجمله ناراحتي كليه او را احاطه کرده است از نظر سلامتي در وضع بدي بسر ميبرد و نخوردن اب و دارو مى تواند ضربات جبران ناپذيري را بر او وارد کند. ارژنگ داوودي هم
كه پس از درگيري لفظي با حاجيلو داديار ناظر زندان به اندرزگاه ١٠ سالن ١ منتقل شده است, سيزده سال در زندان تحت فشار هاي طاقت فرسا بسر برده و مانند افشين
و اغلب زندانيان مقاوم ديگر حتي ساعتي به مرخصى نرفته و همچنان استوار بر مواضع خود ايستاده است.
وضعيت ايندو زنداني بيمار در حال اعتصاب غداي خشك بسيار نگران كننده است. همبندیان این دو زندانی اعتصابی از مجامع حقوق بشري می خواهند به وضعيت وخیم
آنان توجه کرده و اقدامات لازم را برای بازگشتشان به جمع زندانيان سياسي انجام دهند.
نه به زندان نه به اعدام انتقال هر دو این زندانیان سیاسی به بند زندانیان عادی را محکوم میکند.

امام جمعه اهل سنت سراوان به مرگ مادر و نوزاد چابهاری واکنش نشان داد

مولوی عبدالصمد ساداتی امام جمعه اهل سنت سراوان مرگ مادر و نوزاد چابهاری را “قتل شبه عمد” دانست.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، امام جمعه اهل سنت سراوان در خطبه های نماز جمعه این هفته خدمات پزشکی را یکی از حقوق اولیه برای همه مردم دانست و افزود: خبر پزشک متخلف اصفهانی در برخورد با بیمار چون رسانه ای شد جهان را تکان داد، اما فقط این یک مورد نیست موارد مشابه از بازداشت، حبس مریض، زجر روحی و فیزیکی آن هم بر اثر فقر و نداشتن پول کم نبوده اند.
وی با اشاره به موضوع  قطع سر نوزاد حین زایمان و فوت مادر در بیمارستان امام علی چابهار این اتفاق را از موارد “سهل انگاری” برابر با “قتل شبه عمد” و “خطای فاحش” دانست.
گفتنی است مادر23 ساله ای به نام خیر النساء جدگال که پنجشنبه گذشته (12 آذر) جهت زایمان به بیمارستان امام علی چابهار منتقل شده بود در اثر “کنده شدن سر نوزاد” و جا ماندن جسم نوزاد در بدن مادر جان خود را از دست داد.
مولوی ساداتی همچنین به موضوع “بازداشت” و “اذیت و آزار روحی و فیزیکی” یک بیمار در ایرانشهر پرداخته و خواستار رسیدگی به این موضوعات شده است.

اشاره این روحانی اهل سنت به بستری اجباری یک بیمار به نام محمد نعیم سنجرزهی است که به علت عدم توانایی در پرداخت وجه عمل جراحی، مدت 102 روز در بیمارستان خاتم ایرانشهر نگه داری شده و اجازه خروج نیافت.

«صدور حکم سنگسار» برای یک زن در گیلان

گزارش ها حاکی است که رییس دادگستری سیاهکل در استان گیلان گفته است که یک زن در این شهرستان به اتهام «زنای محصنه» به سنگسار و به اتهام «معاونت در قتل عمد» آرش بابایی پور تبریزی نژاد، همسرش، به ۲۵ سال زندان محکوم شده است.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی به نقل از رادیو فردا، «عباس پارسامنش»، رئیس دادگستری شهرستان سیاهکل، روز ۱۷ آذر در مصاحبه‌ای با وب سایت «در سیاهکل» خبر داد که با حکم شعبه دوم دادگاه کیفری یک مرکز استان گیلان آقای «ر-الف» با اسم مستعار «س» متهم ردیف اول قتل آرش بابایی پور تبریزی نژاد، به «یک مرتبه قصاص» محکوم شده است.
به گفته آقای پارسا منش، خانم «ع-خ» با نام مستعار «آ» و آقای «س-آ» نیز به اتهام «معاونت در قتل عمد» آرش بابایی پور تبریزی نژاد به ۲۵ سال زندان محکوم شده‌اند.
وی همچنین خبر داد که دادگاه خانم «ع-خ» را به اتهام «زنای محصنه» به سنگسار و آقای «ر-الف» را به اتهام «زنای غیر محصنه» به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم کرده است.
براساس این گزارش در صورت عدم اجرای حکم سنگسار «با پیشنهاد دادگاه صادرکننده و موافقت ریاست قوه قضائیه» خانم «ع-خ» به اعدام محکوم می‌شود.
در قانون مجازات اسلامی، روابط جنسی زنان یا مردان متأهل با افرادی به جز همسران‌شان، و خارج از چارچوب‌های شرعی «زنای محصنه» و روابط جنسی خارج از چارچوب‌های شرعی افراد مجرد «زنای غیر محصنه» خوانده می‌شود.
وب سایت محلی «لاهیگ» نیز گزارشی شبیه به گزارش وب سایت «در سیاهکل» را درباره حکم‌های این پرونده منتشر کرده است.
براساس گزارش این وب سایت، آرش بابایی پور تبریزی نژاد درسال ۹۳ در اتاق خواب خود «با چاقو و آلت برنده» مجروح شد و پس از انتقال به اورژانس درگذشت.
به گفته این وب سایت، مقامهای انتظامی و قضایی اعلام کرده‌اند که «همسر مقتول با رابطه قبلی و هماهنگی با متهم ردیف اول، از وی خواسته است همسرش را به قتل برساند.»
به گفته این مقامات متهم ردیف اول «به ارتکاب عمل زنا» با همسر مقتول «اعتراف» کرده است.
صدور حکم سنگسار دراین پرونده درحالی است که صدور حکم سنگسار برای سکینه محمدی آشتیانی درسالهای گذشته بازتابهای جهانی زیادی داشته است.
وی در سال ۸۴ به اتهام مشارکت در قتل همسرش بازداشت و به اتهام «زنای محصنه» به سنگسار محکوم شد.
محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه جمهوری اسلامی، پیش از این گفته بود که شانس زیادی برای حفظ جان سکینه محمدی آشتیانی وجود دارد.

صداى رساى زندانيان گمنام باشيم

سعيد جوكار زندانى سياسى محبوس در بند ٨ سالن ٩ زندان اوين در نخستين روز از ماه مهر ١٣٩٤به اتهام اجتماع ، تبانى و تبليغ عليه نظام توسط سپاه پاسداران در منزل شخصى خود دستگير و به بند ٢ الف منتقل ميشود ، اين فعال سياسى چهل روز را در بند ٢ الف در انفرادى بسر ميبرد و سپس به بند ٨ سالن ٩ انتقال داده ميشود ، سعيد جوكار در شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به رياست قاضى مقيسه به دوسال حبس تعزيرى محكوم گرديده ، شب گذشته سعيد جوكار و على مشتاق از زندانيان سياسى بند هشت زندان اوين بودند كه توسط زندانيان با جرايم عادى مورد ضرب شتم قرار گرفتند و در اين پيوند جمع وسيعى از زندانيان سياسى زندان رجايى شهر اين حمله وحشيانه به سعيد و على را محكوم نمودند

قادر عبدالله زاده به زندان ارومیه منتقل شد

رادیو پارس  – قادر عبدالله زاده، دانشجوی زندانی اهل ارومیه پس از گذشت دو ماه از تاریخ بازداشت به زندان ارومیه منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قادر عبدالله زاده اواسط مهرماه از سوی وزارت اطلاعات بازداشت و پس از حدود پنجاه روز انفرادی و بازجویی به زندان ارومیه منتقل شد.

“اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” اتهامی است که از سوی شعبه شش بازپرسی دادگاه انقلاب ارومیه به این دانشجوی کرد تفهیم شده است.

قادر عبدالله زاده، دانشجوی رشته شیمی دانشگاه مهاباد، هم اینک علیرغم اصل تفکیک جرائم در بند چهار زندان ارومیه و همراه با مجرمان غیرسیاسی در حال تحمل دوران بازداشت و انتظار برای تاریخ دادگاه است.

روایت فاطمه معتمد آریا از دوران باز جویی اش

به باز جویانم گفتم من دوست شما هستم نه دشمن شما
به گزارش گام نو، فاطمه معتمد آریا در بخشهایی از مصاحبه خود با عسل عباسیان در نشریه تبار حرفهای جالب و کم نظیری زده است.معتمد آریا گفته: من که در اين سن ميتوانم آنقدر با آرامش حرف بزنم تا هفت، هشت سال پيش، از رفتارهاي ناپسندي که با من کرده بودند دلخور بودم و دائم جدل داشتم. ميدانستم که همه را ميبخشم و ذهنم را از هر جدالي خالي ميکنم ولي در لحظه اي که مثلا مرا بي دليل بازجويي ميکردند، جز گريه کردن کار ديگري از دستم برنمي آمد چون دلم نميخواست جدل کنم. فقط سکوت ميکردم و اشک ميريختم، براي اينکه من در جاي نامتعادلي واقع شده بودم، جايي که حقم نبود و شايسته ام نيست. برخي مرا به خاطر آموزه هاي غلطي که در ذهنشان وجود داشت، بازجويي ميکردند. نميخواهم بگويم که من راحت زندگي کردم، من زندگي را راحت نگاه کردم. راحت گذشتم از کنار اين اتفاقها.

(با مکث و بغض) راحت گذشتم از اينکه در بهترين سالهاي عمر حرفهاي ام از بازي کردن منع شدم. منتها آنقدر شور زندگي و عشق به حرفه ام در من زياد بود که قشنگ جهتش را تغيير دادم. يعني به جاي اينکه بخواهم فکر کنم واي! چرا من کار نميکنم، هرگز اين افکار را به ذهنم راه ندادم، بلکه فکر کردم من چه آدم خوشبختي هستم که ميتوانم از اين بازجوييها راحت بگذرم. دليلش همين بود که فوري جهتم را به سمت کارهايي تغيير دادم که از قبل هم، ذره ذره انجامشان ميدادم ولي نميتوانستم همه وقتم را صرفشان کنم مثل کارهاي خيريه يا کمک کردن به انجمنها و موسساتي که براي بيماران کار ميکنند. از موسسات کمک به بچه هاي سرطاني گرفته تا بيماريهاي ناشناخته و… همين امر باعث ميشد که زهر اين اتفاقات برايم گرفته شود. درس خوبي هم از بچه هاي دفاع مقدس گرفتم به خصوص از حبيب احمدزاده که روزي به من گفت:

«نگاه کن معتمدآريا! اينها همانها هستند که مينشينند و فيلمهاي تو را نگاه ميکنند. پس اينها دشمن تو نيستند» و من در اولين بازجويي رسمي ام گفتم که من دشمن شما نيستم چون وقتي ميرويد خانه، تلويزيونتان را روشن ميکنيد و بچه تان در بغلتان مينشيند و خانمتان بغل دستتان نشسته و تصوير من در تلويزيون است يعني من به خانواده ي شما آمده ام، پس من دوست شما هستم. گفتم شما هم دشمن من نيستيد چون ما ميتوانيم درباره ي مشکلاتي که براي من وجود دارد، با هم حرف بزنيم. اين گونه بود ياد گرفتم که ميتوان به آرامش رسيد و ميتوان جهان نامتعادل و نامناسبِ حيات را به جهت مثبت تغيير داد. در آن سالهايي که از بازي کردن ممنوع بودم جاي ديگري نقشهاي خودم را اجرا کردم؛ نقش يک آدمي که ميتواند به حال ديگران مفيد باشد. تيتر زندگي ما به خاطر آموزههاي پدرم هميشه اين بود: «ميزان ارزش هر کسي به اندازهي کمکي است که به ديگران ميکند». من هميشه با کمک به ديگران ميخواستم ارزش خودم را بالا ببرم و اين فقط کمک به آنها نبود، درواقع به خودم کمک ميکردم.