فریدون فرخزاد چگونه به قتل رسید؟

۱۶ مرداد سالگرد قتل فریدون فرخزاد

الاهه نجفی

فریدون فرخزاد، شاعر و هنرمند نام‌آشنا در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ (۶ اوت سال ۱۹۹۲) در محل سکونتش در شهر بن در آلمان بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. قاتلان شکمش را دریدند و زبان و گوش و دماغش را بریدند و جنازه او را آلوده کردند.

فریدون فرخزاد، شاعر و هنرمند نام‌آشنا

فرخزاد در سال‌های پایانی زندگی‌اش، از دوری از ایران و به ویژه از دوری از مادرش رنج می‌برد، و از محیط تبعیدی‌ها هم سرخورده شده بود. با وجود آنکه پرونده قتل او از ۲۱ سال پیش تاکنون همچنان باز است و راز قتل‌اش همچنان سر به مُهر مانده و قاتلانی که او را به قتل رسانده‌اند، هنوز به طور کامل شناسایی نشده‌اند، این پرسش در میان می‌آید که جمهوری اسلامی با چه انگیزه‌ای کمر به قتل این هنرمند دگراندیش و دگرباش بست؟ آمران و عاملان قتل او چه کسانی بودند؟ او چگونه به قتل رسید؟

اسماعیل پوروالی، روزنامه‌نگار ملی‌گرا و فقید ایرانی در همان سالی که فریدون فرخزاد به قتل رسید، در یکی از شماره‌های ماهنامه «روزگار نو» می‌نویسد: «نام فریدون فرخزاد زمانی در فهرست مهدورالدم‌ها قرار گرفت که در سفری به عراق جهت اجرای برنامه برای اسرای ایرانی و یافتن راهی جهت کمک به اسرای خردسال و نوجوان، مذاکراتی را با مقامات امنیتی این کشور در رابطه با برادر سعید محمدی، نوازنده و خواننده‌ جوانی که فرخزاد او را کشف کرده و مشوق و حامی او بود انجام داد.»

ری‌شهری، دستور قتل را او صادر کرد

علی اکبر محمدی (برادر سعید محمدی) خلبان هواپیمایی «آسمان» در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۶۵ (۱۲ اوت ۱۹۸۶) پس از اینکه از فرودگاه رشت با یک فروند جت فالکن-۲به منظور انجام پرواز آموزشی به پرواز درآمد، خاک ایران را ترک کرد و با استفاده از حریم هوایی ترکیه در یکی از فرودگاه‌های بغداد فرود آمد.

وی حدود یک ماه بعد از طریق عراق به آلمان غربی رفت و در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۵ (۱۳ ژانویه ۱۹۸۷) در هامبورگ به دست دو فرد نا‌شناس کشته شد.

او از خلبانان واحد ویژه‌ پرواز بلندپایگان رژیم بود و بارها رفسنجانی، خامنه‌ای و دیگر مقامات را به نقاط مختلف کشور برده بود.

پوروالی می‌نویسد: «عراقی‌ها به فرخزاد پیشنهاد کردند که هنگامی که کاپیتان محمدی با هواپیمایش رفسنجانی را به نقطه‌ای می‌برد، وسیله‌ساز گریز او از ایران به عراق شود. محمدی با هواپیمایش به بغداد گریخت اما رفسنجانی با او نبود.»

عراقی‌ها با این حال در آن زمان تبلیغات وسیعی بر سر فرار کاپیتان محمدی از ایران به راه انداختند.

فریدون فرخزاد در مجموع دو بار به عراق سفر کرد و به گفته‌ رئیس سابق استخبارات نظامی عراق که در زمان قتل فریدون فرخزاد در بریتانیا زندگی می‌کرد، فرزندان و خانواده‌ صدام حسین و مسئولان بلندپایه‌ عراقی، برنامه‌های فرخزاد را برای اسرای خردسال و نوجوان اسیر ایرانی دنبال می‌کردند.

علی فلاحیان که تحت تعقیب قرار دارد

برخی از کودکان و نوجوانان ایرانی که در آن زمان به اسارت عراقی‌ها درآمده بودند، به گفته فریدون فرخزاد مورد سوءاستفاده جنسی برخی از سربازان و افسران عراقی قرار می‌گرفتند. هدف فرخزاد کمک به این کودکان و نوجوانان بود.

پوران فرخزاد در گفت‌و‌گو با رادیو زمانه درباره سفرهای فریدون فرخزاد به عراق می‌گوید: «فریدون دو یا سه دفعه به عراق آمد زمان جنگ و چون از طرف یونیسف می‌آمد می‌توانست تعدادی از بچه‌های اسیر ایرانی را با خودش ببرد.»

و در ادامه به تأثرات عاطفی شدید فریدون فرخزاد اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر بار ۲۵ تا ۳۰ نفرشان را توانست ببرد و نجات دهد اما خودش گریه می‌کرد و می‌گفت اگر بدانی، این بچه‌ها به من می‌گفتند اینجا به ما غذا نمی‌دهند، شب‌ها این سرباز‌ها به ما تجاوز می‌کنند، بد‌ترین رفتار‌ها را با ما دارند، تو را به خدا ما را نجات بده. خُب او هم برایش مقدور نبود که همه را با خودش ببرد. می‌گفت نگاه می‌کردم، کوچک‌ترینشان، مظلوم‌ترینشان را با خودم می‌بردم.»

ظاهراً دستور قتل فریدون فرخزاد را ری‌شهری صادر کرده بود. محمد محمدی نیک، با نام قبلی محمد درون‌پرور، معروف به محمد ری‌شهری، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش، وزیر اطلاعات، دادستان کل کشور، دادستان دادگاه ویژه روحانیت و سرپرست حجاج ایرانی بود و هم‌اکنون نایب‌تولیه شاه ‌عبدالعظیم و رئیس مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث است.

ری‌شهری مسئولیت محاکمه صادق‌ قطب‌زاده را به عهده داشت و همچنین در ماجرای کودتای نوژه، ۱۲۱ تن از درجه‌داران و افسران ارتش را به جوخه اعدام سپرده بود. او نخستین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی است و از او و از سعید حجاریان به عنوان بنیانگذاران وزارت اطلاعات نام می‌برند. او بعدها در کابینه رفسنجانی جای خود را به علی فلاحیان داد.

اسماعیل پوروالی می‌نویسد: «دستور قتل فرخزاد را ری‌‌‌شهری صادر کرده بود و تیم عملیات، زیر نظر فلاحیان انجام وظیفه می‌کرد.»

و در ادامه می‌افزاید: «فلاحیان دستور بررسی و ارزیابی راه‌های به قتل رساندن فرخزاد را به تیم بررسی و طراحی سپرد که زیر نظارت مستقیم سعید اسلامی (امامی) قرار داشت.»

در آن زمان آیت‌الله خمینی تازه درگذشته بود و دولت رفسنجانی بر سر کار آمده بود و فلاحیان وزارت اطلاعات را از ری‌شهری تحویل گرفته بود. به این‌جهت قتل فرخزاد در اولویت قرار نداشت.

یک سال پیش از به قتل رساندن فریدون فرخزاد، دکتر شاپور بختیار در مرداد ماه ۱۳۷۰ به قتل رسیده بود. دکتر سیروس الهی، رییس سازمان درفش کاویانی در آبان ۱۳۶۹ به قتل رسید. دکتر عبدالرحمن برومند، فعال سیاسی و رئیس هیئت اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران هم در روز پنجشنبه ۲۹ فروردین ماه ۱۳۷۰ در مقابل آسانسور منزل مسکونی‌اش در پاریس با ضربات کارد به قتل رسید. دکتر کاظم رجوی نیز در سال ۱۳۶۹ در سوئیس ترور شد. احتمال می‌رود که قتل فریدون فرخزاد به دلیل این قتل‌ها و ترورها به تعویق افتاده باشد.

در این میان زندگی فریدون فرخزاد هم به‌تدریج دگرگون می‌شد. مادر او که جان و جهان‌اش بود و او را عاشقانه دوست می‌داشت، بیمار شد و به فکر افتاد که ترتیبی بدهد تا مادر به همراه پوران، خواهرش به ترکیه سفر کند و از آنجا با تمهیداتی مادرش را به آلمان، به نزد خود بیاورد.

پوران فرخزاد درباره عشق فریدون به ایران و به مادرش به رادیو زمانه می‌گوید: «وقتی [فریدون] می‌رفت استرالیا، هواپیمای استرالیا از روی تهران رد می‌شد. یک کارت برای من داده بود همه‌اش اشک بود، برخی جملاتش را نمی‌توانستم بخوانم. در آن نوشته بود: پوران جان وقتی رسیدم آسمان تهران، می‌خواستم پنجره را باز کنم و خودم را از بالا بندازم پایین، روی خونه‌مون روی مامان روی تو روی ایران روی همه چیز به چه دلیل من نباید تو وطنم زندگی کنم؟ توی خونه‌م، پیش خانواده‌ام.»

فریدون فرخزاد در آپارتمانش در بُن

در هر حال، دلتنگی فریدون فرخزاد برای مادرش و بیماری مادر در قتل او نقش مهمی ایفا کرده است. اسماعیل پوروالی ماجرا را به این شکل روایت می‌کند:

«فرخزاد از طریق یک فرش‌فروش ایرانی مقیم فرانکفورت که بسیار به او اظهار دوستی می‌کرد با غلامی، یکی از مسئولان ایستگاه وزارت اطلاعات در آلمان که به عنوان دبیر سوم در سفارت رژیم کار می‌کرد، دیدار کوتاهی در نمایشگاه فرش‌فروش مورد بحث داشت.

غلامی و همکارش اصولی چند بار با فرخزاد ملاقات کردند. آنها به او وعده دادند کار سفر مادرش را به‌راحتی درست کنند و حتی در یکی از ملاقات‌ها به فرخزاد گفتند خود رفسنجانی در جریان است و دستور داده گذرنامه برای وی صادر شود؛ و برای اطمینان خاطر بیشتر، فرخزاد می‌تواند به اتفاق یک تیم از خبرنگاران آلمانی به ایران رود، مادرش را ببینند و بدون مشکلی به خارج بیاید.»

اسماعیل پوروالی، هم به خاطر حرفه‌اش که روزنامه‌نگار کارکشته‌ای بود و رویدادهای ایران و قتل مخالفان را به دقت پیگیری می‌کرد و هم به خاطر دوستی و آشنایی‌اش با فریدون فرخزاد و حلقه دوستان و یاران فرخزاد پیش از قتل‌اش، از نزدیک با بسیاری از مسائل آشنایی داشت. در هر حال، بدون آنکه بتوانیم روایت اسماعیل پوروالی را تأیید کنیم، این روزنامه‌نگار فقید از شخصی به نام «رضا صابری» به عنوان قاتل فریدون فرخزاد یاد می‌کند.

پوروالی در معرفی رضا صابری می‌نویسد:

«رضا صابری، مأموری که پس از دریافت دستور قتل در هماهنگی به “قبه”، رئیس دفتر سعید امامی که با نام رضا اصفهانی به اروپا سفر می‌کرد و اکبر خوش‌کوشک که در ارتباط با تاجر فرش‌فروش ایرانی دوست فرخزاد بود، زمینه‌های قتل فرخزاد را فراهم کرده بود.»

به گزارش سایت «روز‌آنلاین»، اکبر خوش‌کوشک، ملقب به «فرنگی‌کار» از اعضای اصلی تیم ترور خارج از کشور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بود که پس از مرگ سعید امامی، برای مدتی بازداشت شد و به همکاری با اسرائیل اعتراف کرد. اعترافات او اما هرگز پخش نشد.

گور فریدون فرخزاد

سایت «نه زیستن؛ نه مردن» درباره فعالیت‌ها و سوابق اکبر خوش‌کوشک نوشته است: «اکبر خوش‌کوشک هنگامی که در جوخه‌های ترور نظام در اروپا سازماندهی شد با اشاره به سابقه‌اش در کشتی فرنگی، اذعان می‌کرد که “فرنگی‌کار” است. می‌گویند وی در ترور فریدون فرخزاد، احتمالاً دکتر کاظم رجوی و بمب‌گذاری در حرم امام رضا و… شرکت داشته‌ است.»

خوش‌کوشک به سمت مشاور عملیاتی وزیر اطلاعات در دوران فلاحیان دست یافت و اکنون در ایران فعالیت‌های اقتصادی دارد.

در هر حال خوش‌کوشک از طریق دوست فریدون فرخزاد که فرش‌فروش بود توانست با او ارتباط برقرار کند.

اسماعیل پوروالی درباره رضا صابری که به گمان او عامل قتل فریدون فرخزاد است، می‌نویسد:

«صابری که به زندگی در اروپا خو گرفته بود، و به علت آلودگی به مشروب و خوشگذرانی‌های زیاد، مقداری نیز مقروض شده بود، در آوریل ۱۹۹۲ به تهران احضار شد. او از این احضار به شدت نگران شد و تصمیم گرفت با دست پر به تهران بازگردد. صابری در تماس با اصولی مأمور ایستگاه بن، از وی خواست که ترتیب ملاقاتی را با فرخزاد بدهد، چون باید مطالب مهمی را به او بگوید.»

در آن زمان یکی از دوستان فریدون فرخزاد قرار بود به دیدن او بیاید. ظاهراً بین او و فرخزاد دلخوری و کدورتی پیش آمده بود. در هر حال فرخزاد که به ایستگاه راه‌آهن رفته بود که از دوستش استقبال کند، به جای او با تعجب با دو مأمور وزارت اطلاعات مواجه شد.

اسماعیل پوروالی می‌نویسد:

«فرخزاد در روز موعود به ایستگاه راه‌‌‌آهن رفت تا از دوستش استقبال کند، اما به جای او با شگفتی با اصولی و صابری روبرو شد که از ترن پیاده شدند. گفته می‌شود غلامی خود را به دوست فرخزاد در ایستگاه مبدأ رسانده و با دادن هزار مارک به او خواسته بود سفرش را دو روز به تأخیر بیندازد، چون فرخزاد ناچار است به سفری کوتاه برود. (این موضوع را غلامی به یکی از دوستانش گفته بود و پیداست او به عنوان یکی از دوستان فرخزاد به سراغ فرد مورد اشاره رفته و پول را نیز از جانب فرخزاد به او داده بود.)

اصولی با معرفی صابری به‌عنوان سرمایه‌داری که از تهران آمده و قصد خرید هتل و یک کلوپ شبانه را دارد، به همراه فرخزاد به آپارتمان او رفته بود که درباره‌ سرمایه‌گذاری دوستش (صابری) مذاکره کند. سر راه، فرخزاد چند هندوانه و مقداری نان و پنیر خریده بود. آنچه مسلم است نگرانی صابری و اصولی از حضور سگ وفادار فرخزاد در آپارتمان است. به همین دلیل نیز از همان ابتدا آن‌ها از فرخزاد خواسته بودند سگش را ببندد، چون آن‌ها از سگ وحشت دارند.»

فرخزاد فردی ورزشکار و قوی بود. به همین دلیل نیز کشتن او به سادگی نمی‌توانست انجام بگیرد.

پوروالی می‌نویسد:

«به‌نظر می‌رسد صابری نخست با آلودن چای او، فرخزاد را دچار سرگیجه و بی‌حالی می‌کند. تعداد ضربات چاقو و به‌هم‌ریختگی آپارتمان و پاشیده شدن خون به در و دیوار نشانه‌ آن است که فرخزاد در همان حال نیز مقاومت می‌کرده است. پس از قتل فرخزاد، صابری لباس‌های او را می‌کند (بیرون می‌آورد) تا مفهوم خاصی به قتل بدهد و بعد با آلوده کردن جسد، می‌کوشد جریان را یک قتل غیر سیاسی جلوه دهد.»

«ساعت سه صبح، صابری و اصولی خانه را ترک می‌کنند. قبه جریان قتل را دو ساعت بعد، از طریق اکبر خوشکوشک می‌شنود. فلاحیان وقتی خبر را به او می‌دهند، در جلسه‌ای از مدیران وزارت شرکت داشت. ساعت حدود ۹ صبح بود. او بلافاصله سعید امامی را مأمور کرد جریان را پیگیری کند و پس از آن به اصغر حجازی در دفتر رهبر جریان را خبر داد.»

اصغر حجازی هم‌اکنون یکی از قدرتمندترین اشخاص در بیت رهبری است. صابری در بازگشت به ایران دو میلیون تومان پاداش و یک اتومبیل پیکان دریافت کرد و رتبه‌ اداریش نیز دو درجه بالا رفت.
در پرونده‌ قتل فرخزاد، حضور فردی به نام «قدسی» که خود را تاجر پولداری معرفی می‌کرد، که جهت خرید هتل به آلمان آمده، و در فردای قتل فرخزاد ناپدید شد، همچنان یک معما است.

در روزحقوق بشر اسلامی؛ قطع دست و پا

پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴
حکم با حضور مسئولان به اجرا درآمد

در روزحقوق بشر اسلامی؛ قطع دست و پا

در حالی که به گفته مقامات رسمی، هم اکنون سرنوشت صدها میلیارد دلار از دارایی های عمومی ایران نامعلوم است و متهمان این پرونده ها آزادانه فعالیت می کنند، روز گذشته دست و پای یک سارق در مشهد به دستور مقامات قضایی و به منظور عبرت دیگران قطع شد.

سایت “خبرآنلاین” در گزارش کوتاهی درباره این واقعه نوشته است: “حکم يکي ديگر از اعضاي باند سرقت مسلحانه از بانک هاي مشهد در زندان مرکزي اين شهر اجرا شد. این مجرم که پس از انجام چند فقره سرقت مخوف همراه با تيراندازي، دستگير شده بود از سوي شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامي به قطع انگشتان دست راست و بخشي از پاي چپ محکوم شد که اين حکم با حضور مسئولان اجراي احکام به اجرا درآمد”.

سایت برنا نیوز، جزئیات بیشتری از دلایل اجرای این حکم اسلامی در مشهد منتشر کرده و نوشته: “این زندانی که با اسم اختصاری «رحمان-ک» معرفی شده از توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب مشهد به اتهام «محاربه» به قطع دست راست و پای چپ محکوم شده بود و حکم وی در زندان مرکزی مشهد و با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم و در حضور قضات اجرای احکام در زندان مرکزی مشهد به اجرا گذاشته شد”.

در ادامه این گزارش آمده: “دادستانی مشهد این “رحمان-ک” و “مهدی-ر” را به “محاربه” متهم کرده و قاضی شعبه دوم دادگاه انقلاب مشهد نیز آنها را به قطع دست راست و پای چپ محکوم کرد. مقام های دادگستری خراسان رضوی گفته اند که محکومان به رای صادره از سوی دادگاه انقلاب اعتراض نکردند و این حکم پس از طی مهلت قانونی قطعیت یافت. این در حالی است که متهمان این پرونده در برخی جرایم دیگر نیز به زندان محکوم شده اند که باید مجازات های دیگر خود را تحمل کنند”.

خبر قطع دست و پای این سارق در روز “حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی” و همزمان با سخنرانی صادق آملی لاریجانی در اینباره رسانه ای شده است.

خبرگزاری آنا درباره مراسم “روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی” می نویسد: “مراسم بزرگداشت روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی و اعطای دومین جایزه بین‌المللی حقوق بشر اسلامی در محل مرکز مطالعات وزارت خارجه برگزار شد. در این مراسم، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، آیت‌الله محمدعلی تسخیری مشاور عالی رهبر معظم انقلاب در امور جهان اسلام، آیت‌الله محسن اراکی دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی، شیخ خالد عبدالوهاب الملا رئیس مجمع علمای اهل تسنن عراق، ناصر العلی نماینده دفاع از حقوق بشر و دموکراسی یمن حضور داشتند”.

اجرای پیاپی طرح های ضربتی برخورد با اراذل و اوباش، برنامه جدید نیروی انتظامی با عنوان “بازسازی صحنه جرم” و صدور احکام قطع دست و پا و درآوردن چشم در حالیست که مفسدان کلان اقتصادی ایران از مصونیت برخوردارند.

انتشار خبر قطع دست و پای سارق خرده پا در مشهد در حالی با سکوت رسانه ها و عدم واکنش افکار عمومی مواجه شده که سایت های خبری داخلی مملو از گزارش ها درباره قطع دست و پای شهروندان عراقی و سوری به دست عوامل داعش است و این رسانه ها، عوامل این شبکه تروریستی را به توحش بر علیه انسانیت متهم می کنند.

در همین راستا، چندی پیش، سایت مشرق ضمن انتشار گزارشی تصویری از قطع دست و پای دو شهروند سوری،نوشته بود: “گروه تروریستی داعش که اینگونه اعمال هولناک را برای ایجاد رعب و وحشت و محکم‌تر مناطق تحت سیطره خود انجام می‌دهد درحالی شهروندان سوری را به اتهام سرقت اعدام و یا محکوم به قطع عضو می‌کند که عناصر خود این گروه به دزدیدن پول مردم و چپاول اموال عمومی و خصوصی در مناطق تحت سیطره خود شهره شده‌اند”.

گفتنی آنکه تسنیم نیوز، وابسته به سپاه هم با انتشار گزارشی درباره قطع دست و پا توسط داعش، این کار را برخلاف «سنت اسلامی» دانسته است.

گزارش شرکت فعالین کمیته مبارزه براى آزادى زندانیان سیاسی در هفتمین کنگره جهانی معلمان در کانادا و تصویب دو قطعنامه اضطراری

گزارش شرکت فعالین کمیته مبارزه براى آزادى زندانیان سیاسی در هفتمین کنگره جهانی معلمان در کانادا و تصویب دو قطعنامه اضطراری
هفتمین کنگره جهانی معلمان متشکل از ۱۵۰۰ نفر به نمایندگی از ۳۲۰۰۰٫۰۰۰ معلم در ۱۷۰ کشور دنیا، طی روزهای ۱۹ تا ۲۶ جولای در اتاوا کانادا برگزار شد. این کنگره ای بود که اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان در ایران قبل از دستگیریش قصد شرکت در آن را داشت.
روز جمعه ۲ مرداد ماه در ادامه تماسهای سهیلا دالوند، مسئول کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در اتاوا , با مسئولان برگزاری این کنگره و اکتیویستهای جنبش کارگری حاضر در محل ضمن معرفی کمیته، از اتحادیه های شرکت کننده خواست تا با صدور قطعنامه و ارسال یک نامه اعتراضی به جمهوری اسلامی , از معلمان در ایران دفاع کرده و خواستار آزادى معلمان زندانی شوند. در طول برگزارى کنگره, پیکتى حمایتى از سوى فعالین کمیته برگزار گردید که با استقبال شرکت کنندگان در این کنگره روبرو گردید. در ادامه این تماسها مسئول مدیا و ارتباطات این کنگره Andrew King اعلام کرد، کنگره قطعنامه اضطراری را در حمایت از معلمان زندانی در ایران و اسماعیل عبدی در دستور کار خواهد گذاشت . یکی از رهبران اتحادیه ای عراق بنام Ahmed Jassam اظهار داشت که به نمایندگی از طرف تمام کشورهای عرب زبان در سخنرانیش در مورد اسماعیل عبدی و معلمان زندانی در ایران صحبت خواهد کرد و از کنگره درخواست خواهد کرد پیام همبستگی صادر کنند.
روز بیست و ششم جولای، کنگره دو قطعنامه اضطراری را در همبستگی با حقوق معلمان و علیه نقض حقوق بشر در ایران تصویب کرد. در این قطعنامه ها، علاوه بر تاکید بر مشکلات فعالان کانون معلمان ایران و وضعیت اسماعیل عبدى, خواستارارسال هیئت بازرسى به ایران و ارسال پیام از سوى کنگره به جمهوری اسلامی جهت محکوم کردن نقض حقوق بشر و حقوق اتحادیه‌ها در ایران شدند.

کمیته مبارزه براى آزادى زندانیان سیاسی – مصاحبه با سهیلا دالوند

٣٠ جولاى ٢٠١۵

از این‌ که هیچ قانونی مرا حمایت نمی‌کند، گله‌مندم

 » حسین رونقی ملکی

روزهای پر استرس و سختی را پشت سر می‌گذارم؛ بسیاری از دوستان و آشنایان جویای وضعیت و احوالم هستند و همین یک جمله را باید بگویم که به خاطر وضعیت جسمی و فشارهای روانی، روزهای پر استرس و سختی را پشت سر می‌گذارم.

بیماری کلیوی که به دلیل از کارافتادگی کلیه چپ نوعی از نارسایی کلیوی هست نسبتا کنترل شده تا کلیه راستم بیش از پیش آسیب نبیند، کلیه چپم بر اساس نظر پزشکی قانونی کارکرد واضحی ندارد و مهم است که کلیه راستم تحت شرایط خاصی و پیگیری‌های مداوم حفظ شده و آسیب نبیند. دردهای کلیوی، سوزش و تکرر ادرار مواردی هست که به دلیل بیماری کلیوی باید تحمل کنم.

بیماری گوارشی (زخم مزمن اثنی عشر و رفلاکس مری و رفلاکس صفراوی معده) هم‌چنان ادامه دارد. بر اساس آخرین آندوسکپی انجام شده درهفته گذشته، طی یک‌ماه گذشته با توجه به رعایت رژیم غذایی خاص و استفاده مداوم از داروها، عفونت هلیکوباکتر پیلوری معده از بین رفته و کنترل شده است. اما زخم سیستم گوارشی و رفلاکس مری و رفلاکس صفراوی معده هم‌چنان پابرجاست و نیاز به تحت نظر بودن، استفاده از رژیم غذایی خاص و داروهای تجویز شده می باشد که در شرایط زندان فراهم نبودند.

نکته مهم در مورد وضعیت جسمی من این است که اخیرا پزشکان متوجه شده‌اند که به مشکل خونی و ریوی دچار شده‌ام؛ مشکل خونی که بعد از انجام آزمایشات مختلف و طی کردن مراحل تشخصی مشخص می‌گردد و مشکل ریوی آسیب دیدگی هر دو ریه است و تشخیص اولیه ابتلا به آسم(رسترکتیو ریه‌ها) بوده که باید مراحل تشخیصی کامل گردد. با توجه به غلظت خون بالا بر اساس نظر پزشکان فصد خون انجام دادم تا انجام مراحل تشخیصی در این مورد دچار مشکل دیگری نشوم.
Hossein-Ronaghi-Amadnewsمشکل افتادگی دریچه میترال قلب، آریتمی قلب همراه با افت و خیز فشار خون که در شرایط استرس‌زا می‌تواند خطرناک و مشکل ساز باشد، پروستات، آرتروز زانو و گردن، التهاب طحال به دلیل غلظت خون بالا از دیگر مواردی هست که باعث بدتر شدن اوضاع جسمی من شده است.

اما چرا باید با این وضعیت و با وجود نظریه پزشکی قانونی مبنی به نامناسب بودن شرایط زندان برای شخصی با وضعیت جسمی من و نظر پزشکان فوق تخصص و متخصص در مورد شرایط جسمی و بیماری‌ام، هم‌چنان دادستانی تهران بر بازگرداندن من به زندان اصرار کند و گاهی با لحن تهدید، از حکم جلب و بازداشت وثیقه سخن به میان آورد؟

از این‌که ماده ۵۰۲ آیین دادرسی کیفری در مورد من اجرا نمی‌شود گله‌مندم، از این‌که عفو عید فطر رهبری در سال گذشته که شامل زندانیان بیمار شده بود در مورد من اجرا نمی‌شود نیز گله‌مندم؛ در کل به خاطر این‌که هیچ قانونی مرا حمایت نمی‌کند و هیچ قانونی در مورد من اجرا نمی‌شود گله‌مندم؛ اصلا چرا یک جوان باید به ۱۵ سال حبس محکوم شود؟ مگر چه گناهی نابخشودنی انجام داده است یا چه آسیب بزرگی به کشور وارد کرده است؟

به گفته پزشکان شرایط زندان از همه لحاظ(غذایی، دارویی، بهداشتی، درمانگاهی، استراحت و مکان به دور از استرس) برای من مضر است و معلوم نیست با وجود آن شرایط به چه بیماری جدیدی مبتلا شوم و طبعا با همین روال آسم و مشکل خونی آخرین آن‌ها نخواهد بود. به راستی چه کسی مسئول به خطر افتادن سلامتی و جان یک انسان است؟ هر چند آن انسان یک زندانی باشد. فشارهای وارده در طول مدتی که بیرون از زندان بوده‌ام شرایط را برای من و حتی خانواده‌ام سخت‌تر از دوران زندان کرده است و این به نوعی مجازات مضاعف می باشد.

 

 

آمار زنان کارتن خواب رشت از ۲۲ درصد به ۸۰ درصد رسیده است

reza amiri
رادیو پارس _ مجری طرح پیشخوان مددکاری متکدیان رشت گفت که بررسی‌ها نشان می‌دهد آمار زنان کارتن خواب مراجعه کننده به مراکز بازپروری طی دو سال اخیر از ۲۲ درصد به ۸۰ درصد رسیده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایلنا، جواد اسماعیل‌پور مجری طرح پیشخوان مددکاری متکدیان رشت، گفت: “رصد ما در مقوله متکدیان، کارتن خوابها و بی‌خانمانان به شناسایی۲۰ کودک کار در سطح شهر رشت منجر شد”.

وی خاطرنشان کرد: “بسیاری از کودکان بی‌خانمان به همراه مادرانشان در خانه‌های غیررسمی که به طور عمده در آنها بزهکاری صورت می‌گیرد سکونت دارند”.

مؤسس مجموعه آرامش دوگیتی به وجود خانه‌های غیررسمی در مناطق معلولان و جماران رشت اشاره کرد و افزود: “متاسفانه کودکانی که در این خانه‌ها حضور دارند در زیر سقفی امن زندگی نمی‌کنند”.

وی از جمع‌آوری متکدیان پاکستانی در رشت خبر داد و افزود: “گروهی پاکستانی با سوءاستفاده از یک کودک اقدام به تکدی‌گری می‌کردند که در چند روز گذشته جمع‌آوری شدند”.

وی یادآور شد: “سال گذشته طرح مقابله با پدیده تکدی‌گری با عنوان “محض رضای خدا به متکدیان کمک نکنید” در کلانشهر رشت به اجرا گذاشته شد”.

اسماعیل‌پور با اشاره به اینکه طبق آمار بهزیستی کشور ۱۷.۳ کودکان خیابانی حداقل یکبار درعمرشان الکل مصرف می‌کنند، تصریح کرد: “۲۱درصد از این کودکان تجربه رابطه جنسی دارند”.

وی تحمل سرما و گرما، توقیف اجناس، تصادف با خودرو، ابتلا به امراض، مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفتن و آزار جنسی را از دیگر آسیبهای اجتماعی عنوان کرد که کودکان بی‌خانمان با آنها دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

مجری طرح پیشخوان مددکاری متکدیان رشت با بیان اینکه ۵۶ درصد کودکان خیابانی قبل از ۱۴ سالگی مواد مخدر مصرف می‌کنند، افزود: “در کلانشهر رشت ۸۰ درصد کودکان تحت عنوان کودکان کار دارای خانواده هستند”.

وی ادامه داد: “۸۶ درصد زنان خیابانی کارتن خواب معتاد و آسیب دیده هستند که زنگ خطری برای جامعه است”.

اسماعیل پور اظهار کرد: “معتادانی که در مراکز بازپروری پذیرفته شدند اغلب دارای تحصیلات سیکل و ۷ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند”.

وی افزود: “۴۷،۵ درصد از این معتادان متاهل، ۳۵درصد مجرد و ۱۶ درصد مطلقه هستند که فرزند نداشتن اکثریت آنها نشان از پایین بودن سن اعتیاد و از هم پاشیدگی خانواده در سالهای اولیه و قبل از بچه‌دار شدن است”.

مؤسس مجموعه آرامش دوگیتی با بیان اینکه حدود ۸۰ درصد از زنان مراجعه کننده به مراکز بازپروری کارتن خواب هستند، خاطرنشان کرد: “بررسی ها نشان می‌دهد که آمار زنان کارتن خواب مراجعه کننده به مراکز بازپروری طی دو سال اخیر از ۲۲درصد به ۸۰ درصد رسیده است”.

وی اعتیاد زنان را یک پدیده پنهان زیرپوستی دانست و تاکید کرد: “مدیران از آمار واقعی استان خبر ندارند که متاسفانه یک معضل است”.

اسماعیل‌پور عنوان کرد: “بیشترین فراوانی ماده مصرفی در سه ماهه اول امسال به ترتیب شیشه، تریاک، هرویین، متادون و اکس بوده که در زن‌ها فراوانی مصرف شیشه اول و تریاک در آخر قرار دارد که نشان دهنده علاقه زنان به مواد محرک است”.

وی ادامه داد: “۱.۵ درصد از معتادان مراجعه‌کننده تزریق فعال و ۳.۵ درصد سابقه تزریق دارند اما متاسفانه درسه ماهه اول امسال ۹۴ کلیه معتادان تزریقی مراجعه کننده زن بودند”.

مجری طرح پیشخوان مددکاری متکدیان رشت به بازدید شهردار از محل نگهداری بی‌خانمانان اشاره کرد و افزود: “در این بازدید پیشنهاد ایجاد یک مجتمع برای اسکان آسیب‌دیدگان اجتماعی و بی‌خانمانان با عنوان مددسرا ارائه شد که نیازهای اولیه انسانی را برای این دسته از افراد مهیا کند که البته این طرح نیازمند حمایت استانداری و دستگاههای مرتبط است”.

رسول بداقی آزاد نشد

   رادیو پارس  – با وجود فرا رسیدن موعد آزادی رسول بداقی مسئولین قضایی از آزادی این معلم زندانی امتناع کردند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکم شش سال حبس رسول بداقی امروز سیزدهم مرداد ماه به پایان رسید ولی مسئولین زندان اوین با تشکیل پرونده ای جدید از آزادی وی خودداری کردند.

رسول بداقی طی گفتگوی تلفنی که با خانواده اش داشته گفته است که تا روز یکشنبه هفته آینده تکلیف پرونده جدید وی مشخص خواهد شد.

از دلایل پرونده جدید و اتهامات وارده به این معلم زندانی اطلاع دقیقی در دست نیست.

رسول بداقی معلم زندانی و پدر سه فرزند شهریور ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت و به شش سال حبس محکوم شد، درپی زندانی شدن، حبس او توسط مقامات غیبت غیر موجه تلقیو از آموزش و پرورش اخراج شده و حقوق وی نیز قطع شد.

گفتنی است وی از ابتدای حبس در زندان های اوین و رجایی شهر محبوس بوده و  تاکنون به مرخصی اعزام نشده است.

Rasool-Bodaghi-saham-news-450x281

پیری زندانی عقیدتی به 5 سال حبس محکوم شد

ناصر پیری طلبه دارالعلوم مکی زاهدان اهل سنندج که در ورودی شهر زاهدان بازداشت و به اداره اطلاعات سنندج منتقل می شده بود به 5 سال زندان محکوم شد.

       رادیو پارس   _به گزارش کمپین فعالین بلوچ، ماموستا ناصر پیری پس از یک سال بلا تکلیف در سلول های وزارت اطلاعات سنندج به 5 سال حبس محکوم می شود.

این طلبه ای اهل سنت 90 مرداد ماه 1393 پس از اینکه جهت ادامه تحصیل در مدرسه دینی اهل سنت مکی زاهدن به این شهر سفر کرده بود بازداشت شد.

این فعال اهل سنت کرد پیش تر نیز به مدت 15 ماه در بازداشت وزارت اطلاعات سنندج بوده که با قرار وثیقه آزاد و بعد از برگزاری دادگاه تبرئه شد.

در سالهای اخیر رفتار های تبعیض آمیز ماموران امنیتی در ورودی شهر زاهدان نسبت به افرادی که چهره های مذهب یدارند مورد اعتراض علما و فعالان اهل سنت قرار گرفته است این برخوردها عموما در زمان هایی که مناسبت های مذهبی چون همایش های فارغ التحصیلی و ثبت نام طلاب علوم دینی اهل سنت در زاهدان برگزاری می شود صورت می گیرند.

c56db6997e397c15a9861a4840dfb425_L

آبجی موگرینی، از درخت نرو بالا!

 

۱۲/مرداد/۱۳۹۴ طنز خودنویس

عبید سن‌خوزانی

آبجی موگرینی، از درخت نرو بالا!
خانم موگرینی شما که خود را طرفدار حقوق بشر می‌دانی، چگونه حاضرشدی به زور دگنک جمهوری اسلامی این روسری نکبت را بر سرت بیندازی؟ زنان ایران را به زور و کتک و هزار گرفتاری دیگر، مجبور به این کار کردند، زنان شجاع و قهرمان ما، مدت‌های زیاد جان‌فشانی‌ها کردند، زندان‌ها تحمل کردند، شکنجه‌ها دیدند، به بسیاری از آن‌ها در خفا تجاوز شد، دسته‌دسته به خارج پناهنده شدند که خود را ازاین خفت و بقیه جنایات آن‌ها نجات دهند و بالاخره این رژیم روسری را با توسری و به ضرب چماق و میل‌گرد و اسید سولفوریک ودشنام‌های چارواداری و اخراج از کار و… بر سر آنها انداخت…

این‌هم درد دل من با خانم موگرینی، یا به‌قول این دوست‌مان حسن سه کله، خانم «لامبورگینی» که وقتی دیدم ده‌ها عکس او را این جمبوری ولایت فقیه ازنوع شیعه اثنا حشری به دنیا مخابره کرده، البته با چادر و چاقچور که به دنیا ثابت کند وای ددم یاندی، عجب اقتداری این جمهوری در دنیا پیدا کرده که حتا این خواهر صاحب اقتدار از کشور دشمن خاش‌پرست‌ها را هم تبدیل به یک پا خواهر محجبه معقول معروفه کرده‌ایم که فقط یه مقنعه کم دارد که مرا یاد آن خواهر چادر چاقچوری شعر معروف عارف قزوینی خدابیامرز بیندازد که فرموده بود:

…دم  کریاس در استاده بودم

زنی بگذشت ازآنجا با خش و فش…

خلاصه ما کارمان تمام شد اما علیامخدره هم‌چنان صورت خود را محکم گرفته بود که مبادا به اسلام لطمه‌ای وارد شده ستون آن، خدای ناکرده خم شود.

…ولی چون عصمت اندر چهره‌اش بود

…از اول تا به آخر چهره نگشود

خب آقا٬ نگشود دیگر، هم عارف راضی، هم همشیره راضی، هم عصمت و عفت، حالا گور پدر ناراضی.

من هم از لجم و از دلسوزی دیدن این عکس‌های علیامخدره «میگرنی» برداشتم یک نامه، البته از طریق سفارت ایتالیا، عینهون دکتر «فی الواقع» برایش نوشتم به این مضمون، شما که غریبه نیستید، واسه شما هم عینا این‌جا رونوشت آن‌را می‌آورم:

سفارت ایتالیا درتهران! لطفا این پیام من یا به‌قول خودتان این کامنت مرا برای این خواهر محجبه مقبوله ترجمه بفرمایید:

خانم موگرینی شما که خود را طرفدار حقوق بشر می‌دانی، چگونه حاضرشدی به زور دگنک جمهوری اسلامی این روسری نکبت را بر سرت بیندازی؟ زنان ایران را به زور و کتک و هزار گرفتاری دیگر، مجبور به این کار کردند، زنان شجاع و قهرمان ما، مدت‌های زیاد جان‌فشانی‌ها کردند، زندان‌ها تحمل کردند، شکنجه‌ها دیدند، به بسیاری از آن‌ها در خفا تجاوز شد، دسته‌دسته به خارج پناهنده شدند که خود را ازاین خفت و بقیه جنایات آن‌ها نجات دهند و بالاخره این رژیم روسری را با توسری و به ضرب چماق و میل‌گرد و اسید سولفوریک ودشنام‌های چارواداری و اخراج از کار و… بر سر آنها انداخت.

اما این زنان شجاع سرزمین ما سوگند خورده‌اند که دست از طلب ندارند، تا کام دل برآید، آن‌وقت شما به امید یک معامله چلغوزی که با جمهوری اسلامی قرار است انجام شود، حاضر شدی تن به این حقارت بدهی؟ جایی نوشتم باز هم تکرار می‌کنم، فرض کنیم همین خانم مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه یا خانم مولارودی یا مولاوردی، مشاور رییس‌جمهور در امور زنان یا فرض کنید آن خانم معصومه خانم ابتکار، گروگان‌گیرسابق یا به قول خودش مترجمی که رسما اعلام کرده بود اگر از او بخواهند گروگانی را بکشد، البته فورا و بدون معطلی این کار را می‌کند، فرض کنیم، یعنی مَثَل‌اش را عرض می‌کنم، فرض کنیم آمدیم و یکی از این خانم‌ها را به عنوان سفیر درکشور زادگاه شما به «رم» فرستادند. آیا شما می‌توانید با هزار من سریشم خودمان یا چسب اوهوی خودتان، ایشان را متقاعد کنید که خواهر جان، این‌جا ایتالیاست، سرزمین متمدن‌هاست، کنار دریا ما ساحل ویژه لختی‌ها داریم، مشروب خوردن، مخصوصا «اپرتیف» آزاد است، لباس پوشیدن آزاد است، خانم بلند کردن آزاد است. اگر برویم میدان فردوسی رم و اول و آخر رهبر که نداریم، اما رییس جمهور و نخست‌وزیرمان را بشماریم، هیشکی با ما کاری ندارد. نخست‌وزیرمان دزدی کند، با اردنگی بیرونش انداخته بعد هم زندانی‌اش می‌کنیم، خلاصه خیلی کارا که نمی‌خواهم سر شما را درد بیاورم می‌کنیم. اما این‌جا عرق نمی‌خورم و کراوات نمی‌زنم، چادر از سر نمی‌اندازم و بقیه داستان‌ها نداریم‌ها! حالا شما برای احترام به ما و سنت‌های ما فقط یک ماه از این چهار سال مدت سفارت خود در این‌جا را به لباس ما ایتالیایی‌ها دربیایید که مردم دنیا ببینند شما چه اندازه به ما و فرهنگ ما احترام می‌گذارید، درعرض این یک ماه مقداری هم از این مشروبات الکلی ما، البته از نوع «شراباً طهورا»  به بدن بزنید و چون تازه ازدواج کرده‌اید، اگر خداوند تبارک و تعالی تفضلی درحق‌تان کرد و اولادی هم به شما عنایت کرد که اتفاقا شاه‌پسر از آب در آمد، اصلا شندولش را سر نبرید که مثلا  با ما قدری و مختصری و تا حدودی همگامی کرده باشید که باعث تشدید روابط دوستی و مودت فرهنگی دو کشور بشود. حالا شما خانم موگرینی، فکر می‌کنید عکس‌العمل این خانم‌ها، یا همین مرضیه خانم چه خواهد بود؟

اطمینان دارم برای احترام به یک نویسنده خیلی خوش‌قلم و شیرین زبانی مثل من حتما پاسخ مرا خواهید داد، اما پیش از آن‌که پاسخ شما به‌دست من برسد، من نظرم را پیشاپیش اعلام می‌کنم. من  فکر کنم این کار را همه این خانم‌های عاقل و بالغ، با کمال میل اجابت می‌کنند به‌شرطی که شما فورا به آن‌ها یک پناهندگی سیاسی بدهید، البته با حقوق ومزایا به یورو یا دلارآمریکایی!

خانم جان نکنید این کارها را، آبروی زنان دنیا، به ویژه زنان ایران را با این کارهای‌تان نبرید. گیرم دو سه کشور بدبخت عقب‌افتاده هم حاضر نشدند شما را به دیدار از کشورشان دعوت کنند، چرا پا روی حقوق زنان ایران می‌گذارید و آن‌ها را این اندازه آزار داده، منفعل می‌کنید؟ آیا شما مثلا برای رسیدن به هدف اصلی(!) دارید از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنید؟ خانم جان شما هم واسه ما لنین شدی؟ مگر ندیدی چه بلایی سر آن لنین بدبخت در آوردند؟ دل‌ات برای استالین و کارهایش تنگ شده؟! شما فکر می‌کنید که مثلا با این کارِ شما، این‌ها دیگر زیر توافق نخواهند زد؟ نه والله آن‌ها چاره‌ای غیر از قبول توافق نداشتند زیرا رسیده بودند به آخر خط و به قول اخوان جان:

رسیده‌ام من و نوبتم به آخر خط

نگاهدار، بگو جوان‌ها سوار شوند

یا باید مثل آن گربه معروف بالای سه کنجی پشت‌بام، می‌پریدند و از بین می‌رفتند یا تن به قضا می‌دادند وهمین کار عاقلانه را می‌کردند که کردند، شما چرا برای آن‌ها خوش‌رقصی کرده تیغ به دست زنگی می‌دهید که صدای خود را برای ما مردم مورد ظلم واقع شده کلفت کنند که بفرما اینم از قهرمان‌های شما که یکی یکی دارند تسلیم می‌شوند. آن از اشتون خانم، این هم از موگرینی، فردا اگر ملکه انگلیس هم بیاید، گذشت آن کالسکه‌سواری زمان شاه و پز دادن در خیابان‌های تهران، باز چادر و چاقچور روسری سرش می‌کنیم و ازش یه دوجین عکس می‌گیریم و به خارج و مملکت خاش‌پرست‌ها مخابره می‌کنیم که دشمن بداند ما چقذه «اقتدار» داریم و با «دژمن» چه کارها می‌توانیم بکنیم و چه بلایی به سرش در آوریم، حالا با سایر قسمت‌های بدنش اصلا حرفش را هم نمی‌زنیم جانم که یه‌وقت ما را بی‌تربیت خطاب نکنی، شما که ما را خوب می‌شناسین!

خانم جان نکن ازاین کارا، نرو از این راه‌ها، از درخت نرو بالا، جورابت پاره می‌شه!

این اندازه خودت را کوچک و حقیر٬ چی؟! نکن جانم نکن!

صد هزار دانش آموز سیستان و بلوچستان از نبود معلم رنج می برند

استاندار سیستان و بلوچستان: بیش از 100 هزار دانش‌آموز از نبود معلم رنج می‌برند.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ به نقل از ایسنا، علی‌اوسط هاشمی در جمع خبرنگاران گفت: امسال موضوعات فرهنگی و اجتماعی در اولویت کار مسئولان قرار دارد، وی افزود: در همین راستا باید به بحث سوادآموزی و زدودن حاشیه‌ نشینی توجه ویژه داشت.
هاشمی با بیان اینکه در حال حاضر بیش از 100 هزار دانش‌آموز از نبود معلم رنج می‌برند، تصریح کرد: در آخرین رایزنی با رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور مجوز برای جذب نیرو حتی به صورت خرید خدمت و استفاده از بازنشستگان را اخذ کردیم.
استاندار با اشاره به اینکه برطرف کردن مشکل بازماندگان از تحصیل در اولویت کاری مسئولان قرار دارد، گفت: نباید هیچ دانش‌آموزی بخاطر نداشتن سرویس از تحصیل باز بماند. وی گفت: در سال تحصیلی 94-95 با توجه به نیاز مردم مختلف استان به بهره مندی از تمام دروس به ویژه دروس پایه و نقش تعیین کننده آنها در رشد جامعه باید تدریس این دروس در نقاط مختلف جمعیتی استان شکل گیرد.
استاندار افزود: درخشش بیشتر دانش آموزان استان در کنکور سراسری و حضور آنان در دانشگاه های معتبر کشور نشان از تلاش معلمان و شکوفایی بیش از پیش استعدادهای مختلف آموزشی استان دارد.

گفتنی است نبود معلم تنها مشکل دانش آموزان استان نیست در سال های اخیر نداشتن مدرسه، نبود سرویس، دوری مدارس و حمایت نکردن مسولان مدارس استان خصوصا در بلوچستان ریزش آماری زیادی را همراه داشته است.