» اکبر گنجی
حمایت آقای خامنهای از توافق هستهای در نامهاش به حسن روحانی با اکراه و به طور مشروط بود، برای این که توافق هستهای در موارد مهمی با خطوط قرمز تعیین شده از سوی او تعارض داشت. او از امتیازهای داده شده توسط ایران راضی نیست و بر این باور است که آمریکا از آنها برای نفوذ در ایران استفاده خواهد کرد. آقای خامنهای مشتاق است تا نتایج مثبت توافق هستهای به نام او ثبت شود، اما روحانی و ظریف و رفسنجانی و علی لاریجانی به خاطر امتیازهای داده شده سرزنش شوند. حمایت مشروط خامنهای از توافق هستهای باید در زمینه و سیاق هشدارهای مداوم چند ماه اخیر او درباره نفوذ آمریکا به ایران تحلیل شود.
موضع حمایت مشروط و سخنان انتقادآمیز از آمریکا، دو هدف را دنبال میکنند:
− هدف اول او این است که از طریق شورای نگهبان اصلاح طلبان و میانه روها را رد صلاحیت کند تا وارد مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی نشوند و او همچنان کنترل این دو “مجلس سلطانی” را در دست داشته باشد. این رویکرد، این فرصت را پس از توافق هستهای برای او فراهم آورده که بتواند برخی از منتقدان را تحت عنوان نفوذیهای آمریکا بازداشت کند. برای این که احساس امنیت بیشتری میکند.
− هدف دوم آقای خامنهای، فراهم آوردن قدرت مانور برای لغو توافق هستهای است، در صورتی که آمریکا به تعهدات ناشی از توافق عمل نکند، و یا این که محدودیتهای تازهای تحت عناوین حقوق بشر، تروریسم، و… علیه ایران اعمال کند.
طرح مسئله: سخنرانی ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ آقای خامنهای در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران در مورد ممنوعیت هر نوع مذاکره با آمریکا و انتقاد تند از موافقان داخلی مذاکره و رابطه با آمریکا، دوباره نگاهها را به مواضع و عملکرد او در این زمینه جلب کرد.
اگر مواضع ۳۷ سال گذشته وی را نادیده بگیریم، اما پس از مذاکرات هستهای، بسیاری تصور میکردند که نظر او تا حدودی تغییر کرده و اگر مذاکرات هستهای به نتیجه خوبی منتهی شود، او راه مذاکره درباره دیگر مسائل را خواهد گشود. برای این که در ۱۳۹۴/۰۱/۲۰ گفته بود:
“حالا، این [مذاکرات هستهای] تجربهای خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابیهای معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربهای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ امّا اگر دیدیم نه، این کجتابیهایی که همیشه از اینها دیدهایم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند میروند، خب طبعاً تجربهٔ گذشتهٔ ما تقویت خواهد شد”.
اما پس از توافق هستهای، گویی مواضع او رادیکالتر شده و او دائماً همه را از خطر بزرگ نفوذ گستره آمریکا میهراساند. علل این امر چیست؟ در چهار چوب بحرانهای منطقه و عدم اعتماد عمیق خود به آمریکا، به نظر میرسد خامنهای دو هدف را دنبال میکند. هدف اول حفظ تسلط او بر قدرت و جلوگیری از هرگونه تحول مثبت و معنی دار در اوضاع سیاسی داخل کشور است. هدف دوم خامنهای دادن هشدار به آمریکا مبنی بر این است که ایران امتیازهای بیشتری را به آمریکا نخواهد داد، و تا زمانی که او مطمئن شود که آمریکا به تعهدات خود در قبال توافق هستهای عمل خواهد کرد، ایران نفوذ و دست بالای خود در منطقه را حفظ خواهد کرد.
هشدارهای پس از توافق هستهای
آقای خامنهای در هفت سخنرانی ۱۳۹۴/۰۵/۲۶، ۱۳۹۴/۰۵/۳۱، ۱۳۹۴/۰۶/۰۴، ۱۳۹۴/۰۶/۱۲، ۱۳۹۴/۰۶/۱۸، ۱۳۹۴/۰۶/۲۵ و ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ هشدارهای تندی درباره نفوذ آمریکا در ایران عنوان کرد. نکات طرح شده توسط او به قرار زیر است:
الف- دولت آمریکا مظهر کامل نظام سلطه در جهان است.
ب- آمریکا به دنبال اختلاف افکنی میان مسلمانان و نفوذ در کشورهای اسلامی است. آمریکاییها به اسم دموکراسی و حقوق بشر همه خاورمیانه را بی ثبات کردند و تروریسم را در آن گسترش دادند.
پ- تاریخ روابط ایران و آمریکا، تاریخ کودتا علیه دولت دکتر مصدق و حمایت تمام عیار از رژیم سرکوبگر شاه بود. پس از انقلاب نیز هدف اصلی دولت آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و برای رسیدن به این هدف دست به هر کاری زده است. از جمله حمایت از صدام حسین در جنگ ۸ ساله ایران و عراق، تحریمهای فلج کننده، اتهام زنی درباره این که ایران به دنبال ساختن بمب اتمی است، و…
ت- هدف آمریکا از مذاکره با جمهوری اسلامی، نفوذ در ایران و ضربه زدن به نظام است. مذاکره از نظر آمریکا هیچ معنایی جز “نفوذ” سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، اعتقادی، و…در کشورها ندارد.
ث- هدف آمریکا از مذاکرات هستهای هم تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای نبود، چرا که خودشان میدانستند که ایران براساس معیارهای دینی و انسانی هیچ گاه به دنبال سلاحهای هستهای نرفته، بلکه هدف آن بود تا از طریق توافق هستهای راههای نفوذ در ایران را باز کنند. به حسن روحانی و اعضای کابینه اش گفت : “اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید”. آمریکاییها میگویند که توافق هستهای فرصتهایی برای آنها در داخل و خارج آفریده است:
“عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیتهای گوناگون این است که اجازه این فرصتطلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد… مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند”.
ج- هدف آمریکا تصمیمسازی سیاسی برای مسئولان جمهوری اسلامی است که از طریق “تغییر رفتار نظام”، “ماهیت جمهوری اسلامی” را تغییر دهد. پس باید همه مواظب باشند که به مجری نقشههای بستهبندی شده آمریکا تبدیل نشوند. آمریکا میخواهد افراد مورد اعتماد خودش را در مراکز تصمیم ساز جمهوری اسلامی قرار دهد.
چ- گروههایی در داخل کشور در حال تغییر تصویر آمریکا از ابلیس به فرشتهاند. آقای خامنهای در این رابطه گفت:
“حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات – که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشته نجات انتخاب بکند؟ “
مردم با انقلاب ۱۹۷۹ آمریکا را از کشور بیرون کردند، حالا پس از توافق هستهای، عدهای به دنبال بازگرداندن آنها هستند. اما، “نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود”.
ح- به فرماندهان سپاه گفت که: من مدام درباره “نفوذ آمریکا” هشدار میدهم. دشمن برای نفوذ از استاد دانشگاه، فعال دانشجویی، نخبه علمی، روزنامه نگار، و دیگر اقشار استفاده میکند تا در همه جا رخنه کند. شما باید به خوبی نقاط ضعف اطلاعاتی و عملی آمریکا را بشناسید.
خ- آقای خامنهای در جلسات خصوصی به اعضای بیت خود و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری گفته است که گروهی از مسئولان- هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، و… – به دنبال برقراری رابطه با آمریکا بوده و هستند و من صددرصد با این امر مخالف هستم. اینها راه نفوذ آمریکا را باز میکنند و من تا زنده هستم نمیگذارم به این هدف دست یابند. سازمان حفاظت اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هم گزارشهای تندی علیه حسن روحانی و تیم مذاکره کننده به آقایخامنهای دادهاند.
مقابله علنی با حسن روحانی و ظریف
وقتی تذکرات خصوصی به جایی نرسید، خامنهای در سخنرانی ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ نه تنها مواضع موافقان مذاکره را نقد و رد کرد، بلکه به روشنی تمام به سخنان حسن روحانی پاسخ گفت. رهبر تأکید کرد که هدف آمریکا از مذاکره با ایران، فقط و فقط نفوذ در ایران است. موافقان مذاکره با آمریکا را به دو طیف “بیخیالان”- که مصالح کشور و منافع ملی برای آنها فاقد اهمیت است- و “سهل انگاران” که عمق مسائل را درست نمیفهمند، تقسیم کرد.
حسن روحانی در رأس سهل انگارانی قرار داشت و دارد که عمق مسائل را نمیفهمند و با نگاه سطحی و ساده اندیشانه نمیتوانند مصالح کشور را تأمین کنند. حسن روحانی در ۳۰ مهر ۱۳۹۳ در اجتماع بزرگ مردم زنجان گفته بود امام حسین با این که آگاه بود که توسط عمر سعد و سپاهش به شهادت خواهد رسید، اما ساعتها با او مذاکره کرد تا کار به جنگ نینجامد. روحانی از این مقدمه تاریخی نتیجه گرفت:
“درس کربلا برای ما، درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است… امام حسین به ما یاد داد که حتی با دشمن، حتی با خصم ما باید به گونهای رفتار بکنیم که منطق دنیا، ما را پیروز در صحنه مذاکره بداند. ما امروز در سایه تعامل سازنده، با قدرتهای بزرگ مذاکره میکنیم… ما به تعامل سازنده با جهان و به مذاکره برای حل مشکلات مردم به حول قوه الهی ادامه خواهیم داد”.
اینک پس از گذشت یک سال، آقای خامنهای فرصت را مناسب دید تا نه تنها او را فردی ساده اندیش و سهلانگار قلمداد کند که عمق مسائل را نمیفهمد، بلکه تأکید کند که تاریخ اسلام را هم درست نمیشناسد و نمیفهمد. خامنهای در پاسخ روحانی گفت که مذاکره یعنی معامله. امام حسین به ابن سعد نهیب زد و او را نصیحت کرد، نه این که بده بستانی در کار باشد. سپس به روحانی تاخت و گفت:
«تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟… برای این که ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند [میگویند چرا امام حسین با ابن سعد مذاکره کرد اما] شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد].»
آقای خامنهای سپس افزود که با مذاکره به معنای بده- بستان مخالفتی نداشته و ندارد، برای این که جمهوری اسلامی با همه دولتها مذاکره کرده و میکند. اما آمریکا استثنا است و این امر دلیل مهمی دارد که انسان هوشمند باید آن را بفهمد. آمریکاییها مذاکره با جمهوری اسلامی را برای نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی در ایران میخواهند. قصد آمریکاییها تغییر دادن محاسبات مسئولان جمهوری اسلامی، دست کاری افکار عمومی مردم و تغییر افکار انقلابی و دینی جوانان کشور است. همه باید بیدار باشند و به شرط این که همه پای کار باشند، من از این جهت هیچ نگرانی ای ندارم که آمریکا شکست خواهد خورد.
تجربه توافق هستهای نامقبول: مبطل مذاکره با آمریکا
آقای خامنهای خطوط قرمز بسیاری برای توافق هستهای اعلام کرده بود. او به صراحت با بازدید از مراکز نظامی، مصاحبه با افرادی که در طرحهای هستهای مشارکت داشته اند، بلند مدت بودن محدودیت ها، نظارتهای فراتر از قوانین بین المللی و چند مرحلهای بودن توافق هستهای مخالفت کرد. در ۱۳۹۴/۰۲/۳۰ گفت:
«گفتیم که اجازه نمیدهیم از هیچیک از مراکز نظامی هیچ بازرسیای از سوی بیگانگان صورت بگیرد. میگویند بایستی ما بیاییم با دانشمندان شما مصاحبه کنیم یعنی در واقع بازجویی کنیم. ما اجازه نمیدهیم به حریم دانشمندان هستهای ما و دانشمندان در هر رشته حساس و مهمی، اندکاهانتی بشود. من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملّت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رساندهاند، بخواهند بنشینند حرف بزنند…دشمن پُررو و وقیح توقّع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محقّقین ما گفتگو کنند، مذاکره کنند…این اجازه مطلقاً داده نخواهد شد.»
آقای خامنهای تأکید کرد که تمامی تحریمهای اقتصادی باید در روز امضای توافق یا اجرای توافق لغو شوند. پس از امضای توافق نیز که به این خواست آخری عمل نشد، به صراحت اعتراض کرد که بوی مخالفت از آن به مشام میرسید. گفت:
«این که نشستیم مذاکره کردیم، در بعضی از موارد کوتاه آمدیم، یک امتیازاتی دادیم، عمدتاً برای این بود که تحریمها برداشته بشود؛ اگر بنا است تحریمها برداشته نشود، پس معاملهای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد…بالاخره [تحریمها] باید برداشته بشود، توقّف تحریم نداریم، تعلیق تحریم نداریم؛ اگر آنها تعلیق میکنند، خب پس ما هم اینجا تعلیق میکنیم، اگر اینجور است ما اقدام اساسی روی زمین چرا انجام بدهیم؛ بنابراین [منظور] لغو تحریمها است.»
اما مطابق توافق صورت گرفته، فقط بخشی از تحریمها پس از اجرای تعهدات ایران، اجرا نخواهند نشد. ولی نظام بازرسیهای استثنایی فراتر از NPT و گفتوگوی با دانشمندان هستهای درباره گذشته فعالیتها و بازدید از پارچین و بازدیدهای احتمالی بعدی از دیدگر نقاط نظامی، قطعا مخالف نظرات اوست. به همین دلیل در آخرین سخنرانی خود مجدداً گوشزد کرد که در مذاکرات هستهای نیز آمریکا هرگاه فرصتی پیدا کرد و طرف ایرانی به آنها میدان داد، از طریق توافق هستهای نفوذ کرد. او به صراحت گفت که در توافق هستهای:
«یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند.»
بدین ترتیب روشن ساخت که از نادیده گرفته شدن خطوط قرمزی که وضع کرده بود، ناراضی است و با نادیده گرفتن آن خطوط قرمز، آمریکا فرصت نفوذ پیدا کرده است. آن گاه دوباره به اصل مدعا بازگشت و گفت:
«آنچه ممنوع است این است. مذاکره با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را [هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، ظریف، اصلاح طلبان، و …] نمیفهمند.»
آقای خامنهای گفته بود که اگر تجربه مذاکرات هستهای خوب از کار در آید اجازه خواهد داد تا در دیگر زمینهها نیز با آمریکا مذاکره شود. اما به گمان او این تجربه خوبی نبوده و آمریکا نه تنها امتیازات فراوانی گرفته و چیزی نداده، بلکه فرصتهای نفوذ بسیاری هم از این طریق به دست آورده است.
آقای خامنهای نگران پیامدهای توافق هستهای
درباره مسائل و نگرانیهای آقایخامنهای حداقل ده نکته قابل ذکر است:
یکم- توافق هستهای در نزد افکار عمومی ایرانیان- به خصوص طبقه متوسط و مرفه- به سود روحانی، ظریف و نیروهای میانهرو رژیم تمام شد. ظریف بسیار محبوب شد و دست دادن او با اوباما نیز همین وضعیت را تقویت کرد. منتها در نظامهای دیکتاتوری فقط رهبر رژیم سیاسی باید چهره محبوب اصلی باشد. به همین جهت حملات گستردهای با چراغ سبز آقایخامنهای به روحانی و ظریف آغاز شده است. هدف خامنهای از تخریب ها، تغییر ذهنیت عمومی جامعه نسبت به این گونه افراد است.
دوم- در هفتم اسفند ماه دو انتخابات بسیار مهم مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی برگزار میشود. جنگ قدرت شدیدی در این رابطه در گرفته است. به همین دلیل گفتیم:”نگران توافق اتمی نباشید، به انتخابات فکر کنید“. با توجه به بیماری رهبری، انتخاب “وارث آقای خامنه ای” توسط مجلس خبرگان آینده بسیار مهم است. آقای خامنهای با طرح مسئله “نفوذ آمریکا”، “عوامل نفوذی آمریکا” و “مدافعان ساده لوح مذاکره با آمریکا” به دنبال حذف اصلاح طلبان، طرفداران هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی در انتخابات آینده است.
سوم- در جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی، طرفین برای پیروزی و شکست طرف مقابل به هر منبعی استناد میکنند. دین نیز به ابزاری برای این هدف تبدیل شده است. حسن روحانی و دیگران به مذاکرات امامان شیعیان با دشمنان استناد میکنند، خامنهای و طرفدارانش نیز میکوشند تا به گونه دیگری به همان تاریخ استناد کنند.
پیامبر اسلام در سال ۶۲۸ میلادی با مشرکان مکه صلح حدیبیه را امضا کرد که اعتراض برخی از یارانش را به دنبال داشت. برخی توافق هستهای را مانند صلح حدیبیه به شمار آورده اند. امام حسن هم با معاویه توافق صلحی امضا کرد و خلافت را در برابر امتیازاتی به معاویه واگذار کرد. آقای خامنهای زمانی در تبیین صلح امام حسن گفته بود که اگر او با معاویه صلح نمیکرد، تمام خاندان پیامبر را میکشند و کسی باقی نمیماند تا حافظ ارزشهای اصیل اسلامی باشد. در این صلح امام حسین هم پشت امام حسن قرار داشت.
سید احمد علم الهدی- امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری- نیز در ۲۷/۴/۹۴ در پاسخ حسن روحانی که مذاکره هستهای را با صلح امام حسن مقایسه کرده بود، گفت: «پس از صلح امام حسن برای شیعیان شادی و خوشحالی وجود نداشت.» اما او یک ماه بعد- در ۳۰/۵/۹۴- گفت که شرایط بررسی و تصویب توافق هستهای مانند شرایط زمانی است که امام رضا با قبول ولایتعهدی مأمون روبرو بود. امام رضا ولایتعهدی را قبول کرد تا امامت تداوم یابد و تشیع رسمیت پیدا کند. توافق هستهای نیز باید به همان نتایجی ختم شود که قبول ولایتعهدی از سوی امام رضا ختم گردید. یعنی آمریکاستیزی گسترش یابد، نه این که آمریکا به کشور نفوذ کند.
تاریخ اسلام به گونهای است که هر کس برای تصویب عمل خود میتواند به بخشی از آن استناد کند. اما این گونه تشبیهات چیزی جز استفاده ابزاری از اسلام برای مقاصد امروزین نیستند.
چهارم- آقای خامنهای خود بیش از هر فرد دیگری از تاریخ اسلام به طور گزینشی به سود خود استفاده کرده و میکند. او میداند که پیامبر اسلام با مشرکان مکه مذاکره کرد، مذاکرهای که به صلح حدیبیه منتهی شد.
آقای خامنهای درباره صلح حدیبیه می گوید: «پیامبر به قراردادی با مشرکین رسید.» میگوید: «پیغمبر با عالیترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با او قرارداد امضاء کردند تا [از راه مکه به مدینه] برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است.» میگوید که این قرارداد صلح موجب طوفانهایی در دل مومنان شد، برای این که پیامبر “در مقابل کفاری که آمده بودند در مقابل او، در مواردی کوتاه آمد؛ گفتند اسم “رحمان و رحیم” را، “بسم اللَّه”، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائی را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت”. میگوید: «برکات زیادی بر این رویارویی صلحآمیز مترتّب شد.»
بدین ترتیب، بین پیامبر و مشرکین مذاکره و توافق صورت گرفت و بده بستانی در کار بود. پیامبر پس از صلح حدیبیه در اقدامی کاملاً سیاسی برای کاهش دشمنی ابوسفیان، افرادی را به حبشه اعزام کرد تا ام حبیبه- دختر بیوه شده ابوسفیان- را برای او خواستگاری کنند. حضرت محمد پس از ازدواج با دختر ابوسفیان گفت:”پوزه این گاو نر، جز با این کار به زمین نمیرسید”. بعدها، ابوسفیان مسلمان شد، و به گفته خود خامنه ای، خاندان او، خاندان پیامبر را از قدرت کنار زده و امامت را به سلطنت تبدیل کردند. نفوذ بنی امیه در جامعه اسلامی توسط شخص پیامبر صورت گرفت. عاملان پیامبر بر مکه، طائف، نجران، کنده، یمن، عمان، بحرین، تیماء، خیبر و فدک؛ همگی از بنی امیه و هم پیمانان آنان بودند.
استفاده گزینشی از تاریخ اسلام توسط آیتالله خامنهای به وفور صورت گرفته است. او در دوران اصلاحات و پس از وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نگران سرنگونی از قدرت بود، در سخنرانی ۲۳ تیر ۸۷ گریست و گفت که آماده شهادت است. به همین دلیل در سخنرانی ۱۳۷۹/۰۲/۰۱به تحلیل صلح امام حسن پرداخت و شهادت امام حسین در کربلا را نتیجه طبیعی و اجتناب ناپذیر این صلح قلمداد کرد.
آقای خامنهای گفت که امام حسن به خاطر مصلحت حفظ اسلام، “مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. حکومت را از امام حسن گرفتند… آن وقت حادثه کربلا حادثهای نیست که بشود جلوش را گرفت؛ اجتناب ناپذیر میشود”. بعد به سرعت آن وضعیت را با وضعیت خود مقایسه کرد و گفت که امروز آمریکا قادر نیست “حادثهای مثل حادثه صلح امام حسن” را به ایران تحمیل کند، اما اگر زیاد فشار بیاورند، “حادثه کربلا اتّفاق خواهد افتاد”، نه صلح امام حسن.
یعنی آقای خامنهای تن به صلح امام حسنی نخواهد داد و امام حسینوار آماده نبرد است، منتها نبردی که این بار حسینیان در آن پیروز خواهند شد. اما این تفسیر مریدانش از سخنان او که خامنهای و یارانش آماده نبرد حسینوار با یزیدیهای آمریکایی هستند و این جنگ را حتما خواهند برد، توافق هستهای مصداق چنین رویکردی نبود. صلح از طریق گفت و گو بود که امتیازهای فراوانی داده شد. برای این که توازن قوا میان ایران و دولتهای غربی یکسان نبود و نیست و در نظام جهانی دبل استانداردی که ۱۶ هزار سلاح اتمی آمریکا و روسیه را نادیده گرفته و از ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی اسرائیل دفاع میکند، حتی قدرت دفاعی غیر هستهای ایران را از طریق قطعنامههای سازمان ملل محدود و ممنوع میسازد.
پنجم- اصلاحطلبان به رهبری سید محمد خاتمی، در کنار هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، سید حسن خمینی و علی اکبر ناطق نوری و طرفدارانشان قصد دارند که محافظه کاران افراطی را در انتخابات شکست دهند (ناطق نوری مدتهاست در حالت قهر به سر میبرد و روابط خود را با افرادی چون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، علی لاریجانی- و حتی اصلاح طلبان- تقویت کرده است). اصلاحطلبان میدانند که هیچ یک از چهرههای اصلی آنان را به حکومت راه نخواهند داد، لذا چهرههای درجه دوم و سوم آنها نامزد انتخابات خواهند شد، با این که میدانند شورای نگهبان رد صلاحیت چند هزار نفره را برنامه ریزی کرده است. برای این جبهه، تکرار انتخاباتی مشابه انتخابات خرداد ۹۲ که به پیروزی حسن روحانی منتهی شد، نیز یک پیروزی بزرگ به شمار میرود و آقای خامنهای و نیروهای افراطی طرفدار او دقیقا نگران همین فرایند هستند. قصد آنان پاکسازی بیشتر حکومت از نیروهای میانهرو است، نه فرصت دادن به آنها تا به نظام باز گردند. منتها از پیامدهای ناخواسته توافق هستهای میهراسند که شاید دست و پای شان را در این راه ببندد.
ششم- محافظهکاران افراطی- یا تی پارتی ایران- مهمترین طرفداران آقای خامنهای هستند. آنها در عین حال مهمترین مخالفان توافق هستهای و مذاکره با آمریکا هستند. آنان فاقد پایگاه اجتماعیاند، اما به گمان خامنهای در وقت خطر و بحران فقط این گروه حاضر به نبرد هستند. یکی از دلایل رادیکالیزه کردن فضا علیه آمریکا توسط آیتالله خامنهای، راضی کردن این جماعت است. تمامی خطوط قرمز خامنهای در توافق هستهای پایمال شد و این امر موجب مخدوش شدن چهره اش نزد رادیکالترین طرفدارانش میشود.
در روز تصویب کلیات توافق هستهای در مجلس- در ۱۹ مهر ۱۳۹۴ – دو تن از محافظه کاران افراطی ظریف و صالحی را به مرگ تهدید کردند. صالحی در دفاع از برجام گفت که آن نماینده “خیلی عجیب با قسم جلاله میگوید سیمان روی تو میریزیم و تو را میکشیم. آیا این نحوه صحبت برای کسانی است که میخواهند خدمت به نظام بکنند و بگویند سیمان روی شما میریزیم و در قلب راکتور اراک دفنتان میکنیم؟” معاون رئیس جمهور هم گفت که آن نماینده به ظریف و صالحی گفت: «شما را اعدام میکنیم و در رآکتور اراک دفن میکنیم و رویتان سیمان میریزیم.» در شبهای مراسم محرم در بیت آقای خامنهای تندترین شعارها علیه حسن روحانی و علی لاریجانی سر داده شد. گویی آنان توافق هستهای را به خامنهای تحمیل کردند. حسن روحانی به همین خاطر به آقای خامنهای اعتراض کرده که ما را به بیت خود آوردید تا در حضور شما به ما هتاکی کنند؟
با همه اینها، محمد جواد ظریف در نشست وین پیرامون سوریه شرکت کرد و با جان کری نیز مستقیماً در این مورد مذاکره کرد.این امر نشان داد که مدعای خامنهای مبنی بر ممنوعیت هرگونه مذاکره غیر هستهای با آمریکا، صرفاً مصرف داخلی داشته و در عمل اجرای توافق هستهای و مذاکره با آمریکا در موارد مختلف پیش خواهد رفت. اما باید دید که مذاکره با آمریکا در مورد سوریه به نتایج مقبول و مد نظر آقای خامنهای منتهی خواهد شد یا چیزی شبیه توافق هستهای از کار در خواهد آمد؟
هفتم- هر وقت آقای خامنهای مدعای کاذبی درباره مخالفان و منتقدان و رقبا طرح میکند، حفاظت اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضائیه باید به گونهای مدعیات او را اثبات کنند. به عنوان یک نمونه مهم، در سخنرانی ۱۳۷۹/۰۲/۰۱ گفت: «قلباً از بعضی از پدیدههایی که در کشور هست، رنج میبرم… داستان غمانگیزی است.» چرا؟ چون آمریکا: «در داخل کشور ما پایگاه زده است! بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمنند… دستگاههای مسئول هم بدانند که این یک خطر بزرگ است. اگر جلوِ این خطر را نگیرند، بدون شک دشمن یک قدم جلو خواهد آمد و روحیه جدیدی پیدا خواهد کرد… این اسمش جلوگیری از انتقال آزاد اطّلاعات نیست، این معنایش جلوگیری از نفوذ دشمن است.»
پس از این سخنرانی، قوه قضائیه دهها رسانه را توقیف و روزنامه نگاران را بازداشت و زندانی کرد. اما دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی هیچ گاه نتوانست اثبات کند که روزنامهها پایگاه دشمن بودند و روزنامه نگاران هم نفوذیهای دشمن.
اگر قرار بر مقایسه با صدر اسلام باشد، توافق هستهای، رفتاری امام حسین گونه نبود، بلکه مانند صلح امام حسن بود. صلحی که در برابر واگذاری امتیازات بسیار، به لغو تدریجی تحریمها و احتمالاً رفع خطر حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران منتهی خواهد شد.
اینک که خیال آقای خامنهای تا حدودی از حمله نظامی خارجی راحت شده، مرتب از خطر “نفوذیهای دشمن” سخن میگوید. در واقع سرکوب و حذفهای تازهای در راه است. یعنی این خطر وجود دارد که برخی از افراد برجسته را به عنوان “نفوذیهای آمریکا” بازداشت کنند و در زندان مجبورشان سازند که پشت تلویزیون اعتراف کنند که نفوذی آمریکا بودهاند.
در ۱۳/۷/۹۴ خبرگزاری فارس- متعلق به سازمان بسیج- نامه ۱۱ تن از نمایندکان افراطی محافظهکار مجلس را منتشر کرد که گفته بودند جیسون رضائیان “جاسوس حرفهای و مسئول پایگاه اطلاعاتی آمریکاییها در تهران” بوده و “لازم و ضروری است دستگاههای مقتدر قضایی اطلاع رسانی جامعی بخصوص با پخش فیلمهای اعترافات این شبکه گسترده جاسوسی به ملت ایران داشته باشند”.
سخن گفتن از فیلمهای اعترافات او موید ادعای این نوشتار درباره برنامه جدید آقای خامنهای است. بازداشت سیامک نمازی توسط حفاظت اطلاعات سپاه نیز در همین چارچوب صورت گرفته است.او به عنوان یکی از نفوذیهای آمریکا مطرح خواهد شد. به عنوان نمونهای دیگر، مدتی است که جک استراو- وزیر خارجه اسبق بریتانیا- در حال سفر تروریستی از شهرهای مختلف ایران است.
محافظهکاران ادعا میکنند که این سفر “بخشی از پروژه نفوذ” و برای “تست افکار عمومی ایران پس از توافق هسته ای” است. مشرق– یکی از وبسایتهای سپاه پاسداران- در مقالهای نوشته که ایرانیهای آمریکایی تبار “کانال نفوذ نامریی آمریکا در ایران هستند”. یعنی سفر این گونه افراد به وطنشان، سفر جاسوسی برای آمریکا باید به شمار رود. اما مهمترین سوژههایی که نفوذی قلمداد میشوند، رقبا و منتقدان داخل کشور هستند. سید احمد علم الهدی گفته است که انتخابات آینده، راه نفوذ آمریکا است. یعنی آمریکا افرادی را که با آقای خامنهای فاصله فکری داشته و تابع او نیستند، به عنوان جاسوس خود بر خواهد گزید.
رحیم پور ازغدی- یکی از نمایندگان آقای خامنهای در شورای عالی انقلاب فرهنگی، که سیاست گذاری همه نهادهای فرهنگی کشور را تحت کنترل دارد- هم در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران- ۸ آبان ۱۳۹۴- گفت که آمریکا در ابتدای انقلاب در دولت، شورای انقلاب، حوزههای علمیه، مجلس و همه جا نفوذی داشت. سپس افزود، آمریکاییها: “همین الان در همه نهادهای جمهوری اسلامی آدم دارند و از هر کسی به نحوی استفاده میکنند. ما هم اکنون یقین داریم که برخی از افراد در حال حاضر با سرویسهای آمریکا و انگلیسی و صهیونیستها همکاری میکنند” او افراد مورد نظر آمریکا را ۵ تا ۱۰ هزار نفر- از جناحهای سیاسی- قلمداد کرد.
البته این تکرار تاریخ برخوردهای آقای خامنهای با مخالفان و حتی منتقدان اوست. وقتی که نیازمند نجات ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی است دست نیاز به سوی نیروهای اصلاحطلب و میانهرو دراز میکند، ولی به محض رهایی از فشارهای سیاسی داخلی و بین المللی حذف مجدد آنها را با روشهای مختلف امنیتی و سیاسی آغاز میکند. شاید او بخوبی واقف است که اصلاح طلبان کسانی نیستند که در بزنگاههای تاریخی که سرنوشت و منافع ملی کشور در مخاطره است به فکر تسویه حسابهای سیاسی علیه وی باشند. او میداند که اصلاح طلبان برای نجات کشوراز بحران و جلوگیری از وقوع جنگ و مقابله با جنگ افروزیهای داخلی و خارجی همیشه امکان مورد استفاده واقع شدن خود را به خامنهای دادهاند. ولی آقای خامنهای و نیروهای امنیتی گره خورده با موقعیت سیاسی وی ظاهراً در صددند بار دیگر مناسبات سیاسی داخل کشور کمترین تغییری را تجربه کند. این مناسبات همان طور که بارها گفتهام نیازمند تداوم آمریکا ستیزی و دشمن سازی قدیم و جدید است.
هشتم- آقای خامنهای به گونهای سخن میگوید که گویی فقط و فقط دولت آمریکا به دنبال نفوذ در ایران است و روسیه و چین و دیگر دولتها چنین هدفی را تعقیب نمیکنند. همه دولتها به دنبال تأمین منافع خود و نفوذ در دیگر کشورها بوده و هستند. محافظهکاران افراطی طرفدار آقای خامنهای توافق هستهای را با قرارداد ترکمنچای مقایسه میکنند. یعنی قراردادی که طی آن روسها بخشهای وسیعی از سرزمین ایران را از آن جدا کردند. در دوران استالین هم روسها با ساختن دولت وابسته به خود در دو ایالت ایران، به دنبال تجزیه ایران بودند. بدین ترتیب، روسیه، چین، و همه دولت ها، در ایران به دنبال منافع خود هستند، یعنی همان چیزی که خامنهای “نفوذ” میخواند.جمهوری اسلامی هم به دنبال منافع خود و نفوذ در دیگر کشورهاست.
نهم- حال که توافق وین در شرف عملی شدن است و فضای بسیار مثبتی برای بهبود اقتصاد و موقعیت استراتژیک ایران پس از اجرای توافق به وجود خواهد آمد، خامنهای تمایلی برای استفاده از آن نشان نمیدهد. توافق هستهای با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا، و توافق با دولتهای غربی در مورد حل و فصل صلح آمیز جنگ داخلی سوریه- به نحو دموکراتیک- فرصتهای خارجی و داخلی خوبی برای ایران پدید میآورد. توافق اکثریت نخبگان و مردم بر سر این دو موضوع، خود بهترین فرصت است.
با شرایط وفاق ایجاد شده پس از توافق وین، و ظرفیتهای ملی جدید، امکان مقابله با سیاستها و ایدئولوژی فرقه گرایانه و تروریستساز عربستان سعودی و حل و فصل تدریجی بحرانها بیش از همیشه فراهم گردیده است. ولی به نظر میرسد منافع سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک بخشهایی از حاکمیت در تداوم سیاستهای گذشته و حفظ نوعی از تنش در صحنه داخلی و خارجی است. بدون این تخاصمات داخلی و خارجی، حیات سیاسی بیشتر این جریانات با مخاطره روبروست و نرمال شدن دولت و روابط خارجی جمهوری اسلامی ظاهراً خطری بزرگ برای شخص آقای خامنهای است.
دهم- البته بایستی این نکته را یادآور شد که رسیدن به توافق وین مرحله اول و راحت تر حل موضوع هستهای ایران بود. مرحله دوم و مشکل تر، یعنی پیاده کردن توافق جامع تازه شروع خواهد شد.آقای خامنهای بایستی بداند که توافق هستهای دشمنان زیادی در آمریکا، اسرائیل و کشورهای عرب منطقه دارد. آنها تمامی تلاش خود را خواهند کرد تا برجام به شکست منتهی شود. اسرائیل به شدت در فکر مانع تراشی و تخریب مسیر است، و این ساده انگاری است که تصور شود میتوان با سرکوب نیروهای داخلی تحت عنوان مقابله با نفوذ آمریکا تهدیدها امنیتی علیه ایران را خنثی کرد. در صورت انتخاب مسیر مذکور و ادامه چنین سیاستی توسط خامنه ای، متأسفانه کشور نه تنها از منافع توافق هستهای سود چندانی نخواهد برد، بلکه اکثر مضرات آن نصیب ایران و ایرانیان خواهد شد.ایران از طریق فرایند دموکراسی سازی و رعایت حقوق بشر قدرتمند خواهد شد. ایران با آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی و حل مسائل با آمریکا، از توافق هستهای سود خواهد برد. تنها رژیمی که اتکای به آرای رضایتمندانه مردمش نداشته باشد، باید نگران نفوذ آمریکا باشد.
منبع: رادیو زمانه